Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

متی باب ۸- شفا، تعلیم و معجزات

شفای یک جذامی

۱. آیات (۱-۲) درخواست شخص جذامی از عیسی

چون عیسی از کوه پایین آمد، جماعت‌های بزرگ از پی او روانه شدند. در این هنگام مردی جذامی نزد او آمد و در برابرش زانو زد و گفت: «سرورم، اگر بخواهی می‌توانی پاکم سازی.»

الف. چون عیسی از کوه پایین آمد، جماعت‌های بزرگ از پی او روانه شدند: معجزات عیسی، توجه‌ها را به خود جلب کرد، اما او همچنان به انجام خدمت تعلیم می‌پرداخت. متی با اشاره به این امر که جماعت‌های بزرگ به دنبال او از کوه خوشا‌به‌حال‌ها پایین آمدند، این موضوع را بیان می‌کند.

یک) وقتی وقایع این باب را با روایت مرقس یا لوقا مقایسه می‌کنیم، متوجه تفاوت ترتیب و زمان‌بندی آنها می‌شویم. کارسون نیز مانند سایرین، ادعا می‌کند متی محتوای متون خود را بر‌اساس عنوان و موضوع و نه براساس ترتیب وقایع تنظیم کرده است. «متی قصد دارد نوشته‌های خود را براساس موضوع تنظیم کند و شاخص‌های زمانی در نوشته‌های او بی‌ثبات هستند.» (کارسون)

دو) باید آیۀ اساسی و مهم در انجیل متی را به یاد داشته باشیم: «بدین‌سان، عیسی در سرتاسر جلیل می‌گشت و در کنیسه‌های ایشان تعلیم می‌داد و بشارتِ پادشاهی را اعلام می‌کرد و هر درد و بیماری مردم را شفا می‌بخشید (متی ۲۳:۴). متی به تعریف کردن خدمت تعلیمی عیسی ادامه داد (متی ۵-۷) اکنون اینجا بیشتر درمورد خدمت شفای عیسی و چگونگی تأیید کلام عیسی به‌واسطهٔ اعمالش صحبت می‌کند.

ب. در این هنگام مردی جذامی نزد او آمد و در برابرش زانو زد: در دنیای باستان، بیماری جذام بسیار وحشتناک و مهلک بود، البته امروزه نیز همچنان در برخی نقاط جهان همین‌طور است. در زمان باستان، بیمار جذامی هیچ امیدی به بهبودی نداشت، پس این شخص جذامی با احساس عمیقی از نیاز و ناامیدی به سوی عیسی آمد.

یک) «جذام ممکن است با از دست دادن احساس در برخی از بخش‌های بدن شروع شود. گره‌های عصبی تحت تأثیر قرار می‌گیرند، ماهیچه‌ها از بین می‌روند. تاندون‌ها منقبض می‌شوند تا جایی که دست‌ها مانند چنگال می‌شوند. این عوامل سبب زخم شدن دست‌ها و پاها می‌شود. سپس از دست دادن تدریجی انگشتان دست و پا اتفاق می‌افتد تا اینکه در پایان، ممکن است یک دست کامل یا یک پا کامل از بین برود. مدت زمان این نوع جذام بین بیست تا سی سال است. مرگی تدریجی و وحشتناک است که شخص بیمار، اندک اندک می‌میرد.» (بارکلی)

دو) مطابق شریعت و سنت یهود، افراد باید فاصله‌ای حدود ۲ متری را با شخص جذامی حفظ می‌کردند. اگر باد از سمت شخص جذامی بوزد، آنگاه این فاصله باید ۴۵ متر باشد. تنها چیزی که از تماس با شخص جذامی نجس‌تر بود، تماس با اجساد بود.

سه) «در قرون وسطی اگر شخصی به جذام مبتلا می‌شد، کشیش ردای خود را می‌پوشید. صلیب خود را برمی‌داشت و آن شخص را به کلیسا می‌آورد و متن مربوط به مراسم خاکسپاری را برای او می‌خواند، چون این شخص برای همۀ اهداف انسانی مُرده بود.» (بارکلی)

چهار) بنا بر همۀ این دلایل، جذام، نمونه‌ای از گناه و تأثیرات آن است. بیماری‌ای مُسری و ناتوان‌کننده است که قربانی خود را فاسد می‌کند و در حالی‌که شخص هنوز زنده است، درحقیقت مُرده محسوب می‌شود. به دنبال آن تقریباً به‌طور کلی، جامعه و افراد مذهبی جذامیان را تحقیر می‌کردند. مخصوصاً خاخام‌ها از جذامیان نفرت داشتند و آنها را اشخاصی می‌دانستند که تحت داوری و خشم خدا قرار گرفته‌اند و سزاوار ترحم و رحمت نیستند.

پنج) در زمان عیسی، گاهی اوقات خاخام‌ها به رفتار بد خود با جذامیان می‌بالیدند. یکی از آنان به این مباهات می‌کرد که وقتی یک جذامی را در خیابانی دید، دیگر از آن خیابان حتی تخم‌مرغ هم نخرید و خاخام دیگر به این فخر می‌کرد که وقتی جذامیان را می‌بیند به سوی آنها سنگ پرتاب می‌کند.

شش) با این وجود، آن شخص جذامی به تنهایی و با وجود دلسردی‌های فراوان نزد عیسی آمد.

·             او می‌دانست مشکلش چقدر وحشتناک است.

·             او می‌دانست دیگران به دلیل شرایط ناامیدکنندۀ او، از او دست کشیده بودند.

·             او هیچ‌کس را نداشت که او را نزد عیسی بیاورد.

·             او هیچ نمونه‌ای از اینکه عیسی قبلاً یک جذامی را شفا داده باشد، نداشت که باعث امیدش شود.

·             او هیچ وعده‌ای نداشت که عیسی او را شفا دهد.

·             او هیچ دعوتی از سوی عیسی و یا شاگردان نداشت.

·             او احساس شرم می‌کرد و همچنین احساس می‌کرد در میان جمعیت تنهاست.

ج. نزد او آمد و در برابرش زانو زد: این مرد علیرغم شرایط منزجرکننده‌اش نه تنها از عیسی درخواست کرد، بلکه او را پرستش نیز کرد.

یک) «فعل یونانی که زانو زدن ترجمه شده است، proskenein می‌باشد و این کلمه در عهدجدید به مفهوم پرستش خدایان به کار رفته است. این کلمه همیشه بیانگر احساسات و اعمال  شخص در یک حضور الهی است.» (بارکلی)

دو) این شخص جذامی چطور عیسی را پرستش کرد؟

·             او با آمدن نزد عیسی، او را پرستش کرد و او را به‌عنوان کسی که می‌تواند نیازش را برطرف کند، جلال داد.

·             او با حالت بدنی خودش عیسی را پرستش کرد، در حضور عیسی زانو زد و یا تعظیم کرد.

·             او عیسی را با کلمۀ سرورم پرستش کرد، عیسی را به‌عنوان سرور و خداوند حرمت نهاد.

·             او عیسی را با فروتنی پرستش کرد، او تقاضا نکرد، بلکه درخواست خود را منوط به ارادۀ عیسی کرد.

·             او با احترام گذاشتن به قدرت عیسی، او را پرستش کرد، او گفت تنها چیزی که برای شفایش لازم است، ارادۀ عیسی می‌باشد.

·             او با اعتمادش عیسی را پرستش کرد و باور داشت عیسی می‌تواند سلامتی او را بازگرداند، عیسی می‌توانست او را پاک سازد.

سه) «این شخص جذامی برای عیسی جلال الهی قائل شد و اگر عیسی فقط یک شخص نیکو بود و نه هیچ‌چیز دیگر، آنگاه خود عیسی با خشمی مقدس مانع پرستش می‌شد.» (اسپرجن)

چهار) «آنانی که عیسی را سرورم می‌خوانند و او را پرستش نمی‌کنند، از این شخص جذامی، بیمارتر هستند.» )اسپرجن)

د. سرورم، اگر بخواهی: این شخص جذامی درمورد توانایی عیسی برای شفا، شک نداشت. تنها تردید او این بود که اگر عیسی بخواهد او شفا می‌یابد.

