Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

متی باب ۱۲ – رهبران مذهبی به طر‌د‌کردن عیسی ادامه می‌دهند.

نزاع در مورد شبات

۱. آیات (‍۱-۲) فریسیان، شاگردان عیسی را محکوم کردند، چون فرض را بر این گرفته بودند که شاگردان در روز شبّات به دروی گندم مشغول شدند.

در آن زمان، عیسی در روز شَبّات از میان مزارع گندم می‌گذشت. شاگردان او به علت گرسنگی شروع به چیدن خوشه‌های گندم و خوردن آنها کردند. فَریسیان چون این را دیدند به او گفتند: «نگاه کن، شاگردانت کاری انجام می‌دهند که در روز شَبّات جایز نیست.»

الف. در آن زمان، عیسی در روز شَبّات از میان مزارع گندم می‌گذشت: آنها هیچ‌کار اشتباهی انجام نداده بودند، چون برداشت آنها مطابق آنچه در تثنیه ۲۵:۲۳ ذکر شده، نبود. موضوع فقط روزی بود که آنها این کار را انجام داده بودند. معلمان یهود لیست بلندتر دیگری از «بایدها» و «نبایدها» در مورد روز شبات تهیه دیده بودند که حتی چندین مورد در این لیست را نقض کرده بودند.

یک) «ما اتفاقاً از این داستان می‌آموزیم که خداوند ما و شاگردانش فقیر بودند، عیسی باوجود اینکه جمعیت بسیاری را خوراک داد، اما برای خوراک‌دادن به شاگردانش از قدرت معجزۀ خود استفاده نکرد، بلکه آنها را واگذاشت تا همان کاری را انجام دهند که فقرا برای سیر‌کردن شکم خود مجبور به انجام بودند.» (اسپرجن)

دو) شریعت اسرائیل اجازه می‌داد، افرادی که از یک منطقه مسافرت می‌کردند، مقدار کمی خوراک برای خود از مزارع آن منطقه بچینند (تثنیه ۲۵:۲۳). به کشاورزان دستور داده شده بود که محصولات خود را به‌طور کامل برداشت نکنند تا کمی از محصول برای فقرا و مسافران در مزارع باقی بماند.

سه) متی از عیسی نقل‌قول می‌کند که او یوغی راحت و باری سبک را به ما پیشنهاد می‌کند. اکنون او انواع یوغ‌های سخت و بارهای سنگین را به ما نشان می‌دهد که رهبران مذهبی بر دوش مردم قرار می‌دهند. وقتی شاگردان شروع به چیدن خوشه‌های گندم و خوردن آن کردند، در نظر رهبران مذهبی، محکوم شده بودند به:

·            درو‌کردن.

·            خرمن‌کوبی.

·            غربال‌کردن.

·            تهیۀ غذا.

این امور نشان‌دهندۀ چهار مورد نقض احکام شبات در یک عبارت هستند!

چهار) در همین زمان، بسیاری از معلمان مذهبی، یهودیت را پر از قوانین مفصل مربوط به شبات کردند و مردم را موظف به رعایت آن احکام نمودند. معلمین مذهبی یهود تعلیم می‌دادند که در روز شبات نمی‌توان چیزی را در دست راست یا چپ، بر روی سینه یا شانه‌ها حمل کرد، اما با پشت دست، با پا، آرنج، در گوش، مو، لبۀ لباس و یا در کفش یا پاپوش می‌توان آن را حمل کرد. در روز شبات گره‌زدن هر چیزی ممنوع بود -اما زنان مجاز بودند کمربند زنانهٔ خود را ببندند. بنابراین اگر می‌خواستند از چاه با سطل آب بکشند، نمی‌توانستند طناب را به سطل گره بزنند، اما یک زن می‌توانست کمربند خود را به سطل گره بزند و سپس سطل را به طناب گره زند.

پنج) «یهودیان درمورد رعایت احکام شبات به‌قدری خرافاتی بودند که در جنگ با آنتیوخوس اپیفانوس و رومیان تصور می‌کردند، حتی در روز شبات تلاش برای دفاع از خودشان نیز کاری اشتباه است: وقتی دشمنانشان این امر را مشاهده کردند، انجام عملیات خود را تا آن روز به تعویق انداختند. به همین طریق پومپئوس قادر شد اورشلیم را بگیرد.» (کلارک)

ب. نگاه کن، شاگردانت کاری انجام می‌دهند که در روز شَبّات جایز نیست: عیسی هرگز احکام خدا در مورد روز شَبّات را نقض نکرد و یا هرگز شاگردان خود را مجاز به شکستن احکام شَبّات خدا ندانست، بلکه اغلب اوقات شریعت‌گرایی که بشر به روز شبات اضافه کرده بود را زیر پا گذاشت و گاهی به نظر می‌رسد که به‌عمد تلاش به شکستن آن قوانین دارد.

یک) حتی برخی از مردم یهود در زمان عیسی فکر می‌کردند، قوانین مربوط به شبات غالباً قوانین انسانی هستند که به شریعت اضافه شده‌اند. کارسون از نوشتۀ یهودی باستان نقل‌قول می‌کند: «این قوانین مربوط به شبات… مانند کوه‌هایی هستند که به یک تار مو آویزان شده‌اند، چرا که کتاب‌مقدس در مقابل این قواعد و اصول مختصر به نظر می‌رسد.»

دو) اینجا به نظر می‌رسد فریسیان به‌سختی به کار نظارت و تهمت‌زدن به شاگردان مشغول هستند. این کار، در روز شبات خطای بزرگ‌تری بود. «آیا آنها با تحت نظر قرار دادن شاگردان در روز شبات، قوانین را نقض نمی‌کردند؟» (اسپرجن)

۲. آیات (۳-۸) دفاع عیسی از شاگردانش.

پاسخ داد: «مگر نخوانده‌اید که داوود چه کرد، آنگاه که خود و یارانش گرسنه بودند؟ به خانۀ خدا درآمد و خود و یارانش نان حضور را خوردند، هرچند خوردن آن برای او و یارانش جایز نبود، زیرا فقط کاهنان بدان مجاز بودند. یا مگر در تورات نخوانده‌اید که در روزهای شَبّات، کاهنان در معبد، حرمتِ شَبّات را نگاه نمی‌دارند، و با این همه بی‌گناهند؟ به شما می‌گویم کسی در اینجاست که بزرگ‌تر از معبد است! اگر مفهوم این کلام را درک می‌کردید که ”رحمت را می‌پسندم، نه قربانی را،“ دیگر بی‌گناهان را محکوم نمی‌کردید. زیرا پسر انسان صاحب شَبّات است.»

الف. مگر نخوانده‌اید که داوود چه کرد، آنگاه که خود و یارانش گرسنه بودند: اولین اصلی که عیسی به آن اشاره می‌کند، ساده است و به‌واسطهٔ تجربهٔ داوود با کاهنان و نان مقدس به تصویر کشیده شد (اول سموئيل ۲۱) عیسی به آنها یادآور می‌شود که نیاز انسان چیزی ورای رعایت‌کردن مناسک و تشریفات است.  

