فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
پیدایش باب ۱۹ ـ نابودی سدوم و عموره
آن دو فرشته به سدوم میآیند.
۱. آیات (۱-۳) لوط ملاقاتکنندگانِ فرشته را متقاعد میکند که کنار او بمانند.
شامگاهان، آن دو فرشته به سُدوم رسیدند، و لوط به دروازۀ شهر نشسته بود. چون لوط ایشان را بدید به ملاقات ایشان برخاست و روی بر زمین نهاد و گفت: «ای سرورانم، تمنا اینکه به خانه بندۀ خود درآیید و پاهایتان را بشویید و شب را به سر برید. سپس بامدادان برخاسته، راه خویش را پی گیرید.» پاسخ دادند: «نه، بلکه شب را در میدان شهر به سر خواهیم برد.» ولی چون بسیار پای فشرد با وی رفتند و به خانهاش درآمدند. او برایشان ضیافتی به پا کرد و نانِ بیخمیرمایه پخت و ایشان خوردند.
الف. شامگاهان آن دو فرشته وارد سدوم شدند: دو ملاقاتکننده در پیدایش ۲۲:۱۸ همانطور که ابراهیم و خدا مکالمه خود را ادامه دادند از او جدا شدند و اکنون وارد سدوم شدند. برای اولین بار آنها بهعنوان فرشتگانی که اولین بار خدا را در زمان دیدار با ابراهیم در ممری همراهی کردند، شناسایی میشوند (پیدایش ۱:۱۸-۲).
یک) ما دلیلی نداریم که گمان کنیم لوط میدانست آنها فرشته هستند؛ از نظر او، آنها مهمانانی برجسته به چشم میآمدند که حال و هوای عدالت و دُرُستی در موردشان صدق میکرد.
ب. لوط به دروازۀ شهر نشسته بود: نوعی سازگاری پیشرونده در زندگی لوط وجود داشت. او از چشم داشتن به سدوم (پیدایش ۱۰:۱۳) شروع کرده، و چادر خود را به سوی سدوم برپا نمود (پیدایش ۱۲:۱۳)، تا در نهایت در سدوم زندگی کرد (پیدایش ۱۲:۱۴)، و زمانی که به سدوم حمله شد همهچیز را از دست داد. اکنون، در شهر بدنام، لوط بر دروازۀ سدوم نشسته بود، که نشاندهندهٔ این است که او یک رهبر مدنی بود.
یک) محوطه دروازۀ یک شهر باستانی به نوعی همچون کاخ شهرداری بود، جایی که مردان مهم شهر اختلافات را مورد داوری قرار میدادند، با یکدیگر تبادلنظر میکردند، و بر افرادی که به شهر وارد و خارج میشدند، نظارت میکردند.
دو) لوط خود مردی پارسا بود که از گناهانی که در اطراف خود میدید، محزون بود (دوم پطرس ۷:۲-۸)، اما بهخاطر سازگاری عمیقش تعداد کمی از خانوادهاش نجات یافته و هیچیک از دوستانش نجات نیافتند. سازش ایمان او را از بین برد.
ج. چون بسیار پای فشرد با وی رفتند و به خانهاش درآمدند: مهماننوازیای که لوط به دیدارکنندگان ارائه داد، نامعمول نبود، اما اصرار ورزیدن در آن، نامعمول بود.
۲. آیات (۴-۵) شرارت و فساد مردم سدوم
اما پیش از آنکه بخوابند، مردان شهر، یعنی مردان سُدوم، از جوان و پیر، همۀ مردم بدون استثنا، خانه را احاطه کردند. آنان لوط را ندا در داده، گفتند: «آن مردان که امشب نزد تو در آمدند، کجایند؟ آنان را نزد ما بیرون آور تا بدیشان درآییم.
الف. آن مردان که امشب به نزد تو در آمدند کجایند؟ آنان را نزد ما بیرون آور: این شهروندان سدوم به روشنی برای سوءاستفاده همجنسگرایانه و تجاوز به این دو بازدیدکننده آمدند. آنها مایل بودند برای ارضای جنسی و خشونتآمیز خود تمام اصول مهماننوازی و اخلاق را زیر پا بگذارند.
