فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
پیدایش باب ۸ ـ نوح و خانوادهاش کشتی را ترک میکنند.
خدا نوح را به یاد میآورد.
۱. آیهٔ (۱) خدا توجه خود را دوباره بر نوح متمرکز میکند.
و اما، خدا نوح و همۀ وحوش و چارپایان را که با او در کشتی بودند به یاد آورد. و خدا بادی بر زمین وَزانید و آب فروکش کرد.
الف. خدا نوح را به یاد آورد: این جمله دارای آرایهٔ ادبی anthropomorphism است (تصویری غیرواقعی از خدا در اَشکال انسانی که میتوانیم درک کنیم). مسلماً، خدا هرگز نوح را فراموش نکرد، و هر روز او را در کشتی به یاد داشت. اما در این مرحله، خدا دوباره توجه فعال خود را به نوح معطوف کرد. گویی او دوباره نوح را واقعأ به یاد آورد.
یک) «نوح روزهای زیادی در کشتیِ در بسته به سر برد و در زمان مناسب، خدا به او فکر کرد، عملاً به او فکر کرد، و به ملاقات او آمد. ای عزیز، شما چند روز است که از دنیا دور هستید، اما خدا شما را فراموش نکرده است. خدا نوح را به یاد آورد و او شما را نیز به یاد دارد.» (اسپرجن)
ب. خدا بادی بر زمین وَزانید: خدا میدانست چگونه آبها را ساکن گرداند. حتی یک مشکل بزرگ از این قبیل، برای خدا مشکل بزرگی نبود. خدایی که آسمانها و زمین را آفرید (پیدایش ۱:۱) میتوانست این کار را نیز انجام دهد.
۲. آیات (۲-۵) همانطور که سیلاب پَس رفت، کشتی بر روی کوه آرارات قرار گرفت.
و چشمههای ژرفا و پنجرههای آسمان بسته شد و باران از آسمان باز ایستاد. و آب رفته رفته از روی زمین برگشت. در پایان صد و پنجاه روز آب کم شده بود، در روز هفدهم از ماه هفتم کشتی بر کوههای آرارات قرار گرفت. و تا ماه دهم آب همچنان کاهش مییافت تا آنکه در نخستین روز از ماه دهم، قلههای کوهها نمایان شد.
الف. چشمههای ژرفا و پنجرههای آسمان بسته شد: بارانی که در پیدایش ۱۱:۷-۱۲ شروع شد، اکنون قطع شد. زمان کنترل باران و آبهای دیگر، و زمان توقف آنها در دست خدا بود.
ب. بر کوههای آرارات: از نظر یک منظر، کوه آرارات مکان مناسبی برای خروج از کشتی نبود. تَرکِ کشتی در ارتفاع زیاد و مناطق کوهستانی به معنای خروجی دشوار برای همه کس و همهچیز در کشتی بود. با اینحال، اگر هدف خدا این بود که کشتی را در مکانی قرار دهد که ممکن باشد هزاران سال در آن حفظ شود، او مکانی عالی را برای آن انتخاب کرد.
ج. قلههای کوهها نمایان شد: این یکی دیگر از نشانههای کتابمقدس است که نشان میدهد این طوفان، جهانی بوده است. آنقدر چشمگیر بود که برای مدتی قلههای کوهها پوشیده شده بود، و اکنون که آب رفتهرفته کمتر میشد و دوباره معلوم میشدند.
۳. آیات (۶-۱۲) از پرندگان برای آزمایش وضعیت زمین استفاده میشود.
پس از چهل روز نوح پنجرهای را که برای کشتی ساخته بود گشود و کلاغی را رها کرد. کلاغ به اینسو و آنسو میرفت تا آنکه زمین خشک شد. سپس کبوتری را از نزد خویش رها کرد تا ببیند که آیا آب از روی زمین فروکش کرده است. ولی کبوتر نشیمنگاهی برای کف پاهای خود نیافت و نزد نوح به کشتی بازگشت، زیرا آب همه سطح زمین را پوشانیده بود. پس او دست خود را دراز کرد و کبوتر را گرفت و او را نزد خود به کشتی بازگردانید. نوح هفت روز دیگر درنگ کرد و دیگربار کبوتر را از کشتی رها کرد. شامگاهان کبوتر نزد او بازگشت، و اینک برگ زیتون تازهای به منقار داشت. پس نوح دانست که آب از روی زمین کم شده است. او هفت روز دیگر نیز درنگ کرد و کبوتر را رها ساخت، و کبوتر دیگر نزد او بازنگشت.
الف. بعد از چهل روز: این از زمانی که باران و دیگر منابع آب شروع شد، محاسبه شد (پیدایش ۱۱:۷-۱۲).
