فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

مکاشفه باب ۱۹ – عیسی به‌عنوان خداوند فاتح باز می‌گردد.

ستایش در آسمان.

 

۱. آیات (۱-۵) ستایش برای قضاوت بابل.

پس از آن، صدایی شنیدم که به خروش جماعتی عظیم در آسمان می‌مانست، که می‌گفتند:

«هَلِلویاه! نجات و جلال و قدرت از آنِ خدای ماست، که داوری‌هایش حق است و عدل است. آن فاحشۀ بزرگ را جزا داده که زمین را با زنایش به فساد کشید، و از او انتقام خون بندگان خود را گرفته است.» و بار دیگر گفتند: «هَلِلویاه! تا ابد دود از او برمی‌خیزد» و آن بیست و چهار پیر و آن چهار موجود زنده به خاک افتادند و خدای را که بر تخت نشسته بود، پرستش کردند و بانگ برآوردند که: «آمین. هَلِلویاه!» آنگاه صدایی از تخت برآمد که می‌گفت: «سپاس گویید خدای ما را، ای همۀ بندگان او، ای شما که ترس از او دارید، از خُرد و از بزرگ!»

الف. خروش جماعتی عظیم در آسمان: در مکاشفه ۹:۷-۱۴ ما جمعیت عظیمی را دیدیم که از مصیبت بزرگ نجات یافتند، آماده برای پایان نظام جهانی و سلطنت ضدّمسیح بر روی زمین. در اینجا، این جماعت عظیم، بیست و چهار پیر و آن چهار موجود زنده، همگی به جشن سقوط ضدّمسیح و سیستم جهانی که از او حمایت می‌کردند، می‌پیوندند.

یک) بخشی از این جماعتی عظیم -آن مقدسین شهیدی که در طول مصیبت بزرگ به دست ضدّمسیح افتادند- در مکاشفه ۱۰:۶ برای داوری عادلانه خدا بانگ بلند برداشتند. اینجا بالاخره دعایشان مستجاب می‌شود.

ب. هَلِلویاه… هَلِلویاه… هَلِلویاه: این کلمه فوق‌العاده که از عبری قرض گرفته شده است، چهار بار در مکاشفه ۱۹ آمده، اما در هیچ جای دیگری از عهد‌جدید استفاده نشده. این کلمه متعلق به اینجاست -چون قوم خدا بدون خودداری از پیروزی او بر بابل شادی می‌کنند.

یک) هَلِلویاه در زبان عبری به معنای « خداوند را ستایش کن» است که آن را در قالبی ضروری بیان می‌کند. این یک نصیجت و تشویق به ستایش خداوند است!

دو) به نظر می‌رسد برخی از گفتن هَلِلویاه می‌ترسند، اما همۀ ما آن را در آسمان خواهیم گفت. این کلمه بسیار فوق‌العاده‌ای است که هرگز نباید فکر نشده از آن استفاده کنیم.

سه) آنسِلِم اهل کانتربری آن را واژه‌ای فرشته‌ای می‌داند که نمی‌توان آن را به‌طور کامل در هیچ زبان انسانی بازتولید کرد و با آگوستین هم عقیده است در اینکه احساس و گفتار آن همه برکات آسمانی را در بر می‌گیرد. (سیس)

ج. داوری‌هایش حق است و عدل است: این بخش واقعاً نقطۀ اوج مکاشفه ۱۸ است. در مکاشفه ۱۸، دوستان بابل برای سقوط او عزاداری کردند؛ اما اینجا، قوم خدا آن را جشن می‌گیرند.

د. آن فاحشۀ بزرگ را جزا داده… و از او انتقام خون بندگان خود را گرفته است: در اینجا تمرکز عبادت بر کارهای بزرگ خداوند است، به‌ویژه کار قضاوت عادلانۀ او.

ه. آنگاه صدایی از تخت برآمد: این صدای از تخت خدا ممکن است عیسی باشد، اما به احتمال زیاد صدای یکی از فرشتگان است که در تخت خدا خدمت می‌کنند.

۲. آیات (۶-۹) ستایش برای ازدواج بره.

