فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
متی باب ۱۶- مکاشفه ٔ اینکه عیسی کیست و برای انجام چه کاری آمد
هشدار بر ضد صدوقیان و فریسیان
۱. آیات (۱-۴) صدوقیان و فریسیان درخواست آیتی از عیسی دارند.
آنگاه فَریسیان و صَدّوقیان نزد عیسی آمدند تا او را بیازمایند. بدین منظور از او خواستند تا آیتی آسمانی به آنان بنمایاند. در پاسخ فرمود:«هنگام غروب، میگویید ”هوا خوب خواهد بود، زیرا آسمان سرخفام است،“ و بامدادان میگویید: ”امروز هوا بد خواهد شد، زیرا آسمان سرخ و گرفته است.“ شما نیک میدانید چگونه سیمای آسمان را تعبیر کنید، امّا از تعبیر نشانههای زمانها ناتوانید! نسل شرارتپیشه و زناکار آیتی میخواهند، امّا آیتی به آنها داده نخواهد شد جز آیت یونس نبی.» پس آنها را ترک گفت و به راه خود رفت.
الف. آنگاه فَریسیان و صَدّوقیان: کار مشترک آنها با یکدیگر نشاندهندۀ ترس عمیق در میان رهبران مذهبی بود. صدوقیان و فریسیان دشمنان دیرینهٔ یکدیگر بودند و این حقیقت که آنها بر ضد مسیح با هم متحد شده بودند، نشان میدهد او را خطری جدی میدیدند.
یک) «اتحاد فریسیان و صدوقیان یک پدیدۀ خارقالعاده بود. آنها هم باورها و هم سیاستهایی متفاوت مخالف یکدیگر داشتند.» (بارکلی)
· فریسیان مطابق حتی کوچکترین شریعت شفاهی و مکتوب زندگی میکردند؛ صدوقیان فقط کلام مکتوب کتبمقدس عبری را میپذیرفتند.
· فریسیان به وجود فرشتگان و رستاخیز ایمان داشتند، اما صدوقیان به این امور باور نداشتند (پولس در اعمال ۶:۲۳-۱۰ از این جدایی سود جست).
· فریسیان یک حزب سیاسی نبودند و حاضر بودند تحت هر حکومتی که به آنها اجازه میداد اعمال مذهبی خود را هرطور که میخواهند بهجای آورند، زندگی کنند. اما صدوقیان اشرافی بودند و برای حفظ ثروت و قدرت خود حاضر بودند با حکومت روم همکاری کنند.
· فریسیان مشتاق و منتظر مسیح بودند، اما صدوقیان اینطور نبودند.
دو) باوجود همۀ این تفاوتها، عیسی باعث شد آنها کنار هم قرار بگیرند. اما نه به دلیلی نیکو، آنها برای مخالفت با عیسی کنار هم قرار گرفتند اما به هرحال کنار هم قرار گرفتند.
ب. تا او را بیازمایند. بدین منظور از او خواستند تا آیتی آسمانی به آنان بنمایاند: عیسی آیات بسیاری را به انجام رسانده بود، اما آنها متقاعد نشده بودند. آنها به دنبال آیتی آسمانی بودند، مانند فرستادن آتش از آسمان بر لشگریان رومی. آنها گفتند با آیات زمینی که عیسی به انجام رسانده، متقاعد نمیشوند.
یک) قبلاً نیز در متی ۳۸:۱۲ از عیسی درخواست آیت شده بود و عیسی در پاسخ به آنان به آیت یونس اشاره کرده بود. طبق سنّت، آیات زمینی ممکن بود تقلبی و ساختهٔ دست شیطان باشند، اما فرض بر این بود که آیات آسمانی (آیتی که از آسمان نازل میشد) از جانب خدا هستند.
دو) «تقاضای فوری رهبران یهود برای درخواست آیتی آسمانی با واکنش آن جماعت به معجزات عیسی (متی ۳۱:۱۵) کاملاً در تضاد بود.» (فرانس)
ج. شما نیک میدانید چگونه سیمای آسمان را تعبیر کنید، امّا از تعبیر نشانههای زمانها ناتوانید!: عیسی ریاکاری آنها را محکوم کرد. آنها ادعا میکردند که میتوانند با اطمینان وضعیت آب و هوا را با توجه به نشانههایی که اطرافشان میبینند، پیشبینی کنند، اما نسبت به نشانههای مسیحایی عیسی که جلوی چشمانشان بود، کور بودند.
یک) «درخواست آیت از طرف آنها مدرکی است دال بر اینکه که آنها قادر به تشخیص نشانهها نبودند.» (کارسون)
دو) عیسی تنها کسی نبود که در دوران خود متوجه این ریاکاری شده بود. یهودیان زمان عیسی مَثلی داشتند که میگفت، اگر ریاکاران در همهٔ جهان ده قسمت باشند، نُه قسمت از آن ده قسمت در اورشلیم است.
سه) امّا از تعبیر نشانههای زمانها ناتوانید: عیسی به رهبران مذهبی زمان خودش درمورد نشانههای آمدن نخست خود سخن گفت. نبوتها، شرایط و شواهدی وجود داشتند که باید بهعنوان نشانههای زمانها بر آنها آشکار میساخت که مسیح آمده است. امروزه نیز بسیاری از مردم نسبت به نشانههای زمانها و درمورد آمدن ثانویه مسیح کور هستند.
د. نسل شرارتپیشه و زناکار آیتی میخواهند: این جمله از عیسی به ما خاطرنشان میکند که آیات و نشانهها به تنهایی کسی را تبدیل نمیکنند. ممکن است به آسانی اطمینان خود را بر این امر قرار دهیم که آیات و معجزات ابزاری برای ایمان آوردن افراد به مسیح هستند.
یک) مشکل این نیست که نشانهها و آیات ضعیف هستند، بلکه مشکل این است که بعد از این همه آیت، نسل شرارتپیشه و زناکار آیتی میخواهند. کتابمقدس نمونههای مکرری از آنانی ذکر میکند که آیات عظیمی دیدند، اما همچنان ایمان نیاوردند.
