فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
متی باب ۱۷- دگرگونی سیمای عیسی، پیروزی و پرداخت مالیات
دگرگونی سیمای عیسی(تبدیل هیئت)
۱. آیات (۱-۲) دگرگونی سیمای عیسی درحضور شاگردان.
شش روز بعد، عیسی، پطرس و یعقوب و برادرش یوحنا را برگرفت و آنان را با خود بر فراز کوهی بلند، به خلوت برد. در آنجا، در حضور ایشان، سیمای او دگرگون شد: چهرهاش چون خورشید میدرخشید و جامهاش همچون نور، سفید شده بود.
الف. عیسی، پطرس و یعقوب و برادرش یوحنا را برگرفت: عیسی از همۀ شاگردان دعوت نکرد، بلکه فقط این سه شاگرد را فراخواند. شاید عیسی این کار را انجام داد تا مانع شود این روایت معجزۀ شگفتانگیز زودتر از زمان مناسبش بازگو شود (متی ۹:۱۷). برخی دیگر بر این باورند که او این کار را انجام داد چون این سه نفر بیش از دیگران به نظارت نزدیک احتیاج داشتند.
یک) شش روز بعد: «لوقا گفت در حدود هشت روز پس از این سخنان عیسی چنین اتفاقی رخ داد (لوقا ۲۸:۹) لوقا براساس شیوۀ گویش یونانی صحبت کرد و منظورش یک هفته بعد بود.» (کارسون)
ب. و آنان را با خود بر فراز کوهی بلند، به خلوت برد: درمورد مکان کوه دگرگونی سیما (تبدیل هیئت) چندین نظریه وجود دارد.
· کوه تابور (به ارتفاع حدود ۵۸۰ متر)؛ زیاد بلند نبود و در مسیر قیصریۀ فیلیپی به کفرناحوم قرار نداشت.
· کوه حرمون (به ارتفاع حدود ۲۸۳۵ متر) که کوهی بلند بود، اما شاید برای مشارکت آنان و سپری کردن تمام شب در آنجا بیش از اندازه سرد و بلند بود. همچنین این کوه به جماعات یهودی نزدیک نبود و به همین دلیل این امکان وجود نداشت که آنها به محض پایین آمدن عیسی از کوه با او ملاقات کنند (متی ۱۷:۱۴، لوقا ۳۷:۹).
· کوه میرون (به ارتفاع حدود ۱۱۹۰ متر) بلندترین کوه در منطقۀ یهودی بود و همچنین در مسیر قیصریۀ فیلیپی و کفرناحوم واقع شده بود. نظر کارسون بیشتر بر این موقعیت مکانی است.
یک) «نام این کوه بلند هرگز قابل شناسایی نخواهد بود؛ برای آنانی که این مکان را میشناختند، هیچ اطلاعاتی ذکر نشده است. شاید شما کوه تابور را ترجیح دهید و یا حرمون. اما کسی نمیتواند بهدرستی در این مورد تصمیمی بگیرد.» (اسپرجن)
ج. در حضور ایشان، سیمای او دگرگون شد: کلمۀ دگرگون به تبدیل اشاره دارد، نه فقط تغییر ظاهری محض. تأثیر این دگرگونی بسیار چشمگیر بود؛ ظاهر عیسی بسیار درخشان شد بهطوریکه آنها نمیتوانستند به او خیره شوند (چون خورشید).
یک) فعل «metamorphoo» (دگرگون، تبدیل، تغییر حالت) بیانگر نوعی تغییر درونی در ماهیت است که تجلی ظاهری آن مشهود است.» (کارسون) ممکن است این شکوه در باغ جتسیمانی برجسته شده باشد، یعنی وقتی عیسی به آنانی که برای دستگیری او آمده بودند، گفت: «من هستم» و آنها پس رفته و زمین افتادند (یوحنا ۶:۱۸).
