فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
دوم قرنتیان باب ۱۱ ـ فخرفروشیِ نابخردانۀ پولس
چرا پولس از صلاحیت خویش دفاع میکند؟
۱. آیۀ (۱) پیشگفتار: لطفاً با من بردباری کنید!
امیدوارم اندک حماقتی را در من تحمل کنید، و چنین نیز کردهاید!
الف. امیدوارم اندک حماقتی را در من تحمل کنید: پولس دفاع از رسالتش را بدان خاطر که ابلهانه یا مهمل است، حماقت نمیخواند. از آنرو آن را حماقت میخواند که با اکراه به آن عمل میکند، چرا که میداند وقت و انرژی خود را میتواند صرف چیزهای بهتری کند. از آنرو آن را حماقت میخواند که باور دارد چیزهایی که او دربارۀ رسالتش باور دارد، شایستۀ تکریم هستند، اما به دست بعضی از مسیحیان قرنتس نابخردانه در نظر گرفته میشوند.
ب. و چنین نیز کردهاید: ممکن است کسی بپرسد: «پولس، اگر گمان میکنی این حماقت است، چرا اصلاً این کار را میکنی؟» اما به دلایلی که پولس در بخش بعد توضیح میدهد، ارزشش را دارد.
۲. آیات (۲-۴) چرا صلاحیت رسالت پولس حائز اهمیت است.
من غیرتی خدایی نسبت به شما دارم، زیرا شما را به یک شوهر، یعنی مسیح، نامزد ساختم، تا همچون باکرهای پاکدامن به او تقدیمتان کنم. امّا بیم دارم همانگونه که حوا فریب حیلۀ مار را خورد، فکر شما نیز از سرسپردگی صادقانه و خالصی که به مسیح دارید، منحرف شود. زیرا اگر کسی نزدتان بیاید و شما را به عیسای دیگری جز آنکه ما به شما موعظه کردیم، موعظه کند، یا اگر روحی متفاوت با آن روح که دریافت کردید یا انجیلی غیر از آن انجیل که شنیدید به شما عرضه کند، به آسانی تحملش میکنید.
الف. من غیرتی خدایی نسبت به شما دارم: حائز اهمیت است که مسیحیان قرنتس صلاحیت رسالت پولس را درک کنند و به آن اطمینان کنند، از آنرو که پولس غیرتی خدایی نسبت به دل آنها دارد. غیرت خداییِ پولس چیز نیکویی است و اگر قرنتیان با مفهومی غلط از رسالت فریب بخورند، او رنجیدهخاطر خواهد شد.
یک) غیرت (مترجم: کلمهٔ jealousy به زبان انگلیسی هم به معنای غیرت است و هم به معنای حسادت) انسان یک عِیب است، اما خداوند فرمود: «من، یهوه خداوند شما، خدایی غیور (حسود) هستم.» (خروج ۵:۲۰) «غیرت خدا، همان محبت در عمل است. او از سهیم شدن دل انسان با هر چیز دیگری بیزار است، نه به آن خاطر که خودخواه باشد و ما را یکپارچه برای خود بخواهد، بلکه بدان خاطر که میفهمد زندگی اخلاقی ما به سرسپردگی به او وابسته است… خدا نسبت به ما حسود نیست: او نسبت به ما غیور است.» (رِدپَث در کتاب نظم و آزادی) سهیم بودن در غیرت خدا برای قومش یک فضیلت است.
دو) «از اینرو غیرت خدا متوجهِ قدوسیت، منزلت، خلوص اخلاقی و معیارهای مسیحی برای قوم خود است. بدین خاطر، او تحمل رقیب را در ابراز محبت خود ندارد، نه بدان خاطر که خودخواه و حریص است و ما را سراسر برای خود میخواهد، بلکه بدان خاطر که میداند هدف والای پاکی و قدوسیتی که برای ما در نظر دارد، متکی به تسلیم شدن به هدف اوست» (رِدپَث)
ب. زیرا شما را به یک شوهر، یعنی مسیح، نامزد ساختم، تا همچون باکرهای پاکدامن به او تقدیمتان کنم: مهم است که مسیحیان قرنتس صلاحیت رسالت پولس را بفهمند و به آن اطمینان کنند، چون پولس همچون ساقدوشی است که در فاصلۀ میان مراسم نامزدی و عروسی مواظب عروس است.
یک) پولس خود را دوست عیسای داماد در نظر میگیرد، و به سختی میکوشد تا عروس را همچون باکرهای پاکدامن در «روز عروسی» به مسیح بسپارد، زمانی که مسیحیان قرنتس یک روز در مقابل عیسی بایستند.
دو) در فرهنگ یهودیِ آن روزگار، دوست داماد (که در انجیل یوحنا ۲۹:۳ نیز به آن اشاره شده است) وظیفۀ مهمی داشت: «تا او شوهر را برای دختر باکره حفظ کند و از عروس مراقبت کرده و بر خصائص جسمانی و نکاحی او شهادت دهد. داماد مبنی بر شهادت دوست خود عروسش را انتخاب میکرد. دوستان واسطهای بین زن و شوهر آیندهاش بودند و بین آن دو پیغام رد و بدل میکردند. قبل از ازدواج، بانوان توسط والدین یا دوستان بررسی میشدند.» همچنین، دوست داماد نیز در صورت نیاز فراخوانده میشد «تا از حیثیت عروس دفاع کند.» (کلارک)
سه) همچنین بهخاطر داشته باشید که دورهٔ نامزدی در فرهنگ پولس جدی گرفته میشد. اگر فردی در طول دورۀ نامزدی بیوفا میبود، این کار او بیعفتی (ِزِنا) در نظر گرفته میشد و نامزدی فقط با طلاق، به هم میخورد.
چهار) هروقت که دلِ خود را به چیزی غیر از خدا تسلیم مینماییم، در طِی دورۀ نامزدی مرتکب «زنای روحانی» میشویم.
ج. امّا بیم دارم… فکر شما از سرسپردگی صادقانه و خالصی که به مسیح دارید، منحرف شود: مهم است که مسیحیان قرنتس صلاحیت رسالت پولس را درک کنند و به آن اطمینان نمایند، چون پولس از ماهیت زیرکانۀ نیرنگهای شیطان آگاهی دارد.