یک) تجربۀ داوود، دفاعی معتبر محسوب می‌شد، چون:

·            درمورد خوراک بود.

·            احتمالاً در روز شبات رخ داده بود (اول سموئيل ۲۱:۶)

·            فقط درمورد داوود نبود، بلکه پیروانش را نیز شامل می‌شد.

دو) مضمون خورده‌شدن نان توسط داوود در اول سموئیل باب ۲۱ نشان می‌دهد که انجام‌شدن این کار توسط او موجه بود. «خوردن نان مقدس از کفر، جهت گزافه‌گویی یا از روی سبک‌سری، حتی ممکن بود مجازات مرگ را در پی داشته باشد، اما درمورد داوود انجام این کار برای رفع نیاز ضروری بود و سزاوار سرزنش محسوب نمی‌شد.» (اسپرجن)

ب. کاهنان در معبد، حرمتِ شَبّات را نگاه نمی‌دارند، و با این همه بی‌گناهند: اصل دومی که عیسی به آن اشاره می‌کند نیز ساده است. کاهنان خودشان همه وقت شَبّات را می‌شکستند. شاید فریسیان مانند آنان شَبّات را درک نکرده بودند.

یک) «آیین معبد همیشه شامل کار کردن می‌شد، آتش نهادن، ذبح و آماده‌سازی حیوانات و گذاشتن آنها در برابر مذبح و موارد دیگر. درحقیقت این کارها در شبات دو برابر می‌شد، چرا که در شبات قربانی‌ها دو برابر می‌شدند (برای مثال، مقایسه شود با اعداد ۹:۲۸).»  

دو) این ارجاع به متن رحمت را می‌پسندم، نه قربانی را (هوشع ۶:۶) و عدم درک فریسیان از این اصل، طریقی بود که عیسی به‌وسیلۀ آن اطمینانی که فریسیان به سنّت‌های انسانی خود داشتند را زیر سؤال برد. آنها از آن سنّت‌ها برای ارجح شمردن اصولی مانند قربانی بر اصولی مانند رحمت استفاده می‌کردند، درحالی‌که خداوند دقیقاً کاری برخلاف آن را انجام می‌داد

سه) «در برخی شرایط که به نظر دو قانون در برخی با یکدیگر تناقض دارند، نمی‌توانیم از هر دو قانون اطاعت کنیم، آنگاه ارجحیت با قانون والاتر است.»  (پول)

ج. زیرا پسر انسان صاحب شَبّات است: سومین اصل از همه دگرگون‌کننده‌ است و براساس هویت عیسی است. او بزرگ‌تر از معبد است، حتی بیش از آنچه آنها معبد را حرمت می‌نهادند و برای آن ارزش قائل بودند. علاوه بر آن، او صاحب شَبّات است.

یک) این ادعایی مستقیم درمورد الوهیت بود. عیسی گفت او این اقتدار را دارد که در صورت شکسته‌شدن شریعت توسط شاگردانش، از آن آگاهی یابد، چرا که او صاحب شبّات است.

دو) عیسی حقیقتاً بزرگ‌تر از معبد بود. با در نظر داشتن این امر که در زمان عیسی معبد چقدر عظیم بود، می‌توان دریافت که چنین عبارتی، حیرت‌انگیز بود. باوجود اینکه در زمان عیسی، معبد همچنان پابرجا بود، اما صندوق عهد که مهم‌ترین نشانۀ تخت و حضور خدا بود، دیگر در آن جای نداشت. با این وجود، عیسی عظیم‌تر از نشانۀ حضور خدا بود، او خدایی بود که جسم پوشید! در آن معبد دیگر شکـیناه، اوریم و تومیم و آتش مقدس آسمانی هم کم بود، اما خود عیسی همهٔ آنهاست؛ به یقین او بزرگ‌تر از معبد بود.

سه) از آنجایی که عیسی بزرگ‌تر از معبد است، پس باید عیسی نیز چنین در نظر گرفته شود.

·            معبد با عشق و شگفتی مورد تحسین قرار می‌گرفت، ما نیز باید عیسی را بیشتر از آن تحسین کنیم.

·            بازدید از معبد با شادی همراه بود، ما نیز باید با شادی بیشتری نزد عیسی برویم.

·            معبد به‌عنوان یک مکان مقدس مورد حرمت قرار می‌گرفت، ما نیز باید عیسی را بیشتر حرمت نهیم.

·            معبد مکان قربانی و خدمت بود، ما نیز باید بیشتر این کارها را درمورد عیسی انجام دهیم.

·            معبد مکانی برای پرستش بود، ما نیز باید بیشتر عیسی را پرستش کنیم.

۳. آیات (۹-۱۴) جنجال درمورد شفا در روز شبات.

سپس آن مکان را ترک گفت و به کنیسۀ آنان درآمد. در کنیسه مردی بود که یک دستش خشک شده بود. از عیسی پرسیدند: «آیا شفا دادن در روز شَبّات جایز است؟» این را گفتند تا بهانه‌ای برای متهم کردن او بیابند. او بدیشان گفت: «اگر یکی از شما گوسفندی داشته باشد و آن گوسفند در روز شَبّات در چاهی بیفتد، آیا آن را نمی‌گیرد و از چاه بیرون نمی‌آورد؟ حال، انسان چقدر باارزش‌تر از گوسفند است! پس نیکویی‌کردن در روز شَبّات جایز است.» سپس به آن مرد گفت: «دستت را دراز کن!» او دستش را دراز کرد و آن دست، مانند دست دیگرش سالم شد. امّا فَریسیان بیرون رفتند و با هم مشورت کردند که چگونه او را بکشند.

الف. به کنیسۀ آنان درآمد: موضوع کلی این بخش از انجیل متی، شروع مخالفت‌ها با عیسی است. گاهی این تضاد به‌طور مستقیم بر علیه او مطرح می‌شد و گاهی اوقات شاگردان او مورد حمله قرار می‌گرفتند. با این وجود عیسی را به‌عنوان یک شخص وفادار یهودی می‌بینیم که به‌طور معمول به رفتن به کنیسه ادامه می‌داد. ممکن است بگوییم عیسی شخص امینی بود که مرتب به کنیسه می‌رفت، حتی وقتی که دلیلی برای این کار نداشت.

یک) «عیسی نمونۀ حضور در پرستش عمومی را بنا کرد. کنیسه‌ها منصبی آسمانی نداشتند که اقتدار و اختیاری به آنها بدهد، ولی ذاتاً، ملاقات برای پرستش خدا در روزی که او تعیین کرده، نیکوست. چیزی نبود که عیسی به دنبال یادگیری آن باشد، ولی با این حال در آن روز که خدا معین نموده بود، به آن جمع می‌رفت.» (اسپرجن)

ب. مردی بود که یک دستش خشک شده بود: در بهترین حالت، رهبران مذهبی مردی که یک دستش خشک شده بود را فرصتی برای آزمودن عیسی دیدند. بیشتر به نظر می‌رسد آنها، آن مرد را به‌عنوان طعمه‌ای برای دام جنجالی برای عیسی می‌دیدند. اما عیسی برخلاف آنها، نگاهی دلسوز به آنها داشت.

