Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

متی باب ۲۲- عیسی پاسخ می‌دهد و سؤالات دشوار می‌پرسد.

مَثل جشن عروسی

۱. آیات (۱-۳) اولین دعوت، پذیرفته نشد.

عیسی باز به مَثَل‌ها با ایشان سخن گفته، فرمود: «پادشاهی آسمان را می‌توان به شاهی تشبیه کرد که برای پسر خود جشن عروسی به پا داشت. او خادمان خود را فرستاد تا دعوت‌شدگان را به جشن فرا خوانند، امّا آنها نخواستند بیایند.

الف. عیسی باز به مَثَل‌ها با ایشان سخن گفته: عیسی همچنان خطر رد کردن خودش را برای رهبران مذهبی و جمعیت حاضر توضیح می‌دهد.

ب. پادشاهی آسمان را می‌توان به شاهی تشبیه کرد که برای پسر خود جشن عروسی به پا داشت: جشن عروسی (همان‌طور که امروزه نیز هست)، مهم‌ترین رویداد اجتماعی زندگی اشخاص بود. مراسم عروسی شاهزاده، رویدادی عظیم و برجسته بود و به‌طور معمول دعوت شدن به این مراسم نوعی افتخار و پاداش محسوب می‌شد.

یک) این مَثَل از وجوه مختلف شبیه به مَثَلی است در لوقا ۱۵:۱۴-۲۴ تعریف شده. اما با این وجود تفاوت‌های مشهودی بین این دو وجود دارد. «اکثر واعظان از یک داستان خوب، بیش از یک‌بار، متناسب با موقعیت‌های مختلف و با اشکال متفاوت، استفاده می‌کنند و بعید نیست که عیسی نیز چنین کاری را انجام داده باشد.» (فرانس)

ج. امّا آنها نخواستند بیایند: عجیب است که آنان دعوت سلطنتی را رد کردند. این امر اصلی را آشکار می‌سازد که می‌گوید دلیل منطقی‌ای برای رد کردن عطایای نیکوی خدا وجود ندارد.

۲. آیات (۴-۷) دومین دعوت نیز پذیرفته نشد و پادشاه واکنش نشان داد.

پس خادمانی دیگر فرستاد و گفت: ”دعوت‌شدگان را بگویید اینک سفرۀ جشن را آماده کرده‌ام، گاوان و گوساله‌های پرواری‌ام را سر بریده‌ام و همه چیز آماده است. پس به جشن عروسی بیایید.“ امّا آنها اعتنا نکردند و هر یک به راه خود رفتند، یکی به مزرعه و دیگری به تجارت خود. دیگران نیز خادمان او را گرفتند و آزار دادند و کشتند. شاه چون این را شنید، خشمگین شده، سپاهیان خود را فرستاد و قاتلان را کشت و شهر آنها را به آتش کشید.

الف. دعوت‌شدگان را بگویید اینک سفرۀ جشن را آماده کرده‌ام: پادشاه تا جایی که امکان داشت بر جذاب نمودن دعوت خود اصرار ورزید. او واقعاً مشتاق بود که دعوت‌شدگان به مهمانی بیایند.

یک) بارکلِی می‌گوید در فرهنگ یهود آن زمان، وقتی یک رویداد اجتماعی انجام می‌شد، مردم دعوت می‌شدند و در آن دعوت، زمان آن رویداد ذکر نمی‌شد. در آن روز معین، هنگامی‌که میزبان آمادۀ پذیرش مهمانان شد، فرستادگان خود را می‌فرستاد تا اعلام کند همه چیز آماده است و زمان آن فرارسیده که مهمانان به مهمانی بیایند.

دو) «بنابراین پادشاه در این مَثَل از مدت‌ها قبل دعوتنامه‌های خود را فرستاد، اما هنگامی‌که همه چیز آماده شد، دعوت نهایی را اعلام کرد، و به‌طرز توهین آمیزی رد شد.» (بارکلی)

 سه) همه‌چیز آماده است پیغام انجیل است. اگر قرار باشد به ضیافت خدا بیایید، لازم نیست غذایتان را خود آماده کنید. او همه‌چیز را برای شما آماده کرده، پس دعوت را بپذیرید و بیایید.

ب. آنها اعتنا نکردند و هر یک به راه خود رفتند: واکنش دعوت‌شدگان هیچ معنایی نداشت، اما به‌خوبی بیانگر واکنش بسیاری از افراد به انجیل است. بسیاری اعتنا نمی‌کنند و برخی دیگر نیز به راه خود می‌روند.

یک) به‌نظر می‌رسد این اشخاص خاطی می‌گویند: بگذار پادشاه هرکاری که می‌خواهد با گاوها و پرواری‌هایش بکند، من به مزرعۀ خود رسیدگی می‌کنم یا از اموال خود مراقبت کنم.» (اسپرجن)

ج. خشمگین شده، سپاهیان خود را فرستاد و قاتلان را کشت: پادشاه به‌درستی خطاکاران را مجازات کرد. نه فقط آنانی که دعوت او را نپذیرفتند، بلکه کسانی را مجازات کرد که فرستادگان او را به قتل رساندند.

 

یک) این نبوتی بود که اتفاقاتی را تعریف می‌کرد که قرار بود در اورشلیم رخ دهند، شهری که رهبران مذهبی آن قویاً عیسی و انجیل او را رد کردند. 

