فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

پیدایش باب ۳ – وسوسه و سقوطِ انسان

 وسوسه‌ای از سوی مار

 

۱. آیه (۱) مار وسوسه خود را آغاز می‌کند.

و اما مار از همه وحوش صحرا که یَهُوَه خدا ساخته بود زیرک‌تر بود. او به زن گفت: “آیا خدا براستی گفته است که از هیچ‌یک از درختان باغ نخورید؟”

الف. مار: متن در اینجا، به‌تنهایی، مار را به‌عنوان شیطان مشخص نمی‌کند، اما بقیه کتاب‌مقدس روشن می‌کند که این شیطان است که به‌عنوان یک مار ظاهر می‌شود.

یک) کتاب حزقیال ۱۳:۲۸-۱۹ به ما می‌گوید که شیطان در عَدَن بود. بسیاری از بخش‌های دیگر مار یا موجودی شبیه مار را با شیطان مرتبط می‌کند (مانند کتاب ایوب ۱۳:۲۶ و کتاب اشعیا ۹:۵۱). مکاشفه یوحنا ۹:۱۲ و ۲:۲۰ دربارهٔ اژدها صحبت می‌کنند، آن مار قدیمی، که دیو و شیطان است.

دو) بازنمایی شیطان به‌عنوان یک مار باعث می‌شود که موسی که با بلند کردن مارِ برنجی اسرائیل را نجات می‌دهد، مشکل‌سازتر شود (اعداد ۸:۲۱-۹)، به ویژه هنگامی‌ که عیسی خود را با همان مار معرفی می‌کند (یوحنا ۱۴:۳). به این دلیل است که در این تصویر، مار (تجسم شخصیت گناه و عصیان) از برنز (فلزی که با داوری مرتبط است، زیرا با آتش ساخته شده) ساخته شد. بلند کردن یک مار برنزی بلند کردن گناهی است که به شکل صلیب مورد قضاوت قرار گرفته است.

سه) کتاب حزقیال ۲۸ به ما می‌گوید که شیطان، قبل از سقوطش، فرشته‌ای با بالاترین رتبه و برجسته بود، حتی از رهبران پرستش در آسمان بود. کتاب اشعیا ۱۴ به ما می‌گوید که سقوط شیطان مربوط به تمایل او به برابر یا برتر بودن از خدا بود، تا ارادهٔ خود را برخلاف خواست خدا تنظیم کند.

چهار) ممکن است همه‌چیز را در مورد نحوه استفاده شیطان از بدن مار درک نکنیم، اما می‌توانیم بفهمیم که این درست بوده است و فقط یک افسانه نیست. «بیهوده است که روایت سقوط را صرفاً یک تمثیل بنامیم؛ در این‌صورت بهتر است گفته شود که این شخص کتاب را باور نمی‌کند… یک مار واقعی وجود داشت، همانطور که یک بهشت واقعی وجود دارد؛ یک آدم و حوای واقعی بودند، که در رأس نژاد ما ایستادند و آنها واقعاً گناه کردند، و نژاد ما واقعاً سقوط کرده است. این را باور کنید.» (اسپرجن)

ب. مار از همه وحوش صحرا زیرک‌تر بود: تأثیر شیطان غالباً در شیوه‌های حیله‌گری و با مهارتِ او مشاهده می‌شود. ما نمی‌توانیم از شیطان پیشی بگیریم، اما می‌توانیم با قدرت عیسی بر او غلبه کنیم.

یک) حیلهگریِ شیطان بود که او را در برابر حوا موفق کرد: همانطور که مار با حیله‌گری حوا را فریب داد (دوم قرنتیان ۳:۱۱).

دو) «شاید، انسان، از همه موجودات دیگر باهوش‌تر باشد…اما شیطان از هر موجودی که خدا ساخته است، از جمله انسان، حیله‌گرتر است.» (اسپرجن)

ج. و به زن گفت: ظاهراً قبل از لعنتی که در پیدایش ۱۴:۳-۱۵ بیان شده است، مار با چیزی که امروز به‌عنوان مار می‌شناسیم، متفاوت بود. این موجود آنطور که ما می‌شناسیم به‌عنوان یک مار شروع نکرد، بلکه به یک مار تبدیل شد.

یک) «به احتمال زیاد خزنده‌ای که مار نامیده می‌شود، قبل از سقوط موجودی نجیب‌تر از اکنون بود. کلمات متن، تا آنجا که به معنای واقعی کلمه به مار مربوط می‌شود، نشان می‌دهد که تغییری در او ایجاد می‌شود. یک فرضیه وجود دارد، که مطابق آن، این موجود یا بال داشت، یا می‌توانست بدون خزش روی زمین حرکت کند.» (اسپرجن)

دو) ارواح شیطانی ظاهراً توانایی دارند، تحت شرایط خاصی، در بدن انسان یا حیوان زندگی کنند (لوقا ۳۳:۸). در این مورد، شیطان تصمیم گرفت در بدن یک مارِ از قبل لعن شده ساکن شود. «یک روح غیرمادی باید نامرئی باشد؛ و بنابراین باید قبل از دیده شدن خود را به نحوی تجسم کند. روشن است که شیطان قدرت ورود به بدن‌های زنده را دارد، زیرا وی در مقیاس وسیع در مورد انسان‌ها در زمانِ مسیح این کار را انجام داد… روح شیطانی که مجبور به داشتن جسم بود، مار را در آن زمان از ظریف‌ترین موجودات می‌دانست و به همین دلیل او وارد مار شد، چون احساس می‌کرد در آن حیوان بیشتر از همه در جسم خواهد بود.» (اسپرجن)

سه) پول (Poole) می‌گوید زن از صحبت کردنِ مار شگفت‌زده نشد، زیرا آدم و حوا با موجودات فرشته‌ای که اغلب به شکل انسان ظاهر می‌شدند، آزادانه مکالمه داشتند. اگر این واقعیت داشته باشد، برای حوا چندان عجیب نبود که ممکن است موجودی فرشته‌مانند به شکل یک مار زیبا قبل از لعن در حضور او ظاهر شود.

چهار) شايد شيطان صدای ماوراءطبيعی را از مار بيرون آورد، يا شايد شيطان اين را در افکار خود حوا به او رساند. در هرصورت آنچه شیطان گفت مهم‌تر از نحوهٔ بیان آن است.

د. به زن: شیطان وسوسه خود را علیه زن به وجود آورد، زیرا متوجه شد که او در برابر حمله آسیب‌پذیرتر از مرد است. این امر بدان دلیل است که زن فرامین را مستقیماً از جانب خدا دریافت نکرده بود که از درخت شناخت نیک و بد نخورد. بلکه این فرمان را از طریق آدم شنید (پیدایش ۱۵:۲-۱۷).

یک) شايد شيطان مشاهده کرد كه آدم كار مؤثری در برقراری ارتباط با حوا، از آنچه خدا به او گفته بود، انجام نداد و این شکست از طرف آدم، حوا را در برابر وسوسه آسیب‌پذیرتر کرد.

دو) شیطان اغلب به ضعیف‌ترین حلقه زنجیر حمله می‌کند، بنابراین با وسوسه کردنِ حوا به آدم می‌رسد. افراد قوی‌تر در یک «زنجیر» باید انتظار حمله به حلقه‌های ضعیف‌تر را داشته باشند و از آنها در برابر این حملات حمایت کنند.

سه) همچنین در برنامهٔ خدا بود که به شیطان اجازه دهد حوا را از این طریق وسوسه کند. اگر ابتدا آدم گناه می‌کرد، و آن‌وقت میوه را به حوا می‌داد، او ممکن بود بهانه‌ای جزئی در پیشگاه خدا داشته باشد: «من تنها از سرپرست خانه‌ام اطاعت کردم. وقتی میوه را به من داد، من از آن خوردم.»

ه. آیا خدا براستی گفته است: اولین حملهٔ شیطان علیه کلام خدا انجام شد. اگر او می‌توانست حوا را در مورد آنچه خدا گفته گیج کند، یا در آنچه خدا گفته بود شک کند، تا حدی در نبرد پیروز می‌شد.

