Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

دوم قرنتیان باب ۶ دستاورد­های پولس

جدیت و ویژگیِ خدمت پولس.

 

۱. آیات (۱-۲) مسئولیت پیشنهاد عظیم خدا.

در مقام همکاران خدا، از شما استدعا داریم که فیض خدا را بیهوده نیافته باشید. زیرا خدا می‌گوید:

«در زمان لطف خود، تو را اجابت کردم

و در روز نجات، یاری‌ات دادم.»

هان، اکنون زمان لطف خداست؛ هان، امروز روز نجات است.

الف. در مقام همکاران خدا: پولس خود را در مقام همکار عیسی‌مسیح در نظر می­گیرد. آنها همکار هستند و عیسی «خدمت آشتی را به ما سپرده است» (دوم قرنتیان ۱۸:۵). چون پولس «سفیر مسیح» است (دوم قرنتیان ۲۰:۵)، همراه با عیسی کار می‌کند.

یک) چه شغل خارق‌العاده­ای: در مقام همکاران خدا! اینگونه نیست که خدا محتاجِ پولس یا هیچ‌کدام از ما بوده باشد. در مقابل، به این صورت است که خدا در نظر دارد ما در مقام همکاران خدا برای مصلحت خویش کوشا باشیم. همانند آنکه کودکی با ماشین چمن‌زنی­ اسباب‌بازی خود، هنگامی که پدرش چمن‌ها را کوتاه می­کند، به دنبال او می­رود. به منظور حفظ بازدهی کار، پدر باید از پسر درخواست کند که کنار برود، چون حقیقتاً او در دست و پای پدر است. اما برای پسر بسیار خوب است که با پدر همکاری کند! و از آن‌رو که پدر به پسرش محبت دارد، در نظر دارد که با او همکار باشد.

دو) خود واژۀ «همکاران» حائز اهمیت است. در خود واژۀ کار چیزی نیکو و مهم نهفته است، به اندازه­ای که خدا در نظر دارد ما در مقام همکاران او باشیم. مصلحت خدا برای حیاتِ ما هیچ‌گاه آسایش و راحتی و بی­خیالی نیست -حتی اگر ما تمام این اعمال را در مقام همکاران او به انجام می­رساندیم. خدا در نظر دارد که ما با او در مقام همکاران باشیم، نه «تَن‌پروران» یا «بی‌مصرفان».

سه) ما در مقام همکاران او هستیم. پولس هیچ‌گاه نگفت که خدا با ما مشارکت می‌کند. این وظیفۀ ما نیست که خدا در انجامش به ما یاری می‌رساند. او از ما می‌خواهد که کاری که قرار است انجام دهد را همراهش به انجام رسانیم. در عوض کوشیدن برای مجبور کردنِ خدا برای یاری ما در کار­مان، باید بفهمیم که کار خدا چیست، و آن را در مقام همکار با او انجام دهیم.

چهار) تصویر سفیران برای مسیح (دوم قرنتیان ۲۰:۵) به‌خصوص برای تفهیم معنی در مقام همکار با او سودمند است. می­شود یک سفیر را به‌درستی همچون فردی همکار با حاکمش شرح داد. با این وجود، آن سفیر به تنهایی هیچ سُلطه یا توانایی یا نقشه­ای ندارد -همه اینها به حاکمش بستگی دارد. حاکم سلطه و توانایی را به سفیر وکالت داده، و برنامه خود را بر سفیر آشکار می­نماید، و در پی آن حاکم توقع دارد که سفیر، آن برنامه را به سرانجام رساند.

ب. از شما استدعا داریم: پولس به ما گفت که خدا به‌واسطهٔ خدمت رسولان استدعا می‌کند (دوم قرنتیان ۲۰:۵). حال پولس از مسیحیان قرنتس نیز استدعا می‌کند. استدعا کردن به مفهوم عاجزانه درخواست کردن است، و پولس به اندازه­ای متکبر نیست که وقتی پای ابدیت در میان است، عجز و لابه نکند.

ج. که فیض خدا را بیهوده نیافته باشید: مسیحیان قرنتس به روشنی فیض خدا را یافته بودند. اگر فیض خدا را دریافت نکرده بودند، اصلاً مسیحی نبودند. با این وجود، با آنکه آن را دریافته بودند، مستعد بودند که فیض خدا را بیهوده یافته باشند، از این رو پولس از آنها استدعا می­کند که این کار را نکنند.