۳. آیات (۸-۱۰) سومین دعوت

سپس خادمان خود را گفت: ”جشن عروسی آماده است، امّا دعوت‌شدگان شایستگی حضور در آن را نداشتند. پس به میدان شهر بروید و هر که را یافتید به جشن عروسی دعوت کنید.“ غلامان به کوچه‌ها رفتند و هر که را یافتند، چه نیک و چه بد، با خود آوردند و تالار عروسی از میهمانان پر شد.

الف. هر که را یافتید به جشن عروسی دعوت کنید: پادشاه نمی‌خواست که تالار عروسی خالی باشد، پس از همۀ کسانی که دعوت را می‌شنیدند، خواست به مهمانی بیایند.

ب. غلامان به کوچه‌ها رفتند و هر که را یافتند، چه نیک و چه بد، با خود آوردند: وقتی اولین و دومین دعوت به‌طرز توهین‌آمیزی رد شد، دعوت سوم گسترده‌تر شد. همۀ افراد دعوت شدند، چه نیک و چه بد.

یک) به همین منظور می‌توان گفت این مَثَل در مورد فیض است. دعوت‌شدگان -و کسانی که آمده‌اند- هرگز سزاوار دعوت به جشن عروسی نبودند.

۴. آیات (۱۱-۱۴) شخصی بدون جامۀ عروسی.

«امّا هنگامی‌که شاه برای دیدار با میهمانان وارد مجلس شد، مردی را دید که جامۀ عروسی بر تن نداشت. از او پرسید: ”ای دوست، چگونه بدون جامۀ عروسی به اینجا آمدی؟“ آن مرد پاسخی نداشت. آنگاه پادشاه خادمان خود را گفت: ”دست و پایش را ببندید و او را به تاریکیِ بیرون بیندازید، جایی که گریه و دندان به دندان ساییدن خواهد بود.“ زیرا دعوت‌شدگان بسیارند، امّا برگزیدگان اندک.»

الف. هنگامی‌که شاه برای دیدار با میهمانان وارد مجلس شد: پادشاه به‌دقت مهمانان را زیرنظر گرفت که ببیند آیا لباس مرسوم مهمانی عروسی را به تن کرده‌اند.

ب. مردی را دید که جامۀ عروسی بر تن نداشت: این شخص بدون ردا وارد مجلس شده بود و به همین دلیل با دیگران تفاوت داشت. او با لباسی نامناسب آمده بود و نظر پادشاه به او جلب شد.

یک) بین مفسرین این شک وجود دارد که آیا در آن زمان مرسوم بوده پادشاه یا نجیب‌زاه به میهمانان خود جامه‌ای پیشکش کنند تا در چنین مراسمی به تن کنند. به نظر می‌رسد در میان یونانیان چنین رسمی بوده است، اما شواهدی مبنی بر اینکه چنین رسمی در زمان عیسی نیز انجام می‌شد، در دست نیست.

دو) «کاملاً جدا از اینکه چه کسی لباس مناسب را فراهم کرده بود، آشکار است که جای آن مرد آنجا نبود. «درست است که در چنین جشنی با بدترین ظاهر خود حاضر شد؟ با کت چرمی، لباس‌های پاره و مندرس با ظاهر پیرمردی بدبخت؟» (ترپ)

سه) «او چون دعوت بود به این مراسم آمد، اما فقط در ظاهر آنجا بود. این ضیافت مختص گرامی‌داشت پسر پادشاه بود، اما برای آن مرد اهمیتی نداشت. او فقط می‌خواست از خوراک‌هایی که پیش رویش قرار داده می‌شد بخورد و بیاشامد، اما در دل محبتی نسبت به پادشاه و پسر محبوب او نداشت.» (اسپرجن)

چهار) آن مرد پاسخی نداشت: «دهانش بسته شد یا زبانش بند آمد، یعنی سکوت کرد، گویی بر دهانش افسار زده شده بود یا مهاری در دهان داشت. این اصطلاحی از است که از زبان یونانی گرفته شده است.» (ترپ)

ج. او را به تاریکیِ بیرون بیندازید: شخصی که در این ضیافت به‌جای احترام به پادشاه و به‌جای آوردن انتظارات او، آنگونه که خودش می‌خواست رفتار کرد، به سرنوشت وحشتناکی گرفتار شد.

یک) «او با رفتار خود، نه با کلام، اعلام می‌کرد: مردی هستم آزاد و هرطور که بخواهم عمل می‌کنم. پس پادشاه به خادمین خود گفت: او را بگیرید و ببندید، و  هرگز آزادش نکنید. او با چیزهای مقدس آنطور که می‌خواست رفتار می‌کرد؛ او آشکارا به پادشاه توهین کرد.» )اسپرجن(

دو) این مَثَل بیانگر آنانی است که نسبت به انجیل بی‌تفاوت هستند، آنانی که برضد انجیل هستند و آنانی که از طریق انجیل تبدیل نمی‌شوند، این افراد به سرنوشتی یکسان گرفتار می‌آیند. هیچ‌یک از آنان از ضیافت پادشاه لذت نبردند.

