Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

متی باب ۵ – موعظهٔ سر کوه

مقدمه‌ای بر موعظهٔ سر کوه

۱. آیهٔ (۱) عیسی برای تعلیم به شاگردان آماده می‌شود.

چون عیسی آن جماعت‌ها را دید، به کوهی برآمد و بنشست. آنگاه شاگردانش نزد او آمدند.

الف. چون عیسی آن جماعت‌ها را دید: در قسمت قبل گفته شد: «پس جماعت‌های بزرگ … از پی او روانه شدند.» (متی ۲۵:۴). عیسی در واکنش به این اتفاق به کوهی برآمد.

یک) نباید فکر کنیم عیسی برای اینکه خود را از ازدحام این جماعت برهاند به کوهی برآمد. درست است که عیسی این تعلیم را به شاگردانش داد، اما احتمالاً کاربرد این عبارت بسیار گسترده‌تر است و شامل تعلیم در میان «جماعت‌های بزرگ…[که] از پی او روانه شدند» نیز می‌شد (متی ۲۵:۴). در پایان موعظۀ سر کوه، مردم در کل پیغام عیسی را شنیدند و حیرت‌زده شدند (متی ۲۸:۷).

دو) لوقا می‌گوید همین تعالیم اساسی را در شرایطی متفاوت برای آن گروه عظیم بیان کرد، یعنی برای «بسیاری از شاگردانش و انبوهی از مردم از سرتاسر یهودیه، اورشلیم، و از شهرهای ساحلی صور و صیدون، آنجا حضور داشتند. آنها آمده بودند تا سخنان او را بشنوند و از بیماری‌های خود شفا یابند.» (لوقا ۱۷:۶). با این وجود لوقا در ابتدای این تعلیم، می‌نویسد «آنگاه عیسی بر شاگردانش نظر افکند و گفت» (لوقا ۲۰:۶). این همان مفهومی است که در متی ثبت شده است که این موعظه خطاب به شاگردان عیسی بود، اما شاگردان در مفهوم وسیع‌تر شامل کسانی می‌شد که از پی او روانه می‌شدند و سخنان او را گوش می‌دادند و منظور فقط آن دوازده رسول نیست.

سه) «عیسی مانند بودا در روح زاهد نبود و تنها دو آموزه نداشت، آموزهٔ عمومی و آموزۀ دیگر برای تعداد قلیل نداشت. تعلیم عظیم عیسی برای میلیون‌ها انسان یکسان بود.» (بروس)

 

چهار) «پیغامی که در دخمه و غارها موعظه شد، همانی بود که بر بام خانه‌ها اعلام شد و به همۀ مخلوقات در زیر آسمان موعظه شد.» (اسپرجن)

ب. و بنشست: در آن فرهنگ، نشستن حالتی رایج برای تعلیم بود. مرسوم بود که معلم بنشیند و شنوندگان بایستند.

یک) «نشستن حالتی قابل قبول برای معلمین مدارس و کنیسه‌ها بود (لوقا ۲۰:۴، متی ۲:۱۳، ۲:۲۳، ۳:۲۴).» (کارسون)

دو) اکنون در این روایت از متی، عیسی صحبت خواهد کرد و تعلیم خواهد داد و این خداوند است که سخن می‌گوید، اما دیگر از طریق الهام به شخصیت بشری مانند ارمیا یا اشعیا یا سموئیل سخن نخواهد گفت، بلکه حقیقت خدا دقیقاً از طریق شخصیت خدا صحبت خواهد کرد.

ج. آنگاه شاگردانش نزد او آمدند: احتمال دارد منظور نویسنده یک‌بار دیگر جماعتی عظیم باشد و نه آن دوازده شاگرد که هنوز به‌عنوان یک گروه خاص معرفی نشده‌اند.

یک) «او برای دور شدن از جمعیت از تپه بالا می‌رود و اکنون تعداد قابل توجهی دور او جمع شدند. ممکن است آن عدۀ دیگر مستثنی نباشند؛ اما شاگردان، شنوندگانی مناسب بودند.» (بروس)

۲. آیهٔ (۲) آغاز تعلیم عیسی

و او به تعلیم دادنشان آغاز کرد و گفت.

الف. و او به تعلیم دادنشان آغاز کرد: منظور این است که عیسی به روشی قدرتمند از کلمات و صدای خودش برای تعلیم این جمعیت استفاده کرد. او با قوت سخن گفت و افکار خود را با اشتیاق فراوان بیان نمود.

یک) «زیاده‌گویی نیست که بگوییم، او دهان خود را گشود و آنان را تعلیم داد، چون او اغلب اوقات با دهانی بسته و بدون کلمات، آنها را تعلیم داد.»  (اسپرجن)

دو) «او با آزادی شروع به سخن گفتن با آنان کرد و جماعت سخن او را شنیدند.» (پول) «عیسی‌مسیح مانند انسانی مشتاق صحبت کرد؛ او صریحاً حرف خود را بیان نمود و با صدای بلند سخن گفت. او مانند شیپوری صدای خود را بالا برد و نجات را در همه‌جا منتشر ساخت، مانند کسی که می‌خواهد چیزی را به شنوندگان بگوید و مشتاق است سخن او را بشنوند و به‌خوبی درک کنند.» (اسپرجن)

سه) «در زبان یونانی برای تعلیم از سخنان موقر، سنگین و مهم استفاده می‌شود. برای نمونه، از گفته‌های یک عالم وحی استفاده می‌شد. این مقدمه‌ای عادی برای گفته‌های وزین است.» (بارکلی)

ب. او به تعلیم دادنشان آغاز کرد و گفت: چیزی که آنان شنیده بودند، پیغامی بود که برای مدت‌ها به‌عنوان جمیع تعالیم اخلاقی عیسی شناخته می‌شد. در موعظۀ سر کوه عیسی به ما آموخت چگونه زندگی کنیم.

یک) گفته شده است اگر از همۀ توصیه‌های خوب در مورد روش زندگی که از هر فیلسوف، روانشناس یا مشاوری شنیده‌اید، حماقت را بیرون بکشید و آن را با اصول حقیقی پیوند بزنید، آنگاه تقلید ضعیفی از این تعلیم عظیم عیسی را خواهید دید.

دو) گاهی اوقات موعظۀ سر کوه به‌عنوان «اعلام پادشاهی عیسی» تصور می‌شود، همان‌طور که انقلابیون آمریکایی «اعلام استقلال خود» را داشتند. کارل مارکس «بیانیهٔ کمونیست» خود را داشت. عیسی با این پیغام اعلام کرد که پادشاهی او در چه مورد است.

سه) این پیغام، برنامه‌ای کاملاً متفاوت از آنچه قوم اسرائیل از مسیح انتظار داشت را نشان می‌دهد. این پیغام برکت مادی و سیاسی سرزمین مسیح را بیان نمی‌کند، بلکه درعوض مفاهیم روحانی حکومت عیسی در زندگی‌های ما را نشان می‌دهد. این پیغام عظیم به ما می‌گوید وقتی عیسی، خداوند ما است، چگونه زندگی خواهیم کرد. «در قرن اول درمورد چگونگی پادشاهی مسیح در میان یهودیان، اتفاق‌نظر کمی وجود داشت. ‌فرضیه‌ای بسیار مشهور این بود که یوغ روم متلاشی می‌شود و صلح سیاسی و شکوفایی فزاینده‌ای برقرار می‌شود.» (کارسون)

 

چهار) درک این موضوع مهم است که موعظۀ سر کوه با نجات و رستگاری سر‌و‌کار ندارد، بلکه به شاگردان مسیح می‌آموزد که چطور مسیح به‌عنوان پادشاه وارد اخلاقیات و زندگی روزمره می‌شود.

پنج) به نظر من موعظۀ سر کوه، موعظۀ «استانداردهای عیسی» بود، البته نمی‌توان این موضوع را به اثبات رسانید. این تعلیم، هستۀ پیغام خدمت سیار او بود: اعلامی ساده از انتظارات خدا از نحوۀ زندگی ما، این امر در تضاد با سوءتفاهمات رایج یهودی از زندگی بود. ممکن است وقتی عیسی برای مخاطبان جدید موعظه می‌کرد، غالباً این موعظه را اعلام می‌کرد یا از مضامین آن استفاده می‌کرد.

شش) همچنین می‌توانیم چنین کاری را تعلیم دیدن شاگردان توسط عیسی در نظر بگیریم. «در موعظۀ سر کوه متی به ما نشان می‌دهد که عیسی در این پیغام به شاگردان خود تعلیم می‌دهد و همچنین آنها باید این پیغام را به مردمان می‌رساندند.» (بارکلی) در انجیل لوقا، محتوایی مشابه موعظۀ سر کوه بلافاصله بعد از انتخاب دوازده رسول ذکر می‌شود.

هفت) بارکلی همچنین اشاره می‌کند که فعل «تعلیم‌دادن» که در اینجا به کار رفته است، دارای زمان غیرکامل است «بنابراین عملی تکراری و مطابق عادت را توصیف می‌کند و باید چنین ترجمه می‌شد: این چیزی است که همیشه به آنها تعلیم می‌داد.»

هشت) آشکار است که موعظۀ سر کوه بر کلیسای اولیه تأثیر قابل توجهی داشت. مسیحیانِ اولیه مدام به آن اشاره‌ می‌کردند و زندگی‌هایشان جلال شاگردان حقیقی را نمایان می‌کرد.

خوشا‌به‌حال‌ها: مشخصۀ شهروندان ملکوت

بخش اول موعظۀ سر کوه به‌عنوان «خوشا‌به‌حال‌ها» شناخته می‌شود که به معنی «برکات» است، اما می‌تواند به‌عنوان نگرشی در نظر گرفته شود که به ایمانداران نشان دهد چگونه باید باشند. در این خوشا‌به‌حال‌ها، عیسی هم طبیعت و هم تمایلات شهروندان ملکوتش را بیان می‌کند. آنها باید این ویژگی‌های شخصیتی را یاد بگیرند و داشته باشند.

همۀ این ویژگی‌های شخصیتی، مشخصه و هدف مسیحیان است و به نظر نمی‌رسد بتوان کسی را از این مشخصه‌ها مستثنی دانست، چون این مشخصه‌ها مانند عطایای روحانی باید درمورد همۀ ایمانداران صدق کند. هیچ راه گریزی از مسئولیت اشتیاق برای این خصیصه‌های روحانی وجود ندارد. اگر شما کسی را ببینید که ادعا می‌کند مسیحی است، اما هیچ‌یک از این خصایص را ندارد یا خواستار آنها نیست، باید در مورد نجات او تردید کنید، چون او خصوصیات شهروندان ملکوت را ندارد. اما اگر ادعا کند که این خصوصیات را دارا می‌باشد، باید درمورد صداقت او شک کنید.

۱‍. آیهٔ (۳) پایه و اساس: فقر در روح

خوشا‌به‌حال فقیران در روح، زیرا پادشاهی آسمان از آن ایشان است.

الف. خوشا‌به‌حال: عیسی به شاگردانش وعدۀ برکت داد، او وعده داد که فقیران در روح، برکت می‌یابند. ایده‌‌‌ٔ پشت کلمۀ یونانی باستان خوشا‌به‌حال، «شادی» است، اما درست‌ترین مفهوم این کلمۀ باستانی با مفهوم امروزی تفاوت دارد، امروزه این کلمه به معنای راحتی و سرگرمی محض در لحظه است.

یک) در متن اصلی کلمه‌ای که اینجا «خوشا‌به‌حال» ترجمه شده، همان کلمه‌ای است که به معنای «متبارک» در اول تیموتائوس ۱۱:۱ به خدا نسبت داده شده است: تعلیم منطبق بر انجیلِ پرجلالِ خدای متبارک که به من سپرده شده است. «ماکاریوس در این کلمه، نوعی شادی را توصیف می‌کند که در خود سـرّی عظیم دارد، شادی‌ای که ناملموس و آرام است، شادی که به چیزی وابسته نیست، بلکه کاملاً مستقل از هر موقعیت و فرصتی در زندگی است.» (بارکلی)

دو) در متی ۳۴:۲۵ عیسی در روز داوری به قوم خود گفت: «                                                                                                              در آن روز او بین برکت‌یافتگان و ملعونان داوری خواهد کرد ‌‌ـ‌او هم می‌داند و هم توصیف می‌کند، چه انتظاراتی از برکت‌یافتگان می‌رود. می‌توان گفت هیچ‌کس تابه‌حال بیش از عیسی برکت نیافته است، او می‌داند زندگی مبارک چیست.

 

سه) «توجه داشته باشید که آخرین کلمۀ عهدعتیق لعنت است و نکتۀ جالب توجه این است که اولین موعظۀ خدمت خداوندمان با کلمۀ مبارک (یا خوشا‌به‌حال) شروع می‌شود.»  )اسپرجن)

چهار) «توجه داشته باشید که شادی و خوشی‌ای که این برکت با خود به همراه دارد، مربوط به زمان حال است، شادی‌ای که اکنون باید از آن لذت برد و از آن خوش بود. گفته نشده کهخوشا‌به‌حال آنها خواهد بود و یامتبارک خواهند بود ,بلکه گفته شدهخوشا‌به‌حالشان که یعنی اکنون نیز چنین است.»  )اسپرجن)

ب. فقیران در روح: این اعتراف شخصی نیست که او به‌طور ذاتی حقیر است یا شخصاً هیچ‌چیز ارزشی در او یافت نمی‌شود، چون این اعتراف بی‌ارزش و غیرواقعی است. این اعترافی است که می‌گوید او شخصی گناهکار و سرکش است و خصلت های اخلاقی برای ستایش شدن توسط حضور خدا ندارد.

یک) فقیران در روح تشخیص می‌دهند که هیچ «دارایی» روحانی‌ای ندارند. آنها می‌دانند از نظر روحانی سقوط کرده هستند. می‌توان گفت در یونانی باستان کلمه‌ای برای «فقیر نسبی» و ‌کلمه‌ای برای «فقیر حقیقی» وجود داشت. عیسی در اینجا از کلمۀ «فقیر حقیقی» استفاده کرد و به مفهوم شخصی است که برای به‌دست آوردن هر چه که نیاز دارد باید التماس کند تا بتواند آن را به دست آورد.

دو) فقـر در روح نمی‌تواند ناشی از نفرت از خود باشد. روح‌القدس و پاسخ ما به کار او در قلب‌هایمان این فقـر را ایجاد می‌کند.