یک) او به قدرت عیسی ایمان داشت. هنگامی‌که سردار لشگر پادشاه آرام به نام نعمان به جذام مبتلا شد، نزد یهورام، پادشاه اسرائیل رفت، چون شنیده بود در اسرائیل نبی‌ای هست که خدا از طریق او معجزات به انجام می‌رساند. وقتی نعمان نزد یهورام رفت، یهورام می‌دانست هیچ قدرتی برای کمک به او ندارد و گفت: «مگر من خدا هستم که بمیرانم و زنده کنم که این شخص کسی را جهت شفا از جذام نزد من فرستاده است؟» (دوم پادشاهان ۷:۵) در دنیای باستان برای شخص جذامی هیچ امیدی وجود نداشت و شفای شخص جذامی با زنده‌شدن از مرگ مقایسه شده است. با این وجود این شخص جذامی می‌دانست تنها چیزی که نیاز دارد، خواست عیسی است.

دو) با این وجود این شخص جذامی مطمئن بود که عیسی می‌خواهد از قدرتش به نفع او استفاده کند. «انسان‌ها قدرت معجزه‌آسا را بیشتر از محبت معجزه‌آسا باور دارند.» (بروس)

ه. سرورم، اگر بخواهی می‌توانی پاکم سازی: این شخص جذامی در پی چیزی بیش از شفا بود، او می‌خواست از جذام و همچنین از اثرات هولناک این بیماری بر زندگی و جانش، پاک شود.

یک) علاوه بر این، در انجیل متی، این جمله اولین جایی است که عیسی، سرورم خوانده می‌شود. این عنوان باتوجه به این حقیقت که کلمۀ سرور برای ترجمۀ کلمۀ عبری «یهوه» مورد استفاده قرار گرفت، بسیار حائز اهمیت است و همچنین متی، انجیل خود را خطاب به آنانی نوشت که با مفهوم یهودی این کلمه آشنا بودند.

۲. آیهٔ (۳) عیسی شخص جذامی را لمس کرد و او پاک شد.

عیسی دست خود را دراز کرده، او را لمس نمود و گفت: «می‌خواهم؛ پاک شو!» در دم، جذام او پاک شد.

الف. عیسی دست خود را دراز کرده، او را لمس نمود: این یک لمس جسورانه و دلسوزانه از طرف عیسی بود. این مرد جذامی فاصلۀ خودش را با عیسی حفظ کرد، اما عیسی دست خود را دراز کرده، او را لمس نمود. چنین کاری برخلاف آیین شریعت درمورد منع تماس فیزیکی با شخص جذامی است و همین مورد این لمس را برای شخص مبتلا به جذام پر معنا می‌سازد. البته زمانی که عیسی او را لمس کرد، او دیگر جذام نداشت.

یک) او را لمس نمود: عیسی مجبور نبود برای شفا‌دادن شخص جذامی، او را لمس نماید. عیسی می‌توانست او را با یک کلمه یا حتی یک فکر شفا دهد. با این وجود، آن شخص را با لمس‌کردن شفا داد، چون شخص بیمار به آن نیاز داشت.

دو) عیسی اغلب اوقات با روش‌های مختلفی شفا می‌دهد و معمولاً روش خاصی را انتخاب می‌کند که به‌طور خاص برای شخص مبتلا با اهمیت و پرمفهوم است.

سه) مرقس ۴۱:۱ می‌گوید وقتی عیسی به آن مرد نگاه کرد با «شفقت دست خود را دراز کرد.» خیلی وقت بود که این مرد جذامی رویی دلسوز از کسی ندیده بود.

ب. می‌خواهم: اطمینان عیسی در گفتن می‌خواهم، به‌سادگی پاسخ پرسش این مرد را داد و به ما نیز نقطۀ شروعی برای زمان‌هایی که نمی‌دانیم عیسی می‌خواهد شفا دهد، می‌دهد. باید فرض را بر این بگیریم که عیسی می‌خواهد شفا دهد، مگر اینکه خلافش را نشان دهد.

یک) چطور می‌توانیم بدانیم عیسی می‌خواهد ما را شفا دهد؟ باید این فرض را داشته باشیم که او می‌خواهد شفا دهد و سپس به او گوش دهیم، چون اگر نخواهد شفا دهد حتماً به ما می‌گوید. این همان چیزی است که پولس رسول تجربه کرد و در دوم قرنتیان ۷:۱۲-۱۰ به آن اشاره می‌کند؛ به نظر می‌رسد که او انتظار داشت، عیسی خار جسم او را شفا دهد تا اینکه این کلام بر او نازل شد که عیسی نمی‌خواهد شفا دهد.

ج. در دم، جذام او پاک شد: زندگی پیشین این مرد برای همیشه تغییر کرد. او نه تنها شفا یافت، بلکه مطابق خواسته‌اش پاک شد. عیسی کمی قبل گفته بود: «بخواهید تا به شما داده شود» (متی ۷:۷). به یقین این سخن درست است، چون این شخص که کمی قبل بیمار بود اکنون پاک شده است.

یک) این اولین شفایی است که متی به‌طور خاص آن را توصیف می‌کند. در آیات قبل، درمورد خدمت شفای عیسی به‌طور کلی صحبت شد (متی ۲۳:۴-۲۴)، اما در اینجا به یک مورد مشخص اشاره شد.

۳. آیۀ (۴) عیسی به این شخص فرمان داد فقط نزد کاهن برود و به او شهادت دهد که شفا یافته است.

سپس عیسی به او فرمود: «آگاه باش که در این باره به کسی چیزی نگویی، بلکه برو خود را به کاهن بنما و هدیه‌ای را که موسی امر کرده، تقدیم کن تا برای آنها گواهی باشد.»

الف. آگاه باش که در این باره به کسی چیزی نگویی: عیسی اغلب اوقات به افراد فرمان می‌داد درمورد شفاها و معجزاتی که برای آنان انجام داده است، سکوت کنند و به کسی چیزی نگویند، چون نمی‌خواست تا فرارسیدن زمان مناسب برای مکاشفۀ وی به اسرائیل، باعث برانگیخته‌شدن هیجان و احساسات مردم شود و تاریخ دقیق این زمان در دانیال ۹ پیشگویی شده بود.

 

یک) به‌علاوه، معجزات عیسی برای مشهور و یا سوپراستار شدن، مقدر نشده بود (اگرچه معجزات، شهادتی برای خدمت او بود). همچنین، عیسی به منظور برطرف‌کردن نیازهای خاص افراد و آشکار ساختن قدرت مشهود مسیح در محبت و رسیدگی به نیازهای شخصی افراد فروتن، خدمت شفا را انجام می‌داد.

دو) بنابراین، عیسی درمورد اینکه چگونه جمعیت او را می‌دیدند و چرا از او پیروی می‌کردند بسیار محتاط بود. «این موضوع پنهان‌کاری… بهتر است بازتاب‌دهندهٔ خطری حقیقی تلقی شود، خطر از آن جهت که عیسی ممکن بود موفق به کسب شهرت و محبوبیتی ناخواسته‌ به‌عنوان معجزه‌گر شود و یا بدتر از آن به‌عنوان یک آزادی‌خواه و ملی‌گرا اسم او میان مردم بپیچد و به این شکل سوءبرداشت‌های جدی درمورد ماهیت حقیقی خدمت او گسترش می‌یافت.» (فرانس)

سه) مرقس می‌گوید این شخص جذامی از عیسی اطاعت نکرد، «امّا آن مرد چون بیرون رفت، آزادانه در این‌باره سخن گفت و خبر آن را پخش کرد.» (مرقس ۴۵-۴۴:۱)

ب. بلکه برو خود را به کاهن بنما: عیسی به این مرد فرمان داد نزد کاهن گواهی دهد. شریعت موسی قربانی‌های خاصی را برای شخصی که از جذام شفا گرفته، تعیین کرده بود و وقتی این مرد شفای خود را به کاهنان اعلام کرد، آنها شک نداشتند که باید مراسمی را به‌جا آورند که به‌ندرت انجام می‌شد، شاید هیچ‌وقت تا آن زمان انجام نشده بود (لاویان ۱۴).