 د. زیرا دعوت‌شدگان بسیارند، امّا برگزیدگان اندک: این سخن عیسی در این مضمون، به همکاری عظیم انتخاب‌های انسان و انتخاب‌های خدا اشاره دارد. چرا آنها به جشن عروسی نیامدند؟ زیرا دعوت را رد کردند. چرا آنها به جشن عروسی نیامدند؟ زیرا دعوت شده بودند، اما برگزیده نبودند.

پرسشی از جانب فریسیان

۱. آیات (۱۵-۱۷) فریسیان بعد از مقدمۀ مفصل، پرسش بحث‌‌برانگیزی را از عیسی پرسیدند.

سپس فَریسیان بیرون رفتند و شور کردند تا ببینند چگونه می‌توانند او را با سخنان خودش به دام اندازند. آنها شاگردان خود را به همراه هیرودیان نزد او فرستادند و گفتند: «استاد، می‌دانیم مردی صادق هستی و راه خدا را به‌درستی می‌آموزانی و از کسی باک نداری، زیرا بر صورت ظاهر نظر نمی‌کنی. پس رأی خود را به ما بگو؛ آیا پرداخت خَراج به قیصر رواست یا نه؟

الف. شور کردند تا ببینند چگونه می‌توانند او را با سخنان خودش به دام اندازند: اینجا فریسیان و هیرودیان با هم متحد شدند. این امر گواه نفرت فراوان آنها نسبت به عیسی بود، چون آنها برای اینکه با هم بر علیه عیسی متحد شوند حاضر شدند اختلاف‌های خود را کنار بگذارند.

یک) هیرودیان: «اسم این گروه احتمالاً ریشه در نوعی سرسپردگی به قهرمان و پرستش هیرودیس کبیر دارد.» (بروس)

دو) عیسی به‌طور مستقیم رهبران مذهبی را متهم کرد و دل آنان را برملا نمود، اکنون آنان در پی انتقام گرفتن بودند. «اکنون می‌بینیم که رهبران یهود ضدحملۀ خود را آغاز می‌کنند و این کار را با پرسش‌هایی از پیش تعیین شده انجام می‌دهند.» (بارکلی)

 ب. استاد، می‌دانیم مردی صادق هستی و راه خدا را به‌درستی می‌آموزانی و از کسی باک نداری، زیرا بر صورت ظاهر نظر نمی‌کنی: توطئۀ آنها این بود که با چاپلوسی به عیسی نزدیک شوند. آنها امیدوار بودند عیسی به‌قدری نادان و سست باشد که تحت تأثیر ستایش توخالی آنان قرار بگیرد.

یک) «رفتار آنها مانند یک دستکش زیبایی بود که بر دست ناپاک قرار داشت.» (ترپ)

دو) «این تعریف و تمجید علاوه بر اینکه خیانت‌آمیز بود، توهین‌آمیز هم بود و بدین معنی بود که عیسی ساده‌لوحی بی‌مسئولیت است که خود را تسلیم می‌کند و مردی سست است که به‌سادگی می‌توان چاپلوسی او را کرد.» (بروس)

 ج. آیا پرداخت خَراج به قیصر رواست یا نه: چالش عیسی با این سؤال ساده بود. اگر او می‌گفت خراج باید پرداخته شود، آنها می‌توانستند عیسی را محکوم به انکار اقتدار خدا بر اسرائیل کنند (و با این پاسخ او محبوبیت خود را در میان یهودیان از دست می‌داد). اگر می‌گفت خراج نباید پرداخت شود، آنگاه خود را به‌عنوان دشمن روم اعلام می‌کرد.

یک) «کلمهٔ رواست به قانون روم اشاره ندارد (و شکی در آن نیست)؛ این کلمه به شریعت یا قانون خدا اشاره دارد. آیا برای قوم خدا جایز است که اتحاد خود را با امپراتوری پاگان اعلام کنند؟» (فرانس)

دو) بارکلی ادعا می‌کند که سه نوع خراج وجود داشت. خراج زمین که شامل ۱۰% از محصول نباتات و ۲۰% روغن و شراب بود. خراج بر درآمد که شامل ۱% درآمد شخص بود و خراج سرانه که به هر مرد ۱۴ تا ۶۵ ساله و هر زن ۱۲ تا ۶۵ سال تعلق می‌گرفت؛ این خراج یک دینار در سال بود.

سه) این خراج خاص، خراج سرانه بود. «پرداخت خراج سرانه بارزترین نشانۀ تسلیم شدن به روم بود… زیلوت‌ها می‌گفتند که خراج سرانه مالیات نشانهٔ آن است که بردهٔ بت‌پرستان بودن است و خدا را بی‌حرمت می‌سازد.» (کارسون)

۲.آیات (۱۸-۲۲) عیسی پاسخ می‌دهد: مال قیصر را به خود او دهید و مال خدا را به خدا.

عیسی به بداندیشی آنان پی برد و گفت: «ای ریاکاران، چرا مرا می‌آزمایید؟ سکه‌ای را که با آن خَراج می‌پردازید، به من نشان دهید.» آنها سکه‌ای یک دیناری به وی دادند. از ایشان پرسید: «نقش و نام روی این سکه از آنِ کیست؟» پاسخ دادند: «از آنِ قیصر.» به آنها گفت: «پس مال قیصر را به قیصر بدهید و مال خدا را به خدا.» چون این را شنیدند، در شگفت شدند و او را واگذاشته، رفتند.

