فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
باب سوم اول قرنتیان – مسیحیان نفسانی (جسمانی) و رسولان خدا
نفسانی بودن در کلیسای قرنتس.
۱. آیهٔ (۱) پولس با شرایط آنها روبرو میشود.
امّا من، ای برادران، نتوانستم با شما همچون اشخاص روحانی سخن بگویم، بلکه همچون اشخاص نفسانی، یعنی مانند کسانی که در مسیح، کودکِ نوزادند.
الف. امّا من، ای برادران: این افراد بخشی از خانوادهٔ خدا هستند (او آنها را برادران مینامد) و مشکل همین است. اگرچه آنها روحالقدس را دارند (برخلاف انسان نفسانی اول قرنتیان ۱۴:۲)، آنها مانند اشخاص روحانی رفتار نمیکنند، بلکه نفسانی رفتار میکنند، یعنی مانند مسیحیان نابالغ (کودک نوزاد).
یک) بحث قابل توجهی وجود دارد که آیا چیزی بهعنوان مسیحی نفسانی وجود دارد. برخی میگویند که چنین عبارتی تناقض معنایی دارد؛ بدان معنا که پولس در اصل میگوید که این افراد نفسانی به هیچ عنوان مسیحی نیستند. با این حال، او بهوضوح آنها را برادران مینامد، و میگوید که آنها کودک نوزاد در مسیح هستند. چگونه میتوان از این اصطلاحات برای کسی استفاده کرد که مسیحی نیست؟
دو) این مسیحیان تاحدودی بر اساس نفس فکر میکنند و عمل میکنند، نه روح. البته نفس بر هر جنبهای از زندگی آنها مسلط نیست و یا هیچ مدرکی مبنی بر تولد تازه وجود ندارد. اما پولس در حال پرداختن به مسائلی است که در آن آنها بهوضوح در حال فکرکردن و عملکردن بر اساس جسم نفسانی هستند.
سه) «مسیحی نفسانی فرزند خدا است، تولد تازه یافته و حالا در مسیر آسمان است، اما او در حال سفر با بلیط درجه سه است.» (ردپت) رومیان ۷ تصویری از مسیحی نفسانی است؛ تحت تأثیر روح، اما هدایتشده توسط جسم.
ب. نتوانستم با شما همچون اشخاص روحانی سخن بگویم بلکه همچون اشخاص نفسانی: بین کلمهٔ گوشتین (sarkinos، که در دوم قرنتیان ۳:۳ به کار رفته است) و نفسانی (sarkikos، که در این عبارت به کار رفته) تفاوت وجود دارد. [مترجم: هر دوی این کلمات به زبان انگلیسی fleshly ترجمه شدهاند که به معنای گوشت بدن است، اما با قرار گرفتن در بافت، معنایی متفاوت مییابند.]
یک) انسانی بهسادگی «از گوشت ساخته شده» است که میتواند از ضعفی صحبت کند که برای هر انسان سقوطکرده مشترک است.
دو) نفسانی، هنگامی که برای یک فرد استفاده میشود به معنای «مشخصشده با نفس» است. این واژه از کسی صحبت میکند که میتواند و باید متفاوت عمل کند، اما این کار را نمیکند. پولس میگوید که قرنتیان نفسانی بودند.
ج. روحانی… نفسانی: پولس در مورد سه دسته از انسانها صحبت میکند. انسان مادی (اول قرنتیان ۱۴:۲)، که از آدم الگو میگیرد و مسائل روحانی را رد میکند؛ انسان روحانی (اول قرنتیان ۱۵:۲)، که امور خدایی را میشناسد و انسان نفسانی، که امور خدا را میداند، با این حال در بسیاری موارد مهم هنوز هم از نفس پیروی میکند. شما کدام يک هستيد؟
۲. آیهٔ (۲) پولس چگونه با ایمانداران نفسانی رفتار کرد؟
من به شما شیر دادم نه گوشت، زیرا آمادگی آن را نداشتید و هنوز هم ندارید.
الف. من به شما شیر دادم: پولس آموزش خود را به اصول اولیه محدود نگه داشت با اینکه آنها دیدگاهی متوهمانه نسبت به روحانیت خود داشتند. آنها باور داشتند که برای «اموری عمیقتر» آماده هستند، اما در امور ابتدایی که از قبل به آنها موعظه شده بود، پیشرفتی نداشتند.
