فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
پیدایش باب ۱۷ – خدا مجدداً عهد را تأیید میکند.
ظهوری از سوی خدا، تغییر نامی برای ابرام.
1. آیات (۲-۱) خدا زمانی که ابرام ۹۹ ساله است بر او پدیدار میشود.
چون اَبرام نود و نه ساله بود، خداوند بر او ظاهر شد و فرمود: «من هستم خدای قادر مطلق؛ پیش روی من گام بردار و کامل باش. عهد خویش را میان خود و تو خواهم بست و تو را بسیار بسیار کثیر خواهم گردانید.»
الف. چون ابرام نود و نه ساله بود: ابرام زمان خروج از حران ۷۵ سال داشت (پیدایش ۴:۱۲). او ۸۶ سال داشت که پسرش اسماعیل از هاجر کنیز به دنیا آمد (پیدایش ۱۵:۱۶-۱۶). او تقریبا ۲۵ سال در انتظار تحقق وعدۀ خدا برای پسری از جانب سارای بود. حدود ۱۳ سال از آخرین کلام به ثبت رسیده از جانب خدا گذشته بود.
ب. خداوند بر او ظاهر شد: بیتردید، این ظهور دیگری از خدا در قالب عیسی بود، که پیش از تجسمش بر روی زمین به طور موقت هیئتی انسانی بر خود گرفت (همچون ملاقاتش با هاجر در پیدایش ۷:۱۶-۹).
ج. من هستم خدای قادر مطلق: اولین کلام خدا به ابرام مقدمهای بر وجود او بود. با این نام الشدای (خدای قادر مطلق)، خدا وجود و ذاتِ خود را بر ابرام پدیدار ساخت. با اینحال، مناظراتی دربارۀ مفهوم دقیق نام الشدای وجود دارد.
یک) کیدنر: «تجزیه و تحلیلی سنتی از این نام این است که ‘خدا (اِل) که (شا) کافی است (دای)‘.»
دو) کلارک: الشدای، من خدای تماماً کافی هستم؛ از shadah، ریختن، بیرون ریختن. من همان خدایی هستم که برکات را بیرون میریزد و کسی که به طور غنی، مستمر و فراوان برکت میبخشد.»
سه) دونالد بارنهاوس با رویکردی پیش رفت که کلمهٔ عبری shad به معنی «قفسه سینه» یا «سینه» است. ممکن است قدرت سینه یک مرد (خدای قادر مطلق) یا آرامش و تغذیۀ سینه یک زن (خدای مراقب و پرمحبت) را در نظر داشته باشد.
چهار) لئوپولد توضیح داد که شِدای از ریشه shadad میآید که به معنای «به نمایش گذاشتن قدرت» است.
پنج) ترجمهٔ هفتادتنان -ترجمه کتابمقدس عبری به یونانی پیش از دوران عیسی- قادر مطلق را از کلمه یونانی pantokrator ترجمه میکند، «آن که دست بر همهچیز دارد.»
د. پیش روی من گام بردار و کامل باش: خداوند پس از اعلام نام خود (الشدای)، چیزی را که از ابرام انتظار داشت، به او گفت. ابتدا مکاشفه و سپس انتظار بود. این حقیقت، آن اصل را بیان میدارد که ما تنها زمانی میتوانیم آنچه که خدا از ما انتظار دارد را انجام دهیم، که بدانیم او چه کسی است، و این را به شیوهای کامل (بینقص)، شخصی و حقیقی دریابیم.
یک) کلمهٔ کامل عیناً به معنای، «تماماً» است. خدا همهچیز ابرام را میخواست، یک تعهد کامل.
ه. عهد خویش را در میان خود و تو خواهم بست: خدا همچنین به ابرام متذکر گشت که وعدۀ خود را از یاد نبرده است. اگرچه 25 سال از اولین وعدهای که داده شد میگذشت و اگرچه از نظر ابرام اینگونه بود که خدا از یاد برده است، اما خدا هیچچیزی را از یاد نمیبرد.
یک) آخرین باری که به ما گفته شده است که خدا مستقیماً با ابرام ارتباط برقرار کرد نزدیک به ۱۳ سال پیش بوده است (پیدایش ۱۵:۱۶-۱۶). به نظر میرسد ابرام ۱۳ سال با خدا مصاحبتِ «معمولی» نداشته است و همواره منتظر تحقق وعده بوده است. اگر در طول آن ۱۳ سال، ابرام احساس میکرد که خدا وعدۀ خود را از یاد برده است، قابل درک میبود.