یک) این مدعیان می‌دانستند که عیسی ممکن است با دیدن آن مرد نیازمند چه بکند. از این نظر، این منتقدین در قیاس با بسیاری از ما، ایمانی عظیم‌تر داشتند. گاهی به نظر می‌رسد که شک می‌کنیم عیسی می‌خواهد حقیقتاً یا با معجزه نیاز دیگران را رفع کند.

ج. آیا شفا دادن در روز شَبّات جایز است: عیسی سپس با برملا نمودن نگرانی آنها برای داشته‌های خود، ریاکاری آنها را آشکار کرد، آنها با اطمینان بحث می‌کردند که چه کاری در روز شبات درست است و چه کاری غلط. سپس عیسی با دلسوزی آن مرد را شفا داد.

یک) «عبارت دستش خشک شده بود، به صورت تحت‌اللفظی به معنی دست خشکیده و مُرده و شاید هم فلج است: آن مرد در خطر مرگ حتمی نبود، چون مطابق میشناه یوما ۶:۸ فقط زمانی این درمان در روز شَبّات مواجه بود که آن شخص را خطر مرگ حتمی تهدید می‌کرد، در غیر اینصورت آن شخص می‌توانست در روز بعد شفا بگیرد.» (فرانس)

د. دستت را دراز کن: وقتی عیسی به آن شخص فرمان داد: «دستت را دراز کن»، درحقیقت به او فرمان داد کاری را انجام دهد که در آن شرایط برایش غیرممکن بود. اما عیسی هم فرمان و هم توانایی انجام آن را به او داد و سپس آن مرد هم تلاشی از خود نشان داد و شفا یافت.

یک) «دست آن مرد خشکیده بود، اما فیض خداوند همچنان به او امکان استفاده از پاهایش را داده بود: او از پاهایش برای آمدن به پرستش عمومی استفاده کرد و عیسی آنجا او را ملاقات نمود و شفا داد.» (کلارک)

دو) «او دست خود را که احیا شده بود دراز کرد، با این تصور که تا زمانی که دستش احیا نشده بود، قادر به دراز کردن آن نبود. ممکن است شفا و دراز کردن دست همزمان رخ داده باشد.» (بروس)

سه) «مسیح گاهی از مراسم دستگذاری استفاده می‌کرد؛ اما اینجا این کار را انجام نداد تا ما دریابیم این شفا، نشانه‌ای از کاری است که به قدرت او انجام شده است.» (پول)

ه. امّا فَریسیان بیرون رفتند و با هم مشورت کردند که چگونه او را بکشند: فریسیان در برابر ابراز شفقت، قدرت و حکمت، از روی سختی دل خود، با پرستشی مطیعانه واکنش نشان نداد، بلکه با قساوت و خونخواهی او را طرد کردند.

یک) پیشرفتی قابل توجه در مخالفت رهبران مذهبی با عیسی بود. «تا آن زمان آنان به خطاکار جلوه‌دادن او بسنده کرده بودند، اما اکنون دست به توطئه برای گرفتن جان او زدند -که شاید نوعی ادای احترام به قدرتش باشد… ثمرات شریرانهٔ جدال‌ها بر سر شبات چنین است.» (بروس)

دو) لوقا ۱۱:۶ می‌گوید وقتی عیسی آن مرد را شفا داد، انتقادهایی که از او ‌شد سرشار از خشم بود. چه چیزی بیشتر قانون شبات را نقض ‌کرد: وقتی عیسی آن مرد را شفا داد یا وقتی این مردان که دل‌های مملو از نفرت داشتند، برای کشتن مردی دیندار و خدادوست که هرگز بر ضد کسی گناهی نکرده بود، نقشهٔ قتل ریختند؟

۴. آیات (۱۵-۲۱)  باوجود اینکه رهبران مذهبی او را رد کردند، مردم عادی همچنان از او پیروی می‌کردند و او خادم منتخب خدا باقی ماند.

چون عیسی از این امر آگاه شد، آن مکان را ترک گفت. امّا عدۀ بسیاری از پی او رفتند و او جمیع ایشان را شفا بخشید و ایشان را قدغن فرمود که او را شهرت ندهند. این واقع شد تا گفتۀ اِشعیای نبی به انجام رسد که:

«این است خادم من که او را برگزیده‌ام،

محبوب من که جانم از او خشنود است.

روح خود را بر وی خواهم نهاد

و او عدالت را به قوم‌ها اعلام خواهد داشت.

نزاع نخواهد کرد و فریاد نخواهد زد؛

و کسی صدایش را در کوچه‌ها نخواهد شنید.

نیِ خُرد شده را نخواهد شکست

و فتیلۀ نیم‌سوخته را خاموش نخواهد کرد،

تا عدالت را به پیروزی رساند.

نام او مایۀ امید برای همۀ قوم‌ها خواهد بود.

الف. چون عیسی از این امر آگاه شد، آن مکان را ترک گفت: با افزایش مخالفت‌ها علیه عیسی، او برای مدتی از خدمت عمومی و علنی کنار کشید. این کار به دلیل ترس نبود، بلکه به‌خاطر احترام به زمان‌بندی خدا برای روند و اوج و نتیجهٔ خدمتش چنین کاری را انجام داد. هنوز زمان اوج خدمت او فرا نرسیده بود.

ب. امّا عدۀ بسیاری از پی او رفتند و او جمیع ایشان را شفا بخشید: عیسی برای فرار از فشار جمعیت هرکاری که می‌توانست را انجام داد، اما جمعیت همچنان در پی او رفتند. با این‌حال، او با شفقت پاسخ داد و جمیع ایشان را شفا بخشید.

یک) این یکی از معدود ارجاعات در اناجیل به این امر است که عیسی جمیع مردم را در یک شرایط خاص شفا داد، با این‌وجود این موضوع مهم و قابل توجه است. متی می‌خواهد ما بدانیم که فشار جمعیت، عیسی را عصبانی یا بی‌طاقت نکرد. او همچنین می‌خواست بدانیم عزم راسخ این جمعیت، گواه ایمان آنان بود. بنابراین جمیع ایشان شفا یافتند.

ج. این است خادم من که او را برگزیده‌ام: این نقل‌قول از اشعیا ۱:۴۲-۵ از شخصیت ملایم مسیح که خادم یهوه است، سخن می‌گوید. این تقدیر مهم عیسی بود.

یک) عیسی در متی ۲۵:۲۰-۲۸ متی ۲۳:۱۱، مرقس ۳۵:۹، مرقس ۴۳:۱۰-۴۵ خودش را به‌عنوان خادم توصیف کرد. پطرس در موعظۀ خود در اعمال ۳ به منجی ما، لقب خادم خود عیسی را می‌دهد (اعمال ۱۳:۳ و ۲۶:۳). در اعمال ۴ قوم خدا از «خادم مقدس او عیسی» نام بردند (اعمال ۲۷:۴، ۳۰:۴).  اما عیسی فقط یک خادم نبود. او همان خادم و همان کسی بود که خداوند درباره‌اش می‌گوید، خادم من.