یک) از ابتدا، شیطان سعی کرده است قوم خدا را با تضعیف کلام خدا منحرف کند. شیطان می‌تواند از طریق بی‌توجهی به کلام خدا و همچنین ایجاد تردید در کلام، قوم خدا را تضعیف کند.

و. آیا خدا براستی گفته است که “از همه درختان باغ نخورید؟: شیطان فرمان خدا را در پیدایش ۱۶:۲-۱۷ (از همه درختان باغ می‌توانید آزادانه بخورید؛ اما از درخت شناخت نیک و بد نخورید) استفاده کرد و آن را با بیانی کاملاً منفی دوباره بیان کرد: «خدا اجازه نمی‌دهد از هر درختی بخوری.»

۲. آیات (۲-۳) پاسخ حوا به مار

زن به مار گفت: “از میوۀ درختان باغ می‌خوریم اما خدا گفته است، از میوۀ درختی که در وسط باغ است مخورید و بدان دست مزنید، مبادا بمیرید.”

الف. زن به مار گفت: اولین اشتباه حوا این بود که به صحبت با مار ادامه داد. ما دعوت شده‌ایم تا با شیطان صحبت کنیم، اما هرگز با او بحثی نداشته باشیم. ما می‌توانیم به‌سادگی و با قدرت به او بگوییم: «خداوند تو را توبیخ فرماید!» (یهودا ۹).

ب. از میوۀ درختان باغ میخوریم: دانش حوا در مورد آنچه نباید انجام دهد تا حدی درست است، اما ظاهراً آنچه که نمی‌داند او را بیشتر در برابر فریب آسیب‌پذیر می‌کند.

یک) به نظر می‌رسد حوا نام این درخت را نمی‌داند؛ او آن را به جای درخت شناخت نیک و بد، فقط درختی در وسط باغ می‌نامد. (پیدایش ۱۷:۲).

دو) حوا فرمان خدا به آدم را اشتباه نقل کرد. حوا کلام خدا را که گفته بود، «از آن مخورید مبادا بمیرید»، اشتباه نقل کرد و از جانب خدا گفت: «آن را لمس نکنید.» البته، ایده خوبی بود که از وسوسه به طور کامل اجتناب کرد؛ از لمس کردن میوه‌ای که قرار نیست خورده شود، هیچ فایده‌ای نمی‌تواند حاصل شود. اما آموزش تعالیم انسان به گونه‌ای که گویی احکام خدا هستند، امری خطرناک است (متی ۹:۱۵).

سه) کلارک دربارۀ «آن را لمس نکنید» می‌گوید: «برخی از نویسندگان یهودی… اظهار می‌کنند که به محض اینکه زن این را اعلام کرد، مار او را به سمت درخت هل داد و گفت: می‌ببینی، تو آن را لمس کرده‌ای و هنوز زنده هستی؛ بنابراین می‌توانی با خیال راحت از میوه بخوری، زیرا مطمئناً نخواهی مُرد.»

ج. خدا گفت: مسئولیت نادانی حوا از آنچه خدا گفته بود بر گردن آدم بود. او در قِبال کلامی که خدا به او داده بود، کار ضعیفی انجام داد.

یک) تقریباً می‌توانیم تصور کنیم که آدم به حوا می‌گوید، «آن درخت را در وسط باغ می‌بینی؟ به آن دست نزن چون خدا می‌گوید ما می‌میریم!» آنچه که آدم به‌درستی توضیح نداد باعث شد شرایطی آسیب‌پذیر به‌وجود آورد، تا شیطان بتواند به آن حمله کند. اما در هرحال بهتر از این بود که چیزی گفته نشود.

د. مبادا بمیرید: این گفته ممکن است بی‌اهمیت‌تر از آن به نظر برسد که سرنوشت نژاد بشر و همه آفرینش را تغییر دهد. اما آن درخت چیزی بیشتر از محدودیتی برای آدم و حوا نبود. وجود آن درخت به آدم و حوا یادآوری می‌کرد که آنها خدا نیستند، و به این خاطر خدا ادعای مشروع اطاعت از آنها داشت و آنها نسبت به او مسئول بودند.

۳. آیات (۴-۵) چالش مستقیم شیطان با کلام خدا.

مار به زن گفت: “به یقین نخواهید مرد. بلکه خدا می‌داند در روزی که از آن بخورید چشمان شما باز خواهد شد و همچون خدا شناسنده نیک و بد خواهید بود.”

الف. به یقین نخواهید مرد: شیطان عملاً زمینه را به شکلی مؤثر فراهم کرد. او حوا را به بحث و گفتگو با خود کشاند و بذر شک و تردید در مورد کلام خدا را کاشت و درک ناقص حوا از کلام خدا را آشکار کرد. او اکنون با تضادی آشکار با آنچه خدا گفته است، به دنبال ضربه نهایی می‌رود.

یک) شیطان تنها زمانی می‌تواند به طور مؤثر فعالیت کند که از قبل در زمینه‌ای ثابت قرار داشته باشد. هیچ‌کس مانند آدم و حوا به طورِ «ناگهانی» سقوط نمی‌کند. بلکه از قبل پایه‌ای بنا نهاده شده است.

دو) به همین دلیل است که ما فراخوانده شده‌ایم که هرگز به شیطان فرصت ندهیم (افسسیان ۲۷:۴). این نشان می‌دهد که مجال ندادن به شیطان چقدر مهم است که عیسی می‌تواند بگوید، «شیطان بر من قدرتی ندارد» (انجیل یوحنا ۳۰:۱۴).

ب. به یقین نخواهید مرد: شیطان ابتدا می‌خواست حوا همه‌چیز را که خدا دربارهٔ عواقب گناه گفته بود فراموش کند. وقتی پیامدهای گناه را بشناسیم و به خاطر داشته باشیم، به احتمال زیاد از لذت‌های گذرای حاصل گناه دست می‌کشیم (عبرانیان ۲۵:۱۱).

یک) در چالش مستقیمِ شیطان، او سعی می‌کند تا حوا را در مورد نیکوییِ خدا به شک بیاندازد. اگر خدا به او دروغ می‌گوید، چگونه می‌تواند نیکو باشد؟

دو) در چالش مستقیمِ شیطان، او سعی می‌کند تا حوا را به بد بودن گناه به شک بیاندازد. اگر این میوه چیز خوبی است، چرا خدا نمی‌خواهد که او آن را داشته باشد؟

سه) شیطان از ما می‌خواهد که گناه را چیز خوبی بدانیم، چیزی که خدا نمی‌خواهد آن را داشته باشیم. دروغ اصلی او به ما این است که «گناه بد نیست، و خدا نیکو نیست.»

چهار) «شیطان و شهوت هزار دلیل برای نافرمانی از فرمان او ارائه خواهند داد.» (بارنهاوس)

ج. روزی که از آن بخورید چشمان شما باز خواهد شد: وسوسه شیطان بسیار قوی‌تر بود زیرا حقیقت در آن وجود داشت. درست است چشمان شما باز خواهد شد، و این محقق شد (پیدایش ۷:۳). اما چشمان آنها فوراً به گناه و عصیان خود باز شد.

یک) انگار به یک فرد ناشنوا وعده داده شده بود که می‌تواند دوباره بشنود، اما تنها چیزی که می‌توانستند بشنوند فریاد بود.

دو) چشمان آنها باز شده بود، آنها نیک و بد را می‌شناختند، اما نه به‌عنوان خدایان. دروغ کامل به ندرت در وسوسه مؤثر است. اگر شیطان آن را با کمی حقیقت نپوشاند، در وسوسه او قدرت کمی وجود دارد.

د. مانند خدا شناسنده نیک و بد خواهید بود: فریبندگی نهایی قوی‌ترین بود، زیرا این‌گونه بود که خود شیطان سقوط کرد، چون می‌خواست با خدا برابر باشد. حوا سعی کرد با عصیان بر علیه خدا، خدا شود.