یک) ختم کلام، مسیحیان قرنتس صلاحیت رسالت پولس را تحسین نمیکردند، چون نفسانی فکر میکردند و ذهنیت عیسی را نداشتند. آنها ناتوانی مشهود و ظاهری پولس را نمیپسندیدند. این نکتهٔ مهمی بود چون پولس ناتوانی مشهود خود را با عیسی شریک بود «او که همذات با خدا بود از برابری با خدا به نفع خود بهره نجست بلکه خود را خالی کرد و ذات غلام پذیرفته به شباهت آدمیان درآمد، و چون در سیمای بشری یافت شد خود را خوار ساخت، و تا به مرگ حتی مرگ بر صلیب مطیع گردید.» (فیلیپیان ۶:۲-۸) تنها رسالت پولس مورد انتقاد قرار نگرفت، ذات عیسی مورد حمله قرار گرفت.
دو) همانگونه که حوا فریب حیلۀ مار را خورد: پولس متوجه بود که حیله خودردن حوا به دست شیطان در باغ عدن (پیدایش ۱:۳-۵) مثالی خوب از رویکردهای فریبنده شیطان است. دروغ شیطان به حوا (تو به یقین نمیمیری) با حقیقتی نیمهکاره و نیرنگی اغواکننده در بر گرفته شده بود. مسیحیان قرنتس با حیلۀ «زندگی پیروزمندانه» به چالش کشیده شدند، چون در حقیقتِ زندگی پیروزمندانهای که میتوانیم در عیسی داشته باشیم، پوشانده شده بود.
سه) دروغ شیطان به حوا سخنی از تِنیسون را متذکر میشود:
«دروغی که سراپا دروغ است را میتوان با حقیقت در برابرش ایستاد؛ اما با دروغی که بخشی از آن حقیقت است به سختی میتوان جنگید.»
د. زیرا اگر کسی نزدتان بیاید و شما را به عیسای دیگری موعظه کند: حائز اهمیت است که مسیحیان قرنتس صلاحیت رسالت پولس را درک کرده و به آن اطمینان نمایند، از آنرو که پولس میداند آنها مجذوب رسولانی دروغین شدهاند که عیسای دیگری را موعظه میکنند.
یک) مشکلسازانی که در بین مسیحیان قرنتس به مجادله برضد پولس شوریدند، فقط به پولس حمله نکردند؛ آنها همچنین با موعظۀ عیسای دیگر به سوی عیسای راستین یورش بردند. این «عیسای دیگر» چه کسی بود؟ به آن خاطر که مسیحیان قرنتس از ناتوانی و ظاهر ناشایست پولس تنفر داشتند، «عیسای دیگر» احتمالاً عیسایی بود که هیچ ناتوانی، ستم، خواری، سختی یا مرگ را تجربه نکرده بود. یک «عیسای مافوق» عیسای دیگر است، نه عیسای حقیقی، و عیسای دیگر که نمیتواند نجات بخشد.
دو) جز آن که ما به شما موعظه کردیم… روحی متفاوت… انجیلی غیر از آن انجیل: پولس به غلاطیان در مورد پذیرفتنِ عیسایی دیگر هشدار داد. «اما حتی اگر ما یا فرشتهای از آسمان، انجیلی به غیر از آنچه ما به شما بشارت دادهایم، موعظه کند، ملعون باد. چنانچه پیشتر گفتیم، اکنون باز میگویم: اگر کسی انجیلی غیر از آنچه پذیرفتید به شما موعظه کند، ملعون باد.» (غلاطیان ۸:۱-۹)
ه. اگر کسی نزدتان بیاید: یک رسول «شخصی که فرستاده شده» است. این دردسرسازان عیناً نقطۀ مقابلِ رسولان بودند. دربارۀ آنها میتوان گفت: «اگر کسی نزدتان بیاید.» اما دربارۀ یک رسول، میتوان گفت: «کسی که [توسط خدا] فرستاده شده است». این رسولان دروغین بهسادگی آمده بودند؛ آنها در حقیقت از طرف خدا فرستاده نشده بودند.
و. به آسانی تحملش میکنید: مشکل تنها این نبود که معلمین دروغین به میان مسیحیان در قرنتس پا گذاشته بودند. مشکل این بود که مسیحیان قرنتس به آسانی تحملشان میکردند.
یک) امروزه کلیسا همین دردسر را دارد. تعجببرانگیز نیست که امروزه هم معلمین دروغین در کلیسا هستند؛ مشکل این است که کلیسا با آنها کنار میآید و آنها را میپذیرد. مسیحیان این نسل، همچون مسیحیان بسیاری از نسلها، میبایست دربارۀ معلمین دروغین که در کلیسا پذیرفته شده و به آغوش کشیده شدهاند، به عیسی بهخاطر بیدرایتیشان جوابگو باشند.
۳. آیات (۵-۹) فروتنی «نابخردانه» پولس.
امّا گمان نمیکنم من از آن «بزرگْرسولان» چیزی کم داشته باشم. شاید سخنوری ماهر نباشم، امّا در معرفت چیزی کم ندارم؛ این را به کمال و از هر حیث به شما ثابت کردهایم. آیا گناه کردم که با بشارتِ رایگانِ انجیلِ خدا به شما، خود را پست ساختم تا شما سرافراز شوید؟ من با پذیرفتن کمک مالی، کلیساهای دیگر را غارت کردم تا بتوانم شما را خدمت کنم. و در مدت اقامتم بین شما، هر گاه به چیزی نیاز داشتم، باری بر دوش کسی ننهادم، زیرا برادرانی که از مقدونیه آمدند احتیاجات مرا برآوردند. و من به هیچ روی باری بر دوشتان نبودهام و از این پس نیز نخواهم بود.
الف. گمان نمیکنم من از آن «بزرگْرسولان» چیزی کم داشته باشم: پولس در این قسمت خود را با بعضی از افرادی قیاس مینماید که به آنها با لقب بزرگْرسولان اشاره میکند. گویا رسولانی بودند که مسیحیان قرنتس آنها را به پولس ترجیح میدادند.
یک) مفسرین درباره هویت این بزرگْرسولان بحث بسیار دارند. بعضی گمان میکنند که آنها رسولان نیکنام دیگری چون پطرس یا آپولوس بودند (همانگونه که در نامۀ اول قرنتیان ۱۲:۱ بیان شد). اما درست بودن چنین نظری محتمل نیست. احتمالاً پولس با کنایه از رسولان دروغینی سخن میگوید که مدعی بودند از پولس والاتر هستند.
دو) در زبان اصلی، ذهنیتی که در پس بزرگْرسولان باقی است، «رسولانِ بس والاتر» است. احتمالاً پولس به شِکل کنایهآمیز خطاب به کسانی مینویسد که خود را «رسولان اصلی» میدانستند، و ترفیع میدادند.
سه) چیزی کم ندارم: این بزرگْرسولان هر که هستند، پولس مدعی نخواهد شد که از آنها پَستتر است. پولس شرح میدهد که چگونه او از آن بزرگْرسولان فرضی برتر است.