دو) عیسای خادم برای ما خادمین، الگوست، اما او ورای خادم است. او خادم ماست و ما را خدمت می‌کند؛ نه تنها با کاری که در گذشته انجام داد، بلکه با محبت، مراقبت، هدایت و شفاعت هرروزه ما را خدمت می‌کند. عیسی حتی وقتی به آسمان هم رفت، از خدمت دست نکشید؛ او جمیع قوم خود را بیش از هر زمان دیگری در آسمان خدمت می‌کند.

د. نزاع نخواهد کرد و فریاد نخواهد زد؛ و کسی صدایش را در کوچه‌ها نخواهد شنید: منظور این نیست که عیسی  هرگز با صدای بلند سخن نگفت. این جمله به اعمال و دل ملایم و فروتن او اشاره دارد. عیسی با یک شخصیت غالب و صدای بلند و سخنان ناخوشایند، راه خود را باز نکرد، بلکه با روح خدا بر دیگران تأثیر می‌گذاشت.

ه. نیِ خُرد شده را نخواهد شکست و فتیلۀ نیم‌سوخته را خاموش نخواهد کرد: این یکی دیگر از اشاره‌ها به شخصیت ملایم عیسی است. نِی گیاهی شکننده است، ولی با این وجود اگر نِی خُرد شده باشد، آنگاه این خادم با ملایمت با آن رفتار خواهد کرد و نِی را نخواهد شکست. و اگر فتیله‌ٔ چراغ نیم‌سوخته باشد و شعله‌ور نشود، و فقط دود کند، او آن فتیله را خفه نخواهد کرد. آن خادم، در عوض به‌لطافت به آن رسیدگی می‌کند و دوباره آن را شعله‌ور می‌سازد.

یک) اغلب اوقات حس می‌کنیم که خدا با خشونت با ضعف‌ها و خطاهای ما برخورد می‌کند، اما حقیقت برعکس آن است. او با آنها با ملایمت و مهربانی روبرو می‌شود و کمک می‌کند تا نی خُرد شده، قوت بگیرد و فتیله نیم‌سوخته به‌خوبی مشتعل شود.

دو) عیسی در نی خُرد شده، ارزشی می‌بیند، حتی وقتی که هیچ‌کس قادر به درک ارزش آن نیست. او همان‌طور که قوت خود را در نی خرد شده قرار می‌دهد، قادر است موسیقی زیبایی را از آن جاری سازد! اگرچه فتیله نیم‌سوخته به هیچ کاری نمی‌آید، اما عیسی می‌داند اگر با روغن احیا شود، آنگاه ارزشمند خواهد شد. بسیاری از ما مانند نی خُرد شده هستیم و نیاز داریم «در انسانِ باطنیِ خویش به مدد روح او قوی و نیرومند» شویم (افسسیان ۱۶:۳). برخی دیگر از ما مانند فتیله نیم‌سوخته هستند و فقط وقتی که در روغن سیراب شویم، می‌توانیم برای خداوند به‌روشنی بسوزیم، چرا که از روح‌‌القدس پُر شده‌ایم.

و. نام او مایۀ امید برای همۀ قوم‌ها خواهد بود: در نهایت این نقل‌قول از اشعیا ۴۲ درمورد خدمت غایی عیسی نزد غیریهودیان سخن می‌گوید. این امر برای خوانندگان یهودی متی، عجیب و شاید هم توهین‌آمیز بود، اما واضح است که مطابق کتاب‌مقدس و طبق اشعیا ۴۲ است.

رهبران مذهبی همچنان به طرد کردن عیسی ادامه می‌دهند.

۴. آیات (۲۲-۲۴) عیسی یک مرد دیوزده را آزاد می‌کند.

آنگاه مردی دیوزده را که کور و لال بود نزدش آوردند و عیسی او را شفا داد، به گونه‌ای که توانست ببیند و سخن بگوید. پس آن جماعت همه در شگفت شدند و گفتند: «آیا این مرد همان پسر داوود نیست؟» امّا چون فَریسیان این را شنیدند، گفتند: «به یاری بِعِلزِبول، رئیس دیوهاست که دیوها را بیرون می‌کند و بس!

الف. آنگاه مردی دیوزده را که کور و لال بود نزدش آوردند و عیسی او را شفا داد: عیسی یک‌بار دیگر اقتدار کامل خود را بر دیوها آشکار می‌سازد و قدرت‌های شریر را اخراج می‌کند ‌‌ـ‌کاری که در سنّت آن زمان غیرممکن تصور می‌شد.

ب. آیا این مرد همان پسر داوود نیست: مردم با انتظاراتی که از مسیح داشتند به او واکنش نشان دادند، اما رهبران مذهبی با نسبت دادن قدرت عیسی به رئیس دیوها واکنش نشان دادند (به یاری بِعِلزِبول، رئیس دیوهاست که دیوها را بیرون می‌کند و بس).

یک) «فریسیان، عیسی را به جادوگری متهم کردند، امری که تا جدال‌های بعدی یهودیان علیه عیسی ادامه یافت.» (فرانس)

 دو) «بگذارید دیگران با فریسیان از عیسی انتقاد کنند، بگذارید ما با جمعیت از کارهای عیسی در شگفت باشیم.» (ترپ)

۲. آیات (۲۵-۲۹) عیسی به این اتهام که او با قدرت شیطان کار می‌کند، پاسخ می‌دهد.

عیسی افکار آنان را دریافت و بدیشان گفت: «هر حکومتی که بر ضد خود تجزیه شود، نابود خواهد شد، و هر شهر یا خانه‌ای که بر ضد خود تجزیه شود، پابرجا نخواهد ماند. اگر شیطان، شیطان را بیرون کند، بر ضد خود تجزیه شده است؛ پس چگونه حکومتش پابرجا خواهد ماند؟ و اگر من به یاری بِعِلزِبول دیوها را بیرون می‌کنم، شاگردان شما به یاری که آنها را بیرون می‌کنند؟ پس ایشان خودْ داوران شما خواهند بود. امّا اگر من به‌واسطۀ روح خدا دیوها را بیرون می‌کنم، یقین بدانید که پادشاهی خدا بر شما وارد آمده است. به‌علاوه، چگونه کسی می‌تواند به خانۀ مردی نیرومند درآید و اموالش را غارت کند، مگر این که نخست آن مرد را ببندد. سپس می‌تواند خانۀ او را غارت کند.

الف. عیسی افکار آنان را دریافت: این امر باوجود اینکه بسیار قابل توجه است، اما لزوماً نشانۀ الوهیت عیسی نمی‌باشد. روح‌القدس می‌تواند به هرکسی عطای ماوراییِ کلام معرفت را بدهد (به کلام معرفت در اول قرنتیان ۸:۱۲ اشاره شده است).

ب. هر حکومتی که بر ضد خود تجزیه شود، نابود خواهد شد: عیسی منطقاً مشاهده کرد که عاقلانه نیست شیطان، شیطان را بیرون کند. لازم بود که فریسیان توضیح دهند چطور شیطان از کاری که عیسی انجام داده، سود ‌می‌برد.

