Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

دوم قرنتیان باب ۳ – شکوه عهد‌جدید

توصیه‌نامۀ پولس.

 

۱. آیات (۱-۲) آیا پولس محتاج توصیه‌نامه است؟ او یک توصیه‌نامه دارد، خودِ مسیحیان قرنتس.

آیا بار دیگر شروع به توصیه دربارۀ خود می‌کنیم؟ یا مانند بعضی، نیاز به ارائۀ توصیه‌نامه به شما یا گرفتن توصیه‌نامه از شما داریم؟ شما خودْ توصیه‌نامۀ مایید، نامه‌ای نگاشته بر دل‌های ما که همگان می‌توانند آن را بخوانند و بفهمند.

الف. توصیه‌نامه: چنین نامه­هایی در کلیسای ابتدایی، متداول و الزامی بودند. یک نبی و یا رسولی غیررسمی و واقعی می­توانست از شهری به شهر دیگر سفر کرده و به مردم شهر بگوید: «پولس مرا فرستاده، پس شما باید مرا حمایت کنید.» به منظور جلوگیری از چنین مشکلاتی، مسیحیان اکثراً هنگام سفر توصیه‌نامه‌ای با خود می‌داشتند.

یک) خودِ پولس چندین مرتبه، توصیه‌نامه­هایی را ارسال کرده بود (رومیان ۱۶: ۲-۱، اول قرنتیان ۳:۱۶، دوم قرنتیان ۱۶:۸-۲۴). حال پولس توصیه‌نامهٔ خودش را توصیف خواهد کرد.

ب. شما خودْ توصیه‌نامۀ مایید: پولس یک توصیه‌نامه در اختیار دارد، اما روی کاغذ نگاشته نشده است. پولس می­فرماید که این نامه نگاشته بر دل‌های ماست و همگان می‌توانند آن را بخوانند و بفهمند.

یک) هیچ مشکلی با توصیه‌نامه­ای که بر روی کاغذ نگاشته می­شد نبود، اما بسی چه بهتر که توصیه‌نامه­ای زنده در اختیارمان باشد! مسیحیان قرنتس، به همراه گروه‌هایی از مسیحیان در هر جایی که پولس کار کرده بود، «نامۀ زنده» پولس به منظور تصدیق خدمتش بودند.

دو) بهترین قیاس در جهان امروز شاید گواهی دست‌گذاری به خدمت باشد. بسیاری از مردم گمان می‌کنند که گواهی دست‌گذاری به آن مفهوم است که شما دارندۀ صلاحیت رسمی خدمت هستید. در صورتی‌که مقصود پر اهمیتی در انتصاب عمومی برای خادم باقی است، تکه­ای کاغذ به تنهایی هیچ‌گاه سند معتبری نیست. اعتبارنامۀ حقیقی خادم، زندگیِ تبدیل شده و توصیه‌نامه­های زنده است. شاید حتی بتوان گفت، کاغذ خویش را نزد خود نگاه‌ دار، و زندگی تبدیل گشته از زمان خدمتت را بر ما نمایان ساز.

سه) «هیچ چیزی خادم را به میزان تبدیل جماعتش مورد تحسین قرار نمی‌دهد.» (پول) «وفاداری قوم، شهادتی بر مبشر است.» (تِرَپ)

چهار) بسیاری گمان می‌کنند که علت اصلی اینکه خدا عطایا و عجایب اِعجاب‌آور را در بین رسولان در کتاب اعمال رسولان گنجانده، این است که به جای «توصیه نامه» برای خدمت رسالتِ آنها به کار برود. اگر اینگونه بود، معقول است که عطایای روح زمانی که رسولان از خدمت بیرون می­روند، به پایان می‌رسید، زیرا دیگر خدمت رسولانه به منظور تصدیق اعتبار باقی نمی­ماند. با اینحال، شایان ذکر است که پولس نمی‌گوید: «معجزات توصیه‌نامۀ ما هستند.» گویا پولس باور نداشت که «توصیه‌نامه» اولیه‌اش در آیات و معجزات یافت شود، بلکه به زندگی­هایی که به طرزی اِعجاب‌آور تبدیل شده بودند، باور داشت.

۲. آیۀ (۳) نِگاشتن توصیه‌نامۀ پولس.

شما نشان داده‌اید که نامۀ مسیح هستید، ثمرۀ خدمت ما، و نگاشته نه با مرکّب، بلکه با روح خدای زنده، و نه بر لوح سنگی، بلکه بر لوح دل‌های گوشتین.