آنگاه صدایی شنیدم که به خروش جماعتی عظیم می‌مانست، و به غرّش آب‌های فراوان، و به بانگ بلند رعد، که می‌گفت: «هَلِلویاه! زیرا که خداوندْ خدای ما، آن قادر مطلق، سلطنت آغاز کرده است. به وجد آییم و شادی کنیم، و او را جلال دهیم، زیرا زمان عروسی آن بَره فرا رسیده، و عروسِ او خود را آماده ساخته است؛ جامۀ کتان نفیس و درخشان و پاکیزه به او بخشیده شد تا به تن کند». جامۀ کتانِ نفیس، اعمال پارسایانۀ مقدسین است. آنگاه فرشته به من گفت: «بنویس: ‘خوشا به حال آنان که به ضیافت عروسی آن بَره دعوت می‌شوند.’» و افزود: «اینها کلام راستین خدایند.»

الف. صدایی شنیدم که به خروش جماعتی عظیم می‌مانست، و به غرّش آب‌های فراوان، و به بانگ بلند رعد: اوج ستایش بر روی زمین تنها سایه‌ای کم‌رنگ از آن چیزی است که این آیات توصیف می‌کنند. در این مرحله مکاشفه به طرح خدا برای به کمال رساندن تاریخ نزدیک می‌شود، بنابراین ما نیز به اوج ستایش می‌رویم.

یک) این آشکارا ستایشی با صدای بلند و پر شور است. در حالی که مطمئناً می‌توان ستایش و عبادت را بر احساسات صِرف یا ابراز مغشوش خواسته‌های نفسانی متمرکز کرد، ستایش با صدای بلند و و پر‌شور اشکالی ندارد. و در حالی که چیزی ارزشمند و غیرقابل جایگزین در زمان‌ خلوت با خدا وجود دارد، در تعداد زیادی از مسیحیان که خدا را با هیجانی خالصانه می‌پرستند، شور و شعف به‌خصوصی وجود دارد.

دو) «ما نباید خدا را به شکلی با بی‌علاقگی پرستش کنیم. گویی حالا وظیفۀ ما هست که خداوند را برکت دهیم، اما احساس ‌کنیم که این کار خسته‌کننده‌ای است، و در سریع‌ترین زمان ممکن از پس آن بر می‌آمدیم. و هر چه سریعتر بهتر. نه نه؛ ‘هر چه در من است، نام مقدس او را برکت دهد.’ بیا، ای قلب من، بیدار شو، و تمام نیروهایی را که در کنترل تو هستند را فراخوان! پرستش به‌صورتی مکانیکی آسان است، اما بی‌ارزش. بیا خودت بیدار شو برادر من! ای جان من خودت را بیدار کن!» (اسپرجن)

سه) «همۀ وظایف مسیحی باید با شادی انجام شود؛ و به‌ویژه کار ستایش خداوند. من تجربه بودن در جماعتی که لحن ستایش‌شان تا حد ممکن غم‌زده بود را دارم. جایی که زمان آنقدر آهسته می‌گذشت که آدم فکر می‌کرد که آیا می‌تواند مزمور ۱۱۹ را کامل بخوانند، یا به بیان وات (Watt)، آیا ابدیت برای گذر از آن چندان کوتاه نیست. و در مجموع، روح مردم چنان نمناک، آنقدر سنگین و مرده به نظر می‌رسید که شاید بتوانیم تصور کنیم که آنها جمع شدند که به جای برکت خدای همیشه بخشنده، ذهن خود را برای مراسم حلق‌آویز کردن آماده کنند.» (اسپرجن)

چهار) «آسمان همیشه آسمان است و به صورت غیر قابل بیانی سرشار از برکت. اما حتی آسمان نیز تعطیلات خود را دارد، حتی سعادت نیز طغیان‌های خود را دارد؛ و در آن روزی که فصل بهار اقیانوس بیکران شادی فرا خواهد رسید، چه سیل بی‌حد و حصری از لذت بر همه ارواح جلال یافته سرازیر خواهد شد… عزیزان، ما هنوز نمی‌دانیم، که قادر به چه خوشبختی هستیم.» (اسپرجن)

ب. زمان عروسی آن بَره فرا رسیده: یکی از دلایلی که این جمعیت عظیم چنین ستایشی می‌کنند این است که زمان ملحق شدن بَره خدا به قومش فرا رسیده است، در پیوندی بسیار نزدیک که فقط می‌توان آن را با عروسی یک مرد و یک زن مقایسه کرد.