سه) این نخستین خوشا‌به‌حال است، چون کار خود با خدا را از اینجا شروع می‌کنیم. «نردبان اگر بخواهد مفید واقع شود، باید اولین پله‌اش نزدیک سطح زمین باشد، در غیر اینصورت افراد ضعیف‌تر نمی‌توانند از آن بالا بروند. اگر اولین برکت و خوشا‌به‌حال به پاکدلان داده می‌شد، آنگاه برای آنانی که در ایمان خود چالش دارند، امری بسیار دلسردکننده و ناامید‌کننده می‌بود، نوپاها قادر به دست درازی و ادعای چنین تعالی‌ای نیستند، اما به‌راحتی می‌توانند به فقر در روح اعتراف کنند.» (اسپرجن)

چهار) هرکسی می‌تواند از اینجا شروع کند چون اولین برکت و خوشا‌به‌حال به پاکدلان یا مقدسین یا روحانیون تعلق ندارد. هرکسی می‌تواند فقیر در روح باشد. «نه آنچه من دارم، بلکه آنچه ندارم، اولین نقطهٔ تماس بین روح من و خداست.» (اسپرجن)

ج. زیرا پادشاهی آسمان از آن ایشان است: آنانی که فقیران در روح هستند، آنقدر فقیر هستند که باید التماس کنند تا پاداش یابند. آنها پادشاهی آسمان را دریافت خواهند کرد، چون فقـر در روح پیش‌نیاز مطلق دریافت پادشاهی آسمان است و تا زمانی که توهمات نادرستی درمورد منابع روحانی خود داریم، هرگز آنچه را که به‌طور مطلق برای نجات نیاز داریم، دریافت نخواهیم کرد.

یک) «پادشاهی آسمان براساس نژاد، شایستگی‌های اکتسابی، غیرت نظامی، تعصب یک غیور و یا ثروت زکی نمی‌باشد. این پادشاهی به فقیران، خراجگیران منفور و فاحشه‌ها تعلق دارد، یعنی به کسانی که بسیار فقیر هستند و می‌دانند چیزی برای عرضه ندارند و سعی هم نمی‌کنند چنین کاری کنند. آنها برای دریافت فیض فریاد برمی‌آورند و صدای آنان شنیده می‌شود.» (کارسون)

دو) «فقیر در روح، از زباله‌دانی بیرون کشیده می‌شود و حتی در کنار کارگران مزدور در مزرعه قرار داده نمی‌شود، بلکه در کنار شاهزادگانِ پادشاهی افراشته می‌شود…فقیر در روح، کلماتی که گویی کسی را توصیف می‌کنند که صاحب هیچ است و با این وجود وارث همه‌چیز است. چه فقـر مبارکی! ثروتمندان در مرداب پوچی غرق می‌شوند، گنجینه‌های گران‌بهای آنان مانند دود محو می‌شوند، در حالی‌که برای فقیران در روح، پادشاهی بی‌عیب و نقص، بی‌حد و مرز و بی‌پایان باقی می‌ماند و آنان در جلال او که خدای همگان است، مبارک باقی می‌مانند.» (اسپرجن)

 

سه) دعوت به فقیر در روح شدن، بنا به دلیلی در جایگاه نخست گنجانده شده، چون فرامین بعدی را در دورنمای خود قرار می‌دهد. این فرامین با قوت شخصی به انجام نمی‌رسند، بلکه فقط با اعتماد شخص فقیر بر قدرت خداوند چنین می‌شود. هیچ‌کس تا زمانی که دیدگاه فروتنانه نسبت به خود نیابد، نسبت به دیگران حلیم نمی‌شود. هیچ‌کس تا زمانی که فقیر در روح است، ماتم نمی‌کند. اگر شما نیاز و فقر خود را حس نمی‌کنید، هرگز گرسنه و تشنۀ عدالت نمی‌شوید و اگر دیدگاه والایی نسبت به خود دارید، به‌سختی نسبت به دیگران رحمت خواهید داشت.

۲. آیهٔ (۴) واکنش درست روحانی به فقر در روح: ماتم

خوشا‌به‌حال ماتمیان، زیرا تسلی خواهند یافت.

الف. خوشا‌به‌حال ماتمیان: دستور زبان به کار رفته در متن یونانی باستان این آیه، بیانگرِ میزان زیادی از ماتم است. عیسی دربارۀ اندوه معمولی عواقب گناه سخن نمی‌گوید، بلکه به اندوهی عمیق در حضور خدا اشاره دارد که سبب آن حبوط بشر است.

یک) «کلمۀ یونانی که اینجا ماتم ترجمه شده، قوی‌ترین کلمه برای ماتم در زبان یونانی است و جهت بیان ماتم برای مُردگان به‌کار می‌رود، برای سوگواری دردناک برای یک عزیز.» (بارکلی)

دو) ناله و گریه برای نیازمندی و بیچارگی جامعه و همچنین فرد است، اما با این آگاهی که آنان به دلیل گناه در شرایط نیاز و بیچارگی قرار دارند. در حقیقت ماتمیان برای گناه و اثرات آن در ماتم هستند.

سه) این ماتم اندوهی از سوی خداست که منجر به توبه و نجات می‌شود، پولس در دوم قرنتیان ۱۰:۷ این نوع ماتم را توصیف کرده است.

ب. زیرا تسلی خواهند یافت: به آنانی که برای گناه و شرایط گناه‌آلود خود در ماتم هستند وعدۀ تسلی داده شده است. خدا اجازه می‌دهد این ماتم در زندگی ما همانند مسیر باشد و نه یک مقصد.

 

یک) آنانی که در ماتم هستند می‌توانند به‌طور خاص خدا را بشناسند؛ مشارکت با رنج‌های او (فیلیپیان ۱۰:۳) همدردی با مرد درد آشنا و رنجیده (اشعیا ۳:۵۳).

۳. آیۀ (۵) قدم بعدی: حلـم.

خوشا‌به‌حال حلیمان زیرا آنان زمین را به میراث خواهند برد.

الف. خوشا‌به‌حال حلیمان: غیرممکن است بتوان کلمۀ یونانی praus را فقط با یک کلمه (حلیم) ترجمه کرد. این کلمه بیانگر ایدۀ تعادل مناسب بین خشم و بی‌تفاوتی و شخصیتی قدرتمند است که به‌درستی کنترل شده و فروتن است.

یک) در فرهنگ لغت زبان یونانی باستان، شخص حلیم، شخصی منفعل نبود و به‌آسانی تحت تأثیر قرار نمی‌گرفت. ایدۀ اصلی پشت کلمۀ «حلیم» قوّت تحت کنترل بود، مانند اسب نر قوی‌ای که برای انجام کار به جای وحشی شدن، آموزش دیده است.

دو) «به‌طور کلی یونانیان حلم را نوعی ننگ محسوب می‌کردند، چون نمی‌توانستند آن را از خدمت‌مآبی تشخیص دهند. برای حلیم بودن نسبت به دیگران باید از هر نوع روحیۀ نفرت، کینه‌توزی و بدخواهی آزاد بود.» (کارسون)

سه) «شخص حلیم می‌تواند عصبانی شود، اما خشم خود را در ارادۀ خدا بازمی‌دارد و عصبانی نخواهد شد مگر اینکه بتواند خشم خود را کنترل کند و به آسانی نیز توسط دیگران تحریک نمی‌شود.» (پول)

چهار) «مردانی که بدون تلخی و انتقام‌جویی رنج می‌برند.» (بروس)

پنج) دو خوشا‌به‌حال اول، عمدتاً درونی هستند، اما سومین به نحوۀ ارتباط فرد با هم‌نوع خود ربط دارد. دو خوشا‌به‌حال اول منفی بودند، اما واضح است که سومین مثبت است.

شش) حلیم‌بودن یعنی مایل باشند و تحت اقتداری مناسب قرار گیرند. همچنین به میل برای بی‌توجهی‌کردن به «حقوق» و مزایای یک نفر اشاره می‌کند. اعتراف‌کردن به ورشکستگی روحانی‌ام یک چیز است و اعتراف دیگری به آن امری دیگر! آیا باید واکنشی حلیمانه داشته باشم.

·            آنها در حضور خدا حلیم هستند. به این طریق که تسلیم ارادۀ او می‌شوند و با کلام او همسو می‌گردند.

·            آنها در حضور مردمان حلیم هستند، بدین طریق که قوی هستند و در عین حال فروتن، ملایم، صبور و دیرخشم.

شش) کلمۀ حلیم (meek) در انگلیسی از کلمۀ meca یا meccea در زبان آنگولاساکسون می‌آید که به معنی یار یا هم‌تراز است، چون شخصی که روحی حلیم و ملایم دارد، همیشه آمادهٔ معاشرت با بدخوترینِ خداترسان است، شخص حلیم  خود را برتر از هیچ‌کس نمی‌داند و به‌خوبی می‌داند که در خود هیچ‌گونه نیکویی روحانی یا غیرروحانی ندارند و هرچه که دارد از بخشش خدا دریافت نموده و هرگز شایستۀ دریافت چنین برکات و فیضی از جانب خداوند نبوده‌ است.» (کلارک)

ب. زیرا آنان زمین را به میراث خواهند برد: ما فقط می‌توانیم حلیم باشیم و مشتاق باشیم تمایل خود را برای حفظ امتیازات و حقوق خود کنترل کنیم، چون اطمینان داریم خدا مراقب ماست و از منافع ما حفاظت می‌کند. این وعده که «آنان زمین را به میراث خواهند برد» ثابت می‌کند خداوند اجازه نخواهد داد که حلیمان او سرانجامی ناخوشایند داشته باشند.

یک) «به‌نظر می‌رسد آنها از جهان بیرون رانده خواهند شد، اما این‌طور نخواهد بود، چون آنها زمین را به میراث خواهند برد. گرگ‌ها گوسفندان را می‌درند، اما همچنان تعداد گوسفندان در جهان بیش از تعداد گرگ‌هاست و گوسفندان همچنان به تکثیر و تغذیه در مراتع سبز ادامه می‌دهند.» (اسپرجن)

دو) «حلیمان انگلستان که از سرزمین مادری خویش به‌خاطر عدم سخت‌گیری‌های مذهبی رانده شدند، و قارۀ آمریکا را به ارث بردند.» (بروس)

سه) «من فقط باید به آن نگاه می‌کردم، حینی که خورشید بر آن می‌تابید و بعد به آسمان نگاه می‌کرد و می‌گفتم: پدر، همه متعلق به توست و بنابراین همه مال من است، چون من وارث خدا هستم، با عیسی مسیح ‌هم‌میراث هستیم. پس به این شکل، آنکه جانی حلیم دارد کل زمین را به ارث می‌برد.» (اسپرجن)

چهار) با توجه به این سه خوشا‌به‌حال می‌توانیم متوجه شویم که انسان طبیعی در فقر روحانی، ماتم و حلم هیچ‌گونه خوشی و برکتی نمی‌یابد. این برکات فقط به شخص روحانی تعلق دارند، یعنی آنهایی که در مسیح، خلقتی تازه هستند.

۴. آیهٔ (۶) تمایل شخصی که فقر در روح دارد، برای گناهان ماتم می‌گیرد و حلیم است: پارسایی (عدالت).

خوشا‌به‌حال گرسنگان و تشنگان عدالت زیرا آنان سیر خواهند شد.

الف. خوشا‌به‌حال گرسنگان و تشنگان عدالت: این عبارت نوعی گرسنگی را توصیف می‌کند که با میان وعده سیر نمی‌شود. این گرسنگی اشتیاقی پایدار است که هرگز در این سوی ابدیت تحقق نمی‌یابد.

·             این اشتیاق، حقیقی است دقیقاً مانند گرسنگی و تشنگی واقعی است.

·             این اشتیاق، طبیعی است دقیقاً مانند گرسنگی و تشنگی در شخصی سالم.

·             این اشتیاق، شدید است دقیقاً مانند گرسنگی و تشنگی که می‌تواند شدید باشد.

·             این اشتیاق، دردناک است دقیقاً مانند گرسنگی و تشنگی که می‌تواند باعث ایجاد درد شود.

·             این اشتیاق، انسان را به انجام کاری وا می‌دارد، دقیقاً مانند گرسنگی و تشنگی.

·             این اشتیاق، نشانۀ سلامتی است، دقیقاً مانند گرسنگی و تشنگی که سلامت انسان را نشان می‌دهد.

 

ب. گرسنگان و تشنگان عدالت: می‌توانیم ببینم مسیحیان برای چیزهای بسیاری گرسنه هستند: قدرت، اقتدار، موفقیت، آسودگی، شادی‌، اما چقدر بیشتر برای عدالت گرسنه و تشنه هستیم؟

یک) خوب است به‌ یاد داشته باشیم عیسی این موضوع را در آن زمان مطرح کرد و مخاطبش کسانی بودند که به‌خوبی مفهوم گرسنگی و تشنگی را درک می‌کردند. انسان امروزی -حداقل در دنیای غرب- اغلب اوقات با نیازهای اولیۀ گرسنگی و تشنگی فاصلۀ بسیاری دارند و به‌سختی گرسنه و تشنۀ عدالت می‌شوند.

دو) «او می‌گوید، افسوس! کافی نیست که بدانم گناهم بخشیده شده. در قلب خود فواره‌ای از گناه دارم و دائماً تلخ‌آبها از من فوران می‌کنند. ذاتم می‌تواند تغییر یابد و این عاشق گناه، می‌تواند عاشق نیکویی شود؛ اکنون این ذاتِ پر از شرارت می‌تواند پر از قدوسیت شود!» (اسپرجن)

سه) این گرسنگی و تشنگی عدالت چطور خودش را نشان می‌دهد؟

·             شخصی که مشتاق است طبیعتی عادل داشته باشد.

·             شخصی که می‌خواهد تقدیس و بیشتر مقدس شود.

·             شخصی که مشتاق است در عدالت خدا ادامه دهد.

·             شخصی که مشتاق است ببیند عدالت در جهان نمایان شود.

چهار) «او گرسنه و تشنۀ عدالت است. او گرسنه و تشنۀ این نیست که حزب سیاسی خودش قدرت بگیرد، بلکه گرسنه و تشنۀ این است که عدالت بر زمین انجام شود. او گرسنه و تشنه نیست که ایده‌های خودش در اولویت قرار بگیرد و تعداد اعضای فرقه و گروهش افزایش یابد و بیشتر تأثیرگذار شود، بلکه مشتاق است که عدالت به پیش رود.» (اسپرجن)

ج. زیرا آنان سیر خواهند شد: عیسی وعده می‌دهد که این گرسنگان سیر خواهند شد، او آنها را تا جایی که می‌توانند بخورند، سیر خواهند کرد. این سیری‌ای عجیب است که هم ما را خشنود می‌کند و ما را برای سیری بیشتر مشتاق می‌سازد.

 

۵. آیهٔ (۷) خوشا‌به‌حال رحیمان.

خوشا‌به‌حال رحیمان، زیرا بر آنان رحم خواهد شد.