الف. نامۀ مسیح: توصیه‌نامۀ پولس یک نویسنده دارد و آن هم عیسی مسیح است. به‌راستی که مسیحیان قرنتس توصیه‌نامۀ پولس بوده­اند، با این وجود او دریافت که آن نامه را ننوشته است بلکه نوشتهٔ عیسی است. هدف پولس این نیست که بگوید «من، شما را تبدیل به این جماعتِ مسیحی­ای که هستید، کرده‌ام» بلکه می‌گوید: «خدا مرا به کار گرفت تا شما را به مسیحیانی تبدیل کنم که هستید.»

ب. ثمرۀ خدمت ما: توصیه‌نامۀ پولس به وسیلۀ یک «قلم» نگاشته شده بود و آن «قلم» همان پولس بود. او بر زندگی اشخاصی که به آنها خدمت کرده بود، «نوشت».

ج. نگاشته نه با مرکّب، بلکه با روح خدای زنده: توصیه‌نامۀ پولس با «مرکب» نگاشته شده بود، و «مرکب» همان روح‌القدس بوده است.

د. بر لوح سنگی، دل‌های گوشتین: توصیه‌نامۀ پولس بر «کاغذ» یا لوح سنگی نگاشته شده بود، و «کاغذ» دل‌های گوشتین مسیحیان قرنتس بود.

یک) انبیای عهدعتیق چشم به راه عهد‌جدید بودند. هنگامی که شریعت خدا در دلِ ما نگاشته شود (ارمیا ۳۳:۳۱)، و گفتند خدا دل‌های گوشتین را در عوض لوح­های سنگی (دل‌های سنگی) خواهد بخشید (کتاب حزقیال ۱۹:۱۱ و ۲۶:۳۶).

۳. آیات (۴-۶) کفایتِ خادمان عهد تازه.

ما چنین اطمینانی به‌واسطۀ مسیح در حضور خدا داریم. نه آنکه خود کفایت داشته باشیم تا چیزی را به حساب خود بگذاریم، بلکه کفایت ما از خداست. او ما را کفایت بخشیده که خدمتگزاران عهدجدید باشیم -عهدی که بر کار روح استوار است، نه بر آنچه نوشته‌ای بیش نیست. زیرا «نوشته» می‌کُشد، لیکن روحْ حیات می‌بخشد.

الف. ما چنین اطمینانی به‌واسطۀ مسیح در حضور خدا داریم: پولس می‌داند چیزی که در آن لحظه نِگاشته است امکان دارد برای مسیحیان قرنتس متکبرانه به نظر آید. با این همه، بیانِ «شما توصیه‌نامۀ من هستید» و «من قلمی در دست خدایم» چیزی کم اهمیتی نیست. پولس می‌داند که این سخنان نظراتی عظیم هستند، اما جایگاه او به منظور تفکر به این نظرات عظیم در عیسی است، نه در خودش.

ب. نه آنکه خود کفایت داشته باشیم: پولس خودش را به منظور وظیفه بزرگ تبدیل حیات در عیسی کافی نمی‌داند. تنها عیسی است که برای چنین عمل بزرگی کفایت می­کند.

یک) بعضی از مردمان از به کار گرفته شدن به وسیلۀ خدا پرهیز می­نمایند، به آن خاطر که خودشان را «نامستعد» در نظر می­گیرند، اما از یک دیدگاه، ما هیچ‌گاه کافی یا سزاوار نیستیم. اگر می­بودیم کفایت در خودمان وجود می‌داشت، نه از طرف خدا.

دو) «برادران اگر پولس خود کفایت نداشت، من و شما چگونه کفایت داریم؟ کجایید… آیا در خواب خوش می‌بینی که کامل و کافی هستی؟ از قباحتِ خود در برابر مرد بزرگی که می‌دانست چه می­گوید، و بر اساس رهنمود روح خدا سخن گفت و با تأمل نوشت: نه آنکه خود کفایت داشته باشیم خجل باش.» (اسپرجن)

سه) «کفایتِ ما از خداست؛ بگذارید در عمل از این واقعیت بهره­مند گردیم. ما ظرف‌های بی‌جان و سوراخی هستیم که تنها راه پُر ماندنمان آن است که تُنگ خویش را در مسیر جریان ابدی فیضی لایتناهی قرار دهیم. پس از آن، علیرغم نشت، پیاله همواره تا لَبه پُر خواهد بود.» (اسپرجن)

ج. خدمتگزاران عهد‌جدید: ذهنیّت عهدجدید، در عهدعتیق مورد پیشگویی قرار گرفت (ارمیا ۳۱:۳۱) و توسط عیسی تحقق یافت (لوقا ۱۹:۲۲-۲۰).