یک) خاخام‌های یهودی وسوسه شیطان برای حوا را مُزَیّن کرده‌اند: «هیچ‌چیز جز خباثت فرمان خدا را آشکار نساخت، زیرا به محض خوردن آن، مانند خدا خواهید بود. او که جهان‌ها را می‌آفریند و نابود می‌کند، شما نیز قدرت خلق و نابودی خواهید داشت. همانطور که او می‌کشد و زنده می‌کند، شما نیز قدرت کشتن و زنده کردن را خواهید داشت. خود خدا ابتدا از میوه درخت خورد، و سپس جهان را آفرید. بنابراین، او شما را از خوردن آن منع می‌کند، مبادا دنیاهای دیگری را خلق کنید…حال بشتابید و میوه درختی را که در وسط باغ است بخورید، و از خدا بی‌نیاز شوید، تا مبادا موجودات دیگری را پدید آورد که بر شما فرمانروایی کنند.» (گینزبرگ)

دو) هدف خدا شدن در مرکز بسیاری از ادیان غیرمسیحی از جمله فرقه مذهبی مورمون است. اما ما در آرزویمان برای خدا شدن، شبیه شیطان می‌شویم. این شیطان بود که گفت، «من به آسمان صعود خواهم کرد، تاج و تخت خود را فراتر از ستارگان خدا خواهم افراشت… و خود را مانند آن متعال خواهم ساخت» (اشعیا ۱۳:۱۴-۱۴). در مقابل، ما باید مانند عیسی باشیم، که به‌عنوان یک غلام آمد (متی ۲۸:۲۰).

سه) جنبش عصرجدید و تمایل به «خدا» بودن به همان اندازه قوی است. براساس یک نظرسنجی در سال ۱۹۹۲، حدود ۱۲ میلیون آمریکایی را می‌توان عُضوِ فعال در جنبش عصرجدید در نظر گرفت، و ۳۰ میلیون نفر دیگر علاقه زیادی به این کار دارند. اگر همه این افراد در یک سازمان شبیه به کلیسا گرد هم بیایند، سومین فرقه مذهبی بزرگ در آمریکا خواهند بود. در مقایسه با نیمی از تمامیِ جمعیت، بیش از ۹۰ درصد از مشترکین مجله عصر جدید این دانشگاه فارغ‌التحصیلان کالج هستند.

چهار) در سال ۱۹۹۵، تأثیر جنبش عصر جدید، خود را به کاخ سفید رساند. نویسندهٔ عصر جدید به نام ماریان ویلیامسون (نویسندهٔ بازگشت به عشق: تعمقی بر اصول و دوره‌های معجزه)، که استاد بسیاری از روحانیت‌طلبان در هالیوود است، شبی مهمان شخصی هیلاری کلینتون در کاخ سفید بود. آنتونی رابینز، که مرشد و سخنرانی انگیزشی و عضو ثابت تبلیغات بود، به رئیس‌جمهور کلینتون در کَمپ دیوید، مشورت داد. رابینز همچنین یکی از رهبران جنبش عصر جدید شناخته می‌شود.

گناه آدم و حوا و سقوط نسل بشر.

۱. آیه (۶) آدم و حوا هر دو به شیوهٔ خود از خدا سرپیچی می‌کنند.

 چون زن دید که آن درخت خوش خوراک است و چشم‌نواز، و درختی دلخواه برای افزودن دانش، پس از میوه آن گرفت و خورد، و به شوهر خود نیز که با وی بود داد، و او خورد.

الف. چون زن دید: حوا دقیقاً به همان شیوه‌ای که یوحنا در رساله اول یوحنا ۱۶:۲ توصیف کرد، تسلیم این وسوسه شد. ابتدا، تسلیم خواهش جسم شد (دید که برای خوراک نیکوست)، سپس تسلیم شهوت چشم شد (چشم‌نواز)، سپس تسلیم غرور زندگی شد (دانش افزا).

یک) عیسی به همان شیوهٔ سه‌گانه وسوسه شد: توسل به خواهش جسم، توسل به خواسته‌های طمع‌ورزانه و احساسی، و توسل به غرور (متی ۱:۴-۱۱).

ب. زن دید که آن درخت خوش خوراک است: تصورات حوا تا حدی درست و تا حدی نادرست بود. درخت واقعاً برای خوراک نیکو نبود، اگرچه حوا فریب خورد و فکر کرد که اینطور است. میوه احتمالاً چشم‌نواز بود، گرچه مهم نبود. و این فقط در ذهن حوا صادق بود که آن درخت، درختی دلخواه برای افزودن دانش است.

یک) ما می‌توانیم حقیقت دقیق گفته پولس در اول تیموتائوس ۱۴:۲ را مشاهده کنیم، که حوا هنگامی که گناه کرد، فریب خورده بود. در حالیکه در ذهن خود، فکر می‌کرد کار خوبی برای خودش انجام می‌دهد.

ج. از میوه‌اش گرفته بخورد: شیطان می‌توانست حوا را وسوسه کند، اما حوا مجبور نبود آن را بپذیرد. گرفتن میوه تماماً کار حوا بود. شیطان نمی‌توانست میوه را در گلوی او فرو کند. حوا مسئول بود. او به‌درستی نمی‌توانست بگوید: «شیطان مرا وادار به انجام این کار کرد.»

یک) مانند هر وسوسه‌ای، خدا برای حوا یک راهِ فرار قرار داده بود (اول قرنتیان ۱۳:۱۰). او به سادگی می‌توانست از شَر شیطان و درخت فرار کند، اما حوا راه نجاتِ خدا را در پی نگرفت.

د. به شوهر خود نیز داد: حوا نه تنها گناه کرد، بلکه عامل وسوسه برای آدم نیز شد. اما وقتی آدم میوه را می‌خورد، مانند حوا فریب نخورد. آدم با چشمان باز، در عصیانی آشکار علیه خدا گناه کرد.

یک) بنابراین، این آدم است و نه حوا که مسئولیت سقوط نسل بشر و ورود مرگ به نظام خلقت را برعهده دارد (رومیان ۱۲:۵، اول قرنتیان ۲۲:۱۵). حوا فریب گناه را خورد؛ اما آدم دقیقاً می‌دانست که چه می‌کند (اول تیموتائوس ۱۴:۲).

دو) بسیاری تصور می‌کنند که آدم گناه کرد، زیرا نمی‌خواست حوا در سقوط تنها باشد، و از میوه به خاطر انگیزه‌ای عاشقانه خورد. این ممکن است درست باشد، اما باعث نمی‌شود گناه آدم نسبت به حوا کمتر باشد. شورش علیه خدا وقتی انگیزه‌ٔ عاشقانه پشتش باشد، نمی‌تواند «بهتر» باشد.

سه) «بگیر و بخور» روزی تبدیل به افعال نجات می‌شوند، اما تنها پس از آنکه عیسی در جهان لعنت شدۀ آدم زندگی کرد و تسلیم مرگ شد.

۲. آیهٔ (۷) برهنگی آدم و حوا.

آنگاه چشمان هر دوِ ایشان باز شد و فهمیدند که عُریانند. پس برگ‌های انجیر به هم دوختند لنگ‌ها برای خویشتن ساختند.

الف. آنگاه چشمان هر دوِ ایشان باز شد: آنها به نظر، تنها پس از گناه آدم بود که از وضعیت گناه‌‌آلود خود مطلع شدند. و فهمیدند که عُریانند، به این معنا که شَرمِ خود را در معرض همه مخلوقات قرار داده باشند.

یک) وقتی آدم گناه کرد، هر دو مردند. آنها از جاودانگی به زوال‌پذیری رسیدند. اکنون مسئله مرگ مطرح شده بود. سال‌های زیادی طول می‌کشید تا آدم آخرین نفس خود را بکشد (در مجموع 930 سال، پیدایش 5:5)، اما مرگ بلافاصله در او و حوا دست به کار شد و آنها می‌توانستند احساسش کنند. چیزی اشتباه بود، چیزی گم شده بود، چیزی باید پوشانده می‌شد.