یک) فیض خدا را بیهوده یافتن چه معنایی دارد؟ این به معنای دریافت نیکویی و لطف خداست، اما سد راهِ عمل فیض در زندگی یک فرد می­گردد. این به مفهوم کسب مساعدت خدا و ناکام ماندن در چیزی که پولس در نامۀ اول قرنتیان ۱۰:۱۵ از آن سخن گفته است، می‌باشد: «امّا به فیض خدا آنچه هستم، هستم و فیض او نسبت به من بی‌ثمر نبوده است. برعکس، من از همۀ آنها سخت‌تر کار کردم، امّا نه خودم، بلکه آن فیض خدا که با من است.»

 دو) بر اساس نامۀ اول پولس به قرنتیان ۱۰:۱۵، اگر پولس به میزانی که کوشیده بود، کار نمی­کرد، فیض خدا کماکان به او تعلق می­گرفت، اما از منظری بیهوده عطا می‌شد. فیض، طبق تعریف، به رایگان عَطا می‌گردد، اما آنکه به چه صورت فیض را کسب می‌کنیم، در مشخص نمودن مقدار اثرگذاریِ هدیۀ فیض یاری می­رساند. فیض «اغلب توسط پولس برای اشاره به الطاف و امتیازاتی که به اعضای کلیسای مسیح داده شده، می‌باشد و محدود به فیضی نیست که در لحظه‌ای خاص عطا می‌شود (مثل زمان نجات)… فیض عطا می‌شود، بدون اتکا به ایمان و اطاعت فرد، ولی بدون اینها سودی ندارد.» (بِرنارد)

سه) فیض به‌خاطر عملی خاص، گذشته یا حال یا آنچه وعده داده شده عطا نمی‌شود؛ ولی با این حال عطا می‌شود تا عمل کردن را تشویق کند و هدف از آن این نیست که بگوییم عملی غیرضروری است. خدا نمی‌خواهد بگوید که فیضش را دریافت کنیم و منفعل شویم. پولس می‌دانست که خدا فیض خود را عطا می‌کند، و ما سخت کار می‌کنیم و کار خدا انجام می‌شود.

چهار) بسیاری از مسیحیان درست در همین لحظه تقلا می­کنند. آیا بنا است تا خدا این عمل را انجام دهد یا قرار است که من این کار را کنم؟ جواب «آری» است! خدا این عمل را انجام می­دهد و ما نیز همین کار را می‌کنیم. به خدا اطمینان کن، به او متوسل شو، سپس مشغولِ عمل شو، و تا آنجا که توانایی داری کوشش کن! آنگونه است که شاهد به سرانجام رسیدن عمل خدا خواهیم بود. اگر من از اتمام همکاریِ خود غفلت کنم، فیض خدا تمام آن چیزی را که توانایی دارد به‌ کار نمی­گیرد، و از آن‌رو بیهوده ارائه می­گردد.

پنج) «فیض خدا همیشه به دل و زندگی‌ام می‌آید و وارد تجربه‌های شگفت و مبارک کنونی‌ام می‌شود. فیض دیروز، حریف بار امروز نمی‌شود و اگر انشعاب یافتن از منابع آسمان را در زندگی روزمره نیاموزم، هم برای نیازهای جزئی و هم نیازهای اساسی، به‌عنوان یک مسیحی چیزی نمی‌گذرد که در خدمت خداوند راکد، بایر و بی‌ثمر می‌شوم.» (رِدْپَت)

د. اکنون زمان لطف خداست… امروز روز نجات است: با نقل قول کردن، و اِعمال نمودن اشعیا ۸:۴۹ پولس در نظر دارد به مسیحیان قرنتس حسی از اظطرار القا کند. خدا برای ما زمان لطف دارد تا در فیض او عمل کنیم. خدا روز نجاتی دارد که همواره برجا نخواهد بود. این زمانی برای حیات مسیحی نیست تا با آسودگی و راحتی و خود محوری بگذرد. زمان آن است که به‌خاطر خداوند شروع به کار کنیم و در مقام همکاران خدا قرار گیریم.