ب. شیر دادم نه گوشت: تفاوت شیر و گوشت بر اساس آمادگی است، نه نوع. هر آموزهای که در دانشکدهٔ الهیات تعلیم میدهند را میتوان به کودکان آموزش داد، هر چند نه با همان کلمات.
یک) دو انجیل وجود ندارد، یکی برای آموزش یافتهها و دیگری برای آموزش نیافتهها؛ هیچ بخشی از انجیل وجود ندارد که ما مجاز به مخفی نگه داشتن از مردم باشیم.
ج. آمادگی آن را نداشتید: اینطور نبود که خدا مانع رسیدن غذای گوشتی که پولس آماده کرده بود، شد. مشکل واقعی علاقهٔ قرنتیان به «غذای ناسالم» روحانی بود که بر اساس خرد و فصاحت انسان تهیه شده بود. آنها آنقدر با این غذای ناسالم «پر» شده بودند که آمادگی نداشتند غذای گوشتی روحانی دریافت کنند، غذای باکیفیتی که پولس میخواست به آنها بدهد.
یک) برخی از «مسیحیان مصرفکنندهٔ غذای ناسالم روحانی» زمانی که یک وعده غذای گوشتی روحانی دریافت میکنند، بسیار برکت میگیرند، اما برخی دیگر، هنگامی که غذای گوشتی دریافت میکنند، آمادگی آن را ندارند، چرا که «پرزهای چشایی» روحانی آنها به مزهٔ خوراک ناسالم عادت کرده است.
۳. آیات (۳-۴) شواهد نفسانیبودن آنها.
چرا که هنوز نفسانی هستید. وقتی در میان شما حسد و جدال هست، آیا نشان آن نیست که نفسانی هستید و مانند انسانهای معمولی رفتار میکنید؟ زیرا وقتی یکی میگوید: «من به پولس تعلق دارم،» و دیگری میگوید: «من متعلق به آپولس هستم،» آیا انسانهای معمولی نیستید؟
الف) وقتی در میان شما حسد و جدال هست، آیا نشان آن نیست که نفسانی هستید: مسیحیان قرنتسی خود را روحانی میدانستند، اما دستهبندی آنها نشان داد که در واقع نفسانی هستند.
یک) مشکلاتی که در روابط انسانی داشتند نشان داد که در رابطهٔ آنها با خدا مشکلی وجود دارد. این شواهدی از نفسانیبودن آنهاست، از شیوهٔ تفکر و زندگی نفسانیشان.
دو) دستهبندی، حسد و جدال در میان مسیحیان تنها نشانههای نفسانیبودن نیست، اما آنها در میان قرنتیان آشکارتر بودند.
ب. آیا نشان آن نیست که نفسانی هستید و مانند انسانهای معمولی رفتار میکنید؟ پولس نگفت که آنها انسانهای معمولی هستند (در اینجا به معنی نجاتنیافته)، تنها مانند انسانهای معمولی رفتار میکردند. خواندگی مسیحیان والاتر از زندگی کردن مانند مابقی بشریت است.
یک) «انسانهایِ روحانی بايد با روح همراه باشند. اگر در غیر این صورت عمل کنند «دنیوی» هستند و از آنها خواسته میشود که دست از این کار بردارند. دنیوی ماندن یکی از گزینهها نیست.» (فی)
ج. وقتی یکی میگوید: «من به پولس تعلق دارم،» و دیگری میگوید: «من متعلق به آپولس هستم،» آیا انسانهای معمولی نیستید؟: شايد فکر کنيم پولس با «جمع هواداران» خودش مهربانتر رفتار میکرد. اما به جای اینکه اجازه دهد تحسین و ستایش آنها نفسش را ارضا کند، حتی طرفداران خودش را تقبیح کرد.
چگونه به رهبران کلیسا احترام بگذاریم.
۱. آیات (۵-۷) جهالت رهبران عالی رتبهٔ کلیسا.
مگر آپولس کیست؟ پولس کیست؟ آنان فقط خادمانی هستند که خدا به هر کدام وظیفهای سپرده تا شما بهواسطۀ ایشان ایمان آورید. من بذر را کاشتم و آپولس آن را آبیاری کرد، امّا خدا بود که موجب رویش آن شد. پس نه کارنده چیزی است و نه آبیاریکننده، بلکه فقط خدا که رویاننده است.