دو) از گناه آدم، مرگ کاملاً بر انسان حاکم شده است (رومیان ۱۷:۵). همه کسانی که به دنیا می‌آیند روزی می‌میرند -میزان مرگ و میر 100٪ است. هیچ‌کس زنده نمی‌ماند. وقتی نوزادی به دنیا می‌آید، اینکه آیا کودک مانا است یا خیر مسئله نیست- مطمئناً می‌میرد. تنها سوال این است چه زمان. ما این دنیا را سرزمین زندگان می‌دانیم، اما در حقیقت سرزمین مردگان است و میلیاردها جسد انسانی که در طول قرن‌ها دفن شده‌اند، این را ثابت می‌کند. هر چقدر هم که سلطنت مرگ بر بشریت قطعی بوده باشد، رومیان ۱۷:۵ توضیح می‌دهد که سلطنت زندگی در عیسی مسیح بسی قطعی‌تر است.

ب. و فهمیدند که عُریانند: مزمور ۲:۱۰۴ و انجیل متی ۲:۱۷ هر دو نشان می‌دهند که نور می‌تواند پوششی برای صالحان باشد. ممکن است آدم و حوا قبلاً در نور پرجلال خدا (لباس) پوشیده بودند، و از بین رفتن این پوششِ نور باعث می‌شد که آنها در معرض دید و عُریان قرار گیرند.

یک) «بیش از حد محتمل است که آنها قبل از سقوط در نور پوشیده باشند و هنگام گناه، نور خاموش شده باشد.» (بارنهاوس)

ج. چشمان هر دوِ ایشان باز شد: نوع نگاه آنها به خودشان تغییر کرد، اما همچنین دیدگاه آنها اکنون نسبت به کل جهان متفاوت بود. پس از سقوط، همه‌چیز بدتر به نظر می‌رسید.

یک) وقتی آدم و حوا برهنگی خود را دیدند و از آن احساس وحشت کردند، این احساس برای آنها خوب بود. این خیلی خوب است وقتی کار اشتباهی انجام داده‌اید احساس گناه کنید، و نداشتن احساس گناه یا شرمندگی بدتر است.

د. برگ های انجیر به هم دوخته: تلاش آنها برای پوشاندن خودشان به نبوغ زیادی نیاز داشت، اما خِرَدِمندانه نبود. برگ انجیر دارای جنسی زِبر است، که می‌تواند باعث ایجاد پوششی خارش‌زا شود.

یک) هر تلاشی برای پوشاندن برهنگی خود در برابر خدا احمقانه است. ما باید اجازه دهیم عیسی ما را بپوشاند (مکاشفه یوحنا ۳:۵، ۱۸)، و خود عیسی را به‌عنوان پوشش به تن کنیم (غلاطیان ۲۷:۳). خدا پوششی برای قوم خود دارد (کتاب اشعیا ۱۰:۶۱)، و توصیه عیسی برای ما این است: «اینک، چون دزد می‌آیم. خوشابه‌حال آن‌که بیدار می‌ماند، و جامه‌اش را نگاه می‌دارد، مبادا عریان روانه شود و رسوای عالم گردد» (مکاشفه یوحنا ۱۵:۱۶).

دو) بدیهی است که آنها نواحی تناسلی خود را پوشاندند. تقریباً در همهٔ فرهنگ‌ها، بزرگسالان نواحی تناسلی خود را می‌پوشانند، حتی اگر در فرهنگ‌های مختلف قسمت‌های بیشتر یا کمتری معلوم باشد.

سه) این امر به این دلیل نیست که در تمایلات جنسی ما چیزی ذاتاً ناپاک وجود داشته باشد، بلکه به این دلیل است که همه ما سقوط کرده‌ایم و آن را از طریق تولید مثل جنسی به صورت ژنتیکی منتقل می‌کنیم. به همین دلیل، خدا این نکته را در ذهن انسان‌ها پیاده کرده است که حَیای بیشتر برای این نواحی از بدن ما مناسب است

ه. سترها برای خویشتن ساختند: پس از ساخت سترهایشان، آدم و حوا منتظر ماندند. تا خنکی روز (پیدایش ۸:۳) زمانی که خدا به طور معمول به آنها سَر می‌زد، طول می‌کشید. آنها با اضطراب و شاید کمی رنج منتظر ماندند تا خدا با صبر و حوصله به سراغ آنها آمد.

یک) «آنها باید منتظر می‌بودند تا ببینند خدا جهت مجازات گناه بزرگی که مرتکب شده‌اند، چه می‌کند، دِل آنها باید به شدت مضطرب شده باشد.» (اسپرجن)

۳. آیات (۸-۹) آدم و حوا از خدا پنهان می‌شوند. خدا آنها را صدا می‌زند.

و صدای یَهُوَه خدا را شنیدند که در خنکی روز در باغ می‌خرامید، آدم و زنش خویشتن را از حضور یَهُوَه خدا در میان درختان باغ پنهان کردند. ولی یَهُوَه خدا آدم را ندا در داد و گفت: “کجا هستی؟”

الف. و آواز یَهُوَه خدا را شنیدند که در خنکی روز در باغ می‌خرامید: آدم و حوا می‌دانستند که با شنیدن آواز خدا، او می‌خواهد با آنها باشد. به این ترتیب بود که خدا با آدم و حوا به شیوه‌ای بسیار طبیعی، صمیمی و نزدیکانه ارتباط برقرار می‌کرد.

یک) لئوپولد در مورد در خنکی روز در باغ می‌خرامید، می‌گوید: «روش تقریباً معمولی که در اینجا ذکر می‌شود نشان می‌دهد که این مورد، اولین بار نیست که تنها در آن زمان رخ داده باشد… این احتمال بسیار زیاد است که خداوند متعال شکلی مشابه شکل انسانی که به صورت خودش ساخته بوده باشد.»

دو) ما می‌توانیم فرض کنیم این خداست، در شخص عیسی‌مسیح، که قبل از تجسم و تولدش در بیت‌لِحم بر آدم و حوا ظاهر شد، زیرا درمورد خدای پدر گفته می‌شود: «هیچ‌کس در هیچ زمانی خدا را ندیده است. پسر یگانۀ خدا، که در آغوش پدر است، او را شناسانیده است» (یوحنا ۱۸:۱)؛ «و هیچ‌کس هرگز خدا را در شخص پدر ندیده است» (اول تیموتائوس ۱۶:۶).

سه) خنکیِ روز به معنای واقعی کلمه «نسیم روز» است. از نظر جغرافیا و فرهنگ عبری، ممکن است حدس بزنیم که این به معنی بعد از ظهر یا اوایل شب است. به‌نظر چارلز اسپرجن، منظور از خنکی روز در باغ، «در باد عصر» است.

چهار) «نه در تاریکی شب، که تاریکی‌های طبیعی ممکن است وحشت جنایتکار را افزایش دهد، نه در گرمای روز، مبادا تصور کند که خدا در گرمای اشتیاق آمده است؛ نه در اوایل صبح، گویی در کشتن شتاب‌زده است، بلکه در پایان روز، زیرا خدا صبور، خویشتن‌دار و رحیم است.» (اسپرجن)

ب. آدم و زنش خویشتن را پنهان کردند: این نشان می‌دهد که آدم و حوا می‌دانستند که تلاش آنها برای پوشاندن خود شکست خورده است. آنها لباس‌های برگ انجیری خود را با افتخار نشان ندادند؛ آنها می‌دانستند که پوششان کاملاً ناکافی است و در برابر خدا شرمنده بودند.

ج. “کجا هستی؟“: این بازجوییِ فرمانده عصبانی نبود، بلکه فریاد دل پدری پریشان بود. بدیهی است که خدا می‌دانست آنها کجا هستند، اما او همچنین می‌دانست که بین او و انسان فاصله‌ای ایجاد شده است، پُلی که خود او باید از آن عبور کند.

·    این سوال برای برانگیختن احساس گم شدن آدم بود.

·    این سوال برای این بود که آدم را به اعتراف به گناه خود سوق دهد.

·    این سوال به منظور بیان غم و اندوه خدا از وضعیت از دست رفتهٔ انسان بود.

·    این سوال برای نشان دادن این بود که به دنبال مرد گمشده است.

·    منظور این سوال بیان مسئولیت‌پذیری‌ای بود که انسان در پیشگاه خدا داشت.