یک) واژۀ یونانی باستان برای عهد (diatheke) به مفهوم معمولِ «آخرین خواسته و وصیت» بود. به کار رفتنِ این واژه توسط پولس، بر حاکمیت خدا تأکید می‌کند، چون امری توافقی نیست، بلکه حکمی الهی است.

دو) واژۀ عهد شرح دهندۀ قراری است که به وسیلۀ یک طرف با قدرت کامل بسته شده، که امکان دارد طرف دیگر آن را قبول کند یا نکند، اما نمی‌تواند آن را تغییر دهد… عهدی که خدا به انسان داده بود، توافقی میان دو طرف که با شرایطی یکسان گرد آمده باشند نبود.» (مولتون و میلیگان)

سه) این عهدجدید شرایطی را بیان می­نماید که به‌واسطۀ آن، می‌توانیم با خدا در رابطه قرار گیریم که حول محور عیسی و کار برای ما است.

د. عهدی که بر کار روح استوار است، نه بر آنچه نوشته‌ای بیش نیست: زمانی که پولس نوشته‌ و روح را مقایسه می­نماید، از «تجربه» در مقابل «کلام» طرفداری نمی­کند، و نیز از تفسیر در مقابل درک لغوی کتاب‌مقدس طرفداری نمی­کند. به عبارت دیگر پولس ارجحیتِ عهدجدید را بر عهدقدیم نمایان می­سازد.

یک) نوشته به مفهوم شریعت ظاهری است که بر لوح‌های سنگی نِگاشته شده است. نوشتۀ شریعت به وسیلۀ عهدعتیق بیان شده است. این نوشته به تنهایی نیکو بود، اما توانی برای خدمت به خدا در اختیار ما نمی‌گذاشت و دلِ ما را دگرگون نساخت؛ خیلی ساده به ما گفت که چه عملی انجام دهیم. پولس می‌گوید که «نوشته» می‌کُشد، زیرا شریعت، که گناه ما را اِفشا می­نماید، ما را در نزد خدا «می‌کُشد». شریعت به صورت کلی و کامل گناه ما را تصدیق می‌نماید.

دو) پولس این مسئله را در رومیان ۵:۷-۶ به شیوایی شرح می‌دهد: «زیرا زمانی که در سیطره نفس قرار داشتیم، امیالی گناه‌آلود که شریعت آنها را برمی‌انگیخت، در اعضای ما عمل می‌کرد تا برای مرگ ثمر آوریم. اما حال با مردن نسبت به آنچه در قید آن بودیم از شریعت آزاد شده‌ایم، تا از راه نوین روح خدمت کنیم، نه از راه کهنه آنچه نوشته‌ای بیش نیست.»

سه) سپس روح ساکن در ما برای ما تبدیل به شریعتی می‌شود که در دل‌های ما نوشته شده است. او درون ماست تا ما را هدایت کرده و «شریعت» ما باشد. اینگونه نیست که روح‌القدس در جای شریعت مکتوب قرار گیرد، اما عمل شریعت مکتوب را در دل‌های ما به انجام رسانده، و تکمیل می­نماید. روحْ حیات می‌بخشد، و با این حیات روحانی، قادر هستیم مطابق شریعت خدا زندگی نماییم.

چهار) از این‌رو، نمی‌توانیم کتاب­‌مقدس‌هایمان را کنار بگذاریم، یا به آن بی‌توجه باشیم (که امکان دارد بعضی بگویند همان نوشته است) زیرا حال روح را در اختیار داریم. در مقابل، روح به ما برای نوشته حیات می­بخشد و عمل نوشته را در ما به انجام می­رساند و تکمیل می‌کند. و نیز ما نباید گمان کنیم که این امر مجوز حیات مسیحی ما بر مبنای تجربه­ها یا برداشت­های عرفانی از کتاب‌مقدس است. تجربه­ها و نماد­ها و تمثیل­ها در کتاب‌مقدس جایگاه خود را دارند، اما صحتِ هر­ یک می­بایست با بررسی مفهوم لغوی کتاب‌مقدس، آزموده شود و پُشتوانه یابند. روح و نوشته دشمن نیستند، بلکه یار هستند. آنها ضد همدیگر عمل نمی­کنند و یکی بدون دیگری کامل نیست.

تضادی میان عهد کهنه و عهد ‌جدید.

۱. آیات (۷-۱۱) جلال فزایندهٔ عهد تازه.