الف. پولس کیست؟ پولس و آپولوس کسانی نیستند که شما برای رستگاری به آنها ایمان داشته باشید، آنها فقط عيسي را به شما معرفی کردند تا بهواسطهٔ آنها ایمان بیاورید، نه اینکه ایمان شما بر آنها باشد.
یک) «پس فایدهٔ این منازعه چه بود وقتی هیچکدام بزرگتر نبودند.» (مکلارن)
ب. من بذر را کاشتم و آپولس آن را آبیاری کرد: خدمتگزاران مسیحی شغلهای متفاوتی دارند و نتایج متفاوتی میبینند، اما خداست که کار را انجام میدهد. فقط خدا است که رویاننده است.
یک) هنگامی که کشاورزی دانهای میکارد و به آن آب میدهد، واقعاً باعث رشد آن نمیشود. معجزهٔ زندگی این کار را میکند. تنها کاری که کشاورز میتواند انجام دهد این است که محیط مناسب برای رشد را فراهم کند، و به معجزه زندگی اعتماد کند. ما همین کار را در خدمت به عیسی با افراد دیگر انجام میدهیم.
دو) بعضیها سرخورده میشوند، چون وقتی خدا آنها را برای کاشت فراخوانده است میخواهند آبیاری کنند یا میخواهند وقتی خدا آنها را به آبیاری فراخوانده است، کاشت کنند. برخی دیگر ناامید میشوند، زیرا میخواهند این رشد اتفاق بیفتد، در حالیکه که تنها خدا میتواند این کار را انجام دهد. ثمربخشی واقعی در خدمت زمانی اتفاق میافتد که ما با آرامش از کاری که خدا ما را برای انجام آن فراخوانده راضی باشیم.
ج. من بذر را کاشتم و آپولس آن را آبیاری کرد: کاشتم و آبیاری کرد در زبان یونان باستان گذشتهٔ ساده است که اعمال قطعی را در گذشته نشان میدهد. موجب رویششدن فعل گذشته استمراری است که نشان میدهد کار خدا ادامه دارد.
۲. آیات (۸-۹) خدمتگزاران مسیحی با هم کار میکنند، اما براساس تلاش خود پاداش میگیرند.
آنکه میکارد و آنکه آبیاری میکند، هر دو یکی هستند و هر یک به فراخور محنتی که میکشند، پاداش خواهند یافت. ما فقط همکارانی هستیم متعلق به خدا، و شما مزرعه و ساختمانی متعلق به خدایید.
الف. آنکه میکارد و آنکه آبیاری میکند، هر دو یکی هستند: پولس در مبارزه با تمایل قرنتیان به جدایی بین رهبران به آنها یادآوری میکند که همهٔ آنها در یک تیم هستند.
یک) چقدر احمقانه است که گفته شود «کاشتن چیزی است که واقعاً مهم است. آنها که آبیاری میکنند از قافله عقب ماندهاند.» یا اینکه فکر کنیم، «آبیاری مختص به یک محل است. آنان که میکارند بهتر است اولویتبندی خود را داشته باشند.» واقعیت این است که هر دو گروه لازم هستند، هر دو به یکدیگر نیاز دارند و هر دو برای یک هدف تلاش میکنند.
ب. هر یک به فراخور محنتی که میکشند، پاداش خواهند یافت: همه با هم کار میکنند، اما هر کدام به صورت مجزا پاداش میگیرند. پاداش با توجه به عطایا، استعدادها، یا حتی موفقیت داده نمیشود، بلکه به فراخور محنتی که میکشند داده میشود.
یک) خدا میداند که چگونه بهدرستی پاداش دهد. بر روی زمین، بسیاری از خادمین یا پاداش بیش از حد زیاد یا بیش از حد کمی دریافت میکنند.
دو) « خادم امین سختکوش یا مُبشری که در گمنامی و بدون ثمرهٔ ظاهری خدمت میکند، پاداشی بسیار بیشتر از کسانی خواهد داشت که با تلاش و انکار نفس کمتر نتایج بیشتری به دست آوردهاند.» (هاج)
سه) واعظان جوان به دفعات از جی کمپبل مورگان راز موفقیت موعظههایش را میپرسیدند. او پاسخ میداد: «من همیشه همین را به آنها میگویم: تلاش، تلاش زیاد و بازهم تلاش!»
