فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
پیدایش باب ۱۸ – وعدهٔ اسحاق تأیید میشود.
ابراهیم به ملاقاتکنندگان مهم خوشآمد میگوید.
۱. آیات (۱-۵) ابراهیم یَهُوَه و دو نفر دیگر را به صرف شام دعوت میکند.
روزی خداوند در بلوطستان مَمری بر ابراهیم ظاهر شد، آنگاه که او در گرمای روز به دَرِ خیمۀ خویش نشسته بود. ابراهیم سر بلند کرد و دید که اینک سه مرد مقابل او ایستادهاند. چون آنان را دید، از دَرِ خیمه به پیشواز ایشان شتافت، و روی بر زمین نهاد، و گفت: «سرورم، اگر مورد لطف تو واقع شدهام، از نزد بندۀ خود مگذر. بگذار اندک آبی برای شستن پایهایتان بیاورند، و زیر درخت بیارامید، و لقمه نانی بیاورم تا بخورید و نیرو بگیرید و پس از آن رهسپار شوید، چرا که شما را بر بندۀ خود گذر افتاده است.» پاسخ دادند: «آنچه گفتی بکن.»
الف. و خداوند ظاهر شد: گویا، این امر مدت کوتاهی پس از رخدادهای پیدایش ۱۷ صورت گرفت. در پیدایش ۲۱:۱۷، خدا گفت سارا یک سال بعد زایمان میکند و در آن زمان او هنوز باردار نبود؛ بنابراین این واقعه نمیتواند بیش از سه ماه پس از وقایع پیدایش ۱۷ باشد.
ب. و خداوند در بلوطستان ممری بر ابراهیم ظاهر شد: در اینجا، خدا دوباره در هیئت انسان نزد ابراهیم آمد. این مجسم شدن عیسی به شکل انسانی پیش از تجسمش است، در اینجا او میان سه مردی که با ابراهیم دیدار مینمایند، حاضر شد.
یک) میتوانیم گمان کنیم که او خدا بود، در شخص عیسیمسیح، که پیش از تجسم و تولدش در بیتلحم بر ابراهیم ظهور کرد. از آنجا چنین تصور میکنیم که خدای پدر میفرماید، «هیچکس هرگز خدا را ندیده است. امّا آن پسر یگانه که در آغوش پدر است، همان او را شناسانید» (یوحنا ۱۸:۱)، و هیچکس هرگز خدا را در شخصیت پدر ندیده است (اول تیموتائوس ۱۶:۶). بنابراین، اگر خدا در عهدعتیق به هیئت یک شخص بر کسی پدیدار گشت (و هیچکس خدای پدر را ندیده باشد) منطقی است که حضور پسر ابدی، شخص دوم تثلیث، پیش از تجسم در بیتلحم باشد.
ج. بلوطستان ممری: این مکان قابل توجهی در زندگی ابراهیم بود. ابراهیم زمانی که از مصر به سرزمین موعود بازگشت، به ممری نقل مکان کرد و در آنجا مذبحی ساخت (پیدایش ۱۸:۱۳) و ظاهراً مدتی در آنجا ماند (پیدایش ۱۳:۱۴). ابراهیم یک مزرعه و غار در ممری خرید و آن را برای تدفین سارا مورد استفاده قرار داد (پیدایش ۱۷:۲۳-۱۹) ابراهیم نیز خود در آنجا دفن شد (پیدایش ۹:۲۵)، و پسرش اسحاق نیز در آنجا دفن شد (پیدایش ۳۰:۴۹، ۱۳:۵۰).
د. اینک سه مرد مقابل او ایستادهاند: با اینکه نمیدانیم که آیا ابراهیم بلافاصله هویت ملاقاتکنندگانش را فهمید یا خیر، اما او رهبر این سه نفر را همچون مافوق خود (روی بر زمین نهاد) جلال داد.
یک) با اینکه خدا (در شخص عیسیمسیح) پیشتر دو بار به ابراهیم پدیدار گشت (پیدایش ۷:۱۲، ۱:۱۷)، نمیدانیم که آیا عیسی هر بار یکسان به چشم میآمد یا ابراهیم با نوعی شهود یا آگاهی روحانی به سادگی میفهمید که این شخص کیست؟
ه. از در خیمه به پیشواز ایشان شتافت: با توجه به خداپرستی و آداب آن فرهنگ، ابراهیم با مهماننوازی مسافران را به خانه خود دعوت کرد.