حال، اگر خدمتی که به مرگ می‌انجامید و بر حروفِ حک شده بر سنگ استوار بود، با جلال به ظهور رسید، به گونه‌ای که بنی‌اسرائیل نمی‌توانستند به سبب جلالِ چهرۀ موسی بر آن چشم بدوزند، هرچند آن جلال رو به زوال بود، چقدر بیشتر، خدمتی که به‌واسطۀ روح است با جلال خواهد بود. زیرا اگر خدمتی که به محکومیت می‌انجامید با جلال بود، چقدر بیشتر خدمتی که به پارساشمردگی می‌انجامد آکنده از جلال است. زیرا آنچه زمانی پرجلال بود، اکنون در قیاس با این جلالِ برتر، دیگر جلوه‌ای ندارد. و اگر آنچه زوال می‌پذیرفت با جلال همراه بود، چقدر بیشتر آنچه باقی می‌مانَد با جلال همراه است.

الف. خدمتی که به مرگ می‌انجامید: آیا نادرست بود که عهد قدیم را خدمتی که به مرگ می‌انجامید، نام نهاد؟ خیر، از آن‌رو که عهد کهنه همان عملی است که شریعت با ما انجام می­دهد: ما را در جایگاهِ گناهکارانِ خطاکار در نزد خدا قرار می‌داد تا آنکه بتوانیم به وسیلۀ عهد جدید رستاخیز یابیم. اینگونه نیست که مشکل به‌خاطر شریعت باشد، بلکه مشکل از سوی ما بود: «زیرا زمانی که در سیطره نفس به سر می‌بردیم، امیال گناه‌آلود که شریعت آنها را برمی‌انگیخت، در اعضای ما عمل می‌کرد تا برای مرگ ثمر آوریم.» (رومیان ۵:۷)

یک) تِرَپ دربارۀ خدمتی که به مرگ می‌انجامید، می­گوید: «داوود آوای شریعت بود که مرگ را به گناه اعطا می­نمود، او به یقین خواهد مُرد ناتان آوای انجیل بود که حیات را به توبه از گناه عَطا می­نمود، تو نخواهی مرد.»

ب. با جلال بود: در ارائۀ شریعت و در عهد کهنه، جلالی دیده می‌شد. در آن هنگام، کوهِ سینا با دود محصور گشته بود؛ زمین لرزه، غرش آسمان، رعد و برق، صدای غرش شیپور از آسمان و آوای خود خدا وجود داشت (خروج ۱۶:۱۹ـ۱:۲۰). از همه مهم‌تر، جلالِ چهرۀ موسی در عهدعتیق نشان داده شد.

یک) «و همچنین انجیل به‌عنوان شریعت توأم با رعد، و زمین‌لرزه به این دنیا نازل نگشت، بلکه توسط فرشتگان آمد که تولد و منصب یحیی تعمید‌دهنده و مسیح را پیشگویی کردند؛ با نشانۀ عظیمِ آبستن شدن باکره و تولد یک پسر؛ با ندایی از آسمان که اعلام کرد این است مسیحْ پسر یگانهٔ پدر که از او خرسند است.» (پول)

ج. چهرۀ موسی: خروج ۲۹:۳۴-۳۵ شرح می‌دهد که موسی به چه صورت در پِی سخن گفتن با قوم، پوششی  را بر چهره‌ٔ خود قرار داد. به همان میزانی که چهرۀ تابانِ موسی پر شکوه بود، جلالی رو به زوال بود: آن جلال رو به زوال بود. جلال عهد کهنه که در چهرۀ موسی تابان بود، جلالی رو به زوال بود، اما جلال  عهد‌جدید بدون زوال، باقی می­ماند.

د. چقدر بیشتر، خدمتی که به‌واسطۀ روح است با جلال خواهد بود: اگر عهد کهنه که مرگ را پیش می‌آورد، چنین جلالی داشت، ما بایستی از عهدجدید که خدمتی به‌واسطۀ روح و حیات را پدید می‌آورد، توقع جلالی عظیم‌تر داشته باشیم.

یک) عهد کهنه خدمتی بود که به محکومیت می‌انجامید، اما عهد تازه خدمتی است که به پارساشمردگی می‌انجامد. عهد کهنه رو به زوال است، اما عهد تازه باقی می‌ماند. پس جای تعجب نیست که عهد تازه با جلال بیشتر همراه است.

دو) عهد کهنه با جلال همراه بود، اما جلال عهد‌جدید بسی بیشتر از آن تابان است، به همان شکلی که خورشید همواره در درخشندگی از ماه پیشی می­گیرد. عهد کهنه در قیاس با عهد ‌جدید، به‌خاطر جلال برتری که در عهد ‌جدید است، دیگر جلوه‌ای ندارد.

۲. آیات (۱۲-۱۶) ویژگی برجسته و آشکار عهد تازه.