ج. ما فقط همکارانی هستیم متعلق به خدا: خدا به ما فرصت شگفتانگیزی میدهد تا با او کار کنیم. ما بدون او نمیتوانیم کار کنیم و او بدون ما (بهطور کلی) کار نخواهد کرد. خدا تو را بهعنوان شريک کارش ميخواهد.
یک) هنگامی که تمام راههایی که خدا میتوانست کارش را انجام دهد را در نظر میگیریم، فوقالعادهتر است که بدانیم او همکاری ما را میخواهد.
د. شما مزرعه و ساختمانی متعلق به خدایید: کاری که پولس با خدا انجام داد این بود که «روی» قوم خدا کار کرد. آنها «مزرعهٔ» او بودند (استفاده از تصویر کاشت و آبیاری کشاورز) و «ساختمان» او بودند (استفاده از تصویر سازنده).
۳. آیات (۱۰-۱۵) کلیسا بهعنوان ساختمان
با فیضی که خدا به من بخشیده است، همچون معماری ماهر پِی افکندم و دیگری بر آن پِی، ساختمان میسازد. امّا هر کس باید آگاه باشد که چگونه میسازد. زیرا هیچکس نمیتواند جز آن پِی که نهاده شده است، پِیِ دیگری بگذارد، و آن پیْ همانا خود عیسی مسیح است. اگر کسی بر این پِی ساختمانی از طلا یا نقره یا سنگهای گرانبها یا چوب یا علف یا کاه بسازد، کار هر کس آشکار خواهد شد، چرا که آن ’روز‘ همه چیز را ظاهر خواهد ساخت. زیرا آتش نتیجۀ کار را آشکار کرده، کیفیت کار هر کس را خواهد آزمود. اگر کاری که کسی بر آن پِی بنا کرده است باقی بماند، پاداش خواهد یافت. امّا اگر کار کسی بسوزد، زیان خواهد دید؛ و هرچند خودْ نجات خواهد یافت، امّا همچون کسی خواهد بود که از میان شعلههای آتش جان به در برده باشد.
الف. با فیضی که خدا به من بخشیده است: در توصیف کار پولس در میان قرنتیان، او با اعلام فیض آغاز کرد. او میدانست که وضعیت او بهعنوان کارگر در مزرعهٔ خدا یا در ساختمان خدا بر اساس فیض خدا است، نه بر اساس شایستگی خود.
یک) این اتفاقی متعالی است که همکار با خدا باشیم. اما خدا انسانهای والامقام را برای انجام کارش انتخاب نمیکند. چیزی در آنها نیست که آنها را شایسته همکاربودن او کند، بلکه بر اساس فیض خداست.
ب. پِی افکندم: هنگامی که پولس کلیسا را در قرنتس (اعمال ۱۸) تأسیس کرد، او تنها پایهای را بنا نهاد که میتوان گفت شخص و کار عیسی مسیح بود. با این حال او میدانست که دیگران به دنبال او میآیند و بر روی پایهای که او ایجاد کرده خواهند ساخت.
یک) پس، دیگری بر آن پِی، ساختمان میسازد. تنها یک پایه و اساس برای کلیسا وجود دارد. اگر بر روی عیسی مسیح بنا نشده باشد، اصلاً کلیسا نیست. بنابراین نمیتوان روی هیچ پایه و اساس دیگری آن را ساخت؛ البته میتوان بر روی این پایه ساختمانی بیارزش ساخت.
ج. کار هر کس آشکار خواهد شد: خدا کار ساختمانی همه کارگرانش را آزمایش خواهد کرد، بنابراین کار هر کس آشکار خواهد شد. برخی با چیزهای گرانبها مانند طلا، نقره یا سنگهای گرانبها میسازند؛ دیگران با مصالح بیارزش مانند چوب، علف یا کاه میسازند.
یک) پولس با استفاده از مواردی مانند طلا، نقره، و سنگهای گرانبها، به نظر میرسد مصالح ساختمانی مورد استفاده در ساخت معبد را در ذهن داشته است (اول تواریخ ۱۴:۲۲، ۱۶:۲۲ و ۲:۲۹). این «ساختمان» چیزی است که خدا با کمک همکارانش در قومش بنا میکند.