۲. آیات (۶-۸) سارا و ابراهیم برای مهمانان خود یک وعدۀ غذا آماده میکنند.
پس ابراهیم به خیمه نزد سارا شتافت و گفت: «بشتاب! سه پیمانه آرد مرغوب برگرفته، خمیر کن و گِردهنانها بپز.» آنگاه بهسوی رمه دوید و گوسالهای جوان و خوب برگزید و آن را به غلامی سپرد تا زود آماده کند. سپس کره و شیر و گوسالهای را که آماده کرده بود، آورد و پیش روی ایشان نهاد. و خود زیر درخت نزد ایشان ایستاد تا خوردند.
الف. ابراهیم به خیمه شتافت: اینگونه به نظر میآید که اصرار ابراهیم فراتر از حس مهماننوازی است که در دوران او متداول بود. ابراهیم درک کرد که چیز بهخصوصی دربارۀ این سه ملاقاتکننده وجود دارد.
ب. ابراهیم به سوی رمه دوید: با اینکه ابراهیم و سارا برای تهیه این غذا برای مهمانان خود شتاب کردند، زمان زیادی برای تهیه و سرو غذا طول کشید. مفهوم این است که ابراهیم و سارا خودشان این کار را انجام دادند، به جای اینکه به خادمان فرمان دهند این کار را برایشان بکنند.
۳. آیات (۹-۱۰) خدا وعده خود را درمورد فرزند پسر مجدداً تأیید میکند.
به وی گفتند: «همسرت سارا کجاست؟» گفت: «در خیمه است.» آنگاه یکی از آنها گفت: «بهیقین، سال بعد همین وقت نزد تو باز خواهم گشت، و همسرت سارا را پسری خواهد بود.» و سارا به در خیمه که پشت سر او بود، میشنید.
الف. همسرت سارا کجاست: آنها او را با نام جدیدش، که چند هفته قبل (به او) داده شده بود، صدا زدند (پیدایش ۱۵:۱۷-۱۶).
ب. بهیقین، سال بعد همین وقت نزد تو باز خواهم گشت، و همسرت سارا را پسری خواهد بود: این وعده زایمان (همین وقت نزد تو باز خواهم برگشت) به طور خاص به ابراهیم داده شد. سارا نیز به طرز معجزهآسایی احیا شد، اما این وعده به ابراهیم داده شده بود.
ج. همسرت سارا را پسری خواهد بود: به نظر میآید که خدا به طرز قابل توجهی این وعده را در مدت نسبتاً کوتاهی برای ابراهیم (قبلاً در پیدایش ۱۷:۱۷-۲۲) تکرار کرد. همچون ابراهیم، نیاز داریم که بارها و بارها وعدههای خدا را بشنویم. این روشی است که خدا برای تشویق و توسعه ایمان ما در پیش میگیرد: پس ایمان از شنیدنِ پیام سرچشمه میگیرد و شنیدنِ پیام، از طریق کلام مسیح میسّر میشود (رومیان ۱۷:۱۰).
۴. آیات (۱۱-۱۲) واکنش سارا به وعدۀ خدا.
ابراهیم و سارا پیر و سالخورده بودند، و عادت زنان از سارا منقطع شده بود. پس سارا در دل خود خندید و گفت: «آیا پس از آنکه فرسوده گشتهام و آقایم نیز پیر شده است، مرا لذت خواهد بود؟»
الف. عادت زنان از سارا منقطع شده بود: بهدلیل شرایط جسمانی، دلیل خوبی وجود داشت که سارا به معنای واقعی کلمه به وقوع این وعده بخندد. عادت زنان از سارا منقطع شده بود، و «راه و رسوم و ویژگی زنان در سارا دیگر به اتمام رسیده بود.» قاعدگیاَش به پایان رسیده و به یائسگی پا گذاشته بود.
یک) حتی با احتساب عمر طولانی (ابراهیم ۱۷۵ سال و سارا ۱۲۷ سال عمر کردند)، هر دو کاملاً از میانسالی عبور کرده بودند. داشتن فرزندان از روشهای عادی عیناً به معجزهٔ خدا نیاز داشت.