الف. نقش و نام روی این سکه از آنِ کیست: عیسی یک‌بار دیگر با پاسخی حکیمانه نشان داد که همه چیز را در کنترل دارد. او شرارت و ریاکاری فریسیان و هیرودیان را سرزنش کرد.

 ب. پس مال قیصر را به قیصر بدهید: عیسی تأیید کرد که دولت حق دارد مطالبات قانونی از ما داشته باشد. ما برای همه‌چیز به خدا پاسخگو هستیم، اما باید در امور مدنی و ملی از دولت اطاعت کنیم.

یک) پطرس نیز چنین گفت. «از خدا بترسید و به پادشاه احترام بگذارید.» (اول پطرس ۱۷:۲)

دو) «هر مسیحی دو شهروندی و تابعیت دارد. او شهروند کشوری است که در آن زندگی می‌کند. به کشورش چیزهای فراوانی مدیون است، امنیت خود در برابر قانون‌شکنان که تنها دولتی حاکم قادر به تأمین آن است را به کشورش مدیون است؛ خدمات عمومی را نیز همین‌طور.»

سه) «بدهید به‌طور  کلی به معنی پس‌دادن، است (در حالی‌که این فعل در آیه ۱۷، دادن ترجمه شده است). این فعل برای پرداخت مالیات و یا بدهی به‌کار می‌رود؛ آنها به او بدهکار هستند.» (فرانس)

ج. مال خدا را به خدا: بر روی هر شخصی تصویر خدا حک شده است. این امر بدان معناست که ما به خدا تعلق داریم، ‌نه به قیصر و نه حتی به خودمان.

یک) «عیسی با متمایز ساختن آنها متقابلاً گفت: پادشاهی خدا به این دنیا تعلق ندارد، می‌توان شهروند حقیقی آن پادشاهی بود و در عین‌حال کاملاً تسلیم حکومت مدنی قدرت خارجی بود.» (بروس)

دو) «این امر حدود را تعیین می‌کند، حقوق را مشخص می‌سازد و حوزهٔ استحفاظی بین دو امپراتوری زمین و آسمان را از یکدیگر متمایز می‌سازد. تصویر شاهزادگان که بر روی سکه‌ها حک شده، نشان می‌دهد چیزهای موقتی به دولت خود تعلق دارند. تصویر خدا که بر روح حک شده نشان می‌دهد همۀ قوت و قدرت به خدای متعال تعلق دارد و باید برای خدمت او به‌کار گرفته شود.» (کلارک)

سه) اگر یهودیان چیزی که به خدا تعلق داشت را به او می‌دادند، هرگز مجبور نبودند که چیزی به قیصر بدهند. در دوران عهدجدید اگر آنها از عهد خود با خدا اطاعت می‌کردند، هرگز ظلم اشغالگر رومی را متحمل نمی‌شدند.

پرسش از صدوقیان

۱. آیات (۲۳-۲۸) صدوقیان درصدد تمسخر آموزۀ رستاخیز بودند.

در همان روز، صَدّوقیان که منکر قیامتند، نزدش آمدند و سؤالی از او کرده، گفتند: «استاد، موسی به ما فرموده است که اگر مردی بی‌اولاد بمیرد، برادرش باید آن بیوه را به زنی بگیرد تا از او برای برادر خود نسلی باقی بگذارد. باری، در میان ما هفت برادر بودند. برادر نخستین زنی گرفت و مُرد و چون فرزندی نداشت، زن بیوه‌اش را برای برادر خود باقی گذاشت. همچنین دوّمین و سوّمین، تا هفتمین. سرانجام، زن نیز مرد. حال، در قیامت، آن زن همسر کدام‌یک از هفت برادر خواهد بود، زیرا همه او را به زنی گرفته بودند؟»

الف. صَدّوقیان که منکر قیامتند: صدوقیان نسخۀ باستانی الاهیدانان لیبرال مدرن بودند. آنها مخالف امور ماوراءالطبیعه بودند و فقط پنج کتاب اول موسی را قبول داشتند و فقط آنها را معتبر می‌دانستند و وقتی باب میلشان بود به آنچه در این کتب آمده بود نیز بی‌اعتنایی می‌کردند.

یک) «تعداد صدوقیان زیاد نبود؛ اما آنها از طبقۀ ثروتمندان، اشراف و حاکمان بودند.» (بارکلی)

دو) «در زمان عیسی یهودیت به‌عنوان یک کل، دیدگاه‌های شگفت‌انگیز و متنوعی درمورد مرگ و ورای آن داشت.» (کارسون)

ب. باری، در میان ما هفت برادر بودند: صدوقیان سؤال ریاکارانه و مسخره‌ای از عیسی پرسیدند، امیدوار بودند که نشان دهند انگارهٔ رستاخیز بی‌معناست. براساس تثنیه ۲۵: ۱۰-۵ اگر مرد متأهلی فرزندی نداشته باشد و بمیرد، آنگاه وظیفۀ برادر آن مرد است که بیوه‌ٔ برادر متوفی را آبستن کند و آنگاه فرزند را به‌عنوان نسل برادر متوفی به حساب آورد. صدوقیان شرایط مفصلی را برای این کار متصور می‌شدند و این سؤال را از پس آن شرایط بیرون کشیدند «آن زن همسر کدام‌یک از هفت برادر خواهد بود، زیرا همه او را به زنی گرفته بودند؟»