ب. شاید سخنوری ماهر نباشم: پولس، برمبنای معیارهای فصاحتِ یونانی، در سخنوری ماهر نبود. در روزگار پولس، مهارت سخن گفتن به نحوی بیعیب و نقص و سرگرمکننده در میان مردم محبوب بود. سایرین (از جمله بزرگْرسولان که مسیحیان قرنتس به آنها محبت داشتند) میتوانستند تا به این سبک سخنوری کنند، اما پولس یا نمیتوانست یا در نظر نداشت تا به این شیوه سخن بگوید. برای پولس مهم نبود، چون بهجای آوردن معیارهای قوم به جهت سخنوری «بیعیب و نقص» یا «سرگرمکننده» برای او اهمیتی نداشت؛ بشارت امانتدارانۀ انجیل برای او مهم بود.
یک) روایتی دربارۀ یک ضیافت شام بیان شده است که در آن انتظار میرفت میهمانها پس از صرف شام سرپا بایستند و چیزی را برای جمع بِسُرایند. بازیگری مشهور در آن ضیافت حاضر بود، و مزمور بیست و سه را با شوقی بینظیر و با احساس بازگو کرد و با تحسین و تمجید بسیار نشست. سپس مردی بسیار ساده بلند شد و شروع به بازگو کردن همان مزمور کرد. سخن او شیوا و رسا نبود، از آنرو میهمانها نخست گمان کردند که کمی مضحک است. اما کلامش مستقیماً از دِلش بر میآمد، پس هنگامی که او به سخنش پایان داد، میهمانها در سکوتی سرشار از احترام نشسته بودند. آشکار بود که سخن مردِ ساده از هنرپیشه نیرومندتر بود و پس از آن بازیگر به او گفت: «من مزمور را بلد بودم، اما شما خودِ شبان را میشناسی.»
دو) این اختلاف میان موعظۀ پولس و موعظۀ بزرگْرسولان بود. پولس ظرافت و خودنماییِ یک سخنور را نداشت، اما او خدا را میشناخت و از آنرو انجیل را با قوت موعظه میکرد.
ج. این را به کمال و از هر حیث به شما ثابت کردهایم: پولس نمیتوانست -یا نمیخواست به مسیحیان قرنتس موعظهٔ ظریف و سرگرمکننده را که در نظر داشتند ارائه دهد، اما خود را به آنها بخشید. او به کمال خود را در میان مسیحیان قرنتس از هر حیث ثابت کرد. او سخنرانی ماهر (براساس معیارهای دوران خودش) نبود، اما سخنوری راستگو و بیپرده بود.
د. آیا گناه کردم که با بشارتِ رایگانِ انجیلِ خدا به شما، خود را پست ساختم: طبق آداب و رسوم آن روزگار، اگر سخنرانی برای سخنرانیهایش دستمزد دریافت نمیکرد، اکثراً همچون سخنوری درمانده، با تعالیمی بیفایده و کماهمیت شمرده میشد. بسیاری از مردم فردی را که هیچ بهایی برای سخنرانی درخواست نمیکند، فردی تازهکار میدانستند. اما پولس، هنگام موعظه رایگان انجیل، برای عقیدۀ سایرین اهمیتی قائل نمیشد.
یک) آیا گناه کردم؟ این مسئله طعنهآمیزترین وضعیت پولس را نمایان میسازد. مسیحیان قرنتس که به پولس تنفر میورزیدند، به اندازهای دنیوی میاندیشیدند که در حقیقت گمان میکردند امکان دارد پولس در گمراهی باشد، از آنرو که او انجیلِ خدا را به رایگان بشارت میداد!
ه. من با پذیرفتن کمک مالی، کلیساهای دیگر را غارت کردم تا بتوانم شما را خدمت کنم: واژهای که پولس برای غارت استفاده کرد، تند و قوی است. در یونانیِ باستان، این واژه به منظور برداشتن اسلحۀ سرباز مرده به کار گرفته میشد.
یک) پولس به این حقیقت اشاره میکند که در طِی مدت حضورش در قرنتس از سوی مسیحیان دیگر شهرها حمایت دریافت میکرد. او میتوانست بگوید که دیگر کلیساها را غارت کرده است، به آن مفهوم که به حق، مسیحیان قرنتس میبایست از او دفاع میکردند در حالی که او جهت رفع احتیاجات روحانیشان به آنها خدمت میکرد (اول قرنتیان ۴:۹-۱۱). در عوض، پولس در بین مسیحیان قرنتس باری بر دوش کسی نگذاشت.
دو) زیرا برادرانی که از مقدونیه آمدند احتیاجات مرا برآوردند: دیگر کلیساهایی که پولس «غارت کرده بود» در ناحیۀ مقدونیه بودند، از جمله کلیسای فیلیپیان. پولس در فیلیپیان ۱۴:۴-۱۸ از آنها بهخاطر هدایایشان سپاسگزاری کرد.
۴. آیات (۱۰-۱۵) پولس در مقابل رسولان دروغین.
به آن راستی مسیح که در من است قسم، که هیچکس در نواحی اَخائیه این فخرِ مرا از من نخواهد گرفت. آیا از آنرو چنین میگویم که دوستتان ندارم؟ خدا میداند که دوستتان دارم! و این رَویّۀ خود را ادامه خواهم داد تا فرصت را از فرصتطلبان بازستانم، از آنها که در صددند تا خود را در آنچه بدان فخر میکنند با ما برابر سازند. زیرا چنین کسان، رسولان دروغین و کارگزارانی فریبکارند که خود را در سیمای رسولان مسیح ظاهر میسازند. و این عجیب نیست، زیرا شیطان نیز خود را به شکل فرشتۀ نور درمیآورد؛ پس تعجبی ندارد که خادمانش نیز خود را به خادمان طریق پارسایی همانند سازند. سرانجامِ اینان فراخور کارهایشان خواهد بود.
الف. هیچکس این فخرِ مرا از من نخواهد گرفت: پولس بهعنوان یک رسول حقیقی میتوانست «فخر» بورزد که بهایی دریافت نکرده و بیشتر مشتاق راستی پیغام است، تا احتیاجات خود.
ب. آیا از آنرو چنین میگویم که دوستتان ندارم؟ خدا میداند!: فخر ورزیدن پولس به ناتوانی و شمایل ناشایستش برای مسیحیان قرنتس موجب خجالت بود. چرا آنها را این چنین خجالتزده کرده است؟ فقط بدان خاطر بود که او به آنها محبت داشت و به دنبال راهی برای برگرداندن آنها از روشهای دنیوی بود.