یک) سوال خدا پاسخ می‌خواست. آنها نمی‌توانستند از پاسخ دادن به خدا به شیوه‌ای که مجرم هنگام سوال سکوت می‌کند، خودداری کنند. «در دادگاه‌ها، معمولاً از مردم نمی‌خواهند به سوالاتی که آنها را مجرم می‌کند پاسخ دهند، اما خدا می‌خواهد؛ و در روز آخر، بی‌دینان با اعتراف خود به گناهشان محکوم خواهند شد.» (اسپرجن)

دو) روشی که خدا به سوی آدم و حوا آمد، مُدلی است از اینکه چگونه از آن زمان به بعد به سوی بشریتِ از دست رفته و سقوط کرده می‌آید.

·    خدا با صبر و شکیبایی به سراغ آنها آمد، و منتظر خنک شدن روز ـ زمان عصر بود.

·    خدا با احتیاط به آنها رسید، قبل از تاریکی شب.

·    خدا شخصاً نزد آنها آمد، و مستقیماً آدم و حوا را مخاطب قرار داد.

·    خدا با حقیقت به سراغ آنها آمد، و وضعیت از دست رفته‌ را به آنها نشان داد.

 خدا آدم و حوا را با گناهشان روبرو می‌کند.

۱. آیات (۱۰-۱۲) آدم سعی می‌کند گناه خود را توضیح دهد.

گفت: “صدای تو را در باغ شنیدم و ترسیدم زیرا که عریانم. از اینرو خود را پنهان کردم.” خدا گفت: “که تو را گفت که عریانی؟ آیا از آن درخت که تو را امر کردم که از آن نخوری، خوردی؟” آدم گفت: “این زن که به من بخشیدی تا با من باشد، از آن درخت به من داد و من خوردم.”

الف. صدای تو را در باغ شنیدم و ترسیدم: گناه باعث ترس آدم از حضور خدا و ترس از صدای خدا شد. از زمان آدم، انسان‌ها از حضور خدا فرار می‌کنند و نمی‌خواهند به کلام او گوش فرا دهند.

یک) ما هنوز به صورت خدا هستیم، بنابراین می‌خواهیم در حضور خدا باشیم و صدای او را بشنویم، در حالی‌که در عین‌حال، از او می‌ترسیم.

ب. که تو را گفت که عریانی؟: خدا جواب این سوال را می‌‌دانست. او این را پرسید، چون به آدم اجازه می‌داد با توبه کردن در همان‌وقت و همانجا بهترین موقعیت را داشته باشد، اما آدم صادقانه برخورد نکرد و در پیشگاه خدا توبه نکرد.

یک) همه ما گناه می‌کنیم، اما وقتی گناه می‌کنیم، می‌توانیم با اعتراف صریح و بدون انداختن تقصیر به گردن دیگران، خدا را جلال دهیم (یوشع ۱۹:۷-۲۰).

دو) اغلب هیچ کاری نمی‌توانید در مورد گناه دیروز انجام دهید (اگرچه در برخی موارد ممکن است بتوانید جبران کنید). با این‌حال، اکنون شما با اعتراف و توبه می‌توانید آنچه را که در پیشگاه خدا درست است، انجام دهید.

ج. آیا از آن درختی که تو را قدغن کردم که از آن نخوری، خوردی؟: خدا به طور مستقیم با مشکل آدم برخورد کرد. این امر در درجهٔ اول مشکل پوششی یا مشکل ترس یا اعتماد‌به‌نفس نبود. این مشکل گناه بود و آدم در شرایط گناه قرار داشت، ترس یا توجیه تا زمانی که مشکل گناه حل نشود، قابل حل نیست.

د. آدم گفت: توجه داشته باشید که تا اینجا، خدا حوا را خطاب نکرده است. بلکه آدم را که سرپرست است، مخاطب قرار داد. و مشکل اینجاست.

ه‍ـ. این زنی که قرین من ساختی وی از میوۀ درخت به من داد که خوردم: تلاش آدم برای سرزنش حوا کاملاً با طبیعت انسان سازگار است. تعداد کمی از ما مایل هستیم مانند داوود باشیم. همانطور که داوود گفت، من در برابر خدا گناه کرده‌ام (دوم سموئیل ۱۳:۱۲).

یک) نکته قابل توجه این است که، اگر تقصیری وجود داشته باشد، آن برگردن آدم است، نه حوا. آدم نه تنها حوا را به ناحق متهم می‌کند، بلکه همچنین از پذیرفتن مسئولیت مناسب در قبال گُناهِ خود سر باز می‌زند.

دو) آدم با گفتن: «این زن که قرین من ساختی»، اساساً خدا را مقصر گناه دانست و گفت: «تو زن را به من دادی، و او گناهکار است.» آدم به سرزنش حوا بسنده نکرد؛ او همچنین خدا را نیز سرزنش کرد.

سه) «او به دلیل بی‌احترامی به همسرش و توهین به خالق خود، در تلاش برای فرار از اعتراف به گناهی که مرتکب شده بود، گناهکار بود. این یک علامت بد برای مردان است، وقتی که به صراحت به اشتباه خود اعتراف نمی‌کنند.» (اسپرجن)

۲. آیه (۱۳) پاسخ حوا به خدا.

پس یَهُوَه خدا به زن گفت: “این چه کار است که کردی؟” زن گفت: “مار فریبم داد و من خوردم.”

الف. مار فریبم داد و خوردم: وقتی حوا با خدا روبرو شد، لزوماً از تقصیر سَر باز نزد، زیرا او پذیرفت که مار او را فریب داده، سپس او میوه را خورد. این درست بود: او فریب خورد و میوه را خورد.

ب. فریبم داد: مشکل زمانی ایجاد می‌شود که نتوانیم ببینیم فریب خوردن به خودی خود گناه است. گناه است که حقیقت خدا را با دروغ معاوضه کنیم (رومیان ۲۵:۱).

لعنت و پیامدهای آن

۱. آیات (۱۴-۱۵) لعنت خدا بر مار

پس یَهُوَه خدا به مار گفت:

“چون چنین کردی از همه چارپایان و وحوش صحرا ملعون‌تری.

بر شکمت خواهی خزید و همه روزهای زندگیات خاک خواهی خورد.

میان تو و زن و میان نسل تو و نسل زن،

دشمنی می گذارم او سر تو را خواهد کوبید

و تو پاشنۀ وی را خواهی زد.”

الف. پس یَهُوَه خدا به مار گفت: وقتی خدا با آدم و حوا صحبت کرد، هریک را زیر سوال برد. خدا از شیطان (موجودی که مار را متحرک می‌کند) هیچ سوالی نپرسید، زیرا چیزی برای آموزش به او وجود نداشت.

یک) «خدا از مار چیزی نپرسید، زیرا می‌دانست که او دروغگو است، اما فوراً حکمی را بر وی صادر کرد.» (اسپرجن)

ب. از همه وحوش صحرا ملعون‌تر هستی: قسمت اول لعنت متوجه حیوانی است که شیطان از آن برای وسوسه استفاده کرد. خدا به مار فرمان داد که به جای راه رفتن روی پاها مانند سایر خزندگان روی زمین بخزد.

یک) «موجودی که حوا را وسوسه کرد در نتیجه قضاوت خدا به مار تبدیل شد، و با خزیدن به سوی بوته‌ها رفت.» (بویس)

دو) آدم و حوا باید وحشت کرده باشند، زیرا این موجود زیبا که زمانی مار نامیده می‌‍‌‌شد، به مار خزنده، لغزان، با صدای هیس‌هیس‌ تبدیل شده است که امروزه می‌شناسیم. آنها باید فکر کرده باشند: «بعد نوبت ماست!»

سه) دشمنی در میان تو و زن می‌گذارم: علاوه بر آن، بین انسان‌ها و مارها نفرتی طبیعی وجود دارد، به ویژه از سوی زنان.

ج. بر شکمت خواهی خزید: هر ابهتی که در مخلوقْ معروف به مار وجود داشت و قبل از سقوط و لعنت بود، آن ابهت از بین رفت. حالا موجودی که شیطان برای وسوسه کردن حوا استفاده کرد، موجودی پست و حقیر بود.