دو) درحقیقت این معجزهای جدید نبود، بلکه توقفی موقتی در اتفاقی مداوم بود. معجزۀ حقیقی این بود که عیسی بیشتر مواقع میتوانست مانع نمایان شدن این جلال شود. با اینحال یوحنا گفت: «ما جلال او را دیدیم» پطرس نیز نوشت: «ما شاهدین عینی جلال او بودیم.»
سه) «برای مسیح آشکار شدن جلالش موضوع کم اهمیتتری از پنهان کردن جلالش بود. جلال او همیشگی و ابدی است و او این جلال را مخفی کرد و اگرچه غنی بود، اما بهخاطر ما فقیر شد.» (اسپرجن)
چهار) این اتفاق بهعنوان تحقق وعدۀ متی ۱۶:۲۸ رخ داد. باید به یاد داشته باشیم که تقسیمات آن فصل و آیه در نوشتههای اصلی رسولان و تا قرن شانزدهم وجود نداشته است.
د. چهرهاش چون خورشید میدرخشید و جامهاش همچون نور، سفید شده بود: چهرۀ او مانند خورشید شروع به درخشیدن کرد. او به ماهیتی دیگر با بدنی دیگر تبدیل نشد، بلکه این چهرۀ او بود که میدرخشید.
یک) عیسی وقتی در جلال خود درخشید شاگردانش را همراه خود داشت. او جدا از آنان جلال نیافت، زیرا آنان در جلال او شریک بودند. «ای پدر، میخواهم آنها که به من بخشیدهای با من باشند، همانجا که من هستم، تا جلال مرا بنگرند، جلالی که تو به من بخشیدهای» (یوحنا ۲۴:۱۷).
دو) «نکتهٔ دیگری که میتوانیم از خداوندمان عیسی که خود را در جلال بر شاگردانش نمایان کرد، و از این رو جامهای از نور بر تن او پوشانده شد، بیاموزیم، این است که بهندرت از جلالی که بدن بشری قادر به آن است، آگاه هستیم.» (اسپرجن)
۲. آیهٔ (۳) موسی و ایلیا با عیسی ظاهر شدند.
در این هنگام، موسی و ایلیا در برابر چشمان ایشان ظاهر شدند و با عیسی به گفتگو پرداختند.
الف. موسی و ایلیا: جالب است که این دو شخصیت عهدعتیق ظاهر شدند و با عیسی که سیمایش دگرگون شده بود، سخن گفتند. موسی حدود ۱۴۰۰ سال قبل و ایلیا حدود ۹۰۰ سال قبل میزیستند؛ با اینحال آنها زنده بودند و به نحوی رستاخیز کرده و به حالت جلال یافته در آمدند.
یک) منطقی است که تصور کنیم این دو شخصیت خاص عهدعتیق به این دلیل ظاهر شدند که نمایندۀ شریعت (موسی) و انبیا (ایلیا) بودند. مجموعهای از مکاشفۀ عهدعتیق برای ملاقات با عیسی پای کوه تبدیل هیئت آمد.
دو) همچنین میتوانیم بگوییم موسی و ایلیا نمایندۀ آنهایی بودند که نزد خدا برده شدند (موسی در یهودا ۹ و ایلیا در دوم پادشاهان ۱۱:۲). بهطور خاصتر میتوان گفت موسی نمایندۀ آنهایی است که مردند و به جلال رسیدند و ایلیا نمایندۀ آنهایی است که بدون مرگ به آسمان برده شد (همانطور که در اول تسالونیکیان ۱۳:۴-۱۸ توصیف شده است).
سه) از این امر درمییابیم که: «مقدسینی که مدتها پیش مُرده بودند همچنان زنده هستند، در شخصیت خود زنده هستند و با نامهای خودشان شناخته میشوند و از مصاحبت با عیسی لذت میبرند.» (اسپرجن)
ب. و با عیسی به گفتگو پرداختند: لوقا ۳۱:۹ موضوع گفتگوی آنها را میگوید: «آنها دربارۀ خروج عیسی سخن میگفتند که میبایست بهزودی در اورشلیم رخ دهد.» آنها درمورد کار آتی صلیب و احتمالاً رستاخیز بعد از آن صحبت میکردند.