یک) «ممکن است یک شریر تسلیم شود و جای خود را به دیگری دهد تا برای کل جامعه شریران، منفعت بیشتری کسب کنند، اما هرگز یکی از آنها با دیگری درگیر نمی‌شود.» (پوول)

دو) «او در حقیقت گفت شیطان اگرچه شریر است، اما احمق نیست.» (بروس) «شریران هرچقدر هم که خطا داشته باشند، اما با یکدیگر درگیر نمی‌شوند؛ آن خطا برای خادمین استاد اعظم محفوظ است.» (اسپرجن)

ج. شاگردان شما به یاری که آنها را بیرون می‌کنند: عیسی مبنی بر تصور (اشتباه) آنان، پرسشی در مورد عملکرد خود از طریق شیطان از آنها می‌پرسد. اگر تفکر آنان درست بود، پس یهودیان خودشان چطور اخراج ارواح را انجام می‌دادند؟

یک) «یهودیانی که اخراج ارواح انجام می‌دادند، با استفاده از گیاهان و فرمول‌های جادویی، مراسم متداول را به اجرا در می‌آوردند، اما به احتمال زیاد نتایج به‌دست آمده، مطلوب نبود. عملی بی‌ضرر محسوب می‌شد و سنت از آن حمایت می‌کرد. عیسی در اخراج ارواح مانند همۀ کارهای دیگرش، اصیل بود و از روش‌های بسیار مؤثری استفاده می‌کرد. جرم او قدرتش بود که بر همگان آشکار شده بود.» (بروس)

دو) «اغلب اوقات رشک باعث می‌شود آنچه که در کسی تأیید شده را در دیگری محکوم کنند.» (اسپرجن)

سه) امّا اگر من به‌واسطۀ روح خدا دیوها را بیرون می‌کنم: «اگرچه خداوند ما در خود قدرت داشت، اما روح خدا را حرمت می‌نهاد و با قوت او عمل می‌کرد و در هرکاری که انجام می‌داد این حقیقت را ذکر می‌کرد.» (اسپرجن)

د. سپس می‌تواند خانۀ او را غارت کند: عیسی با استفاده از یک تشبیه، اقتدار خود در بستن قدرت شیطان را توضیح می‌دهد. او از آن مرد نیرومند، نیرومندتر است. عیسی با این کار اصلی ارزشمند را در جنگ روحانی بیان می‌کند و ما باید به یاد داشته باشیم عیسی اجازۀ استفاده از نام و قدرت خود را به ما می‌دهد و همچنین قـوّتی که برای بستن آن مرد نیرومند نیاز داریم را به ما عطا می‌کند.

یک) عیسی همچنین آشکار ساخت که او مرد نیرومندتری بود که گرفتار آن مرد نیرومند نشد. پیغام او این بود که «من تحت قدرت شیطان نیستم و با اخراج کردن او از آنانی که تسخیرشان کرده، ثابت می‌کنم که نیرومندترم.» «این واقعیت که من توانسته‌ام با موفقیت به قلمرو شیطان حمله کنم، گواه این است که او قادر به مقاومت نیست.» (بارکلی)

دو) عیسی به زندگی نجات یافته از سلطهٔ شیطان نگاه می‌کند و می‌گوید: «من باز هم جانی را از قلمروی شیطان به غنیمت گرفتم.» هیچ‌چیزی در زندگی ما نباید تحت سلطۀ شیطان باشد. آن شخصی که مرد نیرومند را می‌بندد و اموالش را غارت می‌کند، خداوند قیام کردۀ ماست.

۳. آیات (۳۰-۳۳) عیسی جایگاه ناامیدکنندۀ کسانی را نشان می‌دهد که به‌حدی سختدل بودند که می‌توانستند اعمال عیسی را به قدرت شیطانی نسبت دهند.

هر که با من نیست، بر ضد من است، و هر که با من جمع نکند، پراکنده می‌سازد. پس به شما می‌گویم، هر نوع گناه و کفری که انسان مرتکب شود، آمرزیده می‌شود، امّا کفر به روح آمرزیده نخواهد شد. هر که سخنی بر ضد پسر انسان گوید، آمرزیده شود، امّا هر که بر ضد روح‌القدس سخن گوید، نه در این عصر و نه در عصر آینده، آمرزیده نخواهد شد.

الف. هر که با من نیست، بر ضد من است: عیسی ابتدا توهمات در مورد هرگونه واکنش خنثی به خودش یا کارش را از بین برد. اگر کسی موافق با او نباشد، پس برضد اوست. اگر کسی با عیسی کار نکند هم با مخالفت فعال و هم با بی‌توجهی منفعلانه برضد عیسی عمل می‌کند (هر که با من جمع نکند، پراکنده می‌سازد).

یک) «در جهان فقط دو قدرت کار می‌کنند، قدرتی که جمع می‌کند و قدرتی که پراکنده می‌سازد. هرکسی که یکی از آنها را انجام دهد با دیگری مخالفت می‌کند.» (مورگان)

ب. امّا کفر به روح آمرزیده نخواهد شد: عیسی به رهبران مذهبی درمورد انکار کردن خودش هشدار داد. انکار عیسی، به‌خصوص باوجود آنچه که از عیسی و کارهای او دیده بودند، نشان می‌دهد که آنها کاملاً خدمت روح‌القدس را انکار می‌کردند. این خدمت به منظور شهادت به عیسی است، از این رو او هشدار می‌دهد که ارتکاب این گناه، گناهی نابخشودنی است.

یک) خدمت اصلی روح‌القدس شهادت‌دادن به عیسی است (او خود دربارۀ من شهادت خواهد داد. یوحنا ۲۶:۱۵) اگر کسی آن شهادت عیسی را به‌طور کامل و نهایی انکار کند، درحقیقت به روح‌القدس کفر گفته و در اصل او را در مورد شهادت به عیسی دروغگو می‌خواند. رهبران مذهبی بسیار نزدیک به این موقعیت بودند.

دو) انکار عیسی از دور و یا با دانش کم، امری بسیار ناخوشایند است؛ انکار شهادت روح‌القدس درمورد عیسی، امری مهلک است.

ج. نه در این عصر و نه در عصر آینده، آمرزیده نخواهد شد: پیامدهای ابدی این گناه ما را مجبور می‌سازد تا به جد به آن توجه کنیم. بنابراین چگونه کسی می‌تواند بداند مرتکب گناه کفرگویی به روح‌القدس شده است؟ این حقیقت که کسی مشتاق عیسی است، نشان می‌دهد که آن شخص مرتکب چنین گناهی نشده است. با این‌حال، انکار مستمر عیسی، دل ما را سخت‌تر می‌کند و ما را در مسیر انکار نهایی و کامل او قرار می‌دهد.

یک) برخی افراد -چه به شوخی و چه جدی- عمداً حرف‌هایی می‌زنند که تصور می‌شود مرتکب گناه کفر به روح شده‌اند. با خود فکر می‌کنند که شوخی‌ای سطحی با ابدیت است. با این‌حال کفر حقیقی به روح‌القدس، چیزی بیش از وِرد و یا چیدمانی از کلمات است. این موقعیتی حیاتی است که شهادت روح‌القدس در مورد عیسی را انکار می‌کند. حتی اگر برخی افراد عمداً چنین چیزهایی گفته باشند، همچنان می‌توانند توبه کنند و از انکار کامل عیسی خودداری کنند.