یک) «موجوداتی که در نقشه‌های شیطانی مشغول هستند راه دیگری ندارند، مگر با ترفندها، ابزار، پنهان‌کاری و دورویی. وقتی انسان‌ها کتاب‌مقدس و حقیقت خدا را انکار می‌کنند، همیشه با شیوه‌ای پنهان، پست و مارگونه به کار مشغول می‌شوند: بر شکمت خواهی خزید اگر انسان گناهکار برای منافع شخصی خود نقشه بکشد، برای شکوه خود نقشه بکشد، و هدفش دستکاریِ حقیقت باشد، متوجه خواهید شد که او هرگز موضعی جسورانه، آشکار و صادقانه نمی‌گیرد، بلکه فرار می‌کند، پنهان می‌کند، شانه‌ خالی می‌کند و جابه‌جا می‌شود: بر شکمت خواهی خزید. گناه یک چیز نفرت‌انگیز و شرورانه است. بزرگ‌ترین قدرتِ شَر در اینجا محکوم به کِز کردن و خزیدن بود، و فرزندان او هرگز وضعیت پدر خود را فراموش نکرده‌اند.» (اسپرجن)

د. تمام ایام عمرت خاک خواهی خورد: این در مورد مار به‌عنوان یک حیوان، صادق بود. اما در مورد شیطان نیز صادق است. خاک خوردن ایدۀ شکست کامل را دارد (اشعیا ۲۵:۶۵، میکاه ۱۷:۷). قضاوت خدا در مورد شیطان این است که او همواره محکوم به شکست باشد. او همواره به دنبال پیروزی است، اما همواره از آن به دور می‌ماند.

یک) شیطان، در اندیشه خود، با عظمت و پیروز نسبت به عیسی بر روی صلیب بود، اما شکست خورد. در حمله به عیسی، شیطان نابودیِ خود را قطعی کرد.

دو) در عیسی، ما در پیروزی بر شیطان سهیم هستیم: «و خدای صلح به‌زودی شیطان را زیر پای شما لِه خواهد کرد» (رومیان ۲۰:۱۶).

ه. میان تو و زن و میان نسل تو و نسل زن دشمنی می‌گذارم: قسمت دوم لعنت علیه خود شیطان است. خدا یک خصومت طبیعی بین شیطان و نسل انسان قرار داد. عداوت شامل بدخواهی، نفرت، و تضاد متقابل است. نفرت شیطان از حوا چیز جدیدی نبود؛ از قبل وجود داشت -اما اکنون، انسان با شیطان در مخالفت است.

یک) به نظر می‌رسید دوستی حوا و مار در فصل قبل به پایان رسیده است. اکنون ترسی طبیعی از شیطان در دلِ انسان وجود دارد.

دو) ما به‌طور طبیعی در برابر خدا، سرکش متولد شده‌ایم، همچنین محتاط و با ترس از شیطان به دنیا آمده‌ایم. یک شخص باید بسیار با خود مجادله کند که به شیطان خدمت کند. به طور غریزی، ما به خدا یا شیطان خدمت نمی‌کنیم؛ ما به خود خدمت می‌کنیم (که شیطان با آن مشکلی ندارد).

و. او سر تو را خواهد کوبید و تو پاشنۀ وی را خواهی کوبید: در این مورد، خدا عذاب شیطان را پیش‌بینی می‌کند و نشان می‌دهد که نبرد واقعی بین شیطان و نسل زن است.

یک) شکی نیست که این پیشگوییِ شکست نهایی شیطان از عیسی است. خدا اعلام کرد که شیطان مسیح را زخمی می‌کند (تو پاشنۀ وی را خواهی کوبید)، اما مسیح شیطان را با یک زخم مرگبار خرد خواهد کرد (او سر تو را خواهد کوبید). گویی خدا نمی‌توانست منتظر بماند تا نقشۀ نجات خود را اعلام کند، تا رستگاری را از طریق کسی که به نسل زن معروف است، به ارمغان آورد.

دو) پاشنه قسمتی است که در دسترس مار است. عیسی، با مسئول بودن بر بشریت، خود را به قلمرو شیطان نزدیک کرد تا شیطان بتواند او را مورد حمله قرار دهد. «آن پاشنه کبود به اندازه کافی دردناک است. خداوند را در ذاتِ انسانی خود و به شدت کوبیده شده ببینید: او مورد خیانت، رنجور، متهم، مورد ضرب و شتم، شلاق خورده و مورد تحقیر قرار گرفت. او با میخ به صلیب کشیده شد؛ او در تشنگی و تب، و تاریکی و تنهایی از آنجا آویزان شد.» (اسپرجن)

سه) این پیشگویی همچنین اولین اشاره به تولد از باکره (مریم‌مقدس) را نشان می‌دهد و اعلام می‌کند که مسیح -نجات‌دهنده- از نسلِ زن خواهد بود، اما نه از نسلِ مرد.

چهار) پیدایش ۱۵:۳ را proto-evangelium، اولین انجیل نامیده‌اند. مارتین لوتر در مورد این آیه می‌گوید: «این متن همۀ نجابت و شکوهی را که در هر کجای کتاب‌مقدس یافت می‌شود، در بر می‌گیرد و شامل می‌شود.» (لئوپولد)

پنج) «این اولین موعظه انجیل است که تا به حال بر روی سطح زمین ایراد شده است. در واقع یک گفتار به یاد ماندنی بود، که خود یَهوه به‌عنوان واعظ، و تمام نسل بشر و شاهزاده تاریکی به‌عنوان تماشاگر.» (اسپرجن)

ز. او سر تو را خواهد کوبید: اینکه خدا شکست شیطان را در اولین پیروزی شیطان ببیند، نشان می‌دهد که خدا می‌داند در تمام مدت او چه می‌کرده است. وقتی آدم و حوا مرتکب گناه شدند، نقشه خدا شکست نخورد، زیرا برنامهٔ خدا این بود که در مکانِ بی‌گناه عدن چیزی فراتر از انسان به‌وجود آورد. خدا چیزی فراتر از انسان بی‌گناه می‌خواست؛ برنامه او این است که انسان‌های نجات یافته را به‌وجود آورد.

یک) انسان نجات یافته -این موجود که برتر از انسان بی‌گناه است- تنها به این دلیل امکان‌پذیر است که انسان چیزی برای رستگار شدن داشته باشد.

۲. آیه (۱۶) لعنت خدا بر زن

و به زن گفت: “اَلَم و حمل تو را بسیار افزون گردانم با درد فرزندان خواهی زایید و اشتیاق تو به شوهرت خواهد بود و او بر تو فرمان خواهد راند.”

الف. اَلَم و حمل تو را بسیار افزون گردانم: خدا ابتدا زن را با اندوه مضاعف لعنت کرد. مردان و زنان هر کدام در طول تاریخ با غم و اندوه آشنا شده‌اند، اما غم و اندوه منحصر‌به‌فرد زن به خوبی شناخته شده است.

یک) در زمان عیسی‌مسیح برخی از آثار لعنت برطرف می‌شود و این مسیحی شدن جامعه بود که حقوق و کرامت را برای زنان به ارمغان آورد.

دو) «برای زنان در سرزمین‌های مسیحی دشوار است که به مشکلات صدها میلیون خواهر خود در سرزمینهای بت‌پرست پی ببرند، جایی که جایگاهِ زنان کمی بالاتر از گاوها است. جایی که انجیل رفته است، بار برداشته شده و زن در مسیح، بازتاب کلیسای نجات‌یافته، عروس مسیح شده است.» (بارنهاوس)

ب. اَلَم و حمل تو را؛ با درد فرزندان خواهی زایید: اولین لعنت بر زن لعنت گسترده‌ای است. این تصور را دارد که زنان در مورد فرزندان خود به طور کلی، و نه فقط در هنگام زایمان، احساس درد می‌کنند. خدا مقرر کرد که دردی که زنان با آن کودکان را به این دنیا می‌آورند، نمونه‌ای از دردی باشد که عموماً در زندگی تجربه می‌کنند.