یک) عروسی آن بَره که مسیح موعود است، تصویری است که مکرراً در سراسر کتاب‌مقدس استفاده شده است. در عهد‌عتیق، اسرائیل به‌عنوان همسر خدا معرفی شده است که اغلب خیانت می‌کند (هوشع ۱۹:۲-۲۰، اشعیا ۵:۵۴، حزقیال ۱۶). در عهد‌جدید، کلیسا به‌عنوان نامزد عیسی معرفی شده است که منتظر این روز ازدواج است (دوم قرنتیان ۲:۱۱، افسسیان ۲۵:۵-۳۲).

دو) «در دوران کتاب‌مقدس، ازدواج شامل دو رویداد مهم بود، نامزدی و عروسی. این دو معمولاً مدت زمانی از هم جدا می‌شدند که طی آن دو نفر زن و شوهر در نظر گرفته می‌شدند و به این ترتیب متعهد به وفاداری بودند. مراسم عروسی با راهپیمایی به سمت خانه عروس آغاز می‌شد و پس از آن برای جشن ازدواج به خانه داماد بازمی‌گشتند. در مقایسه، کلیسا که با ایمان به نامزدی مسیح درآمده، اکنون در انتظار بازگشت مسیح، داماد آسمانی است، که برای عروسش بیاید و برای جشن ازدواج که تا ابد ادامه دارد او را به آسمان بازگردند.» (مانس)

ج. عروسِ او خود را آماده ساخته است: برای این عروسی چه کنیم؟ کارهای زیادی هست که ما باید انجام دهیم، اما در نهایت این کاری است که خدا در ما انجام می‌دهد (افسسیان ۲۵:۵-۲۷). وقتی یوحنا می‌نویسد، جامۀ کتان نفیس و درخشان و پاکیزه به او بخشیده شد تا به تن کند، بر این نکته تأکید می‌کند.

یک) در این اتحاد کامل با عیسی، قوم او در برابر او درخشان و پاکیزه خواهند بود. درخشان (katharos) رنگ سفید تابناکی است که جلال را به تصویر می‌کشد… پاکیزه  (lampros) نشان‌دهندۀ خلوص، وفاداری و سرسپردگی، شخصیت اورشلیم جدید است.» (جانسون)

دو) جامۀ کتانِ نفیس، اعمال پارسایانۀ مقدسین است: ایمانداران مسیحی برای کارهای نیکی که از جانب خدا آماده شده‌، آفریده شده‌اند. این «پارسایی» (اعمال پارسایانۀ) همان چیزی است که «صندوقچه جهیزیه» عروس عیسی را پر می‌کند.

سه) پولس در مورد تمایل خود مبنی بر اینکه مسیحیان پاک در برابر خداوند حاضر شوند گفت: «من غیرتی خدایی نسبت به شما دارم، زیرا شما را به یک شوهر، یعنی مسیح، نامزد ساختم، تا همچون باکره‌ای پاکدامن به او تقدیمتان کنم.» (دوم قرنتیان ۲:۱۱) این باید آرزوی هر خادم مسیحی باشد.

د. خوشا به حال آنان که به ضیافت عروسی آن بَره دعوت می‌شوند! واقعاً مبارک است؛ عیسی خود مشتاقانه منتظر ضیافت عروسی بود. او با اشتیاق از روزی صحبت کرد که با شاگردانش در پادشاهی دوباره از میوه تاک خواهد نوشید (متی ۲۹:۲۶).

یک) در فرهنگ یهودی، ضیافت عروسی بهترین ضیافت یا مهمانی بود که هر کسی می‌شناخت؛ همیشه فرصتی برای شادی فوق العاده‌ای بود. بر اساس آموزه‌های خاخامی، اگر اطاعت از فرمانی در جشن عروسی ممکن بود از شادی آن مراسم بکاهد، اطاعت از آن حکم در جشن عروسی به حالت تعلیق در می‌آمد.

