فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
پیدایش باب ۱۴ – ابرام لوط را نجات میدهد و با ملکیصدق دیدار میکند.
ابرام لوط را از همپیمانی پادشاهان نجات میدهد.
۱. آیات (۱-۱۰) شورشِ پنج پادشاه
و اما در زمان اَمرافِل پادشاه شِنعار، اَریوک پادشاه اِلاسار، کِدُرلاعُمِر پادشاه عیلام و تِدعال پادشاه گوُییم، این پادشاهان به جنگِ بارَع پادشاه سُدوم، بِرشاع پادشاه غُمورَّه، شِنعاب پادشاه اَدمَه، شِمیبِر پادشاه صِبوییم، و پادشاه بالَع که صوغَر باشد، رفتند. اینان نیز جملگی در وادی سِدّیم، که دریای نمک باشد، با هم متفق شدند. ایشان دوازده سال کِدُرلاعُمِر را بندگی کرده بودند، ولی در سال سیزدهم شوریدند. در سال چهاردهم، کِدُرلاعُمِر و پادشاهانی که با او بودند، آمده، رِفائیان را در عِشتِروت قَرنَین، زوزیان را در هام، و ایمیان را در شاوِه قِریتین شکست دادند، و حوریان را نیز در کوهستان ایشان، سِعیر، تا ایلفاران در حاشیۀ صحرا. سپس بازگشتند و به عِینمِشفاط که قادِش باشد آمدند، و همۀ ممالک عَمالیقیان و اَموریان را که در حَصِصون تامار میزیستند، شکست دادند. آنگاه پادشاه سُدوم، پادشاه غُمورَّه، پادشاه اَدمَه، پادشاه صِبوییم و پادشاه بالَع که صوغَر باشد، بیرون آمدند و در وادی سِدّیم صفآرایی کردند، تا با کِدُرلاعُمِر پادشاه عیلام، تِدعال پادشاه گوییم، اَمرافِل پادشاه شِنعار و اَریوک پادشاه اِلاسار بجنگند، یعنی چهار پادشاه با پنج پادشاه. و وادی سِدّیم پر از گودالهای قیر بود، و هنگامی که پادشاهان سُدوم و غُمورَّه میگریختند، برخی در آنها فرو افتادند و بقیه به کوهستان گریختند.
الف. کدرلاعمر با ملوکی که با وی بودند آمده بودند حمله کردند: مردمانی که در دوران ابرام در کنعان زندگی میکردند، بهطور کلی مانند سایر بشریت بودند. در میان آنها بسیاری به فَتح کردن و سلطه علاقهمند بودند. این اتحاد پادشاهان که بر علیه کدرلاعمر شوریدند، بهدنبال آن بودند که از سلطهٔ او خارج شوند.
یک) نلسون گلوک (Nelson Glueck) باستانشناس، به ویرانهای که این پادشاهان برجای گذاشتند استناد میکند: «متوجه شدهام که هر روستایی که بر سر راه آنها بود، غارت و ویران شد و حومهٔ شهر نابود. جمعیت نابود شده یا به اسارت گرفته شده بودند. تا چهارصد سال پس از آن، تمامی منطقه همچون گورستانی متروکه بود، به طرز شَنیعی دست نخورده، با تمام آثار تاریخیاش که به صورت خرد و تکهتکه شده پخش بر زمین بود.» (به نقل از موریس)
ب. و وادی سدیم پر از گودالهای قیر بود: در این منطقه گودالهای قیر هولناکی وجود داشت و برخی در آنها فرو افتادند. زبانِ عبری در اینجا نمونۀ خوبی از نحوه استفادۀ تکرار در دستور زبان برای نشان دادن تأکید است.
یک) «شیوۀ زبانِ عبری برای گفتن پُر از گودالهای قیر عبارت است از: گودالها، گودالهای قیر. تکرار نشاندهندۀ فراوانی، فراوانی و غیره است.» (لئوپولد)
۲. آیات (۱۱-۱۲) چهار پادشاه، لوط و تمام اموال او را تصاحب میکنند.
پس دشمنان، همۀ اموال سُدوم و غُمورَّه و همۀ آذوقه آنها را گرفتند و رفتند. آنان لوط برادرزادۀ اَبرام را نیز، که در سُدوم سکونت داشت، با اموالش، با خود بردند.