دو) «تمام طول این سیزده سال، تا جایی که کتابمقدس ما را مطلع میکند، ابرام حتی یک ملاقات از سوی خدای خود نداشت. ما هیچ سابقهای در مورد اینكه خدا كاری بهعنوان یادآوری انجام داده باشد یا بهعنوان یک مخاطب، مورد خطاب خداوند بوده باشد، نمییابیم.» (اسپرجن)
سه) ابرام در حال تبدیل شدن به یک مرد بزرگ ایمان بود، اما شما یک شبه ایماندار بزرگ نمیشوید. سالها کار خدا در شما زمان میبرد، سالها اعتماد به خدا، که شاید با چند برخورد دیدنی با خداوند دچار وقفه شود.
۲. آیات (۳-۸) خدا به تعهدات خاصی از عهد اشاره میکند که فراموش نکرده است.
آنگاه اَبرام به روی درافتاد و خدا به او فرمود: «و اما من! این است عهد من با تو: تو پدر قومهای بسیار خواهی بود. نام تو از این پس دیگر اَبرام خوانده نخواهد شد، بلکه نام تو ابراهیم خواهد بود، زیرا که من تو را پدر قومهای بسیار گردانیدهام. تو را بسیار بسیار بارور خواهم ساخت؛ از تو قومها پدید خواهم آورد، و پادشاهان از تو به وجود خواهند آمد. عهد خویش را میان خود و تو، و نسل تو، پس از تو، استوار خواهم ساخت تا نسل اندر نسل عهد جاودانی باشد؛ تا تو را و پس از تو، نسل تو را، خدا باشم. دیار غربت تو، یعنی تمام سرزمین کنعان را به تو و پس از تو به نسل تو، به ملکیت ابدی خواهم داد؛ و خدای آنان خواهم بود.»
الف. ابرام به روی درافتاد: از آنجایی که خداوند شخصاً حضور پیدا کرد، ابرام اقدامی متناسب و محترمانه انجام داد؛ او به روی درافتاد، که تسلیم بودنش را نشان داد و خدا را جلال داد.
ب. نام تو بعد از این ابرام خوانده نخواهد شد بلکه نام تو ابراهیم خواهد بود: برای تشویق ایمان ابرام به عهد خداوند از جانب سارای، خدا نام ابرام را از ابرام (پدر بسیاری) به ابراهیم (پدر بسیاری از اُمتها) تغییر داده است.
یک) بیتردید مفهومی وجود داشت که ابرام، «پدر بسیاری»، نامی سنگین برای مردی بود که هنوز پدر هم نشده بود، بهخصوص در فرهنگی که کنجکاوی در مورد زندگی شخصی یکی از آداب مرسوم بود. حال خدا یک قدم فراتر رفته و نام او را «پدر بسیاری از اُمتها» گذاشت. داشتن چنین نامی برای یک مرد بدون فرزند غیرقابل درک بود.
دو) به زمانی بیاندیشید که ابراهیم تغییر نامش را به دیگران اظهار کرد. آنها باید گمان کرده باشند که او میخواهد از زیر بار نام خود فرار کند. در عوض، او این بار را زیادتر کرد.
سه) تغییر نامهای شگفتانگیز زیادی در کتابمقدس وجود دارند، همچون هنگامی که خدا نام یعقوب را به اسرائیل تغییر داد (پیدایش ۲۸:۳۲) و هنگامی که نام شمعون را به پطرس تغییر داد (انجیل مرقس ۱۶:۳). خدا به هر شخص جدیدی که بهخاطر او پیروز میشود، نامی شگفتانگیز نوید میدهد (مکاشفه یوحنا ۱۷:۲).
چهار) خدا نامهای زیادی را در ایمان به ما اعطا میکند (مقدس، پارسا، برگزیده، کاهن، پسران خدا و غیره) و میداند که مفهوم نام را در ما به سرانجام میرساند، حتی اگر کمی جنون به نظر برسد.
ج. پدر قومهای بسیار گردانیدهام. تو را بسیار بسیار بارور خواهم ساخت؛ از تو قومها پدید خواهم آورد، و پادشاهان از تو به وجود خواهند: تقریباً در هر زمان خدا وعدۀ خود را که به تأخیر میافتاد، غنیتر میساخت. پیش از این هرگز خدا بهطور خاص ذکر نکرده بود که اُمتهای متعددی از ابراهیم پدید میآیند (اُمتی بزرگ در پیدایش ۲:۱۲ وعده داده شده بود). پیش از این هرگز خدا ذکر نکرده بود که پادشاهان از ابراهیم پدید خواهند آمد.