ج. این رَویّۀ خود را ادامه خواهم داد تا فرصت را از فرصتطلبان بازستانم، از آنها که در صددند تا خود را در آنچه بدان فخر میکنند با ما برابر سازند: پولس در نظر داشت تا از این بزرگْرسولان بهعنوان شیادان پرده بردارد. اگر به منظور پردهبرداری از آنها به کنایه زدن یا شرمنده کردن مسیحیان قرنتس احتیاج میبود، پولس آن را دریغ نمیداشت.
د. زیرا چنین کسان، رسولان دروغین و کارگزارانی فریبکارند که خود را در سیمای رسولان مسیح ظاهر میسازند: در این قسمت پولس حتی صریحتر میشود. بدون کنایه، او بهصراحت منتقدانش در قرنتس (یا پیشوایان آنها) را رسولان دروغین و کارگزارانی فریبکار صدا میزند.
یک) برخی مسیحیان امروزی نیز تمایل دارند تا با این حقیقت روبهرو شوند که همچنان رسولان دروغین و کارگزارانی فریبکار در میان مسیحیان هستند. با این همه، آنها بهروشنی در روزگار پولس بودند و تا به حال نیز برجای ماندهاند.
دو) رسولان دروغین کسانی هستند که خود را در سیمای رسولان مسیح ظاهر میسازند. در حقیقت، هیچکس نمیتواند خود را در سیمای رسول راستین مسیح ظاهر سازد؛ این تنها دعوتی از سوی خداست. «آنها هیچگاه رسولان مسیح نبودند، تنها خویشتن را به هیبت و ظاهری همچون رسولان درآوردند تا شاید منفعت بیشتری یابند و بتوانند دیگران را بیشتر فریب دهند.» (پول) همانگونه که پولس در جملات بعدی شرح میدهد، آنها که به شکل دیگر در میآیند، بیشتر شبیه شیطان هستند تا خدا.
ه. زیرا شیطان نیز خود را به شکل فرشتۀ نور درمیآورد؛ پس تعجبی ندارد که خادمانش نیز خود را به خادمان طریق پارسایی همانند سازند: حتی اگر که شیطان بهعنوان یک فرشتۀ نور درآید، رسولان دروغین احتمالاً ظاهری «نیکو» دارند. پولس به مسیحیان قرنتس نمایان میسازد که چقدر احمقانه است که به هیبت و ظاهر اتکا نمایند.
یک) برای تمام قوم، از جمله مسیحیان، راحت است که بهواسطۀ هیبت و شمایل و ظاهر فریب بخورند. بسیاری تنها زمانی شرارت را تشخیص میدهند که به صورت علنی خود را شریر معرفی نماید. اما این شیوه منجر به پذیرفتنِ خود شیطان میگردد که خود را به شکل فرشتۀ نور درمیآورد. اگر شیطان میبایست در نزد شنوندگانِ انسانی حضور یابد، آنها ب شدت وسوسه میشدند که او را به جای کسی با زیباییای الهی بِسِتایند. پس او همچون یک فرشتۀ نور دیده میشد.
دو) با این وجود، نابخردانه است که مسیحیان قرنتس -یا مسیحیان امروزه– بهواسطۀ هیبت و شمایل بیرونی (ظاهری) فریب بخورند.
سه) هیوز (Hughes) به حق متذکر میگردد که در کلیسای امروز، «یک شخص تنها میبایست مهملترین ادعاها را از خود بیان کند تا پیروانی پرشور و ساده لوح کسب کند.»
چهار) «عموماً گفته شده که شیطان به سه هیبت قصد به فریب انسان را دارد: ۱. مار حیلهگر، ۲. شیر غرنده، ۳. فرشتۀ نور. او اغلب به هیبت فرشتۀ نور و در چنین قالبی انسان را به اقداماتی وا میدارد که به نام مذهب انجام گشته، ولی نتیجهای مخرب برای آن به همراه دارند. از این رو همهٔ جفاها، و هیزم و آتشی که فلان کلیسا برپا میکند، تحت لوای دور نگه داشتن بدعت از کلیساست؛ و همچنین دهشتناکی تفتیش عقاید. هنگام جفای بتپرستان همچون شیری میراث خداوند را درید. و بهواسطه شور و اشتیاق، همچون ماری حیلهگر، ما را فریب میدهد، تا ماهیت فاسد اعمال را با عملکرد روح خدا اشتباه بگیریم.» (کلارک)
و. فراخور کارهایشان: این نکوهش مختص به این رسولان دروغین است –که فراخور کارهایشان مورد داوری قرار میگیرند.
صلاحیت پولس در جایگاه رسولی «بیفهم».
۱. آیات (۱۶-۲۱) بیفهمی و فخرفروشی.
باز میگویم: کسی مرا بیفهم نپندارد. امّا اگر چنین میکنید، دستکم مرا چون شخصی بیفهم بپذیرید، تا بتوانم اندکی فخر کنم. وقتی این چنین با اطمینان از فخر خود میگویم، نه از جانب خداوند، بلکه از سَرِ بیفهمی است. از آنجا که بسیاری به طریق دنیایی فخر میکنند، من نیز فخر خواهم کرد. زیرا شما بیفهمان را شادمانه تحمل میکنید، چرا که خود البته بس فهیم هستید! حقیقت این است که شما حتی کسانی را که شما را بندۀ خود میسازند، یا از شما بهره میکشند، یا شما را مورد سوءاستفاده قرار میدهند، یا بر شما ریاست میکنند، یا به صورتتان سیلی میزنند، بهخوبی تحمل میکنید. با کمال شرمندگی باید اقرار کنم که ما ضعیفتر از آن بودهایم که قادر به چنین کارهایی باشیم! اگر کسی به خود اجازه میدهد به چیزی فخر کند -باز هم همچون بیفهمان سخن میگویم- من نیز به خود اجازه میدهم به آن فخر کنم.
الف. کسی مرا بیفهم نپندارد… تا بتوانم اندکی فخر کنم: هم کنایه و هم شُبهه پولس جهت تبلیغ خود به آسانی مشهود است. او تمایل داشت در مورد عیسی سخن بگوید، اما مسیر آن پیغام با بیتوجهیِ قرنتیان به صلاحیت پولس بهعنوان رسولی حقیقی و سفیر حقیقیِ عیسی، مسدود شده بود.
یک) پولس همچون نادانهای «واقعی» نیست که به صلاحیتش فخر کند. این مسئله آنگاه مشهود خواهد شد که پولس شروع به ابراز صلاحیتش در جایگاه رسولی راستین کند.