یک) «و کجا موضوعی عظیمتر از این مرگ شگفتانگیز و رستاخیز پرجلال یافت میشد؟» (مایِر)
دو) «آنها “بر ایشان ظاهر شدند“ ولی “با او سخن گفتند“؛ هدف این دو شخص مقدس گفتگو با رسولان نبود، بلکه با سرورشان بود. اگرچه این مقدسین بر آنان نیز مشهود بودند، اما مشارکت آنها با عیسی بود.» (اسپرجن)
۳. آیات (۴-۵) پطرس، عیسی را با موسی و ایلیا برابر میسازد و این امر بسیار آشکار است، به همین دلیل صدایی از ابر جلال خدا او را سرزنش کرد.
پطرس به عیسی گفت: «ای سرورم، بودن ما در اینجا نیکوست. اگر بخواهی، سه سرپناه میسازم، یکی برای تو، یکی برای موسی و یکی هم برای ایلیا.» هنوز این سخن بر زبان پطرس بود که ناگاه ابری درخشان ایشان را در بر گرفت و ندایی از ابر در رسید که: «این است پسر محبوبم که از او خشنودم؛ به او گوش فرا دهید!»
الف. «ای سرورم، بودن ما در اینجا نیکوست. اگر بخواهی، سه سرپناه میسازم، یکی برای تو، یکی برای موسی و یکی هم برای ایلیا.»: مرقس ۶:۹ و لوقا ۳۳:۹ اشاره میکند که پطرس وقتی این سخن را گفت، نمیدانست چه میگوید. اگرچه او بدون اینکه فکر کند، این حرف را بر زبان آورد، اما تأثیر این کلمات، عیسی را در سطحی برابر با ایلیا و موسی قرار داد و برای هریک سرپناهی یکسان میساخت.
یک) «پطرس پیشنهاد حفظ این تشکل سه نفره را داد: موسی، آورندۀ شریعت، ایلیای اصلاحگر، عیسی، مسیح.» (مورگان)
دو) «سایهبانها [سرپناه] (کلمهای که بهطور معمول برای این مفهوم به کار میرفت، خیمهها بود) پناهگاههای موقتی از شاخهها بودند مانند همان چیزهایی که برای عید “خیمهها“ ساخته میشد.» (فرانس)
سه («آن شخص چقدر خودخواهانه فکر کرد: “این برای ما خوب است! “اما برای سایر آن دوازده رسول و برای شاگردان دیگر و برای بقیۀ جهان چه باید انجام میشد؟» (اسپرجن)
ب. ناگاه ابری درخشان ایشان را در بر گرفت: این همان ابر جلال خدا بود که در عهدعتیق «شکیناه» خوانده میشد. خدای پدر از این ابر جلال صحبت کرد.
یک) «وقتی خدا به انسان نزدیک میشود، حتماً لازم است که جلالش پوشیده شود. هیچ انسانی نمیتواند صورت خدا را ببیند و زنده بماند. به همین روی این ابر در این نمونه و سایر موارد وجود دارد.» (اسپرجن)
ج. این است پسر محبوبم که از او خشنودم؛ به او گوش فرا دهید!: خدای پدر، از آسمان تلاش پطرس برای برابر ساختن عیسی با ایلیا و موسی را سرزنش کرد –هنوز این سخن بر زبان پطرس بود. مهم بود که حرف پطرس قطع شود و همه بدانند که عیسی خاص و پسر محبوب است، او سزاوار توجه خاص ما است، پس به او گوش فرا دهید!
یک) میتوان گفت هرچه که خدای پدر گفت از کتابمقدس بود.
· در مزمور ۷:۲، خدای پدر به پسر میگوید: «تو پسر من هستی.»
· در اشعیا ۱:۴۲، خدای پدر به پسر میگوید: «که جانم از او خشنود است.» و یا در متی ۱۸:۱۲ نیز همین متن را نقلقول میکند: «محبوب من که جانم از او خشنود است!»