یک) آن مرد با رفتن نزد کاهن درحقیقت به جامعه بازگشت. عیسی می‌خواست شفای بیماری آن شخص، تا حد امکان بیشترین منفعت را برای او به همراه داشته باشد.

دو) «این هدیه شامل دو پرندۀ زنده و طاهر، و نیز چوب سرو، نخ قرمز و زوفا بود (لاویان ۴:۱۴) که برای پاک‌شدن او تقدیم می‌شد و بعد وقتی طاهر شد، «دو برۀ نرینۀ بی‌عیب و یک برۀ مادینۀ یک ساله و بی‌عیب، با سه‌دهم ایفَه آرد مرغوبِ آمیخته به روغن برای هدیۀ آردی، و یک لوگ روغن، باید بیاورد.» (لاویان ۱۰:۱۴) اما اگر این شخص فقیر بود، باید «بره‌ای نرینه و یک‌دهم ایفَه آرد مرغوب آمیخته به روغن برای هدیۀ آردی، و یک لوگ روغن بگیرد همچنین دو قمری یا دو جوجه کبوتر بیاورد.» (لاویان ۲۱:۱۴، ۲۲) (کلارک)

شفای خادم افسر رومی

۱. آیات (۵-۶) نظامی‌ای رومی نزد عیسی می‌آید.

چون عیسی وارد کَفَرناحوم شد، یک نظامی رومی نزدش آمد و با التماس به او گفت: «سرور من، خدمتکارم مفلوج در خانه خوابیده و سخت درد می‌کشد.»

الف. چون عیسی وارد کَفَرناحوم شد: متی ۱۳:۴ می‌گوید، عیسی در کفرناحوم زندگی می‌کرد. «به کَفَرناحوم رفت و در آنجا اقامت گزید.»

ب. یک نظامی رومی نزدش آمد: این نظامی به یقین، غیریهودی بود، چون او افسر در ارتش روم بود. بسیاری از یهودیان تحت اشغال روم، دلیلی برای نفرت از این افسر رومی داشتند، با این وجود او برای درخواست کمک نزد یک معلم یهودی آمد. لازم به‌ذکر است، او بنا به دلیلی خودخواهانه نیامد، بلکه به‌خاطر خادمش نزد این معلم یهودی آمد.

یک) درعهدجدید هرگاه به یک نظامی رومی اشاره شده (که حداقل هفت اشاره وجود دارد) آنان به‌عنوان افرادی نیکو و محترم معرفی شده‌اند.

دو) این نظامی دیدگاه نامتعارفی نسبت به خادم خود داشت. در قانون روم ارباب این حق را داشت که خادم خود را به قتل برساند. از این افسر انتظار می‌رفت که او نیز هنگامی‌که خادمش بیمار یا مجروح شد و دیگر قادر به انجام خدمات برای او نبود، او را بکشد.

ج. با التماس به او گفت: این جمله نشان می‌دهد که او فقط به‌سادگی درخواست نکرد. متی توصیف می‌کند که او به‌خاطر خادمش با التماس از عیسی درخواست کرد.

یک) «او در پی چاره بود و برای عیسی تعیین نکرد که چطور و کجا این کار را انجام دهد و درحقیقت او درخواست خود را در قالب کلمات نگنجاند، بلکه خواسته‌اش را استغاثه‌کنان بیان کرد و گذاشت که غم سخن گوید.» (اسپرجن)

۲. آیات (۷-۹) درک این افسر از اقتدار روحانی عیسی.

عیسی گفت: «من می‌آیم و او را شفا می‌دهم.» نظامی پاسخ داد: «سرورم، شایسته نیستم زیر سقف من آیی. فقط سخنی بگو که خدمتکارم شفا خواهد یافت. زیرا من خود مردی هستم زیر فرمان. سربازانی نیز زیر فرمان خود دارم. به یکی می‌گویم ”برو،“ می‌رود، و به دیگری می‌گویم ”بیا،“ می‌آید. به غلام خود می‌گویم ”این را به جای آر،“ به جای می‌آورد.»

الف. من می‌آیم و او را شفا می‌دهم: عیسی برای رفتن به خانۀ افسر عجله نکرد و تا حدودی امیدوار بود که نظامی رومی اجازه دهد که عیسی به خانه‌اش بیاید. رفتن یک یهودی به خانۀ غیریهودیان، کاملاً برخلاف شریعت یهود بود؛ اما برخلاف شریعت خدا نبود.

یک) این نظامی رومی وقتی گفت شایسته نیستم زیر سقف من آیی، این قانون را درنظر داشت. بیشتر یهودیان باور داشتند که خانۀ غیریهودیان شایستۀ آنان نیست و این افسر نیز تصور می‌کرد معلم و خاخام بزرگی همچون عیسی خانۀ او را شایستۀ خود نمی‌داند.

دو) این نظامی نسبت به عیسی حساسیت بسیاری نشان داد و نمی‌خواست عیسی را با آمدن به خانۀ یک غیریهودی گرفتار چالشی ناخوشایند کند، همچنین نمی‌خواست وقت عیسی را بگیرد و یا سختی سفر را به او تحمیل کند. او به اندازۀ کافی عیسی را نمی‌شناخت که بداند عیسی نسبت به چنین چیزی احساس ناخوشایندی ندارد؛ ولی به هر جهت توجه او به عیسی در چنین شرایطی بسیار تأثیرگذار بود. آن افسر رومی هم برای عیسی نگران بود و هم برای خادمش و این امر نشان می‌دهد این افسر، شخص خودمحوری نیست.

ب. فقط سخنی بگو که خدمتکارم شفا خواهد یافت: این افسر قدرت شفای عیسی را کاملاً درک کرده بود و می‌دانست این قدرت، نوعی جادو نیست که مستلزم حضور جادوگر باشد، بلکه می‌دانست عیسی اقتدار حقیقی دارد و می‌توانست فرمان دهد و فرمان او بدون حضور وی کاملاً انجام شود.

یک) این نظامی ایمان عظیمی به کلام عیسی نشان داد. او درک کرده بود که عیسی می‌تواند با کلامش شفا دهد، دقیقاً به همان سادگی که با لمس‌کردن شفا می‌دهد.

دو) «این سخنان افسر نشان می‌دهد که او درک خوبی از سیستم نظامی روم داشت… یک سرباز پیاده نظام که از افسر مافوق خود سرپیچی می‌کند، فقط از آن افسر سرپیچی نمی‌کند، بلکه از امپراتور و حکومت روم با تمام شکوه و قدرتش نااطاعتی می‌کند.» (کارسون)    

ج. زیرا من خود مردی هستم زیر فرمان. سربازانی نیز زیر فرمان خود دارم: این نظامی سلسله مراتب نظامی را می‌شناخت و می‌دانست چطور فرامین یک شخص دارای اقتدار بدون چون و چرا، باید اطاعت می‌شد. او متوجه شد که عیسی حداقل صاحب چنین اقتداری است.

یک) «همان‌طور که اقتدار سزارها از طریق حیات شخصی خودشان جاری می‌شود، اقتدار خداوند بر بیماری‌ها، دیوها و هرچیز دیگری از طریق عیسی جاری می‌گردد.» (مایِر)

۳. آیات (۱۰-۱۳) عیسی، ایمان نظامی را تحسین می‌کند و خادم او را شفا می‌بخشد.

