Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

متی باب ۱۵- عیسی فریسیان و خدمات به غیریهودیان را اصلاح می‌کند

عیسی ظاهرگرایی مذهبی را سرزنش می‌کند.

۱. آیات (۱-۲) پرسش رهبران اورشلیم از عیسی.

سپس گروهی از فَریسیان و علمای دین از اورشلیم نزد عیسی آمدند و گفتند: «چرا شاگردان تو سنّت مشایخ را زیر پا می‌گذارند؟ آنها دست‌های خود را پیش از غذا خوردن نمی‌شویند!»

الف. سپس گروهی از فَریسیان و علمای دین از اورشلیم نزد عیسی آمدند: تا آن زمان بیشتر خدمت عیسی در منطقۀ جلیل بود. جلیل در شمال یهودا بود، جایی که اورشلیم در آن قرار دارد. این فریسیان و علمای دین، هیئت رسمی از اورشلیم بودند که برای تحقیق و ارزیابی سخنان و کار این مرد، یعنی عیسی، آمده بودند.

یک) «آنها واقعاً سرگشته شده بودند، اما در مدت زمان کوتاهی، سرگشتگی تبدیل به شوک و عصبانیت شد.» (بارکلی)

ب. چرا شاگردان تو سنّت مشایخ را زیر پا می‌گذارند؟: این تطهیر مذهبی، حکم سنّت بود، نه کتاب‌مقدس. این رهبران مذهبی بیشتر از سنّت مشایخ می‌گویند، نه از احکام خدا.

یک) «مشایخ در اینجا حاکمان زندۀ مردم نیستند، بلکه صاحب اختیاران مذهبی پیشین هستند، دور افتاده از مردم و ارجمندتر.» (بروس)

ج. آنها دست‌های خود را پیش از غذا خوردن نمی‌شویند: موضوع این پرسش ربطی به رعایت بهداشت نداشت. این رهبران مذهبی از اینکه شاگردان عیسی مراسم پیچیده و سختگیرانهٔ شستن دست‌ها قبل از صرف خوراک را به‌جای نیاورده بودند، آزرده خاطر شده بودند.

یک) بسیاری از یهودیان باستان این سنّت مشایخ را بسیار جدی گرفته بودند. «خاخام یهودی به نام یوشع می‌گوید: کسی که با دستان نشسته غذا می‌خورد به اندازۀ کسی که با فاحشه‌ای می‌خوابد، گناه می‌کند.» (پول)

دو) «میزان به جای آورده شدن این موارد توسط یهودیان، با این مثال ثابت می‌شود: سخنان علمای دین فراتر از کلام شریعت دوست‌داشتنی هستند: زیرا کلام شریعت پر بار, اما سبک است و در مقابل سخنان علمای دین فقط بار بود و دیگر هیچ.» )کلارک(

۲. آیهٔ (۳) عیسی با یک پرسش به آنان پاسخ می‌دهد و سنّت بشری در مقابل ارادۀ خدا قرار می‌دهد.

او در پاسخ گفت: «و شما چرا برای حفظ سنّت خویش، حکم خدا را زیر پا می‌گذارید؟

الف. و شما چرا… حکم خدا را زیر پا می‌گذارید: وقتی رسولان متهم به ارتکاب گناه شدند، عیسی با مطرح کردن اتهامی به آنها پاسخ داد. عیسی با قدرت به آنان پاسخ داد، چون این رهبران بیش از حد نگران تشریفات بی‌اهمیت بودند. آنها وقتی به‌خاطر سنّت خودشان، مردم را نجس می‌خواندند، دسترسی آنان به خدا را انکار می‌کردند.

یک) این پاسخی قدرتمند از سوی عیسی بود. در نهایت، این تنش‌ها با رهبران مذهبی، دلیلی شد که آنان عیسی را به رومیان تحویل دهند تا او را اعدام کنند.

ب. برای حفظ سنّت خویش: عیسی چیزی را که فریسیان و علمای دین گفته بودند، تکرار کرد. او گفت که این اتهام براساس سنّت است. رهبران مذهبی خواستار به‌جای آوردن آیین تطهیر براساس سنّت بودند، نه براساس کتب‌مقدس.

۳. آیات (۴-۶) نمونه‌ای از اینکه سنت‌ها چگونه خدا را بی‌حرمت می‌نمایند: دریغ‌کردن کمک به والدین با منابع مالی‌ای که می‌گویید آن پول و کمک وقف خداست.

زیرا خدا فرموده است: ”پدر و مادر خود را گرامی دار“ و نیز ”هر که پدر یا مادر خود را ناسزا گوید، البته باید کشته شود.“ امّا شما می‌گویید اگر کسی به پدر یا مادرش بگوید: ”هر کمکی که ممکن بود از من دریافت کنید، وقف خداست،“ در این صورت، دیگر بر او واجب نیست این‌گونه پدرِ خود را گرامی دارد. این‌چنین شما برای حفظ سنّت خویش کلام خدا را باطل می‌شمارید.

الف. پدر و مادر خود را گرامی دار: حکم آشکار خدا می‌گوید هر کسی باید پدر و مادر خود را گرامی بدارد، حتی برای سرپیچی از این حکم، مجازاتی سنگین تعیین شده است. وقتی ما بالغ می‌شویم و دیگر در خانۀ والدین خود زندگی نمی‌کنیم و یا تحت اقتدار آنان نیستیم، آنگاه دیگر لازم نیست از پدر و مادر خود اطاعت کنیم، اما با این وجود همچنان باید آنان را گرامی داریم و از این حکم اطاعت کنیم.