دو) سنگهای گرانبها به معنای جواهرات نیست، بلکه مواد سنگی خاص مانند سنگ مرمر و گرانیت است. آمیختن حکمت انسان با حکمت خدا در کار ساختن کلیسا مانند استفاده از سنگ مرمر به جای کاه در ساختمان است. علف ممکن است خوب باشد، ممکن است جایی (در طویله) داشته باشد، اما مادهای نامناسب برای ساختمان است. به همین ترتیب، عقل انسان و جاذبههای جسمانی ممکن است جایی در زندگی داشته باشند، اما نه در ساختمان کلیسا.
د. آتش نتیجۀ کار را آشکار کرده: وقتی خدا کار ما را آزمایش میکند، آشکار میشود که چه نوع کاری بوده است. همانطور که آتش چوب، علف و کاه را نابود خواهد کرد، اما طلا، نقره و سنگهای گرانبها سالم میمانند؛ پس در آن روز مشخص میشود که کار برخی هیچ است.
یک) توجه کنید که قرار نیست کمیت کار سنجیده شود (هرچند که ارتباطی بین آن دو هست). پولس میگوید کار آزمایش خواهد شد تا کیفیت کار را مشخص کند. اگر کسی کارهای اشتباه زیادی انجام دهد، انگار کاری انجام نداده است. کار او سوزانده خواهد شد و در ابدیت ناپدید خواهد شد. مودی (Moody)حکیمانه توضیح داد که [عمل] ایمانداران سنجیده و همچنین شمرده خواهد شد.
دو) پولس همچنین به این آزمایش بزرگ در دوم قرنتیان ۱۰:۵ اشاره کرد: زیرا همۀ ما باید در برابر مسند داوری مسیح حاضر شویم، تا هر کس بنا بر اعمال خوب یا بدی که در ایام سکونت در بدن خود کرده است، سزا یابد. وقتی کار ما در حضور خداوند سنجیده شود، با توجه به آنچه باقی میماند، پاداش خواهیم گرفت.
سه) این دیدگاهی تأملبرانگیز است: بسیاری از مردم که معتقدند در خدمت خدا هستند، اما این کار را به شیوهای نادرست یا با «ابزار» نادرست انجام میدهند، در تلاشند تا جاودانگی را بیابند که در واقعیت، هیچکاری برای خداوند انجام ندادهاند. برخی نجات خواهند یافت، اما با زندگی که به هدر دادند و هیچ تاجی دریافت نکردند تا به عیسی برای جلال او اهدا کنند (همانطور که در مکاشفه ۱۰:۴-۱۱). و هرچند خودْ نجات خواهد یافت، امّا همچون کسی خواهد بود که از میان شعلههای آتش جان به در برده باشد نشان میدهد که برخی نجات مییابند، اما بهسختی، با از دست دادن همه چیز نجات مییابند.
ه. کار کسی: آتش، کارگر را پاکسازی نمیکند، مهارتش را آزمایش میکند. کاتولیکهای رومی از این بخش برای آموزش برزخ استفاده میکنند، این ایده که وقتی میمیریم به جایی میرویم که قبل از رفتن به آسمان با آتش پاکسازی میشویم. ایدهٔ برزخ ربطی به این آیات ندارد و ربطی به هیچ متن دیگری در کتابمقدس ندارد. برزخ کاملاً اختراعی انسانی است و کار تمام شدهٔ عیسی برای ایمانداران را انکار میکند.
یک) این بخش در ابتدا برای رهبران مسیحی کاربرد دارد، چرا که در این بستر موضوع بحث پولس همین است، ولی چنین کاربردی برای همهٔ خادمین خدا صادق است.
۴. آیات (۱۶-۱۷) کلیسا بهعنوان معبد
آیا نمیدانید که معبد خدایید و روح خدا در شما ساکن است؟ اگر کسی معبد خدا را خراب کند، خدا او را هلاک خواهد کرد؛ زیرا معبد خدا مقدّس است و شما آن معبد هستید.
الف. معبد خدایید: پولس بعدها (اول قرنتیان ۱۹:۶-۲۰) عنوان میکند که هر مسیحی یک معبد است. در اینجا تأکید بر کلیسا بهعنوان یک کل دارد (هر چند برای هر فرد کاربردی جدا دارد).
یک) وقتی پولس کلیسا را معبد مینامد، فکر نکنید که از یک تصویرسازی استفاده میکند. معبد فیزیکی تصویر بود؛ سکونت خدا در ما واقعیت است.