یک) «آن وعده و وعیدهای پرشکوه. برادران، شما نمیتوانید با دِلی بینقص به خدا خدمت کنید، مگر اینکه ایمان شما ابتدا، آن وعدهها را در آغوش گیرد.» (اسپرجن)
د. عهد خویش را میان خود و تو، و نسل تو، پس از تو، استوار خواهم ساخت تا نسل اندر نسل عهد جاودانی باشد: خدا همچنین بهطور خاص وعده داد عهدی که در اصل با ابرام در پیدایش ۱:۱۲-۳ بست، به نسل بعد او، کسانی که هنوز به دنیا نیامده بودند، واگذار میشود. این عهد تنها برای ابرام نبود، بلکه عهد جاودانی بود.
ه. تمام سرزمین کنعان را به تو و پس از تو به نسل تو، به ملکیت ابدی خواهم داد: وعدۀ خاص این زمین نه تنها به ابراهیم، بلکه به نسل بعد از او نیز داده شد. این عهد جاودان برای آنها به همان اندازه معتبر بود که برای خود ابراهیم اعتبار داشت. آن سرزمین، وعدۀ عهد خدا به مردمان یهود بوده و خواهد بود.
۳. آیات (۹-۱۴) خدا نشانهای از عهد و پیمان را برای ابراهیم و فرزندانش فراهم میکند.
آنگاه خدا به ابراهیم فرمود: «و اما تو! تو باید عهد مرا نگاه داری، آری، تو و فرزندانت، پس از تو، نسل اندر نسل. این است عهد من، که باید آن را نگاه دارید، عهدی میان من و شما، و نسل تو، پس از تو: هر فرزند ذکوری از شما باید ختنه شود. گوشت قلفۀ خود را ختنه کنید و این نشان عهدی خواهد بود که میان من و شماست. هر پسر هشت روزهای از شما باید ختنه شود، هر فرزند ذکوری در نسلهای شما، خواه خانهزاد، خواه زرخریدی که از فرزندان شخص بیگانه باشد و نه از نسل تو؛ خواه خانهزادِ تو و خواه زرخریدِ تو، باید حتماً ختنه شود. بدینسان، عهد من عهدی جاودانی در گوشت تن شما خواهد بود. هر فرزند ذکور نامختون که گوشت تن او ختنه نشده باشد، از قوم خود بریده خواهد شد، زیرا عهد مرا شکسته است.»
الف. این است عهد من، که باید آن را نگاه دارید: خدا فرمان مربوط به ختنه را با این کلام معرفی نمود. بریدن و حذف کردن پوست ختنهگاه هر مردی از نوادگان عهد ابراهیم، آنها را چون کسانی که متعهد بودهاند، نشانهگذاری میکند. از آنجا که این عهد با نسل واقعی و ژنتیکی ابراهیم از راه وعدهٔ خدا بسته شده است، مناسب بود که این نِشان از عهد به کسانی که از عهد متولد شدهاند، داده شود و با اندامهای تولید مثل مرتبط بود.
یک) «ختنه به نسل ابراهیم نمایان ساخت که نجاستی از پوست در بدن انسان وجود دارد که باید برای همیشه کنار گذاشته شود، در غیراینصورت انسان ناپاک و خارج از عهد با خدا باقی میماند.» (اسپرجن)
ب. هر فرزند ذکوری در نسلهای شما حتما ختنه شود: برای اولینبار، خدا اقدامی بر دوش ابراهیم نهاد که در رابطه با عهد انجام دهد. او به وی گفت که نوادگانش باید نشان عهد را بر خود گیرند که نشان دهد با ایمان عهد را دریافت کردهاند.
ج. گوشت قلفۀ خود را ختنه کنید: نشانهٔ همان ختنه، بریدن پوست ختنهگاه جنس مذکر بود. خدا این نشانه را به چندین دلیل بسیار مهم برگزید.
یک) ختنه در آن زمان در جهان غیرمعمول (خلاف عادت) نبود. آیینی بود که در میان مردمان مختلف صورت میگرفت.