دو) «بسیاری از افراد وفادار نگران و هراسانند که مبادا مرتکب چنین گناه نابخشودنی شده باشند، اما بگذارید خاطر‌نشان کنم هر ایمانداری که به مأموریت الهی عیسی‌مسیح ایمان داشته باشد، هرگز مرتکب چنین گناهی نمی‌شود: بنابراین از الان تا هر وقت دل هیچ‌کس نباید به سبب چنین خطبی بلغزد. آمین.» (کلارک)

۴. آیات (۳۳-۳۷) سخنان رهبران مذهبی، تباهی دلشان را آشکار می‌سازد.

«اگر میوۀ نیکو می‌خواهید، درخت شما باید نیکو باشد، زیرا درخت بد میوۀ بد خواهد داد. درخت را از میوه‌اش می‌توان شناخت. ای افعی‌زادگان، شما که بدسیرت هستید، چگونه می‌توانید سخن نیکو بگویید؟ زیرا زبان از آنچه دل از آن لبریز است، سخن می‌گوید. شخص نیک، از خزانۀ نیکوی دل خود نیکویی برمی‌آوَرَد و شخص بد، از خزانۀ بد دل خود، بدی. امّا به شما می‌گویم که مردم برای هر سخن پوچ که بر زبان برانند، در روز داوری حساب خواهند داد. زیرا با سخنان خود تبرئه خواهید شد و با سخنان خود محکوم خواهید گردید.»

الف. درخت را از میوه‌اش می‌توان شناخت: میوۀ بد سخنان آنان (وقتی که عیسی را محکوم کردند) ریشۀ بدی که در دل آنان رشد کرده بود را آشکار ساخت. اگر آنها دل خود را با خدا صاف می‌کردند، سخنانی که درمورد عیسی می‌گفتند نیز درست می‌شد.

ب. ای افعی‌زادگان: عیسی با این سخنان رهبران مذهبی را «پسران شیطان» خواند. آنها از نسل ابلیس، آن مار بزرگ بودند و نه از نسل خداوند. ذات شیطانی باعث می‌شد سخنان شریرانه درمورد عیسی بگویند (شما که بدسیرت هستید، چگونه می‌توانید سخن نیکو بگویید).

ج. زیرا زبان از آنچه دل از آن لبریز است، سخن می‌گوید: سخنان ما، دل ما را آشکار می‌سازد. اگر در دل رهبران مذهبی خزانۀ نیکو وجود داشت، این امر در چیزهای نیکو آشکار می‌شد.

یک) امّا به شما می‌گویم که مردم برای هر سخن پوچ که بر زبان برانند، در روز داوری حساب خواهند داد: «سخن بیهوده و پوچ، مورد داوری قرار خواهد گرفت، اگر چنین است سخن شریرانه و خبیثانه چگونه خواهد بود؟» ترپ

دو) آدام کلارک گفت مفهوم کلمۀ عبری که در اینجا سخن پوچ ترجمه شده «کلمه‌ایست که به هیچ کاری اشاره نمی‌کند و به شنوندگان نه رحمتی می‌رساند و نه سفارشی» اگر چنین چیزی درست باشد، بسیاری از واعظین باید دریابند که محکوم به انجام چنین گناهی هستند.

د. زیرا با سخنان خود تبرئه خواهید شد و با سخنان خود محکوم خواهید گردید: بدین طریق عیسی به محکومیت پیش‌بینی شده پاسخ داد، او این سخنان را بسیار مهم دانست. کلماتْ منعکس‌کنندۀ دل هستند، انسان می‌تواند به درستی با سخنانش تبرئه ‌شود.

یک) پولس نیز در مورد اهمیت کلام گفت: که اگر به زبان خود اعتراف کنی «عیسی خداوند است» و در دل خود ایمان داشته باشی که خدا او را از مردگان برخیزانید، نجات خواهی یافت. (رومیان ۹:۱۰)

علمای دین و فریسیان از عیسی تقاضای آیت کردند.

۱. آیات (۳۸-۴۰) عیسی به درخواست علمای دین و فریسیان پاسخ می‌دهد.

آنگاه عده‌ای از علمای دین و فَریسیان به او گفتند: «استاد، می‌خواهیم آیتی از تو ببینیم.» پاسخ داد: «نسل شرارت‌پیشه و زناکار آیتی می‌خواهند! امّا آیتی بدیشان داده نخواهد شد، جز آیت یونس نبی. زیرا همان‌گونه که یونس سه روز و سه شب در شکم ماهیِ بزرگی بود، پسر انسان نیز سه روز و سه شب در دل زمین خواهد بود.

الف. استاد، می‌خواهیم آیتی از تو ببینیم: اشتیاق آنها برای دیدن یک آیت درحقیقت به طریقی دیگر نشان‌دهندۀ این بود که امید به طرد کردن او داشتند. اگر عیسی نشانه‌ای فراهم می‌آورد، آنها راه دیگری برای سخن گفتن بر ضد او پیدا می‌کردند تا به خودشان ثابت کنند که عیسی همان کسی است که آنها تصور می‌کردند، فرستادۀ شیطان (متی ۲۴:۱۲).

یک) «اشتیاق و احترامی که در این تقاضا دیده می‌شود، ظاهری و غیرواقعی می‌باشد: استاد، می‌خواهیم (موقعیت تأکیدی) نشانه‌ای از تو ببینیم. این امر یادآور ادای احترام تحقیرآمیز سربازان نسبت به عیسی در زمان دستگیری او بود (متی ۲۷:۲۷-۳۱)

دو) «آیا عیسی به اندازه کافی نزد آنها آیت به انجام نرسانده بود؟ همۀ آن معجزاتی که او در برابر دیدگان آنها به انجام رسانده بود، چه بودند؟ آنها این درخواست را یا به دلیل کنجکاوی بیهوده… یا به دلیل مخالفت مستقیم با او داشتند.» پول

ب. نسل شرارت‌پیشه و زناکار آیتی می‌خواهند: عیسی تقاضای آنان برای یک آیت را محکوم کرد، مخصوصاً هنگامی‌که آیات بی‌شماری در برابر چشمان آنان به انجام رسانده بود. به آسانی می‌توان درمورد قدرت معجزه‌‌آسای آیات در تبدیل دل شکاکان و بدبینان اغراق کرد.

ج. جز آیت یونس نبی: عیسی آنها را با یک آیت مطمئن ساخت، اما آن نشانۀ عظیم که همان رستاخیز او بود به آنان داده خواهد شد. یونس به دلیلی فراتر از موعظه برای نینوا، نبی بود؛ زندگی او، نبوتی از مرگ و قیام عیسی بود.

د. زیرا همان‌گونه که یونس سه روز و سه شب در شکم ماهیِ بزرگی بود: یونس حقیقتاً تصویری از کار عیسی بود. یونس زندگی خود را داد تا خشم خدا که بر مردم قرار می‌گرفت را فرونشاند. اما مرگ هم مانع او نشد، بعد از سه روز و سه شب که محبوس بود، زنده و آزاد شد. این تصویری پر شکوه از عیسی در جایگاهی غیرقابل انتظار است.

