فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
پیدایش باب ۲ – خلقت تکمیل شد؛ آدم در باغ عَدَن
تکمیل خلقت
۱. آیات (۱-۳) هفتمین روز خلقت.
بدینسان، آسمانها و زمین و همۀ لشکر آنها تمام شد. و خدا در روز هفتم، کار خویش را به پایان رسانید. و او در هفتمین روز از همه کار خویش بیاسود. و خدا روز هفتم را مبارک خواند و آن را مقدس شمرد، چرا که در آن روز از همه کار خویش که خدا آفریده و ساخته بود، بیاسود.
الف. و او در هفتمین روز از همه کار خویش بیاسود: خدا در روز هفتم از این جهت که خسته بود به استراحت احتیاج نداشت، او آرام گرفت تا نشان دهد که کار آفرینش انجام شده است، الگویی در مورد ساختار زمان (در هفتههای هفت روزه) به انسان ارائه کرد و نمونهای از نعمت استراحت را در روز هفتم به انسان نشان داد.
یک) هفتهٔ هفت روزه به طور دائم در انسان ریشه دوانده است. اگرچه برخی در طول تاریخ سعی کردند هفتهٔ هفت روزه را تغییر دهند (برای هفتهٔ ده روزه در جریان انقلاب فرانسه تلاش شد)، اما آن تلاشها بینتیجه ماند. ما در چرخهای هفت روزه هستیم، چون خدا در چرخۀ هفت روزه است.
ب. خدا روز هفتم را مبارک خواند و آن را مقدس شمرد: خدا روز هفتم را تقدیس نمود، زیرا این هدیهای برای استراحت و دوباره پر شدنِ انسان بود، و بیشتر از همه به این دلیل که شبات سایهای از بقیه (روزها) است که از طریق شخص و عمل عیسیمسیح در دسترس است.
یک) کولسیان ۱۶:۲-۱۷ و غلاطیان ۹:۴-۱۱ روشن میکنند که مسیحیان ملزم به رعایت روز شبات نیستند، زیرا عیسی هدف و برنامه روز شبات را برای ما و در ما به انجام رسانید (عبرانیان ۹:۴-۱۱). با اینحال مسیحیان روز شبات را از دست نمیدهند؛ هر روز وقت استراحت در کار تمام شدهٔ عیسیمسیح است و یک روز برای خدا اختصاص داده شده است.
دو) اگرچه ما از تعهدات قانونی روز شبات آزاد هستیم، اما نباید اهمیت یک روز استراحت را نادیده بگیریم. خدا ما را خلق کرده است، بنابراین ما به استراحت نیاز داریم. اما به ما نیز دستور داده شده است که شش روز کار کنیم. «هر کس در شش روز بیکار بماند، به اندازهٔ همان کسی نزد خدا مقصر است که در روز هفتم کار میکند.» (کلارک) در دنیای مدرن ما، با هفتههای دارای چهار یا پنج روز کاری و زمانِ تعطیلات سخاوتمندانه، مطمئناً میتوان «اوقات فراغت» بیشتری را به کار خدا اختصاص داد.
ج. در روز هفتم از همۀ کار خود که ساخته بود بیاسود: اگرچه خدا در هفتمین روز آفرینش آرام گرفت، اما او روز شبات را تعیین نکرد و یا استراحت خودش را به خاطر خستگی به ما نشان نداد. خدا شبات را تعطیل نمیکند. عیسی خود گفت، «پدرم هنوز کار میکند، و من نیز کار میکنم.» (انجیل یوحنا ۱۷:۵). خدا به یک روز مرخصی نیاز ندارد، اما انسان باید آرامی خدا را ببیند و بداند که میتواند با عمل تمام شدهٔ عیسی وارد آن شود.
یک) شرح هر روز آفرینش با عبارت، «شامگاه شد و بامداد آمد…» بود، به پایان رسید. با اینحال، هفتمین روز خلقت آن عبارت را ندارد. به این دلیل است که آسایش شبات برای ما محدود به یک روز نیست. از نظر عیسی، خدا برای قوم خود آسایش ابدی دارد (عبرانیان ۹:۴-۱۱).