دو) بیتردید دلایل بهداشتی وجود داشت، که بهخصوص در جهان باستان معقول بود. «بعضی شواهد پزشکی وجود دارد که نشان میدهد این عمل به قدرت پایدار نژاد یهود کمک کرده است.» (موریس) مکمیلِن، در مطالعاتی که در سال ۱۹۴۹ و ۱۹۵۴ انجام شد، اشاره دارد که به میزان قابل توجهی، سرطان دهانه رحم در بین زنان یهودی پایین است. زیرا بیشتر آنها شوهرانی دارند که ختنه شدهاند.
سه) اما مهمتر از آن، ختنه کردن، بریدن و حذف گوشت و نشان مناسبِ عهد برای کسانی است که نباید اعتمادی بر جسم (نفس) داشته باشند.
چهار) همچنین، به آنخاطر که ختنه با اندام تولید مثل پیوستگی دارد، یادآور نسل ویژۀ ابراهیم است که در پایان، مسیح را پدید میآوَرد.
د. هر پسر هشت روزهای از شما باید ختنه شود: از آنجا که نوادگان عهد ابراهیم با تولد طبیعی در آن عهد به دنیا آمدهاند، بهشکل معقول میتوان نتیجه گرفت که نشان عهد (ختنه) باید در نوزادی به آنها داده شود.
یک) پولسِ رسول در کولُسیان ۱۱:۱۲-۱۲ ختنه و تعمید را به هم ارتباط داد. مقصود او این بود که ما در عیسی از نظر روحی ختنه میشویم، و همچنین با تعمید همراه عیسی به خاک سپرده میشویم. در عهدجدید پولس نگفت که تعمید نشان عهدی است که مسیحیان دریافت میکنند و براساس آن زندگی میکنند. حتی اگر این ارتباط برقرار شده باشد، مهم است به این نکتهٔ ضروری توجه شود که شخص از لحاظ ژنتیکی در عهدی که در اینجا در پیدایش ۱۷ توصیف شده است، به دنیا آمده است. هیچکسی از نظر ژنتیکی درون عهدجدید متولد نشده است؛ فرد مذکور با فیض خدا از راه ایمان در آن متولد میشود. انجام این قیاس اشتباه و پُرگزند است: «نوزادان ختنه شدند، بنابراین نوزادان باید تعمید داده شوند.»
دو) «طبق روشی که نسل ابراهیم ختنه شدهاند؛ شما این نتیجه را میگیرید که همه نسل ابراهیم باید تعمید داده شوند و من به این نتیجهگیری ایراد نمیگیرم؛ اما از شما میپرسم، نسل واقعی ابراهیم چه کسانی را شامل میشود؟ پولس در نامه رومیان ۸:۹ پاسخ میدهد، ‘فرزندان جسمانی نیستند که فرزند خدایند، بلکه فرزندان وعده نسل ابراهیم شمرده میشوند.‘» (اسپرجن)
سه) «همهٔ کسانی که به خدا عیسیمسیح ایمان دارند، چه یهودی باشند و چه غیریهودی، از نسل ابراهیم هستند. چه هشت روز در فیض باشند، چه بیشتر چه کمتر، هر یک از افراد نسل ابراهیم حق تعمید دارند. اما من این را تکذیب میکنم که افراد گناهکار، چه کودک و چه بزرگسال، از نسل روحانی ابراهیم هستند.» (اسپرجن)
هـ. هر پسر هشت روزهای از شما باید ختنه شود: خدا احتمالاً فرمان داده است ختنه کودکان در روز هشتم واقع شود، زیرا روزی است که سیستم ایمنی بدن نوزاد در مطلوبترین سطح برای چنین عملی قرار دارد.
یک) مکمیلن همچنین متذکر میشود که نوزادان تازه متولد شده بین روزهای دوم تا پنجم زندگی به طور ویژه مستعد به خونریزی هستند. گویا یک عامل مهم انعقاد خون، یعنی ویتامین «کا»، به مقدار معمول از روز پنجم تا هفتم زندگی شکل نمیگیرد. یکی دیگر از عوامل انعقاد خون پروترومبین، در نوزادان دقیقاً در هشتمین روز زندگی در بالاترین سطح خود قرار دارد و روز هشتم را به امنترین و زودترین روز برای ختنۀ نوزاد مبدل میسازد.
و. هر ذکور نامختون… عهد مرا شکسته است: کسانی که ختنه را نپذیرفتند، نشان عهد را نپذیرفتند. آنها شایسته عهدی نبودند که خدا با ابراهیم بست. اینطور نبود که ختنه آنها را بخشی از عَهد قرار داده باشد (ایمان این کار را کرد)، اما عدم پذیرش ختنه، عدم پذیرش عهد بود.