دو) در آن روز، همه کلیسا را همان‌گونه که واقعاً هست می‌بینند: عروس گرانقدر عیسی. «عروس مسیح اکنون نوعی سیندرلا است که در میان خاکسترها نشسته است. او مانند خداوندش، نزد آدمیان ‘خوار و مطرود’ است. نگهبانان او را می‌زنند و پوششش را از او می‌گیرند؛ زیرا که او را نمی‌شناسند، چنانکه خداوندش را نشناختند. اما هنگامی که داماد ظاهر شود، عروس او نیز ظاهر خواهد شد، و در تجلی جلال، او نیز مانند خورشید در ملکوت پدر خواهد درخشید.» (اسپرجن)

ه. اینها کلام راستین خدایند: این یک تضمین ضروری برای ما است. این نتیجۀ پیش‌بینی‌شده اتفاق خواهد افتاد، و اگرچه آنقدر خوب به نظر می‌رسد که ممکن است در درست بودنش شک کنید، اما اتفاق خواهد افتاد.

۳. آیۀ (۱۰) یوحنا فرشته‌ای را می‌پرستد و اصلاح می‌شود.

«در این لحظه بود که به پایش افتادم تا او را بپرستم. امّا او به من گفت: «مبادا چنین کنی! چون من نیز همچون تو و برادران تو که شهادت عیسی را نگاه می‌دارند، غلام اویم. خدا را بپرست! زیرا شهادت عیسی، روح نبوّت است».

الف. به پایش افتادم تا او را بپرستم: چرا مرد خداشناسی مانند یوحنا چنین اشتباهی می‌کند؟ «یوحنا یا احساس می‌کرد که فرشته تجسمی از خداست، یا با هیجان از این عاقبت با شکوه از خود بی خود شده بود.» (رابرتسون)

ب. مبادا چنین کنی! هیچ مخلوقی را نباید پرستش کرد. تنها استثنا عیسی است، که عبادت فرشتگان (عبرانیان ۶:۱) و پرستش مردم را می‌پذیرد (متی ۲:۸، متی ۳۳:۱۴، یوحنا ۳۸:۹).

ج. من نیز همچون تو… غلام اویم: بین انسان‌ها و فرشتگان تفاوت‌های مهمی وجود دارد، اما هر دو بندگان یک خداوند هستند.

د. زیرا شهادت عیسی، روح نبوّت است: روح واقعی نبوت همیشه خود را در شهادت دادن به عیسی نشان می‌دهد. «هر تعلیمی از نبوت که ذهن و دل ما را از او دور کند، به‌درستی دریافت نشده است.» (هاکینگ)

یک) «این بدان معناست که منظور از نبوت در اصل، برای آشکار کردن زیبایی و نیکویی خداوند و نجات‌دهنده ما عیسی مسیح است». (والوُرد)

عیسی مسیح به زمینی متخاصم باز می‌گردد.

۱. آیات (۱۱-۱۶) عیسی با لشکری از آسمان به زمین باز می‌گردد.

آنگاه دیدم که آسمان گشوده است و پیش رویم، هان اسبی است سفید، با سواری که امین و برحق می‌نامندش. او به عدل حکم می‌کند و می‌جنگد. چشمانش به آتشِ مشتعل می‌مانَد و بر سرش تاج‌های بسیار است. و نامی دارد بر او نوشته که هیچ‌کس نمی‌داند، جز خود. ردایی دارد به خونْ آغشته و نامی که بدان خوانده می‌شود ’کلام خدا‘ است. سپاهیان آسمان از پی او می‌آمدند، سوار بر اسبان سفید، و در جامه‌های کتانِ نفیس و سفید و پاکیزه و شمشیری از دهانش بیرون می‌آید بُرّان، تا با آن بر قوم‌ها بتازد. «بر آنان با عصای آهنین حکم خواهد راند.» چَرخُشتِ شرابِ خشم و غضبِ خدای قادر مطلق را لگدمال خواهد کرد. و بر ردا و ران او نامی نوشته شده است:

’شاه شاهان و ربِ ارباب.‘

الف. آنگاه دیدم که آسمان گشوده است: به این معناست که هر آنچه قبل از این در کتاب مکاشفه آمده، مقدمه‌ای برای این مکاشفه (رونمایی) عیسی است. اکنون او با قدرت و جلال به زمین باز می‌گردد.