ه. امّا آیتی به آنها داده نخواهد شد جز آیت یونس نبی: عیسی وعدۀ آیتی را داد که قدرت داشت سبب ایمان آوردن مردم به رستاخیز او شود. او قبلاً در متی ۳۹:۱۲-۴۱ به آیت یونس نبی اشاره کرد و آشکارا آن را بهعنوان رستاخیز آتی خود شرح داد.
یک) میتوانیم برخی شباهتهای یونس و عیسی را به یادآوریم:
· یونس خودش را قربانی کرد تا دیگران نجات یابند.
· یونس با انجام این کارها از دید بشر پنهان شد.
· یونس زمانی که از دیدگان پنهان بود به حیات خود ادامه داد.
· یونس بعد از سه روز بازگشت، گویی از مردگان بازگشته است.
· یونس توبه را موعظه میکرد.
۲. آیات (۵-۱۲) هشدار عیسی به شاگردان درمورد تعالیم دروغین.
چون به آن سوی دریا رفتند، شاگردان فراموش کردند با خود نان بردارند. عیسی به ایشان گفت: «آگاه باشید و از خمیرمایۀ فَریسیان و صَدّوقیان دوری کنید.» پس ایشان در میان خود بحث کرده، میگفتند: «با خود نان نیاوردهایم.» عیسی این را دریافت و به ایشان گفت: «ای سستایمانان، چرا دربارۀ اینکه نان ندارید با هم بحث میکنید؟ آیا هنوز درک نمیکنید؟ آیا به یاد ندارید آن پنج نان و پنج هزار تن و چند سبد را که برگرفتید؟ یا آن هفت نان و چهار هزار تن و چند زنبیل را که برگرفتید؟ پس چرا درک نمیکنید که با شما دربارۀ نان سخن نگفتم؟ بلکه گفتم که از خمیرمایۀ فَریسیان و صَدّوقیان دوری کنید.» آنگاه درک کردند که بدیشان دربارۀ تعلیم فَریسیان و صَدّوقیان هشدار داده است، نه دربارۀ خمیرمایۀ نان.
الف. آگاه باشید و از خمیرمایۀ فَریسیان و صَدّوقیان دوری کنید: بعد از درگیری عیسی با رهبران مذهبی، او با استفاده از استعارهٔ خمیرمایه به شاگردان هشداری داد.
یک) همانطور که قبلاً در مَثَل خمیرمایه گفته شد (متی ۳۳:۱۳) خمیرمایه همواره تصویری از گناه و فساد بوده است (مخصوصاً در روایت پِسخ در خروج ۸:۱۲ و ۱۵:۱۲-۲۰).
دو) «این نمادی یهودی برای اشاره به تأثیر شریر بود. در نظر یهودیان خمیرمایه همیشه نماد شریر بود…خمیرمایه نشاندهندۀ یک تأثیر شیطانی است که میتواند در زندگی انتشار یابد و آن را فاسد سازد.» (بارکلی) «تعالیم غلط بهدرستی خمیرمایه خوانده میشوند، زیرا تراوش میکند، متورم میشود، منتشر میشود، تمام توده را فاسد میکند و همۀ این امور مخفیانه انجام میشود.» (ترپ)
ب. با خود نان نیاوردهایم: بعد از دو معجزۀ خوراکدادن عیسی به جمعیت پنج هزار نفری و معجزۀ دیگر خوراکدادن به جمعیت چهار هزار نفری، این نگرانی عجیب بود. شاگردان منظور عیسی را درک نکردند و متوجه نشدند او خمیرمایه را به صورت استعاری استفاده میکند.
یک) «حافظۀ ما به ساعت شنی میماند که تعالیم و تجارب از یک سو آن را مَملو میسازند و از سویی دیگر، از طریق حفرهای کوچک، خالی میشوند. اما دعای ما به درگاه خدا باید این باشد که دست خود را بر آن حفره بگذارد و محفظهٔ خاطرت ما را همچون ظرف منا گرداند، که حقایق مقدس را در صندوقچهٔ جان محفوظ میدارد.» (ترپ)
ج. آنگاه درک کردند که بدیشان دربارۀ تعلیم فَریسیان و صَدّوقیان هشدار داده است، نه دربارۀ خمیرمایۀ نان: عیسی بر اهمیت هوشیاری و محفاظت در برابر تعالیم اشتباه تأکید کرد، مخصوصاً در خدمت ریاکاری مذهبی.
یک) عیسی شاگردانش را به سه موضوع محکوم کرد:
· ناآگاهی: زیرا درک نکردند که او از چیزهای نمادین (خمیرمایه) برای آشکار ساختن چیزهای روحانی (خطر تعالیم و اعمال صدوقیان و فریسیان) استفاده کرد.
· بیایمانی: زیرا آنها بیش از حد نگران فراهم کردن نان بودند درحالیکه در شرایط مختلف دیده بودند عیسی بهطرز معجزهآسایی نان فراهم کرده بود.
· فراموشی: چون به نظر میرسید که آنها کاری که عیسی قبلاً برای فراهم ساختن نان انجام داده بود را فراموش کرده بودند.
پطرس عیسی را بهعنوان مسیح اعلام میکند.
۱. آیهٔ (۱۳) عیسی از شاگردان پرسید که دیگران میگویند او کیست.
چون عیسی به نواحی قیصریۀ فیلیپی رسید، از شاگردان خود پرسید: «به گفتۀ مردم، پسر انسان کیست؟»
الف. چون عیسی به نواحی قیصریۀ فیلیپی رسید: عیسی یکبار دیگر از منطقهای که عمدتاً یهودینشین بود، خارج شد و به مکانی وارد شد که بیشتر ساکنین آن غیریهودی بودند. احتمالاً این عقبنشینی به خاطر ازدحام جمعیت بود.