ب. مردان سُدوم، از جوان و پیر، همۀ مردم بدون استثنا، خانه را احاطه کردند مردان شهر… از جوان و پیر تمام قوم از هر جانب خانۀ لوط را احاطه کردند: این نشان میدهد که تمامِ شهر در این خشونت و بیاخلاقی غرق بود، و این رفتار نامعمول نبود، اما در میان مردان سدوم پذیرفته شده بود.
یک) در کتاب حزقیال ۱۶، خدا بعدها گناه بزرگ یهودا را در روزهای پایانیِ سلطنت جدا شده محکوم کرد و مورد سرزنش قرار داد. او اورشلیم را با شهر باستانیِ سدوم مقایسه کرد، و گفت که آنها همچون خواهر بودند. سپس، خدا گناهان سدوم را با گناهان اورشلیم در آن زمان مقایسه کرد: «هان گناه خواهرت سُدوم این بود: او و دخترانش تکبر و خوراک فراوان داشتند و در رفاه و آسودهخیالی به سر میبردند، اما از فقیران و نیازمندان دستگیری نمیکردند. آنها مغرور بودند و در حضور من مرتکب اعمال کراهتآور میشدند؛ پس چون این را دیدم، ایشان را از میان برداشتم.» (حزقیال ۴۹:۱۶-۵۰)
دو) نکتۀ این بخش از حزقیال این بود که نگوییم تنها گناهان سدوم که خدا آنها را هدف قضاوت قرار داد، گناهان غرور، بطالت، بیعدالتی نسبت به فقرا و از این قبیل بود. بلکه همه گناهان سدوم بودند که بعداً «خواهر» او یعنی اورشلیم در آنها با او شریک شد. متن پیدایش به روشنی بیان میدارد که خدا نیز از خشونت جنسی و بیاخلاقی آنها محزون شده بود، که احتمالاً در لیست گناهان کتاب حزقیال تحت عنوان اعمال کراهتآور مرتکب شده قرار گرفته است.
ج. تا بدیشان درآییم: گناه مردان سدوم به وضوح با همجنسگرایی آنها ارتباط داشت. دراینکه کتابمقدس رفتار همجنسگرایانه را گناه اعلام میدارد، شکی نیست (رومیان ۲۶:۱-۲۸).
یک( هردو آیات عبری (لاویان ۲۲:۱۸، ۱۳:۲۰) و کتابمقدس یونانی (رومیان ۲۶:۱-۲۸) رفتار همجنسگرایانه را محکوم میکنند. عیسی خود محکومیت رفتار همجنسگرایانه توسط عهدعتیق را اینگونه بیان میکند: «گمان مبرید که آمدهام تا تورات و نوشتههای پیامبران را نسخ کنم؛ نیامدهام تا آنها را نسخ کنم، بلکه آمدهام تا تحققشان بخشم» (انجیل متی ۱۷:۵). عیسی همچنین بر ایده مطلوب کتابمقدس از ازدواج، که تشکیل شده از یک مرد و یک زن در رابطه همیشگی است، تأکید کرد (انجیل متی ۴:۱۹-۶).
دو) کتابمقدس همچنین، به همراه رفتار همجنسگرایانه، زنای با محارم و جماع با حیوانات را محکوم میکند (همانطور که در لاویان ۲۲:۱۸، ۱۳:۲۰) آمده است. اگر تصمیم بگیریم که لذت، هدفِ نهایی رابطهٔ جنسی و معیار اخلاقی آن است (ذهنیتی که بیان میدارد اگر احساس خوبی میدهد، انجامش دهید)، پس نمیتوان گفت که زنای با محارم یا جماع با حیوانات گناه است.
سه) مدافعان همجنسگرایان علاقهمند هستند که بگویند همجنسگرایان دقیقاً مانند باقی افراد هستند، با این تفاوت که آنها عاشق جنسیتِ خود و رابطهٔ جنسی با آنها میباشند. اما وقتی رفتار همجنسگرایان مشاهده میشود، اینطور نیست. آمارها اغلب نشان میدهد که به طور متوسط، همجنسگرایان مرد نسبت به دگرجنسگرایان، شریک جنسی بسیار بیشتری دارند و رابطهٔ جنسی غیرعادی و عمومی بیشتری دارند.