ب. هر کمکی که ممکن بود از من دریافت کنید، وقف خداست: برخی از یهودیان زمان عیسی راهی برای دور زدن این حکم خدا ـ‌پدر و مادر خود را گرامی دارـ‌ پیدا کرده بودند. اگر آنان اعلام می‌کردند که همۀ دارایی و پس‌اندازشان وقف خداست و به‌طور خاص آن را به خدا تقدیم کرده‌اند، آنگاه می‌توانستند بگویند اموالشان دیگر برای کمک به آنان در دسترس نیست.

یک) «با این بیانیه ظاهراً اموال شخص در اختیار خودش باقی می‌ماند، اما والدین او را از هر حقی نسبت به آن اموال محروم می‌کرد.» (فرانس)

دو) «منجی ما در اینجا ما را آگاه می‌سازد که پنجمین حکم، فرزندان را ملزم میکند که پدر و مادر خود را هنگام نیازمندی یاری دهند و مفهوم عبارت گرامی داشتن در سایر متون کتاب‌مقدس نیز همین است.» (پول)

ج. این‌چنین شما برای حفظ سنّت خویش کلام خدا را باطل می‌شمارید: افراد از طریق این حیله می‌توانستند از این حکم خدا پدر و مادر خود را گرامی دار سرپیچی کنند، اما همچنان ظاهری بسیار مذهبی داشته باشند.

۴. آیات (۷-۹) عیسی این سنّت پوچ آنان را محکوم به ریاکاری می‌کند.

ای ریاکاران! اِشعیا دربارۀ شما چه خوب پیشگویی کرد، آنگاه که گفت:

«”این قوم با لب‌های خود مرا حرمت می‌دارند،

امّا دلشان از من دور است.

آنان بیهوده مرا عبادت می‌کنند،

و تعلیمشان چیزی جز فرایض بشری نیست.“»

الف. این قوم با لب‌های خود مرا حرمت می‌دارند، امّا دلشان از من دور است: این متن که عیسی از اشعیا نقل‌قول کرد (اشعیا ۱۳:۲۹) در مورد رهبران مذهبی که عیسی با آنها روبه‌رو شد، صدق می‌کرد. با این‌حال ممکن است درمورد ما نیز صدق کند. ما می‌توانیم در ظاهر این‌طور نشان دهیم که به خدا نزدیک هستیم، اما دلمان از او دور باشد. ممکن است به‌آسانی بخواهیم با تصویری از نزدیکی به خدا، دیگران را متأثر کنیم، اما در دلمان نخواهیم برای نزدیکی به او کاری انجام دهیم.

یک) خدا به آنچه درونی و حقیقی است اهمیت می‌دهد. ولی ما بیشتر به ظاهر و شمایل اهمیت می‌دهیم. شخص باید مراقب باشد که رابطه‌اش با خدا تنها ظاهری نباشد.

ب. و تعلیمشان چیزی جز فرایض بشری نیست: این نقل‌قول از اشعیا دقیقاً مشکل حقیقی رهبران مذهبی را توصیف می‌کند. آنان سنّت بشری را به حد کلام مکشوف خدا بالا آوردند.

یک) عیسی نگفت: «همۀ سنّت‌ها بد هستند.» همچنین نگفت: «همۀ سنّت‌ها خوب هستند.» او سنّت را با کلام خدا مقایسه کرد و آن را در ارجحیتی پایین‌تر از آنچه خدا گفته بود، قرار داد.  

۵. آیات (۱۰-۱۱) عیسی درمورد برون‌گرایی مذهبی با مردم سخن گفت.

سپس آن جماعت را نزد خود فرا خواند و گفت: «گوش فرا دهید و بفهمید. نه آنچه به دهان آدمی داخل می‌شود او را نجس می‌سازد، بلکه آنچه از دهان او بیرون می‌آید، آن است که آدمی را نجس می‌سازد.»

الف. سپس آن جماعت را نزد خود فرا خواند: عیسی پس از برخورد با رهبران مذهبی، شروع به تعلیم‌دادن مردم عادی درمورد دینداری حقیقی کرد.

ب. نه آنچه به دهان آدمی داخل می‌شود او را نجس می‌سازد، بلکه آنچه از دهان او بیرون می‌آید، آن است که آدمی را نجس می‌سازد: عیسی به یک اصل اساسی اشاره کرد. غذا‌خوردن با «دستان نشسته» و یا هر چیز از این قبیل که به دهان ما وارد می‌شود، باعث نجس‌شدن ما نمی‌شود، بلکه چیزی که از دهان ما خارج می‌شود باعث نجس‌شدن ما می‌شود و اگر قلبی ناپاک (نجس) داشته باشیم، آن را آشکار می‌سازد.

یک) منظور این نیست که چیز نجسی وجود ندارد که بتواند به درون ما وارد شود؛ به‌عنوان مثال می‌توان به پونورگرافی و تصاویر مُستهجن اشاره کرد. اما عیسی در این مضمون خاص، درمورد تطهیر و پاکی مذهبی در رابطه با خوراک صحبت می‌کند و اعلام می‌کند که در عهدجدید همۀ خوراک‌ها حلال هستند (اعمال ۱۵:۱۰).