یک) ازدواج برادرشوهر با بیوهٔ برادر خود، به‌عنوان ازدواج تحمیلی شناخته شده است. این اصطلاح از کلمۀ لاتین «lavir» به معنی «برادرشوهر» می‌آید. در این پرسش ایدۀ خاصی نهفته است. «به زنی گرفتن در این قسمت کلمۀ معمولی یونانی نیست که معادل ازدواج کردن باشد، بلکه اصطلاح تکنیکی برای انجام وظیفۀ تحمیلی است.» (فرانس)

دو) «احتمالاً این یکی از داستان‌های قدیمی و دم‌دستی بود که آنها معمولاً برای تمسخر قیامت از آن استفاده می‌کردند.» (اسپرجن)

۲. آیۀ (۲۹) پاسخ عیسی: شما نه کتاب‌مقدس را می‌دانید و نه قدرت خدا را می‌شناسید.

عیسی پاسخ داد: شما گمراه هستید، زیرا نه از کتب‌مقدّس آگاهید و نه از قدرت خدا!

الف. شما گمراه هستید: صدوقیان افکار خود را به کتاب‌مقدس وصل کردند، اما درمورد این متون به‌درستی فکر نکرده بودند. این افراد که دارای تحصیلات عالی بودند، حتی درمورد درک اساسی خود از حقیقت کتاب‌مقدس در گمراهی به‌سر می‌بردند.

ب. نه از کتب‌مقدس آگاهید و نه از قدرت خدا:  گمراهی آنان در دو دلیل ریشه داشت. اول اینکه آنها از کتب‌مقدس آگاهی نداشتند (اگرچه خودشان فکر می‌کردند آگاهی کافی دارند). دوم اینکه آنها از قدرت خدا آگاهی نداشتند و اساساً ضد ماوراءالطبیعه بودند. این امر درمورد آنها کاملاً صدق می‌کرد حتی با اینکه مذهب، شغل آنها بود و درمورد آن بسیار آموزش دیده بودند.

یک) نه از کتب‌مقدس آگاهید: ممکن است شخصی دانش بسیار زیادی از کتب‌مقدس داشته باشد، اما با این وجود اساساً از کتب‌مقدس آگاهی نداشته باشد. پولس بعدها به تیموتائوس گفت: «به آنچه از من شنیده‌ای چون الگوی تعلیم صحیح سخت بچسب.» (دوم تیموتائوس ۱۳:۱). این امر نشان می‌دهد که حقیقت کتاب‌مقدس، الگویی دارد، الگویی که دل آگاه قادر به تشخیص دادن آن است. همچنین نشان می‌دهد که ممکن است شخصی چنین الگویی را نداشته باشد (به همین دلیل فرمان داده شده که محکم به این الگو بچسبیم). صدوقیان دانش کتب‌مقدس داشتند، اما به الگوی تعلیم صحیح سخت نچسبیده بودند. امروزه عدۀ بسیاری هستند که از این نظر مانند صدوقیان می‌باشند.

 دو) نه از قدرت خدا: صدوقیان حقایق روحانی نظیر وجود فرشتگان و رستاخیز جسمانی را انکار می‌کردند. صدوقیان به قدرت خدا برای عمل کردن ورای دنیای ملموس و قابل فهم مادی شکی بنیادین داشتند؛ امروزه عدۀ بسیاری هستند که از این نظر مانند صدوقیان می‌باشند.

سه) «اگر شما از قدرت خدا آگاهی داشته باشید، آنگاه می‌دانستید که خدا قادر است مردگان را برخیزاند… اگر شما از قدرت خدا آگاهی داشتید آنگاه می‌دانستید که خدا مردگان را خواهد برخیزانید.» (پول)

۳. آیات (۳۰-۳۳) عیسی پاسخ می‌دهد: زندگی رستاخیز یافته متفاوت است.

در قیامتْ کسی نه زن می‌گیرد و نه شوهر می‌کند، بلکه همه همچون فرشتگان آسمان خواهند بود. امّا دربارۀ قیامت مردگان، آیا نخوانده‌اید که خدا به شما چه گفته است؟ او فرموده که، ”من هستم خدای ابراهیم و خدای اسحاق و خدای یعقوب“. او نه خدای مردگان، بلکه خدای زندگان است.» مردم با شنیدن این سخنان، از تعلیم او در شگفت شدند.

الف. در قیامتْ کسی نه زن می‌گیرد و نه شوهر می‌کند: اول اینکه عیسی به آنها خاطرنشان می‌کند زندگی در قیامت کاملاً با این زندگی تفاوت دارد. قیامت فقط ادامۀ این دنیا و مناسبات آن نیست، بلکه حیاتی با مناسباتی کاملاً متفاوت است.

یک) این متن باعث تعجب بسیاری شده که آیا در آسمان نیز روابط زناشویی وجود خواهد داشت و یا آنانی که بر روی زمین زن و شوهر هستند، رابطۀ خاصی در آسمان نخواهند داشت. کتاب‌مقدس در مورد زندگی ماوراء به اندازۀ کافی به ما چیزی نگفته که بتوانیم به همۀ جزئیات پاسخ دهیم، اما می‌توانیم چند اصل را درک کنیم.