· در تثنیه ۱۵:۱۸، خدای پدر از طریق موسی درمورد آمدن ثانویۀ عیسی نبوت میکند: «به اوست که باید گوش فرا دهید.»
دو) «رویدادی بسیار متعال بود، ولی با اینحال هیچ کلمهای بهتر از کلماتی نیست که خداوند خودش درمورد پسرش گفته و در قرون گذشته در میان صفحات مکتوبات مقدس ثبت شده است… بنابراین در اینجا صدای خداوند چهار کلمه از کتابمقدس را بیان میکند و به یقین اگر خداوند از طریق زبان کتابمقدس صحبت میکند، پس خادمینش چقدر بیشتر باید اینگونه سخن گویند؟ ما زمانی بهترین وعظ را انجام میدهیم که کلام خدا را موعظه کنیم.» (اسپرجن)
سه) این امر یکی دیگر از موضوعات مهم در متی درمورد درگیری عیسی و رهبران مذهبی است. با سخنانی که از آسمان بیان شد، خدای پدر واضح عیسی را بالاتر از شریعت و انبیا قرار داد. عیسی یک آورندۀ شریعت و یا پیامبر دیگر نبود، بلکه او یگانه پسر محبوب بود.
چهار) «اگر خدای پدر میگفت: “این پسر من است،“ چنین فرزندخواندگی پر از فیض را حرمت بدارید! او با چنین پسری به فرزندان دیگر نیاز ندارد, ولی او به این دلیل که ما به پدر نیاز داشتیم، فرزندان خود نساخت.» )اسپرجن(
د. به او گوش فرادهید! اگر ما باید به هر کسی گوش دهیم، پس باید به عیسی نیز گوش دهیم. ممکن است تصور شود این صدا از آسمان این چنین سخن گفت: «به من گوش فرادهید!» اما خدای پدر گفت: «به او گوش فرادهید!» همه چیز به عیسی اشاره دارد.
یک) «این سخنان، مسیح را بهعنوان تنها طبیب و معلم کلیسا، یعنی تنها کسی که مسیحیان باید به او گوش فرادهند، قرار داد: این امر خادمین کلام خدا را ضایع نمیکند، آنان که جز مفسرین کلام او نیستند و قرار نیست چیزی بیش از سخنگوی عیسی که حرفش را بهسادگی بیشتر بیان میدارد در نظر گرفته شوند.» (پول)
دو) «اگر پطرس استاد ماست پس بیایید او را اینگونه بخوانیم؛ اگر کالوین استاد ماست، پس بیایید او را اینگونه بخوانیم؛ اگر وسلی استاد ماست، پس بیایید او را اینگونه بخوانیم؛ اما اگر ما شاگردان عیسی هستیم ،پس بیایید او را پیروی کنیم، او را با افرادی دیگری که تصور میکنیم آنها نیز عیسی را پیروی میکنند، پیروی کنیم.» (اسپرجن)
۴. آیات (۶-۸) واکنش شاگردان همراه با ترسی مقدس بود.
با شنیدن این ندا، شاگردان سخت ترسیدند و به روی، بر خاک افتادند. امّا عیسی نزدیک شد و دست بر آنان گذاشت و گفت: «برخیزید و مترسید!» چون چشمان خود را برافراشتند، هیچکس دیگر را ندیدند جز عیسی و بس.
الف. شاگردان سخت ترسیدند و به روی، بر خاک افتادند: آنها نه وقتی دگرگونی سیمای عیسی را دیدند و نه وقتی چهرۀ او همچون خورشید درخشید و نه وقتی که جامهاش همچون نور سفید شد و نه وقتی که موسی و ایلیا ظاهر شدند و نه وقتی که با عیسی سخن گفتند و نه حتی وقتی که ابر جلال ظاهر شد و بر آنان سایه انداخت به روی نیفتادند، بلکه شاگردان وقتی این ندا را از آسمان شنیدند، به روی، بر خاک افتادند.