یک) «قیصریۀ فیلیپی حدود ۴۶ کیلومتریِ شمال شرقی دریاچۀ جلیل واقع شده است… جمعیت آن منطقه عمدتاً از غیریهودیان تشکیل شده بود و عیسی آنجا برای تعلیم دوازده شاگرد آرامش داشت.» (بارکلی)
ب. به گفتۀ مردم، پسر انسان کیست؟: عیسی این پرسش را به این دلیل نپرسید که خودش نمیدانست کیست و یا به این دلیل که وابستگی نادرستی به نظر دیگران داشت. او این پرسش را به این دلیل پرسید که مقدمهای باشد بر پرسشهای مهم بعدی.
یک) قیصریۀ فیلیپی ناحیهای بود با بتهای مختلف و در آن مناسکی برای خدایانی که رقیب یکدیگر بودند به جا آورده میشد. «در این منطقه معابد فراوانی برای پرستش بَعَل سوری باستان وجود داشت… در قیصریۀ فیلیپی تپۀ بزرگی پدید آمد که در آن غار عمیقی بود و گفته میشد این غار محل تولد پان (Pan)، خدای طبیعت بود… در قیصریۀ فیلیپی، معبد بزرگی وجود داشت که از سنگ مرمر سفید ساخته شده بود و محل پرستش قیصر بود… گویی عیسی عمداً خود را در مقابل پیشینۀ مذاهب جهان، با سابقه و شکوهشان قرار داد و خواست که با آنها مقایسه شود و در نهایت حکمی به نفع خودش صادر شود.» (بارکلی)
۲.آیات (۱۴-۱۶) پرسش و پاسخ مهم
آنان پاسخ دادند: «برخی میگویند یحیای تعمیددهنده است. بعضی دیگر میگویند ایلیا، و عدهای نیز میگویند اِرمیا یا یکی از پیامبران است.» عیسی پرسید: «شما چه میگویید؟ به نظر شما من کیستم؟» شَمعون پطرس پاسخ داد: «تویی مسیح، پسر خدای زنده!»
الف. برخی میگویند یحیای تعمیددهنده است. بعضی دیگر میگویند ایلیا، و عدهای نیز میگویند اِرمیا یا یکی از پیامبران است: مردمی که فکر میکردند عیسی همان یحیای تعمیددهنده است، چیز زیادی درمورد او نمیدانستند و همچنین نمیدانستند که عیسی و یحیی در یک زمان خدمت میکردند. با اینحال یحیی، ایلیا و ارمیا (به همراه سایر پیامبران) اصلاحگران ملّی بودند که در برابر حاکمین فاسد زمان خود ایستادند.
یک) برخی تصور میکردند عیسی مانند یحیایی تعمیددهنده یک پیشتاز توبۀ ملّی است و برخی دیگر نیز فکر میکردند عیسی مانند ایلیا معجزهگری معروف است، عدهای نیز بر این باور بودند که عیسی مانند ارمیا و سایر پیامبران شخصی است که کلام خدا را اعلام میکند.
دو) شاید مردم با دیدن عیسی در این نقشها، امیدوار بودند عیسی همان مسیح سیاسی باشد که قدرتهای فاسدی که اسرائیل را تحت فشار قرار داده بودند را به زیر میکشد.
سه) گرایش کلی در همۀ این پاسخها دست کم گرفتن عیسی بود، ولی همچنان او را شایستۀ احترام و اکرام میدانستند، اما نه احترامی که حقیقتاً سزاوار آن بود.
ب. شما چه میگویید؟: خوب بود که شاگردان بدانند مردم درمورد عیسی چه فکری میکنند. اما عیسی باید شخصاً از آنان میپرسید که آنها چه باوری درمورد عیسی داشتند.
یک) این پرسش پیش روی همهٔ کسانی قرار داده شده که از عیسی میشنوند. در واقع، ما هر روز با باور و عمل خود به این پرسش پاسخ میدهیم. اگر واقعاً باور داریم که عیسی همانی است که میگوید، پس چنین باوری نحوهٔ زندگی ما را تحت تأثیر قرار میدهد.
دو) «خداوند ما فرض را بر این گرفته بود که شاگردانش نباید تفکراتی همچون اشخاص دیگر داشته باشند. آنها نباید از روح این عصر پیروی کنند و دیدگاهشان را مطابق شخصیتهای فرهنگی روزگار خود شکل دهند.» (اسپرجن)
ج. تویی مسیح، پسر خدای زنده: پطرس نظر مردم را میدانست -در حالیکه این امر تعریفی از عیسی بود- اما سخنی دقیقی به حساب نمیآمد. عیسی از یحیای تعمیددهنده و ایلیا یا انبیا بزرگتر بود. او چیزی بیش از یک اصلاحگر ملّی، یک معجزهگر و یک پیامبر بود. عیسی، همان مسیح بود.
یک) میتوانیم تصور کنیم که این درکی بود که پطرس و سایر شاگردان به مرور زمان به آن دست یافتند. در ابتدا، آنها عیسی را بهعنوان خاخام و معلم برجسته و متفاوت میدانستند. آنها طبق رسم آن موقع، بهعنوان شاگرد و پیرو، خود را به عیسی متعهد کردند. با این وجود به مرور زمان پطرس و احتمالاً سایر شاگردان دریافتند که عیسی درحقیقت نه تنها مسیح است، بلکه پسر خدای زنده نیز هست.
دو) پطرس دریافت که عیسی نه تنها مسیح خداوند است، بلکه خود خداست. یهودیان بهدرستی فکر میکردند که عنوان «پسر خدای زنده» بهطور خاص به مفهوم ادعای اولوهیت و خدایی است.
سه) «شاید صفت زنده در اینجا تضاد بین خدای حقیقی و خدایان مردم آن منطقه را نشان میدهد (قیصریۀ فیلیپی مرکز پرستش پان بود)» (فرانس)
۳. آیات (۱۷-۲۰) عیسی، پطرس را برای دلیری و اعلام درستش تحسین میکند.