دو) «خدا، که کار خلقت خود را به پایان رسانده است، طوری آرام میگیرد که گویی میگوید، ‘این سرنوشت کسانی است که قوم من هستند؛ تا همانطور که من آرامی میگیرم، در من آرامی مییابند.‘» (بویس)
۲. آیات (۴-۷) تاریخ آسمانها و زمین
این بود تاریخچه آسمانها و زمین آنگاه که آفریده شدند. هنگامیکه یهوه خدا آسمانها و زمین را بساخت هیچ نهال کشتزار هنوز در زمین نبود و هیچ گیاه کشتزار هنوز نروییده بود، زیرا یهوه خدا هنوز باران بر زمین نبارانیده بود و انسانی نبود تا بر آن کشت کند. بلکه مه از زمین برمیآمد و تمامی روی زمین را سیراب میکرد. آنگاه یهوه خدا آدم را از خاک زمین بسرشت و در بینی او نفس حیات دمید و ادم موجودی زنده شد.
الف. این است تاریخچه آسمانها و زمین: این احتمالاً به «شجرهنامه» آسمانها و زمین خاتمه میدهد، تاریخی که خدا مستقیماً به موسی یا آدم داده است و تاریخ خلقت هفت روزهٔ خدا را ثبت میکند. این چیزی بود که هیچ انسانی شاهد عینی آن نبود.
ب. هنگامیکه که یَهُوَه خدا زمین و آسمانها را ساخت: این اولین استفاده از واژۀ یَهُوَه در کتابمقدس است. واژۀ انگلیسی Lord به معنی خداوند از واژۀ آنگلاساکسون نان (همانند واژۀ ما برای قرص نان) گرفته شده است، زیرا مردان قدیمی انگلیسی با مقام یا جایگاهِ بالا، همیشه درِ خانهٔ خود را باز نگه میداشتند تا همه بتوانند داخل شوند و نانی بخورند. به آنها عنوان افتخارآمیز لُردها، داده میشد که به معنی «توزیعکنندگان نان» است.
ج. هیچ نهال کشتزار هنوز در زمین نبود: این تاریخ قبل از بهوجود آمدن گیاهان روی زمین (بازگشت به پیدایش ۱:۱) آغاز میشود، زمانی که فقط فضا و کرهای از آب وجود داشت که ما آن را با نام زمین میشناسیم.
د. یَهُوَه خدا باران بر زمین نبارانیده بود: هنگامیکه خدا برای اولین بار پوشش گیاهی خلق کرد، (در سومین روز آفرینش، پیدایش ۱۱:۱-۱۳) هنوز انسان برای مراقبت از پوشش گیاهی زمین خلق نشده بود و بارانی نیز بارانده نشده بود. لایهٔ غلیظ بخار آب در جو خارجی ایجاد شده در روز دوم آفرینش (پیدایش ۶:۱-۸) نه برای چرخهٔ باران، بلکه برای سیستم غنی از تبخیر و تراکم، و در نتیجه شبنم سنگین یا مه زمینی ایجاد شده بود.
ه. یَهُوَه خدا پس آدم را از خاکِ زمین بِسِرِشت: وقتی خدا انسان را آفرید، او را از اساسیترین عناصر یعنی خاکِ زمین ساخت. هیچ چیز «دیدنیای» در آنچه انسان از آن ساخته شده وجود ندارد، فقط در نحوهٔ سازماندهی آن است.
یک) وقتی کتابمقدس از خاک به معنای نمادین یا تحتاللفظی استفاده میکند، به معنی چیزی است که ارزش کمی دارد و با فروتنی و تواضع مرتبط است (پیدایش ۲۷:۱۸؛ اول سموئیل ۸:۲؛ اول پادشاهان ۲:۱۶). در کتابمقدس، خاک بد نیست و هیچ هم نیست؛ اما تقریباً هیچچیز است.
و. در بینی وی روح حیات دمید و آدم نَفسْ زنده شد: با این روح حیات، آدم به موجودی با نَفسْ زنده تبدیل شد، مانند سایر اشکال حیات حیوانی (اصطلاح روحِ حیات chay nephesh در پیدایش ۲۰:۱-۲۱ و اینجا استفاده شده است). با اینحال، تنها انسان نَفسْ زنده است که به صورت خدا ساخته شده است (پیدایش ۲۶:۱-۲۷).