چهار) شاید یکی از دلایلی که مردان تَن به خواستههای همجنسگرایانه میدهند، این باشد که آنها میخواهند بدون هیچگونه منعی در سبک زندگی جنسی خطرناک خود فرو روند و احساس میکنند رابطهٔ جنسی با دیگر مردان مسیر آسانتری برای آن است. جای تعجب نیست که پولس در رومیان ۲۷:۱-۲۸ «آتش شهوت» و «ذهنی فرومایه» را با همجنسگرایی مردانه پیوند میدهد.
پنج) فعالان همجنسگرایی علاقه دارند بگویند ۱۰ درصد یا بیشتر از جمعیت جهان همجنسگرا هستند، اما معتبرترین آمارها گزارش میدهد که تنها ۲.۳ درصد از مردان در سنین ۲۰ تا ۳۰ سال تجربهٔ همجنسگرایانه داشتهاند. تنها 1.1 درصد گزارش شدهاند که منحصراً همجنسگرا هستند. این ارقام کم با چندین نظرسنجی دیگر و آنهایی که در بریتانیا و فرانسه انجام شده است یکسان است.
شش) فعالان همجنسگرا علاقه دارند بگویند با انحراف خود به دنیا آمدهاند، اغلب به این معنا که خدا عمداً خواستههای همجنسگرایانه آنها را خلق کرده است و او میخواهد آنها این خواستهها را عملی کنند. تاکنون همۀ تلاشها برای اثبات این امر بیشتر بر اساس خیال خام بوده است تا تحقیقات بیولوژیکی سفت و سخت. اما اگر اینگونه باشد، در تفکر کتابمقدس از میل و رفتار همجنسگرایی تفاوتی ایجاد نمیکند. کتابمقدس تعلیم میدهد که همۀ ما با تمایلی از پیش تعیین شده برای گناه به دنیا آمدهایم. این نباید ما را غافلگیر کند که حدود ۲ درصد از مردم این تمایل را به شکل میل همجنسگرایانه نشان میدهند.
هفت) فعالان همجنسگرا دوست دارند خود را با واژۀ «گِیْ» توصیف کنند، واژهای که در گذشته به معنای «خوشحال» یا «بیدغدغه» بود. اما واژه «گِیْ» توصیفی ضعیف از شیوۀ زندگیای است که نرخ مرگ، بیماری و خودکشیِ بسیار بالایی دارد.
۳. آیات (۶-۹) لوط برای خاطر زندگی و امنیت مهمانان خود چانه میزند.
لوط نزد آنان به درگاه بیرون رفت و در را پشت سر خود بست، و گفت: «نه، ای برادران من. تمنا دارم که این کار ناپسند را انجام ندهید. ببینید، من دو دختر دارم که با هیچ مردی نبودهاند. بگذارید آنان را نزد شما بیرون آورم، و هرچه در نظرتان پسند آید با آنان بکنید. ولی با این مردان کاری نداشته باشید، چرا که زیر سقف من پناه گرفتهاند.» آنان پاسخ دادند: «کنار برو.» و گفتند: «این مرد آمد تا نزد ما غربت گزیند، و اکنون داور ما شده است! اکنون با تو بدتر از آنان خواهیم کرد.» پس بر آن مرد یعنی لوط بهشدّت هجوم بردند و نزدیک آمدند تا در را بشکنند.
الف. ای برادران من. تمنا دارم که این کار ناپسند را انجام ندهید: انجام این مباحثه برای لوط دشوار بود. او و مردان سدوم معیارهای کاملاً متفاوتی برای تصمیمگیری در مورد اینکه چه چیزی شرورانه است و چه چیزی شرورانه نیست، داشتند. مردان سدوم فکر میکردند که جویای لذت هستند، و اهمیتی نمیدادند که لوط فکر میکرد این کار شرورانه است.
یک) تفاوت در معیارهای آنها به یک سوال مهم اشاره دارد: اگر از راهنمای کتابمقدس دربارهٔ اخلاق جنسی صرفنظر کنیم، از چه راهنمایی برای اخلاق جنسی پیروی خواهیم کرد؟ انجام هرکاری که شخص را خرسند مینماید به تنهایی کافی نیست.