۲. آیۀ (۳) این مسئولیت چطور بر پولس اثر گذاشت: شور و شوقش برای بری از گناه بودن در جایگاه خادم انجیل.

ما در هیچ چیز سبب لغزش کسی نمی‌شویم، تا خدمتمان ملامت کرده نشود.

الف. ما در هیچ چیز سبب لغزش کسی نمی‌شویم: پولس مایل بود هر کاری انجام دهد تا یقین حاصل کند که سبب لغزش کسی نمی‌شود. او حاضر بود از حقوق خود در جایگاه خادمِ انجیل صرف‌نظر کند (اول قرنتیان ۳:۹-۱۵). او حاضر بود برجسته بودنِ دیگران را مجاز بداند. او مایل بود سخت بکوشد و دشواری­ها را متحمل شود. پولس از توهین هر کسی به‌خاطر انجیل عیسی‌مسیح هراس نداشت (اول قرنتیان ۱۸:۱-۲۵)، اما نمی­گذاشت نحوۀ خدمتش سبب دلخوری کسی شود.

ب. تا خدمتمان ملامت کرده نشود: البته که خدمت پولس به دست مسیحیان قرنتس بی­اعتبار گشته و مورد ملامت قرار گرفت. منظور پولس این است که خدمتمان به حق ملامت نشود. پولس نمی‌توانست دربارۀ افتراهای دروغین اقدامی کند، به غیر از آنکه به شکلی زیست کند که هر شخص با انصافی این افتراها را دروغین در نظر گیرد.

۳. آیات (۴-۱۰) اعتبار پولس در جایگاهِ خادمی بری از گناه.

بلکه در هر چیز شایستگی خود را نشان می‌دهیم، آن‌گونه که از خادمان خدا انتظار می‌رود: با بردباریِ بسیار در زحمات، در سختی‌ها، در تنگناها، در تازیانه‌ها، در زندان ها، در هجوم خشمگین مردم، در کار سخت، در بی‌خوابی، و در گرسنگی؛ با پاکی، با معرفت، با صبر، با مهربانی، با روح‌القدس، با محبت بی‌ریا، با راستگویی، با قدرت خدا، با اسلحۀ پارسایی به دست راست و چپ؛ در عزّت و ذلّت، و بدنامی و نیکنامی. گویی گمراه‌کننده، امّا حقیقت را می‌گوییم؛ گویی گمنام، امّا شناخته شده‌ایم؛ گویی در حال مرگ، امّا هنوز زنده‌ایم؛ گویی دستخوش مجازات، امّا از پا درنیامده‌ایم؛ گویی غمگین، امّا همواره شادمانیم؛ گویی فقیر، امّا بسیاری را دولتمند می‌سازیم؛ گویی بی‌چیز، امّا صاحب همه چیزیم.

الف. در هر چیز شایستگی خود را نشان می‌دهیم: حال پولس سابقۀ خودش را برای مسیحیان قرنتس دوباره شرح می­دهد. اینجا چیزهایی هست که او فهرست می­کند تا شایستگی خود را در مقایسه با آنها نشان دهد.

ب. با بردباریِ بسیار: نخستین خصوصیت پولس بردباری بود. واژۀ یونانی باستانی که در این قسمت به کار رفته است، hupomone است که صرفاً به جای مفهوم «انتظار» ساده، انگارهٔ دَوام آوردن را می‌رساند.

یک) ما اغلب به بردباریِ همچون امری منفعلانه می­نگریم -قابلیت نشستن و چشم به راه بودن برای یک رخداد. اما منظور سخن پولس این نیست. این امر تحمل فعالانه در مقابل انتظار منفعلانه است. واژهٔ یونانی باستان hupomone «قاعدۀ ذهنی را شرح می‌دهد که می‌تواند با دست‌های در هم قفل شده و سر خمیده بنشیند و اجازه دهد موجی از اتفاقات بر سرش ببارد. این واژه مهارتِ تحملِ چیزها را به گونه­ای فاتحانه شرح می‌دهد که سبب تجلی یافتن آنها می‌شود.» (بارکلی)

ج. زحمات، سختی‌ها، و تنگناها: در کارنامۀ کاری پولس در جایگاه یک رسول، سفیر و همکارِ عیسی، او بردباری را دنبال می‌کند و شرح می‌دهد که چرا محتاج این پایداری بوده است. ابتدا به‌خاطر کشمکش­ها و امتحانات کلی زندگی بوده است. پولس اکثر اوقات مضطرب و زیر فشار بود (این ذهنیت در پس واژۀ زحمات نهفته است)، و اغلب محتاج، و در تنگنا بود.