عیسی چون سخنان او را شنید، به شگفت آمد و به کسانی که از پی‌اش می‌آمدند، گفت: «آمین، به شما می‌گویم، چنین ایمانی حتی در اسرائیل هم ندیده‌ام. و به شما می‌گویم که بسیاری از شرق و غرب خواهند آمد و در پادشاهی آسمان با ابراهیم و اسحاق و یعقوب بر سر یک سفره خواهند نشست، امّا فرزندان این پادشاهی به تاریکیِ بیرون افکنده خواهند شد، جایی که گریه و دندان بر هم ساییدن خواهد بود.» سپس به آن نظامی گفت: «برو! مطابق ایمانت به تو داده شود.» در همان دم خدمتکار او شفا یافت.

الف. عیسی چون سخنان او را شنید، به شگفت آمد: درک این مرد از اقتدار روحانی عیسی، او را شگفت‌زده کرد. اعتماد سادۀ او به توانایی کلام عیسی در شفا، ایمانی را نشان داد که فارغ از هر اعتماد خرافی به چیزهای جسمانی و خارجی است. چنین ایمان عظیمی، شایستۀ تمجید است.

ب. آمین، به شما می‌گویم، چنین ایمانی حتی در اسرائیل هم ندیده‌ام: عیسی ایمان این نظامی رومی را دید و آن را عظیم‌ترین ایمان در میان مردم اسرائیل دانست. نظامی رومی نمادی از ظلم به یهود بود.

یک) اسرائیل یک نهاد سیاسی نبود، بلکه فقط قومی بود که تحت عهدی بودند که به ابراهیم، اسحاق و یعقوب داده شده بود. با این وجود عیسی هنوز آنان را اسرائیل می‌خواند.

ج. بسیاری از شرق و غرب خواهند آمد و در پادشاهی آسمان با ابراهیم و اسحاق و یعقوب بر سر یک سفره خواهند نشست: این حقیقت که یک شخص غیریهودی چنین ایمانی داشت، سبب شد عیسی اعلام کند که غیریهودیان نیز در پادشاهی آسمان خواهند بود. آنها حتی با ابراهیم، اسحاق و یعقوب همسفره خواهند شد.

یک) برای بسیاری از یهودیان زمان عیسی این یک ایدۀ بنیادین بود؛ آنها تصور می‌کردند بر سفرهٔ عظیم مسیح هیچ غیریهودی نخواهد نشست و همۀ یهودیان در آن حضور خواهند داشت. اما عیسی این دو نظریه را اصلاح کرد.

دو) این سخنان عیسی برخی چیزها درمورد آسمان می‌گوید.

·             مکان استراحت است. ما در آسمان می‌نشینیم.

·             مکان مشارکت نیکو است. در آسمان، از دوستی ابراهیم، اسحاق و یعقوب لذت خواهیم برد.

·             مکانی برای افراد بسیاری است. عیسی گفت بسیاری به آسمان وارد خواهند شد.

·             مکانی برای مردمی در سراسر زمین است. مردم از شرق و غرب به آسمان خواهند آمد.

·             مکانی مشخص است. عیسی گفت بسیاری خواهند آمد و وقتی عیسی می‌گوید که این اتفاق خواهد افتاد، پس به یقین انجام خواهد شد.

 

سه) «اما شما صدای محبت‌آمیز او را خواهید شنید، شما آن صدای گوش‌نواز را یک‌بار دیگر خواهید شنید، شما خواهید دانست آنان که دوستشان دارید، مورد لطف و محبت خدا بوده‌اند. آیا آسمانی که در آن نه شناخته می‌شویم و نه می‌شناسیم، اسکان‌گاهی ترسناک نیست؟ من هرگز برای رفتن به چنین آسمانی اشتیاق ندارم. باور دارم که آسمان مکان مشارکت با مقدسین است و در آنجا یکدیگر را می‌شناسیم.» (اسپرجن)

د. امّا فرزندان این پادشاهی به تاریکیِ بیرون افکنده خواهند شد: همان‌طور که عیسی به شنوندگان یهودی خود خاطرنشان می‌کند، همان‌طور که هویت نژادی غیریهودیان مانع ورود آنان به ملکوت نمی‌شود، هویت ذاتی آنها هیچ تضمینی برای ورود آنها به ملکوت نیست. اگرچه، یهودیان فرزندان این پادشاهی بودند، اما ممکن بود سرانجام وارد جهنم شوند.

یک) «به‌سختی می‌توان سخنی بنیادی‌تر از تغییر نقشۀ نجات خدا که با مأموریت عیسی آغاز شد، یافت.» (فرانس)

دو) ترپ درمورد عبارت تاریکیِ بیرون می‌گوید: «تاریکی‌ای فراتر از تاریکی. سیاه‌چاله‌ای ماورایی و در طبقات زیرین زندان.»

سه) «در زبان اصلی قبل از گریه و دندان بر دندان ساییدن حرف تعریف معین آمده (مقایسه شود با یونانی) که بر هولناک بودن صحنه تأکید دارد: گریه و دندان بر دندان ساییدن… گریه بیانگر رنج و دندان بر دندان ساییدن بیانگر ناامیدی است.» )کارسون)

چهار) «گمشدگان چه می‌کنند؟ آنها گریه می‌کنند و دندان بر دندان می‌سایند. آیا شما اکنون دندان بر دندان می‌سایید؟ شما نباید این کار را انجام دهید، مگر آنکه در رنج و عذاب باشید. در جهنم همیشه دندان بر دندان ساییدن هست.» )اسپرجن)

پنج) می‌بینیم عیسی از صحبت دربارۀ جهنم نمی‌ترسید و درحقیقت بیشتر از هر شخص دیگری در کتاب‌مقدس در این مورد سخن گفته است. «برخی خادمین هرگز درمورد جهنم چیزی نمی‌گویند. یک‌بار شنیدم خادمی به کلیسایش گفت: اگر خدا را محبت نکنید به مکانی فرستاده خواهید شد که دور از ادب است به آن اشاره کنم. به یقین این شخص که نمی‌توانست چنین سخن ساده‌ای را بیان کند، هرگز دیگر نباید اجازهٔ موعظه پیدا کند» (اسپرجن)

افراد رنج‌دیده بیشتری شفا می‌یابن

۱.  آیات (۱۴-۱۵) عیسی مادرزن پطرس را شفا می‌دهد.

چون عیسی به خانۀ پطرس رفت، مادرزن او را دید که تب کرده و در بستر است. عیسی دست او را لمس کرد و تبش قطع شد. پس او برخاست و مشغول پذیرایی از عیسی شد.

الف. مادرزن او را دید که تب کرده و در بستر است: این امر به‌سادگی آشکار می‌سازد که پطرس متأهل بود. کلیسای کاتولیک رومی تعلیم می‌دهد که همۀ کشیشان باید مجرد باشند و از روابط جنسی دوری کنند، اما این مرد که آنها او را به‌عنوان اولین و بزرگ‌ترین پاپ می‌خوانند به‌طور قطع ازدواج کرده بود.

یک) «قدیس اَمبروس گفته است که همۀ رسولان مردانی متأهل بودند، به‌جز یوحنا و پولس. و آن پاپ‌های مقدس‌نمای ریاکار نمی‌خواهند درمورد ازدواج کشیشان بشنوند، ولی ترجیح می‌دهند که در خانه چند روسپی برای خود داشته باشند تا یک همسر.» (ترپ)

دو) «تئوفلاکت می‌گوید، از این رو بیاموزید که ازدواج مانعی برای پارسایی نیست، زیرا ارشد رسولان همسر داشت. ازدواج یکی از اولین نهادهای الهی است که حکم خداوند درمورد آن مثبت است.» (کلارک)

سه) «مادر‌زن پطرس به‌طور خاص زن نیکویی بود، چون اجازه داشت با داماد خود زندگی کند و دامادش نگران سلامتی او بود.» (اسپرجِن)

ب. عیسی دست او را لمس کرد: عیسی با‌لطافت آن زن را لمس کرد و به این طریق او را شفا داد. بیماری او بسیار کمتر از جذام بود، اما با این وجود برای عیسی مهم بود. عیسی به همۀ مشکلات، حتی مشکلات جزئی‌تر اهمیت می‌دهد.