ب. معبد خدایید و روح خدا در شما ساکن است: چه چیز کليسا را معبد ميکند؟ روح خدا که در شما ساکن است. واژهٔ یونانی باستان که برای معبد (naos) استفاده میشود اشاره به پناهگاه واقعی، محل سکونت خدا دارد. در مقایسه با کلمه گستردهتر hieron، که بهطور کلی معبد معنی داشت.
ج. اگر کسی معبد خدا را خراب کند: اگر به کليسا بيحرمتي کنيد خدا شما را هلاک میکند معبد خدا -کلیسای او- مقدس است و برای خدا مهم است که چگونه با معبد مقدس او رفتار میکنیم.
چگونه خدا را جلال دهیم
۱. آیات (۱۸-۲۰) با دنباله روی از حکمت واقعی او را جلال بدهید.
خود را فریب مدهید. اگر کسی از شما خود را با معیارهای این عصر حکیم میپندارد، برای اینکه حکیم باشد، باید جاهل گردد. زیرا حکمت این دنیا در نظر خدا جهالت است. چنانکه نوشته شده: «حکیمان را به تَرفند خودشان گرفتار میسازد.» و باز نوشته شده است: «خداوند از اندیشهورزیهای حکیمان آگاه است و میداند که آنها بطالت محض است.»
الف. اگر کسی از شما خود را با معیارهای این عصر حکیم میپندارد: پولس اينجا کمی طعنهآمیز صحبت میکند. البته که قرنتیان خود را حکیمان آن عصر میدانستند! این یکی از مشکلات آنها بود، علاقهٔ آنها به حکمت دنیایی.
ب. برای اینکه حکیم باشد، باید جاهل گردد: اگر کسی در این عصر، طبق معیارهای بشر حکیم باشد، چه باید بکند؟ برای اینکه حکیم باشد، باید جاهل گردد.
یک) پولس از آنها میخواهد که از تمام حکمتهای دنیایی، همه فلسفههای انسانگرایی (فلسفه انسان-محور) دست بکشند، حتی اگر به معنای جاهل نامیدهشدن باشد. اگر کسی حاضر نیست از سوی کسانی که فقط برای خرد انسانی ارزش قائل هستند جاهل تلقی شود، هرگز نمیتوانند واقعاً حکیم شود.
ج. خداوند از اندیشهورزیهای حکیمان آگاه است: خداوند حکمت این جهان را ارزیابی کرده است و آن را جهالت و بطالت محض میداند. آیا با ارزیابی خدا موافق هستیم؟
۲. آیات (۲۱-۲۳) جلال خدا با دیدن خادمین او در مسیر درست
پس دیگر کسی به انسانها فخر نکند. زیرا همه چیز متعلق به شماست، خواه پولس، خواه آپولس، خواه کیفا، خواه دنیا، خواه زندگی، خواه مرگ، خواه زمان حال و خواه زمان آینده، همه و همه از آنِ شماست و شما از آنِ مسیحاید و مسیح از آنِ خداست.
الف. دیگر کسی به انسانها فخر نکند: ما بسیار مستعد فخر دنیوی هستیم! ما از بودن با چیزهای مشهور و چشمگیر این دنیا هیجانزدهتر از بودن با خدا هستیم. ما برای عطایا و افتخارات انسانی بیش از عطایا و افتخاراتی که خدا میدهد ارزش قائلیم. چیزی که ما نیاز به شنیدن داریم، دیگر کسی به انسانها فخر نکند!
ب. زیرا همه چیز متعلق به شماست: علت گفتن من از پولس هستم و یا من از آپولس هستم، داشتن یک دیدگاه بسیار محدود و متعصبانه است. پولس و آپولس متعلق به شماست، تمام دنيا متعلق به توست در مسیح.
یک) چرا، حتی مرگ با «ما» است؛ بندهٔ ماست، نه ارباب ما! مرگ ممکن است برای ما بهعنوان فرشتهای باشد که پطرس را در اعمال ۱۲ لمس کرد و باعث رهایی او از غل و زنجیر شد و او را از دروازهای که خودبهخود باز شد، به آزادی واقعی هدایت کرد.
ج. همه چیز متعلق به شماست: این آزادی مسیحی است. و شما از آنِ مسیحاید: این مسئولیت مسیحی است.