ب. من دو دختر دارم که با هیچ مردی نبودهاند. بگذارید آنان را نزد شما بیرون آورم، و هرچه در نظرتان پسند آید با آنان بکنید: پیشنهاد لوط به مردان شریر ناگوار بود و نمیتوان آن را توجیه کرد. مردان سدوم نمایشی زننده از تباهی را به نمایش گذاشتند، اما ما به همان اندازۀ تمایل گناهکارانه آن مردان شریر، از تمایل لوط به واگذاری دخترانش به شریران متعجب شدیم.
یک) زمانی که جایگاه پایین زنان را در جهان قبل از دوران مسیحیت و جایگاه بسیار بالای مهمان را در خانه میزبان در نظر میگیریم، این توصیف هولناک را کمی بیشتر میفهمیم. براساس سنتهایِ مقدس مهماننوازی، اغلب درک میشد که مهمان باید بیشتر از خود افراد خانواده محافظت شود.
ج. این مرد آمد تا نزد ما غربت گزیند، و اکنون داور ما شده است: مردان سدوم لوط را مسخره کردند و کوشش نحیفانۀ او را برای رهبریِ اخلاقی خود نپذیرفتند.
یک) شاید لوط فکر کرد که از راه سازش ممکن است با این مردان به نتیجه برسد، اما دقیقاً برعکسش اتفاق افتاد. آنها به او احترام نمیگذاشتند، هرچند روش دوستانۀ لوط، او را به برادران من خواندن این افراد شرور هدایت کرد.
۴. آیات (۱۰-۱۱) محافظت فرشتگان الهی در نزدیکی درب ورود.
ولی آن مردان دست خویش دراز کرده، لوط را نزد خود به خانه درآوردند و در را بستند. سپس کسانی را که به درگاه خانه بودند، از خرد و بزرگ، به کوری مبتلا کردند که از یافتنِ دَر عاجز شدند.
الف. آن مردان دست خویش دراز کرده، لوط را نزد خود به خانه درآوردند و در را بستند: برای انجام کاری که فرشتگان در درب کردند، باید نیرویی عظیم، شاید ماوراءطبیعی نیاز شده باشد. شاید برای اولین بار، لوط درک کرد که مهمانانش چیزی فراتر از انسان هستند.
ب. کسانی را که به درگاه خانه بودند، از خرد و بزرگ، به کوری مبتلا کردند: آشکارا عملِ کور ساختن مردان، ماوراءطبیعی بود. حال، آن افراد هم از نظر جسمانی کور بودند و هم از نظر اخلاقی.
نجات لوط توسط فرشتگان
۱. آیات (۱۲-۱۴) فرشتگان به لوط هشدار میدهند؛ لوط به خانوادهاش هشدار میدهد.
سپس آن دو مرد به لوط گفتند: «آیا کسی دیگر در اینجا داری؟ دامادان و پسران و دختران، و هرکه را در شهر داری از اینجا بیرون ببر، زیرا میخواهیم این مکان را نابود کنیم؛ چرا که فریاد شکایت بر ضد مردمِ آن، نزد خداوند بسیار بلند شده است، و خداوند ما را فرستاده تا آن را نابود کنیم.» پس لوط بیرون رفت تا با دامادان خود، که قرار بود با دخترانش ازدواج کنند، سخن گوید. بدیشان گفت: «برخیزید و از این مکان بیرون روید، زیرا خداوند میخواهد شهر را نابود کند!» اما دامادان آن را مزاح پنداشتند.
الف. آیا کسی دیگر در اینجا داری: فرشتگان عالم مطلق نبودند، که همهچیز را بدانند. دانستن تعداد و موقعیت اعضای خانوادهٔ لوط چیزی بود که موجودات روحانی (وابسته به روح) به آسانی میتوانستند مشاهده کنند، اما در این مرحله حتی این فرشتگان چیزی جدا از پاسخ لوط نمیدانستند.
یک) اسپرجن در سوالِ فرشتگان نکتهای آموزنده دید، «آیا کسی دیگر در اینجا داری؟» سوال، نگرانیای که ما باید برای نجات نه تنها خود، بلکه کل خاندان خود داشته باشیم، نشان میدهد.
ب. دامادان: دختران لوط مجرد بودند و مردی را نشناخته بودند (پیدایش ۸:۱۹). این مردان با رسم باستانیِ همبندی نامزدی، هنوز نه بهواسطۀ ازدواج، داماد شده بودند.