یک) «تنگنا، به‌طور دقیق به معنی محدود شدن یا گیر کردن انسان در یک مکان است، به گونه­ای که نداند به چه شکل، خودش را اداره کند؛ و استعاره‌وار، نیازمند مشورت است، بی‌آنکه بداند چه باید بکند، یا به چه سو باید برود.» (پول) 

د. تازیانه‌ها، زندان‌ها، و هجوم خشمگین مردم: همانطور که پولس کارنامۀ کاری‌اش را پیش می­بَرد، از رنج‌هایی که مستقیماً توسط انسان‌ها تحمیل شده است، می­نویسد. تازیانه‌ها، به جراحات شلاق­ بر پشتش، و زندان‌ها که به دفعات که در حبس گرفتار شد، اشاره دارد، و هجوم خشمگین مردم از پرخاشگری انبوه مردم سخن می‌گوید.

یک) «در این دوره، پرخاشگری یا استهزاء یا اِهانت توسط انبوه مردم نیست که مسیحیان می­بایست در مقابلش محکم ایستادگی نمایند.» (بارکلی)

ه‍. کار سخت، بی‌خوابی، و گرسنگی: پولس کارنامۀ کاری خود را با بیان مشقات بر خود ادامه می‌دهد. هیچ‌کس او را وادار نکرد که به این اندازه سخت‌کوشی کند، این همه شب­ به خواب نرود، یا به طور معمول بی­غذایی بکشد. آنها آزمایشاتی راستین بودند، اما امتحاناتی که پولس با تمایل آنها را در جایگاه همکارِ عیسی‌مسیح برگزید. پولس دربارۀ اینها شکوِه نمی­کند، چون خودش آنها را بر خویش تحمیل کرده بود و آنها نسبت به احتیاجش به بردباری ارتباط داشتند.

یک) پولس آگاه بود که به پایداری احتیاج دارد و مطلع بود که بسیاری از چیزها در حیاتش، او را به سوی این پایداری سوق می­دهد. بعضی از آنها امتحانات کُلی زندگی بودند، بعضی از آنها مشقاتی بودند که بدون واسطه به دست دیگران پدید می­آمدند و بعضی دیگر حاصل تحمیل به خود بودند. تمام امتحانات همسان نبودند اما تمامی آنها سبب شدند که او به پایداری برسد.

و. با پاکی، با معرفت، با صبر، با مهربانی، با روح‌القدس، با محبت بی‌ریا، با راستگویی، با قدرت خدا، با اسلحۀ پارسایی به دست راست و چپ: در این قسمت، پولس شروع به شرح منابعی می­نماید که آنها را به جهت چیرگی بر مشقات به کار بُرده بود. اگر وِی صادقانه امتحاناتش را فهرست کرده باشد، نتیجۀ روح و نیروی خدا را هم صادقانه در طول حیاتش، فهرست می­نماید.

یک) آری، پولس آزمایشات دوم قرنتیان ۴:۶-۵ را در مقیاسی بزرگ‌تر از بیشترِ انسان­ها تجربه نموده است. با این وجود، باز هم او از برکات نامۀ دوم قرنتیان ۷-۶:۶ در مقیاسی بزرگ‌تر از بیشترِ انسان­ها، بهره­مند بود.

دو) منظور از به دست راست و چپ، بالا نگاه داشتن هر دو اسلحۀ تهاجمی و تدافعی است. احتمالاً منظور آن «حمله کردن و مورد حمله بودن» است. «به‌خصوص سپر و شمشیر؛ اولی در دست چپ، دومی در دست راست. ما تعلیمِ راستی و نیروی خدا را همچون زرهی به منظور حفاظت از تمامی جهات، در هر جایی از بدن، و در تمام موقعیت­ها، در اختیار داریم.» (کلارک)

ز. در عزّت و ذلّت، و بدنامی و نیکنامی. گویی گمراه‌کننده، امّا حقیقت را می‌گوییم؛ گویی گمنام، امّا شناخته شده‌ایم؛ گویی در حال مرگ، امّا هنوز زنده‌ایم؛ گویی دستخوش مجازات، امّا از پا درنیامده‌ایم؛ گویی غمگین، امّا همواره شادمانیم؛ گویی فقیر، امّا بسیاری را دولتمند می‌سازیم؛ گویی بی‌چیز، امّا صاحب همه چیزیم: در جمع‌بندیِ نامه‌اش، پولس منابعش را فهرست می­کند و ذهنیتی که دنیا دربارۀ او داشت و ذهنیتی که خدا از او داشت را توصیف می­کند.