دو) «اصولی که عیسی در متی ۱۱:۱۵ و آیات ۱۷-۲۰ ذکر می‌کند، کنار گذاشتن نهایی شریعت خوراک در عهدعتیق توسط کلیسا را امری بدیهی می‌سازد.» (فرانس)

۶. آیات (۱۲-۱۴) عیسی به شاگردانش هشدار می‌دهد فقط چیزی که از خدا و حقیقت است، باقی و ایمن خواهد ماند.

آنگاه شاگردان نزدش آمدند و گفتند: «آیا می‌دانی که این سخن تو فَریسیان را ناپسند آمده است؟» عیسی پاسخ داد: «هر نهالی که پدر آسمانی من نکاشته باشد، ریشه‌کن خواهد شد. آنها را به حال خود واگذارید. آنها راهنمایانی کورند. هر گاه کوری عصاکش کورِ دیگر شود، هر دو در چاه خواهند افتاد.»

الف. آیا می‌دانی که این سخن تو فَریسیان را ناپسند آمده است؟: چه صحنۀ طنزی است. شاگردان نزد عیسی آمدند تا مثلاً بگویند: «عیسی، می‌دانی به آنها اهانت کردی؟» البته عیسی می‌دانست به آنان اهانت کرده است! او قصد داشت به آنها و سنّتی که آن را بیش از اندازه مقدس ساخته بودند، اهانت کند.

ب. هر نهالی که پدر آسمانی من نکاشته باشد، ریشه‌کن خواهد شد: این امر به‌طور مستقیم شامل رهبران مذهبی و افرادی مانند آنان، می‌شد. احکام بشری آنان ماندگار نبودند، چون نه در خدا و نه در حقیقت ریشه داشتند.

یک) «شاگردان نیازی نداشتند با فریسیان بجنگند، چرا که به وقت کامل و به‌خاطر عواقب کاری که پیش گرفته‌ بودند، ریشه‌کَن می‌شدند.»  (اسپرجن)

دو) با این وجود، این اصل باید ما را برانگیزاند تا خودمان را بیازماییم و ببینیم آیا مانند فریسیان، احکام سنّتی برای خود و دیگران ساخته‌ایم. «اینجاست که آزموده‌شدن همه آموز‌ه‌های بشری علیرغم خوش‌نیتی برخی را می‌بینیم. اگر تعلیم بر اساس کلام خدا نباشد و در آن ریشه نداشته باشد یا به هر طریقی درجه‌ای از مقصود کلام دور شود، باید با بی‌رحمی از ریشه کنده شود. با این آزمایش، باید سنت‌ها و مراسمات، عادات و قواعد خود را بسنجیم.» (مورگان)

ج. آنها را به حال خود واگذارید: عیسی هیئت متمرکز «ضد فریسی و علمای دین» تشکیل نداد. او می‌دانست تلاش‌های آنان تحت فشار شریعت‌گرایی شکست خواهد خورد.

د. آنها راهنمایانی کورند… هر دو در چاه خواهند افتاد: این حس وجود دارد که عیسی این سخنان را با ناراحتی بیان کرد و شاید هم بیشتر برای آنهایی ناراحت بود که توسط راهنمایان کور هدایت می‌شدند.

یک) «اگرچه فریسیان و معلمین شریعت، طومارها را در اختیار داشتند و در کنیسه آنها را تفسیر می‌کردند، اما این بدان معنا نیست که حقیقتاً طومارها و تفاسیر آن را به‌خوبی درک کرده بودند… فریسیان از عیسی پیروی نکردند، بنابراین کتب‌مقدس را درک نکرده بودند و از آن پیروی نمی‌کردند.» (کارسون)

دو) «من دلم به حال مردم بیچاره می‌سوزد، چون در حالی‌که کوران آنان را راهنمایی می‌کنند، هر دو باهم درون چاه خواهند افتاد. یک خدمت ناآگاهانه و نادرست، بزرگ‌ترین بلایی است که خدا می‌تواند به میان جماعت بفرستد.» (پول)

سه) در سخنان عیسی، محکومیت آنانی که کور هستند و کوران دیگر را راهنمایی می‌کنند، به چشم می‌خورد. همچنین مسئولیت پیروان را جهت  اطمینان یافتن از کور نبودن رهبران خود می‌‌بینیم.

۷. آیات (۱۵-۲۰) موقعیت دل چیزی است که باعث نجس‌شدن انسان می‌شود.

پطرس گفت: «این مَثَل را برای ما شرح بده.» عیسی پاسخ داد: «آیا شما نیز هنوز درک نمی‌کنید؟ آیا نمی‌دانید که هر چه به دهان داخل می‌شود، به شکم می‌رود و بعد دفع می‌شود؟ امّا آنچه از دهان بیرون می‌آید، از دل سرچشمه می‌گیرد، و این است آنچه آدمی را نجس می‌سازد. زیرا از دل است که افکار پلید، قتل، زنا، بی‌عفتی، دزدی، شهادتِ دروغ و تهمت سرچشمه می‌گیرد. اینهاست که شخص را نجس می‌سازد، نه غذا‌خوردن با دست‌های ناشسته!»