الف. خوشا‌به‌حال رحیمان: این خوشا‌به‌حال خطاب به رحیمان است و درمورد آنانی صحبت می‌کند که رحمت را دریافت کرده‌اند. این رحمت است که شما را از غرور خالی می‌کند و فقر روح را به ارمغان می‌آورد. این رحمت است که در ما برای شرایط روحانی‌مان ماتم ایجاد می‌کند. این رحمت است که فیض حلم را دریافت می‌کند و ملایمت را به‌وجود می‌آورد. این رحمت است که ما را گرسنه و تشنۀ عدالت می‌کند. بنابراین، باید از کسی انتظار رحمت داشت که خودش رحمت را دریافت کرده باشد.

·             شخص رحیم به آنانی که ضعیف‌تر و فقیرتر هستند، رحمت را نشان خواهد داد.

·             شخص رحیم همیشه به دنبال ماتمیان و افراد گریان خواهد بود.

·             شخص رحیم دیگران را می‌بخشد و به دنبال ترمیم روابطه شکسته خواهد بود.

·             شخص رحیم با دیگران رحیم خواهد بود و تا جایی که ممکن است بهترین فکر را در مورد آنان خواهد داشت.

·             شخص رحیم از دیگران توقع زیادی ندارد.

·             شخص رحیم نسبت به کسانی که گناهکار ظاهری هستند، دلسوز و مهربان خواهد بود.

·             شخص مهربان نسبت به جان همۀ انسان‌ها ارزش قائل خواهد بود.

ب. زیرا بر آنان رحم خواهد شد: اگر شما از دیگران رحمت می‌خواهید‌‌ ـ‌مخصوصاً از خداـ باید خودتان با دیگران رحیم باشید. برخی از رحمتی که خدا به پادشاه داوود داشت، به‌خصوص باوجود گناهان هولناکی که مرتکب شده بود، تعجب می‌کنند. دلیلی که خدا چنین رحمتی به او داشت، این بود که داوود با شائول پادشاه بسیار رحیم بود. رحمت در داوود، فیض را به انجام رسانید.

۶. آیهٔ (۸) خوشا‌به‌حال پاکدلان.

خوشا‌به‌حال پاکدلان زیرا آنان خدا را خواهند دید.

الف. خوشا‌به‌حال پاکدلان: در یونانی باستان عبارت پاکدلان، مفهوم پاکی، صافی و صداقت را دربرداشت. دو ایدۀ مرتبط به این امر وجود دارد. یکی از آنها پاکی اخلاقی درونی است که در مقابل تصویر پاکی یا پاکی تشریفاتی قرار دارد. دیگری قلبی یکنواخت و تقسیم نشده است، آنانی که کاملاً صادق هستند و در تعهد و سرسپردگی به خدا تضادی در آنها وجود ندارد

یک) «عیسی با روح افراد ارتباط برقرار می‌کرد، یعنی با باطن و ذات روحانی آنها. او در این خوشا‌به‌حال‌ها نیز این کار را انجام داد و این خوشا‌به‌حال دقیقاً به هدف می‌زند و می‌گوید: آنانی که زبانی پاک یا اعمالی پاک دارند و آنانی که در به‌جای آوردن آیین و مراسم جدی هستند و یا خوراک پاک می‌خورند، متبارک نیستند، بلکه متبارکند آنانی که دلی پاک دارند.» (اسپرجن)

ب. زیرا آنان خدا را خواهند دید: در این خوشا‌به‌حال، پاکدلان بیشترین پاداش را دریافت می‌کنند. آنان بیشتر از آنکه تصور می‌کنند از صمیمیت خدا برخوردار خواهند شد. گناهان کثیفی همچون کینه، ظلم، هوس و فریب، تأثیر به‌سزایی بر اشخاص دارد و باعث کوری روحانی آنان می‌شود، اما پاکدلان از این گناهان آلوده‌کننده عاری هستند.

یک) «هرچند هیچ‌کس با چشم فانی نمی‌تواند خدا را ببیند و درک کند، اما این افراد با چشم ایمان خدا را در این زندگی خواهند دید و از او لذت خواهند برد، و در این دنیا گویی خدا را از پشت شیشه‌ای تاریک می‌بینند، اما در زندگی پیش‌رو خدا را روبرو خواهند دید.»  (پول)

·             پاکدلان می‌توانند خدا را در طبیعت ببینند.

·             پاکدلان می‌توانند خدا را در کتاب‌مقدس ببینند.

·             پاکدلان می‌توانند خدا را در کلیسا و خانوادۀ او ببینند.

دو) «روزی بر سر میز شام یک هتل، در حال گفتگو با برادری خادم بودم و درمورد موضوعات روحانی صحبت می‌کردیم، مردی که پشت ما نشسته بود و دستمال سفره را زیر چانه‌اش فرو کرده بود و چهره‌ای داشت که نشان می‌داد مشتاق شراب است، در همان حالت گفت: در شصت‌ سال زندگی‌ام، هرگز در مورد مسائل روحانی آگاهیِ خاصی نداشته‌ام ما نگفتیم چه نظری درمورد سخن او داریم، اما چیزی که او گفت کاملاً درست بود. در این دنیا، افراد بسیاری هستند که می‌توانند حرفی مانند او بزنند. این حرف ثابت می‌کند که نه تنها او از مسائل روحانی آگاهی ندارد، بلکه دیگران نیز از این حقیقت آگاهی ندارند.» (اسپرجن)

سه) در نهایت این رابطۀ صمیمی با خدا باید بزرگ‌ترین انگیزۀ ما برای پاکی باشد، حتی بزرگ‌تر از ترس از گرفتاری یا ترس از عواقب.

۷. آیهٔ (۹) خوشا‌به‌حال صلح‌جویان.

خوشا‌به‌حال صلح‌جویان، زیرا آنان فرزندان خدا خوانده خواهند شد.

الف. خوشا‌به‌حال صلح‌جویان: منظور از این جمله افرادی نیست که در صلح زندگی می‌کنند، بلکه منظورش کسانی است که حقیقتاً صلح می‌آورند و شرارت را با نیکویی مغلوب می‌سازند. یکی از روش‌های انجام این کار، انتشار انجیل است، چون خدا خدمت آشتی را به ما سپرده است. (دوم قرنتیان ۱۸:۵) ما در بشارت بین انسان و خدا آشتی برقرار می‌کنیم، زیرا انسان خدا را طرد کرد و از او رویگردان شد.

یک) «در آیۀ قبلی درمورد برکت پاکدلان صحبت شد و اینکه آنان خدا را خواهند دید. این موضوع را باید درک کنیم که نخست پاکدلی ارجح است و سپس صلح‌جویی. صلح‌جویی هرگز این نیست که با گناه سازش داشته باشیم و یا با شرارت هم‌پیمان شویم. ما باید روی خود را از هر آنچه مغایر با خدا و قدوسیت اوست برگردانیم. اگر این موضوع در جان ما مسأله‌ای حل شده باشد، می‌توانیم با صلح‌جویی به دیگران نزدیک شویم.» (اسپرجن)

دو) معمولاً در مورد خدمت آشتی و صلح‌جویی این‌گونه فکر می‌کنیم که شخصی میان دو گروه که با هم اختلاف دارند، می‌ایستد و وساطت می‌کند. البته ممکن است این روشی برای به انجام رساندن چنین خدمتی باشد، اما وقتی شخص خودش یک طرف درگیری هم باشد، می‌تواند به درگیری پایان دهد و صلح‌جو باشد مخصوصاً اینکه اگر آن طرفی باشد که آسیب دیده و زخمی شده است.

سه) «این شیطان است که درگیری و اختلاف ایجاد می‌کند و خدا عاشق مصالحه و آشتی است و همچنین عاشق کسی که بین فرزندانش از طریق پسر یگانۀ او، صلح و آشتی برقرار می‌کند.» (اِستات)

ب. زیرا آنان فرزندان خدا خوانده خواهند شد: پاداش صلح‌جویان این است که به‌عنوان فرزندان حقیقی خدا شناخته می‌شوند. آنها محبت او را برای صلح و آشتی منتشر می‌کنند و دیوارهای جدایی بین افراد را فرو می‌ریزند.

یک) خدا او را برکت می‌دهد. اگرچه ممکن است شخص صلح‌جو مورد سوءرفتار قرار گیرد، اما خدا او را برکت میدهد. او با احاطه‌شدن توسط فرزندان خدا و برادران و خواهران در طول اعصار و پذیرفته‌شدن در خانوادهٔ خدا، برکت می‌یابد.

دو) «اگرچه در بیشتر موارد خدمتی بیهوده هست (در مورد انسان) که به مداخله می‌پردازد و به دنبال اختلافات است تا آنهایی را که کنار گذاشته شده و جدا شده‌اند را خرد کند و از بین ببرد… اما به‌خاطر خدا باید خدمت مصالحه را به انجام رسانیم، زیرا به‌عنوان صلح‌جویان فراخوانده شده‌ایم و نه افراد مداخله‌گر، بلکه به‌عنوان فرزندان خدا هستیم.» (ترپ)

سه( «و او گاهی اوقات خودش را میان دو نفر قرار می‌دهد، وقتی آنها بسیار عصبانی هستند او در بین آنها قرار می‌گیرد و ضربات را از هر طرف متحمل می‌شود، زیرا می‌داند عیسی چنین کرد، او متحمل مجازات و ضربات پدر به ما شد و به جای ما رنج برد و بدین طریق بین خدا و انسان صلح برقرار کرد.» (اسپِرجن)

۸. آیات (۱۰-۱۲) واکنش دنیا به این افراد مبارک: شکنجه

خوشا‌به‌حال آنان که در راه پارسایی آزار می‌بینند، زیرا پادشاهی آسمان از آنِ ایشان است.

 

خوشا‌به‌حال شما، آنگاه که مردم به‌خاطر من، شما را دشنام دهند و آزار رسانند و هر سخن بدی به‌دروغ علیه‌تان بگویند. خوش باشید و شادی کنید زیرا پاداشتان در آسمان عظیم است. چراکه همین‌گونه پیامبرانی را که پیش از شما بودند، آزار رسانیدند.

الف. خوشا‌به‌حال آنان که در راه پارسایی آزار می‌بینند: این افراد مبارک در راه پارسایی و در راه عیسی و نه در راه حماقت یا تعصب خودشان متحمل آزار و شکنجه می‌شوند. پطرس دریافته بود که برخی مسیحیان ممکن است به دلایلی غیر از وفاداری به عیسی آزار ببینند (اول پطرس ۱۵:۴-۱۶) و منظور عیسی در اینجا این نوع شکنجه‌ها نیست.

یک) مشخصه‌هایی که اینجا در خوشابه‌حال‌ها توصیف شد، در دنیای مدرن امروزی، ارزش محسوب نمی‌شود. این دنیا به «پاکدلان» یا «فقیران در روح» هیچ پاداشی نمی‌دهد. اگرچه فرهنگ ما به این افراد بهایی نمی‌دهد، اما شخصیت آنها توصیف‌کنندهٔ شهروندان پادشاهی خداست.

دو) «بنابراین پادشاه برای کسانی که به دلیل وفاداری خود متحمل رنج می‌شوند، هشتمین برکت و خوشا‌به‌حال را با پیمانه‌ای دو چندان، بیان می‌دارد.» (مورگان)

ب. آنگاه که مردم به‌خاطر من، شما را دشنام دهند و آزار رسانند و هر سخن بدی به‌دروغ علیه‌تان بگویند. خوش باشید و شادی کنید زیرا پاداشتان در آسمان عظیم است: عیسی دشنام و بدگویی را وارد حوزۀ آزار و شکنجه می‌کند. نباید آزار و اذیت را محدود به شکنجه و صدمات فیزیکی کنیم.

یک) در متی ۱۰:۵ آنها به‌خاطر پارسایی شکنجه می‌شوند. در متی ۱۱:۵ آنها به‌خاطر عیسی شکنجه می‌شوند. این امر نشان می‌دهد عیسی انتظار داشت که زندگی‌های پارسایانه و عادلانۀ آنها طبق نمونه‌ای که او از خود به جا گذاشت و جهت حرمت‌نهادن او باشد.

دو) طولی نکشید که این سخنان عیسی در زندگی شاگردانش تحقق یافت. مسیحیان اولیه به‌خاطر عیسی از دشمنان خود هر سخن بدی به دروغ شنیدند. مسیحیان متهم شدند به:

 

·            آدم‌خواری: به دلیل سوءتفاهم و درک اشتباه از مراسم شام خداوند.

·            بی‌بندوباری: به دلیل سوءتفاهم و درک اشتباه از مراسم پر از محبت و جلسات خصوصی هفتگی.

·            تعصب انقلابی: چون باور داشتند عیسی بازخواهد گشت و پایانی آخرالزمانی برای تاریخ محقق می‌سازد.

·            باعث جدایی خانواده: زیرا وقتی یکی از زوجین و یا یکی از والدین مسیحی می‌شد، اغلب اوقات در خانواده تغییر و جدایی به‌وجود می‌آمد.

·            خیانت و عهدشکنی: زیرا دیگر خدایان روم را تکریم نمی‌کردند و در پرستش امپراتور شرکت نمی‌کردند.

ج. خوش باشید و شادی کنید: این جمله را به شکل تحت‌اللفظی می‌توان این‌گونه ترجمه کرد که آزار و شکنجه «جهشی به سوی شادی» است. چرا؟ چون کسی که آزار می‌بیند، پاداشی عظیم در آسمان خواهد داشت و اشخاصی که آزار می‌بینند در جمعی نیکو هستند: انبیایی که قبل از آنان به جهان آمدند.

یک)  «این کلمه‌ای با ریشهٔ هلنیستی است که در آن دوره پدید آمد و به شادی ظاهری غیر قابل سرکوب اشاره دارد… شادی کوهنوردی است که از آلپ بالا می‌رود و بر قله می‌ایستد و به کوه می‌نگرد.» (بروس)

دو) «ترَپ چندین شخص را نام می‌برد که درحقیقت وقتی مورد شکنجه و آزار قرار می‌گرفتند، خوش بودند و شادی می‌کردند. جورج رُپر وقتی به چوبۀ دار نزدیک می‌شد، شادی کرد و چوبه‌ای که قرار بود بر روی آن سوزانده شود را مانند دوستی عزیز در آغوش گرفت. دکتر تیلور وقتی برای اعدام برده می‌شد از شادی شروع به رقصیدن کرد و وقتی از او پرسیدند چطور این چنین شاد است، پاسخ داد «خب، حمد بر نام خداوند، خدای نیکو، هرگز از این بهتر نبوده‌ام، چون که چیزی نمانده که به خانه بروم… حتی حالا هم بر در خانهٔ پدر ایستاده‌ام.» لارنس ساندرز که چوبۀ اعدام خود را با لبخند در آغوش گرفت و بوسید سپس گفت: «صلیب مسیح خوش آمدی، زندگی ابدی خوش آمدی.»