ب. از خود میگویم، نه از جانب خداوند، بلکه از سَرِ بیفهمی است: پولس از جانب خداوند بدان معنا که دفاع از صلاحیتش متمرکز بر خود باشد، سخن نمیگوید. پولس تمایل نداشت دربارۀ خود سخن گوید. او با خوشحالی چنین سخنی را نوشت: «از آنرو که ما خویشتن را موعظه نمیکنیم، بلکه عیسی مسیح را بهعنوان خداوند موعظه میکنیم»، شادمان گشت (دوم قرنتیان ۵:۴).
یک) پولس حس میکند که درمورد خود بنویسد: از آنجا که بسیاری به طریق دنیایی فخر میکنند، من نیز فخر خواهم کرد. اما فخر فروشیِ پولس کاملاً متفاوت با فخر کسانی است به طریق دنیایی فخر میکنند.
ج. زیرا شما بیفهمان را شادمانه تحمل میکنید، چرا که خود البته بس فهیم هستید! پولس مجدداً کنایه را به کار میگیرد. اگر مسیحیان قرنتس به مقدار کافی فهیم باشند که با تمامیِ این بیفهمان کِنار بیایند، به یقین میتوانند مدتی به کلام پولس گوش دهند!
د. شما حتی کسانی را که بندۀ خود میسازند، تحمل میکنید: همچون بسیاری از فریبخوردگان امروزه، مسیحیان قرنتس هم با این گمان که متحمل شدنِ این بندگی به نوعی، روحانی است، ظلم و ستم «بزرگ رسولان» را متحمل میشوند.
یک) شاید بندگیای که پولس از آن سخن میگوید نشان از آن باشد که رسولان دروغین شریعتگرایانی بودهاند که میکوشیدند قوم را تحت بندگیِ شریعت قرار دهند. اگرچه به همان میزان احتمال دارد که بندگیای که پولس به آن اشاره میکند، سلطۀ شخصی و اقتداری بود که بزرگْرسولان نسبت به دیگران داشتند. تأکید بر مسائل ظاهری اغلب با رویکردی ظالمانه نسبت به رهبری همبستگی دارد و این احتمالاً بندگیای را که پولس به آن اشاره میکند، توضیح میدهد.
ه. کسانی را که شما را مورد سوءاستفاده قرار میدهند، بر شما ریاست میکنند، یا به صورتتان سیلی میزنند: مسیحیان قرنتس بهقدری تحت تأثیر «بزرگرسولان» قرار گرفته بودند که هر گونه سوءاستفاده را از سوی آنها قبول میکردند. آنها بهقدری تحت تأثیر اقتدار و نیروی «بزرگْرسولان» بودند که با حِلم تسلیم چنین برخوردی میشدند.
یک) به صورتتان سیلی میزنند، آیا مسیحیان قرنتس آن را مقبول میدانند؟ آنها احتمالاً مقبول میدانند، چون در آن دوره برای پیشوایان مذهبی (به غیر از خادمان حقیقیِ عیسی) رخدادی غیرمعمول نبود که امر کنند، افرادی که آنها را خداپسند در نظر نمیگیرند، به صورتشان سیلی زده شود (اعمال رسولان ۲:۲۳، اول تیموتائوس ۳:۳).
دو) شوربختانه، تعداد زیادی از مردم با «بزرگرسولان» ستمگر راحتتر هستند تا آزادیای که در عیسی رو به آنها گشوده است.
و. با کمال شرمندگی باید اقرار کنم که ما ضعیفتر از آن بودهایم! پولس کنایه را از سر میگیرد و اعتراف میکند که او بسیار «ضعیف» است و نمیتواند با گوسفندان خود همچون «بزرگرسولان» بدرفتاری کند. پس اتهام خود پذیرفت!
ز. اگر کسی به خود اجازه میدهد به چیزی فخر کند -باز هم همچون بیفهمان سخن میگویم- من نیز به خود اجازه میدهم به آن فخر کنم: بزرگْرسولان در اظهار برتریشان فخر میفروختند. پس، پولس نیز فخر خواهد کرد، اما در آن حین، همچون بیفهمان سخن خواهد گفت. باقیِ باب شامل «فخرفروشیِ پولس همچون بیفهمان» است، که ثابت میکند او رسولی حقیقی است.
۲. آیات (۲۲-۳۳) صلاحیت رسالت پولس.
آیا عبرانیاند؟ من نیز هستم! آیا اسرائیلیاند؟ من نیز هستم! آیا از نسل ابراهیماند؟ من نیز هستم! آیا خادم مسیحاند؟ -چون دیوانگان سخن میگویم- من بیشتر هستم! از همه سختتر کار کردهام، به دفعاتِ بیشتر به زندان افتادهام، بیش از همه تازیانه خوردهام، بارها و بارها با خطر مرگ روبهرو شدهام. پنج بار از یهودیان، سی و نه ضربه شلاق خوردم. سه بار چوبم زدند، یک بار سنگسار شدم، سه بار کشتی سفرم غرق شد، یک شبانهروز را در دریا سپری کردم. همواره در سفر بودهام و خطر از هر سو تهدیدم کرده است: خطرِ گذر از رودخانهها، خطرِ راهزنان؛ خطر از سوی قوم خود، خطر از سوی اجنبیان؛ خطر در شهر، خطر در بیابان، خطر در دریا؛ خطر از سوی برادران دروغین. سخت کار کرده و محنت کشیدهام، بارها بیخوابی بر خود هموار کردهام؛ گرسنگی و تشنگی را تحمل کردهام، بارها بیغذا ماندهام و سرما و عریانی به خود دیدهام. افزون بر همۀ اینها، بارِ نگرانی برای همۀ کلیساهاست که هر روزه بر دوشم سنگینی میکند. کیست که ضعیف شود و من ضعیف نشوم؟ کیست که بلغزد و من نسوزم؟ اگر میباید فخر کنم، به چیزهایی فخر خواهم کرد که ضعف مرا نشان میدهد. خدا، پدر خداوندْ عیسی، که او را جاودانه سپاس باد، میداند که دروغ نمیگویم. در دمشق، حاکمِ منصوبِ شاهْ حارِث، نگهبانهای بر شهرِ دمشقیان گماشت تا گرفتارم کنند. امّا مرا در زنبیلی، از پنجرهای که بر حصار شهر بود، پایین فرستادند و اینگونه از چنگش گریختم.
الف. آیا عبرانیاند؟ من نیز هستم: آبا و اجدادِ انسانی پولس جهت تصدیق صلاحیت او در جایگاه یک رسول کافی بودند. او نه تنها از نسل ابراهیم بود، بلکه اسرائیلی نیز بود. نه تنها از اسرائیلیان بود، بلکه عبرانی نیز بود، و این بدان معناست که او یهودیای از ذریت یهودا بود، برخلاف یهودیانی که از اُمتی از نواحیِ دور از یهودیه (یهودا در عهدعتیق) متولد شده بودند.