یک) «خدا به نوح گفت که چه زمانی باید به داخل کشتی برود، اما به او نگفت که چه زمانی باید دوباره بیرون بیاید. خداوند به نوح گفت که چه زمانی وارد شود، زیرا لازم بود، او این را بداند؛ اما به او نگفت که کِی باید بیرون بیاید، زیرا لازم نبود که او این را بداند. خدا همیشه به قوم خود اجازه میدهد که بدانند عملاً چه چیزی به نفع آنهاست.» (اسپرجن)
ب. نوح پنجرهای را که برای کشتی ساخته بود گشود: پیدایش ۱۶:۶ دریچهای را که قرار بود در قسمت بالای کشتی ساخته شود، توصیف میکند. پنجره همچنین با نوعی روکش ساخته شده بود که باز و بسته میشد.
یک) «از آنجا که نوح به خدا ایمان داشت، بنابراین روکش کشتی را برداشت، و به بیرون نگاه کرد، و انتظار داشت بارها و بارها نه تنها قلههای کوهها، بلکه یک زمین خشک و سبز را دوباره ببیند. ایمان واقعی اغلب به سوی دریچه میرود. اگر ایمانِتان چهرهاش را به سوی دیوار بچرخاند، و هیچ انتظاری نداشته باشد، فکر نمیکنم این ایمان واقعی باشد.» (اسپرجن)
ج. کلاغ را رها کرد. او بیرون رفته اینسو و آنسو میرفت: ظاهراً کلاغ به کشتی بازنگشت. شاید به این دلیل بود که کلاغ جانوری لاشخور (زبالهگرد) است، و ممکن است بر روی لاشهها استراحت کند و از اجساد مردگان شناور تغذیه کند.
د. کبوتر چون نشیمنگاهی برای کف پای خود نیافت… وی به کشتی برگشت: کبوتر که پرندهای پاک و غیر زبالهگرد بود، تا زمانی که مکانی خشک و مناسب برای فرود وجود نداشت، روی زمین فرود نمیآمد. هنگامی که کبوتر به کشتی بازگشت، نوح میدانست که آب هنوز به اندازهای تخلیه نشده که بتواند کشتی را ترک کند.
یک) چارلز اسپرجن از این ایده که کبوتری که نشمینی برای خود نیافت، نکته روحانی را بیان کرد. او توضیح داد که شخص ایماندار همچون کبوتر، هیچ استراحتگاه واقعیای در این جهان نمییابد. «گفته میشود جهان در حال پیشرفت، حرکت رو به جلو و بهبود است؛ اما نمیتوانیم آن را بیابیم. همان گناه، همان پلیدی، همان بیاعتباریِ فراگیر جهانی، که پدران ما از آن شکایت کردند، مورد شکایت ما نیز هست، از دنیا خسته شدهایم، از قرن نوزدهم خسته شدهایم، و از تمدن فخرفروشِ آن خسته شدهایم. هیچ چیزی وجود ندارد که کف پای ما بر آن تکیه کند.»
ه. کبوتر نزد وی برگشت و اینک برگ زیتون تازهای به منقار داشت: کلاغ هرگز برنگشت، اما کبوتر با شواهدی بازگشت که فصل وحشتناک داوری از طریق سیل به پایان رسیده است و خدا شروع به تجدید حیات نباتی بر زمین کرده است. از آن زمان، کبوتر با برگ زیتون نمادی از صلح و نیکی است.
یک) «شاید تصویری از کبوتر دیدهاید که شاخهٔ زیتونی در دهان خود حمل میکند، که در وهله اول، کبوتر نمیتوانسته است آن را از درخت بَرچینَد، و در مرحلهٔ دوم، کبوتر اگر میتوانست آن را جدا کند، حتی نمیتوانست یک شاخه زیتون را حمل کند. آن یک برگ زیتون بود، همین. چرا مردم نمیتوانند به سخنان کتابمقدس پایبند باشند؟ اگر کتابمقدس از یک برگ نام بَرَد، آن را به صورت یک شاخه در میآورند؛ و اگر انجیل بگوید شاخه است، آن را تبدیل به برگ میکنند.» (اسپرجن)
و. کبوتر که او دیگر نزد وی برنَگشت: عزیمت کبوتر ثابت کرد که زمین دوباره قابل سکونت است.
۴. آیات (۱۳-۱۹) نوح، خانوادهاش و همه حیواناتْ کشتی را ترک میکنند.