الف. این مَثَل را برای ما شرح بده: در متی ۱۲:۱۵-۱۴ عیسی در حقیقت با مَثَل صحبت نکرده است (به‌جز تصویری گذرا از راهنمایان کوران). با این‌حال از آنجایی که شاگردان منظور وی را درک نکردند، از او درخواست توضیح کردند (آیا شما نیز هنوز درک نمی‌کنید؟).

ب. امّا آنچه از دهان بیرون می‌آید، از دل سرچشمه می‌گیرد، و این است آنچه آدمی را نجس می‌سازد: عیسی نکته‌ای که اولین‌بار در متی ۱۱:۱۵ ذکر شده بود را در اینجا تقویت کرد. چیزی که از درون انسان بیرون می‌آید، او را نجس می‌سازد، نه چیزی که وارد او می‌شود و این امر به‌طور خاص درمورد آیین خوراک‌ها صادق است.

یک) عیسی دلیرانه گفت این شرارت‌ها از طبیعت آدمی بیرون می‌آید. سخنان ما تصادفی یا اشتباه نیستند، بلکه نشان می‌دهند در طبیعت سقوط کرده چقدر فاسد شده‌ایم. «دل، منبع شخصیت حقیقی انسان است و همچنین منبع پاکی و ناپاکی… دل فقط جایگاه احساسات نیست، بلکه جایگاه شخصیت حقیقی انسان است، نه آنچه که در ظاهر نشان می‌دهد.» (فرانس)

دو) «قتل‌ها نه با خنجر، بلکه با پلیدی روح آغاز می‌شوند. زنا و فحشا قبل از اینکه عملاً انجام شوند، در دل انسان آشوب فراوان به پا می‌کنند. دل قفسی است که این پرندگان نجس از آن پرواز می‌کنند.» (اسپرجن)

سه) عیسی به‌سادگی گفت، بسیاری از مردم که نگران عادات ظاهری (چیزی که می‌خورند و می‌نوشند و چیزهای دیگر از این قبیل) هستند، ولی باید بیشتر مراقب کلماتی باشند که از دهانشان بیرون می‌آید. این کلمات بیشتر از چیزی که می‌خورند یا می‌نوشند، می‌توانند برضد خدا و قوم خدا عمل کنند.

چهار) دفع می‌شود: «کلمه‌ و موضوعی ناشایست که عیسی مایل بود از آن اجتناب کند، اما او به‌خاطر شاگردانش، مجبور بود درمورد آن صحبت کند. منظور این است: هیچ نجاست اخلاقی از خوراک به روح انسان وارد نمی‌شود؛ اگر نجاست جسمانی‌ای هم باشد، از طریق روده دفع می‌شود. بدون شک عیسی این سخنان را خودش گفت، در غیر اینصورت کسی این حرف را در دهان او نگذاشته بود.» (بروس)

ج. نه غذا خوردن با دست‌های ناشسته: متأسفانه تأکید رهبران مذهبیِ زمان عیسی -و اغلب در زمان خودمان- بیشتر بر امور ظاهری بود، نه بر امور درونی که پارسایی حقیقی را به ثمر می‌آورد.

پاسخ عیسی به درخواست یک غیریهودی

۱. آیات (۲۱-۲۲) عیسی با درخواستی از جانب زنی غیریهودی روبرو شد.

عیسی آنجا را ترک گفت و در منطقۀ صور و صیدون کناره جست. روزی زنی کنعانی از اهالی آنجا، نزدش آمد و فریادکنان گفت: «سرور من، ای پسر داوود، بر من رحم کن! دخترم سخت دیوزده شده است.»

الف. در منطقۀ صور و صیدون: صور و صیدون، شهرهای غیریهودیان بودند که در فاصله حدود ۸۰ کیلومتری واقع شده بودند. عیسی همۀ این راه را رفت تا نیاز زنی غیریهودی را برطرف کند. این امر محبت قابل توجه و غیرمنتظرهٔ عیسی به این زن کنعانی را نشان می‌دهد.

یک) «استفادۀ متی از واژه‌ٔ قدیمیِ کنعانی نشان می‌دهد که او نمی‌تواند پیشینۀ آن زن را فراموش کند: حالا یکی از نوادگان دشمنان کهنهٔ اسرائیل نزد مسیح یهودی آمد تا از او برکت بگیرد.» (کارسون)

دو) از عیسی بعید بود که به منطقۀ صور و صیدون برود. «در آن زمان و یا زمانی نزدیک به آن، یوسفوس قادر شد که چنین بنویسد: در میان مردم فینیقیه، مردم اهل صور بیشتر از همه احساس انزجار از ما دارند.» (بارکلی)

سه) «بیایید وظیفۀ خودمان را به بهترین نحو به انجام برسانیم و زمان و نسل خود را تا آنجا که ممکن است، خدمت کنیم.» (اسپرجن)

ب. بر من رحم کن! دخترم سخت دیوزده شده است: این زن آمد تا برای دخترش شفاعت کند و تصویری از یک شفیع تأثیرگذار ترسیم کرد، نیاز عظیمش به او آموخت چگونه دعا کند. وقتی او نزد عیسی آمد، گویی نیاز دخترش، نیاز خودش بود.

ج. سرور من، ای پسر داوود، بر من رحم کن: این زنِ غیریهودی به‌خوبی درک کرده بود که عیسی چه کسی است. بسیاری از هموطنان عیسی، نمی‌دانستند عیسی درحقیقت کیست، اما این زن کنعانی به‌خوبی می‌دانست.