سه) هنوز هم دنیا این خوبان را شکنجه می‌کند و آزار می‌رساند، زیرا ارزش‌ها و مشخصه‌های ذکر شده در این خوشا‌به‌حال‌ها با تفکرات این دنیا کاملاً در تضاد هستند. ممکن است شکنجه‌ها و آزارهای ما در قیاس با شکنجه‌های دیگران بسیار ناچیز باشند، اما اگر هیچ‌کس سخن بدی علیه شما نگوید، آیا این نشان می‌دهد که خوشا‌به‌حال‌ها در زندگی شما هستند؟

جایی که عیسی می‌خواست شاگردانش، شاگردی خود را آشکار سازند.

۱. آیهٔ (۱۳) شاگردان عیسی باید مانند نمک باشند.

شما نمک جهانید. امّا اگر نمک خاصیتش را از دست بدهد، چگونه می‌توان آن را باز نمکین ساخت؟ دیگر به کاری نمی‌آید جز آنکه بیرون ریخته شود و پایمالِ مردم گردد.

الف. شما نمک جهانید: شاگردان مانند نمک هستند، چون با‌ارزش هستند. در زمان عیسی، نمک کالایی بسیار با‌ارزش بود. گاهی اوقات نمک به‌عنوان دستمزد به سربازان رومی پرداخت می‌شد و همین کار عبارتی را به وجود آورد که به معنای «مستحق قیمت یا ارزش نمکش» است که یعنی شخص شایستهٔ حقوقی ا‌ست که دریافت می‌کند.

ب. شما نمک جهانید: شاگردان مانند نمک هستند، چون خاصیت نگهدارندگی دارند. نمک به‌عنوان نگهدارندۀ گوشت استفاده می‌شد و باعث کُند‌شدن فرآیند فساد آن می‌شد. مسیحیان نیز باید در فرهنگ خود خاصیت ضد فساد داشته باشند.

ج. شما نمک جهانید: شاگردان مانند نمک هستند، چون طعم می‌بخشند. مسیحیان باید در جامعۀ خود افرادی «خوش‌طعم» باشند.

یک) «اگر شاگردان به شایستگی دعوت خود عمل کنند، آنگاه جهان را مکانی پاک‌تر و دلپذیرتر می‌سازند.» (فرانس)

د. امّا اگر نمک خاصیتش را از دست بدهد…دیگر به کاری نمی‌آید: نمک باید خاصیت نمکین خود را حفظ کند تا باارزش باشد، اما وقتی این خاصیت را نداشته باشد آنگاه فقط برای پایمال شدن به‌کار می‌آید. به عبارت دیگر بسیاری از مسیحیان طعم نمکین خود را از دست داده‌اند و دیگر برای هیچ کاری مناسب نیستند.

یک) «بیشترین نمک در جهان باستان به جای تبخیر آب نمک از شوره‌زارها یا مانند آن حاصل می‌شد و بنابراین حاوی ناخالصی‌های زیادی بود. نمک نسبت به ناخالصی‌ها قابلیت حل‌شدنی بیشتری داشت و بدین طریق از ناخالصی‌ها جدا می‌شد و پس مانده‌ای که از این محلول باقی می‌ماند دارای ارزش ناچیزی بود.» (کارسون)

۲. آیات (۱۴-۱۶) شاگردان عیسی باید مانند نور باشند.

شما نور جهانید. شهری را که بر فراز کوهی بنا شده، نتوان پنهان کرد. هیچ‌کس چراغ را نمی‌افروزد تا آن را زیر کاسه‌ای بنهد، بلکه آن را بر چراغدان می‌گذارد تا نورش بر همۀ آنان که در خانه‌اند، بتابد. پس بگذارید نور شما بر مردم بتابد تا کارهای نیکتان را ببینند و پدر شما را که در آسمان است، بستایند.

الف. شما نور جهانید: عیسی با گفتن اینکه ما نور جهان هستیم، هم از مسیحیان به‌خوبی تعریف می‌کند و هم مسئولیتی عظیم به آنها می‌دهد، چون هنگام گام‌نهادن در این جهان، چنین عنوانی را برای خود برگزید. (یوحنا ۱۲:۸ و یوحنا ۵:۹).

یک) نور جهان به این معنی است که ما نه تنها دریافت‌کنندۀ نور هستیم، بلکه دهندۀ نور نیز هستیم. نباید فقط بر خود متمرکز باشیم، چون نمی‌توانیم فقط برای خود زندگی کنیم، باید کسی را داشته باشیم که بر او بدرخشیم و این کار را در کمال محبت انجام دهیم.

دو) «یهودیان این لقب را به برخی از خاخام‌های برجسته خود داده بودند. آنها با شور و حرارت زیادی از خاخام یهودا یا خاخام یوکانان به‌عنوان نور و چراغ‌های جهان صحبت کردند. احتمالاً برای فریسیان و کاتبان بسیار عجیب بود که این لقب عظیم را خطاب به چند روستایی و ماهیگیر با رخ‌های آفتاب‌سوخته و دست‌هایی پینه‌بسته بشنوند، کسانی که شاگرد عیسی نیز شده بودند.» (اسپرجن)

 

سه) عیسی هرگز ما را به چالش نمی‌کشاند که نور و نمک باشیم. او به‌سادگی گفت که نور و نمک هستیم، و مسئولیتی که به ما داده شده را گاهی به انجام می‌رسانیم و گاهی در آن شکست می‌خوریم.

چهار) انگارهٔ مورد توجه و کلیدی که در هر دو مثال نور و نمک، وجه تمایز است. جهان به نمک نیاز دارد، چون بدون آن به سوی فساد و تباهی می‌رود و اگر مسیحیت ما فاسد شود، دیگر هیچ سود و فایده‌ای نخواهد داشت. جهان به نور نیز نیاز دارد، زیرا بدون آن در تاریکی است و اگر مسیحیت ما از تاریکی تقلید کند، دیگر چیزی برای عرضه به جهان نخواهیم داشت. برای اینکه تأثیرگذار باشیم، باید بخواهیم تمایز مسیحی خود را آشکار سازیم. هرگز نمی‌توانیم با شبیه‌شدن به دنیا، به‌خاطر عیسی بر دنیا تأثیر بگذاریم.

پنج) «دنیای بیچاره، دنیای بیچاره در تاریکی به‌سر می‌برد و در نیمه شب کورکورانه در جستجو است و نمی‌تواند نوری بیابد، مگر از طریق ما!… نور جهان بود، مسئولیت‌های بسیار خیره‌کننده‌ای با خود به همراه دارد، پس در کمال احترام آن را سرمایه‌گذاری کنید. دقت کنید! شما مردان و زنان فروتن، شما که در جامعۀ خود هیچ امتیازی ندارید، شما نور جهان هستید. اگر به‌خوبی نسوزید، نور کمی در جهان خواهد بود و تاریکی آن را فرا می‌گیرد.» (اسپرجن)

ب. پس بگذارید نور شما بر مردم بتابد: هدف نور این است که پیرامون خود را روشن کند و هرچه هست را آشکار سازد. بنابراین نور بیش از هر کاربرد دیگری، برای فاش ساختن به کار می‌رود، پس اگر زیر کاسه‌ای پنهان شود، دیگر هیچ فایده‌ای ندارد.

یک) «مسیح می‌دانست که برای بشر این وسوسۀ قوی وجود خواهد داشت که نورهایی باشند که درخشش خود را پنهان می‌کنند. این امر توجه جهان را به آنها جلب می‌کند و بنابراین آنها را در معرض ارادۀ بیمارگونه مانند نفرت از نور قرار می‌دهد.» (بروس)

دو) «مسیح هرگز نمی‌خواست مسیحیانی مخفی و پنهانی داشته باشد، مسیحیانی که ارزش‌ها و حقایق خود را هرگز آشکار نمی‌سازند، زائرانی که شبانه به ملکوت سفر می‌کنند و هرگز توسط همسفران یا هر کس دیگر دیده نمی‌شوند.» (اسپرجن)

سه) آرایه‌های نمک و نور به ما یادآوری می‌کنند که زندگی‌ای که خوشا‌به‌حالها توصیف می‌کنند، هرگز زندگی‌ای انفرادی و جدا از دیگران نیست. اغلب تصور می‌کنیم که خصلت‌های درونی می‌توانند در انزوا و دور از دنیا رشد کنند و آشکار شوند، اما عیسی می‌خواهد، چنین خصلت‌هایی را زندگی جلوی چشما جهانیان زندگی کنیم.

ج. شهری که بر تپه بنا شده است را نمی‌توان پنهان کرد: چنین شهری به‌قدری برجسته و آشکار است که نمی‌توان آن را پنهان کرد. اگر شما شهری را از فاصله‌ای دور ببینید، آنگاه به‌سختی می‌توانید از آن چشم بردارید. به همین طریق عیسی می‌خواست شهروندان ملکوت او زندگی‌هایی برجسته و آشکار داشته باشند که توجه مردم را به سوی زیبایی کار خدا در این زندگی جلب کنند.

یک) «منجی ما بسیار گفته است که باید مقدس باشید، چون همان‌طور که شهری که بر تپه بنا شده از هیچ چشمی پنهان نمی‌شود، سخنان شما نیز مخفی نخواهد ماند. نگاه بشر بر شما خواهد بود.» (پول)

دو) «در فاصلۀ کمی از این تپۀ کوچک (جایی که عیسی تعلیم داد) شهری به نام صفد بود که تصور می‌شود همان شهر باستانی بِتولیا می‌باشد. این شهر بر روی کوهی بلند و قابل رویت بنا شده و از دور و نزدیک دیده می‌شود. آیا نمی‌توان تصور کرد حین بیان کلمات، شهری که بر تپه بنا شده است، را نمی‌توان پنهان کرد این شهر مد نظر بوده است؟ (موندرل به نقل از کلارک)

د. هیچ‌کس چراغ را نمی‌افروزد تا آن را زیر کاسه‌ای بنهد، بلکه آن را بر چراغدان می‌گذارد: ایدۀ چراغدان این مفهوم را می‌رساند که ما باید مانند چراغدان باشیم و اجازه دهیم این نور بتابد. حتی از آنجایی که چراغ‌ها در مکان بلندی قرار داده می‌شوند تا نورشان تأثیرگذارتر باشد، ما نیز باید در راه‌هایی باشیم که نورمان بر راه‌های وسیع‌تر و عظیم‌تر بتابد.

 

یک) «چه چراغدان عظیمی برای مسیحیت یافت شد، هنگامی ‌‌که مسیحیان بسیاری در کلوسیوم توسط پاپیست‌ها و پاگان‌ها در انظار عمومی سوزانده می‌شدند و به شهادت می‌رسیدند.» (اسپرجن)

دو) «این متن می‌گوید که شمع همۀ خانه را روشن می‌سازد. برخی از اساتید فقط بخشی از خانه را روشن می‌سازند. زنانی را می‌شناسم که با همه خوب هستند، غیر از همسرانشان، این زنان دائماً غر می‌زنند، بنابراین هیچ نوری به آنها نمی‌دهند. البته برخی شوهران را نیز می‌شناسم که دائماً در جلسات بیرون از خانه هستند و از خانوادۀ خود غافل می‌شوند، بنابراین همسران آنها نوری دریافت نمی‌کنند.» (اسپرجن)

سه) «بیدِ مقدس هنگام تفسیر این متن گفت: مسیح نور الوهیت را به فانوس محقر بشریت آورد و سپس آن را بر شمعدان کلیسای خود قرار داد، تا همۀ منزلگاه جهان به آن روشن گردد. واقعاً نیز همین‌طور است.» (اسپرجن)

ه. تا کارهای نیکتان را ببینند و پدر شما را که در آسمان است، بستایند: هدف از اینکه نور ما از طریق انجام کارهای نیک بتابد این است که دیگران خدا را جلال دهند و نه ما را.

یک) «هدف از تابیدن نور ما این نیست که دیگران ما را ببینند و دریابند ما چقدر خوب هستیم، بلکه هدف این است که آنها فیض را در ما و خدا را در ما ببینند و فریاد برآورند: پدرِ اینها حتماً بسیار خوب است. آیا این اولین بار در عهدجدید نیست که خدا به‌عنوان پدر ما خوانده می‌شود؟ آیا این اولین بار و البته منحصربه‌فرد نیست که گفته می‌شود باید بگذارید دیگران کارهای نیک شما که فرزندان خدا هستید را ببینند؟» (اسپرجن)

دو) عیسی به وسعت تأثیر شاگردان اشاره کرد که احتمالاً در آن زمان امری مضحک به نظر می‌رسید. این افراد جلیلی حقیر چطور می‌توانستند نمک جهان یا نور جهان باشند؟ اما بودند.

سه) این سه تصویر کنار هم بسیار قدرتمند هستند و از تأثیر شاگردان عیسی در جهان می‌گویند:

·            نمک متضاد فساد است و از تباهی و فساد جلوگیری می‌کند.

·            نور عطای هدایت را می‌بخشد و آنانی که مسیر خانه را گم کرده‌اند از طریق او می‌توانند راه خود را پیدا کنند.

·            یک شهر، محصول نظم اجتماعی و حکومتی است و نقطهٔ مقابل بی‌نظمی و هرج‌‍‌ومرج است.

چهار) بروس دربارۀ اولین اشاره به خدا به‌عنوان پدر می‌گوید: «می‌فهمیم که خداوند همان‌طور که پدران بشری از پسران خود که با دلیری، صداقت خود را نمایان می‌کنند، شاد می‌شوند، خدای پدر نیز از رفتار نیکوی فرزندانش خشنود می‌شود.»

شریعت و پارسایی حقیقی.

۱. آیات (۱۷-۱۸) رابطۀ عیسی با شریعت.

گمان مبرید که آمده‌ام تا تورات و نوشته‌های پیامبران را نسخ کنم؛ نیامده‌ام تا آنها را نسخ کنم، بلکه آمده‌ام تا تحققشان بخشم. زیرا آمین، به شما می‌گویم، تا آسمان و زمین زایل نشود، نقطه یا همزه‌ای از تورات هرگز زایل نخواهد شد، تا اینکه همه به انجام رسد.

الف. گمان مبرید که آمده‌ام تا تورات و نوشته‌های پیامبران را نسخ کنم: عیسی در اینجا بحثی طولانی را درمورد شریعت آغاز می‌کند و می‌خواهد آشکار سازد که او مخالف چیزی که خدا به اسرائیل داد (که آن را عهدعتیق می‌نامیم) نیست. او نیامد تا کلام خدا را نسخ کند، بلکه آمد تا آنها را از تفسیر اشتباه علمای دین و فریسیان در مورد عهدعتیق آزاد کند.