·            روابط خانوادگی در دنیای دیگر همچنان برقرار هستند. مرد ثروتمندی که عیسی زندگی پس از مرگ او را توصیف کرد، نسبت به روابط خانوادگی خود همچنان آگاهی داشت (لوقا ۲۷:۱۶-۲۸).

·            جلال آسمان، یک رابطه و ارتباط با خدا خواهد بود که قبل از هرچیز دیگری قرار می‌گیرد از جمله روابط خانوادگی کنونی (مکاشفه ۲۲:۲۱-۲۳).

دو) اگر به‌نظر می‌رسد زندگی در قیامت که عیسی اینجا درمورد آن سخن می‌گوید شامل برخی لذت‌هایی که برروی زمین می‌شناسیم نمی‌شود، تنها به این دلیل است که لذت‌ها و خوشی‌های آسمان بسیار فراتر از چیزی است که ما برروی زمین می‌شناسیم. نمی‌توانیم کاملاً یقین داشته باشیم که زندگی در جلال آینده چگونه خواهد بود، اما می‌توانیم به یقین بدانیم که هیچ‌کس از مناسبات آن ناامید نخواهد شد (مکاشفه ۱:۲۲-۵).

سه) این پرسش نظریۀ محض نیست. افراد بسیاری در آسمان خواهند بود که بنابر هر دلیلی بیش از یک همسر داشته‌اند. عیسی اینجا به ما گفت حسادت و طردشدگی در آسمان جایی نخواهد داشت.

چهار) درک کتاب‌مقدسی از آسمان به‌طور چشمگیری با رویاهای احساسی آسمان تفاوت دارد، مانند نظریاتی که در اسلام و یا الاهیات مورمون‌ها وجود دارد. «محمد طبق گفتهٔ خودش، از سوی خدا مجوز خاصی داشت تا هر زنی را که می‌خواهد بگیرد و در صورت تمایل نیز آنها را کنار بگذارد. پس به همۀ مشتاقان و پیروان خود چنین لذت‌های نفسانی را در قیامت وعده داد.» (ترپ)

ب. بلکه همه همچون فرشتگان آسمان خواهند بود: عیسی اینجا گفت فرشتگان آسمان ازدواج نمی‌کنند. می‌توانیم فرض کنیم که آنان روابط جنسی نیز ندارند.

یک) مهم‌ترین نکته که نباید آن را نادیده بگیریم این است که عیسی به صدوقیان گفت فرشتگان وجود دارند. «در حقیقت از آنجا که صدوقیان منکر وجود فرشتگان بودند، عیسی با اشاره به فرشتگان، قوت دوچندان به وجود آنها بخشید.» (کارسون)

دو) در کتاب‌مقدس فرشتگان پیوسته در ظاهر مردان نمایان شدند و هرگز در ظاهر زنان نمایان نشدند (پیدایش ۲:۱۸، ۱۶، پیدایش ۱:۱۹-۱۱).

سه) این موضوع به دلیل ارتباط احتمالی فرشتگان سقوط کرده و تمایلات جنسی بشری که در پیدایش ۶: ۱-۸ و یهودا ۶-۷ توصیف شده، باعث ایجاد پرسشی می‌شود. با این وجود بنابر دلایلی، سخنان عیسی چنین ارتباطی را رد نمی‌کند.

·            عیسی درمورد فرشتگان آسمان سخن گفت، نه فرشتگان سقوط کرده که در رسالۀ یهودا و کتاب پیدایش به آنها اشاره شده است.

·            عیسی نگفت فرشتگان فاقد تجلیات جنسی هستند، بلکه فقط چنین روابطی در میان فرشتگان آسمان وجود ندارد.

·            نمی‌توان یقین داشت که در یهودا و پیدایش به چه نوع روابط جنسی اشاره شده است. کاملاً ممکن است که رابطه بین ظاهر مادی فرشتگان و انسان نبوده باشد، ولی فرشتگان شیطانی خود را به‌واسطهٔ انسان‌های تسخیر شده تجلی بخشیده باشند.

ج. امّا دربارۀ قیامت مردگان، آیا نخوانده‌اید که خدا به شما چه گفته است: عیسی حقیقت رستاخیز را فقط با استفاده از تورات بیان می‌کند؛ تورات، پنج کتاب موسی و تنها کتب مورد پذیرش صدوقیان بود. اگر ابراهیم، اسحاق و یعقوب در رستاخیز زنده نبودند، آنگاه خداوند به‌جای اینکه بگوید «من خدای ابراهیم هستم.» باید می‌گفت «من خدای ابراهیم بودم.»