یک) مشاهده شده است که زنان با درد بیشتری نسبت به سایر موجودات (فرزند) به دنیا می‌آورند.

ج. اشتیاق تو به شوهرت خواهد بود: این امر در مورد زنان به گونه‌ای صادق است که در مورد مردان صادق نیست. بارنهاوس چنین شرح می‌دهد: «این آیه زمانی بیشتر درک می‌شود که متوجه شویم مِیل مرد به همسرش تنها به فیض خداست و نه به خاطر طبیعت او.»

د. اشتیاق تو به شوهرت خواهد بود و او بر تو فرمان خواهد راند: هدف این است که میل زن و سلطهٔ مرد بر او در تضاد قرار داده شوند. این قسمت چالشی موروثی را در پذیرش نقش مرد به‌عنوان رهبر خانه و خانواده مطرح می‌کند.

یک) همین واژۀ اشتیاق در پیدایش ۷:۴ از اشتیاقِ گناه برای تسلط بر قائن استفاده می‌شود. به دلیل لعنت، حوا باید بر اشتیاق فرمان راندن به شوهرش، مبارزه کند، اشتیاقی که بر خلاف نظم خانواده است که توسط خدا مقرر شده است.

دو) اصل سرپرستی آدم به‌عنوان شوهر، قبل از سقوط برقرار شد (پیدایش ۱۸:۲ و ۲۲:۲ را ببینید). اکنون لعنت حوا باعث شده بود، او به سختی بتواند مطیع شوهرش باشد و از حکم خدا درمورد اطاعت از سر بودن مرد در خانه پیروی کند.

سه) «در نتیجه سقوط، مرد دیگر به راحتی فرمانروایی نمی‌کند؛ او باید برای جایگاهِ ریاست خود بجنگد. گناه، هم تسلیم ارادی زن و هم رهبری محبت‌آمیز شوهر را خراب کرده است. اشتیاق زن این است که شوهرش را کنترل کند (برای غصب مقام سرپرستی او که از طرف خدا تعیین شده است)، تا بتواند بر او مسلط شود. بنابراین قاعدهٔ محبت که در آسمان پایه‌گذاری شده است با مبارزه، استبداد و سُلطه جایگزین می‌شود.» (سوزان تی. فوه، به نقل از بویس)

۳. آیات (۱۷-۱۹) لعنت خدا بر آدم.

و به آدم گفت: “چونکه سخن زنت را شنیدی و از آن درختی که تو را امر کردم از آن نخوری خوردی، به سبب تو زمین ملعون شد و در همه روزهای زندگی‌ات با رنج از آن خواهی خورد. برایت خار و خس خواهد رویانید و از گیاهان صحرا خواهی خورد. با عرق جبین نان خواهی خورد تا آن هنگام که به خاک بازگردی که از آن گرفته شدی. چراکه تو خاک هستی و به خاک خواهی برگشت.”

الف. چونکه سخن زنت را شنیدی: اینطور نبود که آدم تنها به توصیهٔ حوا گوش دهد. او به جای اطاعت از خدا، بودن با حوا را انتخاب کرد. به نظر می‌رسد که بت‌پرستیِ حوا جنبه‌ای از نافرمانی آدم در برابر خدا بود.

ب. زمین ملعون شد: به خاطر آدم، بر همۀ خلقت، لعنت قرار گرفته است. قبل از لعنت انسان، زمین فقط نیکویی تولید می‌کرد. پس از لعنت، همچنان نیکویی تولید می‌کرد، اما خار و خس سریعتر و راحت‌تر از میوه‌های نیک پدید می‌آیند.

یک) لعنت با خود خار و خس آورد و ما به یاد داریم که عیسی با خار تاج‌گذاری شد (متی ۲۹:۲۷). با این روش واضح، عیسی لعنت را برای ما حمل کرد. «این لعنت زمین بر روی سر او بود و او را کاملاً زخمی‌کرد. او با خار تاج‌گذاری شده بود و آیا تعجب می‌کنید از اینکه همین خارها در اطراف پای شما رشد کنند؟ او با به سرگذاشتن آن تاج خار باعث برکت و تقدیس شد.» (اسپرجن)

ج. از آن با رنج خواهی خورد: آدم قبل از لعنت کار می‌کرد، اما همیشه شاد بود. حال کار، یک عنصر لعنت شده داشت و آن درد و خستگی بود که بخشی از کار شده بود. آیا پایانی برای خدمتِ سخت برای انسان روی زمین وجود ندارد؟ آیا روزهای او نیز همچون روزهای یک مزدور نیست؟ مانند بنده‌ای که مشتاقانه در پِی سایه می‌باشد، و مانند یک مزدور که مشتاقانه به دنبال دستمزد خود است (کتاب ایوب ۱:۷-۲).

یک) «اگرچه این حکم، میوه‌های خوشمزه بهشت را از آدم گرفت، اما امرار معاش او را تأمین کرد. او قرار بود زندگی کند؛ وظیفه زمین آن بود که گیاهان مزرعه را به اندازهٔ کافی برای آدم به وجود آورد تا او به زندگی ادامه دهد. اگرچه از آن به بعد تمام چیزی که می‌خورد همراه با عرق پیشانی بود، اما همچنان او باید به اندازه کافی غذا می‌خورد و باید به زندگی خود ادامه می‌داد.» (اسپرجن)

د. زیرا که تو خاک هستی و به خاک خواهی برگشت: لعنت آخر بر انسان وعده داد که پایانی برای زحمت و کار او بر روی زمین خواهد بود -اما این پایان مرگ بود، نه پایانِ رهایی.

یک) لعنت مرگ نشان می‌دهد که نتیجهٔ گناه آدم بر تمام نسل بشر منتقل شد. به خاطر آدم:

·    گناه وارد جهان شد (رومیان ۱۲:۵).

·    مرگ برای همه بشریت فرا رسید (رومیان ۱۵:۵ ، اول قرنتیان ۲۲:۱۵).

·    مرگ بر انسان و خلقت حکومت کرد (رومیان ۱۷:۵)

·    همه انسان‌ها محکوم شدند (رومیان ۱۸:۵).

·    همه انسان‌ها گناهکار شدند (رومیان ۱۹:۵).

دو) اصلِ غلاطیان ۱۳:۳ از آنجا پایه‌گذاری می‌شود که ما بدانیم که عیسی هر جنبه‌ای از لعنت بر آدم و حوا را به طور کامل متحمل شد: مسیح ما را از لعنت شریعت نجات داده است، زیرا برای ما به لعنت تبدیل شد.

·    گناه درد زایمان را وارد آورد، و هیچکس درد بیشتری را چون عیسی نکشید، وقتی که، او با رنج خود پسران بسیاری را به جلال رساند (عبرانیان ۱۰:۲).

·    گناه باعث درگیری شد، و عیسی نبرد بزرگی را متحمل شد تا باعث نجات ما شود (عبرانیان ۳:۱۲).

·    خارها با گناه و سقوط پدید آمدند، و عیسی تاجی از خارها را تحمل کرد تا نجات ما را به ارمغان آورد (یوحنا ۲:۱۹).

·    گناه عرق را پدید آورد، و عیسی عرق ریخت، قطرات زیادی از خون را برای نجات ما ریخت ( لوقا ۴۴:۲۲).

·    گناه اندوه را به ارمغان آورد، و عیسی مردی دارای غم‌ها شد، خو گرفته با اندوه تا ما را رستگار کند ( اشعیا ۳:۵۳).

·    گناه باعث مرگ شد، و عیسی مرگ را برای همۀ ما چشید تا ما نجات یابیم (عبرانیان ۹:۲).

۴. آیهٔ (۲۰) نام‌گذاری حوا

و آدم زن خود را حوا نامید زیرا که او مادر همه زندگان بود.