یک) متأسفانه، در طی قرنها، یهودیان به نشان عهد (ختنه) بیشتر از خدای عهد اعتماد کردند، آنان بر این عقیده بودند که ختنه به تنهایی برای نجات کافی و ضروری است. پولس این عقیده را در پرتو کار تمام شده عیسی، کاملاً رد میکند (غلاطیان ۱:۵-۱۵).
دو) بنابراین، مسیحیان مختارند که ختنه کنند یا ختنه نکنند. ممکن است شخصی به دلایل اجتماعی یا بهداشتی این کار را بکند، اما این کار ما را به خدا نزدیکتر نمیسازد: زیرا در مسیح عیسی نه ختنهشدگی و نه ختنهناشدگی منفعتی نمیرساند، مهم ایمانی است که از راه محبت عمل میکند (غلاطیان ۶:۵).
سه) پولس مجدداً دربارۀ ختنه و تعمید در کولسیان ۱۱:۲-۱۲ صحبت کرد و آن دو را بدون گفتن اینکه یکسان هستند به هم ارتباط میدهد. از این نظر حداقل با هم در ارتباطند: ختنه مردی یهودی را نجات نداد، بلکه امتناع از ختنه شدن بهمعنای نااطاعتی از عهد و شاید رد کردن آن بود. بههمین منوال، تعمید یافتن به معنای نجات ما نیست، ولی هیچ مسیحیای نباید از تعمید خودداری کند.
وعدۀ یک پسر به هردو، ابراهیم و ساره.
۱. آیات (۱۵-۱۶) وعده اعلام شده است: پسری از سوی سارای خواهد آمد و نام او تغییر یافته، سارا میشود.
و نیز خدا به ابراهیم فرمود: «و اما همسرت سارای! دیگر نام او را سارای مخوان؛ بلکه نام او سارا خواهد بود. من او را برکت خواهم داد، و نیز پسری از او به تو خواهم بخشید. من او را برکت خواهم داد و از او قومها به وجود خواهم آورد؛ پادشاهان قومها از او پدید خواهند آمد.»
الف. و اما همسرت سارای! دیگر نام او را سارای مخوان؛ بلکه نام او سارا خواهد بود: بین سارای و سارا تنها یک تفاوت ظریف وجود دارد، اما این تفاوت مهمی است. سارا حاکی از مقام و جایگاه بالاتری نسبت به سارای است.
یک) «سارای به مفهوم بانوی من، یا شاهزادهٔ من است، که سلطه او را محدود به یک قبیله میکند؛ اما سارا به معنای بانو یا شاهزاده است، که بدون محدودیت شاهزادهٔ بسیاری محسوب میشود.» (پول)
ب. من او را برکت خواهم داد، و نیز پسری از او به تو خواهم داد: خدا با تأکید بر واژۀ «او» به وضوح بیان داشت که این پسر با وضعیت مادر جایگزین دیگری (مانند هاجر و اسماعیل) به دنیا نمیآید. سارای خودش زایمان میکند، حتی با اینکه از زمان این کار در زندگیاش گذشته بود (سارا در آن زمان حدود ۹۰ سال سن داشت).
۲. آیات (۱۷-۱۸) واکنش ابراهیم به وعدهای که داده شد.
ابراهیم به روی درافتاد و خندید و در دل خود گفت: «آیا مرد صدساله را پسری زاده شود؟ آیا سارا در نود سالگی بزاید؟» و ابراهیم به خدا گفت: «کاش که اسماعیل در حضور تو زندگی کند!»
الف. ابراهیم به روی در افتاد و خندید: به نظر نمیآید خندۀ ابراهیم از نوع شُبهه بدبینانه باشد، اما او از چیزی خوشحال بود که میدانست از نظر ظاهری غیرممکن است، اما خدا میتواند به جا آورد.
ب. آیا مرد صدساله را پسری زاده شود: ابراهیم میدانست که او و سارای از دورۀ معمولی که انسانها بچهدار میشوند، گذشتهاند. با این حال ابراهیم ایمان داشت، و در نامه رومیان ۱۷:۴-۲۱ پولس ایمان ابراهیم را به این وعده به شکل خارقالعادهای وصف کرد.