یک) طبق زکریا ۳:۱۴-۴، هنگامی که عیسی بازگردد، ابتدا به کوه زیتون در اورشلیم خواهد آمد. درخواست اشعیا ۱:۶۴-۲ اکنون برآورده می‌شود: «کاش که آسمان‌ها را شکافته، نازل می‌شدی، تا کوه‌ها از حضورت به لرزه درمی‌آمد همچون آتشی که خُرده‌چوب‌ها را مشتعل می‌سازد، و آب را به جوش می‌آورد تا نام خود را به دشمنانت بشناسانی، و تا قوم‌ها از حضورت به لرزه درآیند!»

دو) این دعا برای رهایی بر لبان قوم یهود که از مصیبت بزرگ جان سالم به در برده‌اند خواهد بود. هرچند در حال حاضر بعید به نظر می‌رسد، آنها برای نجات، با صدایی بلند نام عیسی، مسیح موعود خود را خواهند خواند، و در کل، او را به‌عنوان نجات‌دهندۀ خود در آغوش خواهند گرفت. همان‌طور که عیسی در متی ۳۹:۲۳ گفت: «زیرا به شما می‌گویم که از این پس مرا نخواهید دید تا روزی که بگویید: مبارک است آن که به نام خداوند می‌آید!» اسرائیل که به‌سختی تحت فشار آزار و شکنجه وحشتناک ضدّمسیح قرار گرفته‌اند، قلب خود را به سوی عیسی معطوف خواهند کرد و او آنها را در این ساعات آخر رهایی خواهد داد.

سه) وقتی عیسی می‌آید، سوار بر اسبی سفید می‌آید. در دوران کتاب‌مقدس -به‌ویژه در میان اسرائیل- بیشتر سربازان پیاده نظام بودند. داشتن اسب در نبرد یک مزیت مهم بود. اسب نشانی از افتخار، قدرت و سرعت بود؛ رنگ این اسب حکایت از پیروزی دارد.

ب. امین و برحق: این عنوان باشکوه نشان می‌دهد که عیسی نگاهدار وعده‌ها، از جمله وعده‌های قضاوتش است.

ج. او به عدل حکم می‌کند و می‌جنگد: عیسی به‌عنوان قاضی و سردار می‌آید و می‌جنگد. جهانی که قبلاً او را رد کرده بود دوباره او را رد می‌کند، اما این بار عیسی کسانی را که او را رد می‌کنند قضاوت می‌کند.

یک) «جهان یک دین خود‌پسند و معقول را دوست دارد، و بنابراین همیشه آماده است به تصویری رنگ‌پریده از عیسای جلیلی، یک مسیح موعود ضعیف و کم‌خون، احترام بگذارد، البته احترامی منطقی و متوسط.» (تورنس)

دو) «هر دیدگاهی دربارۀ خدا که به نفع آموزۀ تضعیف‌کنندۀ احساس و عواطف افراطی، قضاوت و نفرت خدا از گناه را کنار می‌گذارد، در واقع‌گراییِ قوی و نیرومند آخرالزمان هیچ پشتوانه‌ای ندارد.» (مانس)

سه) ما نمی‌توانیم این عیسی‌ را کنترل کنیم. در اینجا ما عیسی را به‌عنوان کسی می‌بینیم که نه تنها توجه ما، بلکه تسلیم ما را نیز می‌طلبد.

چهار) خوب است ما به یاد داشته باشیم که این نمایش چشمگیر از قضاوت، تنها در پایان زمان طولانی فیض، صبر و رحمت رخ می‌دهد. این «عجله در قضاوت» نیست. عیسی ماهیت رحمت، بخشش و فیض خود را به این دنیای سقوط کرده کاملاً نشان داده است. او اکنون می‌آید تا دنیایی را که سرسخت شده و کاملاً علیه او شورش کرده را قضاوت کند.