یک) شاید این زن می‌دانست عیسی قبلاً نیز غیریهودیان را شفا داده بود (متی ۲۵-۲۴:۴؛ ۵:۸-۱۳). با این‌حال چیزی که این ملاقات را منحصربه‌فرد کرد، این است که عیسی آن معجزات را برای غیریهودیانی انجام داد که نزد او به منطقۀ یهودی آمده بودند. ولی اینجا عیسی به منطقۀ غیریهودی رفت و با این زن ملاقات کرد.

۲. آیات (۲۳-۲۴) پاسخ سرد عیسی به درخواست این زن غیریهودی.

امّا عیسی هیچ پاسخ نداد، تا اینکه شاگردان پیش آمدند و از او خواهش کرده، گفتند: «او را مرخص فرما، زیرا فریادزنان از پی ما می‌آید.» در پاسخ گفت: «من تنها برای گوسفندان گم‌گشتۀ بنی‌اسرائیل فرستاده شده‌ام.»

الف. امّا عیسی هیچ پاسخ نداد: اگرچه این مادر غیریهودی برای دخترش شفاعت کرد، اما عیسی در دم پاسخی دلگرم‌کننده به او نداد. پاسخ سرد عیسی باعث برانگیخته‌شدن واکنشی گرم و پرایمانی از آن زن غیریهودی شد.

یک) «همان‌طور که آگوستین می‌گوید: آن کلمه با کلامی معمول سخن نگفت و این از او بعید بود. او که همیشه آمادهٔ پاسخگویی با ناله‌ای از روی غم بود، پاسخی به آن زن نداد.» (اسپرجن)

ب. او را مرخص فرما، زیرا فریادزنان از پی ما می‌آید: به نظر می‌رسد منظور شاگردان این است که «چیزی که این زن می‌خواهد را به او بده تا برود.» کاملاً مشخص است که آنها فقط می‌خواستند او برود و ساده‌ترین راه برای رفتنش این بود که عیسی مشکل وی را حل کند.

یک) مرخص فرما: «این همان فعلی است که در لوقا ۲۹:۲ به‌کار رفته و به مفهوم مرخص‌کردن شخص با برطرف‌کردن خواسته‌اش می‌باشد.» (فرانس)

 

ج. من تنها برای گوسفندان گم‌گشتۀ بنی‌اسرائیل فرستاده شده‌ام: عیسی تمرکز مأموریت خود را برای شاگردانش و آن زن تعریف کرد. او آشکار ساخت که برای غیریهودیانی همچون او فرستاده نشده است.

یک) جا دارد که بپرسیم منظور عیسی از گوسفندان گمشدۀ بنی‌اسرائیل چیست و یا از اشاره به اسرائیل به‌عنوان مکان گوسفندان گمشده چه منظوری داشت. تعلیم عیسی به شاگردان در متی ۶:۱۰ (بلکه نزد گوسفندانِ گمشدۀ قوم اسرائیل بروید) به نظر می‌رسد به بعدها اشاره دارد.

۳. آیات (۲۵-۲۷) اصرار ورزیدن زن غیریهودی به عیسی.

امّا آن زن آمد و در مقابل او زانو زد و گفت: «سرور من، مرا یاری کن!» او در جواب گفت: «نان فرزندان را گرفتن و پیش سگان انداختن روا نیست.» ولی زن گفت: «بله، سرورم، امّا سگان نیز از خرده‌هایی که از سفرۀ صاحبشان می‌افتد، می‌خورند!»

الف. امّا آن زن آمد و در مقابل او زانو زد و گفت: «سرور من، مرا یاری کن!»: این زن غیریهودی در مقابلِ پاسخ سرد عیسی به درخواست خود اصرار ورزید. او با این کار، همچنان نشان داد که یک شفیع سرسپرده چگونه عمل می‌کند.

یک) «او نتوانست مشکل سرنوشت نژاد خود و مأموریت عیسی را حل کند، اما توانست دعا کند… این امکان وجود نداشت که عیسی به‌عنوان شبان به او رسیدگی کند، ولی به‌عنوان خداوند به او کمک کرد.» (اسپرجن)

دو) «من از شما که می‌خواهید دیگران نجات یابند می‌خواهم این زن را الگوی خود قرار دهید. توجه داشته باشید او دعا نکرد که: خداوندا به دخترم کمک کن. بلکه دعا کرد: خداوندا به من کمک کن.» (اسپرجن)

سه) «این دعا را به شما توصیه می‌کنم، چرا که دعایی کارآمد است. می‌توانید هنگامی که عجله دارید، از این دعا استفاده کنید و یا می‌توانید وقتی که در ترس‌ها هستید، آن را به‌کار ببرید و یا وقتی که وقت ندارید روی زانوها بروید. می‌توانید هنگام موعظه بر روی منبر از آن استفاده کنید، می‌توانید موقع باز‌کردن مغازه از آن استفاده کنید، می‌توانید وقتی صبح بلند می‌شوید از آن استفاده کنید. این دعا به‌قدری مفید است که موقعیتی را نمی‌شناسم که کاربری نداشته باشد: سرور من، مرا یاری کن.» (اسپرجن)

ب. نان فرزندان را گرفتن و پیش سگان انداختن روا نیست: عیسی به گفتن سخنان دلسردکننده به این زن ادامه می‌دهد، با این‌حال آنقدر که ابتدا به نظر می‌رسید، خصمانه نبود. وقتی عیسی او را یکی از سگان خواند، از کلمۀ «سگان کوچک» استفاده کرد تا از حدت این نام برای او بکاهد. عیسی با این کار این اصطلاح خفت‌آور سنتی یهودی که برای سگ خطاب قرار دادن غیریهودیان به موهن‌ترین شکل استفاده می‌شد را به نحوی تلطیف کرد.