یک) پولس در تارسوس کیلیکیه بزرگ شد (اعمال رسولان 39:21)، اما گویا این به آن مفهوم است که پدر و مادرش یهودیانی از یهودا بودند که پیش یا پس از به دنیا آمدن پولس به تارسوس مهاجرت کردند.
دو) پولس بهدرستی آگاه است که اجداد خونیاش او را مبدل به رسول یا خادم عیسی نمیکند، اما تعداد زیادی از بزرگْرسولان گفته بودند که این موضوع حائز اهمیت است. پولس با اطلاع از حماقت چنین سخنی، کلام خود را در این قسمت با «چون دیوانگان سخن میگویم» شروع کرد. با این وجود، به منظور بیانِ یک نکته (برای پردهبرداری از نابخردیِ بزرگْرسولان و جلال بخشیدن به ذاتِ عیسی)، سخن خود را ادامه داد.
ب. آیا خادم مسیحاند؟ چون دیوانگان سخن میگویم -من بیشتر هستم: بزرگْرسولان مدعی بودند که خادمان مسیحاند. زمانی که این لقب را به کار بردند، احتمالاً لقبی پرافتخار و خاص به چشم میآمد. دربارۀ پولس، او نیز مدعی شد که از خادمان مسیح است، اما شرح میدهد که منظورش بسیار متمایز از آن بزرگْرسولان است.
یک) خادم از واژۀ یونانی باستان diakonos میآید، که خادمی فروتن یا کارگزاری پاییندست را توصیف میکند. بزرگْرسولان، ذهنیت خادم را بالا برده بودند تا آن را به جایگاهی والا و خاص مبدل نمایند. پولس با لقب خادم مشکلی نداشت، اما با مفهوم لقبی که بزرگْرسولان رواج میدادند و مسیحیان قرنتس آن را میپذیرفتند، مشکل جدی داشت. در قسمت پیشرو، پولس شرح میدهد که چه چیزی به او صلاحیت میدهد که خادم مسیح نامیده شود. ما باید انتظار داشته باشیم که نسبت به آنچه که بزرگْرسولان آن را صلاحیت خود میدانستند، بسیار متمایز باشد.
ج. سختتر کار کردهام: «من خادم مسیح هستم، چون سختتر از باقیِ رسولان بهخاطر عیسی کوشیدهام.» پولس این را روشنتر از نامه اول قرنتیان ۱۰:۱۵ بیان کرد: از همه سختتر کار کردهام.
یک) اما بزرگْرسولان خادمِ مسیح بودن را مسئلهای ممتاز میدانستند. از نظر آنها، هر چه بیشتر خادم بودن بدان معنا بود که باید کمتر کار کنند و دیگران به آنها خدمت کنند.
د. بیش از همه تازیانه خوردهام: «من یک خادمِ مسیح هستم از آنرو که چندین مرتبه بهخاطر عیسی مورد ضرب و شتم قرار گرفتهام.» پولس هم از یهودیان (پنج بار، سی و نه ضربه شلاق خوردم) و هم از رومیان (سه بار چوبم زدند) مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
یک) در تثنیه ۲۵:۳ چنین نوشته شده: «چهل ضربت بر او وارد نماید و نه بیشتر از آن. نباشد تا از این تعداد ضربات فراتر رود و برادرت در دیدِ تو خوار گردد.» بر مبنای آن، خاخامها تعداد ضرباتی را که میتوانستند وارد کنند، به ۳۹ (سی و نه ضربه شلاق) کاهش دادند. آنها این عمل را نه از روی ترحم، بلکه به آن خاطر که هراس داشتند که شاید اشتباه شمرده شده و به شکل اتفاقی از چهل ضربه فراتر برود، انجام دادند.
دو) دستنوشتهٔ باستانی یهودی، روند ضربات شلاق را در دینِ یهود توصیف میکند: «دو دستِ یک تبهکار با طناب به یک تیرک بسته میشد و سپس خادم کنیسه لباسهایش را پاره میکند یا از تنش میدَرد تا آنجا که سینه و شانههایش عُریان شوند. یک سنگ یا بلوک در پشت او قرار داده میشد که خادم بر رویش میایستاد؛ او در دستانش شلاقی از جنس چرم نگه میداشت، که به چهار شاخه منشعب میشد. آن که ضربت شلاق را میزند، یک سوم را بر سینۀ تبهکار، یک سوم دیگر را بر شانۀ راست و یک سوم پایانی را بر شانۀ چپ او میزند. فردی که تنبیه میشود نه نشسته و نه ایستاده، بلکه همواره خمیده است؛ و مرد مذکور با تمام توانش با یک دست تازیانه میزند.» (میشناه، در ادامۀ. ۲۲، ۲؛ به نقل از کلارک)
ه. به دفعاتِ بیشتر به زندان افتادهام: «من خادم مسیح هستم زیرا زمان بسیاری را بهخاطر عیسی در زندان سپری کردهام» پولس چند مرتبه از به زندان افتادن سخن میگوید، با اینکه اعمال رسولان فقط به یک مرتبه اشاره میکند تا زمانی که خود او در دوم قرنتیان از دفعات دیگر سخن میگوید (در فیلیپی، اعمال ۲۰:۱۶-۲۴). این به ما یادآوری میکند که کتاب اعمال رسولان به همان اندازه که خارقالعاده است، به همان اندازه نیز روایتی ناتمام است.
و. بارها با خطر مرگ: «من خادم مسیح هستم زیرا چندین مرتبه بهخاطر عیسی با خطر مرگ روبهرو شدهام.» میدانیم که پولس زمانی که انبوهی از مردم عصبانی کوشیدند او را در لستره سنگسار و اعدام کنند، بسیار به مرگ نزدیک شد (اعمال رسولان ۱۹:۱۴)، اما چندین مرتبۀ دیگر نیز بوده است.
یک) اتفاق در لستره (که در اعمال رسولان ۱۹:۱۴ گزارش شده) همان چیزی است که پولس زمانی که میگوید یک بار سنگسار شدم، به آن اشاره دارد.
ز. سه بار کشتی سفرم غرق شد، یک شبانهروز را در دریا سپری کردم. همواره در سفر بودهام و خطر از هر سو تهدیدم کرده است: «من خادم مسیح هستم، چون کیلومترها بهخاطر عیسی عزیمت کرده و دشواریهای بسیاری را در عزیمت بهخاطر عیسی متحمل شدهام.» در جهان نوین، برنامۀ سفر میتواند برای هر فردی دشوار باشد. تصور کنید که در جهان باستان به چه صورت بوده است!