الف. آدم زن خود را حوا نامید: تا پیدایش ۲۰:۳، آن زن هرگز حوا نامیده نشده است. ما آنقدر به گفتن «آدم و حوا» عادت کرده‌ایم که تصور می‌کنیم او قبلاً نیز این نام را داشته است. اما تا اینجا، او زن (پیدایش ۲۷:۱)، معاونی موافق (پیدایش ۱۸:۲)، یک زن (پیدایش ۲۲:۲، ۲۳) و یک همسر (پیدایش ۲۴:۲، ۲۵؛ ۸:۳) نامیده شده بود. این بدان معنا نیست که خدا نامی برای حوا نداشت، اما این نام در پیدایش ۲:۵ به ما گفته می‌شود: او ایشان را انسان نام نهاد.

یک) این ایده که زن نام خود را از شوهر می‌گیرد و این ایده که هر دو جنس از لحاظ انسانی، بشریت و ریاست در نظر گرفته شده‌اند. استفاده ما از این اصطلاحات صرفاً فرهنگی نیست، براساس کتاب‌مقدس است.

دو) زن هویت خود را بیشتر از شوهرش به دست می‌آورد تا مرد از همسرش. به همین دلیل، زنان باید بیشتر مراقب باشند که با چه مردی ازدواج می‌کنند.

ب. زیرا که او مادر جمیع زندگان است: آدم نام او را حوا گذاشت، گرچه در آن زمان اصلاً مادر نبود. او حتی هنوز حامله هم نشده بود. آدم او را با ایمان نام‌گذاری کرد، با اعتماد به خدا که نجات‌دهنده‌ای از زن به وجود می‌آید، چون خدا گفته است که شیطان را از طریق نسل زن شکست می‌دهد (پیدایش ۱۵:۳).

یک) «او اصلاً مادر نبود، اما از آنجا که زندگی به‌واسطهٔ نسلِ وعده داده شده از مسیر او می‌گذشت، آدم اعتقاد کامل خود نسبت به حقیقت وعده داده شده را نشان می‌دهد، هرچند در آن زمان این زن فرزندی به دنیا نیاورده بود.» (اسپرجن)

۵. آیهٔ (۲۱) خدا آدم و حوا را با پوست حیوانات می‌پوشاند.

و یَهُوَه خدا پیراهن‌هایی از پوست برای آدم و زنش ساخت و ایشان را پوشانید.

الف. یَهُوَه خدا پیراهن‌هایی از پوست ساخت و ایشان را پوشانید: خدا می‌خواست آدم و حوا ملبس باشند، نه برهنه. اگر برهنگی نمایانگر زندگی‌ای برتر و آزادتر بود، خدا اجازه می‌داد آدم و حوا برهنه بمانند -اما او آنها را پوشانید.

یک) «خدا احساس شرمندگی‌ای که والدین ابتدایی ما را بر آن داشت تا برهنگی خود را بپوشانند تأیید کرد.» (لئوپولد)

ب. پیراهن‌ها از پوست: برای اینکه آدم و حوا لباس پوشیده باشند، باید قربانی‌ای صورت می‌گرفت. یک حیوان باید می‌مُرد. بدون ریختن خون، بهبودی‌ای وجود ندارد (عبرانیان ۲۲:۹).

یک) «موجودی باید می‌مرد تا برای آنها لباس تهیه شود و شما می‌دانید این چه کسی بود که مُرد تا بتوانیم در پارسایی بی‌عیب و نقص او پوشانده شویم. بَرّه خدا برای ما لباسی ساخته است که برهنگی ما را می‌پوشاند تا حتی از ایستادن در مقابل صحنه محاکمۀ خدا نترسیم.» (اسپرجن)

دو) تنها دو دین وجود دارد؛ دین برگ انجیر و دین مهیاگری کامل خدا از طریق عیسی. پوشاندن خودمان با اعمال نیکو مانند این است که آدم و حوا سعی می‌کنند خود را با برگ انجیر بپوشانند. کارهای خوب ما مانند پول انحصاری هستند -برای خرید انحصاری عالی‌اند، اما نه برای خرید رایج. کارهای خوب شما برای زندگی شما ضروری‌اند، اما در پیشگاه خدا همچون پولِ رایج نیستند

سه) آدم و حوا لباسی پوشیدند که با جان دیگری خریداری شده بود. ما لباسی از پارسایی را می‌پوشیم که با زندگی دیگری، عیسی‌مسیح خریداری شده است.

ج. و ایشان را پوشانید: این، همراه با بیان ایمان به وعدهٔ خدا در نام‌گذاری حوا (پیدایش ۲۰:۳)، نشان می‌دهد که آدم و حوا از وضعیت گناهکارانۀ خود نجات یافته‌اند. آدم به وعده خدا درباره یک ناجی ایمان داشت و خدا با قربانی کردن، برای آنها پوششی تهیه کرد. ما آدم و حوا را در بهشت خواهیم دید.

۶. آیات (۲۲-۲۴) خدا کروبیان را برای محافظت از درخت زندگی موظّف می‌کند.   

و یَهُوَه خدا فرمود: “اکنون آدم همچون یکی از ما شده است که نیک و بد را می‌شناسد. مبادا دست خود را دراز کند و از درخت حیات نیز گرفته بخورَد و تا ابد زنده ماند.” پس یَهُوَه خدا آدم را از باغ عدن بیرون کرد تا در زمینی که از آن گرفته شده بود زراعت کند. پس آدم را بیرون راند و در جانب شرقی باغ عدن کروبیان را مسکن داد و شمشیر آتشباری را که به هر سو می‌گشت تا راه درخت حیات را نگاهبانی کند.

الف. اکنون آدم مثل یکی از ما شده است که نیک و بد را می‌شناسد: درک ایدهٔ پشت این عبارت دشوار است. شاید در اینجا نکته‌ای طعنه‌آمیز از طرف خدا، در مورد وعدهٔ پوچ شیطان برای همانند خدایان شدن، وجود دارد (همانطور که ایلیا در اول پادشاهان ۲۷:۱۸ استفاده کرده است). یا شاید این ایده بر دانش بیشتر انسان (هر چند به معنایی بد) حال که دانش تجربی از شَر را دارد، متمرکز شود.

ب. از درخت حیات نیز گرفته بخورَد و تا به ابد زنده ماند: خدا مانع این شد که آدم و حوا از درخت حیات بخورند و بدین طریق با فیض، آنان را از این سرنوشت وحشتناک که تا ابد به‌عنوان گناهکار زندگی کنند، حفظ نمود.

ج. یَهُوَه خدا او را از باغ عدن بیرون کرد: نمی‌دانیم که آیا آدم و حوا می‌خواستند در باغ عدن بمانند یا نه. شاید آنها حس کردند که اگر باغ را ترک کنند، دیگر هرگز خدا را نخواهند دید، زیرا آنجا تنها جایی بود که او را ملاقات می‌کردند.

د. آدم را بیرون کرد و به طرف شرقی باغ عدن کروبیان را مسکن داد: کروبیان همیشه با حضور و جلال خدا همراه هستند (حزقیال ۱۰، اشعیا ۶، مکاشفه یوحنا ۴). وقتی کروبیان روی زمین نمایان می‌شوند (مانند خیمه، خروج ۱۰:۲۵-۲۲)، آنها محل ملاقات با خدا را مشخص می‌کنند. اگرچه آدم و حوا و فرزندان آنها از خوردن میوهٔ درخت زندگی (با رحمت خدا) منع شدند، اما باز هم می‌توانستند برای ملاقات با خدا به آنجا بیایند. این «قدس‌الاقداس» آنها بود. بنابراین، ارسال کروبیان با شمشیر آتشبار برای نگهبانی از راه درخت حیات، مهم بود.

یک) «هر فرشته‌ای از پایین‌ترین درجه می‌توانست با آدم سروکار داشته باشد. شمشیر آتشبار به سوی شیطان نشانه گرفته شده بود تا او راه دسترسی به مذبح را که خدا برپا کرده بود، از بین نبرد.» (بارنهاوس)

دو) این آخرین اشارهٔ تاریخی از باغ عدن در کتاب‌مقدس است. می‌توانیم حدس بزنیم که خدا آن را نابود نکرد، بلکه آن را به دست لعنت واگذار نمود و فرض می‌کنیم که عموماً از وضعیت اولیهٔ خود بدتر شده، و با جغرافیای پیرامون یکی شده است.