یک) واژهٔ نَفَس در زبان عبری ruach است -این کلمه درواقع همان صدای نَفَس را تقلید میکند- همان واژه برای روح است، همانطور که در یونان باستان (pneuma) و لاتین (spiritus) نیز چنین است. خدا انسان را با قرار دادن روح و نَفَس خود در درونش آفرید.
دو) «این مفهوم، که به آسانی توسط هر خواننده عبری قابل رویت است، [این است] که انسان به طور خاص توسط دمیدن خدا از نفس خود در او خلق شده است.» (بویس)
سه) در نسخه کینگجیمز آمده است: آدم به یک روحِ زنده تبدیل شد. این باعث میشود برخی تعجب کنند که آیا انسان یک روح است یا انسان دارای یک روح است. به نظر میرسد این متن نشان میدهد که انسان یک روح است، در حالی که قسمتهایی مانند اول تسالونیکیان ۲۳:۵ و عبرانیان ۱۲:۴ به نظر میرسد که انسان دارای یک روح است. کتابمقدس به هر دو روش سخن میگوید و از این اصطلاح به روشهای مختلف و در زمینههای مختلف استفاده میکند.
آدم در باغ عَدَ
۱. آیات (۸-۹) دو درخت در باغ عَدَن
و یهوه خدا باغی در عدن به طرف مشرق غَرس کرد و آن آدم را که سرشته بود در آنجا نهاد. و یهوه خدا همهگونه درختان چشمنواز و خوش خوراک را از زمین رویانید. درخت حیات در وسط باغ بود و نیز درخت شناخت نیک و بد.
الف. یَهُوَه خدا باغی در عدن به طرف مشرق غَرس نمود: عدن باغی بود که مخصوصاً توسط خدا ساخته شده بود؛ این مکانی بود که خدا برای سکونت کامل آدم (و بعداً حوا) خلق کرد.
ب. آن آدم را که سرشته بود در آنجا گذاشت: جزئیاتْ در خلقت آدم و حوا به ما چیزی میآموزد. پس از خواندن پیدایش ۱، ممکن است تصور کنیم که زن و مرد همزمان خلق شدهاند، اما در متن به طور خاص چنین چیزی گفته نشده است. جزئیات مربوط به خلقت انسان را تا پیدایش ۲ نمیدانیم.
ج. یَهُوَه خدا هر درخت را از زمین رویانید: بقیه پیدایش ۲ روایتی متفاوت یا متناقض از خلقت ارائه نمیدهد. بلکه احتمالاً تاریخ خلقت از منظر آدم است. این تجربه آدم از خلقت است، که با روایت پیدایش ۱:۱ـ۷:۲ منافات ندارد و آن را کامل میکند.
یک) در انجیل متی ۴:۱۹-۵ عیسی از وقایع در پیدایش باب ۱ و از وقایع در پیدایش باب ۲ بهعنوان یک گزارش هماهنگ با یکدیگر یاد کرد.
د. و درخت حیات را و درخت شناخت نیک و بد را: این دو درخت از جمله درختان دیگری بودند که خدا خلق کرد و در باغ عدن قرار داد.
یک) درخت حیات زندگی جاویدان (یا پایدار) میدهد (پیدایش ۲۲:۳). خدا هنوز هم درخت حیات را برای قوم خود دارد (مکاشفه یوحنا ۷:۲)، که در آسمان است (مکاشفه یوحنا ۲:۲۲).
دو) درخت شناخت نیک و بد، درخت «وسوسه» بود. خوردن میوهٔ این درخت به آدم شناخت تجربی خیر و شَر میبخشید. یا شاید بدان دلیل درخت شناخت نیک و بد خوانده نشده تا انسان نیک و بد را بشناسد، بلکه خدا نیک و بد را در انسان بیازماید.
۲. آیات (۱۰-۱۴) رودخانهها در باغ.
رودخانهای از عدن بیرون آمد تا باغ را آبیاری کند و از آنجا به چهار شاخه منشعب میشد. نام رودخانه اول فیشون است که سرتاسر سرزمین حویله را که در آنجا طلاست دور میزند. طلای آن سرزمین نیکوست و در آنجا صمغ خوشبو و سنگ جزَع یافت میشود. و نام رودخانه دوم جیحون است که سرتاسر سرزمین کوش را دور میزند. رودخانه سوم دجله نام دارد که در شرق آشور جاری است. و رودخانه چهارم فرات است.