یک) «یهودیان زمان عیسی به کتب‌مقدس به‌عنوان «شریعت و نوشته‌های انبیا» اشاره می‌کردند (متی ۱۲:۷، ۱۳:۱۱، ۴۰:۲۲، لوقا ۱۶:۱۶، یوحنا ۴۵:۱، اعمال ۱۵:۱۳، ۲۳:۲۸، رومیان ۲۱:۳) همچنین در برخی موارد به‌عنوان، شریعت، نوشته‌های انبیا و مزامیر (لوقا ۴۴:۲۴) و یا فقط شریعت (متی ۱۸:۵، یوحنا ۳۴:۱۰، ۳۴:۱۲، ۲۵:۱۵، اول قرنتیان ۲۱:۱۴) نیز خوانده می‌شدند.» (کارسون)

 

دو) «خداوند ما عیسی برای اینکه نشان دهد برای نسخ کردن شریعت نیامده است، همۀ احکام شریعت را در زندگی خود به انجام رسانید. او در شخصیت خود، ذاتی داشت که تمام شریعت خدا را در کمال به انجام رسانید و همان‌طور که طبیعت او اینگونه بود زندگی‌اش نیز چنین بود.» (اسپرجن)

سه) زیرا آمین: «کلمهٔ یونانی آمین که در برخی از ترجمه‌ها به حقیقتاً یا کلماتی مشابه نیز ترجمه شده، امضای عیسی است: هیچ معلم دیگری برای استفاده از این کلمه شناخته نشده است…کاربرد این کلمه چنین است که زمانی که نبی کلام خدا را اعلام می‌کند، برای نشان دادن اهمیت و اقتدار این کلام، کلمۀ آمین را به‌کار می‌برد.» (فرانس)

ب. نیامده‌ام تا آنها را نسخ کنم: عیسی می‌خواست آشکار سازد که او جدا از شریعت موسی اقتدار داشت اما این اقتدار در تضاد با شریعت نبود. عیسی چیزی به شریعت اضافه نکرد به جز یک چیز که هیچ‌کس تابحال نتوانسته بود به شریعت اضافه کند: اطاعت کامل. این قطعاً همان روشی است که عیسی از طریق آن شریعت را تحقق بخشید.

یک) اگرچه عیسی اغلب اوقات با تفاسیر انسانی شریعت مشکل داشت (مخصوصاً با قوانین شبّات)، اما هرگز شریعت خدا را نشکست.

دو) «اکنون شخصی بزرگتر از عهدعتیق و بزرگتر از موسی و انبیا در اینجا حضور دارد، اما این شخص بزرگتر برای این اشخاص و کتب‌مقدس قومش سرشار از احترام بود. او نیامد تا شریعت و نوشته‌های انبیا را منسوخ کند.» (بروس)

سه) «عیسی شریعت و نوشته‌های انبیا را تحقق بخشید. انبیا و شریعت به مسیح اشاره دارند و او تحقق آنهاست.» (کارسون)

·            عیسی تعالیم الاهیاتی شریعت و نوشته‌های انبیا را تحقق بخشید، چون خودش مکاشفۀ کامل آنهاست.

·            عیسی همان مسیح موعود است که حقیقت را از پشت سایه‌ها آشکار ساخت و بدین طریق نبوت‌های شریعت و نوشته‌های انبیا را درمورد مسیح موعود تحقق بخشید.

·            عیسی با اطاعت کامل خود از فرامین اخلاقی و شرعی شریعت و نوشته‌های انبیا و تفسیر حقیقی دوبارۀ آنها، این فرامین را تحقق بخشید.

·            عیسی با مرگ خود بر صلیب مجازاتی که ما سزاوار آن بودیم را بر خود گرفت و بدین طریق مجازاتی که شریعت و نوشته‌های انبیا به آن اشاره کرده بودند را تحقق بخشید.

چهار) پولس رسول در این مورد نوشت: «زیرا مسیح غایت شریعت است تا هر که ایمان آورد، پارسا شمرده شود.» (رومیان ۴:۱۰)

پنج) «در یک کلام، مسیح شریعت را کامل کرد: اول، در خود، شریعت فقط سایه و پیش‌درآمدی از چیزهای نیکوی آینده بود و عیسی آنچه را که برای کامل شدن آن نیاز بود، مهیا کرد: قربانیِ خودش، بدون این قربانی نه امکان داشت رضایت خدا جلب شود و نه امکان داشت انسان تقدیس گردد. دوم. او شریعت و نوشته‌های انبیا را با تسلیم‌نمودن خودش و اطاعت دقیق و تأیید‌کردن با مرگ بر روی صلیب در خود کامل کرد. سوم، او این شریعت و سخنان انبیا را در اعضای خود با تسلیم‌نمودن خود و اطاعت دقیق و تأیید‌کردن آنها با مرگ بر روی صلیب کامل کرد. در مرحلهٔ سوم، شریعت و گفته‌های انبیا را با فیض بخشیدن به اعضای خود جهت محبت‌کردن خدا با تمام دل، جان، ذهن و قوت و همچنین محبت‌کردن همسایه‌‌ همچون خود، که کل شریعت و گفته‌های انبیاست، هم شریعت و هم گفته‌های انبیا را در اعضا تکمیل کرد.» (کلارک)

ج. نقطه یا همزه‌ای از تورات هرگز زایل نخواهد شد، تا اینکه همه به انجام رسد: همزه یا نقطه، کوچک‌ترین علامت در نوشته‌های عبری بود. عیسی در اینجا گفت که نه تنها کلام خدا دارای اهمیت بسیار است، بلکه خود کلمات -حتی حروف کلمات- نیز بسیار مهم هستند. این امر نشان می‌دهد که خدا برای کلامش ارزش بسیاری قائل است.

یک) نقطه اشاره دارد به yod () که کوچک‌ترین حرف در الفبای عبری است و به نظر نصف حرف می‌رسد.

دو) همزه اشاره دارد به کوچک‌ترین علامت در میان حروف عبری، چیزی شبیه قسمت بالای حرف «t» و یا انتهای حرف «y».

·             تفاوت بین bet (ב) و kaf (כ) یک همزه است.

·             تفاوت بین dalet (ד) و resh (ר) یک همزه است.

·             تفاوت بین vav (ו) و zayin (ז) یک همزه است.

سه) «حتی اگر همۀ زمین و دنیای مردگان با هم جمع شوند که مانع انجام نقشه‌های عظیم خدای متعال شوند با این وجود تلاش آنها بیهوده خواهد بود و حتی یک حرف از کلام خدا از بین نخواهد رفت. کلام خدا که بیانگر نقشه‌های اوست مانند ذات او، تغییرناپذیر است.» (کلارک)

چهار) تا اینکه همه به انجام رسد: این امر در چند وجه صدق می‌کند.

·            این امر از این جهت صدق می‌کند که عیسی با اطاعت کامل خود، شریعت را به انجام رسانید.

·            این امر از این جهت صدق می‌کند که عیسی با اطاعت کامل خود، شریعت را در ما محقق نمود (رومیان ۴:۸).

·            این امر از این جهت صدق می‌کند که نقشۀ خدا تا زمانی که به‌طور کامل تا انتهای این عصر به انجام نرسد، کنار گذاشته نخواهد شد.

۲. (۲۰-۱۹) رابطۀ شاگردان با شریعت.

پس هر که یکی از کوچک‌ترین این احکام را کم اهمیت شمارد و به دیگران نیز چنین بیاموزد، در پادشاهی آسمان، کوچک‌ترین به شمار خواهد آمد. اما هرکه این احکام را اجرا کند و آنها را به دیگران بیاموزد، او در پادشاهی آسمان بزرگ خوانده خواهد شد. زیرا به شما می‌گویم، تا پارسایی شما برتر از پارسایی علمای دین و فریسیان نباشد، هرگز به پادشاهی آسمان راه نخواهید یافت.

الف. پس هر که یکی از کوچک‌ترین این احکام را کم اهمیت شمارد: این احکام باید همان‌طور که در زندگی و تعالیم عیسی توضیح و تحقق یافتند، اطاعت شوند، نه مانند دیدگاه شریعتیِ مذهبیون عصر عیسی. برای مثال، یکی از احکام شریعت، قربانی است و این حکم قربانی در عیسی تحقق یافت، بنابراین ما با به‌جای نیاوردن حکم قربانیِ حیوانی که در شریعت موسی با جزئیات ذکر شده، در این خطر نیستیم که در پادشاهی آسمان، کوچک‌ترین به شمار آییم.

ب. اما هرکه این احکام را اجرا کند و آنها را به دیگران بیاموزد، او در پادشاهی آسمان بزرگ خوانده خواهد شد: پارسایی یافتن ایماندار مسیحی در حضور خدا، دیگر از راه شریعت محقق نمی‌شود. غلاطیان ۲۱:۲ این حقیقت را به‌خوبی توضیح می‌دهد: «فیض خدا را باطل نمی‌شمارم، زیرا اگر پارسایی از راه شریعت به دست می‌آمد، پس مسیح بیهوده مُـرد.» با این وجود، شریعت به‌عنوان تجلی کامل خصلت‌های اخلاقی خدا و ملزومات آن می‌باشد.

یک) شریعت ما را نزد عیسی می‌فرستد تا پارسا شمرده شویم، چون به ما نشان می‌دهد که قادر نیستیم با اتکا بر خود، خدا را خشنود سازیم. اما بعد از اینکه نزد عیسی می‌رویم او ما را به سوی شریعت بازمی‌گرداند تا قلب خدا را در مورد رفتار و تقدیس خود درک کنیم.

ج. تا پارسایی شما برتر از پارسایی علمای دین و فریسیان نباشد، هرگز به پادشاهی آسمان راه نخواهید یافت: باتوجه به سرسپردگی که علمای دین و فریسیان نشان می‌دادند، چطور می‌توان به پیشی‌گرفتن از پارسایی آنها امیدوار بود؟

یک) فریسیان در به‌جای آوردن شریعت بسیار ریزبین بودند، به حدی که حتی از خرده ادویه‌‌جاتی که از سبزی معطر باغ‌هایشان به دست گرفته می‌شد هم ده‌یک می‌دادند (متی ۲۳:۲۳). قلب این سرسپردگی به خدا را یهودیان ارتدکس امروزی نشان می‌دهند. در اوایل سال ۱۹۹۲، مستأجران اجازه دادند سه آپارتمان در یک محله ارتدوکس در اسرائیل کاملاً بسوزد، چون داشتند از خاخامی می‌پرسیدند که آیا تلفن‌زدن به آتش‌نشانی شباّت را زیر پا می‌گذارد یا نه. یهودیان متعصّب از استفاده از تلفن در روز شبّات منع شده‌اند، چون با این کار جریان الکتریسیته برقرار می‌شود که نوعی کار به حساب می‌آید. حدود نیم ساعت طول کشید تا خاخام تصمیم بگیرد که بگوید «بله» و آتش به دو آپارتمان دیگر هم سرایت کرد.

دو) زندگی پولس چگونگی پارسایی فریسیان را نشان می‌دهد: اعمال ۶:۲۳، فیلیپیان ۵:۳.

سه) می‌توانیم از پارسایی علمای دین و فریسیان فراتر رویم، زیرا پارسایی آنان ظاهری بود و نه کیفی. پولس در فیلیپیان ۶:۳-۹ دو نوع پارسایی را توصیف می‌کند: «به لحاظ پارسایی شریعتی، بی‌عیب. اما آنچه مرا سود بود، آن را به خاطر مسیح زیان شمردم… تا مسیح را به ‌دست آورم و در راه او یافت شوم، نه با پارسایی خویشتن که از شریعت است، بلکه با آن پارسایی که از راه ایمان به مسیح به دست می‌آید، آن پارسایی که از خداست و بر پایۀ ایمان.»

چهار) اگرچه پارسایی علمای دین و فریسیان از نظر انسان، تأثیرگذار بود؛ اما از نظر خدا ارزشمند نبود (اشعیا ۶:۶۴).

پنج) پس نمی‌توانیم با به‌جای آوردن شریعت، پارسایی به‌دست آوریم. وقتی درمی‌یابیم به‌جا آوردن شریعت در حقیقت به چه معناست، آنگاه شکرگزار عیسی خواهیم بود که پارسایی متفاوتی را به ما عرضه داشت.

عیسی، شریعت را در حقیقت خودش تفسیر می‌کند.

در این بخش عیسی مفهوم حقیقی شریعت را نشان می‌دهد. اما عیسی بر ضد موسی نبود، بلکه عیسی برضد تفاسیر اشتباه و سطحی از شریعت موسی بود. در رابطه با شریعت، دو خطای علمای دین و فریسیان این بود که هر دو احکام خدا را با نیات خود محدود می‌کردند (مانند حکم شریعت درمورد قتل) و یا گسترش می‌دادند (مانند حکم شریعت درمورد طلاق).

۱. آیات (۲۱-۲۲) عیسی حکم شریعت درمورد قتل را تفسیر می‌کند.

شنیده‌اید که به پیشینیان گفته شده، “قتل مکن و هر که قتل کند سزاوار محاکمه خواهد بود.” اما من به شما می‌گویم هرکه بر برادر خود خشم گیرد، سزاوار محاکمه است؛ و هر که به برادر خود راقا گوید، سزاوار محاکمه در حضور شوراست؛ و هر که به برادر خود احمق گوید، سزاوار آتش جهنم بُوَد.

الف. شنیده‌اید که به پیشینیان گفته شده: در حقیقت این افراد شریعت را خودشان مطالعه نکرده بودند. همۀ آنچه آنان داشتند، تعلیم شریعت از سوی علمای دین و فریسیان بود. در این موضوع خاص، مردم شنیده بودند که علمای دین و فریسیان این‌طور تعلیم می‌دادند که «قتل مکن

یک) وقتی عیسی گفت: « شنیده‌اید که به پیشینیان گفته شده» به ما خاطرنشان می‌کند که نباید تصور کنیم برخی چیزها فقط به این دلیل که قدیمی هستند، درست می‌باشند و قدمت آنها باعث اعتبارشان نمی‌شود. «قدمت جدا از واقعیت، چیزی جز پوشاندن ناپاکی‌ها نیست و سزاوار هیچ احترامی بیش از یک فاسق کهنه‌کار نیست که به سبب سابقه بیش از حد معمول کینه‌توز است.» (ترپ)

ب. اما من به شما می‌گویم: عیسی اقتدار خود را نشان داد و بر سخنان علمای دین و معلمان پیشین اعتماد نکرد. او درکی حقیقی از شریعت موسی را به آنان تعلیم خواهد داد.