یک) «آنها در حضور مستقیم خدا بودند و صدای پدر را میشنیدند: پس ممکن بود بیفتند، سجده کنند و بلرزند. تجسم بسیار آشکار خداوند حتی اگرچه به عیسی مربوط بود، ولی بیشتر از اینکه ما را قدرت ببخشد، باعث میشود بر زمین بیفتیم.» (اسپرجن)
ب. برخیزید و مترسید!: یک بار دیگر شاگردان بهطور خاص از عیسی ترسیدند. این امر به توضیح هدف دگرگونی سیمای عیسی کمک میکند: این دگرگونی به آن هدف بود که شاگردان را نسبت به مسیح بودن عیسی مطمئن سازد، حتی اگر واقعاً همانطور که خود در کمال تعجب دیگران گفته بود، مصلوب میشد.
یک) به این متن توجه داشته باشید: عیسی فقط فروتنی و رنجدیده بودن خودش را بر آنان مکشوف ساخت. منطقی است که آنان در این زمان گواهی الهی دیگری درمورد عیسی بهعنوان پسر خدا دریافت کردند.
ج. چون چشمان خود را برافراشتند، هیچکس دیگر را ندیدند جز عیسی و بس: شایان توجه است که یکبار دیگر همۀ تمرکز آنان بر عیسی قرار داده شد. آن ابر محو شده بود؛ موسی رفته بود و ایلیا هم ناپدید شده بود.
یک) ممکن بود پس از وقایع دگرگونی سیمای عیسی، برای شاگردان هیچکس دیگری باقی نماند. از لحاظ نظری، وقتی این تجربه به پایان رسید، موسی و ایلیا و عیسی حضور نداشتند. این دقیقاً تجربۀ بسیاری از افراد است. آنها برخی از تجریبات روحانی را بهدست میآورند و یا توسط روح خدا تا حدودی خدمت میشوند، اما وقتی همه چیز به پایان میرسد آن تجربه هم تمام میشود، چیزی باقی نمیماند.
دو) ممکن بود پس از وقایع دگرگونی سیمای عیسی، برای شاگردان بهغیر از موسی کس دیگری باقی نماند. از لحاظ نظری، وقتی این تجربه به پایان رسید فقط موسی حضور داشت. اگرچه موسی مرد بزرگی بود، اما در قیاس با عیسی مثل ماه است در برابر خورشید. غمانگیز است که فیض و حقیقتی را که عیسی آورد، با شریعتی که توسط موسی آورده شد، معاوضه کنیم، اما با این وجود افرادی اسفانگیز هستند که تنها موسی و شریعت او را میبینند.
سه) ممکن بود پس از وقایع دگرگونی سیمای عیسی، برای شاگردان بهغیر از ایلیا کس دیگری باقی نماند. از لحاظ نظری، وقتی این تجربه به پایان رسید، فقط ایلیا حضور داشت. اگرچه ایلیا در قدرت کلام و دلیری برای اصلاحات ملّی، مرد بزرگی بود، اما باوجود این با کار و شخصیت عیسی، قابل مقایسه نیست.
چهار) ممکن بود پس از وقایع دگرگونی سیمای عیسی، هر سه شخص باقی بمانند. در ابتدا ممکن است به نظر برسد این بهترین حالت است، چرا که نه؟ باوجود اینکه اکنون عیسی آمده است، اما موسی و ایلیا نمیتوانند در نقش مکلمی که داشتند حل شوند و هرگز به سطح عیسی نمیرسند.