الف. رودخانهای از عدن بیرون آمد: کل حسی که از این روایت به انسان دست میدهد این است که توسط یک شاهدِ عینی از رودخانهها و اطراف نوشته شده است. احتمالاً آدم خود این را نوشته است.
ب. نام رودخانه اول فیشون است: این رودها نامهای خاصی دارند که به نام رودهایی که در دنیای مدرن یا باستانی آنها شناخته شده میباشند. با اینحال، نمیتوان از نام این رودها برای تعیین مکان باغ عدن استفاده کرد، زیرا طوفان چشمانداز زمین را به طور چشمگیری تغییر داد و این رودخانهها را «حذف» کرد.
یک) رودخانههای امروزی مانند دجله یا فرات را میشناسیم زیرا نوح و پسرانش برخی از رودخانههای جهان پس از طوفان را، به نام رودخانههای قبل از طوفان نامگذاری کردند.
۳. آیات (۱۵-۱۷) فرمان خدا به آدم
یَهُوَه خدا آدم را برگرفت و او را در باغ عدن گذاشت تا کار آن را بکند و از آن نگهداری نماید. و یَهُوَه خدا آدم را امر کرده گفت: “تو میتوانی از همۀ درختان باغ آزادانه بخوری، اما از درخت شناخت نیک و بد زنهار نخوری زیرا روزی که از آن بخوری به یقین خواهی مرد.”
الف. او را در باغ عدن گذاشت تا کار آن را بکند و از آن نگهداری نماید: خدا آدم را در دیدنیترین فردوسی که جهان به خود دیده است قرار داد، اما خدا آدم را برای انجام کار (تا کار آن را بکند و از آن نگهداری نماید) در آنجا قرار داد. کار برای انسان مفید است و قبل از سقوط، بخشی از وجود بینقص آدم بود.
یک) «حالت ایدهآل انسان بیگناه حالت تنبلی بدون مسئولیت نیست. کار و وظیفه متعلق به موقعیت کمال انسان است.» (لئوپولد)
ب. از درخت معرفت نیک و بد زنهار نخوری: حضور این درخت -حضور یک انتخاب برای آدم- خوب بود، زیرا برای اینکه آدم موجودی دارای اختیار باشد، باید انتخابی برای عصیان علیه خدا وجود میداشت. اگر هرگز فرمان یا چیزی ممنوعه وجود نداشته باشد، هرگز نمیتواند انتخابی وجود داشته باشد. خدا میخواهد محبت و اطاعت ما از او، محبت و اطاعتی انتخابی باشد.
یک) با در نظر گرفتن همهٔ اینها، به مزایای آدم نگاه کنید. او فقط یک راه داشت که میتوانست گناه کند و ما راههای بیشماری داریم. درختانِ وسوسهٔ زیادی در زندگی ما وجود دارد، اما آدم فقط یک درخت داشت.
دو) خدا این فرمان را در اصل به آدم داد، نه به حوا؛ خدا هنوز زن را از مرد خلق نکرده بود.
ج. زیرا روزی که از آن بخوری به یقین خواهی مرد: خدا نه تنها فرمان خود را برای آدم به روشنی بیان کرد، بلکه پیامدهای نافرمانی را نیز به روشنی توضیح داد.
خدا اولین زن را می آفریند.
۱. آیه (۱۸) خدا اعلام میکند که یاوری مناسب وی برای آدم خلق میکند.
یهوه خدا فرمود: “نیکو نیست آدم تنها باشد. پس یاوری مناسب برای او میسازم.”
الف. نیکو نیست آدم تنها باشد: برای اولین بار، خدا چیزی را دید که خوب نبود ـ تنهاییِ انسان. خدا هرگز قصد نداشت انسان تنها باشد، چه از نظر زناشویی و چه از نظر اجتماعی.
یک) ازدواج، بهطور خاص، تأثیر تمدنی متبارک بر انسان دارد. وحشیترین و خشنترین افراد با آسیبِ اجتماعی در طول تاریخ همیشه مجرد بودهاند و هرگز تحت تأثیر هدف نیکویی که خدا برای انسان قرار داده، نبودهاند. و این برای تمامیّت جامعه، نیکو نیست.
ب. پس یاوری مناسب برای او میسازم: «طرح» خدا برای خلق همراهِ آدم، این بود که معاونی را موافق برای آدم خلق کند.