ج. میخواهیم این مکان را نابود کنیم؛… و خداوند ما را فرستاده تا آن را نابود کنیم: برای اولینبار لوط دربارۀ مأموریت این مهمانان ماوراءطبیعی، برای هلاکت سدوم و عموره، شنید. سدوم برای قضاوت مقدر شده بود، اما خدا میخواست از لوط و خانوادهاش چشمپوشی کند.
د. آن را مزاح پنداشتند: این تأثیر واضح سازش بر زندگی لوط بود. زمانی که وی با دامادهای خود دربارۀ قضاوت خدا با جدیتی کامل گفتگو کرد، آنها او را باور نکردند. حتی آنها از قضاوتی که در آینده میآید، نجات پیدا نخواهند کرد.
یک) زندگی لوط به ما نشان میدهد که امکان دارد روحی نجاتیافته اما زندگیای هدر رفته باشد. لوط نجات مییابد، اما زندگی او هیچ نتیجهای در پی نخواهد داشت، همانند نامه اول پولس به قرنتیان ۱۵:۳: «امّا اگر بسوزد، زیان خواهد دید؛ و هر چند خودْ نجات خواهد یافت، امّا همچون کسی خواهد بود که از میان شعلههای آتش جان بهدر برده باشد.»
۲. آیات (۱۵-۱۶) فرشتگان تلاش میکنند تا لوط و خانوادهاش شتاب کنند.
سپیدهدمان، آن فرشتگان لوط را شتابانیده، گفتند: «برخیز! همسر و دو دخترت را که در اینجا حاضرند برگیر، مبادا شما نیز در مکافات شهر هلاک شوید.» و چون لوط درنگ میکرد، آن مردان بهخاطر شفقت خداوند بر وی، دستان او و همسر و دو دخترش را گرفتند و او را بیرون آورده، خارج از شهر گذاشتند.
الف. برخیز! همسر و دو دخترت را که در اینجا حاضرند: حال اشارهای به دو داماد نبود. آنها همانطور که آن دو فرشته لوط را شتابزده کرده تا از نابودی و قضاوت آینده دربارۀ سدوم فرار کند، جا میمانند.
یک) در شتابزدگی آنها نسبت به لوط، میبینیم که این فرشتگان ممکن است بهعنوان الگویی برای بشارت مسیح عمل کنند.
· آنها به سراغ لوط رفتند، و به سوی او و خانهاش رفتند.
· آنها در مورد آنچه قرار بود رخ دهد به او هشدار دادند، و با کلماتی روشن این کار را کردند.
· آنها لوط را شتابزده کردند، و از او خواستند که از نابودی بگریزد.
ب. چون لوط درنگ میکرد: دِلِ لوط خیلی با سدوم بود، بنابراین او اصراری برای خروج از شهر نداشت. عدم فوریت برای اطاعت از خدا (حتی در مواقعی که ضروری و نیکو است) نشانهای رایج از سازش و شرایط عقبگرد است.
یک) مردان دست او را گرفتند: «همانطور که متن را میخواندم، فکر کردم، که این مثالی برجسته از انجام تلاش کامل است. لوط و همسرش و دو دخترش -چهار نفر بودند- فرشتگان تنها چهار دست داشتند، بنابراین آنها هرکاری که از دستشان بر میآمد انجام دادند -برای هر یک دستی وجود داشت. متوجه میشوید که متن بهروشنی میگوید، آنها دست لوط، و دست همسرش، و دست دو دخترش را محکم گرفتند. کس دیگری نبود، دست یاریرسانی نبود، پس عامل به اندازهٔ کافی بود اما دست خالی نه.» (اسپرجن)
ج. او را بیرون آورده در خارج شهر گذاشتند: در پیدایش ۱۸، ابراهیم از خدا خواست اگر ده فرد پارسا (عادل) در آنجا یافت شد، از شهرهای سدوم و عموره بُگذرد. از آنجا که ده فرد پارسا (عادل) در آنجا وجود نداشت، خدا شهر را رها نکرد، اما او همچنان دعای دلِ ابراهیم را با خارج کردن لوط و خانوادهاش از سدوم پاسخ داد، حتی اگر تقریباً برخلاف ارادۀ لوط بود.
یک) لوط در بدترین مکان ممکن قرار گرفته بود. او مقدار زیادی از اموال دنیا را داشت تا بخواهد در خداوند شاد باشد، و مقدار زیادی از ارادۀ خداوند را داشت، تا بخواهد در دنیا خوشبخت باشد.