پس چون چنین امیدی داریم، با شهامتِ کامل سخن می‌گوییم؛ نه مانند موسی که نقابی بر چهرۀ خود کشید تا بنی‌اسرائیل غایت آنچه را که رو به زوال بود، نظاره نکنند. امّا ذهن‌های ایشان تاریک شد زیرا تا به امروز همان نقاب به هنگام خواندن عهد عتیق باقی است و برداشته نشده، زیرا تنها در مسیح زایل می‌شود. حتی تا به امروز، هر گاه موسی را می‌خوانند، نقابی بر دل آنها برقرار می‌ماند؛ امّا هر گاه کسی نزد خداوند بازمی‌گردد، نقاب برداشته می‌شود.

الف. پس چون چنین امیدی داریم: به آن خاطر که امیدمان به عهدی پرجلال‌تر است، می‌توانیم امیدی پرجلال‌تر داشته باشیم. به‌خاطر وجود این امید، پولس می­تواند با شهامتِ کامل سخن ‌گوید. عهد کهنه، انسان‌ها را از خدا محصور و مجزا می­ساخت؛ عهد تازه ما را به سوی خدا می­برد و توانمندمان می‌سازد تا با شهامت به سوی او برویم.

ب. نه مانند موسی که نقابی بر چهرۀ خود کشید: حتی موسی تحت تعلیم عهد کهنه شهامتِ حقیقی‌ نداشت. نقاب یک چیز «جسورانه» به جهت پوشاندن نیست؛ حائل و چیزی است که می‌توان پشت آن مخفی شد. موسی شهامت کافی نداشت (البته در قیاس با پولس)، زیرا عهدی که او بر مبنای آن خدمت کرده، رو به زوال بود و در مقابل جلال رنگ می‌بازد.

ج. تا بنی‌اسرائیل غایت آنچه را که رو به زوال بود، نظاره نکنند: از خواندن روایت موجود در خروج ۲۹:۳۴-۳۵ شاید نخست گمان کنید که موسی در پی ملاقات با خدا، نقاب بر چهره گذاشت، تا مردم از نزدیک آمدن به او نهراسند؛ نقاب به منظور مراقبت از آنها در مقابل صورتِ تابان موسی بود. در این قسمت، پولس مقصود حقیقیِ نقاب را شرح می‌دهد: نه به جهت پنهان نمودن صورت درخشان موسی، بلکه به منظور پنهان نمودن جلال کاهندۀ چهره‌اش، چرا که جلال آن رو به زوال بود. جلال رو به زوال عهد قدیم با جلال پایدار عهد‌ جدید تناقض دارد.

د. نظاره نکنند: چون نقاب صورت موسی را پنهان نمود، بنی‌اسرائیل هیچ میزانی از جلال را از صورتش نمی­دیدند. پس تناقض تنها میان جلال رو به زوال و جلال پایدار نیست، بلکه میان جلال نهان و جلال هویدا نیز برقرار است.

ه‍. زیرا تا به امروز همان نقاب برداشته نشده: پولس می‌گوید که بیشترِ یهودیان دورۀ او نمی­توانستند ببینند که جلال خدمت موسی در قیاس با خدمت عیسی رو به زوال است. از آن‌رو که نقاب برداشته نشده، آنها نمی­توانند ببینند که جلال خدمت موسی رنگ باخته است، و حال باید نظاره‌گر عیسی باشند. از آن‌رو که همان نقاب که صورت موسی را نهان ساخته بود، حال بر دل آنها برقرار می‌ماند، آنها هنوز بر آن باورند که چیزی فزون‌تر یا پرجلال‌تر در خدمت موسی باقی است.

و. امّا هر گاه کسی نزد خداوند بازمی‌گردد، نقاب برداشته می‌شود: پولس می‌توانست دربارۀ یارانِ یهودی‌اش بگوید که نقابی بر دل آنها برقرار می‌ماند، اما با این وجود می‌توانست بگوید که در عیسی نقاب می‌تواند برداشته شود. پولس این را به نیکویی می­دانست، زیرا در این بُرهه­ در جلال و برتری عیسی هیچ نقابی نیست.

یک) تعداد زیادی از مسیحیان نسبت به دوستان یهودی خودشان در عجبند که چرا این امر سخت است که بر آنها نمایان سازیم که عیسی همان مسیح است. این امر به آن خاطر است که نقابی بر دل آنها قرار دارد. تنها در صورتی که خدا در آنها عملی به انجام رساند تا به خداوند متوسل شوند و نقاب به آن شِکل برداشته شود، هیچ‌گاه جلال رو به زوال عهد موسی، و جلال فزون‌ترِ عیسی و عهد جدید را نظاره نخواهند نمود.