یک) در سرتاسر کتاب اعمال، از ۱۸ سفر پولس با کشتی سخن گفته شده، نصف آنها قبل از نوشته شدن دوم قرنتیان بود. از آنجا که کتاب اعمال ناقص است، چیزهای بسیاری به آن اضافه شده است. برخی از تاریخنگاران گفتهاند که در دنیای باستان از کسی یاد نشده که به اندازهٔ پولس سفر کرده باشد.
ح. خطرِ گذر از رودخانهها، خطرِ راهزنان؛ خطر از سوی قوم خود، خطر از سوی اجنبیان؛ خطر در شهر، خطر در بیابان، خطر در دریا؛ خطر از سوی برادران دروغین. سخت کار کرده و محنت کشیدهام، بارها بیخوابی بر خود هموار کردهام؛ گرسنگی و تشنگی را تحمل کردهام، بارها بیغذا ماندهام و سرما و عریانی به خود دیدهام: «من از خادمان مسیح هستم از آنرو که برای عیسی مخاطرات و دردسرهای بسیاری را تاب آوردهام.»
یک) همۀ این خطرات دشواری و اضطراب زیادی در زندگی میافزاید:
· خطرِ گذر از رودخانهها: این به خطر عظیمی اشاره دارد که پولس هنگام گذر از رودخانهها در زمان سفر با آن مواجه بود.
· خطرِ راهزنان: یکی از مهلکترین مخاطرات سفر در جهان باستان، راهزنانی بودند که آمادۀ دزدی از مسافران تنها بودند (همانگونه که عیسی در انجیل لوقا ۳۰:۱۰ نمایان ساخت).
· خطر در شهر: پولس مواجهه با تعداد زیادی از دشمنان را در شهرهایی که موعظه میکرد، تحمل کرده است (اعمال رسولان ۵۰:۱۳، ۵:۱۴، ۱۴:۱۹، ۱۹:۱۶ و الی آخر).
· خطر در بیابان: پولس در سفرهایش، روز و شب پُرمخاطرۀ بسیاری را در بیابان سپری کرد.
· خطر در دریا: این قسمت در مورد به گِل نشستنِ کشتیها و دردسرهای بسیار پولس در زمان سفر از راه دریا است.
· خطر از سوی برادران دروغین: پولس با تهدید از سوی افرادی روبهرو بود که خود را برادر و دوست میدانستند ولی برادران دروغین بودند (دوم تیموتائوس ۱۴:۴ نمونهای دیگر از آن است).
دو) سخت کار کرده و محنت کشیدهام، بارها بیخوابی بر خود هموار کردهام؛ گرسنگی و تشنگی را تحمل کردهام، بارها بیغذا ماندهام و سرما و عریانی به خود دیدهام: در جهان امروزی از تعداد زیادی از دردسرهایی که پولس با آنها مواجه شده بود، دور شدهایم. میتوانیم آب و غذا و گرما را آسانتر از هر دورهای در زمان پولس به دست آوریم. پولس زندگی دشواری را در جایگاه مبشر گذراند و همواره در حال سفر و موعظه انجیل بود.
سه) این صرفاً حقیقتی از زندگی دشوار پولس نبود که او را به خادم راستین مسیح مبدل ساخته باشد. بسیاری از مردم زندگی دشواری دارند، اما هرگز خادمِ عیسی نیستند. اما در مورد پولس، تمام این مخاطرات و دشواریها به اختیار خود برگزیده شده بودند، زیرا اگر میخواست میتوانست به گونهای دیگر به زندگی خود ادامه دهد. اما نمیخواست به شکلی دیگر زندگی کند. او میخواست به عیسی خدمت کند و اگر این دشواریها بخشی از خدمت به عیسی بود، آنها را قبول میکرد.
چهار) چگونه امکان داشت انسانی که این زندگی را از سَر میگذراند، شادمان باشد؟ زیرا در نزد خودش مُرده بود! زیرا پولس میتوانست بیان کند: «با مسیح بر صلیب شدهام و دیگر من نیستم که زندگی میکنم، بلکه مسیح است که در من زندگی میکند؛ و این زندگی که اکنون در جسم میکنم، با ایمان به پسر خداست که مرا محبت نمود، و جان خود را به خاطر من داد.» (غلاطیان ۲۰:۲) بدین خاطر پولس میتوانست به آنچه موعظه میکرد، عمل کند: و نیز ما در رنجها فخر میکنیم (رومیان ۳:۵). این امر تنها «نُطقی روحانی» از طرف پولس نبود؛ او بهراستی برمبنای آن زندگی کرد. پولس میتوانست چیزی را که پیشتر در نامۀ دوم قرنتیان ۱۷:۴-۱۸ نوشته است، بیان کند و مقصود خود را بگوید: «زیرا که رنجهای جزئی و گذرای ما جلال ابدی برایمان به ارمغان میآورد. که با آن رنجها قیاسپذیر نیست، پس نه بر آنچه دیدنی است که به هرآنچه نادیدنی است چشم میدوزیم، زیرا که دیدنیها گذرا و نادیدنیها جاودانی است.»
پنج) بزرگْرسولان، و مسیحیان قرنتس که فریب دنیوی آنها را خورده بودند، میبایست در آن لحظه گمان کنند پولس مجنون است. آنها در این دشواریهایی که پولس به آنها فخر میورزید، چیزی برای فخر ورزیدن پیدا نکردند. این دشواریها به آنها میگفت: «خدا همراه با من نیست. من بازندهام. من ناتوانم. خوشحال نیستم، زندگیام سخت است.» آنها تنها میتوانستند به تجسم اقتدار و کامیابی ظاهری فخر کنند. اگر آنها آن تجسم را در اختیار نداشتند، حس میکردند که گویی خدا بر ضد آنها جبهه گرفته است. آنها به این شِکل فکر میکردند چون افکارشان مادی بود، در عوض آنکه ذهنیت عیسی را که در فیلیپیان ۵:۲-۱۱ بیان شده، داشته باشند.
شش) «این هزینهای است که پولس پرداخت کرده است. این چه واکنشی را در شما برمیانگیزاند؟ برای شانه خالی کردن از زیر آن به خود تبریک میگویید؟ ما حتی یک هفته نمیتوانیم این سبک زندگی را ادامه دهیم و میمیریم، اما پولس دورانی طولانی از آن را سپری کرد و به رنج خود فخر ورزید.» (ردپث)
هفت) خطرات زندگی پولس به اندازهای بود که میتوانست هر کسی را به هلاکت برساند ولی هیچچیز یا هیچکس نتوانست او را بکشد تا اینکه خدا به هدفی که برای پولس در نظر داشت رسید.