ب. پس سارا در دل خود خندید: شایان توجه است که این همان چیزی است که سارا (و ابراهیم) بیش از هرچیزی در تمام زندگیشان خواستار بودند -تا فرزندی از آنِ خودشان داشته باشند. با این وجود، باور به وعدهٔ خدا زمانی که او گفت به آنها فرزند میدهد، دشوار بود.
یک) این از ویژگی شخصیتیِ عجیب ما است که به وعده خدا برای مدت بسیار طولانی، ایمان داشته باشیم و در طول راه با وجود دلسردی زیاد دوام بیاوریم، تا زمانی که وعده تقریباً به سرانجام برسد و سپس تردید کنیم. ما شاکریم که او از شک و تردید ما برتر است.
ج. آیا پس از آنکه فرسوده گشتهام مرا لذت خواهد بود: سارا از این وعده در دلش خندید. او نمیتوانست باور کند که خدا این فرزند را در نتیجه روابط عادی جنسی اعطا کند.
یک) لئوپولد پیدایش ۱۲:۱۸ را اینگونه ترجمه میکند: «پس از سالخوردگیام، آیا از شعف جنسی لذت میبرم و آیا آقای من پیرمرد نیست؟» سپس لئوپولد بهدقت میگوید: «این موضوع از جانب سارا، زیاد با ظرافت بیان نشده است.»
دو) حتی پس از وعدههای شگفتانگیز پیدایش ۱۷، امکان دارد ابراهیم و سارا راهی برای روحانی کردن وعدهٔ خدا پیدا کرده، تا معنای آن را غیر از چیزی که خدا منظور داشت برداشت کنند. در اینجا، خدا به صراحت بیان داشت: ابراهیم و سارا روابط عادی جنسی خواهند داشت و صاحب فرزند میشدند.
۵. آیات (۱۳-۱۵) خدا خنده سارا را پاسخ میدهد.
آنگاه خداوند به ابراهیم گفت: «سارا چرا خندید و گفت: ”آیا اکنون که پیر شدهام، براستی فرزندی خواهم زاد؟“ آیا هیچ کاری هست که برای خداوند دشوار باشد؟ در موعد مقرر، سال بعد، همین وقت، نزد تو باز خواهم گشت و سارا را پسری خواهد بود.» اما سارا انکار کرد و گفت: «نخندیدم،» زیرا ترسیده بود. اما او گفت: «نه، بلکه خندیدی.»
الف. سارا چرا خندید: خدا خنده سارا را شنید با اینکه او در درون خود خندید. چنین حس میشد که خندهٔ او بهشکل معمول قابل شنیدن نبود، ولی خدا به هر جهت آن را شنید. چیزی در حضور خداوند مخفی نبود.
یک) اگر به یاد میداشتیم که خدا هر آنچه را که میپنداریم و میگوییم، میشنود و میداند، ممکن بود بسی متفاوت زندگی کنیم.
ب. درموعود مقرر نزد تو باز خواهم گشت: زمانی که سارا به وعده دوباره داده شدۀ خدا خندید، امکان دارد گمان کنیم خدا این وعده را منتفی میکند. به جای آن، خدا با برخورد با گناه بیایمانی او واکنش نشان داد، نه با کنار گذاشتن وعده.
یک) اگر بیوفا شویم، او وفادار خواهد ماند؛ از آنرو که خویشتن را انکار نتوان کرد (دوم تیموتائوس ۱۳:۲)
ج. آیا هیچ کاری هست که برای خداوند دشوار باشد: خدا از طریق ابراهیم و سارا نشان میدهد که هیچ امری نزد خداوند مشکل نیست و خدا حتی میتواند بر ایمان ضعیف قوم خود غالب شود.
یک) دشوار همان کلمه عبری برای شگفتانگیز در کتاب اشعیا ۶:۹ است: زیرا که برای ما کودکی زاده، و پسری به ما بخشیده شد، سلطنت بر دوش او خواهد بود. و او «مشاور شگفتانگیز» و «خدای قدیر» و «پدر سرمدی» و «سرور صلح» خوانده خواهد شد.
د. خداوند به ابراهیم گفت: شایان توجه است که خدا با ابراهیم در این مورد برخورد کرد، نه خود سارا. زیرا ابراهیم سَرِ خانه بود. خدا وعده داد که این انجام خواهد شد، و در وقت موعود انجام خواهد شد.
ابراهیم برای شهرهای سدوم و عموره شفاعت میکند.