یک) «خدای زنده، خدای انسان‌های زنده است؛ و ابراهیم، اسحاق و یعقوب همچنان زنده هستند و هنوز هم به‌عنوان همان افرادی که برروی زمین زندگی می‌کردند، شناخته می‌شوند.» (اسپرجن)

دو) «از آنجایی که هیچ مردی بدون اینکه فرزندی داشته باشد نمی‌تواند پدر شود و هیچ پادشاهی بدون مردم نمی‌تواند پادشاه باشد، به همین‌سان و دقیق‌تر خدا را تنها می‌توان خدای زنده‌ها نامید.» (کالوین به نقل از فرانس)

پرسش یک عالم دین

۱. آیات (۳۴-۳۶) پرسش یک فقیه در میان فریسیان: کدام حکم بزرگ‌تر است؟

امّا چون فَریسیان شنیدند که عیسی چگونه با جواب خود دهان صَدّوقیان را بسته است، گرد هم آمدند. یکی از آنها که فقیه بود، با این قصد که عیسی را به دام اندازد، از او پرسید: «ای استاد، بزرگ‌ترین حکم در شریعت کدام است؟»

الف. امّا چون فَریسیان شنیدند که عیسی چگونه با جواب خود دهان صَدّوقیان را بسته است، گرد هم آمدند: متی صحنۀ شگفت‌انگیزی ترسیم می‌کند که مخالفان عیسی برای شرمنده ساختن او بسیار در حال تلاش هستند، اما تلاش آنها بی‌نتیجه است.

یک) «عبارات آنها گرد هم آمدند، احتمالاً بازتاب توطئه بت‌پرستان بر علیه مسح‌شدۀ خداست که در مزمور ۲:۲ به آن اشاره شده است.» (فرانس)

ب. با این قصد که عیسی را به دام اندازد، از او پرسید: این پرسش نیز برای به دام انداختن عیسی مطرح شد. آنها با پرسیدن اینکه کدام حکم بزرگ‌تر است، امیدوار بودند عیسی را مجبور کنند که نشان دهد نسبت به سایر بخش‌های شریعت بی‌توجه است

یک) «رابینز‌ها ۶۱۳ حکم شریعت را برشمردند و آنها را به احکام مهم‌تر و کم اهمیت‌تر تقسیم‌بندی کردند. آنها فکر کرده که دستهٔ دوم احکام ممکن است نادیده گرفته شود یا با حس گناه ناچیز یا بدون هیچ حس گناهی زیر پا گذاشته شوند.» (ترپ)

۲. آیات (۳۷-۴۰) عیسی پاسخ می‌دهد: خدا و همسایه‌ات را محبت کن.

عیسی پاسخ داد: «”خداوندْ خدای خود را با تمامی دل و با تمامی جان و با تمامی فکر خود محبت نما.“ این نخستین و بزرگ‌ترین حکم است. دوّمین حکم نیز همچون حکم نخستین است: ”همسایه‌ات را همچون خویشتن محبت نما.“ تمامی شریعت موسی و نوشته‌های پیامبران بر این دو حکم استوار است.»

الف. عیسی پاسخ داد: عیسی با درک کاملِ ماهیت شریعت، هیچ مشکلی در پاسخگویی نداشت. عیسی به‌جای اینکه یک حکم را بر احکام دیگر ارجح بداند، شریعت را طبق اصول بنیادی آن تعریف کرد: خداوند را با هر آنچه داری محبت نما و همسایه‌ات را همچون خویشتن دوست بدار.

یک) به اندازۀ کافی آشکار است که محبت نمودن خداوند با هرآنچه داریم به چه معناست، اگرچه غیرممکن است بتوانیم چنین چیزی را کاملاً به‌جای آوریم. اما درمورد محبت نمودن همسایه برخی ابهامات وجود داشته است. منظور این نیست قبل از اینکه بتوانیم شخص دیگری را محبت کنیم، باید اول خودمان را محبت کنیم، بلکه منظور این است که به همان طریقی که مراقب خودمان هستیم و به منافع خود اهمیت می‌دهیم، باید مراقب دیگران باشیم و منافع آنها را مد نظر داشته باشیم.

دو) نخستین و بزرگ‌ترین حکم: «از نظر رتبه‌بندی، کمیّت و منزلت.» (ترپ)

ب. تمامی شریعت موسی و نوشته‌های پیامبران بر این دو حکم استوار است: انتظار اخلاقی خدا از انسان می‌تواند به‌طور خلاصه و مؤثر در این دو جمله بیان می‌شود. اگر حیات خدا در زندگی ما حقیقی است، از طریق حضور این محبت نسبت به خدا و دیگران، نشان داده خواهد شد.

یک) «موسی همه را در ده فرمان خلاصه کرد، که با تفسیر واقعی همه احکام کتاب‌مقدس قابل تقلیل هستند. مسیح در اینجا ده فرمان را در دو فرمان ذکر می‌کند.» (پول)

پرسش عیسی از مخالفان خود

۱. آیات (۴۱-۴۲ قسمت اول) پرسش عیسی درمورد نسب‌نامۀ مسیح.

هنگامی‌که فَریسیان گِرد هم جمع بودند، عیسی از آنها پرسید: «نظر شما دربارۀ مسیح چیست؟ او پسر کیست؟»

الف. هنگامی‌که فَریسیان گِرد هم جمع بودند: قبل از اینکه فرصت کنند برای آزمودن عیسی از او سؤالی دیگر بپرسند، عیسی از آنها پرسش کرد.

ب. نظر شما دربارۀ مسیح چیست؟ او پسر کیست؟: این پرسش شبیه همان پرسشی بود که در متی ۱۳:۱۶-۱۵ عیسی از شاگردان خود پرسید (شما مرا که می‌دانید؟). عیسی دشمنان خود را با لزوم تصمیم‌گیری در مورد اینکه او کیست مواجه کرد و به این طریق خود را به مفهوم مطرح شده در عهدعتیق از مسیح مرتبط کرد (مسیح).