یک) دنیا (از جمله مسیحیان دنیادوست قرنتس) پولس را با سخنانی چون: ذلّت… بدنامی… گمراه‌کننده… گمنام… در حال مرگ… دستخوش مجازات… غمگین… فقیر… بی‌چیز، توصیف می­کند.

دو) خدا در اشارات خود، پولس را با کلماتی از این دست توصیف کرد: عزّت… نیکنامی… حقیقت‌گو… شناخته شده‌… هنوز زنده‌… از پا درنیامده‌… همواره شادمان… دولتمند… صاحب همه‌چیز، توصیف می­کند.

سه) کدام تشریح صحیح بود مال دنیا یا مال خدا؟ نامۀ دوم قرنتیان ۱۸:۴ جواب می‌دهد. بر مبنای چیزهایی که دیدنی هستند، ارزیابیِ دنیا صحیح بوده است. بر مبنای چیزهایی که نادیدنی هستند، ارزیابیِ خدا صحت داشته است. کدام ارزیابی برای شما اهمیت بیشتری دارد؟

 پولس در جایگاه یک پدر با قرنتیان سخن می­گوید.

۱. آیات (۱۱-۱۳) اِشتیاق پولس برای آشتی.

ای قرنتیان، ما بی‌پرده با شما سخن گفتیم و دل خود را بر شما گشودیم. ما محبت خود را از شما دریغ نمی‌داریم. شمایید که مِهر خود را از ما دریغ می‌کنید. با شما همچون فرزندانم سخن می‌گویم؛ شما نیز دل خود را بر ما بگشایید.

الف. ای قرنتیان! پولس مدت زمانِ کافی­ را خرج پایه‌گذاریِ اصول کرده است. حال او نسبت به مسیحیان قرنتس تقاضایی هدفمند دارد. ما می­توانیم ژرفا و شوق را در دلش همانطور که فریاد بر می­آورد ای قرنتیان! حس کنیم.

ب. ما بی‌پرده با شما سخن گفتیم و دل خود را بر شما گشودیم: پولس آنچه در افسسیان ۱۵:۴ وعظه کرد را تمرین می‌کند: «بیان محبت‌آمیز حقیقت» او خالصانه و بی­ریا با دِلی گُشوده نسبت به قرنتیان محبت داشت، با این وجود، با آنها آزادانه نیز سخن می‌گفت.

ج. ما محبت خود را از شما دریغ نمی‌داریم. شمایید که مِهر خود را از ما دریغ می‌کنید: مسیحیان قرنتس در برابر پولس نقشِ «مظلوم (قربانی)» را بازی کردند. به الزام دینداری، او در رویدادهای پیشین با آنها برخوردی قاطعانه داشته است (اول قرنتیان ۲۱-۱۸:۴، دوم قرنتیان ۲۳:۱). حال، آنها مدعی شده­اند که «صدماتی» که پولس به آنها وارد کرده، سبب محدودیت آنها شده است. آنها احتمالاً گفته‌اند: «مایلیم تا با تو مصالحه کنیم و کنار آییم، اما دردی که بر ما وارد کردی، سبب محدودیت در ما شده و به هیچ وجه نمی‌توانیم بر آن غلبه کنیم.»  

یک) اما مشکل واقعی آن بود که مسیحیان قرنتس به‌خاطر محبت خود به چنین وضعی دچار شده بودند. پولس به آنها بی‌محبتی نمی‌کرد (که به‌عنوان «قربانی» چنین ادعایی داشتند). مسئله این بود که آنها بیش از حد خود را دوست داشتند و به بینش خودخواهانه و نفسانی خود نسبت به پولس بی‌توجهی می‌کردند و نسبت به آن منفعل بودند.