۱. آیات (۱۶-۱۹) خدا تصمیم میگیرد سرنوشت سدوم و عموره را بر ابراهیم آشکار کند.
آنگاه آن مردان از آنجا روانه شده، روی به جانب سُدوم نهادند. و ابراهیم با آنان رفت تا ایشان را بدرقه کند. آنگاه خداوند گفت: «آیا آنچه میکنم، از ابراهیم پنهان دارم؟ حال آنکه از ابراهیم بیگمان قومی بزرگ و نیرومند پدید خواهد آمد و همۀ قومهای زمین بهواسطۀ او برکت خواهند یافت. زیرا او را برگزیدهام تا فرزندان و اهل خانۀ خویش را پس از خود، امر فرماید که با بهجا آوردن پارسایی و عدالت، طریق خداوند را نگاه دارند، تا خداوند آنچه را که به ابراهیم وعده داده است، نصیب او گرداند.»
الف. ابراهیم با آنان رفت تا ایشان را بدرقه: در آن روزگار رسم بر این بود که صاحبخانۀ مهماننواز، مهمانان خود را که عازم سفر میشدند، در هنگام جدایی تا مسیری همراهی کند.
ب. و خداوند گفت: خدا سوالی از خود پرسید. او این کار را نکرد زیرا نمیدانست چه باید کرد یا نیاز به پردازش افکار خود داشت. خدا این سوال را از خود پرسید تا افکارش را برای ما مخاطبان پیدایش، فاش کند.
ج. آیا آنچه میکنم از ابراهیم پنهان دارم: به خاطر آنچه خدا از ابراهیم (امتی بزرگ و زورآور) پدید میآورد، و این خاطر که ابراهیم باید رهبر بزرگی میبود (که فرزندان و اهل خانۀ خود را بعد از خود امر خواهد فرمود)، خدا بر این تصمیم شد آنچه را که بهزودی با سدوم و عموره میکند بر ابراهیم آشکار کند.
یک) دلایلی که در این قسمت بیان شدهاند مهم هستند. هدف خدا از آشکارسازی این امر بر ابراهیم تنها به اشتراک گذاشتن اطلاعات جالب یا هولناک نبود، و به سادگی برای ارضای کنجکاوی ابراهیم نیز نبود. خدا میخواست کاری را در زندگی ابراهیم بهواسطهٔ آنچه بر او مکاشفه میکرد، انجام دهد.
۲. آیات (۲۰-۲۱) خدا به ابراهیم میگوید که خواهد دید سدوم و عموره سزاوار قضاوت هستند.
آنگاه خداوند فرمود: «فریاد شکایت بر ضد سُدوم و غُمورَّه چنان بلند است، و گناهشان چنان سنگین است که پایین میروم تا ببینم آیا مطابق فریادی که به من رسیده است به تمامی به عمل آوردهاند یا نه. اگر چنین نباشد خواهم دانست.»
الف. فریاد شکایت بر ضد سُدوم و غُمورَّه چنان بلند است: شرارت چنان بلند، خطایای ایشان بسیار سنگین بود، و ممکن است تصور کنیم که این فریاد از سرچشمههای زیادی شکل گرفت.
· خدا و عدالت مقدسش بر ضد سدوم و عموره فریاد برآوردند.
· موجودات آسمانیِ (فرشتگان) نظارهگر بر ضد سدوم و عموره فریاد برآوردند.
· انبوه قربانیان فساد سدوم و عموره بر ضد آن شهرها فریاد برآوردند.
· خلقت به خودی خود از گناهان غیرطبیعی آنها متأثر گشت، و بر ضد آنها فریاد برآورد.
ب. پایین میروم تا ببینم: از آنرو که قضاوتهای خداوند درست و عادلانه است (مزمور ۱۹:۹، مکاشفه یوحنا ۷:۱۶)، خدا تنها با علمی مستقیم، و دقیق، سدوم و عموره را داوری مینماید. این به ما گفته نشده است به این خاطر که خدا نمیدانست، بلکه به منظور نشان دادن آن از طریق شخصیت درست و علم خدا برای ما است.