عیسی گفت: «خوشا به حال تو، ای شَمعون، پسر یونا! زیرا این حقیقت را جسم و خون بر تو آشکار نکرد، بلکه پدر من که در آسمان است. من نیز میگویم که تویی پطرس، و بر این صخره، کلیسای خود را بنا میکنم و دروازههای هاویه بر آن استیلا نخواهد یافت. کلیدهای پادشاهی آسمان را به تو میدهم. آنچه بر زمین ببندی، در آسمان بسته خواهد شد و آنچه بر زمین بگشایی، در آسمان گشوده خواهد شد.» آنگاه شاگردان خود را منع کرد که به هیچکس نگویند او مسیح است.
الف. زیرا این حقیقت را جسم و خون بر تو آشکار نکرد، بلکه پدر من که در آسمان است: عیسی بر پطرس آشکار ساخت که او بدون اینکه خودش در آن لحظه بداند، با الهام الهی سخن گفته است. به همین دلیل، واقعاً خوشا به حال پطرس بود -هم بهخاطر دیدگاهی که یافته بود و هم بهخاطر نحوهای که آن دیدگاه به او رسیده بود.
یک) ما نیز اغلب اوقات انتظار داریم خدا با روشهایی غیرمعمول و عجیب سخن بگوید. اینجا خدا بسیار طبیعی از طریق پطرس سخن گفت، طوریکه حتی پطرس خودش نیز نفهمید این پدر آسمانی بود که این امر را بر او آشکار ساخت.
دو) همچنین این امر به نیاز ما به مکاشفۀ مافوق طبیعی در مورد عیسی اشاره دارد. «اگر درمورد عیسی چیزی بیش از آنچه جسم و خون برایتان آشکار ساخته نمیدانید، همانطور که حدس و گمانهای زمانۀ صدوقیان و فریسیان که نسلی زناکار و بیایمان باقی ماندند، برایشان برکتی به ارمغان نیاورد، این نوع شناخت از عیسی نیز برای شما برکتی به همراه نخواهد داشت.» (اسپرجن)
ب. من نیز میگویم که تویی پطرس: این نه تنها به رسمیت شناختن نام رومی پطرس بود؛ بلکه وعدۀ کار خدا در پطرس نیز به حساب میآمد. نام پطرس به معنی «صخره» است. البته شاید اینطور به نظر نمیرسید که پطرس یک صخره باشد، ولی باید به صخره تبدیل میشد. خدا شخصیت او که طبیعتاً تندخو بود را به چیزی استوار و قابل اعتماد تبدیل کرد.
ج. و بر این صخره، کلیسای خود را بنا میکنم: کلمۀ صخره، منشاءِ مناقشات بسیاری بوده است. بهتر است اینطور در نظر بگیریم که عیسی به خودش (شاید هنگام سخن گفتن عیناً به خودش اشاره کرد) و یا به اعتراف پطرس به هویت اصلی عیسی، اشاره داشت.
یک) پطرس با شهادتش، خود را بهعنوان صخرهای که کلیسا بر آن بنا شده بود، نمیدید. او نوشت که ما سنگهای زنده هستیم و عیسی سنگ زاویه است. میتوان گفت پطرس «اولین ایماندار» و «اولین صخره» در میان «صخرههای بسیار» بود.
دو) پطرس در رسالۀ اول پطرس ۴:۱-۵ بهخوبی بیان کرد: «با نزدیک شدن به او، یعنی به آن سنگ زنده که آدمیان رد کردهاند امّا نزد خدا برگزیده و گرانبهاست، شما نیز چون سنگهای زنده به صورت عمارتی روحانی بنا میشوید تا کاهنانی مقدّس باشید و بهواسطۀ عیسیمسیح، قربانیهای روحانی مقبول خدا را تقدیم کنید.»
د. کلیسای خود را بنا میکنم: این اولین اشاره در عهدجدید (و کتابمقدس به این مفهوم) به کلمۀ کلیسا با استفاده از کلمۀ یونانی باستان «ekklesia» میباشد. شایان توجه است که این اشاره بسیار قبل از شروع چیزی بود که در روز پنطیکاست در اعمال باب ۲ بهعنوان کلیسا ذکر شده است.
یک) این امر نشان میدهد که عیسی انتظار داشت یا نبوت کرد که چه نتیجهای از این رسولان (شاگردان) و کسانی که پیغام آنها را باو کردند حاصل میشود، پیغامی در مورد مسیح بودن و پسر خدای زنده بودن عیسی.
دو) کلمۀ یونانی باستان « ekklesia» قبل از این هرگز کلمۀ مذهبی نبوده است و فقط به معنی «گروه» یا «گروه فراخوانده شده» بود. عیسی در توصیف گروه آیندۀ شاگردان و پیروان خود عمداً از کلمهای استفاده کرد که بار معنایی مذهبی نداشت.
سه) بهعلاوه، این عبارت از عیسی، ادعای واضح مالکیت بود (کلیسای خود). کلیسا به عیسی تعلق دارد. این عبارت همچنین ادعای الوهیت نیز بود: «آنچه جلب توجه میکند این است که… عیسی با جسارت کلیسا را جماعت من توصیف میکند نه جماعت خدا.» (فرانس)
چهار) روی هم رفته، این وعده فوقالعاده است:
· او قوم خود را بهطور مشترک گردهم آورد: بنا میکنم.
· او کلیسا را بر بنیانی مستحکم بنا نمود: بر این صخره.
· او چیزی را بنا کرد که به خودش تعلق داشت: کلیسای خود.
· او آن بنا را همچون دژی مستحکم ساخت: دروازههای هاویه بر آن استیلا نخواهد یافت.