یک) ما متأسفانه از مزیت درک لحن عیسی هنگام سخن گفتن با آن زن برخوردار نیستیم. شک داریم که لحن او سخت بوده باشد؛ بیشتر لحن او را جاذب می‌دانیم، به‌علاوهٔ اثراتی از عاملی که ایمانی عظیم‌تر را در آن زن فراخواند. می‌توانیم سخنانی را با سرزندگی یا به شکلی جاذب مطرح کنیم.

دو) «این ناخوشایندترین کلمه (سگان) بود که دربردارندۀ خلاء مفهومی است. در اینجا کلمهٔ سگان، غیریهودیان را با سگان خیابان مقایسه نمی‌کند، بلکه با سگان خانگی که به خانواده تعلق داشتند و سهم خود را از خوراک خانواده داشتند، ولی فرزند خانواده نبودند» (بروس)

ج. بله، سرورم، امّا سگان نیز از خرده‌هایی که از سفرۀ صاحبشان می‌افتد، می‌خورند: این زن با ایمانی عظیم پاسخ داد. او جایگاه پست خودش را تأیید کرد و وقتی عیسی او را سگ خواند، با عیسی بحث نکرد. او درخواست نکرد که فرزند دانسته شود، بلکه فقط خواست به‌عنوان یک سگ برکت یابد.

یک) گویی این زن گفت: «عیسی، می‌دانم تمرکز خدمت تو بر یهودیان است و در نقشۀ نجات‌بخش خدا از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند. با این وجود درک می‌کنم که خدمت تو فراتر از قوم یهود است و می‌خواهم قسمتی از آن برکت‌یافتگان گسترده باشم.»

دو) واکنش این زن به‌خصوص با توجه به طرد فزایندۀ عیسی توسط رهبران مذهبی یهود، بسیار با معنی است. گویی این زن گفت: «من آن سهمی که متعلق به فرزندان است را نمی‌خواهم، فقط آن خرده‌هایی که آنان نمی‌خواهند را به من بده.» در سیر انجیل متی، با موارد بیشتری از آنچه نهادهای مذهبی یهودی نمی‌خواستند دریافت کنند، روبه‌رو می‌شویم.

سه) اما…نیز: این دو، واژگانی مملو از ایمان بودند. او علیرغم اینکه توصیف عیسی درمورد خودش را پذیرفت، باز هم درخواست رحمت از او داشت، یا شاید این درخواست را مطرح کرد چون « با اینکه سه‌بار با واکنش ناخوشایند روبرو شد، اما تسلیم نشد. پس همان‌طور که گفت: مانند یعقوب تا مرا برکت ندهی از نزدت نمی‌روم. و بدین طریق عیسی را مغلوب ساخت و چیزی که می‌خواست را به‌دست آورد.» (پول)

چهار) «دوست عزیز، ممکن است شخصی در گوشتان زمزمه کرده باشد که تو یکی از آن انتخاب‌شدگان نیستی حرف خداوندمان به آن زن هم چنین معنایی داشت… توجه داشته باشید که این زن به هیچ‌وجه با چنین حقیقتی نجنگید، او درمورد این حقیقت اعتراضی نکرد، بلکه به‌شکلی حکیمانه آن را نادیده گرفت و به دعا کردن ادامه داد: سرورم، مرا یاری کن، بر من رحم کن! دوست عزیز، شما را دعوت می‌کنم که همین کار را انجام دهید.» (اسپرجن)

۴. آیهٔ (۲۸) عیسی به ایمان عظیم آن زن غیریهودی پاداش می‌دهد.

آنگاه عیسی گفت: «ای زن، ایمان تو عظیم است! خواهش تو برآورده شود!» در همان دم دختر او شفا یافت.

الف. آنگاه عیسی گفت: آن زن سخنی دلگرم‌کننده از عیسی خواهد شنید.

ب. ای زن، ایمان تو عظیم است!: عیسی هرگز چنین چیزی را به شخص دیگری نگفت. او ایمان افسر رومی را هم تمجید کرد، کسی که درخواست شفای خادمش را داشت (متی ۱۰:۸)، اما این را به جماعت گفت و به‌طور مستقیم به افسر نگفت، در حالی‌که آن زن غیریهودی مستقیماً این سخن را از عیسی شنید.

یک) نکتهٔ قابل توجه این است که فقط این دو شخص غیریهودی چنین تحسینی را از عیسی دریافت کردند. این امر نشان می‌دهد که:

·            ایمان عظیم، ممکن است در جایی که انتظارش را نداریم، یافت شود -نه فقط در غیریهودیان، بلکه در یک افسر و یا یک زن!

·            ایمان عظیم را گاهی می‌توانیم از ضررهایی که به همراه دارد بشناسیم. ایمان آنها عظیم بود چون نهادهایی مذهبی یهودیت آن را تغذیه نکردند و چنین مزیتی را نداشت.