دو) به چه چیزی بسیار محبت داشتند؟ نخست، دل‌بستهٔ دنیا بودند و پولس در آیات بعدی به این محبت می‌پردازد. آنها آنقدر خود را دوست داشتند که از مواجه شدن با نگرش خودخواهانه و دنیوی خود با پولس سر باز زدند.

د. شما نیز دل خود را بر ما بگشایید: پولس در نظر دارد همان صداقتی را در مسیحیان قرنتس مشاهده کند، که بر آنها ابراز کرد. آنها می‌بایست این عمل را انجام می­دادند تا به آشتی دست یابند. شکاف میان پولس و کلیسای قرنتیان بهبودپذیر بود، اما به مسیحیان قرنتس بستگی داشت که آن کار را انجام دهند. آنها نیز می­بایست دل خود را …بگشایند.

۲. آیات (۱۴-۱۸) پولس به آنها می‌گوید که محبت خود را محدود کنند.

زیر یوغ ناموافق با بی‌ایمان‌ها مروید، زیرا پارسایی و شرارت را چه پیوندی است و نور و ظلمت را چه رفاقتی؟ مسیح و بِلیعال را چه توافقی است و مؤمن و بی‌ایمان را چه شباهتی؟ و معبد خدا و بت‌ها را چه سازگاری است؟ زیرا ما معبد خدای زنده‌ایم. چنانکه خدا می‌گوید:

 «بین آنها سکونت خواهم گزید

و در میانشان راه خواهم رفت،

و من خدای ایشان خواهم بود

و آنها قوم من خواهند بود.»

 

پس، خداوند می‌گوید:

«از میان ایشان بیرون آیید و جدا شوید.

هیچ چیز نجس را لمس مکنید

و من شما را خواهم پذیرفت.»

«من شما را پدر خواهم بود

و شما مرا پسران و دختران خواهید بود،

خداوندِ قادر مطلق می‌گوید.»

الف. زیر یوغ ناموافق با بی‌ایمان‌ها مروید: پولس خطاب به عواطف بیش از حد گستردهٔ مسیحیان قرنتس سخن می­گوید. آنها خود را با بی‌ایمان‌ها پیوند زده بودند و این امر مانع مصالحۀ آنها با پولس می­شد.

یک) انگارهٔ زیر یوغ ناموافق با بی‌ایمان‌ها مروید بر مبنای تثنیه ۹:۲۲ بیان شده است که یوغ کردن دو حیوان متفاوت را قدغن کرده است. این بخش از پیوند زدن دو چیز متفاوت سخن می­گوید که نباید به هم پیوند زده شوند.

دو) مسیحیان قرنتس به چه نحوی زیر یوغ ناموافق با بی‌ایمان‌ها رفتند؟ ما به چه صورت می­توانیم به این عمل اقدام کنیم؟ مطمئناً با ازدواج با فردی بی‌ایمان که متداول­ترین نحوی است که این اصل اعمال می­گردد. «مردی حکیم و مقدس در این مرحله مورد داوری قرار می­گرفت: مردی که به‌راستی پرهیزگار است و با زنی غیرایماندار ازدواج می­کند، یا به سوی تاریکی گمراه می­گردد، یا در زندگی دچار انحراف می­گردد. همان امر می­تواند دربارۀ ازدواج زنی پرهیزگار با مردی غیرایماندار گفته شود. اینگونه اشخاص نمی­توانند این دعای ربانی را به زبان آورند، ما را به وسوسه میانداز. آنها با تمایل خویش در آن غوطه‌ور می‌شوند.» (کلارک)

سه) هرچند، در این قسمت پولس چیزی بیش از ازدواج کردن با غیرایماندارا را در نظر دارد. این به‌راستی در هرجایی از پیرامونمان که مجاز دانیم دنیا بر طرز فکر ما اثر گذارد، اطلاق می­گردد. زمانی که ما با این جهان وِفق می­یابیم، و توسط تازگی ذهن دگرگون نمی­گردیم (رومیان ۲:۱۲)، به نحوی دور از خدا، با غیرایمانداران پیوند می‌خوریم.