یک) «پادشاه ما عصای خود را بر قلمروی شهوات درونی ما دراز می‌کند! او با اقتدار می‌گوید: اما من به شما می‌گویم! چه کسی جز وجودی الهی می‌تواند این‌گونه صحبت کند؟ کلام او شریعت است. پس باید اجرا شود، او سرچشمه را لمس می‌کند و ناپاکی قلب را منع می‌نماید.» (اسپرجن)

ج. هرکه بر برادر خود خشم گیرد، سزاوار محاکمه است: این تعلیم علمای دین و فریسیان (قتل مکن) درست بود، اما آنها تعلیم می‌دادند هر عمل قاصرانه یا حتی قتل هم ممکن است، مجاز دانسته شود. عیسی این تعلیم را اصلاح کرد و آشکار ساخت که فقط کسانی که مرتکب عمل قتل می‌شوند در معرض خطر محاکمه قرار ندارند، بلکه آنانی که در قلب خود نیت قتل دارند نیز سزاوار محاکمه هستند.

یک) عیسی ذات ارتداد علمای دین را آشکار ساخت. برای آنان شریعت فقط اعمال ظاهری بود و هرگز ربطی به دل نداشت، اما عیسی شریعت را امری از روی دل می‌دانست. «اَبَر-رویای پادشاهی خدا با دستگیری مجرمان با دست‌های خونین آغاز نمی‌شود، بلکه با دستگیری آنی آغاز می‌گردد که به‌تازگی روح‌ قتل در او زاده گشته است.» (مورگان)

دو) باید تأکید داشته باشیم که عیسی نگفت خشم به ناشایستگی قتل است. از نظر اخلاقی کاملاً گیج‌کننده است که فکر کنیم کسی که با عصبانیت سر دیگری فریاد می‌زند به اندازهٔ کسی گناه کرده که دیگری را با عصبانیت می‌کُشد. عیسی بر محکومیت هر دو توسط شریعت تأکید می‌کند، بدون اینکه بگوید شریعت هر دو را یکی می‌داند. شریعت انسانی فقط می‌تواند با عمل ظاهری قتل برخورد کند، اما عیسی اعلام می‌کند که شاگردان او باید درک کنند که اخلاقیات خدا نه تنها هدف و پایان یک عمل را در نظر می‌گیرد، بلکه شروع به ارتکاب قتل نیز در نظر خدا مهم است.

سه) بارکلی درمورد کلمۀ یونانی باستانی که در اینجا خشم ترجمه شده است، می‌گوید «بنابراین عیسی برای همیشه خشمی را منع کرد که عصبانی می‌شود، خشمی که فراموش نخواهد شد، خشمی که از آرام‌شدن امتناع می‌کند و خشمی که در پی انتقام است.»

چهار) «کلمات بی‌دلیل احتمالاً تعلیم قوی اولیهٔ عیسی را بازتاب می‌دهند که نسخهٔ ملایم‌شدهٔ آن بین مردم رواج داشت. نبود این عبارت، نبود استثنا را ثابت نمی‌کند.» )کارسون)

ج. و هر که به برادر خود راقا گوید، سزاوار محاکمه در حضور شوراست: وقتی شخصی را راقا بخوانیم، عقل و شعور او را تحقیر کرده‌ایم. اگر شخصی را احمق بخوانیم، شخصیت او را تحقیر کرده‌ایم. هریک از اینها نفس شریعت درمورد قتل را می‌شکند، حتی اگر قتلی صورت نگرفته باشد.

یک) مفسرین مفهومی که در کلمۀ راقا وجود دارد را این طور ترجمه کرده‌اند «شخص احمق، حواس‌پرت، بی‌شعور، کودن.» «راقا یک کلمۀ غیرقابل ترجمه است، چون بیشتر از هر چیزی توصیف‌کنندۀ نوعی تُن صدا و لحن گفتار می‌باشد. به‌طور کلی لحنی تحقیرآمیز است… این واژه شخصی را توصیف می‌کند که با نفرت و تکبر شخص دیگری را تحقیر می‌کند.» )بارکلی)

دو) «این کلمات، غیرمعمول یا رکیک نیستند… بلکه بیانگر نوعی رفتار تحقیرآمیز و از روی خشم هستند.» )فرانس)

سه) «در این سخن عیسی بر ضد خشم و تحقیر کردن، نوعی مبالغه نیز هست و سخنان ناخوشایند کسی را توصیف می‌کند که در آن همه نوع احساس انزجار برانگیخته است. این گفتۀ عیسی به‌عنوان مکاشفۀ شخصیت از ارزش بسیاری برخوردار است.» )بروس)

۲. آیات (۲۶-۲۳) یکی دیگر از مشکلات شخصی در روابط.

پس اگر هنگام تقدیم هدیه‌ات بر مذبح، به یاد آوردی که برادرت از تو چیزی به دل دارد، هدیه‌ات را بر مذبح واگذار و نخست برو و با برادر خود آشتی کن و سپس بیا و هدیه‌ات را تقدیم نما. با شاکیِ خود که تو را به محکمه می‌برد، تا هنوز با وی در راه هستی، صلح کن، مبادا تو را به قاضی سپارد و قاضی تو را تحویل نگهبان دهد و به زندان افتی. آمین، به تو می‌گویم که تا قِران آخر را نپردازی، از زندان به در نخواهی آمد.

الف. هدیه‌ات را بر مذبح واگذار و نخست برو و با برادر خود آشتی کن: عیسی در اینجا بیان می‌کند که مصالحه با برادران از به‌جای آوردن وظایف مذهبی بسیار مهم‌تر است. عیسی می‌گوید ما باید ابتدا با برادر خود آشتی کنیم. نمی‌توانیم تصور کنیم خدمات ما به خداوند، روابط بد ما با دیگران را توجیه می‌کند. ما باید آنچه را پولس در رومیان ۱۸:۱۲ فرمان داده است را انجام دهیم: اگر امکان دارد تا آنجا که به شما مربوط می‌باشد، با همه در صلح و صفا زندگی کنید.

ب. با شاکیِ خود که تو را به محکمه می‌برد، تا هنوز با وی در راه هستی، صلح کن: عیسی به ما حکم می‌کند که خیلی زود خشم و نفرت نسبت به شخص دیگر را حل‌و‌فصل کنیم. وقتی نسبت به این احساس بی‌توجهی می‌کنیم یا روی آن سرپوش می‌گذاریم، آنگاه این احساس ما را اسیر خود می‌کند (و به زندان افتی).

یک) پولس همان ایدۀ افسسیان ۲۶:۴-۲۷ (نگذار خورشید در خشم تو غروب کند) را بیان می‌کند. وقتی خشم خود نسبت به دیگری را نگه می‌داریم، آنگاه مرتکب گناه شده‌ایم و شیطان را مجال داده‌ایم.

ج. آمین، به تو می‌گویم که تا قِران آخر را نپردازی، از زندان به در نخواهی آمد: عیسی در اینجا از آرایه‌های ادبی استفاده می‌کند. مجازات نهایی که شخص به دست قاضی یا نگهبان سپرده شود که به زندان افکنده شود، دیگر با پرداخت پول، حل شدنی نیست. حقیقتی که این آرایه‌های ادبی آشکار می‌سازد، به ما خاطر نشان می‌کند که رنج و عذابی که در ابدیت در انتظار گناهکاران است، ابدی می‌باشد.

یک) «بگذارید ابتدا آنانی که ادعای شایستگی می‌کنند، برای گناهانشان به جهنم بروند و همۀ ابدیت در آنجا بمانند و بعد از آن اگر خدا ابدیت دیگری خلق کرد، آنها آزادند تا کارهای نیک خود را بازگو کنند و طلب دستمزد کنند… کودکی قاشق به دست آرام آرام‌تر آب دریا را می‌تواند خالی کند و کار او زودتر بینوایی ملعونان در جهنم به پایان می‌رسد.» (ترپ)

۳. آیات (۲۷-۲۸) تفسیر عیسی از شریعت درمورد زنا.

شنیده‌اید که گفته شده، ”زنا مکن.“ امّا من به شما می‌گویم، هر که با شهوت به زنی بنگرد، همان دم در دل خود با او زنا کرده است.

الف. شنیده‌اید که گفته شده، ”زنا مکن.“: اکنون عیسی به آنچه آنها در مورد شریعت مربوط به زنا شنیده‌اند، می‌پردازد. البته معلمان آن زمان تعلیم می‌دادند که زنا، امری نادرست است. اما آنها شریعت را تنها مربوط به اعمال می‌دانستند نه دل.

ب. هر که با شهوت به زنی بنگرد، همان دم در دل خود با او زنا کرده است: عیسی توضیح می‌دهد که ممکن است ما در دل یا فکر خود مرتکب زنا یا قتل شویم و طبق حکم «زنا مکن» این عمل گناه و ممنوع می‌باشد.

یک) عیسی با عبارت «هر که با شهوت به زنی بنگرد» بیان می‌کند که ریشۀ شهوت در چشمان شخص است. این امر طبق سایر متون کتاب‌مقدس (مانند ایوب ۱:۳۱) و تجربۀ زندگی صحیح می‌باشد. «روزی کسی خواست ترحم خود را به مردی که یک چشم داشت، نشان دهد، پس به او گفت، که خیالش از دست یکی از دشمنانش راحت شد، همان دزدی بود که قرار بود دلش را برباید.» (ترپ)

دو) اگرچه مهم است که بدانیم عیسی نگفت عمل زنا با زنا در دل، یکسان است. برخی افراد از این عبارت برداشت اشتباه می‌کنند و می‌گویند «در دل مرتکب زنا شدم، پس بهتر است در عمل هم چنین کنم، چون هر دو یکی هستند» عمل زنا بسیار بدتر از زنای در دل است. منظور عیسی این نبود که این دو، یکی هستند، بلکه منظورش این بود که این دو نوع زنا، هر دو گناه هستند و حکم «زنا مکن» هم زنای در قلب و هم عمل زنا را ممنوع کرده است.

سه) برخی افراد از ارتکاب به عمل زنا امتناع می‌کنند، چون می‌ترسند روزی گرفتار شوند و عمل آنها آشکار شود، اما با این وجود هر روز در دل خود زنا می‌کنند. خوب است که آنها مرتکب عمل زنا نمی‌شوند، اما بسیار بد است که دل آنها از زنا پر شده است.

چهار) این اصل بیشتر از اینکه به نگاه‌کردن مردان به زنان اشاره داشته باشد، به هر چیزی که می‌توانیم با چشم و فکر بر آن طمع کنیم، اشاره می‌کند. «اینها آشکارترین کلمات درمورد ناپاکی است که تاکنون گفته شد‌ه‌اند.» (مورگان)

ج. در دل خود…زنا کرده است: عیسی زنا در دل را گناه می‌داند، پس ما نیز باید بدانیم چیزی که به آن فکر می‌کنیم و اجازه می‌دهیم وارد دلمان شود، بر اساس انتخاب ما خواهد بود. بسیاری بر این باور هستند که آنها هیچ انتخابی در چیزی که به آن فکر می‌کنند، ندارند، بنابراین مسئولیتی هم ندارند، اما چنین باوری، تعلیم آشکار عیسی را در این قسمت نقض می‌کند. البته ممکن است قادر نباشیم که افکار و احساساتی که از دل و ذهن ما عبور می‌کنند را کنترل کنیم اما به‌طور قطعی می‌توانیم تصمیم بگیریم دل و فکر ما بر چه چیزی تمرکز کند.

یک) «تصورات یکی از عطایایی می‌باشد که خداوند به انسان بخشیده است، اما چشم برای این عطا، خوراکی ناپاک فراهم می‌کند و درنتیجه آلوده می‌شود. همۀ گناهان و نه فقط گناهان جنسی با تصورات شروع می‌شوند. بنابراین خوراکی که به تصوراتمان می‌دهیم در پیشبرد پارسایی ملکوت در زندگی ما بسیار اهمیت دارند.» (کارسون)

دو) همچنین بسیار مهم است که بتوانیم وسوسۀ گناه را از خود گناه تشخیص دهیم. «این نگاه یک نگاه مداوم است و نه نگاهی اتفاقی، این تمایلی لحظه‌ای یا غیرارادی نیست، بلکه خواهشی است که به آن بها داده می‌شود.» (بروس)

سه) عیسی به هر طریقی که فکرش را بکنید، وسوسه شد (عبرانیان ۱۵:۴) و متحمل وسوسه‌ها شد، اما تسلیم چنین گناهی نشد. او هرگز زنان را به‌عنوان وسایلی برای لذت ندید. «او در همه‌چیز وسوسه شد، همان‌طور که ما وسوسه می‌شویم، اما این هوس توسط قدرت پاک و عظیم محبت دفع می‌شد که هر زنی را دختر، خواهر و یا یکی از نزدیکان خود می‌دید: شخصی مقدس و مورد احترام.» (بروس)

۴. آیات (۲۹-۳۰) دیدگاه ما در جنگ با گناه.

پس اگر چشم راستت تو را می‌لغزاند، آن را به در آر و دور افکن، زیرا تو را بهتر آن است که عضوی از اعضایت نابود گردد تا آن که تمام بدنت به دوزخ افکنده شود. و اگر دست راستت تو را می‌لغزاند، آن را قطع کن و دور‌افکن، زیرا تو را بهتر آن است که عضوی از اعضایت نابود گردد تا آن که تمام بدنت به دوزخ افکنده شود.

الف. پس اگر چشم راستت تو را می‌لغزاند، آن را به در آر و دور افکن: عیسی اینجا از آرایه‌های ادبی استفاده می‌کند و تحت‌الفظی سخن نمی‌گوید. متأسفانه برخی افراد مفهوم تحت‌اللفظی این جملات را در نظر می‌گیرند و با تلاش‌های خود در مسیر غلط، جسماً خود را ناقص کرده‌اند و آسیب‌های گوناگون به خود رسانده‌اند. برای مثال، یکی از مسیحیان بنام قرون اول به نام اوریجِن طبق اصل مطرح شده در این آیات خود را عقیم کرد.

یک) مشکل تفسیر تحت‌الفظی این است که به اندازۀ کافی موضوع را بسط نمی‌دهد! حتی اگر شما دست خود را قطع کنید و یا چشم خود را درآورید، هنوز هم می‌توانید با دست یا چشم دیگرتان گناه کنید و حتی اگر تمام اعضای بدن خود را از دست بدهید، باز هم می‌توانید با فکر خود مرتکب گناه شوید.

 

دو) «قطع‌کردن عضو بدن هرگز راه به جایی نمی‌برد، چون فقط مانع انجام عمل ظاهری می‌شود، اما تمایلات را خاموش نمی‌کند.» (بروس)

ب. زیرا تو را بهتر آن است که عضوی از اعضایت نابود گردد تا آن که تمام بدنت به دوزخ افکنده شود: عیسی به سادگی بر این موضوع تأکید می‌کند که باید برای مطیع بودن مشتاق قربانی کردن بود. اگر بخشی از زندگی ما در گناه است، باید متقاعد باشیم که برایمان بهتر است آن بخش از زندگیمان بمیرد تا اینکه همۀ زندگیمان محکوم و هلاک شود.