در ششصد و یکمین سال از زندگی نوح، در روز نخست از ماه نخست، آب از روی زمین خشک شد. آنگاه نوح سرپوش کشتی را برگرفت و دید که اینک سطح زمین خشک شده است. در روز بیست و هفتم از ماه دوم، زمین خشک شده بود. آنگاه خدا به نوح گفت: “از کشتی بیرون بیا، تو و زنت و پسرانت و زنان پسرانت همراه تو. همۀ جاندارانی که با تواند. هر ذی جسدی را از پرندگان و چارپایان و همه خزندگانی که بر زمین میخزند، خود بیرون آور تا بر زمین منتشر شده در جهان بارور و کثیر گردند.” پس نوح با پسرانش و زنش و زنان پسرانش بیرون آمد. و همۀ وحوش، همۀ خزندگان، همۀ پرندگان و هر آنچه بر زمین حرکت میکند بر حسب خانوادههایشان، از کشتی به در آمدند.
الف. در ششصد و یکمین سال از زندگی نوح: پیدایش ۱۱:۷-۱۳ میگوید که نوح در هفدهمین روز از ماهِ دوم ششصدمین سال زندگی خود وارد کشتی شد. این تقریباً یک سال بعد است که در ماه دوم ششصد و یک سالگی، نوح کشتی را ترک کرد. به نظر میرسد او یک سالِ کامل در کشتی بود.
ب. همۀ حیواناتی را که نزد خود داری با خود بیرون آور: همانطور که کشتی قبل از سیل با حیوانات بارگیری شده بود، سپس آن را خالی کردند. نمیخوانیم حیوانی در آن کشتی مرده باشد.
ج. تا بر زمین منتشر شده بارور و کثیر شوند: موجودات زنده از کشتی بار دیگر زمین را دوباره پرجمعیت میکنند.
یک) «نوح از کشتی بیرون آمد -دیگر در محدودهٔ تنگنای خود قفل نشده بود، او به خارج قدم گذاشت، و تمام جهان پیش روی خود را میتوانست انتخاب کند. آیا این تصویری از آزادیِ ایمانداری نبود که «با مسیح دفن شده است» و از داشتن روح آزاد (از سوی) خدا برخوردار است؟» (اسپرجن)
عهد خدا با نوح
۱. آیه (۲۰) نوح مذبحی میسازد و قربانی میکند.
آنگاه نوح مذبحی برای خداوند بنا کرد و از همه چارپایان طاهر و پرندگان طاهر گرفته، قربانیهای تمام سوز بر مزبح تقدیم کرد.
الف. نوح مذبحی بنا کرد: اولین اقدام نوح پس از خروج از کشتی، عبادت کردنِ خدا از طریق قربانی بود. قدردانی و تحسین او از عظمت خدا، او را به پرستش خدا سوق داد.
ب. از همه چارپایان طاهر و پرندگان طاهر گرفته: باوجود اینکه این ماهیت قربانی حقیقی است، پس قربانیای باارزش برای خدا بود. با وجود تنها هفت عدد از هر حیوان در کشتی، نوح با قربانی کردن برخی از این حیوانات خطر انقراض را به جان خرید. اما قربانیِ پرهزینه برای خدا خوشایند است.
یک) «عقل سلیم میگفت: ‘از آنها بُگذَر، زیرا هر یک از آنها را میخواهی‘ اما فیض گفت: ‘آنها را بُکش، زیرا آنها از آن خدا هستند. به یَهوَه سهمش را بده.‘» (اسپرجن)
دو) ایمانداران خوانده شدهاند که به خدا، قربانیای تقدیم کنند، که هزینهای برای ما دارد. ما باید بدن خود را بهعنوان یک قربانی زنده به خدا تسلیم کنیم (رومیان ۱:۱۲)، دادن منابعمان یک قربانی است (فیلیپیان ۱۸:۴) و ما باید قربانی ستایش را به خدا تقدیم کنیم (عبرانیان ۱۵:۱۳).
سه) قربانی گرانبها خدا را خشنود میکند، نه به این دلیل که خدا حریص است و میخواهد تا آنجا که میتواند از ما دریافت کند، بلکه به این دلیل که خدا خود با هزینههای گَزاف قربانی داده است (افسسیان ۵:۲ و عبرانیان ۲۶:۹، ۱۲:۱۰). خدا قربانی گرانبها از ما میخواهد، زیرا نشان میدهد ما در حال شبیه شدن به صورت عیسی هستیم، که بزرگترین ارائهدهندهٔ قربانی پربها بود. همانطور که پولس در افسسیان ۲:۵ نوشت، ما باید در این زمینه مانند عیسی باشیم: «و با محبت رفتار کنید، چنانکه مسیح هم ما را محبت کرد و جان خود را در راه ما همچون قربانی و هدیهای عطرآگین به خدا تقدیم نمود.»
چهار) ایمانداران باید مانند داوود فکر کنند، که گفت هرگز برای خدایم قربانی تمامسوز بیارزش تقدیم نخواهم کرد (دوم سموئیل ۲۴:۲۴).