چهار) این امر به‌طور خاص به مسئلۀ اثرگذاری می‌پردازد. پولس نمی‌گوید که مسیحیان هیچ‌گاه با بی­ایمان‌ها مصاحبت نداشته باشند (او این را در اول قرنتیان ۹:۵-۱۳ به‌صراحت شرح می­دهد). این اصل حاکی از آن است که ما می­بایست در دنیا باشیم، اما از دنیا نباشیم، همانند یک کشتی که باید در آب باشد، اما آب نباید درون کشتی باشد. اگر دنیا در حال اثرگذاری بر ماست، واضح است که ما با بی‌ایمان‌ها زیر یوغ ناموافق هستیم. و این یوغ ناموافق، یا اثر خدانشناسانه، امکان دارد به‌واسطۀ یک کتاب، یک فیلم، یک برنامۀ تلویزیونی، یک مجله یا حتی از راه دوستانِ مسیحیِ دنیایی به سراغ ما بیاید. اکثر مسیحیان دربارۀ چیزهایی که مجاز می­دانند بر ذهن و حیات آنها اثر بگذارد، بیش از حد غیرمسئولانه برخورد می­کنند.

پنج) همهٔ ما دوست داریم که باور کنیم می‌توانیم پیرامون امور نامقدس باشیم و خود را آنقدر قوی می‌دانیم که منکر اثر آنها بر خود می‌شویم. اما باید کلام خدا را مهم تلقی کنیم: فریب نخورید: «معاشر بد، اخلاق نیکو را تباه می­سازد» (اول قرنتیان ۳۳:۱۵). لازم است به پرسش سادۀ رومیان ۲:۱۲ بازگردیم: آیا ما در حال دوستی با این دنیا هستیم؟ یا آیا با تازه شدنِ  ذهنمان دگرگون می‌گردیم؟

شش) مسیحیان قرنتس همچون مردمان دنیا می­اندیشیدند، نه همانند مردمان خدادوست. آنها به‌خاطر مصاحبت­های خداناپسندانه­شان این نحوۀ نگرش به زندگی را کسب کردند -یا دست‌کم آن را ادامه دادند- پولس خطاب به آنها می‌گوید که یوغ ناموافق با بی‌ایمان‌ها را برهم زنند!

ب. پارسایی و شرارت را چه پیوندی است؟ مسیحیان قرنتس بیش از حد محبت‌آمیز و مملو از شفقت بودند، به آن حد که فکر می‌کردند می‌توانند شرارت را با پارسایی، و ظلمت را به همراه نور بپذیرند و بِلیعال را در کنار مسیح، به رسمیت بشناسند.

یک) بِلیعال واژه­ای است که از زبان عبری قرض گرفته شده و به مفهوم بی‌ارزشی یا شرارت است. در این قسمت به جای واژۀ دیگری برای شیطان به کار رفته است. «این واژه تنها در این قسمت از عهدجدید به کار رفته است، اما اغلب در عهدعتیق، به جهت توصیف اشخاصی که آشکارا رسوا و شرور هستند، به‌ کار می­رود.» (پول)

ج. نور و ظلمت را چه رفاقتی است؟ با بکارگیریِ واژهٔ رفاقت، پولس نمایان می­سازد که منظور او به‌راستی اثرگذاری بیشتر است تا حضور. «معروف است که طرفین هنگامی که متحد باشند، به حدی که متعلقات دیگری مال کسی دیگر است یا آنچه در مورد یکی صدق می‌کند در مورد دیگری نیز صادق است، مشغول مشارکت با یکدیگر می‌شوند.» (هاج)

د. معبد خدا و بت‌ها را چه سازگاری است؟: گویا مسیحیان قرنتس همچنان با مشکل بت­پرستی که پولس در اول قرنتیان ۸-۱۰ به آن اشاره کرد، درگیر هستند. مصاحبت آنها با بت‌ها بر اندیشۀ آنها اثر گذاشت و آنها را بیشتر و بیشتر دنیوی کرد.

ه. ما معبد خدای زنده‌ایم: در نامۀ اول قرنتیان ۱۹:۶-۲۰ پولس از مسیحیان همچون معابد خدا یاد کرد. در این قسمت، او به کلیسا همچون معبدی کامل اشاره دارد. زیرا معابد مکان‌ مقدسی هستند، و می­بایست در مقابل چیزهایی که امکان دارد مکان مقدس را ناپاک کنند مورد حفاظت قرار گیرند، ما باید از دل و ذهنمان همچون مکان‌های مقدس در نزد خداوند حفاظت نماییم.