·            اغلب اوقات عظیم‌ترین ایمان زمانی است که به‌خاطر نیاز شخص دیگری اظهار می‌شود.

دو) ایمان تو عظیم است!: «هیچ شخص دیگری چنین تحسینی را از عیسی دریافت نکرد.» (فرانس)

ج. ای زن، ایمان تو عظیم است! خواهش تو برآورده شود!: ایمان او به اندازۀ کافی عظیم بود که درخواستش برآورده شود، چیزی که از عیسی درخواست کرده بود.

·            ایمان او عظیم بود، حتی در قیاس با دیگر فضایلش. او فروتن بود، صبور بود، پشتکار داشت، و نگران فرزندش بود. با این وجود عیسی هیچ‌یک از این چیزها را تحسین نکرد و فقط به ایمان او اشاره کرد.

·            ایمان او عظیم بود، چون دور از انتظار بود. هیچ‌کس انتظار نداشت که یک غیریهودی این چنین به عیسی توکل و اعتماد داشته باشد.

·            ایمان او عظیم بود چون حتی قبل از اینکه پاسخی از جانب عیسی دریافت کند او را پرستید.

·            ایمان او عظیم بود، زیرا به‌شدّت آزموده شد. به‌سختی می‌توان آزمایشی سخت‌تر از داشتن فرزندی دیوزده نام برد، اما ایمان او توسط سخنان سرد و بی‌تفاوت عیسی نیز آزموده شد.

·            ایمان او عظیم بود چون باهوش بود. او سخنان عیسی را بررسی کرد و چیزی را که توهین تلقی می‌شد، به‌عنوان دری باز برای ایمان خود قرار داد.

·            ایمان او عظیم بود، زیرا به نیازی که درست پیش روی او قرار داشت، مربوط بود، یعنی نیازی حقیقی. بسیاری از مردم برای هرچیزی غیر از چیزهایی که دقیقاً پیش رویشان است، ایمان دارند.

·            ایمان او عظیم بود، چون تسلیم نشد و تا زمانی که عیسی نیاز او را برطرف نکرد، بازنایستاد.

·            می‌توان گفت ایمان او عیسی را مغلوب ساخت. عیسی نه تنها دختر او را شفا داد، بلکه خیلی فوری این کار انجام شد و این چیزی بود که او حتی درخواست آن را هم نکرده بود.

یک) درمورد اینکه عیسی در این بازهٔ زمانی کاری در صور و صیدون انجام داده باشد، چیزی نوشته نشده است. به نظر می‌رسد که تنها قرار الهی او این بود که نیاز این زنِ ایمان و دختر نیازمندش را برطرف کند.

خوراک دادن به چهار هزار نفر

۱. آیات (۲۹-۳۱) خدمت شفای عیسی در میان جمعیت.

عیسی از آنجا عزیمت کرد و کنارۀ دریاچۀ جلیل را پیموده، به کوهسار رسید و در آنجا بنشست. جماعتی بزرگ نزد او آمدند و با خود لنگان و کوران و مفلوجان و گنگان و بیماران دیگر را آورده، پیش پای عیسی گذاشتند و او ایشان را شفا بخشید. مردم چون دیدند که گنگان سخن می‌گویند، مفلوجان تندرست می‌شوند، لنگان راه می‌روند و کوران بینا می‌گردند، در شگفت شده، خدای اسرائیل را تمجید کردند.

الف. جماعتی بزرگ نزد او آمدند: اگرچه عیسی برای مدتی از جماعت کنار گرفت، اما این کار را برای همیشه انجام نداد. او همچنان در میان جماعتی بزرگ اعمال بسیاری به انجام رساند.

 

یک) بیشتر مفسرین باور دارند هنگامی‌که عیسی خدمت شفا و خدمات دیگری در منطقۀ غیریهودی جلیل به انجام رسانید، دورۀ خاصی از خدمتش را نمایان ساخت. به‌طور خاص این امر در مرقس ۳۱:۷-۳۷ ذکر شده، در این آیات می‌بینیم این اتفاق در قسمت شرقی دریاچۀ جلیل در منطقه‌ای که به دکاپولیس معروف بود، رخ داد. همچنین دور افتادگی آن مکان با قسمت شرقی (در بیابان، متی ۳۳:۱۵) مناسبت بیشتری دارد.

دو) «این افراد به احتمال زیاد بت‌پرست یا نیمه بت‌پرست بودند که از منطقۀ دکاپولس آنجا جمع شده بودند (مرقس ۳۱:۷). (مورگان)

 سه) عیسی هنگامی‌که این جماعت مختلط و عمدتاً غیریهودی را شفا داد و نیازشان را برطرف ساخت نشان داد غیریهودیان درحقیقت چیزی بیش از خرده‌های نان سفره دریافت می‌کنند.

ب. پیش پای عیسی گذاشتند و او ایشان را شفا بخشید: در این واقعه چیزی درمورد ایمان کسانی که شفا یافتند نوشته نشده است، غیر از این حقیقت که آنها برای درخواست کمک نزد عیسی آمدند.