۲. آیات (۲۱-۲۲) وعدهٔ خدا به نوح و به همهٔ بشریت.
و رایحه خوشایند به مشام خداوند رسید. و خداوند در دل خود گفت: “دیگر هرگز زمین را به سبب انسان لعنت نخواهم کرد، هرچند که نیت دل انسان از جوانی بد است. و دیگر هرگز همۀ جانداران را هلاک نخواهم کرد، چنانکه کردم. “تا زمانیکه جهان باقی است کشت و درو، سرما و گرما، زمستان و تابستان و روز و شب باز نخواهد ایستاد.”
الف. رایحه خوشایند به مشام خداوند رسید: قربانیِ گرانبهای نوح خدا را خشنود کرد. گویی خدا بوی بسیار خوب گوشت کبابشده را استشمام کرد و سپس این وعدهٔ فوقالعاده را به نوح و به انسان داد.
یک) البته، کتابمقدس در اینجا از جنبۀ انسانشناسی سخن میگوید -با استفاده از قیاس انسانی برای یک عمل یا ویژگی الهی. چیزی که بیشتر خدا را خشنود کرد، دل نوح بود، نه رایحۀ قربانی.
ب. بعد از این دیگر زمین را به سبب انسان لعنت نخواهم کرد: خدا وعده داد که دیگر هرگز زمین را با سیل با این مقیاس داوری نخواهد کرد و دیگر همۀ موجودات را هلاک نکند. با وجود اینکه خدا میدانست که خیال دل انسان از طفولیت بد است. این وعده، وعدهای پر از رحمت بود.
یک) ترکیبی عجیب از حقایق را مشاهده میکنیم؛ اول اینکه نیت دل انسان از جوانی بد است و دوم، وعدۀ خدا مبنی بر اینکه دیگر زمین را به سبب انسان لعنت نکند. به نظر میرسد که شرارت انسان لعنت خدا را دعوت میکند، نه اینکه آن را کنار بگذارد. ترکیب عجیب با مذبح و قربانیِ نوح، و رضایت خدا از قربانی (رایحه خوشایند به مشام خداوند رسید) بیان شده است.
دو) «قربانی نقطهٔ عطف است. بدون قربانی، گناه برای انتقام فریاد میزند و خدا سیلی ویرانگر میفرستد؛ اما قربانی تقدیم شده توسط نوح، نمونهای از قربانی آیندۀ پسر یگانه خدا و کفاره مؤثر آن برای گناهان انسانی بود.» (اسپرجن)
سه) میتوانیم بگوییم که پس از سیل، داستان نوح بسیاری از مسائل مربوط به زندگی ایماندار را به تصویر کشید.
· نوح آزادی ایماندار را نشان داد.
· نوح ایمان ایماندار (با قربانی) را نشان داد.
· نوح دِل ایماندار را (با قربانی) نشان داد.
· نوح وعده فیض ایماندار را (در پرتو قربانی) نشان داد.
ج. سرما و گرما و زمستان و تابستان: خدا وعده داد که پس از سیل، زمینْ فصلهایی ایجاد خواهد کرد. این امر از تغییرات عمیق آب و هوایی و زیستمحیطیِ زمین از زمانِ تخلیه لایهٔ بخار آب که زمین را پوشانده بود، سخن میگوید. در حال حاضر، تغییرات فصلی و دمایی شدیدتر از قبل از سیل است.
یک) «همانطور که دیگر نباید یک سیل جهانی رخ دهد، همچنین نباید اختلال جدی در روند فصول و درجه دمای مناسبِ آن ایجاد شود. زمان کاشت و برداشت، سرما و گرما، تابستان و زمستان، شب و روز، تا زمانی که سلطۀ این عصر پابرجاست، در تغییری همواره تغییرناپذیر، جانشینِ یکدیگر خواهند شد.» (اسپرجن)
دو) نتیجهٔ این تغییر در کاهش سریع طول عمر یافت میشود. پس از این سیل دیگر هرگز پیرمردهای ۹۰۰ ساله وجود نخواهد داشت. انقراض جمعیِ حیوانات نشان داده شده در پروندههای فسیلی (مانند دایناسورها و دیگر موجودات از این قبیل)، احتمالاً اندکی پس از سیل رخ داده است، زمانی که زمین به طرز چشمگیری تغییر کرد و در عصر یخبندان فرو رفت.
سه) «خدا چه وفادارانه به عهد خود با زمین عمل میکند! چقدر واقعاً عهد خود را با هر گناهکارِ ایمانداری حفظ خواهد کرد! اینک به او توکل کن، زیرا وعدهٔ او تا ابد ثابت خواهد ماند!» (اسپرجن)