۳. آیات (۱۷-۲۲) فرار از سدوم.
و چون ایشان را بیرون میآوردند، یکی از آن دو گفت: «برای حفظ جان خود بگریزید! به پشت سر منگرید، و در هیچ کجای وادی مایستید! بلکه به کوهها بگریزید، مبادا هلاک شوید!» ولی لوط بدیشان گفت: «ای سرورانم، چنین مباد! اینک بندهات در نظرت فیض یافته است و با حفظ جانم محبتی بزرگ در حق من کردهای. اما من توان آن ندارم به کوه بگریزم، مبادا این بلا مرا فرو گیرد و بمیرم. ببین، آنجا شهری است نزدیک که میتوان به آن گریخت، و شهری کوچک است. بگذار تا بدان بگریزم. آیا شهری کوچک نیست؟ پس جانم نجات خواهد یافت.» او به لوط گفت: «این خواستهات را نیز بهجا میآورم تا شهری را که از آن سخن گفتی، واژگون نسازم. اما زود به آنجا بگریز، زیرا تا بدانجا نرسی، کاری نمیتوانم کرد.» از همین رو، آن شهر صوغَر نامیده شد.
الف. برای حفظ جان خود بگریزید! به پشت سر منگرید: به نظر فرشتگان برای نجات لوط و خانوادهاش بسیار بیشتر از آنها که باید نجات داده میشدند، شتابزده بودند. این ممکن است عجیب بهنظر برسد، اما در امور روحانی متداول است.
ب. ای سرورانم چنین مباد: لوط در دعای خود برعکس شفاعت جسورانه ابراهیم در پیدایش ۱۸، سست و نالان به نظر میآمد.
ج. زیرا تا بدانجا نرسی، کاری نمیتوانم کرد: این سوال ابراهیم را پاسخ میدهد، آیا داور تمام جهان انصاف نخواهد کرد؟ (پیدایش ۲۵:۱۸). خدای مقید به عدالت و حرمت خود، نمیتوانست این قضاوت را در مورد سدوم اِعمال کند تا آنکه تعدادِ انگشتشمارِ افراد پارسا نجات یابند.
د. از همین رو، آن شهر صوغَر نامیده شد: نام صوغر به معنی کوچک یا ناچیز است. این همان شهر کوچکی بود که لوط با فرشته دربارهاش چانه زد.
قضاوت خدا از سدوم و عموره
۱. آیات (۲۳-۲۶) شهرها نابود گشتند، و همسر لوط به ستونی از نمک تبدیل شد.
چون لوط به صوغَر رسید، آفتاب بر زمین طلوع کرده بود. آنگاه خداوند بر سُدوم و غُمورَّه گوگرد و آتش از جانب خداوند از آسمان بارانید، و آن شهرها و تمام وادی و همۀ ساکنان شهرها و همۀ گیاهان زمین را واژگون کرد. اما زن لوط به پشت سر نگریست، و ستونی از نمک گردید.
الف. لوط به صُوغر رسید… آنگاه خداوند: همانطور که فرشته در پیدایش ۲۲:۱۹ گفت، تا زمانیکه لوط و خانوادهاش در صُوغر در امان نبودند، قضاوت به سدوم و عموره نخواهد رسید؛ در غیر اینصورت حداقل از نظر اصولی وعدهٔ خدا به ابراهیم را نقض میکرد.
ب. آنگاه خداوند بر سُدوم و غُمورَّه گوگرد و آتش از جانب خداوند از آسمان بارانید: این شهرها به طور کامل و به طور شدید مورد قضاوت قرار گرفتند، اما تنها پس از آنکه خدا شرارت عظیم آنها را تأیید کرد و شاهدی پارسا در لوط به آنها داد.
یک) امروزه، برخی تصور میکنند این شهرها در زیر «دریای مرده» دفن شدهاند، و نابودیِ کامل آنها گواهی بر قضاوت و فیض خدا در نجات اُمت پارسای خود است.
دو) پیش از این ویرانی، منطقهٔ سدوم بهشکل باورنکردنی زیبا و حاصلخیز بود، همانند باغ خداوند (پیدایش ۱۰:۱۳). با اینحال این امتیاز و نعمت بزرگ دِلِ آنها را به خدا معطوف نساخت.