یک) «معجزه‌ای که اینجا رخ داد، درمان یک بیماری لاعلاج نبود، بلکه معجزه در روش درمان از طریق دستان عیسی بود.» (پول)

ج. پس او برخاست و مشغول پذیرایی از عیسی شد: مادرزن پطرس واکنش مناسب آنانی را نشان داد که توسط قدرت عیسی لمس شده‌اند -او فوراً برخاست و شروع به خدمت کرد. خدمت‌کردن عیسی، گواه شگفت‌انگیزی از بازیابی سلامت روحانی است.

یک) «او با چهره‌ای که قدردانی در آن موج می‌زد، بشقاب‌ها را روی میز گذاشت و همچنین آب آورد تا میهمانانش پاهایشان را بشویند. لحظه‌ای که خداوند عیسی‌مسیح جانی را نجات می‌دهد، به آن جان قوت می‌بخشد تا خدمات منصوبش را به انجام رساند.» (اسپرجن)

۲. آیات (۱۶-۱۷) عیسی در تحقق نبوت، بسیاری را از بیماری شفا می‌دهد و از تسخیر دیوها رهایی می‌بخشد.

هنگام غروب، بسیاری از دیوزدگان را نزدش آوردند و او با کلام خود ارواح را از آنان به در کرد و همۀ بیماران را شفا داد، تا بدین‌سان، پیشگویی اِشعیای نبی به حقیقت پیوندد که:

«او ضعف‌های ما را برگرفت

و بیماری‌های ما را حمل کرد.»

الف. بسیاری از دیوزدگان را نزدش آوردند: توجه عیسی به تک‌تکِ مردم، نشان می‌دهد که عیسی ارتباطی فردی با هر یک برقرار می‌کرد، و مردمی که او را احاطه می‌کردند، تنها «صفی» طولانی و سرد نبودند.

یک) بسیاری از دیوزدگان: «دکتر لایت فوت (Lightfoot)، دو دلیل منطقی برای وجود دیوزدگان فراوان در یهودیه و در زمان عیسی مطرح می‌کند. نخست، زیرا آنها تا اوج شرارت و ناپاکی پیش رفتند. ببینید یوسفوس که تاریخدان خود آنهاست درمورد آنان چه می‌گوید: می‌توان گفت زیر آسمان ملتی شریرتر از آنها وجود نداشت. دوم، چون آنها به‌شدت به سحر و جادو اعتیاد داشتند و بدین طریق ارواح شیطانی را دعوت می‌کردند که وارد زندگی‌شان شود.» (کلارک)

ب. تا بدین‌سان، پیشگویی اِشعیای نبی به حقیقت پیوندد: متی به‌درستی درک کرده بود که این وقایع قسمتی از تحقق نبوت اشعیای نبی در اشعیا ۵۳ است، که در درجۀ نخست اشاره دارد به شفای روحانی، اما به یقین شامل شفای جسمانی نیز می‌شود. اینجا متی، عیسی را به‌عنوان مسیح حقیقی نشان می‌دهد که مردم را از اسارت گناه و تأثیرات دنیای سقوط کرده نجات می‌دهد.

ج. او ضعف‌های ما را برگرفت و بیماری‌های ما را حمل کرد: تدارک برای شفای ما (هم روحانی و هم جسمانی)، از طریق رنج‌های مسیح (زخم‌های مسیح) مهیا شده است. جنبۀ جسمانی شفای ما اکنون تا حدودی تحقق یافته، اما در رستاخیر به‌طور کامل به انجام خواهد رسید.

یک) این عمل شفای منجی ما، برای عیسی بهایی به همراه داشت؛ این‌طور نبود که او کیسه‌ای جادویی پر از قدرت شفا داشته باشد و هروقت بخواهد شفا را از آن بیرون بکشد و به افراد نیازمند بدهد. این شفا برای عیسی به بهای رنج و عذابش بود. «اگر کلام و لمس او، نجات آنی را بر بشر آورد به دلیل سِرِ عظیم فیض بود، او رنج کشید تا نجات دهد.» (مورگان)

دو) «اشعیای نبی درمورد ضعف روحانی سخن می‌گوید، ولی متی این نبوت را به ضعف جسمانی ربط داد. البته این کاربرد به ناحق نیست، زیرا شفای جسمانی تأثیر مناسب شفای روحانی است.» (ترپ)

د. او ضعف‌های ما را برگرفت و بیماری‌های ما را حمل کرد: این قسمت از انجیل متی چهار نوع فرد مختلف را نشان می‌دهد که شفا یافتند و هریک متفاوت از دیگری هستند.

یک) افراد متفاوت شفا یافتند.

·             یهودی‌ای بدون هیچ جایگاه و امتیاز اجتماعی و مذهبی.

·             نظامی غیریهودی که اسرائیل را اشغال کرده بود و آن را تحت ستم قرار داده بود.

·             زنی که خویشاوند یکی از شاگردان سرسپردۀ عیسی بود.

·             جمعیتی بی‌نام.

دو) درخواست‌هایی که با روش‌های متفاوت پاسخ داده شد.

 

·             درخواست مستقیمی از جانب شخص بیمار که با ایمان خودش به انجام رسید.

·             درخواستی از کسی برای دیگری که در ایمان به جای آن کس که رنج می‌کشید، مطرح شد.

·             هیچ درخواستی ارائه نشد، چون عیسی خودش نزد شخص مبتلا رفت، بنابراین از طرف آنکه شفا یافت، هیچ گواهی از ایمان برای شفا وجود نداشت.

·             مبتلایانی که نزد عیسی آورده شدند، هر یک ایمانی متفاوت داشتند.

سه) عیسی از روش‌های متفاوتی برای شفا استفاده کرد.

·             عیسی از لمسی استفاده کرد که ممنوع بود.

·             عیسی از کلامی که از راه دور بیان می‌شد، استفاده کرد.

·             عیسی از لمسی دلسوزانه استفاده کرد.

·             عیسی از روش‌های مختلف که نام برده نشدند، استفاده کرد.

چهار) از همۀ اینها در می‌یابیم شفای جسمانی جایی است که خدا به‌طور خاص حاکمیت خود را نشان می‌دهد و کارهایی را انجام می‌دهد که برای خودش خوشایند است و نه چیزی که انسان انتظار دارد.

تعلیم عیسی درمورد شاگردی

۱. آیات (۱۸-۲۰) عیسی با یکی از پیروان مشتاق خود درمورد لزوم ارزش قائل شدن برای بهای شاگردی سخن می‌گوید.

چون عیسی دید گروهی بی‌شمار نزدش گرد ‌آمده‌اند، امر فرمود: «به آن سوی دریا برویم.» آنگاه یکی از علمای دین نزد او آمد و گفت: «ای استاد، هر جا بروی، تو را پیروی خواهم کرد.» عیسی پاسخ داد: «روباهان را لانه‌هاست و مرغان هوا را آشیانه‌ها، امّا پسر انسان را جای سر نهادن نیست.»

الف. چون عیسی دید گروهی بی‌شمار نزدش گرد ‌آمده‌اند، امر فرمود: «به آن سوی دریا برویم.»: شهرت عیسی در حال افزایش بود، با این وجود او از جمعیت پیروی نمی‌کرد یا حتی گاهی اوقات به نظر می‌رسد او به طریقی از جمعیتی که نزدش می‌آوردند، اجتناب می‌کند.

ب. ای استاد، هر جا بروی، تو را پیروی خواهم کرد: با معجزات مرتبط به خدمت عیسی، پیروی از او ممکن بود جذاب‌تر از آنچه درحقیقت بود، به نظر برسد. شاید عیسی پیشنهادات خودجوش بسیاری نظیر این دریافت می‌کرد.