ه. دروازههای هاویه بر آن استیلا نخواهد یافت: عیسی همچنین وعده میدهد -که نیروهای مرگ و تاریکی نمیتوانند بر کلیسا غالب آیند و آن را شکست دهند. در این زمانهای تاریک و ناامیدکننده، این وعدۀ با ارزشی برای کلیسا است.
یک) جان ترپ مفسر پیوریتن عبارت دروازههای هاویه را به این شکل شرح میدهد: «همهٔ قدرت و سیاست جهنم کنار هم.»
دو) «جهنم (هاویه) در اینجا به مفهوم مکان لعنت نیست… بلکه به معنی مرگ، قبر و یا وضعیت مردگان است: با اینحال شریر در اینجا به مفهوم صاحب قدرت مرگ میباشد. (عبرانیان )۴:۲» (پول)
سه) «دروازههای جهنم یعنی نیرنگها و قدرتهای عالم نامرئی. در زمانهای باستان دروازههای شهرهای مستحکم برای برگزاری شوراها مورد استفاده قرار میگرفتند و معمولاً مکانهای نیرومندی بودند. این سخن خداوندمان به این معناست که نه توطئهها، نه نقشهها، نه قدرتهای شیطان و فرشتگان او، هرگز نمیتوانند بر حقیقت مقدس اعتراف فوق چیره شوند.» (کلارک)
چهار) دیدگاهی کمی متفاوت: «بنابراین میتوان گفت هرگز نمیمیرد و توسط “دروازههای جهنم“ بسته نخواهد شد.» (فرانس)
و. کلیدهای پادشاهی آسمان را به تو میدهم: این ایده که پطرس کلیدهای پادشاهی آسمان را در دست دارد، تصورات (و الاهیات) بسیاری از مسیحیان را در طی قرنهای بسیار به خود جلب کرده است. در آثار هنری تقریباً همیشه پطرس با کلیدهایی به تصویر کشیده شده است.
یک) برخی تصور میکنند منظور این است که پطرس قدرت پذیرش و یا بیرون نگه داشتن افراد از آسمان را دارد. چنین پنداشتی بنیان تصویر معروف از پطرس بر دروازههای مرواریدی آسمان است که به مردم اجازهٔ ورود یا عدم ورود را میدهد.
دو) برخی فکر میکنند منظور این است که پطرس اولین پاپ بود و جانشینان فرضی او کلیدهایی که اولین بار به پطرس داده شد را دارند. در واقع نشان پاپ در کلیسای کاتولیک روم از دو کلید برجسته که به یکدیگر متصل هستند، تشکیل شده است.
سه) هیچ شکی نیست که در بین رسولان، پطرس از جایگاه خاصی برخوردار بود و او چند امتیاز خاص داشت:
· در فهرست اسامی رسولان، همیشه نام او در ابتدا ذکر شده است.
· او درهای پادشاهی را در اعمال ۳۸:۲-۳۹ به سوی یهودیان باز کرد.
· او درهای پادشاهی را به سوی غیریهودیان باز کرد، (اعمال ۴۴-۳۴:۱۰).
چهار) با این وجود هیچ استدلال کتابمقدسی وجود ندارد که امتیاز یا اقتدار پطرس انتقال یافته باشد. به بیان دیگر، میتوان گفت عیسی کلیدها را به پطرس داد، اما به او اقتدار نداد که کلیدها را به نسل بعدی انتقال دهد و هیچ زمزمهای در کتابمقدس نیست که نشان دهد اقتدار پطرس انتقال داده شده است.
پنج) منظور این است که اقتدار رسالت از جانب عیسی میآید، عیسی این اقتدار را به پطرس بخشید، پطرس هم بر سر افراد منتخب و مقرر دست گذاشت و آنها نیز بر سر اشخاص منتخب و مقرر دیگر دست گذاشتند و الی آخر، و این کار از نسلی به نسل دیگر انتقال یافت، ولی چنین نظری بیپایه و اساس است. این دقیقاً همان چیزی است که اسپرجن درموردش گفت: «گذاشتن دستان خالی بر سرهای خالی.»
ز. آنچه بر زمین ببندی، در آسمان بسته خواهد شد و آنچه بر زمین بگشایی، در آسمان گشوده خواهد شد: قدرت بستن و گشودن، چیزی است که خاخامهای آن زمان آن را به کار میگرفتند. آنها شخص را مطابقِ بندی از شریعت باز میکردند یا میبستند. عیسی وعده میدهد که پطرس -و سایر رسولان- قادر خواهند بود که با اقتدار مرزهایی برای جماعت عهدجدید خود معین کنند. این اقتداری بود که به رسولان و انبیا داده شده بود تا بنیانی ایجاد کنند. (افسسیان ۲۰:۲)
یک( این امر را باید اینطور درک کنیم که عیسی به نخستین نسل رسولان اجازه و اقتدار داد تا برای کلیسای اولیه قوانین وضع کند و بهطور غیرمستقیم، مکتوبات الهامشدهای برجای بگذارند که همۀ نسلها را هدایت میکند. اقتداری که پطرس دارد «چیزی نبود که فقط او به تنهایی داشته باشد، همانطور که در قسمت آخر متی ۱۸:۱۸ میبینیم به کل گروه شاگردان اشاره شده است.» (فرانس)
دو) «بستن» و «گشودن» عباراتی اجرایی در زندگی روزانۀ یهودی بودند؛ هرگاه یک یهودی با شریعت موسی مخالفت میکرد، در رابطه با آن قانون «بسته» و یا «گشوده» میشد. «گشودن» مجاز بودن و «بستن» ممنوع بودن، محسوب میشد. «گشودن» به مفهوم آزاد بودن از آن قانون و «بستن» به مفهوم تحت آن قانون بودن، بود. «مفهوم عادی که هر یهودی باید آن را درک میکرد، مفهوم مجاز و ممنوع بود. بستن چیزی به مفهوم ممنوع اعلام کردن آن بود و گشودن آن به مفهوم مجاز اعلام کردن آن بود. اینها عباراتی معمولی در تصمیمگیری درمورد شریعت بودند» (بارکلی)
سه) در زندگی روزمرۀ یهودی این امر ممکن بود بسیار پیچیده باشد. اینجا نمونهای از نوشتههای خاخامی باستان به نقل از استاد مایک راس ذکر شده است.