سه) مردمان سدوم و عموره بیش از هر اُمت دیگری در منطقه قدرت، فیض و رحمت خدا را دیدند. آنها با عمل خدا توسط ابراهیم از نابودی رهایی یافته بودند. آنها شهادت را از ملکیصدق شنیدند و اُلگوی ملکیصدق و ابراهیم را نیز دیدند. آنها برکتی بزرگ و شواهدی عظیم دربارۀ مراقبت خدا از خود داشتند، با اینحال همه را رد کردند.
ج. اما زن لوط به پشت سر نگریست، و ستونی از نمک گردید: زنِ لوط به ستونی از نمک تبدیل گردید زیرا از عقب خود نگریست، پس از آنکه فرشتگان بهخصوص هشدار دادند، به پشت سرتان نگاه نکنید (پیدایش ۱۷:۱۹). برخی تصور میکنند که او جا مانده و به شکلی دچار مصیبت شده است، اما احتمالاً این قضاوت منحصربهفرد خدا برای او بهخاطر وضعیت دِلَش بوده است. به پشت سر نگاه کردن او، احتمالاً علاقۀ او به سدوم و پشیمانی از نابودی آن را نمایان ساخته است.
یک) «بهپشت سر نگریست، بهمعنای با دقت نگاه کردن است. شاید بتوان آن را عقب ماندن یا حتی عقب رفتن نیز ترجمه کرد.» (موریس)
دو) در اشاره به زمانهای آخر، عیسی در انجیل لوقا ۳۲:۱۷ چیز جالبی گفت: زن لوط را به یاد بیاور. به عبارت دیگر، همانطور که زمانهای آخر را میبینیم، هیچ مسیحی نباید دِلی مانند زنِ لوط داشته باشد. ما نباید دلی خواهان دنیایی فاسد و گذرا داشته باشیم. ما نباید دِلی داشته باشیم که بهنحوی از قضاوتی که خدا در موردش میکند، پشیمان شود.
سه) ما باید چشم انتظار نجات خود باشیم، نه به جهانی که در حال گذر است و منتظر قضاوت است.
۲. آیات (۲۷-۲۹) ابراهیم از ویرانی سدوم و عموره آگاه میشود.
بامدادان، ابراهیم زود برخاست و به همان جایی که در آن به حضور خداوند ایستاده بود، رفت. و چون بهسوی سُدوم و غُمورَّه و سراسر زمین وادی نظر افکند، دید که اینک دود آن سرزمین همچون دود کوره بالا میرود. بدینسان، آنگاه که خدا شهرهای وادی را نابود کرد، ابراهیم را به یاد آورد، و هنگامی که آن شهرها را که لوط در آنها زیسته بود واژگون میساخت، لوط را از میان آن واژگونی بیرون آورد
الف. بامدادان، ابراهیم زود برخاست و به همان جایی که در آن به حضور خداوند ایستاده بود، رفت: ما حس میکنیم ابراهیم، با خاطرۀ پریشان روز گذشته، میخواست ملاقات خود با خدا را به یاد آورد.
ب. زمین وادی نظر افکند، دید که اینک دود آن سرزمین همچون دود کوره بالا میرود: زمانی که ابراهیم دود شهرها و نابودی آنها را دید، فهمید که به درخواست او پاسخ داده شده است. خدا لوط را قبل از نابودی نجات داد.
یک) دید: اسپرجن از این آیات برای تفکر کردن بر احساسات مناسب ایماندار در حالیکه به قضاوت خدا از مفسدان مینگرند، استفاده کرد.
· آنها باید در کمال تواضع، تسلیمِ ارادهٔ خدا باشند.
· آنها باید به خاطر نجاتشان احساس قدردانی عمیقی داشته باشند.
· آنها باید هوشیاری بیشتری نسبت به زندگی خود داشته باشند.
· آنها باید ضرر عظیم گناه را به خاطر داشته باشند.
۳. آیات (۳۰-۳۲) لوط و دخترانش در یک غار در کوه زندگی میکنند.