یک) «از خود می‌پرسم که آیا این مرد با خود فکر می‌کرد: بسیار خب، من که عالم دین هستم. اگر به این گروه بپیوندم، حتماً باید رهبر شوم. همان‌طور که می‌بینیم بیشتر آنها فقط افرادی ماهیگیر هستند و اگر عضوی از آنها شوم، فرصت عالی‌ای برای آنها خواهم بود. بی‌شک باید دبیر آن جمع شوم. شاید او فکر می‌کرد باید چیزی در این موقعیت اصلاح شود و تغییر کند و او کسی است که می‌تواند چنین کاری کند.» )اسپرجن)

ج. روباهان را لانه‌هاست و مرغان هوا را آشیانه‌ها، امّا پسر انسان را جای سر نهادن نیست: عیسی به این مرد نگفت: «نه تو نمی‌توانی مرا شاگردی کنی.» بلکه حقیقت را گفت، بدون اینکه تصویری پر زرق‌ و برق از شاگردی کردن خود، توصیف کند و این برخلاف روش‌هایی است که امروزه بسیاری از مبشرین به‌کار می‌بندند، اما عیسی می‌خواست آن مرد کاملاً بداند شاگردی او به‌راستی چگونه است.

یک) «در بستر خدمت عیسی، این گفته بدان معنا نیست که عیسی بی‌پول بود، بلکه یعنی منزلگاهی ثابت نداشت. ماهیت خدمت او باعث می‌شد که او دائماً در سفر باشد و در نتیجه شاگردانش هم باید در سفر باشند.» (کارسون)

دو) «درب بسیاری از خانه‌ها، مانند خانۀ پطرس به روی او باز بود؛ اما او برای خودش خانه‌ای نداشت.» (فرانس)

سه) دلیل رویگردان شدن این مرد از عیسی این بود که عیسی با ایمان زندگی بسیار ساده‌ای داشت و برای هر نیاز و بدون ذخیرۀ منابع مادی به پدرش اعتماد داشت. این تنها یکی از خصلت‌هایی است که عیسی را برای شخص روحانی حقیقی، جذاب‌تر می‌کند. «اینجا مردی هست که کاملاً با ایمان زندگی می‌کند و با چیزهای مادی اندکی راضی می‌شود؛ من باید او را پیروی کنم و از او بیاموزم.»

د. پسر انسان: عبارت پسر انسان در اناجیل ۸۱ مرتبه تکرار شده‌اند و هردفعه یا عیسی آن را برای اشاره به خودش به کار برده و یا شخص دیگری برای اشاره به او از این عبارت استفاده کرده است. این یک عبارت مهم است که او برای توصیف خودش از آن استفاده کرده است. او آن را به‌عنوان لقبی برای بیان جلال مسیح (دانیال ۱۳:۷-۱۴) و هم برای بیان فروتنی مسیح (مزامیر ۸:۴) به‌کار برد.

یک) به‌طور خاص، ارتباط این عبارت با متن دانیال بدان معناست که این عبارت بدون ارتباطات ناخواستهٔ دیگر با عناوین مختلف، تصویری از قدرت و جلال را نشان می‌دهد. عیسی اغلب با استفاده از آن به شنوندگانش می‌گفت: «من مسیحِ قدرت و جلال هستم، اما کسی نیستم که شما انتظارش را دارید.»

۲. آیات (۲۱-۲۲) عیسی با پیروان مردد در مورد اهمیت فوق‌العادۀ پیروی از خودش سخن می‌گوید.

شاگردی دیگر به وی گفت: «سرورم، نخست رخصت ده تا بروم و پدر خود را به خاک بسپارم.» امّا عیسی به او گفت: «مرا پیروی کن و بگذار مردگان، مردگانِ خود را به خاک بسپارند.»

الف. سرورم، نخست رخصت ده تا بروم و پدر خود را به خاک بسپارم: درحقیقت این مرد برای کَندن قبر برای پدر متوفی خود، اجازه نگرفت. او در واقع می‌خواست تا زمان فوت پدرش در خانۀ پدری خود بماند و از او مراقبت کند. به یقین دوره‌ای نامشخص بود که امکان به طول انجامیدن را داشت.

یک) این مرد یکی دیگر از شاگردان عیسی بود. با این وجود آن‌طور که شایسته بود و آن‌طور که آن دوازده رسول دیگر عیسی را پیروی می‌کردند، عیسی را پیروی نمی‌کرد. این امر به ما نشان می‌دهد که کلمۀ شاگرد در انجیل متی، دارای طیف وسیع معنایی می‌باشد و باید در مضمون متن به معنای حقیقی آن پی برد.

دو) این مرد می‌خواست عیسی را پیروی کند، اما نه از همان لحظه. او می‌دانست پیروی عیسی امری نیکو است و باید آن را انجام دهد، اما احساس می‌کرد دلیل خوبی وجود دارد برای اینکه بتواند در آن زمان پیروی عیسی را شروع نکند. «اگر این عالم دین در وعده دادن سریع بود، این شاگرد در عمل‌کردن بسیار آهسته بود.» (کارسون)

ب. مرا پیروی کن و بگذار مردگان، مردگانِ خود را به خاک بسپارند: عیسی این مرد را ترغیب کرد که او را پیروی کند و به‌طور واضح به اصلی اشاره می‌کند که تعهدات خانوادگی یا هر تعهد دیگری نباید به پیروی از عیسی اولویت یابد. عیسی باید در اولویت باشد.  

یک) عیسی نگران نبود که شاگردان بالقوه، دلسرد شوند. برخلاف بسیاری از مبشرین امروزی، او بیشتر به کیفیت اهیمت می‌داد، نه به کمیت. «هیچ‌چیزی بیشتر از این به مسیحیت آسیب نرسانده که در پی آن باشیم هر داوطلب خواهان را در یکی از رتبه‌های سپاه مسیح قرار دهیم، کسی که می‌خواهد برای خود حرفه‌ای داشته باشد و با کلامی فصیح از تجربیات خود بگوید.» (رایل به نقل از کارسون)

دو) به‌علاوه، عیسی تنها صادق بود. پیروی از او به همین معناست و او می‌خواست افراد همان ابتدا این موضوع را بدانند.

سه) «بسیاری از دغدعه‌های سیاسی، تاکتیک‌های حزبی، جلسات هیئت‌ها، اصلاحات اجتماعی، جلسات حزبی، تفریحات سالم و غیره، می‌توانند به‌عنوان خاکسپاری مردگان توصیف شوند. خیلی از این کارها بسیار درست، لازم و تحسین‌برانگیز هستند، اما افراد بی‌ایمان نیز مانند شاگردان مسیح می‌توانند به‌خوبی از عهدۀ انجام این‌گونه کارها برآیند. اگر ما خوانده شده‌ایم که انجیل را موعظه کنیم، پس بیایید به تمامی خود را وقف خواندگی مقدس‌مان کنیم. بگذارید دیگران مشغول چنین کارهایی شوند.» (اسپرجن)

آشکار شدن اقتدار عیسی بر طوفان و امواج

۱. آیات (۲۳-۲۵) طوفان در دریای جلیل.

سپس عیسی سوار قایقی شد و شاگردانش نیز از پی او رفتند. ناگاه توفانی سهمگین درگرفت، آن‌گونه که نزدیک بود امواجْ قایق را غرق کند. امّا عیسی در خواب بود. پس شاگردان آمده بیدارش کردند و گفتند: «سرور ما، چیزی نمانده غرق شویم؛ نجاتمان ده!»

الف. سپس عیسی سوار قایقی شد: روستای کفرناحوم درست در آن‌سوی دریای جلیل بود. عیسی مانند بسیاری از جلیلیان با قایق و زندگی کنار این دریاچۀ بزرگ و زیبا آشنا بود.  