یک) این کاری است که بسیار از افراد مایل به انجام آن نیستند، به همین خاطر گرفتار گناه مانده‌اند یا هرگز به حضور عیسی در نمی‌آیند. آن افراد هرگز از تمایل مبهم برای بهتر شدن عبور نمی‌کنند.

دو) «نجات جانهای ما باید مقدم بر هر چیز باشد و هیچ‌چیزی بیشتر از آن نباید برای ما ارزش داشته باشد. اگر بصیرت مردان چنین صلاح می‌داند که جهت حفظ سلامت عمومی بدن، باید عضوی قطع شود، عضوی که کل بدن را به خطر می‌اندزد، پس چنین امری به آنها بیش از پیش نشان می‌دهد که نجات جانهایشان چگونه ارجحیتی دارد.» (پول)

۵. آیات (۳۱-۳۲) عیسی حکم شریعت درمورد طلاق را تفسیر می‌کند.

همچنین گفته شده که ”هر که زن خود را طلاق دهد، باید به او طلاقنامه‌ای بدهد.“ امّا من به شما می‌گویم، هر که زن خود را جز به‌علت بی‌عفتی طلاق دهد، باعث زناکار شدن او می‌گردد؛ و هر که زن طلاق داده شده را به زنی بگیرد، زنا می‌کند.

الف. همچنین گفته شده که ”هر که زن خود را طلاق دهد، باید به او طلاقنامه‌ای بدهد.“: در زمان عیسی افراد بسیاری اجازۀ شریعت موسی درمورد طلاق (تثنیه ۱:۲۴) را این‌گونه تفسیر می‌کنند که شریعت آنها را مجاز ساخته که به هر دلیلی که می‌توانند همسر خود را طلاق دهند. برخی از خاخام‌ها فراتر رفته و تعلیم می‌دادند، حتی اگر زنی غذای شوهرش را بسوزاند، شوهر می‌تواند آن زن را طلاق دهد.

 

یک) موسی بر نوشتن طلاق‌نامه تأکید داشت تا فرصتی برای فروکش‌کردن خشم و هیجانات ایجاد شود و آنگاه اگر تصمیم جدایی اتخاذ می‌شد، باید با مشورت و تشریفات شرعی انجام می‌شد. لازمۀ نوشتن طلاق‌نامه این بود که تا حدودی چنین رفتار شرارت‌آمیزی بررسی شود، اما این رفتار و عادت طوری در میان مردم رواج یافته بود که امتناع از آن بی‌فایده بود و فقط جرم دیگری را به‌وجود می‌آورد.» (اسپرجن)

دو) این مجوز طلاق در تثنیه ۱:۲۴ تبدیل به ابزار ظلم برعلیه زنان شده بود. «علمای دین در ازای دریافت مبلغ مشخصی، طلاق‌نامه‌های رسمی صادر می‌کردند و هیچ‌کاری برای مهار رفتارهای ناعادلانه شوهران انجام نمی‌دادند، بلکه ترجیح می‌دادند خود را بیشتر سرگرم صدور مجوز کنند.» (بروس)

سه) در آن زمان، زمینه‌های مجاز طلاق مورد بحث بود:

·            مکتب شَمای: «طلاق را فقط منوط بر یافتن «چیزی قبیح» که در تثنیه ۱:۲۴ به آن اشاره شده است، مجاز می‌داند و از نظر او آن چیز قبیح، گناه جنسی تأیید شده توسط شاهدین است.» (فرانس)

·            مکتب هیلِل: «طلاق به هر دلیل نارضایتی و شکایت مجاز است، حتی این شکایت و نارضایتی می‌تواند شامل سوزاندن شام باشد.» (فرانس)

ب. هر که زن خود را جز به‌علت بی‌عفتی طلاق دهد: موضوع طلاق حول تفسیر موکد و یا بی‌قاعدهٔ کلمۀ ناپاک (چیز قبیح) در تثنیه ۱:۲۴ بود. آنانی که می‌خواستند طلاق را آسان کنند، تفسیر بی‌قاعدهٔ آن را انتخاب می‌کردند. عیسی اینجا آشکار می‌سازد که منظور از کلمۀ ناپاک (چیز قبیح) «بی‌عفتی» یا «گناه جنسی» است و نه هرچیزی که ممکن است برای شوهر ناخوشایند باشد.

یک) بی‌عفتی: «ترجمه‌‌ای از کلمهٔ porneia و ریشۀ آن به معنی زناکاری است و معمولاً از آن در مفهوم گسترده‌تری استفاده می‌شود و می‌تواند شامل بی‌عفتی قبل از ازدواج باشد که بعداً آشکار شده است.» )فرانس)

 

دو) تعلیم عیسی در مورد ازدواج و طلاق در آیات بعدی یعنی در متی باب ۱۹ بیشتر توضیح داده شده است، اما در اینجا می‌بینیم منظور عیسی این است که: به جای اینکه مجوزهای بی‌قاعده و بی‌اساس برای طلاق را مجاز بداند، به هدف اصلی شریعت از طلاق اشاره می‌کند.

سه) «این جملۀ استثنایی متی هیچ‌گونه شرط جدیدی را ارائه نمی‌دهد، بلکه چیزی را آشکار می‌سازد که هر خوانندۀ یهودی آن را می‌دانست و عیسی نیز آن را در مرقس ۹:۱۰-۱۲ ذکر کرده است.» (فرانس)

چهار) این تأکید عیسی بر دوام ازدواج و طلاق ناعادلانه و اشتباه، بر ضد تفکرات عدۀ بسیاری هم در فرهنگ یهود و هم در فرهنگ غیریهود بود. «در یونان نظام اجتماعی‌ای را بر پایۀ روابط خارج از ازدواج شاهد هستیم، می‌توانیم ببینیم این روابط نامشروع به‌عنوان امری عادی و طبیعی مقبول است.» فرهنگ رومی این دیدگاه را در رابطه با ازدواج، اتخاذ کرد. (بارکلی)

ج. باعث زناکار شدن او می‌گردد: یک طلاق نامشروع، فرصت زناکاری را فراهم می‌کند، زیرا خداوند طلاق را جایز نمی‌داند و روابطی جدید را می‌بیند که در آن دو زن و دو شوهر وجود دارند. ممکن است طلاق شخص از نظر دولت مشروع باشد، اما در نظر خدا این‌گونه نباشد. اگر آن شخص با شخص دیگری ازدواج کند، در نظر خدا آن رابطه، زنا است چون از نظر خدا آن شخص هنوز متأهل است.

۶. آیات (۳۳-۳۷) عیسی حکم شریعت درمورد سوگند را تفسیر می‌کند.

و باز شنیده‌اید که به پیشینیان گفته شده، ”سوگند دروغ مخور، بلکه به سوگندهای خود به خداوند وفا کن.“ امّا من به شما می‌گویم، هرگز سوگند مخورید، نه به آسمان، زیرا که تخت پادشاهی خداست، و نه به زمین، چون کرسی زیر پای اوست، و نه به اورشلیم، زیرا که شهر آن پادشاه بزرگ است. و به سر خود نیز سوگند مخور، زیرا حتی مویی را سفید یا سیاه نمی‌توانی کرد. پس ’بلهِ‘ شما همان ’بله‘ باشد و ’نهِ‘ شما ’نه‘، زیرا افزون بر این، شیطانی است.

الف. و باز شنیده‌اید که به پیشینیان گفته شده، ”سوگند دروغ مخور: علمای دین و فریسیان این حکم شریعت که گفته شده است «نام یهوه خدایت را به ناشایستگی مبر، زیرا خداوند کسی را که نام او را به ناشایستگی بَرَد بی‌سزا نخواهد گذاشت.» (خروج ۷:۲۰) را با تفاسیر خود به انحراف کشیدند و سوگند اشتباه به هر نام دیگری غیر از نام خداوند را مجاز کردند.

ب. هرگز سوگند مخورید: عیسی به ما یادآوری می‌کند که خدا بخشی از هر سوگندی است، خواه سوگند به آسمان باشد، خواه به زمین و خواه به اورشلیم، درحقیقت شما به خدا سوگند خورده‌اید -و باید به سوگند خود وفادار باشید.

یک) «باز هم یک بیانیۀ بدون صلاحیت، که در این نامه به‌عنوان شریعت تازه در نظر گرفته نشده است، بلکه همان روحی است که باعث ایجاد عشق به حقیقت می‌شود، به‌طوری که تا آنجا که به ما مربوط می‌شود، هرگز نباید نیازی به سوگند باشد.» (بروس)

ج. پس ’بلهِ‘ شما همان ’بله‘ باشد: قسم‌خوردن و سوگند یاد کردن، ضعف کلام شما را می‌رساند و نشان می‌دهد در شخصیت شما اطمینان کافی برای تأیید سخنانتان وجود ندارد. پس چقدر بهتر است که «بله شما همان بله باشد و نه شما نه

یک) برخی افراد این سخن عیسی را چیزی فراتر از تأکید بر بیان حقیقت و صداقت می‌دانند و باور دارند عیسی همه نوع سوگندی را به‌طور مطلق ممنوع می‌کند. اما این تصور نادرست است، چون سوگندها تحت برخی شرایط مشخص، جایز هستند، تا جایی که برای سوءاستفاده و یا به‌عنوان پوششی برای فریب به کار گرفته نشوند.

·            خدا خودش سوگند خورد: عبرانیان ۱۳:۶ و لوقا ۷۳:۱.

·            عیسی در دادگاه تحت سوگند سخن گفت: متی ۲۶: ۶۴-۶۳.

·            پولس سوگند خورد: رومیان ۹:۱، دوم قرنتیان ۲۳:۱، غلاطیان ۲۰:۱، دوم تسالونیکیان ۵:۲.

 

دو) «شخص نیکو و صادق نیازی به سوگند ندارد، راستی کلام او و حقیقت وعده‌های او نیازی به ضمانت ندارد. اما این حقیقت که گاهی اوقات، نیاز به سوگند هست، نشان می‌دهد که بشر به اندازهٔ کافی نیکو نیست و این دنیا هم به اندازهٔ کافی نیکو نیست.» (بارکلی)

۷. آیات (۳۸-۴۲) عیسی حکم شریعت درمورد قصاص را تفسیر می‌کند.

نیز شنیده‌اید که گفته شده: ”چشم به عوض چشم و دندان به عوض دندان.“ امّا من به شما می‌گویم، در برابر شخص شریر ایستادگی نکنید. اگر کسی به گونۀ راست تو سیلی زند، گونۀ دیگر را نیز به سوی او بگردان. و هر گاه کسی بخواهد تو را به محکمه کشیده، قبایت را از تو بگیرد، عبایت را نیز به او واگذار. اگر کسی مجبورت کند یک میل با او بروی، دو میل همراهش برو. اگر کسی از تو چیزی بخواهد، به او بده و از کسی که از تو قرض خواهد، روی مگردان.

الف. نیز شنیده‌اید که گفته شده، ”چشم به عوض چشم و دندان به عوض دندان.“: شریعت موسی این تعلیم را می‌داد که چشم به عوض چشم و دندان به عوض دندان (خروج ۲۴:۲۱). اما به مرور زمان معلمین مذهبی این فرمان را فراتر از حوزۀ درست خود (به‌عنوان اصل محدودکنندۀ قصاص برای دولت مدنی) به کار بردند، آن را در حوزۀ نادرستی قرار دادند (به‌عنوان یک اجبار در روابط شخصی).

ب. اگر کسی به گونۀ راست تو سیلی زند، گونۀ دیگر را نیز به سوی او بگردان: عیسی اینجا تمامیت شریعت «چشم به عوض چشم» را بیان می‌کند و می‌گوید چگونه ایدۀ محدود‌کردن انتقام به اصل پذیرش شرارت‌های قطعی علیه خود شخص تعمیم می‌یابد.

یک) وقتی شخصی به ما اهانت می‌کند (برگونۀ راست تو سیلی زند) می‌خواهیم بیشتر از آن چیزی که به ما داده را به خودش برگردانیم. عیسی گفت باید با صبوری چنین توهین‌ها و اهانت‌هایی را تحمل کنیم و در برابر شخص شریر که این‌گونه به ما اهانت می‌کند، ایستادگی نکنیم. درعوض به خداوند اعتماد می‌کنیم تا از ما دفاع می‌کند. فرانس اشاره می‌کند که نوشته‌های یهودی باستان آشکار می‌سازند، شخصی که با پشت دست بر کسی سیلی بزند، که توهین بسیار شدید محسوب می‌شود، مطابق میشناه ۶:۸ سزاوار شدیدترین تنبیه است.

دو) نباید تصور کنیم منظور عیسی این بود که هرگز نباید در برابر شخص شریر ایستادگی کنیم. عیسی با زندگی خود آشکار می‌سازد که باید در برابر شریر ایستاد، مانند زمانی که در معبد میزهای صرافان را برگرداند.

سه) «عیسی در این قسمت می‌گوید که مسیحی حقیقی از توهین، تلخی به دل نمی‌گیرد و با هر تلنگر به دنبال انتقام نیست.» (بارکلی) وقتی فکر می‌کنیم که چطور خود عیسی مورد توهین و اتهام قرار گرفت (به او تهمت زدند شکم‌بارگی، مستی، فرزند نامشروع بودن، کفر‌گو، دیوانه و غیره زدند) می‌توانیم ببینیم، که چطور این اصل را در زندگی خود به انجام رسانید.

چهار) نباید فکر کنیم که منظور عیسی این بود که نباید در برابر حملات فیزیکی مقاومت و یا از خود دفاع کند. وقتی عیسی می‌گوید: «اگر کسی به گونهٔ راست تو سیلی زد»، از نظر فرهنگی منظورش بدترین اهانت‌ها بود و نه حملهٔ فیزیکی. منظور عیسی این نیست که اگر کسی با چوب بر سر ما بزند، باید اجازه دهیم به سمت دیگرمان نیز آسیب بزند. «اگر شخصی راست دست بر گونۀ راست کسی سیلی زند، به نظر می‌رسد که این سیلی با پشت دست زده شده و این کار بسیار توهین‌آمیزتر از سیلی با کف دست باز است.» (کارسون) دوم قرنتیان ۲۰:۱۱ احتمالاً این نوع «سیلی توهین‌آمیز» را در نظر داشته است.