الف. و لوط را برداشته رفتند: به این خاطر که لوط برادرزادۀ ابرام بود، گروه چهار پادشاه ابرام را درگیر کردند. ابرام مردی آبرودار و سرپرست خانوادۀ خود بود، بنابراین او حاضر بود، برای زندگی و امنیت برادرزادهاش مبارزه کند.
ب. با تمامی اموالش: از آنرو که لوط در بین مردم شرور سدوم زندگی میکرد، متعجب نمیشویم که او نیز به اسارت گرفته شد.
یک) «آن دسته از ایماندارانی که با جهان همسو میشوند، باید انتظار رنج کشیدن بهخاطر آن را داشته باشند.» (اسپرجن)
۳. آیات (۱۳-۱۴) ابرام از اسارت لوط آگاه شده و ارتش را به خدمت میگیرد.
یکی از گریختگان آمد و اَبرام عبرانی را خبر داد. اَبرام در بلوطستان مِمریِ اَموری که برادر اِشکول و عانِر بود، میزیست. ایشان با اَبرام همپیمان بودند. چون اَبرام شنید که خویشاوند او اسیر شده است، سیصد و هجده تن از خانهزادان کارآزمودۀ خویش را برگرفت و دشمن را تا دان تعقیب کرد.
الف. ابرام عبرانی: این اولین استفادۀ کتابمقدس از واژۀ عبرانی است. احتمالاً اشارهای به این واقعیت داشته که ابرام از سوی دیگر رود فرات آمده بود و از رودخانه عبور کرده و به کنعان وارد شده بود.
یک) «کلمه عبرانی از ریشهای نشأت گرفته که به معنای عبور داده شده است. ترجمۀ هفتادگان این کلمه را مسافر ترجمه میکند.» (بارنهاوس)
ب. سیصد و هجده تن از خانه زادان کارآزمودۀ خویش را برگرفت: این ثروت عظیم ابرام را نشان میدهد. هرکسی که میتوانست ۳۱۸ خدمتکار جنگاور جمع کند، باید بسیار غنی و ثروتمند باشد.
ج. خدمتکارانِ کارآزمودۀ: ابرام مردی بود که با ایمان قدم برمیداشت، همچنین مردی محتاط نیز بود. ابرام ارتش شخصی خود را داشت و گویا آنها تعلیمدیده و آماده دفاع از منافِعَش بودند.
د. دشمن را تا دان تعقیب کرد: ارتش ابرام چهار پادشاه را در مسافتی طولانی به سمت شمال دنبال کرد. شهرِ دان فاصلهٔ زیادی با مرز شمالی اسرائیل ندارد.
یک) دروازههای شهر دان از دوران ابرام به دست باستانشناسان کشف شدهاند و میتوان آنها را در پارک ملیِ اسرائیل در دان دید.
۴. آیات (۱۵-۱۷) ابرام ارتش خود را به سوی پیروزی بر چهار پادشاه رهبری میکند.
شبانگاه او و همراهانش به چند گروه تقسیم شده، به دشمن حمله بردند و ایشان را شکست داده، تا حوبَه که در شمال دمشق است، تعقیب کردند. او همۀ اموال را بازگرفت و خویشاوندش لوط و اموال او را نیز با زنان و دیگر مردمان بازآورد. پس از آنکه اَبرام از شکست دادن کِدُرلاعُمِر و پادشاهانی که با او بودند بازگشت، پادشاه سُدوم تا وادی شاوِه که وادی شاه باشد، به استقبال او بیرون آمد.
الف. شبانگاه او و همراهانش به چند گروه تقسیم شدند: ابرام دانشِ نظامی داشت. او با استفاده از تاکتیکِ هوشمندانهٔ حمله شبانه با ارتش خود که دو دسته شده بود، موفق شد لوط را نجات داده و تمام اموالِ غارت شده (همۀ اموال) که از همکاری چهار پادشاه غارت شده بودند را بازیابی کند.
ب. خویشاوند خود لوط و اموال او را نیز باز آورد: متأسفانه لوط به همان مکان قبل در سدوم بازگشت. او این هشدار را از سوی خدا نپذیرفت و در پایان زمانی که سدوم و عموره مورد قضاوت قرار میگیرند، همهچیز را از دست میدهد (پیدایش ۲۴:۱۹-۲۵).