یک) ترجمههای مختلف کتابمقدس این ایده را به روشهای مختلف ترجمه میکنند، اما این ایده اساساً در هر یک از آنها یکسان است:
· معاونی موافق (مناسب، وفق داده شده، تکمیل کننده) (Amplified).
· یک همراه … معاونی متناسب با نیازهای او (LBT).
· یاوری که او نیاز دارد (Beck).
· یاوری متناسب با خودش (ترجمۀ هفتادگان).
· یاوری مناسب (NIV, NASB).
· یاوری برای او (ترجمهٔ کینگجیمز).
ج. یاوری مناسب: در رابطه با روابط زناشویی، خدا زن را بهعنوان یاوری کامل برای مرد آفرید. این بدان معناست که خدا برنامه و دستور کار را به آدم داد و او و زن با هم برای تحقق آن تلاش میکنند.
یک) عبارت «در رابطه با روابط زناشویی» به این دلیل استفاده میشود که خدا زنان را بهعنوان یاور مردان در اقتدار (به جای اینکه خودشان صاحب اختیار باشند) تعیین نکرده است، مگر در ازدواج و در کلیسا (اول تیموتائوس ۱۲:۲-۱۳).
دو) خدا مسئولیت (و پاسخگویی) را به مرد میدهد که در خانه رهبر باشد و به زن مسئولیت و پاسخگویی میدهد تا به او کمک کند.
سه) این بدان معنا نیست که مرد به زن کمک نکند (اگرچه در بسیاری از موارد این متأسفانه درست است). این بدان معناست که وقتی خدا از آسمان به خانواده نگاه میکند، مرد را در مقام رهبری، خوب یا بد، وفادار یا غیرمتعهد، میبیند. البته، یک رهبر واقعی، به کسانی که به او کمک میکنند کمک خواهد کرد.
چهار) ما تنها وقتی «کمک کردن» را حقارت میپنداریم که همانطور که جهان فکر میکند تفکر کنیم. خدا موقعیتهای خدمت را در نظر خود باارزش میداند (متی ۲۵:۲۰-۲۸).
د. یاوری مناسب: زن نه تنها باید یاور باشد، بلکه باید مناسب نیز باشد. او باید چنین دیده شود و حرمت گذاشته شود. زن یا همسر را نمیتوان صرفاً بهعنوان یک ابزار یا کارگر نگاه کرد، بلکه بهعنوان شریک برابر فیض خدا و یک انسان برابر در نظر گرفت.
۲. آیات (۱۹-۲۰) هیچ یاور مناسب با آدم در بین حیوانات یافت نشد.
و یَهُوَه خدا همه جانداران صحرا و پرندگان آسمان را که از خاک سرشته بود نزد آدم آورد تا ببیند آدم چه نامی بر آنها خواهد نهاد، و هرآنچه آدم هرجاندار را خواند همان نامش شد. پس آدم همۀ چارپایان و پرندگان آسمان و همه وحوش صحرا را نام نهاد. ولی یاوری مناسب برای آدم یافت نشد.
الف. نزد آدم آورد تا ببیند آدم چه نامی بر آنها خواهد نهاد: از آنجا که آدم توانایی نامگذاری هوشمند همهٔ حیوانات را داشت، نشان میدهد که او مردی برجسته بوده است. از آنجا که در آن زمان هنوز عقل آدم از سقوط رنج نبرده بود، احتمالاً او باهوشترین مردی بود که تا به حال زندگی کرده است. آدم اولین و بزرگترینِ زیستشناس و گیاهشناس بود.
ب. پس آدم نام نهاد: آدم هیچ حیوان دیگری را به نام خود نامگذاری نکرد و هر حیوان دیگری را «انسان» یا «آدم» نَنامید. با این کار، میبینیم که او فهمیده بود که اساساً با همه حیوانات متفاوت است. آنها به صورت خدا خلق نشده بودند.
یک) مارک تواین (Mark Twain) جوکی را تعریف میکند که در آن آدم پس از نامگذاری همهٔ حیوانات به خانه، پیش حوا آمد. حوا به فیل نگاه کرد و گفت: «اسم آن حیوان بزرگ را چه گذاشتی؟» آدم پاسخ داد: «فیل!» حوا پرسید: «چرا اسمش را فیل گذاشتی؟» آدم پاسخ داد: «چون شبیه فیل بود!»