۲. آیه (۴۲قسمت‌دوم) فریسیان نسب‌نامۀ عیسی را تشخیص دادند.

پاسخ دادند: «پسر داوود.»

الف. پسر داوود: این عنوانی بسیار عظیم برای مسیح در عهدعتیق بود و به عهد خدا با داوود پادشاه در دوم سموئیل ۷ مربوط می‌شود و مسیح را به‌عنوان نسل برگزیدۀ خاندان سلطنتی داوود پادشاه اعلام می‌کند (همچنین رجوع شود به ارمیا ۵:۲۳-۶ اشعیا ۶:۹-۷ و لوقا ۳۱:۱-۳۳).

ب. پسر داوود: شاید فریسیان نمی‌دانستند و یا فراموش کرده بودند که عیسی از نسل داوود پادشاه است و حتی در بیت‌لحم، شهر داوود متولد شده است. کمی قبل وقتی عیسی وارد اورشلیم شد، گفته شد که او اهل ناصره بود و شاید ارتباط او با داوود پادشاه فراموش شده بود و یا حتی آگاهی چندانی نسبت به این حقیقت وجود نداشت (متی ۱۱:۲۱)

۳. آیات (۴۳-۴۵) عیسی نه تنها پسر داوود بود، بلکه خدای داوود نیز بود.

عیسی گفت: «پس چگونه داوود به روح، او را خداوند می‌خواند؟ زیرا می‌گوید:

«”خداوند به خداوند من گفت:

به دست راست من بنشین

تا آن هنگام که دشمنانت را کرسی زیر پایت سازم.“

اگر داوود او را خداوند می‌خوانَد، چگونه او می‌تواند پسر داوود باشد؟»

الف. پس چگونه داوود به روح، او را خداوند می‌خواند: فریسیان به‌درستی گفتند مسیح پسر داوود است، اما درک کاملی از اینکه مسیح کیست نداشتند. او نه تنها پسر داوود است (به جسمانیت عیسی اشاره دارد)، بلکه خداوند داوود نیز هست (به الوهیت عیسی و مسیح بودن او اشاره دارد).

یک) «استدلال عیسی آن متکی به استفاده از مزمور ۱۱۰ است، از این باب از مزمور بیش از هر باب یگر در کتاب‌مقدس.» (کارسون)

دو) این موضوع به مکاشفه ۱۶:۲۲ اشاره دارد: «من ریشه و نسل داوود و ستارۀ صبح هستم.» همچنین در رومیان ۴:۱ عیسی هم به‌عنوان پسر داوود و هم به‌عنوان پسر خدا توصیف شده است. نباید از هیچ‌یک از جنبه‌های شخصیت عیسی غفلت کنیم. او انسان حقیقی و خدای حقیقی است و چون هم خدا و هم انسان است، پس می‌تواند نجات‌دهندۀ ما باشد.

ب. اگر داوود او را خداوند می‌خوانَد، چگونه او می‌تواند پسر داوود باشد: توضیح ساده و مؤثر عیسی از کتاب‌مقدس، فریسیان را در حالت تدافعی قرار داد. آنها نمی‌خواستند تأیید کنند که مسیح، خداوند است، اما عیسی با استفاده از کتاب‌مقدس حقیقت این موضوع را نشان داد.

یک) «منظور عیسی چه بود؟ او می‌تواند فقط یک منظور داشته باشد، مقصود این بود که پسر خدا، توصیف صحیحی از اوست. پسر داوود عنوانی کافی نبود، فقط پسر خدا کفایت می‌کرد.» (بارکلی)

۴. آیهٔ (۴۶) عقب‌نشینی دشمنان عیسی

بدین‌سان، هیچ‌کس را یارای پاسخگویی او نبود و از آن پس دیگر کسی جرأت نکرد پرسشی از او بکند.

الف. هیچ‌کس را یارای پاسخگویی او نبود: رهبران مذهبی امیدوار بودند عیسی را گرفتار کنند و او را در برابر زائرین پِسَخ که در اورشلیم جمع شده بودند و به تعالیم او گوش می‌دادند، شرمنده کنند. ولی درعوض عیسی آنان را شرمنده کرد.

یک) «با این‌حال سکوت آنها نشانۀ احترام بود. معلمی که هرگز در مدارس مناسب تعلیم ندیده بود (یوحنا ۷: ۱۵-۱۸) بزرگ‌ترین الاهیدانان سرزمین را پریشان ساخت. و با اینکه پرسش او (متی ۴۵:۲۲) در آن زمان قابل پاسخ دادن نبود، اما فریسی‌ای جوان که احتمالاً در آن زمان در اورشلیم به سر می‌برد، در وقت مناسب به این پرسش پاسخ داد (رومیان ۱:۱-۴؛ ۵:۹).» (کارسون)

 

ب. از آن پس دیگر کسی جرأت نکرد پرسشی از او بکند: منطق و بلاغت در حمله به عیسی بی‌فایده بود. از آن به بعد دشمنانش از خیانت و خشونت استفاده کردند.

یک) بحث عیسی با رهبران مذهبی تمام شد. «از این پس او با مقامات دیگر بحث نخواهد کرد، اما آنها تصمیم گرفتند جمعیت را برعلیه او برانگیزانند.» (فرانس)