پنج) «اگرچه رسولان “فقط عیسی“ را دیدند، اما همین برای آنان کافی بود، چون عیسی برای این زمان و ابدیت کافی است، کافی برای مرگ و زندگی… او را ببین، و عیسی آنجا بود، گرچه موسی باید شما را محکوم کند و ایلیا باید به شما هشدار دهد، اما فقط عیسی کافی خواهد بود تا شما را تسلی بخشد و فقط او کافی خواهد بود که شما را نجات دهد.» (اسپرجن)
شش) «برادران، امروز نباید استاد و سروری غیر از عیسی داشته باشیم، ما خود را تسلیم جانشین خدا نمیکنیم، ما در برابر رهبر اعظم فرقهای زانو نمیزنیم، نه کالوین، نه آرمنیوس، نه وسلی و نه وایت فیلد. “سرور ما اوست“ و او کافی است، چرا که آموختهایم حکمت و قدرت خدا را تنها در عیسی ببینیم.» (اسپرجن)
۵. آیات (۹-۱۳) مشکل اول آمدن ایلیا.
هنگامیکه از کوه فرود میآمدند، عیسی به آنان فرمود: «آنچه دیدید برای کسی بازگو نکنید، تا زمانی که پسر انسان از مردگان برخیزد.» شاگردان از او پرسیدند: «چرا علمای دین میگویند که نخست باید ایلیا بیاید؟» پاسخ داد: «البته که ایلیا میآید و همه چیز را اصلاح میکند. امّا به شما میگویم که ایلیا آمده است، ولی او را نشناختند و هرآنچه خواستند با وی کردند. به همینسان پسر انسان نیز به دست آنان آزار خواهد دید.» آنگاه شاگردان دریافتند که دربارۀ یحیای تعمیددهنده با آنها سخن میگوید.
الف. آنچه دیدید برای کسی بازگو نکنید، تا زمانی که پسر انسان از مردگان برخیزد: عیسی بهشکلی حکیمانه به شاگردان گفت تا بعد از رستاخیزش در مورد دگرگونی سیمای او چیزی نگویند. رستاخیز عیسی تأیید نهایی خدمت و جلالش بود؛ تا قبل از آن، بیشتر به نظر میرسید گزارش دگرگونی سیمای عیسی بهجای اینکه باعث تقویت ایمان آنانی شود که شاهد این وقایع نبودند، بیشتر باعث آزمایش ایمان آنان میشد.
ب. چرا علمای دین میگویند که نخست باید ایلیا بیاید؟: این شاگردان شنیده بودند نخست باید ایلیا بیاید و این امر مطابق نبوت ملاکی ۵:۴ بود: «اینک من ایلیای نبی را پیش از فرا رسیدن روز عظیم و مَهیب خداوند، نزد شما خواهم فرستاد.»
یک) پرسش آنها چیزی شبیه این بود: «عیسی، میدانیم قبل از مسیح باید نخست ایلیا بیاید. میدانیم تو مسیح هستی، با این وجود ایلیا را دیدیدم و به نظر میرسد او بعد از تو آمد.»
ج. البته که ایلیا میآید و همه چیز را اصلاح میکند: عیسی یکبار دیگر شاگردان را مطمئن میسازد که ایلیا باید نخست بیاید. اما نخست آمدن عیسی، آن روز عظیم و سخت خداوند را نیاورد، بلکه درعوض، آمدن ایلیا در ملاکی ۵:۴ احتمالاً بیشتر به ظاهر شدن دو شاهد مکاشفه ۳:۱۱-۱۳ ارتباط دارد و بعد آمدن ثانویۀ عیسی.
د. امّا به شما میگویم که ایلیا آمده است: با اینحال این حقیت وجود داشت و عیسی بهصراحت بیان کرد ایلیا آمده است. ایلیا در کار یحیای تعمیددهنده آمده بود، او به روح و قدرت ایلیا خدمت کرد (لوقا ۱۷:۱).
یک) این گواهی است که از مقایسۀ زندگی و کار ایلیا و یحیای تعمیددهنده بهدست میآید.
· ایلیا برای خدا بسیار غیرت داشت، پس یحیای تعمیددهنده نیز همینطور بود.
· ایلیا، دلیرانه گناهان مقامات بالای حکومت را سرزنش میکرد، یحیای تعمیددهنده نیز همینطور بود.