۳. آیات (۲۲-۲۶) ابراهیم سوال مهمی میپرسد: آیا خدا عادلان را همراه با شریران نابود میکند؟
پس آن مردان از آنجا روی گردانیده، به جانب سُدوم رفتند، اما ابراهیم همچنان در حضور خداوند ایستاده بود. آنگاه ابراهیم نزدیک آمد و گفت: «آیا پارسا را با شریر هلاک خواهی کرد؟ اگر پنجاه پارسا در شهر باشند، چه؟ آیا براستی شهر را نابود خواهی کرد و آن را بهخاطر پنجاه پارسا که در آنند، نخواهی رهانید؟ حاشا از تو که چنین کنی؛ که پارسا را با شریر به مرگ بسپاری، بهگونهای که پارسا و شریر مساوی باشند. حاشا از تو! آیا داور تمامی جهان عدالت را بهجا نخواهد آورد؟» خداوند فرمود: «اگر پنجاه پارسا در سُدوم بیابم، تمامی آن مکان را بهخاطر آنان خواهم رهانید.»
الف. پس آن مردان از آنجا روی گردانیده، به جانب سُدوم رفتند، اما ابراهیم همچنان در حضور خداوند ایستاده: میفهمیم که آن دو مرد در واقع فرشتگانی بودند که در پیدایش ۱۹ از سدوم دیدار کردند. سومین شخص در مهمانی در واقع خود خداوند بود.
ب. آنگاه ابراهیم نزدیک: ابراهیم نزدیک خداوند آمد. شفاعت مؤثر این است که به خدا نزدیک شویم تا بتوانیم همراه با دِل او دعا کنیم.
ج. آیا پارسا را با شریر هلاک خواهی کرد: در بحث درمورد این سوال، به نوعی، ابراهیم خداوند را به ذات و اصل خود یادآوری کرد (آیا داور تمام جهان انصاف نخواهد کرد). ابراهیم تصور کرد که خدا بهعنوان یک داور منصف، نمیتوانست بیگناهان را همانند گناهکاران مجازات کند و این کار را نمیکرد.
یک) دعای مؤثر با دانستن اینکه خدا کیست و در شرایط خاص چطور عمل میکند، سخن میگوید. دعای مؤثر خود را بهعنوان یک تماشاگر منفعل در کاری که خدا انجام میدهد در نظر نمیگیرد، بلکه بهنحوی عمل میکند که گویا در دعا باید به خدا یادآوری کند.
دو) اهمیت ابراهیم حتی به مردم سدوم و عموره، شایان توجه است. او میتوانست اینگونه دعا کرده باشد: «خداوندا، ابتدا برادرزادهام لوط را از آنجا بیرون بیاور» اما او این کار را نکرد. دِل ابراهیم حتی برای شریران سدوم و عموره، سرشار از اندوه و غمخواری بود.
د. اگر پنجاه پارسا در سُدوم بیابم، تمامی آن مکان را بهخاطر آنان خواهم رهانید: خدا این را چون ابراهیم پرسید، گفت. زمانی که ابراهیم به خدا نزدیک شد و طبق ذات و اراده آشکار شدۀ خدا دعا کرد، خدا موافقت نمود. خدا فرمود که اگر ۵۰ نفر پارسا در آنجا بودند، تمام شهر را رها میکند.
۴. آیات (۲۷-۳۳) ابراهیم برای سدوم و عموره با خدا چانه میزند.
ابراهیم در پاسخ گفت: «اینک من که خاک و خاکستر بیش نیستم، به سخن گفتن با خداوندگار دلیری کردهام، اگر شمار پارسایان پنج تن کم از پنجاه باشد، چه؟ آیا تمامی شهر را بهسبب آن پنج تن نابود خواهی کرد؟» فرمود: «اگر چهل و پنج تن در آنجا بیابم، آن را نابود نخواهم کرد.» دیگر بار بدو عرض کرده، گفت: «اگر تنها چهل تن در آنجا یافت شوند، چه؟» فرمود: «بهخاطر چهل تن، این کار را نخواهم کرد.» گفت: «تمنا اینکه خشم خداوندگار افروخته نشود، تا سخن گویم. اگر تنها سی تن در آنجا یافت شوند، چه؟» فرمود: «اگر سی تن در آنجا بیابم، این کار را نخواهم کرد.» ابراهیم گفت: «اینک دلیری کردهام تا با خداوندگار سخن گویم. اگر تنها بیست تن در آنجا یافت شوند، چه؟» فرمود: «بهخاطر بیست تن، آن را نابود نخواهم کرد.» گفت: «تمنا اینکه خشم خداوندگار افروخته نشود تا تنها این یک بار سخن بگویم. اگر تنها ده تن در آنجا یافت شوند، چه؟» پاسخ داد: «بهخاطر ده تن، آن را نابود نخواهم کرد.» چون خداوند سخن خود را با ابراهیم به پایان رسانید، برفت، و ابراهیم به مکان خویش بازگشت.