ج. لیکن برای آدم یاوری مناسب وی یافت نشد: برای آدم آشکار بود که حیوانات به شکل جُفت میآیند و او هیچ جفتی ندارد. خدا عمداً آدم را برای نامگذاری حیوانات انتخاب کرد تا پس از مشاهدۀ آنها، نیاز خود به جفت را ببیند (پیدایش ۱۸:۲)، خدا از آن برای آمادهسازی آدم برای دریافت هدیۀ زن استفاده کرد.
۳. آیات (۲۱-۲۲) خدا اولین زن را از دنده آدم میسازد.
پس یَهُوَه خدا خوابی گران بر آدم مستولی کرد و در همان حال که آدم خفته بود یکی از دندههایش را گرفت و جای آن را با گوشت پر کرد. آنگاه یَهُوَه خدا از همان دنده که از آدم گرفته بود زنی ساخت و او را نزد آدم آورد.
الف. یَهُوَه خدا خوابی گران بر آدم مستولی کرد: این اولین جراحی ثبت شده در تاریخ است. خدا حتی از یک داروی بیهوشی مناسب بر روی آدم استفاده کرد.
ب. یَهُوَه خدا از همان دنده که از آدم گرفته بود زنی ساخت: خدا از بدن خودِ آدم برای خلقت حوا استفاده کرد تا همیشه یادآوری برای وحدت یگانگیشان باشد. وقتی آدم حوا را شناخت، راههایِ زیادی برای تفاوتشان میدید، اما هرگز نباید فراموش کند که آنها اساساً یکی هستند و از یک ماده ساخته شدهاند. آنها بیشتر شبیه به هم هستند تا متفاوت.
یک) ما دقیقاً نمیدانیم که خدا از آدم چه چیزی را برای ساختن حوا گرفت و در واقع مهم هم نیست. تحقیقات مدرن در زمینه شبیهسازی و تکثیر (کلونسازی) ژنتیکی نشان میدهد که هر سلول در بدن ما حاوی کل تمام نقشه ژنتیکی بدن است. خدا برخی از سلولهای آدم را گرفت و نقشه ژنتیکی آنها را در خلقت حوا تغییر داد. با این وجود، این داستان که زنان به دلیل نحوه ایجاد حوا یک دنده بیشتر از مردان دارند افسانه است.
دو) ما همچنین میدانیم که عروس مسیح از زخم ایجاد شده در کنار دومین آدم، عیسیمسیح، خلق میشود.
سه) سنت زیبایی در بین یهودیان وجود دارد که میگوید خدا زن را نه از پای مرد برداشت که نازل بر او محسوب شود، و نه از سَرَش که برتر از او به حساب آید، بلکه «او را از زیر بازوی مرد برداشت تا از او محافظت کند و از کنار دلِ او تا او را دوست داشته باشد.» (بارنهاوس)
ج. زنی ساخت: مهم است بدانیم که دو آغاز برای نسل بشر وجود ندارد، یکی در آدم و دیگری در حوا. بلکه در آدم آغازی برای نژاد بشر وجود داشت.
د. و وی را به نزد آدم آورد: خدا حوا را نزد آدم آورد و حوا را از آدم آفرید. آدم اول بود -منبع و سَر. وی به گونهای خلق شده بود که کمکی مناسبِ او باشد. بنابراین رابطهٔ تابع زنان با شوهران قبل از لعنت نیز یافت میشود، نه تنها پس از آن.
۴. آیهٔ (۲۳) درک درخشان آدم از حوا و ارتباط وی با او.
و آدم گفت: “همانا این است استخوانی از استخوانهایم و گوشتی از گوشتم و او زن نامیده شود زیرا که از مرد گرفته شد.”
الف. همانا این است استخوانی از استخوانهایم: آدم تشخیص داد که حوا هم مثل او (استخوانی از استخوانهایم و گوشتی از گوشتم) بود و نه شبیه او (زن…که از انسان گرفته شد). آنها یکی بودند، اما یکسان نبودند.