دو) البته می­توان بیان داشت که یهودیان تنها افرادی نیستند که نقابی بر دل آنها برقرار است. غیریهودیان نیز «نقاب­هایی» دارند که آنها را از مشاهدۀ عیسی و عمل نجات‌بخش او برای ما محروم می­سازد، و عیسی بسی توانمندتر است که آن نقاب­ها را از میان بردارد. این مسئله به احتیاج اساسی به دعا در بشارت مسیحی اشاره دارد. پس به‌درستی گفته شده است که سخن گفتن با خدا دربارۀ انسان اهمیت بیشتری از سخن گفتن با انسان دربارۀ خدا دارد، اما ما می‌توانیم هر دو کار مهم را انجام دهیم.

۳. آیۀ (۱۷) امتیاز آزادی در عهد جدید.

خداوند، روح است و هر جا روحِ خداوند باشد، آنجا آزادی است.

الف. خداوند، روح است: از مضمون خروج ۳۴:۳۴، در می‌یابیم که زمانی که پولس می­فرماید خداوند روح است، مقصودش آن است که روح‌القدس خداست، درست همانگونه که عیسی و پدر، خدا هستند.

ب. هر جا روحِ خداوند باشد، آنجا آزادی است: ذهنیّت پولس اینگونه است: زمانی که موسی به حضور خدا درآمد، این آزادی را داشت که نقاب را کنار بگذارد؛ حضور خداوند این اختیار را بر او عطا داشت. ما روح‌القدس را در اختیار داریم که همان خداوند است. ما در حضور روح زندگی می‌کنیم، زیرا او تحت عهد‌جدید به ما عطا شده است. پس همانگونه که موسی این آزادی را داشت که بدون نقاب در حضور خداوند با خدا مشارکت نماید، ما نیز به‌خاطر حضور روح‌القدس آزادی داریم.

یک) ما باید چیزی را که پولس بیان نمی‌کند را نیز مورد نظر قرار دهیم. او به هیچ تندروی پنطیکاستی یا کاریزماتیک جواز نمی­دهد، زیرا هر جا روحِ خداوند باشد، آنجا آزادی است. ما از راه عملی که عیسی به سرانجام رساند و از راه چیزی که روح‌القدس انجام می­دهد، اختیار بسیاری در مشارکت خویش با خدا داریم، اما هیچ‌گاه این آزادی را نداریم که از چیزی که روح در کلام خدا بیان می‌کند، تخطی کنیم. این امر تحریف آزادی حقیقی است، نه آزادی هدایت شده توسط روح.

ج. آنجا آزادی است: منظور پولس به راستی آزادی دسترسی داشتن به خداست. پولس آنچه در  دوم قرنتیان ۱۲:۳ نوشته است را بسط می‌دهد: «پس چون چنین امیدی داریم، با شهامتِ کامل سخن می‌گوییم.» شهامت واژه­ای است که با آزادی توأمان می‌شود. به‌خاطر عمل بزرگ روح‌القدس در ما به‌واسطۀ عهد ‌جدید، ما دارای مشارکت بی­باکانه و آزادانه با خدا هستیم.

یک) «آزادی­ از یوغ شریعت، از عصیان، مرگ و دوزخ است؛ اما مقصود از آزادی­ در این قسمت که به‌طور عمده به چشم می­آید، آزادی از نابینایی و دشواری­ای است که بر دل‌های مردم حاکم است، تا وقتی که روح‌القدس را دریافت کنند.» (پول)

۴. آیۀ (۱۸) جلال دگرگون‌کنندۀ عهد‌ جدید.

و همۀ ما که با چهرۀ بی‌نقاب، جلال خداوند را، چنانکه در آینه‌ای، می‌نگریم، به صورت همان تصویر، از جلال به جلالی فزون‌تر دگرگون می‌شویم؛ و این از خداوند سرچشمه می‌گیرد که روح است.

الف. همۀ ما که با چهرۀ بی‌نقاب: پولس هر فرد مسیحی­ را به یک نزدیکی به‌خصوص و پرجلال با خدا فرا می­خواند. این رابطه و نیروی تغییر‌دهنده تنها از آنِ چند مسیحیِ برجسته نیست. می­تواند از آنِ همه باشد، از آنِ همۀ آنها که چهرۀ بی‌نقاب دارند.

یک) چگونه چهرۀ بی‌نقاب به دست آوریم؟ زمانی که فردی نزد خدا باز می­گردد، نقاب کنار زده می­شود (دوم قرنتیان ۱۶:۳). اگر به خدا متوسل شویم، او نقاب را کنار می­زند و می­توانیم به یکی از «همۀ ما» مبدل شویم.