ب. ناگاه توفانی سهمگین درگرفت: دریای جلیل به دلیل طوفان‌های ناگهانی و شدیدش معروف بود. شدت این طوفان را از آنجا می‌توان دریافت که شاگردان (بسیاری از آنان در آن دریاچه ماهیگیر بودند و طوفان‌های آن را تجربه کرده بودند) بسیار وحشت کرده و فریاد سر دادند: «سرور ما، چیزی نمانده غرق شویم؛ نجاتمان ده!»

یک) بروس در مورد این جملۀ نزدیک بود امواجْ قایق را غرق کند می‌گوید: «امواج قایق را در برگرفته بود و موج‌ها برمی‌خاستند و در بالای قایق در هم می‌شکستند و قایق را به‌تدریج با آب پر می‌کردند.»

ج. امّا عیسی در خواب بود: باوجود اینکه شاگردان نا‌امید و درمانده شده بودند، عیسی در خواب بود. برای آنان عجیب بود که او چطور می‌توانست در توفانی سهمگین بخوابد.

یک) بروس می‌گوید ساختار عبارت «امّا عیسی در خواب بود» بیانگر یک «تضاد آشکار» است، طوفان سهمگین برخاسته، شاگردان مستأصل شده بودند، «امّا عیسی در خواب بود

دو) این حقیقت که او به خواب نیاز داشت، ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد، چرا که ماهیت حقیقی انسانی او را نشان می‌دهد. او خسته شده بود و نیاز داشت در هر جایی که می‌تواند بخوابد، حتی اگر جای خوابش مکانی عادی نباشد. «خوابِ کسی بود که از فشار زندگی خسته شده بود، و این زندگی بر تن و ذهن و او مدام فشار می‌آورد.» (بروس)

 

سه) این حقیقت که او می‌توانست بخوابد، ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد. قلب و فکر او به اندازهٔ کافی آرام بود، چون به محبت و مراقبت پدرش در آسمان ایمان داشت، و به همین دلیل می‌توانست در میان چنین طوفانی بخوابد.

۲. آیات (۲۶-۲۷) آشکار شدن اقتدار عیسی بر خلقت.

عیسی پاسخ داد: «ای کم‌ایمانان، چرا این‌چنین ترسانید؟» سپس برخاست و باد و امواج را نهیب زد و آرامش کامل حکمفرما شد. آنان شگفت‌زده از یکدیگر می‌پرسیدند: «این چگونه شخصی است؟ حتی باد و امواج نیز از او فرمان می‌برند!»

الف. ای کم‌ایمانان، چرا این‌چنین ترسانید؟: عیسی درخواست آنها برای بیدار شدن را سرزنش نکرد، بلکه ترس و بی‌ایمانی‌شان را سرزنش کرد. نباید برداشت ما این باشد که عیسی به خاطر اینکه بیدار شد، بد خُلق شده بود. او از ترس آنها ناراحت شده بود، چون ترس و بی‌ایمانی کنار هم هستند. وقتی ما آن‌طور که باید به خدا اعتماد می‌کنیم، آنگاه دیگر جایی برای ترس وجود ندارد.

یک) او ابتدا با آن مردان صحبت کرد، چرا که سخن گفتن با آنان سخت‌تر بود و سپس به سرزنش باد و طوفان پرداخت.» (اسپرجن)

دو) «او آنها را به‌خاطر اینکه با دعاهایشان مزاحمش شده بودند، سرزنش نکرد، بلکه به‌خاطر اینکه با ترس‌هایشان، خودشان را درگیر دردسر و ناراحتی کرده بودند، سرزنش کرد.» (هنری به نقل از کارسون)

سه) آنها به‌راستی دلایل بسیاری برای داشتن ایمان و حتی ایمانی عظیم داشتند.

·             آنها عیسی را دیده بودند که معجزات عظیمی انجام داده است و از این طریق قدرت و اقتدار عظیم او بر آنها آشکار شده بود.

·             آنها نمونه‌ای از ایمان عظیم را دیده بودند، یعنی نظامی رومی که به عیسی ایمان داشت و عیسی نیز خادم او را شفا داد.

·             آنها عیسی را همراه خود در قایق داشتند. و دیدند که عیسی در خواب است، آرامش او باید به آنها نیز آرامش می‌داد.

 

ب. سپس برخاست و باد و امواج را نهیب زد: عیسی فقط دریا و طوفان را ساکت نکرد؛ او باد و امواج را نهیب زد. این امر به همراه ترس شدید شاگردان و چیزی که عیسی در مقصد خود با آن روبرو شد، باعث می‌شود برخی تصور کنند که نوعی حملۀ روحانی در این طوفان وجود داشت.

یک) آدام کلارک بر این عقیده است که این طوفان «به‌وسیلۀ شیطان انگیخته شد. او که رئیس قدرت هواست، همۀ نویسندگان و مبشرین انجیل را در یک قایق کوچک گرد هم آورد و فکر کرد با غرق کردن آن قایق، اهداف خدا را شکست دهد و بدین طریق مانع نجات دنیای سقوط کرده شود. چه فرصت خوبی برای دشمن نوع بشر مهیا شده بود!»

ج. آنان شگفت‌زده از یکدیگر می‌پرسیدند: شاگردان بسیار شگفت‌زده شدند. آنان با دیدن چنین اقتداری بر خلقت، گفتند: این چگونه شخصی است؟ او فقط می‌توانست خداوند، یهوه باشد، چون فقط او چنین قدرت و اقتداری دارد: ای یهوه، خدای لشکرها، کیست مانند تو؟ خداوندا، تو نیرومندی و امانت تو احاطه‌ات کرده است. بر خروش دریا فرمان می‌رانی، و چون امواجش بر‌خیزند، آنها را فرو می‌نشانی.» (مزامیر ۸:۸۹-۹)

یک) شاگردان در چند ثانیه هم ماهیت انسانی عیسی را دیدند (از فرط خستگی خوابیده بود) و هم اولوهیت کامل او را. آنها عیسی را همان‌گونه که بود دیدند: انسان کامل و خدای کامل.

قدرت عیسی بر ارواح شریر

۱. آیات (۲۸-۲۹) ملاقات عیسی با دو شخص دیوزده.

هنگامی‌که به ناحیۀ جَدَریان، واقع در آن سوی دریا رسیدند، دو مرد دیوزده که از گورستان خارج می‌شدند، بدو برخوردند. آن دو به قدری وحشی بودند که هیچ‌کس نمی‌توانست از آن راه عبور کند. آنان فریاد زدند: «تو را با ما چه کار است، ای پسر خدا؟ آیا آمده‌ای تا پیش از وقتِ مقرر عذابمان دهی؟»

الف. دو مرد دیوزده که از گورستان خارج می‌شدند، بدو برخوردند: انجیل دیگری هنگام روایت این داستان فقط به یکی از این اشخاص دیوزده اشاره می‌کند. احتمالاً باید به این دلیل باشد که آن فرد در شرایط  دیوزدگی شدیدتری بود و دیوهای بسیاری داشت.

ب. از گورستان خارج می‌شدند: این دو مرد بیچاره، نجس بودند، چون با اجساد تماس داشتند و همچنین رفتاری وحشیانه و غیرقابل کنترل داشتند. دیوها آنها را برای زندگی به گورستان کشانده بودند.

·             زیرا گورستان و مردگان بسیار ناپاک بودند و یهودیان از آنها اکراه داشتند.

·             زیرا دیوها مرگ را دوست دارند.

·             زیرا مکان مناسبی برای زندگی انسان نیست.

·             زیرا باعث ترس دیگران می‌شود.

·             زیرا وجود خرافات در دیگران را پرورش می‌داد و این ترس را در آنها بیشتر می‌کرد که کسانی که در گورستان زندگی می‌کردند، توسط ارواح مردگان تسخیر شده بودند.

ج. تو را با ما چه کار است: ارواح شریر این مردان بیچاره را عذاب می‌دادند و نمی‌خواستند عیسی با آنها کاری داشته باشد. آنها نمی‌خواستند عیسی در کار وحشتناک ایشان مداخله کند.