پنج) «همه این عبارات به این نتیجۀ غم‌انگیز اشاره دارد که روز قیامت خیلی دیر است که انسان‌ها انتظار رحمتی از خداوند داشته باشند. هیچ‌چیز انعطاف‌ناپذیرتر از قضاوت الهی نیست که در آن فیض رد شده باشد. صحنه قضاوت هولناکی که از این پس‌زمینه ناشی می‌شود، در تضاد آشکار با دیدگاه مدرن است که در آن خداوند کاملاً تحت‌الشعاع خصلتِ محبت خود است.» (والوُرد)

شش) «به یاد داشته باشید که او همه این کارها را به عدل انجام می‌دهد. «جنگ‌هایی که او می‌جنگد بر مبنای هیچ جاه‌طلبی، شهوت قدرت، یا گسترش فتوحات و سلطه نیستند. آنها در اصل و هدف خود عادلانه هستند. و این شاید چیزی است که هیچ صاحب قدرت زمینی هرگز نمی‌تواند بگوید.» (کلارک)

هفت) «عیسی تنها پادشاهی است که همیشه به این شکل جنگ می‌کند. استثناهای درخشانی برای قاعده کلی وجود داشته است، اما جنگ معمولاً به همان اندازه که خونین است فریبنده است و سخنان دیپلمات‌ها انباشته‌ای از دروغ است. غیرممکن به نظر می‌رسد که انسان‌ها در مورد صلح و جنگ بدون فراموش کردن معنای مستقیم کلمات و التزام به صداقت فکر کنند. این امر به‌قدری ملعون است که باطل در آن منزل کرده و عدالت از آن حیطه خارج می‌شود. اما پادشاه ما، در عدالت قضاوت و جنگ می‌کند. پادشاهی مسیح نیازی به فریب ندارد: واضح‌ترین گفتار و روشن‌ترین حقیقت -‌اینها سلاح‌های جنگ ما هستند.» (اسپرجن)

د. چشمانش به آتشِ مشتعل می‌مانَد: «چرا مثل شعله آتشند؟ تا اولاً اسرار همۀ دل‌ها را دریابد. در اینجا هیچ رازی وجود ندارد که مسیح نبیند. هیچ فکر زشتی وجود ندارد، هیچ ناباوری و شکی وجود ندارد که مسیح در ما نبیند. هیچ ریاکاری، هیچ فرمالیتۀ رسمی، هیچ فریبکاری وجود ندارد که او به‌راحتیِ خواندن صفحه‌ای از یک کتاب، آن را در شخص نخواند. چشمان او مانند شعله‌ای از آتش است که ما را از طریق آن می‌خواند و تا اعماق روحمان می‌شناسد.» (اسپرجن)

ه. بر سرش تاج‌های بسیار است: آخرین باری که این زمین عیسی را دید، او تاجی از خار بر سر داشت، اما نه در مکاشفه ۱۹. اکنون، او تاج‌های بسیار بر سر دارد. کلمۀ یونانی باستانی که در اینجا برای تاج استفاده می‌شود، «دیادما» (diadema) تاج سلطنت و اقتدار است، نه استفانوس (stephanos)، تاج موفقیت.

یک) این واقعیت که تاج‌های بسیار وجود دارد به این معنی است که عیسی نهایتِ قدرت و اقتدار سلطنتی است. این تجلی آشکاری است از آنچه که وقتی می‌گوییم شاه شاهان منظورمان است. این بیانگر حق حاکمیتی نامحدود است.

و. ردایی دارد به خونْ آغشته: ردای او آغشته به خون است (یا خونْ بر آن پاشیده می‌شود). پژوهشگران کتاب‌مقدس بحث می‌کنند که آیا این خون خود اوست (صلیب را به ما یادآوری می‌کند) یا خون دشمنان او. هر دو کاملاً ممکن است.

ز. سپاهیان آسمان: اینها قوم خدا هستند (مکاشفه ۱۴:۱۷، یهودا ۱۴-۱۵). شکی نیست که فرشتگان نیز عیسی و قوم او را همراهی خواهند کرد، اما ایدۀ اصلی این است که پسر خدا قوم خدا را از آسمان بر ضد زمین هدایت می‌کند.

یک) در ارتش بزرگی که از عیسی پیروی می‌کند، به هیچ نوع زره یا سلاحی برای هیچ سربازی اشاره نشده است. تنها زره یا سلاحی که دارند، تنها چیزی است که به آن نیاز دارند: جامه‌های کتانِ نفیس و سفید.