· اگر سگ شما در خانهتان بمیرد، آنگاه خانهتان پاک است یا نجس؟ نجس.
· اگر سگ شما در بیرون از خانهتان بمیرد، آنگاه خانهتان پاک است یا نجس؟ پاک.
· اگر سگ شما دم در خانهتان بمیرد، آنگاه خانهتان پاک است یا نجس؟ نوشتههای خاخامی باستان درمورد این موضوع بحث میکنند و ذکر میکنند که اگر سگ در حالی بمیرد که بینیاش به سمت خانه باشد، آنگاه آن خانه نجس است، اما اگر بینی سگ به سمت خانه نباشد آنگاه آن خانه پاک است.
چهار) عیسی بهعنوان استاد آنها، برای شاگردان خود امر بستن و گشودن را به انجام میرساند. وقتی او به شاگردان خود اجازه داد در روز شبات از مزرعه گندم بچینند (متی ۱:۱۲-۸) درحقیقت بدون استفاده از این کلمات، همان کار «بستن» و «گشودن» را انجام داد.
پنج) شایان توجه است که وقتی زمان آن رسید که باید درک میکردند دوران حفظ احکام مربوط به خوراکهای عهدعتیق به پایان رسیده، خدا در مورد این موضوع ابتدا با پطرس سخن گفت. او و سایر رسولان توسط روح خدا هدایت شدند که باید مسیحیان را در مورد چنین بخشهایی از عهدعتیق ببندند و بگشایند.
شش) معنای ثانویهٔ آن این است که این قدرت امروزه در اختیار کلیساست. «امروزه خداوند همچنان از تعالیم و اعمال خادمین فرستادۀ خود، یعنی پطرسهایی که تکههایی از یک صخره هستند، پشتیبانی میکند. هنگامی که قضاوتها در کلیسای او بهدرستی اجرا شوند، آنگاه تأیید او را دربردارند و همین امر آنها را اعتبار میبخشد. کلام فرستادگان او که به نام او سخن میگویند باید توسط خدا تأیید شوند و فقط نباید وعدهها و تهدیدها را بیان کنند و یک لفاظی محض باشند.» (اسپرجن)
ز. آنگاه شاگردان خود را منع کرد که به هیچکس نگویند او مسیح است: عیسی خوشحال بود که شاگردانش درک کرده بودند، او در حقیقت کیست اما همچنان نمیخواست قبل از فرارسیدن زمان مناسب هویتش آشکار شود.
یک) «آنها قبل از اینکه بتوانند موعظه کنند که عیسی همان مسیح است، باید خودشان مفهوم این حقیقت را درک میکردند.» (بارکلی)
۴. آیهٔ (۲۱) عیسی شروع به آشکار ساختن وسعت مأموریتش کرد.
از آن پس عیسی به آگاه ساختن شاگردان خود از این حقیقت آغاز کرد که لازم است به اورشلیم برود و در آنجا از مشایخ و سران کاهنان و علمای دین آزار بسیار ببیند و کشته شود و در روز سوّم برخیزد.
الف. لازم است به اورشلیم برود… آزار بسیار ببیند و کشته شود: این امر احتمالاً باعث حیرت شدید شاگردان شد. آنها بعد از اینکه درک کردند عیسی همان مسیح است، آخرین چیزی که انتظارش را داشتند این بود که مسیح آزار بسیار ببیند و کشته شود.
یک) با این وجود این کار مسیح پیشبینی شده بود (اشعیا ۳:۵۳-۱۲) باید میمرد و باید در روز سوّم از بر میخیزید.
دو) آزار و مرگ عیسی بهخاطر دو حقیقت عظیم لازم بود: گناه بشر و محبت خدا. در حالیکه مرگ او نمونۀ غایی گناه بشر بر علیه خدا بود، در عین حال ابراز عالی محبت خدا به بشر نیز بود.
سه) «‘لزوم‘ رنج عیسی، نه در جبرگرایی بیحد و اندازه و نه در عزم قهرمانانه نهفته است (البته اگرچه تا حدودی هر دو حاضر بودند)، بلکه در تسلیم ارادۀ پدر نهفته است.» (کارسون)
چهار) «مشایخ و کاهنان اعظم و علمای دین، سه گروهی بودند که با هم شورای یهود (سنهدرین) یا دادگاه عالی یهود را تشکیل داده بودند؛ عیسی بهطور رسمی محکوم به اعدام شد. بنابراین بیگانگی میان عیسی و سران رهبری یهود امری قطعی بود.» (فرانس)
ب. و در روز سوّم برخیزد: شاگردان احتمالاً بسیار تعجب کردند از اینکه عیسی گفت در اورشلیم باید کشته شود و این سخنان را جدی نگرفتند. کمی بعد یک فرشته این سخنان را یادآور میشود (لوقا ۶:۲۴-۸).
۵. آیات (۲۲-۲۳) مخالفت غیرعمد پطرس با عیسی.
اما پطرس او را به کناری برد و سرزنشکنان گفت: «دور از تو، سرورم! مباد که چنین چیزی هرگز بر تو واقع شود.» عیسی روی برگردانیده، به او گفت: «دور شو از من، ای شیطان! تو مانعِ راه منی، زیرا افکار تو انسانی است نه الهی.»
الف. دور از تو، سرورم! مباد که چنین چیزی هرگز بر تو واقع شود: در این لحظه پطرس جسارت قابل توجهی برای سرزنش کردن عیسی داشت. پطرس این کار را به شکلی خصوصی انجام داد (او را به کناری برد) ، با این وجود به اندازۀ کافی مطمئن بود که به عیسی بگوید او اشتباه میکند که میخواهد به اورشلیم برود تا کشته شود.