یک) «این فریادی کهنه بود. سرت به کار خودت باشد! کاری به کار ما نداشته باش و از اینجا برو! ارواح شریر هرگز دوست ندارند در کارشان مداخله شود. شاید آنها کاری به کار عیسی نداشته باشند، اما عیسی با آنها کار دارد.» (اسپرجن)

د. تو را با ما چه کار است، ای پسر خدا؟: دیوها می‌دانستند عیسی کیست، حتی اگر شاگردان او ندانند. می‌توانیم این دو جمله را با هم مقایسه کنیم:

·             این چگونه شخصی است؟ (متی ۲۷:۸)

·             ای پسر خدا (متی ۲۹:۸)

 

ه. آیا آمده‌ای تا پیش از وقتِ مقرر عذابمان دهی؟: دیوها هم از سرنوشت آن لحظۀ‌ خود اطلاع داشتند (اخراج‌شدن) و هم از سرنوشت نهایی‌شان (عذاب ابدی). آنها می‌خواستند تا آنجا که می‌توانند و تا پیش از وقت مقرر، یعنی عذاب ابدی، آسیب وارد کنند.

یک) آنها همچنین دریافتند که وقت محدودی دارند و بنابراین تا آنجا که توانستند سخت کار کردند، آنقدر که دیگر نتوانستند کاری انجام دهند. این یکی از معدود موارد قابل تحسین است که می‌توانیم دربارۀ شیطان و دیوهایش بگوییم.

۲. آیات (۳۰-۳۲) عیسی دیوها را اخراج کرد و به آنها اجازه داد وارد گلۀ خوک‌ها شوند.

کمی دورتر از آنها گله‌ای بزرگ از خوک‌ها مشغول چرا بود. دیوها التماس‌کنان به عیسی گفتند: «اگر بیرونمان می‌رانی، به درون گلۀ خوک‌ها بفرست.» به آنها گفت: «بروید!» دیوها خارج شدند و به درون خوک‌ها رفتند و تمام گله از سرازیریِ تپه به درون دریا هجوم بردند و در آب هلاک شدند.

الف. گله‌ای بزرگ از خوک‌ها مشغول چرا بود: جمعیت جلیل متشکل از یهودیان و غیریهودیان بود، بنابراین ممکن است آن گلۀ خوک‌ها متعلق به غیریهودیان بوده باشد. اما بیشتر مفسرین معتقدند از آنجا که خوک‌ها برای یهودیان نجس بودند، پس بنابراین آن خوک‌ها نباید آنجا حضور داشته باشند، حتی اگر متعلق به غیریهودیان بوده باشند.

ب. اگر بیرونمان می‌رانی، به درون گلۀ خوک‌ها بفرست: دیوها می‌خواستند وارد خوک‌ها شوند، چرا که کار ارواح شریر نابود‌کردن است و از بیکار بودن نفرت دارند. «شیطان آنقدر به خباثت علاقه دارد که ترجیح می‌دهد به‌جای آنکه کاری انجام ندهد، گوشه و کنار کاری بکند.» (پول)

یک) همچنین باید توجه داشته باشیم که دیوها بدون اجازۀ خدا حتی نمی‌توانستند خوک‌ها را گرفتار سازند. «ترتولیان گفت، اگر یک لژیون از دیوها بر گلۀ خوک‌ها قدرتی ندارد، پس چقدر کمتر بر گلۀ گوسفندان خدا قدرت دارد.» (ترپ)

ج. دیوها خارج شدند و به درون خوک‌ها رفتند و تمام گله از سرازیریِ تپه به درون دریا هجوم بردند و در آب هلاک شدند: در کتاب‌مقدس هیچ‌چیزی قابل مقایسه با این (اخراج دیوها از انسان و داخل شدن آنها به حیوانات) نیست. عیسی برای انجام چنین کاری، دلیل خوبی دارد.

یک) این حقیقت که دیوها پس از ورود به خوک‌ها آنها را به نابودی کشاندند به توضیح این امر کمک می‌کند که چرا عیسی اجازه داد آنها وارد خوک‌ها شوند، چون می‌خواست همه بدانند نیت اصلی این دیوها چه بود. دیوها همان‌طور که خوک‌ها را نابود کردند، به دنبال نابودی مردان نیز بودند. از آنجا که آن دو مرد به شباهت خدا آفریده شده‌ بودند، پس دیوها نمی‌توانستند به‌سادگی آنها را نابود کنند، اما به هرحال هدفشان فقط نابودی بود، می‌خواستند بکشند و نابود کنند.

دو) دلیل دیگری که آن ارواح شریر درون خوک‌ها فرستاده شدند این بود که آشکارا نشان داده شود از درون آن مردان خارج شده‌اند.

سه) برخی انتقاد می‌کنند که این عمل، ناعدالتی در حق صاحب آن خوک‌ها بود. «اما صاحبین آن خوک‌ها سرمایۀ خود را از دست دادند. بله، و یاد گرفتند که طبق معیار خدا ثروت‌های این دنیا چقدر فانی‌اند. او داشته‌هایمان را در تنگنا قرار می‌دهد تا شاید از دست بروند، گاهی از روی رحمت خود ما را از آنها جدا می‌سازد و گاهی از روی عدالت خویش، تا ما را به نحوی به سبب نحوهٔ کسب یا حفظ آنها که با ناعدالتی یا طمع بوده، مجازات نماید.» (کلارک)

چهار) اسپرجن نظرات مختلفی درمورد فرستاده شدن دیوها درون خوک‌ها دارد:

·                «خوک‌ها مرگ را به شیطان ترجیح می‌دهند؛ و اگر انسان از خوک بدتر نمی‌بود، همین نظر را می‌داشت.»

·             «آنان که مورد انگیزش شیطان قرار می‌گیرند، با تمام جان خود می‌دوند.»  

·             «شیطان خوک‌های خود را به بازاری بد می‌کشاند.»

 

۳. آیات (۳۳-۳۴) مردم از عیسی خواستند آنجا را ترک کند.

خوکبانان گریخته، به شهر رفتند و همۀ این وقایع، از جمله آنچه را که برای آن دیوزده‌ها رخ داده بود، بازگو کردند. سپس تمام مردم شهر برای دیدن عیسی بیرون آمدند و چون او را دیدند بدو التماس کردند که آن ناحیه را ترک گوید.

الف. همۀ این وقایع… بازگو کردند. سپس تمام مردم شهر برای دیدن عیسی بیرون آمدند: از آنجا که عیسی ذات بشر را می‌شناخت، می‌دانست از جمعیتی که از شهر آمده بودند، چه انتظاری باید داشته باشد. با این وجود، ممکن است شاگردان فکر کرده باشند که این افراد آمده‌اند تا به عیسی که آن دو مرد دیوزده را نجات داده، خوشامد بگویند.

یک) کار عیسی تمام مردم شهر را متحد کرد و همۀ آنها برای ملاقات و صحبت با عیسی آمدند، اما این ملاقات خوشایند نبود. «در اینجا همۀ مردم شهر در یک جلسۀ دعا هستند، دعا بر ضد برکت خودشان… دعای آنها وحشتناک بود، اما شنیده شد و عیسی آن منطقه را ترک کرد.» (اسپرجن)

ب. بدو التماس کردند که آن ناحیه را ترک گوید: ممکن است فکر کنیم که مردم آن منطقه باید از آزادی آن دو مرد دیوزده، خوشحال باشند. شاید برای آنها، خوک‌ها مهم‌تر از انسان‌ها بودند. به یقین قدرت نجات‌دهندۀ عیسی برای همۀ افراد خوشایند نیست.

یک) این امر دلیل دیگری برای ورود دیوها به خوک‌ها را شرح می‌دهد. نظر بر این بود که ارواح شریر می‌خواستند به هدف هلاک‌کردن خوک‌ها وارد آنها شوند، و به این طریق نفرت مردم را نسبت به عیسی برانگیزانند و امیدوار بودند مردم عیسی را مقصر بدانند و در آن منطقه پذیرای او نباشند.