ب. جلال خداوند را، چنانکه در آینه‌ای، می‌نگریم: می­توانیم جلال خداوند را بنگریم، اما قادر نیستیم جلال او را تمام و کمال نظاره کنیم. یک آینه‌ در جهان باستان به‌خوبی آینه­های امروزی ما بازتاب نداشت. آینه­های باستانی از فلز جلا خورده ساخته می‌شدند، و بازتابی مه‌آلود، تار و تا حدودی تغییر کرده از تصور روبه‌رو ارائه می‌کردند. پولس می‌گوید: «قادر هستیم جلال خداوند را ببینیم، اما همچنان قادر نیستیم آن را تمام و کمال نظاره کنیم.»

یک) امکان دارد ایدهٔ دیگری نیز در این قسمت باشد: «حال از آن‌رو که آینه‌ها، در بین یهودیان، یونانیان و رومیان از فلزی جلا خورده تهیه می­شدند، اغلب و به‌خصوص در نور شدید، چهره‌ٔ منعکس شده نورانی بازتاب داده می‌شد؛ رسول به نظر در این قسمت به چنین شرایطی اشاره دارد.» (کلارک)

ج. دگرگون می‌شویم: همانگونه که جلال خدا را نظاره می­کنیم، دگرگون می‌شویم. خدا حیات ما را دگرگون خواهد ساخت و ما را از درون متحول خواهد کرد. با آنکه عهد کهنه جلال خود را داشت، اما هیچ‌گاه نمی‌توانست حیات را به‌واسطۀ شریعت دگرگون سازد. خدا عهد ‌جدید را به کار می­گیرد تا ما را نه تنها مردمانی نیکو، بلکه مردمانی دگرگون شده سازد.

یک) همگان در عجبند که «چگونه می‌توانم دگرگون شوم؟» یا همگان در عجبند که بدانند، «آنها چگونه می­توانند دگرگون شوند؟» برترین و بادوام‌ترین دگرگونی هنگامی به زندگی ما داخل می­شود که با گذراندن زمان با خداوند دگرگون گردیم. شیوه­های دیگری نیز به منظور دگرگون شدن وجود دارد، همچون عذاب وجدان، قدرت اختیار و اراده یا زورگویی و فشار، اما هیچ ‌یک از این شیوه­ها، دگرگونی‌ای را پدید نمی‌آورند که به ژرفا و ماندگاریِ تبدیلی باشد که توسط روح خدا و هنگام وقت گذراندن در حضور خداوند، پدید می‌آید.

دو) با این وجود، نیازمند چیزی است: نگریستن. این واژه به مفهوم چیزی بیش از دیدنِ عادی است؛ این واژه به مفهوم بررسی دقیق است. همۀ ما چیزی برای نگریستن، یا چیزی برای بررسی و مطالعه داریم. می­توانیم به‌واسطۀ جلال خداوند دگرگون گردیم، اما فقط در حالتی که آن را با دقت بررسی کنیم.

د. به صورت همان تصویر: همانگونه که به «آینه خدا» می­نگریم، به صورت همان تصویر خداوند مبدل می­گردیم. هنگامی که مدتی را وقف نگریستنِ جلال خدای محبت، فیض، صلح، و پارسایی می­نماییم، نظاره­گرِ رشد دگرگون‌کننده در محبت، فیض، صلح و پارسایی خواهیم بود.

یک) البته به این شکل می‌توانید بدانید که شخصْ حقیقتاً با خداوند وقت می‌گذراند: این افراد به صورت همان تصویر، دگرگون می­شوند. با این وجود، به آنچه بستگی دارد که هنگام نگریستن به «آینۀ خدا» می‌بینیم. در این تشبیه، «آینۀ خدا» آینه­ای نیست که بر ما نمایان سازد چه هستیم، بلکه به ما نشان می‌دهد که چه خواهیم شد و آنچه خواهیم شد مبنی بر تصویری است که از خدا داریم. اگر تصویری اشتباه از خدا داشته باشیم، تصویر غلط را در آینهٔ خدا خواهیم دید و به صورت همان تصویر بدل می‌شویم -که هم به ضرر حال است و هم ابدیت.