یک) «درمیان کسانی که آورده شده بودند، برخی به‌عنوان «kullous» (مفلوجان) طبقه‌بندی شده‌اند که اغلب به خمیدگی یا رماتیسم تفسیر می‌شود. اما در متی ۸:۱۸ به‌نظر می‌رسد مفهومی تمثیلی دارد… گروتیوس این مفهوم را این‌طور استدلال و استنباط می‌کند که از جمله کارهای مسیح بازسازی اندام‌های از بین رفته بود، اگرچه در هیچ جای دیگری چنین چیزی را نمی‌خوانیم.» (بروس)

ج. خدای اسرائیل را تمجید کردند: عیسی حتی وقتی به‌شکلی بالقوه خودش خدمت شفا را انجام می‌دهد، همیشه توجه جماعت را به سوی خدای پدر، خدای اسرائیل جلب می‌کرد. این جمعیت که به احتمال زیاد عمدتاً غیریهودی بودند، یاد گرفتند خدای اسرائیل را تمجید کنند.

یک) «این عبارت نشان می‌دهد که این جمعیت غیراسرائیلی است و به‌نظر می‌رسد عیسی انجیل را در قسمت شرقی و در منطقۀ بت‌پرستان بشارت داد.» (بروس)

۲. آیات (۳۲-۳۹) خوراک‌دادن به ۴۰۰۰ نفر.

عیسی شاگردان خود را فرا خواند و گفت: «دلم بر حال این مردم می‌سوزد، زیرا اکنون سه روز است که با مَنَند و چیزی برای خوردن ندارند. نمی‌خواهم ایشان را گرسنه روانه کنم، بسا که در راه از پا درافتند.» شاگردانش گفتند: «در این بیابان از کجا می‌توانیم نان کافی برای سیر کردن چنین جمعیتی فراهم آوریم؟» پرسید: «چند نان دارید؟» گفتند: «هفت نان و چند ماهی کوچک.» عیسی به مردم فرمود تا بر زمین بنشینند. آنگاه هفت نان و چند ماهی را گرفت و پس از شکرگزاری، آنها را پاره کرده، به شاگردان خود داد و ایشان نیز به آن جماعت دادند. همه خوردند و سیر شدند و شاگردان هفت زنبیل نیز پر از خرده‌های باقی‌مانده برگرفتند. شمار کسانی که خوراک خوردند، غیر از زنان و کودکان، چهار هزار مرد بود. پس از آنکه عیسی مردم را مرخص کرد، سوار قایق شد و به ناحیۀ مَجَدان رفت.

الف. نمی‌خواهم ایشان را گرسنه روانه کنم: این معجزه از همان الگوی اساسی در خوراک‌دادن به پنج هزار نفر پیروی می‌کند و فقط اینجا آشکار می‌شود که شاگردان نیز به سخت‌باوریِ ما بودند (در این بیابان از کجا می‌توانیم نان کافی برای سیر کردن چنین جمعیتی فراهم آوریم؟)

یک) شاید شاگردان «انتظار نداشتند عیسی به‌خاطر آن جماعت غیریهودی از قدرت مسیحایی خود استفاده کند.» (فرانس)

دو) مهم است توجه داشته باشیم که اینجا به معجزۀ قبلی خوراک‌دادن به پنج هزار نفر اشاره نشده است. این معجزه با معجزۀ قبلی غذا‌دادن به پنج هزار نفر تفاوت‌های بسیاری دارد:

·             تفاوت در تعداد نفراتی که خوراک داده شدند.

·             تفاوت در مکان‌ها (یکی در شرق و دیگری در غرب دریاچۀ جلیل)

·             تفاوت در فصل‌های سال، در روایت دوم هیچ اشاره‌ای به سبزۀ زمین نشده است.

·             تفاوت در عرضۀ خوراک در آغاز.

·             تفاوت در تعداد سبدهای خوراک باقیمانده و حتی استفاده از کلمۀ متفاوت «زنبیل» در روایت دوم.

·             تفاوت در بازۀ زمانی انتظار برای مردم (متی ۳۲:۱۵).

ب. به شاگردان خود داد و ایشان نیز به آن جماعت دادند: عیسی کاری را انجام داد که فقط خودش می‌توانست انجام دهد (معجزۀ خلق‌کردن)، اما اجازه داد کاری که از دست شاگردان بر می‌آمد هم انجام شود (توزیع خوراک).

ج. همه خوردند و سیر شدند و شاگردان هفت زنبیل نیز پر از خرده‌های باقی‌مانده برگرفتند: بعد از اینکه خوردن خوراک به پایان رسید، چیزی که از باقیماندۀ خوراک جمع کردند، بیشتر از اول بود و نه کمتر. هفت زنبیل پر نشان می‌دهد که خدا با سخاوت و فراوانی خود تدارک می‌بیند.

یک) پر از خرده‌های باقی‌مانده برگرفتند: «کلمۀ یونانی که در اینجا به کار رفته، در اصل، برای احشامی که قرار بود فربه شوند، به کار گرفته می‌شد.» (ترپ)

دو) شمار کسانی که خوراک خوردند، غیر از زنان و کودکان، چهار هزار مرد بود: «اینجا هیچ‌گونه تمایلی به بزرگ‌نمایی در تعداد و عظیم‌تر جلوه‌دادن این شگفتی وجود ندارد.» (اسپرجن)

سه) روشی که مسیح از طریق آن به‌طور معجزه‌آسا یهودیان و غیریهودیان را خوراک داد، پیش‌نمایشی از ضیافت عظیم مسیحایی بود. یهودیان عظمت این امر را پیش‌بینی می‌کردند، اما از این ایده که غیریهودیان نیز در آن شرکت خواهند کرد، آزرده خاطر شدند