یک) ممکن است این را داستانی از روایت نجات ابرام از لوط ببینیم. اما در واقع ما همان کسانی بودیم که در گناه بوده و توسط کسی که از امنیت و راحتی خود گذشت، نجات پیدا کردیم. منجی ما دشواری بسیار متحمل شد و مسافت زیادی طی کرد و با شجاعت و دلیری بر دشمن قدرتمندی که ما را اسیر کرده بود غلبه کرد و او تمام غنایم دشمن را گرفت.
ابرام و ملکیصدق
۱. آیات (۱۸-۲۰) ابرام ملکیصدق را ملاقات میکند.
آنگاه مِلکیصِدِق، پادشاه سالیم، نان و شراب بیرون آورد. او کاهن خدای متعال بود، و اَبرام را برکت داد و گفت: «مبارک باد اَبرام از جانب خدای متعال، مالک آسمان و زمین. و متبارک باد خدای متعال، که دشمنانت را به دستت تسلیم کرد.»آنگاه اَبرام از همه چیز، به او دهیک داد.
الف. و ملکیصدق: اصلاً نمیدانیم ملکیصدق از کجا آمده، چگونه در کنعان بوده، چگونه یک پرستنده و کاهن خدای راستین شده و چگونه ابرام با او آشنا شده است. تنها میدانیم که او آنجا بود.
ب. ملکیصدق پادشاه سالیم: نام ملکیصدق به معنی پادشاه پارسایی است. او پادشاه سالیم بود و سالیم اورشلیم اصلی بوده است، و ملکیصدق کاهن خدای متعال بود. او پرستنده و کاهن خدای حقیقی بود و حتی در آن دوران باستان بر اورشلیم حکمرانی میکرد.
یک) یکی از ویژگیهایی که ملکیصدق را خاص میکرد، این بود که او هم پادشاه بود و هم کاهن. تاریخ نشان میدهد که ترکیب دو قدرت مذهبی و مدنی اغلب خطرناک است. خدا پادشاه شدن کاهنان اسرائیل و کاهن شدن پادشاهان اسرائیل را ممنوع کرد. در دوم تواریخ ۱۶:۲۶-۲۳ پادشاه عزیا تلاش کرد تا کار یک کاهن را انجام دهد و خدا او را به جذام مبتلا ساخت. ملکیصدق یک استثنا بود.
دو) ملکیصدق کاهن خدای متعال بود. ال الیون (El Elyon) به معنای «خدای متعال» است، مانند اینکه گفته شود «وجود برتر.» ملکیصدق نمونهای از پرستندهٔ خدای راستین است، حتی کاهن خدای متعال که هنوز با ابرام یا دیگر قوم شناخته شدۀ متعهد به خدا نسبتی ندارد.
ج. نان و شراب بیرون آورد: ملکیصدق، نان و شراب برای ابرام آورد. شاید او حتی به شکلی آنها را تعارف کرد که گویی در انتظار قربانی نجاتبخش ما بوده باشد، همانگونه که نان و شراب شام پسخ و شام خداوند به قربانی نجاتبخش ما، عیسیمسیح معطوف است و اشاره دارد.
د. او کاهن خدای تعالی بود: ملکیصدق بهعنوان کاهن دو کار انجام داد. او ابرام و خدا را متبارک خواند. ملکیصدق نشان داد که یک کاهن باید هم با خدا و هم با انسان ارتباط برقرار کند و هم خدمتگزار خدا و هم خدمتگزار انسان باشد.
یک) با اینکه ملکیصدق شخصیتی غیر قابل درک به چشم میآید، اما در واقع یکی از اشخاص مهمِ عهدعتیق است. مزمور ۴:۱۱۰ میگوید که کهانت مسیح هم رتبهٔ ملکیصدق کاهن است. رسالۀ عبرانیان در بابهای ۵ تا ۷ نشان میدهد که این ایدهای مهم است.
دو) رسالۀ عبرانیان ۳:۷ ملکیصدق را اینگونه شرح میدهد «او به لحاظ اینکه نه پدر و نه مادر و نه نسبنامهاش معلوم است، و نه آغازِ ایام یا پایان زندگیاش، شبیه پسر خدا بوده، همیشه کاهن باقی میماند.» بهدلیل ساختار نوشتاری این متن، برخی تصور میکنند که ملکیصدق در واقع حضور عیسی قبل از تولد در بیتلحم بوده است.