دو) هرکسی زمانی که در آینه نگاه می­کند، حقیقت را مشاهده نمی­کند. دیوید سی ساله هر روز صبح از خواب بلند می‌شود، و روال همیشگیِ صبحگاهی‌اش تنها به آینۀ اتاق خواب ختم می‌شود، جایی که صورتی بسیار درهم ریخته را می‌بیند -بینی منحنی و وَرَم کرده پُر از جای زخم و خراشیدگی، و چشمانی‌ پف کرده. درد برخاسته از بد شکلی‌اش سبب شد ده سال پیش از دانشگاه انصراف دهد و پیش پدر و مادرش اسباب‌کشی کند. از آن موقع، به‌ندرت از اتاقش بیرون می‌رود، و می‌ترسد کسی او را ببیند. چهار عمل جراحی پلاستیک اصلاً وضعیت او را بهتر نکرده است، چون مشکل ظاهری دیوید تنها در ذهن اوست. متخصصان آن را اختلال بدریخت انگاری، یا BDD می­نامند. این اختلال سبب می­گردد که افراد خود را بدشکل و زشت بپندارند، در صورتی که در حقیقت ظاهری معمولی دارند. روانپزشکان این امر را بیماری همه‌گیری پنهان می‌دانند و یکی از آنها در این مورد می‌گوید، «انگار بیماران یکدفعه هجوم آورده‌اند. هر هر هفته بیماری جدید به من مراجعه می‌کند.» اغلب مبتلایان به BDD به این باور رسیده­اند که معضل در چهرۀ آنهاست. مبتلایان به این بیماری به اندازه­ای با احساس کراهت زندگی می‌کنند که به‌ندرت می­توانند وظایف خود را انجام دهند. معلمی جوان در بوستون کوشید فعالیت شغلیِ خود را دنبال کند، اما اکثراً در میانۀ کلاس از محل می‌گریخت، چون هراس داشت که چهرۀ وحشتناکش که تصور او بود، از میان آرایش غلیظش آشکار گردد. تاجری در دِنور روزی پانزده مرتبه از محل کارش به مادرش زنگ می‌زد تا مطمئن شود که چهره­ای ناجور و مسخره ندارد و ساعت‌ها در دستشویی با آینه­ای جیبی می‌کوشید تا روشی برای بهتر شدن چهره‌اش پیدا کند. بعضی افراد دست به کارهای خطرناک می‌زنند، همچون زخمی کردن خودشان. مبتلایان BDD اغلب به این باور رسیده­اند که مشکل در بدن آنهاست، نه در خیال و فکرشان. آنها نمی­خواهند برای حل مشکلشان با هیچ‌کس غیر از جراحان پلاستیک و متخصصان پوست دیدار کنند.

سه) خوشبختانه مجبور نیستیم در بردگیِ تصویر غلط از خود یا خدا به سَر ببریم. زمانی که تصویر خدا را به همان صورت حقیقی بنگریم، به صورت او خواهیم شد. این نقشه عظیم خدا به جهتِ رستگاری ما است، «زیرا آنها را که از پیش شناخت ایشان را همچنین از پیش معین فرمود تا به شکل پسرش درآیند» (رومیان ۲۹:۸). کالوین دربارۀ این نقشۀ عظیم خدا سخن می­گوید: «تصویر خدا که به‌واسطۀ گناه از شکل افتاده بود، در درون ما اِلتیام می‌یابد… روند این بازسازی در تمام زندگی بی­وقفه است، چون به‌شکل تدریجی ادامه دارد تا خدا جلال خود را در ما بتاباند.»

ه‍. دگرگون می‌شویم: این عمل دگرگونی یک روند است. ما در حال دگرگون شدن هستیم؛ این عمل هنوز به سرانجام نرسیده است، و هیچ‌کس نمی­بایست توقع داشته باشد که در خودش یا دیگران به سرانجام برسد. هیچ فردی پس از گذراندن یک مدت خارق العاده همراه با خدا به تمامی دگرگون نمی­گردد.

و. از جلال به جلالی: عمل دگرگونی فرآیندی پیوسته است. از جلالی به جلالی (فزون‌تر) عمل می­نماید. نیازی نیست که از جلال عقب‌گرد کند و سپس به حرکت به سوی جلال ادامه دهد. عمل خدا در زندگی ما می­تواند فرآیندی پیوسته، از جلال به جلالی (فزون‌تر) باشد.

ز. از روح خداوند: پولس با این سخنان آخر، بر دو چیز تأکید می­نماید. نخست، دسترسی به خدا و حضور دگرگون کننده او توسط عهد جدید متعلق به ماست، زیرا به‌واسطۀ عهد جدید روح خداوند بر ما قرار داده شده است. دوم، این عمل دگرگونی به‌راستی فعالیت خدا در ماست. این امر توسط روح خداوند رخ می­دهد، نه با خواست یا کوشش انسان. ما با نگریستن به جلال خداوند، چنانکه در آینه‌ای، می‌نگریم دگرگونی روحانی را کسب نمی­کنیم یا مستحق آن نمی­شویم. ما باید خیلی ساده خود را در جایگاهی قرار دهیم که روح خداوند بتواند ما را دگرگون سازد.