یک) بهآسانی میتوان دید که پطرس از همین گامها پیروی کرد:
· پطرس اعتراف کرد که عیسی همان مسیح است.
· عیسی پطرس را تحسین میکند و میگوید خدا این امر را بر او آشکار ساخته است.
· عیسی درمورد جفاها، مرگ و رستاخیز خود سخن میگوید.
· پطرس احساس میکند این سخنان درست نیستند و احساس میکند از خدا میشنود، بنابراین اختیار یا حق دارد که اینگونه صحبت کند.
· پطرس با سرزنش عیسی شروع میکند. «این شروع نشان میدهد پطرس تا زمانی که عیسی سخن او را قطع میکند، ادامه میدهد.» (کارسون)
دو) میتوانیم اینگونه استنباط کنیم که اگر پطرس تا این اندازه جسارت داشت که عیسی را سرزنش کند، پس حتماً مطمئن بود که خدا با او سخن گفته و حق با اوست و عیسی در این مورد اشتباه میکند. کار جایی خراب شد که پطرس به توانایی خود در شنیدن صدای خدا بیش از حد اطمینان داشت.
· حرفی که پطرس زد، طبق کتابمقدس نبود.
· حرفی که پطرس زد، با اقتدار روحانی که بر او قرار داشت در تضاد بود.
ب. دور شو از من، ای شیطان: این سرزنشی تند از سوی عیسی بود، اما کاملاً مناسب بود. اگرچه یک لحظه قبل پطرس بهعنوان پیغامرسان خدا سخن گفت، اما سپس بهعنوان پیغامرسان شیطان زبان به سخن گشود. عیسی میدانست در این سخنان ناامیدکننده هدفی شیطانی وجود دارد تا او را از خدمتش بر روی صلیب دلسرد کند، اما عیسی اجازه نداد این هدف تحقق یابد.
یک) میتوانیم مطمئن باشیم که پطرس نمیدانست از طرف شیطان سخن میگوید، همانطور که کمی قبل نمیدانست از جانب خدا سخن میگوید. اغلب اوقات ابزار شیطان یا خدا بودن آسانتر از آن است که بخواهیم باور کنیم.
دو) «اوریجن اینطور بیان میکند که عیسی به پطرس میگفت: “پطرس، جایگاه تو پشت سر من است، نه پیشاپیش من. جایگاه تو این است که مرا در راهی که انتخاب میکنم پیروی کنی، نه اینکه سعی کنی به راهی که خودت دوست داری کشیده شوم.“» (بارکلی)
ج. تو مانعِ راه منی، زیرا افکار تو انسانی است نه الهی: عیسی آشکار میسازد که چگونه پطرس طرز فکر شیطانی مییابد. او بهطور واضح تصمیم نمیگیرد که خدا را انکار کند و شیطان را در آغوش بگیرد؛ او بهسادگی اجازه میدهد افکارش بر چیزهای انسانی متمرکز شود و نه آنچه الهی است و شیطان نیز از این فرصت استفاده میکند.
یک) پطرس نمونۀ کاملی است از اینکه چگونه یک قلب سرسپرده همراه با تفکر انسانی میتواند اغلب منجر به فاجعه شود.
دو) پطرس، عیسی را سرزنش کرد و این امر گواهی از خمیرمایه است که در متی ۶:۱۶ به آن اشاره شد. پطرس با افکار انسانی مسیح را فقط مظهر قدرت و قوت میدید و نه خادمی رنج کشیده. از آنجایی که پطرس نمیتوانست مسیح رنج کشیده را درک کند، شروع به سرزنش عیسی کرد.
دعوت عیسی از شاگردان
۱. آیۀ (۲۴) عیسی اعلام میکند که از شاگردانش انتظار دارد که خود را انکار کنند و از او پیروی کنند.
سپس رو به شاگردان کرد و فرمود: «اگر کسی بخواهد مرا پیروی کند، باید خود را انکار کرده، صلیب خویش برگیرد و از پی من بیاید.
الف. سپس رو به شاگردان کرد و فرمود: «اگر کسی بخواهد مرا پیروی کند: اینها سخنانی بود که عیسی به شاگردان خود گفت، یعنی آنانی که حقیقتاً میخواستند عیسی را پیروی کنند.
ب. باید خود را انکار کرده، صلیب خویش برگیرد: شنیدن این حقیقت که عیسی باید آزار ببیند، طرد شود و بر روی صلیب کشته شود، برای شاگردان به اندازۀ کافی ناخوشایند بود. اکنون عیسی به آنان گفت آنها نیز باید همین کار را انجام دهند.
ج. باید خود را انکار کرده، صلیب خویش برگیرد: همه میدانستند منظور عیسی از این سخن چیست. هرکسی میدانست که صلیب ابزار خستگیناپذیرِ مرگ است. صلیب هیچ کاربرد و هدف دیگری نداشت.
یک) صلیب ربطی به مراسم مذهبی نداشت، همچنین ربطی به احساسات روحانی و سنّتها نداشت، بلکه روشی برای اعدام بود.
دو) در این بیست قرن بعد از عیسی، کارهای بسیار خوبی برای تشریفات و مقدس ساختن صلیب انجام دادهایم. با این وجود عیسی این چنین گفت: «هر روز در مسیر مرگ قدم بردارید و مرا پیروی کنید.» برداشتن صلیب سفر نبود، بلکه راه یک طرفه بود که هیچ بلیط برگشتی ندارد و هرگز سفری دو طرفه نبود.