ح. شمشیری از دهانش بیرون می‌آید بُرّان: این به این معنی نیست که عیسی مانند دزدی دریایی شمشیری را، مانند قیچی در دهان خود نگاه داشته است، یا اینکه او «شمشیرها را تف می‌کند». این روشی چشمگیر برای اشاره به قدرت کلام اوست. «مسیح به قدرت کلام خود پیروز می‌شود» (جانسون). یوحنا پنج بار در کتاب مکاشفه تأکید می‌کند که شمشیر عیسی از دهان او خارج می‌شود.

ط. بر آنان با عصای آهنین حکم خواهد راند: عیسی می‌آید تا حکومت کند و پیروزمندانه سلطنت کند، تا با با عصای آهنین بر ملت‌ها حکومت کند، همان‌طور که در مزمور ۲ پیش‌بینی شده است. او به‌عنوان پادشاه پادشاهان می‌آید تا جای هر پادشاهی را که بر روی زمین سلطنت می‌کند را بگیرد.

یک) این به معنای له کردن حکومت‌های موجود با اصول مسیحی، تبدیل روحانی کشورها و امپراتوری‌ها، مسیحی کردن اسمی آنها ولی آنها را به حال خود گذاشتن به گونه‌ای که چیزی از روح مسیح را در حکومت‌هایشان به نمایش بگذارند، نیست. بلکه به معنی جابجایی کامل همه حاکمان و حکومت‌های این جهان، گرفتن تمام سلطه و اقتدار از دست آنها و سپردن آن به دست مسیح، به‌عنوان پادشاه واقعی و یگانۀ جهان است.» (سیس)

ی. و بر ردا و ران او نامی نوشته شده است: ’شاه شاهان و ربِ ارباب: این نام برای اهمیتش بر روی ران او است و هنگامی که بر اسب می‌نشیند به‌راحتی قابل مشاهده است. در عین حال، هیچ‌کس آن نام را نمی‌داند، جز خود او -یعنی هیچ‌کس نمی‌تواند او را کاملاً درک کند.

یک) کلارک از جمله کسانی است که معتقدند نام نوشته شده‌ای که هیچ‌کس نمی‌داند، جز خود او، در واقع چهار حرف بی‌صدا [نام چهار حرفی که از صامت‌های عبری «یود، هِه، واو و هِه» تشکیل شده] است، چهار حرف YHWH که نام یهوه، نام مقدس و مخفی خدا را تشکیل می‌دهد.

۲. آیات (۱۷-۱۸) دعوت به شام بزرگ.

و فرشته‌ای دیدم که در آفتاب ایستاده بود و به بانگ بلند به کلّ پرندگان که در دل آسمان بال می‌زدند، ندا داد و گفت: «بیایید؛ برای ضیافت بزرگ خدا گردِ هم آیید تا از گوشت شاهان و سرداران و توانمندان بخورید، و از گوشت اسبان و سوارانشان، و از گوشت هر انسانی، از غلام و آزاد، و خُرد و بزرگ.»

الف. فرشته‌ای دیدم که در آفتاب ایستاده بود: این نشان می‌دهد که این فرشتگان چقدر با جلال خداوند می‌درخشند. فرشته را می‌توان دید، اگرچه در برابر خورشید ایستاده باشد. «فرشته در نور خورشید ایستاده است و خودِ فرشته احتمالاً با درخشندگی بیشتری می‌درخشد.» (والوُرد)

ب. به کلّ پرندگان که در دل آسمان بال می‌زدند… گفت: این آماده‌سازی برای کشتار بزرگ حارمَگِدّون است که «در تصویری واقع‌گرایانه و تقریباً مشمئز کننده ارائه شده است.» (اِردمان)

ج. گوشت شاهان و سرداران: تکرار گوشت (۵ بار) گویاست. «آنها با دشمنی نفسانی با خدا و بر اساس خواسته‌های صرفاً جسمانی زندگی کرده‌اند و اکنون دوران صبر خدا به پایان رسیده است.» (بارنهاوس)

یک) همچنین نشان می‌دهد که مردم در هر موقیعت و جایگاهی مورد قضاوت قرار می‌گیرند. اگر در نپذیرفتن عیسی سرسخت بمانند، در بالاترین و پايین‌ترین سطوح، همه با هم مورد قضاوت قرار خواهند گرفت. «در قضاوت الهی بر ستمکاران، جایی برای جایگاه و مقام‌های دنیوی وجود ندارد، و همه در برابر آن یکسان می‌ایستند.» (والوُرد)

د. برای ضیافت بزرگ خدا گردِ هم آیید: نیوول (Newell) به چهار شام مختلف که در کتاب‌مقدس توضیح داده شده است اشاره می‌کند.