لوط از صوغَر برآمد و با دو دخترش در کوه ساکن شد، زیرا از ماندن در صوغَر هراسناک بود. پس با دو دخترش در غاری سکونت گزید. روزی دختر بزرگ به کوچک گفت: «پدر ما سالخورده گشته و در این اکناف مردی نیست، تا به رسم همۀ جهان، به ما درآید. بیا تا پدرمان را شراب بنوشانیم و با او همخواب شویم تا نسلی از پدر خویش نگاه داریم.
الف. و لوط از صوغر برآمد و در کوه ساکن شد: نمیدانیم چرا لوط و دخترانش از صوغر ناخشنود گشتند، یا چرا مردم صوغر از آنها ناخرسند بودند. با اینحال به دلایلی، آنها شهر کوچک صوغر را ترک کرده و به کوه رفتند و در غاری سکنی گرفتند.
ب. بیا تا پدرمان را شراب بنوشانیم: لوط و خانوادهاش همهچیز را در نابودی سدوم و عموره از دست دادند. با این وجود، آنها به سرعت ذخیرۀ شراب برداشتند. آنها یا آن را با خود آورده یا در صوغر فراهم کردند.
ج. با او همخواب شویم تا نسلی از پدر خود نگاه داریم: این گناهی چشمگیر -و به ظاهر مأیوسکننده از سوی دختران لوط است. برخی پیشنهاد میدهند که آنها معتقد بودند که تمام جهان همراه با سدوم و عموره نابود شده است، و اکنون مسئولیت آنها این است که زمین را از طریق پدرشان دوباره پُرجمعیت کنند. با اینحال، زمان کوتاهشان در صوغر برای نشان دادن اینکه افراد دیگری وجود دارند، کافی بود.
یک) زندگی در محیطی از نظر اخلاقی ضعیف همچون سدوم تأثیری بسیار بزرگ و زیانبخش بر خانوادهٔ لوط داشت. مصالحهٔ او بسیار فراتر از خودش را تحت تأثیر قرار داد.
۴. آیات (۳۳-۳۸) موآب و بنعمی از این رابطهٔ زنا با محارم متولد میشوند.
پس در همان شب، پدرشان را شراب نوشانیدند، و دختر بزرگ رفته، با پدرش همخواب شد؛ و لوط از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد. روز دیگر، دختر بزرگ به کوچک گفت: «دیشب من با پدرم همخواب شدم. بیا تا امشب نیز او را شراب بنوشانیم، و تو با وی همخواب شو تا نسلی از پدرمان نگاه داریم.» پس آن شب نیز پدر خود را شراب نوشانیدند، و دختر کوچک رفته، با وی همخواب شد؛ و لوط از خوابیدن و برخاستن او نیز آگاه نشد. پس هر دو دختر لوط از پدر خویش باردار شدند. دختر بزرگ پسری بزاد و او را موآب نامید؛ او پدر موآبیان امروزی است. دختر کوچک نیز پسری بزاد و او را بِنعَمّی نامید؛ او پدر عَمّونیان امروزی است.
الف. دختر بزرگ رفته با پدرش همخواب شد: ممکن است از این ایده که کتابمقدس شامل گزارشهایی از چنین گناهان نَنگینی است، معذب باشیم.
یک) با اینحال، دونالد بارنهاوس چنین تحلیل میکند: «بسیار بهتر است که کودکان حقایق زندگی را از کلام خدا در جایی که گناه محکوم میشود، بیاموزند تا اینکه از کلمات زننده برروی دیوارهای کوچه و خیابان، یا از داستانهای ناپسند آموزش ببینند. هیچکس نمیتواند از علم به گناه فرار کند… این موارد هرگز بدون همراهیِ هشدارهای شدید مبنی بر اینکه خدا از گناه متنفر است و مجازات میکند، بیان نمیشوند.»
دو) «از قضا، در مستی خود، لوط اقدام شرمآوری را که خود به مردان سدوم پیشنهاد داده بود انجام داد: او با دختران خود همبستر شد.» (سِیلْهامِر)
ب. موآب؛ او تا امروز پدر موآبیان است… بن عمی؛ وی تا به حال پدر بنی عمون است: نوادگان آنها همانند فرزندان اسماعیل، برای اسرائیل دشمن و مانع خواهند شد. زندگی لوط در رابطه با گذشته، حال و آینده -در ضلالت به پایان رسید و همه اینها بهخاطر دنیادوستی و سازش او بود که از آن عشق نشأت گرفت.