سه) «برداشتن صلیب به برخی آزردگیها در زندگی اشاره نمیکند، بلکه دربردارندۀ مسیر صلیب است و نشاندهندۀ تصویری از شخصی محکوم است که باید صلیب خود را تا محل اعدام بر دوش خود حمل کند، همانطور که لازم بود عیسی این کار را انجام دهد.» (وِسِل، تفسیر مرقس)
چهار) «لوتر گفت: هر مسیحی باید اهل صلیب باشد و باید کاری بیشتر از راهبانی انجام دهد که صلیبهای چوبی درست میکردند و آنها را بر پشت خود حمل میکردند و باعث میشدند همۀ دنیا به آنها بخندد.» (تِرپ، تفسیر مرقس)
د. باید خود را انکار کرده، صلیب خویش برگیرد: عیسی انکار کردن خود و برداشتن صلیب را با هم برابر ساخت. این دو عبارت یک مفهوم را میرساند. صلیب برای تأیید خود نیست. شخصی که صلیب حمل میکند، میداند که نمیتواند خودش را نجات دهد.
یک) «انکار خود به معنی خودداری نیست. زمانی عمل خودداری را انجام میدهیم که برای هدفی نیکو، از انجام برخی کارها و فعالیتها خودداری میکنیم، اما زمانی عمل انکار خویشتن را انجام میدهیم که خودمان را تسلیم مسیح کنیم و مطیع ارادۀ او باشیم.» (ویرزبی، تفسیر انجیل مرقس)
دو) انکار خویشتن به معنی زندگی با محوریت دیگران است. عیسی تنها کسی بود که این کار را به کامل به انجام رسانید و ما باید از او پیروی کنیم (و مرا پیروی کند). پیروی کردن عیسی به سادهترین معنا یعنی: او صلیب خود را حمل کرد، او در مسیر مرگ قدم برداشت، پس ما نیز باید او را به همین طریق پیروی کنیم.
سه) ذات بشر میخواهد در خود غوطهور شود، نه اینکه خود را انکار کند. مرگ خود همیشه دردناک است و اگر انتظار داریم که تجربهای خوشایند و بدون درد باشد، آنگاه ناامید خواهیم شد. مرگ خویشتن حکمی افراطی برای زندگی مسیحی است. برداشتن صلیب یک مفهوم دارد: به سوی مرگ حتمی قدم برداشتید و تنها امیدتان قدرت رستاخیز است.
۲. آیات (۲۵-۲۷) تضاد صلیب: بهدست آوردن حیات با از دست دادن آن.
زیرا هر که بخواهد جان خود را نجات دهد، آن را از دست خواهد داد؛ امّا هر که بهخاطر من جان خود را از دست بدهد، آن را باز خواهد یافت. انسان را چه سود که تمامی دنیا را بِبَرد، امّا جان خود را ببازد؟ انسان برای بازیافتن جان خود چه میتواند بدهد؟ زیرا پسر انسان در جلال پدر خود به همراه فرشتگانش خواهد آمد و به هر کس برای اعمالش پاداش خواهد داد.
الف. زیرا هر که بخواهد جان خود را نجات دهد، آن را از دست خواهد داد؛ امّا هر که بهخاطر من جان خود را از دست بدهد، آن را باز خواهد یافت: باید در این طریق از عیسی پیروی کنیم، چون تنها طریقی است که در آن حیات خواهیم یافت. گفتن این امر عجیب است که: «هرگز حیات نخواهید یافت تا زمانی که اولین قدم را با عیسی به سوی مرگ بردارید.» اما این تنها یک ایده است. اگر ابتدا نمیرید، نمیتوانید حیات رستاخیر را به دست آورید.
یک) شما وقتی یک دانه را میکارید آن را از دست نمیدهید، اگرچه بهنظر میرسد آن دانه مُرده و دفن شده است. درحقیقت آن دانه را رها کردهاید تا به چیزی تبدیل شود که همیشه قصد داشته است.
ب. انسان را چه سود که تمامی دنیا را بِبَرد، امّا جان خود را ببازد؟ اجتناب از قدم برداشتن با عیسی به سوی مرگ به این معنی است که شاید شما همۀ دنیا را مال خود کنید، اما در نهایت همهچیز را از دست خواهید داد.
یک) عیسی این فرصت را داشت که با پرستش شیطان همۀ دنیا را بهدست آورد (لوقا ۵:۴-۸)، اما او درعوض حیات و پیروزی را در اطاعت یافت.
دو) بهطور شگفتانگیزی، آنانی که با این روش در حضور عیسی زندگی میکنند، کسانی هستند که حقیقتاً شاد هستند. وقتی تمام زندگی خود را به عیسی واگذار میکنیم و بهعنوان شخصی دگر-محور زندگی میکنیم، آنگاه نه تنها از زندگیمان چیزی کم نمیشود، بلکه به آن افزوده نیز میشود.
ج. و به هر کس برای اعمالش پاداش خواهد داد: این سود نهایی در آن روز داده خواهد شد. اگر ما در زندگی خود نسبت به حقیقت کور باشیم آنگاه جان خود را خواهیم باخت.
یک) «نه تنها نمونۀ عیسی، بلکه قضاوتی که او انجام خواهد داد نیز انگیزهای است برای برداشتن صلیب و پیروی از او.» (کارسون)
دو) به همراه فرشتگانش: «آنها فرشتگان او هستند: او جایگاهی بسیار بالاتر از آنها دارد، چون که صاحب آنان است و از آنها استفاده میکند.» (کارسون)
۳. آیۀ (۲۸) وعدۀ دیدن پسر انسان که در پادشاهی خود میآید.
آمین، به شما میگویم، برخی اینجا ایستادهاند که تا پسر انسان را نبینند که در پادشاهیِ خود میآید، طعم مرگ را نخواهند چشید.
الف. برخی اینجا ایستادهاند که تا پسر انسان را نبینند که در پادشاهیِ خود میآید: عیسی این موضوع را در این لحظه برای تأکید بر حقیقتی مهم مطرح کرد. گام برداشتن با عیسی فقط به معنی مرگِ زندگی و صلیب نیست، بلکه به مفهوم حیات پرقوت و جلال پادشاهی خدا نیز هست. عیسی وعده داد که برخی از شاگردان آن قدرت و جلال را خواهند دید.