ط. افزون بر همۀ اینها، بارِ نگرانی برای همۀ کلیساهاست که هر روزه بر دوشم سنگینی میکند: افزون بر همۀ خطرات تنشزایی که پولس پیشتر آنها را بیان کرده بود، او هر روزه با مسئولیتی دیگر زندگی مینمود. پولس با نگرانی برای همۀ کلیساها زندگی خود را میگذراند.
یک) خطراتی که پولس در اینجا آنها را ذکر میکند، رخدادهای هر روزه نبودند، بلکه نگرانی او برای همۀ کلیساها بود که هیچگاه از ذهن او بیرون نمیرفت. مسئولیتهای پولس نه فقط جسمانی، بلکه عاطفی نیز بودند.
دو) کیست که ضعیف شود و من ضعیف نشوم؟ کیست که بلغزد و من نسوزم؟ نگرانی شدید پولس برای خودش نبود. برای سایرین بود -برای ضعیفان و آنها که میلغزیدند بود. پولس مسئولیتهای بسیاری داشت، اما تعداد اندکی از آنها متعلق به او بود. او همچون عیسی، بهراستی شخصی از خود گذشته بود.
سه) ردپَث دربارۀ چیزی که هر روزه بر دوشم سنگینی میکند: «ممکن نیست بتوانم به حد کفایت بر شما در زبان انگلیسی نیروی آن جمله را بیان بدارم. کوشیدم آن را به وضعیت خفگی در زیر یک پتو، یا مورد حمله و له شدن به دست یک حیوان عظیمالجثه توصیف نمایم، از آنرو که وی زمانی که بیان داشت، ‘آنچه مرا به زیر میکشد، مسئولیتی تحملناپذیر بر دوش من است، مسئولیتی بسیار سنگین، چیزی است که هیچگاه نمیتوانم شب و روز آن را از دوش خود بردارم. همواره همراهِ من است. هیچگاه از آن فراغت نمییابم. هر روز بر دوش من است. این مسئولیت توجه، اشتیاق و دلواپسی برای تمام کلیساها.‘» نمیتوانست سخنی نیرومندتر را به کار گیرد.
چهار) نگرانیِ پولس «ایرادگیری از روی بیایمانی» نبود. «این تشویش فقط بر مبنای روایات و گزارشهای ناخوشایندی بود که به گوش او میرسید نبود، بلکه بر اساس آگاهی او توحش پنهان دشمن جانها بود، او میفهمید که از هیچ تلاشی برای سرنگون ساختن کار انجیل دریغ نمیدارد.» (هیوز)
ی. اگر میباید فخر کنم، به چیزهایی فخر خواهم کرد که ضعف مرا نشان میدهد: فخر پولس به چه چیزی است؟ صلاحیت او در جایگاهِ یک رسول چیست؟ تنها زخمهایش، چیزهایی که ضعف مرا نشان میدهد. ضعفی که پولس از آن سخن میگوید امکان دارد بیماری یا ناتوانیِ بهخصوص باشد؛ احتمالاً، بهخاطر زندگی دشوار و اضطرابی است که بهطور کلی از سر میگذراند.
یک) رسولان دروغین، آن بزرگْرسولان، هیچگاه در رویا هم به چنین چیزهایی فخر نمیورزند. آنها فکر میکردند که هر ضعفی منجر به ناتوانی ظاهریِ انسان و فاصله از خدا میشود. علیرغم آن، برای پولس مهم نبود که از دیدگاه دنیا یا کسانی که در کلیسا دنیوی فکر میکردند، حماقت به نظر آید. پولس با دیدگاهی ابدی زندگی میکرد، نه دیدگاهی دنیوی.
دو) «من به نیروی ذاتی یا کسب شدۀ خویش فخر نخواهم کرد؛ و نیز نه در عملی که خدا بهواسطۀ من به سرانجام رسانده است؛ بلکه به چیزی فخر میورزم که بهخاطر او متحمل شدهام.» (کلارک)
ک. خدا، پدر خداوندْ عیسی، که او را جاودانه سپاس باد، میداند که دروغ نمیگویم: پولس مطلع است که شاید نوشتهٔ او برای بعضی خارقالعاده به نظر آید و شاید بعضی تردید کنند که پولس بهراستی چنین دشواریای را از سر گذرانده است. احتمالاً حتی بیشتر تردید کنند که پولس بهراستی قادر باشد بهخاطر این دشواری فخر بورزد. از آنرو پولس قاطعانه سخن گفت تا خدا را شاهد بگیرد و بر حقیقی بودن سخنش تأکید کند.
یک) «خدا چه چیزی را میداند؟ تمام سختیهایش را، تمام آزمایشات، تمام حقیقت را که پیشتر به آنها اشاره کرده بود، او همه جا پیروزمندانه هدایت شده بود، آگاهی خدا، سبب شده بود که بسیار فخر ورزد.» (مورگان)
ل. در دمشق… مرا در زنبیلی، از پنجرهای پایین فرستادند: این واقعه احتمالاً نخستین مخاطره یا دشواریِ حقیقیای بود که پولس بهخاطر عیسی با آن مواجه شد (اعمال رسولان ۲۳:۹-۲۵). او به اتفاقات اولیه میاندیشد، شاید گُمان میکند که فرارش از دمشق «کارآموزیاش در رنج» بوده است. گویا میگوید، «به این صورت خدمت من شروع شد و به این صورت نیز ادامه مییابد.»
یک) هیوز درمورد این فرار از دمشق میگوید: «این رخدادی بود که در همان آغاز خدمتش، بر ناتوانی و لغزش او تأکید میکرد.»
دو) این اختلاف میان سولس طرسوسی و پولسِ رسول را با اقتدار به تصویر میکشد. سولس طرسوسی سرشار از قدرت و اقتدار انسانی، بر ضد قوم خدا به دمشق عزیمت نمود. پولس رسول حقیرانه در یک سبد، دمشق را وداع گفت. آیا چیزی فراتر از آن بیانگر ناتوانی است که در یک سبد از فراز یک دیوار به پایین فرستاده شوید؟ «آیا میتوانیم چیزی را متصور شویم که شأن و و منزلت انسان را بیش از این زیر پا گذارد؟» (مورگان)
سه) اشاره به شاه حارث، زمان گریز پولس از دمشق را به سالهای ۳۷ و ۳۹ بر میگرداند. با در نظر گرفتن سه سالی که در غلاطیان ۱۸:۱ به آن اشاره شده است، آن اتفاق در پایان سه سال رخد داد، میتوانیم نتیجهگیری کنیم که پولس زمانی بین سالهای ۳۴ و ۳۶ ایمان آورده است.