ب. گوشتی از گوشتم: آدم وحدت اساسی را در رابطه خود با حوا درک کرد. این نکته آنقدر مهم است که چندین بار در عهدجدید به آن اشاره شده است، از جمله بخش عالی ازدواج در افسسیان ۲۸:۵-۲۹ «به همینسان، شوهران باید همسران خود را همچون بدن خویش محبت کنند. آنکه زن خود را محبت میکند، خویشتن را محبت مینماید. زیرا هرگز کسی از بدن خود نفرت ندارد، بلکه به آن خوراک میدهد و از آن نگاهداری میکند، همچنانکه مسیح نیز از کلیسا مراقبت مینماید.»
یک) هیچکس پس از ورود به اتاقی، به دنبال بدترین صندلی نمیگردد. نگرانی طبیعی که نسبت به خود داریم باعث میشود که از خود مراقبت کنیم. در یک رابطهٔ زناشویی سالم، شوهر به پیوند اساسی که با همسرش دارد پی میبرد و میداند نمیتواند بدون برکت دادن به او، به خود برکت دهد و نمیتواند بدون اینکه با خود بدرفتاری کند و خود را نادیده بگیرد با او بدرفتاری کند و او را نادیده بگیرد.
ج. از مرد گرفته شد: آدم تشخیص داد که اگرچه او و حوا یکی بودند، اما وی با او یکسان نبود. او فهمیده بود که دو فرد متفاوت در حال تبدیل شدن به یکی هستند. رساله اول پطرس ۷:۳ به شوهران میگوید که تشخیص دهند که با شخص متفاوتی یکی هستند، کسی که باید او را درک کنند: «به همینسان، شما ای شوهران، در زندگی با همسرانتان با آنها باملاحظه باشید و با آنها چون جنس ظریفتر با احترام رفتار کنید.»
یک) اگر زن و مرد متفاوت باشند، آیا برابرند؟ الیزابت الیوت گفت: «قرمز با چه منطقی معادل آبی است؟ آنها فقط از این نظر برابر هستند که هر دو در طیف رنگی قرار میگیرند. جدا از آن، متفاوت هستند. از چه نظر گرم با سرد برابر است؟ آنها هر دو درجهای از حرارت هستند، اما فراتر از این تقریباً بیمعنی است که در مورد برابری بین آنها صحبت کنیم.» (به نقل از بویس)
دو) از این سبب (زن) نامیده شود: «بسیاری، زن را اینگونه توصیف میکنند که او ترکیبی است برای اندوه و مرد (Wo+man). گویی غَمِ مرد نامیده میشود، زیرا او را وسوسه کرد تا میوهٔ ممنوعه را بخورد؛ اما این معنی اصلی واژه نیست و نمیتواند باشد، زیرا هنگام نامگذاری مرتکب آن گناه نشده بودند.» (کلارک )
۵. آیات (۲۴-۲۵) ازدواج آدم و حوا.
از همینرو، مرد پدر و مادر خود را ترک کرده به زن خویش خواهد پیوست، و یک تن خواهند شد. آدم و زنش هر دو عریان بودند و شرم نداشتند.
الف. و یک تن خواهند شد: اصل ازدواج که در اینجا بیان شده است، براساس یگانگی و در عینحال تمایز است. زن و مرد واقعاً میتوانند در یک رابطه یک تن گرد هم آیند، اما باید به هم بپیوندند. این یک واقعیت روحانی است، اما مزایای آن یگانگی به طور تصادفی یا شانسی به دست نمیآید.
ب. یک تن خواهند شد: این قسمت اساس فهم کتابمقدس از ازدواج و خانواده را شِکل میدهد. عیسی (متی ۵:۱۹) و پولس (افسسیان ۳۱:۵) هم در رابطه با ازدواج آن را نقل کردند.
یک) «نهاد ازدواج تکهمسری، خانه، و خانواده بهعنوان وسیله اصلی برای تکثیر نژاد و آموزش جوانان، در تاریخ بشر آنقدر رایج است که مردم بهندرت در مورد چگونگی یا چرایی چنین عرفی بحث میکنند.» (موریس)
دو) بسیاری میخواهند باور کنند که خانواده تک همسر، و دو والد در دهه ۱۹۵۰ توسط شخصیتهای محبوب تلویزیونی آمریکایی اوزی و هَریِت ابداع شد، اما آدم و حوا خانواده اصلی هستند. این خانوادهٔ ایدهآل خداست. خانوادهٔ ایدهآل خدا چندهمسری نیست. داشتن همسران موقت نیست. داشتن چندین معشوقه نیست. زِنا نیست. زندگی مشترک همجنسگرایانه نیست. بیقید و بندی نیست. زندگی مشترک خارج از پیوند ازدواج نیست. ازدواج سریالی (پشت سرهم) نیست. این ایدهآل خدا برای خانواده است، و حتی زمانی که خود به آن پایبند نیستیم، مهم است که آن را بهعنوان ایدهآلِ خدا در نظر گیریم و مطرح کنیم.