یک) عیسی به سه روز و سه شب اشاره می‌کند، و برخی فکر می‌کنند که عیسی باید حداقل ۷۲ ساعت را در قبر گذرانده باشد. این امر اکثر گاه‌شمارهای مرگ و قیام عیسی  را با مشکل رو‌به‌رو می‌کند و همچنین غیرضروری است، چرا که کاربری آرایه‌های ادبی باستانی را مد نظر نمی‌گیرد. استاد یهودی ایلعاذر بن آزاریا (درحدود سال ۱۰۰ میلادی؛ منقول در کلارک و منابع دیگر) این روش سخن گفتن را بدین شکل شرح می‌دهد: «یک روز و یک شب، یک روز کامل است و قسمتی از یک روز کامل نیز به‌عنوان یک روز کامل حساب می‌شود.» این امر نشان می‌دهد که چطور در زمان عیسی عبارت سه روز و سه شب لزوماً به معنای ۷۲ ساعت کامل نیست، بلکه زمانی است که حداقل شامل قسمتی از سه روز و سه شب می‌شود. شاید دلایل خوبی برای به چالش کشیدن گاه‌شماری سنّتی مرگ و رستاخیر عیسی وجود داشته باشد، اما هیچ‌یک از آنها برای تحقق کلام عیسی‌مسیح ضروری نیستند.

دو) اگر عیسی روز اول و یا روز پنجم از مردگان برمی‌خاست، آنگاه می‌توانستیم بگوییم او دروغگو و نبی کذبه است، چون گفت که در روز سوم برخواهد خاست، اما در اشتباه بود» اما عیسی اشتباه نکرد. او هرگز اشتباه نمی‌کند.

سه) با این وجود نباید موضوع اصلی را فراموش کنیم. «شما درخواست آیت می‌کنید، من آیت خدا هستم. شما از تشخیص من وا ماندید، مردم نینوا هشدار خدا در یونس را تشخیص دادند؛ حتی ملکۀ صبا حکمت خدا را در سلیمان شناخت.» بارکلی

۲. آیات (۴۱-۴۲) عیسی اعلام کرد که محکومیت رهبران مذهبی توسط مردمان نینوا و ملکۀ صبای جنوبی انجام خواهد شد.

مردم نینوا در روز داوری با این نسل بر خواهند خاست و محکومشان خواهند کرد، زیرا آنها در اثر موعظۀ یونس توبه کردند، و حال آنکه کسی بزرگتر از یونس اینجاست. ملکۀ جنوب در روز داوری با این نسل بر خواهد خاست و محکومشان خواهد کرد، زیرا او از آن سوی دنیا آمد تا حکمت سلیمان را بشنود، و حال آنکه کسی بزرگتر از سلیمان اینجاست.

الف. مردم نینوا در روز داوری با این نسل بر خواهند خاست و محکومشان خواهند کرد: به عبارت ساده، هر که بامش بیش، برفش بیشتر. هم مردم نینوا و هم ملکۀ جنوب باوجود اینکه اطلاعات کمتری داشتند، باز توبه کردند. انکار چنین مسئولیتی توسط رهبران مذهبی قابل دفاع نبود.

یک) آدام کلارک توضیح می‌دهد که به طرق مختلف، شهادت عیسی از یونس عظیم‌تر بود.

·             «مسیح که به یهودیان موعظه کرد، در ذات، شخصیت و مأموریت بسیار عظیم‌تر از یونس بود.»

·             «یونس فقط برای چهل روز در نینوا موعظۀ توبه کرد، در حالیکه مسیح در میان یهودیان چندین سال موعظه کرد.»

·             «یونس برای اقتدار بخشیدن به موعظۀ خود دست به هیچ معجزه‌ای نزد، در حالیکه مسیح هر روزه هر جایی که می‌رفت معجزات بسیاری به انجام می‌رساند.»

·             «با وجود همه اینها، مردم یهودا توبه نکردند در حالیکه مردم نینوا توبه کردند.»

ب. کسی بزرگتر از یونس اینجاست: سلیمان پسر داوود بود و یکی از بزرگترین عناوین مسیحایی عیسی «پسر داوود» بود. عیسی پسر داوود بود که از سلیمان بسیار بزرگتر بود.

یک) یک بار دیگر ادعای عیسی در مورد عظمت خودش، ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد. او در مقابل این رهبران مذهبی ایستاد و ادعا کرد از ثروتمندترین و حکیم‌ترین پادشاه اسرائیل بزرگتر است، این کار او بسیار جسورانه بود، اما ظاهراً جسارت عیسی به خوبی موجه بود.

۳. آیات (۴۳-۴۵) پیامدهای خطرناک انکار عیسی.

«هنگامی‌که روح پلید از کسی بیرون می‌آید، به مکانهای خشک و بایر می‌رود تا جایی برای استراحت بیابد، امّا نمی‌یابد. پس می‌گوید ”به خانه‌ای که از آن آمدم، بازمی‌گردم.“ امّا چون به آنجا می‌رسد و خانه را خالی و رُفته و آراسته می‌یابد، می‌رود و هفت روح بدتر از خود را نیز می‌آورد و همگی داخل می‌شوند و در آنجا سکونت می‌گزینند. در نتیجه، سرانجام آن شخص بدتر از حالت نخست او می‌شود. عاقبت این نسل شریر نیز چنین خواهد بود.»

الف. هنگامی‌که روح پلید از کسی بیرون می‌آید: در این مضمون، منظور اصلی عیسی، اصول دیوزدگی نبود. او جدّیتِ انکار کامل عیسی همچون کاری که رهبران مذهبی انجام داده بودند را شرح می‌دهد.

یک) این انکار و مخالفت با عیسی بسیار بدتر از شرایط قبلی بود. این نسل شریر ـ که رهبران مذهبی که عیسی را انکار می‌کردند، نمونه‌ای از این نسل بودند ـ سرانجامی بدتر از حالت نخست خود خواهند داشت. آنها عیسی را به شکلی وسیع طرد و رد کردند، چون به مزاج آنها مسیحایی نمی‌آمد، از آن نظر که مسیحی سیاسی و نظامی نبود. با این وجود، تشنگی آنان برای چنین مسیحی باعث نابودیشان در سال ۷۰ میلادی شد.

دو) استفاده از این تصویر برخی از اصول دیوزدگی را نشان می‌دهد، همچنین نشان می‌دهد عیسی به‌عنوان یک پدیدۀ حقیقی با این موضوع روبرو می‌شد و آن را مسئله خرافی بین مردم آن زمان نمی‌دانست. «اگر دیوزدگی حقیقت نداشت، خداوند ما در اینجا برای نشان دادن شرایط واقعی قوم یهود و ویرانی آیندۀ آنها، به این موضوع متوسل نمی‌شد.» کلارک

ب. هنگامی‌که روح پلید از کسی بیرون می‌آید، به مکانهای خشک و بایر می‌رود تا جایی برای استراحت بیابد، امّا نمی‌یابد: ظاهراً دیوها (یا دست‌کم برخی از آنها) به دنبال میزبانی انسانی و مکانی خالی در انسانها هستند و آن را دعوتی برای خود می‌دانند.