یک) پس، از آن‌رو که کتاب حزقیال ۲۶:۳۷-۲۷ می‌گوید که خدا در معبد خویش است (بین آنها سکونت خواهم گزید و در میانشان راه خواهم رفت)، کتاب اشعیا ۱۱:۵۲ می‌گوید که ما به چه صورت باید آن معبد را به مکانی مقدس بدل کنیم (از میان ایشان بیرون آیید و جدا شوید… هیچ‌چیز نجس را لمس مکنید). عبارت «شما را خواهم پذیرفت» خاطرنشان می‌کند که این فقط جدا شدن از شرارت نیست، بلکه جدا شدنی به سوی خداست. «مسأله صرفاً این نیست که دل و زندگی خود را از امیال دنیوی تهی سازید -چه امر غیرممکنی! مسئله این است که دل خود را به سوی محبت خدا در مسیح بگشایید و بگذارید محبت از شما گذر نماید و قدرت کشندهٔ خود را اجرا کند تا اینکه دل شما از محبت پر شود.» (رِدْپَت)

دو) پولس به آیه‌ای از کتاب ارمیا ۹:۳۱ اشاره می‌کند تا مزیّت جدا شدن از اثرات دنیوی را نمایان سازد: رابطه­ای نزدیک­تر با خدا (من شما را پدر خواهم بود و شما مرا پسران و دختران خواهید بود). همواره وعده‌ای پرجلال برای آنها که حاضرند به‌خاطر پرهیزکاری‌شان، خود را از اثرگذاری دنیا مجزا سازند، باقی است.

سه) همانگونه که پولس این بخش­ها را بازگو می­نماید، الزاماً آنها را واژه به واژه از نسخۀ عبری یا ترجمۀ کتاب‌مقدس یهودی به یونانی، بازگو نمی­نماید. زمانی که پولس از کتاب‌مقدس نقل قول می­کند، اغلب آن را توضیح می­دهد. «با تطبیقی از متون، نمایان شُد که وِی خود را مقید به بازگو نمودن واژه به واژۀ برابر با اصل نمی­دید، بلکه بر مبنای مفهوم و مقصود ارتباط، و نمایان ساختنِ رابطۀ مکاشفۀ خدا با وضعیت خوانندگانش بود». (هیوز)

و. از میان ایشان بیرون آیید و جدا شوید: این فراخوان به مشکل «محبت بیش از حد» که پولس در دوم قرنتیان ۱۲:۶ به آن اشاره کرده، می‌پردازد. ما حقیقتاً می‌توانیم بیش از حد محبت بورزیم، با این گمان که می‌توانیم محبت خدا را بدون رد کردن تفکرات شیطان و این دنیا گسترش دهیم. یادتان باشد که یکی از بذرهایی که در مَثَل زمین­ها ناکام واقع شد، زمینی بود که بیش از حد حاصلخیز بود و هر چیزی در آن قابل رشد کردن بود.

ز. خداوندِ قادر مطلق می‌گوید: عنوان قادر مطلق واژۀ یونانی باستان pantokrater را به کار می­گیرد که به مفهوم «آنکه بر همه چیز دست دارد (بر همه چیز سلطه دارد)» است. در تمام عهدجدید، این واژه تنها در این قسمت و در کتاب مکاشفه به‌کار رفته است. پولس می‌خواهد که درک کنیم این خدا، حاکم آسمان است و با جدا شدن فرزندانش برای او، به آنها فرزنخواندگی را پیش‌کش می‌کند.

یک) دعوت به پاکی و جدا شدن برای خدا از پیشنهاد آشتی که در پایان دوم قرنتیان ۵ آمده، نشأت می‌گیرد. «شخص نمی‌تواند آشتی با خدا را بپذیرد و همچنان در گناه زندگی کند؛ چون انکار گناه در پذیرش آشتی دخیل است. پولس هرگز فرض را بر این نگرفت که شاید انسان یکی از فواید نجات را بپذیرد و دیگری را نادیده گیرد. نمی‌شود عفو را پذیرفت و از تقدیس خودداری کرد.» (هاج)