یک) «او باور داشت که در حضور خدا که نیروی حیات بخشیدن به مردگان و بهوجود آوردن چیزی از نیستی را دارد. او با موقعیتی مأیوس کننده روبهرو بود، ولی امید در دل داشت و پدر اقوام بسیار شد، طبق آنچه از پیش به او گفته شده بود. علیرغم فرتوتی خود و نازایی سارا، او ایمان خود را از دست نداد و به وعدهٔ خدا شک نکرد. بلکه در عوض در ایمان قویتر شده و جلال را به خدا داد، مطمئن بود که خدا وعدهاش را محقق میکند.» (رومیان ۱۷:۴-۲۱)
ج. کاش که اسماعیل در حضور تو زندگی کند: ابراهیم در همین حین، بهراستی وعدۀ خدا را به صورت کامل در نیافت. شاید گمان میکرد، خدا تنها میگوید که اسماعیل پسر روحانی سارای خواهد بود. ابراهیم همچون همۀ ما به دشواری میتوانست به خدا بیش از آنچه که میتوانست درک کند، اعتماد نماید.
۳. آیات (۱۹-۲۲) خدا وعده را تکرار کرده و فرزندی را که از ابراهیم و سارای پدید میآید نام مینَهد.
اما خدا گفت: «نه، بلکه همسرت سارا پسری برای تو خواهد زاد که تو باید او را اسحاق بنامی. من عهد خود را با او استوار خواهم ساخت، که برای نسل او پس از او، عهدی جاودانی خواهد بود. و اما در خصوص اسماعیل، تو را اجابت کردم: اینک او را برکت داده، بارور خواهم ساخت و او را بسیار بسیار کثیر خواهم گردانید. او پدر دوازده رهبر خواهد بود، و قومی بزرگ از وی پدید خواهم آورد. اما عهد خویش را با اسحاق استوار خواهم ساخت، که سارا او را سال دیگر در همین وقت برای تو خواهد زاد.» و چون خدا سخنش را با ابراهیم به پایان برد، از نزد وی بالا رفت.
الف. همسرت سارا پسری برای تو خواهد زاد که تو باید او را اسحاق بنامی: این پسر، اسحاق (خنده) نامیده خواهد شد، از آنرو که او برای والدینش بسیار شادیآور خواهد بود، اما همچنین برای یادآوری کردن به ابراهیم که بر وعده خدا مبنی براینکه در این سنِ بالا از سوی سارا به او پسری خواهد داد، خندید.
ب. اما در خصوص اسماعیل تو را اجابت کردم. اینک او را برکت داده: اسماعیل برکت یافته خواهد شد. خدا دعای ابراهیم را برای برکت بر اسماعیل، و بارور ساختن او و بسیار کثیر گرداندن او، پاسخ داد. با این وجود، عهد و وعده خدا تنها از طریق پسرِ وعده داده شده که در آینده میآید، تکمیل میگردد.
۴. آیات (۲۳-۲۷) ابراهیم فرمان ختنه خدا را پیش میبرد.
در همان روز، ابراهیم پسرش اسماعیل و همۀ خانهزادان و زرخریدان خود را، یعنی هر فرزند ذکوری را که در خانه داشت گرفته، گوشت قلفۀ ایشان را ختنه کرد، چنان که خدا به او فرموده بود. ابراهیم نود و نه ساله بود که ختنه شد، و پسرش اسماعیل سیزده سال داشت؛ ابراهیم و پسرش اسماعیل در همان روز ختنه شدند. و همۀ مردان خانۀ ابراهیم، خواه خانهزاد خواه زرخرید از فرزندان بیگانه، با وی ختنه شدند.
الف. گوشت قَلَفۀ ایشان را ختنه کرد چنانکه خدا به او فرموده بود: ایمان ابراهیم به عهد با فرمانبرداریاش از فرمان محک زده شد (ثابت شد). چیزی که بهراستی بر آن ایمان داریم در اعمال ما خود را نشان میدهد.
ب. همۀ مردان خانه ابراهیم: در همان روز ابراهیم مختون گشت: اطاعت ابراهیم تمام و کمال بود (همۀ مردان خانهاش)، فوری بود (در همان روز)، جسورانه بود (تا عملاً به طور همزمان تمام مردان جنگجویش را ناتوان سازد).
یک) ابراهیم نیاز نداشت در این مورد دعا کند. او نیاز نداشت در این مورد رشد کند یا تبدیل شود. خدا فرمود، و او این کار را انجام داد. این مثالی خارقالعاده از فرمانبرداریِ مرد ایمان است.