· ایلیا گناهکاران و مصالحهکنندگان را به تصمیم برای توبه دعوت کرد، یحیای تعمیددهنده نیز همینطور بود.
· ایلیا جماعت بسیاری را به خدمت خود خوانده بود، یحیای تعمیددهنده نیز همینطور بود.
· ایلیا توجه و خشم پادشاه را به خود معطوف کرده بود، یحیای تعمیددهنده نیز چنین کرد.
· ایلیا در ریاضت زندگی میکرد، یحیای تعمیددهنده نیز همینطور بود.
· ایلیا به بیابان پناه برده بود، یحیای تعمیددهنده نیز در آنجا زندگی میکرد.
· ایلیا در زمانۀ فاسدی زندگی میکرد و برای بازگرداندن زندگی روحانی سقوط کرده تلاش میکرد، این امر در مورد یحیای تعمیددهنده نیز صادق بود.
عیسی دیوسرسخت را از شخص دیوزده بیرون میکند.
۱. آیات (۱۴-۱۶) شاگردان در اخراج دیوی بسیار مقاوم به مشکل برخوردند.
چون نزد جماعت بازگشتند، مردی به عیسی نزدیک شد و در برابر او زانو زد و گفت: «سرورم، بر پسر من رحم کن. او صرع دارد و سخت رنج میکشد. اغلب در آتش و در آب میافتد. او را نزد شاگردانت آوردم، ولی نتوانستند شفایش دهند.»
الف. سرورم، بر پسر من رحم کن. او صرع دارد: علائم بیماری صرع این پسر در اصل دیوزدگی بود (متی ۱۸:۱۷)، البته نمیتوان این امر را به یقین درمورد هر نوع از علائم صرع گفت، چه در آن زمان و چه امروز. روایت انجیل مرقس ۱۴: ۹-۲۹ میگوید این پسر توسط آن روح شریر ناشنوا و لال شده بود.
یک) «متی این پسر را با فعل «seleniazesthai» توصیف میکند که به شکل تحتاللفظی به معنای ماهزدگی است.» (بارکلی)
دو) «وقتی موسی از کوه سینا پایین آمد با کفر اسرائیل روبرو شد (خروج ۳۲)؛ عیسی نیز هنگام بازگشت از کوه با صحنۀ درگیری روحانی و بیایمانی مواجه شد.» (فرانس)
سه) «آنجا بر آن کوه و اکنون در این وادی. آنجا مقدسین جلال یافتند و اینجا این دیوانه. آنجا پادشاه در جلال آسمانیاش و اینجا نمایندگانِ ایمانیْ ناقص و ضربه خورده.» (مورگان)
چهار) «در لحظۀ دعا و پرستش بسیار آسان است که احساس مسیحی بودن کنیم؛ وقتی که از دنیا دور هستیم، بسیار آسان است که احساس کنیم به خدا نزدیک هستیم. اما این مذهب نیست، بلکه فرار از حقیقت است. مذهب حقیقی در حضور خدا برخاستن از روی زانوهایمان برای دیدار با مردم و رویارویی با مشکلات و شرایط بشری است.» (بارکلی)
ب. او را نزد شاگردانت آوردم، ولی نتوانستند شفایش دهند: گاهی اوقات شاگردان عیسی اشتباه میکنند، اما عیسی هرگز اشتباه نمیکند. او مرد حکیمی بود، چون وقتی شاگردان عیسی قادر به انجام آن کار نبودند، او مستقیم نزد عیسی رفت.
یک) در موقعیتهای قبلی، شاگردان دیوها را اخراج کردند (لوقا ۱۷:۱۰). اما اینجا نتوانستند آن پسر را شفا دهند، چون در این مورد گروهی از قدرتهای شریر وجود داشتند (افسسیان ۱۲:۶) و آشکار است که برخی دیوها قدرتمندتر (سرسختتر و مقاومتر) از بقیۀ دیوها هستند. از آنجایی که قبلاً به این شاگردان اقتدار اخراج ارواح داده شده بود (متی ۸:۱۰)، ظاهراً این دیو از دیگر دیوها سختتر بود.