پنج) نباید فکر کنیم منظور عیسی این بود که نباید در جامعه تأدیب و قصاص وجود داشته باشد. عیسی اینجا درمورد روابط شخصی صحبت می‌کند و نه درمورد عملکرد دولت‌ها در مقابله با شرارت (رومیان ۱:۱۳-۴). اگر من شخصاً مورد اهانت قرار گرفتم، باید طرف دیگر صورتم را نیز سمت شخص اهانت‌کننده بگردانم، اما دولت مسئولیت دارد شخص شریر را از حملات فیزیکی بازدارد.

ج. و هر گاه کسی بخواهد تو را به محکمه کشیده، قبایت را از تو بگیرد، عبایت را نیز به او واگذار: تحت شریعت موسی، قبای شخص را نمی‌توان از او گرفت (خروج ۲۶:۲۲، تثنیه ۱۳:۲۴).

 

یک) «اگر کسی از شاگردان عیسی شکایت می‌کرد تا ردای آنها را بگیرد (ردا، به‌عنوان زیرین‌ترین لباس پوشیده می‌شد)، آنها به دور از جلب رضایت، با خشنودی از چیزی که به‌طور قانونی به خودشان تعلق داشت، می‌گذشتند.» (کارسون)

دو) «با این‌حال حتی در کشوری که عدالت را می‌توان برقرار کرد، مجبور نیستیم برای هر اشتباه شخصی به قانون متوسل شویم. باید بیشتر ترجیح دهیم تحمل کنیم، نه اینکه فریاد برآوریم: دست روی دست نمی‌گذارم. » (اسپرجن)

د. اگر کسی مجبورت کند یک میل با او بروی، دو میل همراهش برو: به ما گفته شده که با انتخابی آگاهانه، متحمل شرارت شویم. در آن زمان یهودیه تحت اشغال ارتش روم بود. تحت قانون ارتش، هر سرباز رومی می‌توانست به شخصی یهودی بگوید کیسهٔ سربازی او را تنها یک و نیم کیلومتر برایش حمل کند. عیسی در اینجا می‌گوید: «بیش از یک و نیم کیلومتری که قانون معین کرده برو و یک و نیم کیلومتر دیگر را از روی محبت و به انتخاب خود برو.» و بدین طریق تلاشی برای سوءِ‌استفاده از خود را به عملی آزادانه و پرمحبت بدل می‌کنیم.

یک) «یهودیان به‌شدت از چنین تحمیلاتی ابراز دوری می‌کردند و انتخاب این مثال توسط عیسی به‌شکلی هدفمند او را از ملی‌گرایان مبارز جدا می‌کرد. شاگردان به‌جای اینکه مقاومت و یا کینه‌توزی کنند، باید مشتاقانه یک و نیم کیلومتر بیشتر می‌رفتند.» (فرانس)

دو) «عهدعتیق می‌گفت، بر حق خود پافشاری کن و همچنان همسایۀ خود را نیز دوست بدار، از دشمنت نفرت داشته باش و امنیت خودت را تأمین کن، عهد‌جدید می‌گوید به ناحق رنج بکش و همواره همگان را دوست بدار.» (مورگان)

ه. اگر کسی از تو چیزی بخواهد، به او بده: تنها محدودیت این نوع فداکاری، محدودیتی است که خود محبت تحمیل خواهد کرد. محبت این نیست که هر آنچه را کسی می‌خواهد، به او بدهیم بدون اینکه آن را به عملی آزادانه از روی محبت تبدیل کنیم. محبت همیشه این نیست که بدهیم و یا مقاومتی از خود نشان ندهیم.

یک) می‌توان گفت عیسی این تعلیم را به این شکل تکرار می‌کند: «مغلوب بدی مشو، بلکه بدی را با نیکویی مغلوب ساز.» (رومیان ۲۱:۱۲)

۸. آیات (۴۳-۴۷) عیسی حکم شریعت درمورد محبت به همسایه را تفسیر می‌کند.

شنیده‌اید که گفته شده، ”همسایه‌ات را محبت نما و با دشمنت دشمنی کن.“ امّا من به شما می‌گویم دشمنان خود را محبت نمایید و برای آنان که به شما آزار می‌رسانند، دعای خیر کنید، تا پدر خود را که در آسمان است، فرزندان باشید. زیرا او آفتاب خود را بر بدان و نیکان می‌تاباند و باران خود را بر پارسایان و بدکاران می‌باراند. اگر تنها آنان را محبت کنید که شما را محبت می‌کنند، چه پاداشی خواهید داشت؟ آیا حتی خَراجگیران چنین نمی‌کنند؟ و اگر تنها برادران خود را سلام گویید، چه برتری بر دیگران دارید؟ مگر حتی اقوام بت‌پرست چنین نمی‌کنند؟ پس شما کامل باشید چنانکه پدر آسمانی شما کامل است.

الف. شنیده‌اید که گفته شده، ”همسایه‌ات را محبت نما و با دشمنت دشمنی کن.“: حکم شریعت موسی این بود «همسایه‌ات را محبت نما» (لاویان ۱۸:۱۹). اما برخی معلمین در زمان عیسی، کاربرد غلط و شاید بتوان گفت شرورانه‌ای را به آن اضافه کرده‌اند: همان‌طور که باید همسایه‌ات را محبت کنی، به همان اندازه نیز باید با دشمنت، دشمنی کنی.

یک) «آنها به‌طور کلی ختنه‌ناشدگان را به‌عنوان دشمنان می‌دیدند، به همین دلیل خود را ملزم نمی‌دانستند که به غیریهودیان محبت کنند.» (پول)

ب. امّا من به شما می‌گویم دشمنان خود را محبت نمایید: درعوض، عیسی خاطر نشان می‌کند که از نظر خدا این حکم به چه معناست: «همۀ انسان‌ها، همسایۀ ما هستند، حتی دشمنانمان.» برای به‌جای آوردن این حکم نه تنها دوستانمان، بلکه دشمنانمان را نیز باید محبت کنیم، آنها را برکت دهیم، در حق آنها اعمال نیک انجام دهیم و دعا کنیم.

یک) عیسی می‌دانست که ما دشمنان خواهیم داشت، اما با این وجود باید با محبت به آنها واکنش نشان دهیم و بر خداوند اعتماد کنیم که او از ما محافظت خواهد کرد و به بهترین شیوۀ ممکن دشمنانمان را نابود خواهد کرد، یعنی با تبدیل آنها به دوستانمان.

دو) «دیدگاه شاگردان نسبت به شکنجه‌گران مذهبی باید فراتر از گذشتن از قصاص باشد و با محبت حقیقی همراه باشد.» (فرانس)

سه) «باید بگویم، این کار چه سخت، چه آسان، باید انجام شود، هر چند که برخلاف طبیعت سقوط کرده و اعمال پیشین است.» (ترپ)

ج. تا پدر خود را که در آسمان است، فرزندان باشید: با انجام این عمل، از خدایی پیروی می‌کنیم که با فرستادن باران بر بدکاران، به دشمنان خود نیز محبت می‌کند.

یک) «شما فلسفه‌ای که خداوندمان عیسی مسیح در مورد طبیعت داشت را می‌بینید. او به حضور فوری و کار خدا ایمان داشت. او به‌عنوان پسر عظیم خدا درک حساسی از حضور پدرش در همۀ صحنه‌های اطرافش داشت تا جایی که خورشید را خورشید خدا نامید -یعنی او سبب طلوع خورشید می‌شود.» (اسپرجِن)

دو) «گویی او شخصیت انسان‌ها را در نظر نگرفت و خورشیدش را امر کرد، بر بدان و خوبان بتابد. گویی نمی‌دانست انسان‌ها چقدر نادرست هستند و باران خودش را بر سر عادلان و ناعادلان فرستاد. با این‌حال او همه‌چیز را می‌داند، چون او خدایی کور نیست. او داناست. او می‌داند وقتی آفتاب بر مزارع شخص خسیس می‌تابد، محصولی چند برابر برای او حاصل می‌شود. او این کار را با هدف قبلی انجام می‌دهد. وقتی باران بر محصولات شخص ظالم می‌بارد، او می‌داند این باران باعث می‌شود، آن ستمگر ثروتمندتر شود و منظور این است که باید این‌طور باشد. او هیچ کاری را به اشتباه یا بدون هدف انجام نمی‌دهد.» (اسپرجن)

سه) «خدا درمورد انجام چنین اعمالی چه می‌گوید؟ من باور دارم که او می‌گوید: امروز روز فیض است؛ انروز روز رحمت است. زمان داوری هنوز فرا نرسیده است، او آن روز نیکان و بدان را جدا خواهد کرد و بر تخت داوری خود جلوس خواهد کرد و نصیب پارسایان و شریران را خواهد داد.» (اسپرجن)

 

چهار( این یک نمونه است و نشان می‌دهد که ما تا جایی که می‌توانیم باید دشمنان خود را محبت کنیم و آنان را برکت دهیم. با انجام این کار ثابت می‌کنیم، فرزندان پدر خود در آسمان هستیم. «ما با تولد تازه و از طریق ایمان به پسر، فرزندان محسوب می‌شویم. ما خوانده شده‌ایم تا خواندگی خود را به‌جای آوریم و از برگزیدگی خود اطمینان حاصل کنیم، حق خود را بر آن نام مقدس تأیید و تصدیق کنیم. فقط با حرف و عمل می‌توانیم این کار را بکنیم و به این طریق ثابت کنیم زندگی روحانی و اصول الهی ما را به حرکت در می‌آورند.» (مایِر)

د. اگر تنها آنان را محبت کنید که شما را محبت می‌کنند، چه پاداشی خواهید داشت؟: آنگاه چه کاری بیش از گناهکاران انجام داده‌اید؟ اگر فقط محبتی که دریافت کرده‌ایم را برگردانیم، نباید این کار را فضیلت در نظر بگیریم.

یک) به یاد داشته باشید عیسی در اینجا مشخصۀ شهروندان ملکوتش را تعلیم داد. ما باید انتظار داشته باشیم که این مشخصه با مشخصه‌ای که در جهان دیده می‌شود، تفاوت داشته باشد. دلایل خوب بسیاری وجود دارد که بر اساس آن باید از مسیحیان بیشتر از دیگران انتظار داشته باشیم:

·            مسیحیان ادعا می‌کنند چیزهایی دارند که دیگران ندارند. آنها ادعا می‌کنند که مسیح آنها را تازه ساخته و توبه کرده‌اند و بازخرید شده‌اند.

·            آنها درحقیقت چیزهایی دارند که دیگران ندارند. آنها درحقیقت از طریق مسیح حیات تازه، توبه و نجات دارند.

·            آنها قدرتی دارند که دیگران ندارند. از طریق مسیح که آنها را قوت می‌بخشد، قادر به انجام هرکاری هستند.

·            آنها روح خدا را دارند که درونشان ساکن است.

·            آنها آینده‌ای بهتر از دیگران دارند.

 

۹. آیهٔ (۴۸) نتیجه‌گیری از تفسیر درست شریعت: کامل باشید.

پس شما کامل باشید چنانکه پدر آسمانی شما کامل است.

الف. پس شما کامل باشید: اگر کسی بتواند آن‌گونه که عیسی در این باب به ما گفت، زندگی کند آنگاه او شخص کاملی خواهد بود.

·            او هرگز نباید از کسی نفرت داشته باشد، تهمت بزند و سخنان ناروا بگوید.

·            او هرگز نباید در قلب یا فکر خود شهوت و یا طمع داشته باشد.

·            او هرگز نباید سوگند دروغ به‌جای آورد، بلکه همیشه باید راستگو و امین باشد.

·            او باید اجازه دهد خدا از حقوق شخصی او دفاع کند و تلاش نکند خودش از این حقوق دفاع کند.

·            او باید همیشه همسایه و حتی دشمن خود را محبت کند.

ب. چنانکه پدر آسمانی شما کامل است: اگر کسی بتواند سخنان عیسی در این قسمت را به‌جای آورد، آنگاه پارسایی عظیم‌تر از فریسیان و علمای دین خواهد داشت (متی ۲۰:۵)، این دقیقاً همان کاری است که برای ورود به پادشاهی خدا باید انجام دهیم. فقط یک مرد وجود دارد که توانست این‌گونه زندگی کند: عیسی‌مسیح. درمورد ما چطور؟ آیا ما از پادشاهی خدا جا می‌مانیم؟

یک) «عیسی می‌گوید مسیر حقیقی که شریعت همیشه به آن اشاره داشته است، فقط محدودیت‌های شرعی نیست، یا امتیازاتی که از سختی دل مردمان برمی‌خیزد… و یا حتی شریعت محبت… نیست، خیر، همه و همه به کمال خدا اشاره دارند که با تفسیر مقتدارانه از شریعت تمثیل یافت.» (کارسون)

دو) در این قسمت می‌بینیم که عیسی در درجۀ اول به دنبال این نیست که نشان دهد خدا از ایمانداران می‌خواهد در زندگی روزمره خود چگونه باشند، بلکه استاندارد نهایی خدا را آشکار ساخت و ما باید آن را.  با آغوشی باز بپذریم. هدف عیسی نخست این بود که بگوید: «اگر می‌خواهید توسط شریعت پارسا شوید، باید همۀ شریعت را به‌جای آورید، هم ظاهری و هم درونی چون باید کامل باشید

سه) عیسی اظهار می‌کند که ما به پارسایی نیاز داریم که از شریعت باشد (رومیان ۲۱:۳-۲۲). همان‌طور که پولس در رومیان ۲۱:۳-۲۲ می‌گوید: «امّا اکنون جدا از شریعت، آن پارسایی که از خداست به ظهور رسیده است، چنانکه شریعت و پیامبران بر آن گواهی می‌دهند. این پارسایی که از خداست از راه ایمان به عیسی‌مسیح است و نصیب همۀ کسانی می‌شود که ایمان می‌آورند. در این‌باره هیچ تفاوتی نیست.»

چهار) رابطهٔ فعلی ما با شریعت، طبق تفسیر درست آن، چگونه است؟ ما به‌عنوان گناهکارانی محکوم شناخته می‌شویم که هرگز با نیکوکاری قادر نیستیم به پارسایی برسیم، برخلاف تصور بسیاری از مردم زمان عیسی و حتی زمان خودمان.

پنج) در نهایت، وقتی تفسیر و خواستۀ شریعت را درک می‌کنیم، بهتر است جنبۀ دیگری از تعلیم عیسی از شریعت را نیز به یاد آوریم: یا تمرکز بر فرمان جهت محبت به خدا و همسایه، به‌درستی خواسته‌ها و جزئیات شریعت را درک می‌کنیم (متی ۳۷:۲۰-۴۰). پولس رسول هم چنین سخنی را بیان می‌کند: «هدف از این فرمان، محبت است، محبتی برخاسته از دلی پاک، وجدانی صالح و ایمانی بی‌ریا.» (اول تیموتائوس ۵:۱)