الف. اگر شمار پارسایان پنج تن کم از پنجاه باشد، چه: ابراهیم در اولین معاوضه و تعامل خود با خدا، یک اصل را بنا نهاد -اینکه خدا عادلان را با شریران از بین نمیبَرد. با بنا نهاده شدن آن اصل، سپس تنها مسئله تعداد بود. خدا به خاطر چه تعداد از مردمان عادل شهر را رها میکند؟
یک) شفاعت ابراهیم مؤثر بود، زیرا خاص بود. او دربارۀ تعداد با خدا صحبت کرد. اغلب دعاهای ما بیاثر است، زیرا ما واقعاً از خدا نمیخواهیم کاری انجام دهد. در عوض، تنها آرزوهای خود را به سوی آسمان پَرتاب میکنیم.
ب. تمنا اینکه خشم خداوندگار افروخته نشود تا تنها این یک بار سخن بگویم: ابراهیم شفاعت خود را با فروتنیای جسورانه ادامه داد. او در حضور خداوند مغرور یا متکبر نبود، با اینحال همچنان به انجام آن درخواست ادامه داد.
یک) فروتنی ابراهیم از این رو نمایان گشت که در هیچ کجای دعا نپرسید که چرا، یا اینکه از خدا بخواهد که خود و اعمال خود را توضیح دهد.
ج. اگر تنها ده تن در آنجا یافت شوند، چه: ابراهیم مذاکرهکنندۀ ماهری بود و بر خدا چیره شد تا تعداد پارسایان مورد نیاز برای رها کردن شهر را کاهش دهد. ابتدا برحسب واحدهای پنجگانه، سپس برحسب واحدهای دهگانه، تا اینکه تعداد آنها در ده تصویب شد.
یک) محال است که اصرار ابراهیم در شفاعت را نادیده گرفت. ابراهیم در تعداد ۴۰ یا ۵۰، از درخواست کردن دست نکشید و به سادگی بگوید: «اکنون دیگر در دست خدا است» یا «خدا آنچه را که انجام میدهد، انجام خواهد داد.» ابراهیم به ما نشان میدهد که مواقعی وجود دارد که شفاعتکننده باید احساس کند که سرنوشت ابدی مردان و زنان به دعای او بستگی دارد.
دو) این همان دلِ مهربانی بود که خدا میخواست در ابراهیم حاصل آورد؛ دِلی که آنقدر به افرادی که به صورت خدا ساخته شده بودند، اهمیت میداد که به سختی تلاش کرد تا برای شهری که شایسته قضاوت است، شفاعت کند. این دِلی بود که رهبر بزرگ یک اُمت بزرگ و قدرتمند ملزم به داشتنش بود.
سه) همیشه به یاد داشته باشید، احساسی وجود دارد که براساس آن همه این مذاکرات بینتیجه بوده است، زیرا سدوم و عموره نابود گشتند. ده نفر افراد عادل در شهر نبود، تنها چهار نفر؛ و به حتم خدا میدانست که تعداد افراد عادل در شهرها چقدر است. با اینحال، خدا بهطور خاص سرنوشت این شهرها را بر ابراهیم نمایان ساخت تا دِلِ شفاعتکنندۀ مهربان را در او حاصل آورد، بنابراین حتی پیش از دوران عیسی، ابراهیم توانست «به شکل پسر خدا درآید» (رومیان ۲۹:۸)، که وی خود یک شفاعتکننده است. (عبرانیان ۲۵:۷)
د. ابراهیم به مکان خویش بازگشت: سوال پیش میآید که شاید ابراهیم نباید به مذاکره کردن ادامه میداد، زیرا تنها چهار نفر عادل (پارسا) در شهر بودند. آیا اگر ابراهیم درخواست میکرد خدا شهر را بهخاطر چهار نفر رها میکرد؟ شاید ابراهیم احساس کرده که زمان اسکان لوط در سدوم مطمئناً شش نفر جُدای از خانواده خود به سوی خدا هدایت کرده باشد.