یک) «شیطان جایی که نمی‌تواند شرارتی در حق انسانها انجام دهد، آرامش ندارد.» (پوول)

دو) به خانه‌ای که از آن آمدم، بازمی‌گردم: «شریرِ پلید، انسان را خانه می‌خواند. جسارت او حیرت‌انگیز است. ولی او خانه را نساخته یا نخریده، پسهیچ حقی بر آن ندارد.» اسپرجن

سه) روح پلید نمی‌تواند در شخصی ساکن شود، مگر آنکه خانه را خالی یابد -یعنی روح عیسی‌مسیح در شخص ساکن نباشد. خالی بودن آن مکان برای شریر کافی است و رُفته و آراسته بودن آن مهم نیست. «شیطان اعتراضی نمی‌کند که خانه‌اش رُفته و مرتب شده، چرا که شخصی اخلاق‌گرا به همان اندازه می‌تواند غلام او باشد که شخصی فاسق غلام اوست. تا زمانی که این دل توسط دشمن بزرگش اشغال نشود و او می‌تواند از این شخص برای اهداف خود استفاده کند، این دشمن روح اجازه خواهد داد او تا جایی که می‌خواهد اصلاحات انجام دهد.» اسپرجن

چهار) اگر با عیسی پُـر باشیم، توسط روح خدا تولد تازه یافته باشیم، آنگاه دیگر نمی‌توانیم خالی باشیم و توسط ارواح پلید تسخیر شویم. «اگرچه شیطان زنجیر خود را بر ما تکان می‌دهد، اما نمی‌تواند نیش خود را در ما فرو برد.» (ترپ)

ج. در نتیجه، سرانجام آن شخص بدتر از حالت نخست او می‌شود: این امر ضرورت پُـر‌بودن از روح عیسی‌مسیح را برجسته می‌کند. چیزهایی بدتر از دیوزدگی وجود دارد، انسان می‌تواند بسیار بیشتر گرفتار مصیبتی عظیم باشد. پاسخ به چنین مصیبتی پُـر‌شدن از روح عیسی‌مسیح است.

۴. آیات (۴۶-۵۰) عیسی خانوادۀ حقیقی خود را معرفی می‌کند.

در همان حال که عیسی با مردم سخن می‌گفت، مادر و برادرانش بیرون ایستاده بودند و می‌خواستند با وی گفتگو کنند. پس شخصی به او خبر داد که: «مادر و برادرانت بیرون ایستاده‌اند و می‌خواهند با تو گفتگو کنند.» پاسخ داد: «مادر من کیست؟ و برادرانم چه کسانی هستند؟» سپس با دست خود به سوی شاگردانش اشاره کرد و گفت: «اینانند مادر و برادران من! زیرا هر که ارادۀ پدر مرا که در آسمان است به جای آوَرَد، برادر و خواهر و مادر من است.»

الف. مادر و برادرانش بیرون ایستاده بودند و می‌خواستند با وی گفتگو کنند: با درنظر گرفتن بستر مخالفت‌هایی که با عیسی وجود داشت، جایز به نظر می‌رسید که خانوادهٔ او به دنبال این باشند که از او بخواهند از خدمت نزاع‌برانگیز خود پا پس بکشد.

یک) «اعضای خانوادۀ او آمده بودند تا او را با خود ببرند. بدون شک، فریسیان خدمت او را برای خانواده‌اش طوری جلوه داده بودند که فکر می‌کردند بهتر است به نحوی مانع او شوند.» (اسپرجن)

ب. مادر من کیست؟ و برادرانم چه کسانی هستند؟: ممکن است انتظار داشته باشیم خانوادۀ عیسی برای او جایگاه ویژه‌ای داشته باشند و این امر ما را شگفت‌زده می‌کند که آنها از هیچ امتیاز ویژه‌ای نزد او برخوردار نبودند.

یک) مادر من کیست: مریم، مادر عیسی، هیچ امتیاز خاصی از سوی عیسی دریافت نکرد، نه در آن زمان و نه در زمان حال. او نمونه‌ای شگفت‌انگیز از کسی است که از سوی خدا امتیاز ویژه‌ای یافت و کنار عیسی ایستاد، اما والاتر از دیگرانی که ارادۀ پدر مرا که در آسمان است به جای آوَرَد نیست.

دو) برادرانم چه کسانی هستند: مشخص است که عیسی برادرانی داشت. تعلیم کاتولیک رومی درمورد باکره‌بودن دائمی مریم با مفهوم واضحِ کتاب‌مقدس در تضاد است. به نظر می‌رسد برادران عیسی تا قبل از مرگ و قیام او، هرگز از خدمتش حمایت نکردند (یوحنا ۷:۵).

سه) «طبیعی‌ترین درکی که می‌توانیم از مفهوم کلمهٔ برادران داشته باشیم، این است که این واژه را اشاره‌ای به پسران مریم و یوسف بدانیم، بنابراین آنها از طرف مادر، برادران عیسی بودند.» تلاش برای ایجاد معنی دیگر از کلمهٔ برادران کاری نیست «جز تفسیر مذهبی جهت حمایت از عقیده‌ای که بعد از دوران نگاشته‌شدن عهد‌جدید به وجود آمد.» (کارسون)

ج. زیرا هر که ارادۀ پدر مرا که در آسمان است به جای آوَرَد، برادر و خواهر و مادر من است: این عزیزان که ارادۀ خداوند را به‌جای می‌آورند، درمقابل «نسل شرارت پیشه و زناکار» قرار دارند که به فریسیان اشاره دارد (متی ۳۹:۱۲).

یک) «او عار ندارد آنان را برادران بخواند.» (اسپرجن)

دو) می‌تواینم این امر را به‌عنوان یک دعوت پر فیض ببینیم، حتی این دعوت شامل رهبران مذهبی که عمیقاً از عیسی نفرت داشتند و علیه او توطئه می‌کردند نیز بود. آنها هنوز هم می‌توانستند بیایند و عضوی از خانوادۀ عیسی شوند.

سه) «آنان بهترین خویشان عیسی بودند که توسط روح با او پیوند خورده و توسط سکونت روح او، با او یکی شده بودند. به‌طور کلی تصور می‌کنیم خویشان عیسی باید توجه و محبت خاصی از او دریافت کنند و بدون شک او چنین کاری می‌کند: اما در اینجا کسانی که ارادۀ خدا را به‌جا می‌آورند توسط مسیح با برادران، خواهران و حتی مادر باکرۀ او برابر شدند.» (کلارک)

چهار) «تنها نکته‌ٔ دیگری که می‌توانیم از این پاراگراف بیاموزیم، این است که ایمانداران و مقدسین برای مسیح بسیار عزیز هستند؛ او آنان را به اندازۀ مادر، برادران و خواهران خود عزیز می‌داند، در نتیجه احترامی که باید برای چنین افرادی داشته باشیم را به ما می‌آموزاند.» (پول)