·      شام نجات، که در مَثَل عیسی به آن اشاره شده است (لوقا ۱۶:۱۴-۲۴).

·      شام خداوند، یادبود قربانی عیسی.

·      شام عروسی بره.

·      شام خدای بزرگ.

یک) اگر شام اول را رد کنید، شام دوم برای شما معنی ندارد. سپس در شام سوم حاضر نخواهید بود، بلکه در شام چهارم حاضر خواهید شد. همه می‌توانند حداقل در یکی از این شام‌ها شرکت کنند، اما برخی می‌خورند و برخی دیگر در شام خورده می‌شوند.

.3آیات (۱۹-۲۱) جنگ و پیروزی عیسی مسیح.

آنگاه آن وحش را دیدم، و آن شاهان زمین را دیدم، و سپاهیان آنان را دیدم، که گرد آمده بودند تا با آن سوار و سپاه او بجنگند. امّا آن وحش گرفتار شد و با او آن نبی کذّاب که به نامِ او آیات به ظهور می‌آورْد و با آیات خود کسانی را فریفته بود که علامت آن وحش را پذیرفته بودند و تمثال او را می‌پرستیدند. آنان هر دو، زنده به دریاچۀ آتش و گوگردِ مشتعل افکنده شدند. و باقی آنان به شمشیری که از دهان آن اسب‌سوار بیرون می‌آمد، کشته شدند و آن پرندگان همگی خود را از گوشت آنان بیاکندند.

الف. سپاهیان آنان را دیدم، که گرد آمده بودند تا با آن سوار و سپاه او بجنگند: برخی برایشان سخت است که بفهمند چگونه انسان می‌تواند اینقدر احمق باشد که سعی کند عیسی و این ارتش آسمانی را در یک چنین جنگ سختی از زمین دور نگه دارد. آنها پیشنهاد می‌کنند که این لشکرها در ابتدا برای نبرد با یکدیگر جمع شوند و سپس خشم خود را بر روی عیسایِ بازگشته متمرکز می‌کنند. ممکن است این‌طور باشد، اما هرگز نباید حماقت و نفرت انسان از خدا را دست کم بگیریم.

یک) «این همان جنون لاعلاج گناه است که که با وجود شکست پس از شکست، در برابر خدای قدوس می‌جنگد.» (نیوول)

دو) تا با… او بجنگند: این فقط گسترش منطقی جنگ دائمی انسان با خدا از زمان سقوط است. غیرقابل باورتر از این نیست که خدا به زمین آمد و مردم او را به قتل رساندند.

ب. بجنگند: یوحنا هیچ توضیحی در مورد یک نبرد ننوشت. این امری کاملاً یک طرفه است، بیشتر یک عمل ساده قضاوتی است تا یک نبرد یا جنگ طولانی. «نبرد ’حارمَگِدّون خنده خداوند در برابر اوج تکبر انسان است.» (بارنهاوس)

ج. آن وحش گرفتار شد و با او آن نبی کذّاب: با وحش و نبی کذّاب رفتار به‌خصوصی می‌شود. آنها زنده به دریاچه آتش انداخته می‌شوند قبل از اینکه دادگاه تخت بزرگ سفید داوری تشکیل شود (مکاشفه ۱۵-۱۱:۲۰).

یک) «دریاچه‌ای از گوگرد سوزان نه تنها به‌شدت داغ، بلکه بد‌بو و کثیف نیز خواهد بود.» (مانس)

دو) دریاچه آتش همان چیزی است که ما معمولاً جهنم می‌نامیم. واقعی است و هیچ‌چیزی­ مهم‌تر از اجتناب از آن نیست.