سه) برخی اینطور تصور میکنند که او شیث، پسر نوح یا ایوب یا یک فرشته بوده است؛ یا حتی برخی از روی ذوق گمان میکنند که ملکیصدق ملاقاتکنندهای از فضا بوده است، «انسانی سقوط نکرده» از سیارهای دیگر، که برای دیدن پیشرفت عمل خدا در نجات برای این نژادِ سقوط کرده فرستاده شده است. این نظرات عجیب هستند و هیچ پایه و اساس کتابمقدسی ندارند.
چهار) «نمیتوان گفت که پاسخ این سوال به طور کامل داده شده است… در غیر اینصورت، هویت ملکیصدق مدتها پیش توسط محققان کتابمقدس پیدا شده بود.» (موریس) میتوانیم به یقین بگوییم که اگر ملکیصدق از نظر ظاهر به خود عیسی شبیه نبوده است، حداقل یک شکل یا تصویر قابل توجهی از عیسی است.
ه. از همهچیز به او دهیک داد: ابرام تسلیم خدا شد و او این کار را با دادن دهیک از هر چیز به ملکیصدق انجام داد. این به یک دهم از دارایی او اشاره داشت، نه به یک دهم از درآمدش.
یک) تقریباً همانند این بود که ابرام و ملکیصدق میکوشیدند تا ببینند چه کسی میتواند آن دیگری را بیشتر برکت دهد. ملکیصدق از ذخایر خود به ابرام برکت داد، و ابرام از دارایی خود ملکیصدق را برکت داد. این برای ما ایمانداران میتواند بینشی عالی باشد و ما باید از آن الگو بگیریم، بینشی از برکت متقابل.
۲. آیات (۲۱-۲۴) ابرام از غنیمت در جنگ خودداری میکند.
پادشاه سُدوم به اَبرام گفت: «افراد را به من بده و اموال را برای خود نگاه دار.» ولی اَبرام به پادشاه سُدوم گفت: «دست خود را به جانب یهوه خدای متعال، مالک آسمان و زمین، برافراشتم که از اموال تو رشته یا بندکفشی برنگیرم، مبادا بگویی: ”من اَبرام را دولتمند ساختم،“مگر آنچه مردان جوان خوردند، و سهم مردانی که مرا همراهی کردند. عانِر و اِشکول و مَمری سهم خود را بردارند.»
الف. اموال را برای خود نگاه دار: پادشاه سَدوم به نظر میخواست پاداش زحمات ابرام را به او بدهد، زحماتی که برای بازگرداندن آنچه ۴ پادشاه با همکاری هم گرفته بودند، انجام شد. او به ابرام غنیمت عظیمی پیشنهاد کرد.
ب. چیزی از اموال تو برنگیرم: با اینحال، ابرام هیچیک از غنائم را نپذیرفت، غنایمی که از سدوم و عموره گرفته شده بود، بازگردانده شد. این بهخاطر عَهدی بود که او با خدای متعال داشت -او این عبارت را پس از اینکه شنید ملکیصدق آن را بهعنوان لقبی خاص برای خدا استفاده کرد، به کار برد (پیدایش ۱۹:۱۴). عبارتِ دست خود را به جانب یهوه خدای متعال… برنگیرم نشان میدهد که ابرام با خدا عهد بسته است.
ج. مبادا بگویی “من ابرام را دولتمند ساختم”: ابرام از پذیرفتن هرگونه غنائم خودداری کرد زیرا اجازه نمیداد کسی بگوید که انسان ابرام را ثروتمند ساخته است. ابرام بر این شد که تمامِ اعتبارِ موفقیت و ثروتش تنها به خدا و تنها خدا (نه شخص دیگر) برسد.
یک) اگر موفقیت زمانی به دست میآید که ما آن را با معیارهای انسانی و با استفاده از هوش و دانایی و روشهای انسان-محور دنبال میکنیم، بهراستی چگونه میتوانیم بگوییم که خدا موفقیت را به ما عطا کرده است؟ بهتر است از حکمت خدا پیروی کرده تا در مواقع موفقیت او جلال یابد و برای همه واضح باشد که این کار خدا بوده است.
د. ایشان بهرۀ خود را بردارند: با این وجود، به صورت همزمان، ابرام اصول خود را بر متحدان اَموری خود تحمیل نکرد (پیدایش ۱۳:۱۴). آنها براساس آداب و رسوم آن دوره، حق استفاده از هر مقدار غنائم را داشتند.