ج. یک تن: بسیاری از افراد ایده یک تَن را عمدتاً راهی برای بیان اتحاد جنسی میدانند. در حالیکه پیوند جنسی قطعاً به ایده یک تَن مربوط میشود، این تنها یک بخش از معنای یک تَن است. همچنین ابعاد روحانی مهمی برای یک تَن وجود دارد.
یک) پولس تصریح میکند که پیوند جنسی دارای پیامدهای یک تن است، حتی اگر قصد آن را نداشته باشیم، مانند زمانی که یک مرد با یک روسپی رابطه جنسی دارد (اول قرنتیان ۱۶:۶). زن و شوهر زیر فیض خدا یک تَن میشوند. در رابطهٔ جنسی خارج از ازدواج، شرکای جنسی زیر لعنت «یک تَن» میشوند.
دو) از ایننظر، چیزی بهعنوان «رابطه جنسی گاه به گاه» وجود ندارد. هر رابطهٔ جنسی پیوند یکتن را ایجاد میکند. این پیوند یا چیزی زیبا خواهد بود (مانند رقص زیبای فرد استایر و جینجر راجرز) یا چیزی تحریف شده خواهد بود (مانند دوقلوهای بههمچسبیده).
سه) یکتن شدن بستگی به این دارد که آیا این پیوند در رابطهای با شرایط مناسب اتفاق میافتد یا خیر. شرایطی از جمله محبت متعهدانه، که با تعهد ازدواج نشان داده میشود و بهدنبال صمیمیت واقعی است. فقط به این دلیل که رابطهٔ جنسی در چهارچوب ازدواج اتفاق میافتد، به این معنی نیست که این رابطه برکات یک تَن شدن را برآورده میکند.
د. یک تن خواهند شد: اگرچه در اولین رابطهٔ جنسی زوجین میتوان پیوند اولیه را در یک رابطه یکتَن ایجاد کرد، اما تَکاملِ آنچه خدا میخواهد در یک رابطه یک تَن انجام دهد، به زمان نیاز دارد. و باید (ایجاد) شود.
ه. آدم و زنش هر دو عریان بودند و شرم نداشتند: قبل از سقوط، آدم و حوا هر دو برهنه بودند… و شرم نداشتند. ایدهٔ «عریانی» بسیار فراتر از برهنگی است. این عریانی به معنای حسی است که بهعنوان یک انسان در مقابل خدا به شکلی کاملاً لخت و افشا شده قرار گرفته باشید. برهنه بودن… و شرمزده نشدن به این معنی است که شما هیچ گناهی ندارید، چیزی نیست که بهخاطر آن شرم کنید و چیزی برای پنهان کردن ندارید.
یک) آدم و حوا قبل از سقوط میدانستند که از نظر جسمی لُخت -برهنه- هستند. چیزی که آنها نمیدانستند وضعیت گناهآلود و سقوط کرده بود، چون آنها قبل از طغیان در آن وضعیت نبودند.
دو) وقتی کسی به ما خیره میشود، اغلب احساس ناراحتی میکنیم. به این دلیل که ما خیره شدن را با کنجکاوی ارتباط میدهیم، و نمیخواهیم مردم وارد زندگی ما شوند. میخواهیم مخفی بمانیم و فقط آنچه را که میخواهیم به دیگران نشان دهیم، فاش کنیم.
سه) وقتی میخواهیم برای دیگران جذابیت بیشتری داشته باشیم، بیشترین سعی را برای تغییر ظاهر معمولی خود انجام میدهیم. ما این فکر را داریم که، «اگر واقعاً بخواهم این شخص را تحت تأثیر قرار دهم، باید خودم را اصلاح کنم.» هیچیک از این احساسات در هنگام برهنه بودنِ آدم و حوا وجود نداشت…عریان بودند و شرم نداشتند