دو) در حقیقت اشتباه آنان به نفعشان تمام شد، چون از اشتباه خود درس گرفتند
· این امر به آنها آموخت که نمیتوانند بهطور ماشینی کار خدمت را به انجام برسانند.
· این امر برتری عظیم عیسی را به آنان آموخت.
· این امر به آنان آموخت که مشتاق حضور عیسی باشند.
· این امر به آنان آموخت وقتی به مشکلی برمیخورند نزد عیسی بروند.
سه) «آنها سرگشتهٔ خواستهٔ خود برای موفقیت شده بودند، اما به دنبال ایمان نبودند که سبب شکستشان شد!» (کلارک)
۲. آیات (۱۷-۲۱) عیسی بهراحتی دیو را بیرون کرد.
عیسی در پاسخ گفت: «ای نسل بیایمان و منحرف، تا به کِی با شما باشم و تحملتان کنم؟ او را نزد من آورید.» پس عیسی بر دیو نهیب زد و دیو از پسر بیرون شد و او در همان دم شفا یافت. آنگاه شاگردان نزد عیسی آمدند و در خلوت از او پرسیدند: «چرا ما نتوانستیم آن دیو را بیرون کنیم؟» پاسخ داد: «از آن رو که ایمانتان کم است. آمین، به شما میگویم، اگر ایمانی به کوچکی دانۀ خردل داشته باشید، میتوانید به این کوه بگویید: ”از اینجا به آنجا منتقل شو“ و منتقل خواهد شد و هیچ امری برای شما ناممکن نخواهد بود. [امّا این جنس جز به روزه و دعا بیرون نمیرود.]»
الف. ای نسل بیایمان و منحرف، تا به کِی با شما باشم و تحملتان کنم؟: این احساس وجود دارد که عیسی از شاگردان خود ناامید شد. دوران خدمتی او قبل از صلیب به پایان خود نزدیک میشد و او احساس ناامیدی میکرد، چون که شاگردانش ایمان بیشتری نداشتند.
ب. پس عیسی بر دیو نهیب زد و دیو از پسر بیرون شد: عیسی پسر دیوزده را فوراً آزاد ساخت، کاری که برای شاگردان بسیار دشوار بود، ولی برای عیسی دشوار نبود.
ج. از آن رو که ایمانتان کم است: عیسی دلیل ناتوانی شاگردان در اخراج این دیو را در کمایمانی آنان میدانست. برای پیروز شدن در جنگ بر ضد دیوها باید به خداوند ایمان و اعتماد داشت، چون او اقتدار کامل بر دیوها دارد.
یک) «برخی کارها هستند که با ایمانی قویتر و دعاهای مصرانهتر و مشتاقانهتر به انجام میرسند. گاهی اوقات به نظر میرسد که فیض با سختی بیشتری از دستان خدا جاری میشود و برای بهدست آوردن آن باید کشتی گرفت.» (پول)
دو) اگرچه این دیو مقاوم بود و برای مدت طولانی در آنجا ساکن بود، اما هیچ نکتهای مبنی بر سرزنش آن پسر، پدرش و یا آن دیو وجود نداشت. اشتباه از شاگردان بود. «وقتی خادمین انجیل تلاشهای خود را برای برخی مکانها یا افراد بیتأثیر میبینند، باید با دعاهای شخصی به حضور مسیح بروند، خود را در حضور او فروتن سازند و از او درخواست کنند تا آنها را آگاه سازد که آیا برخی شرارتها در وجود آنها باعث این بیثمری زحماتشان شده است.» (کلارک)
د. اگر ایمانی به کوچکی دانۀ خردل داشته باشید: ایمانی که باید داشته باشیم بیشتر به نوع ایمان ربط دارد تا به مقدار آن. مقدار کوچک ایمان، به کوچکی دانۀ خردل (دانۀ بسیار کوچک)، اگر در عظمت و قدرت خداوند قرار بگیرد میتواند کارهای عظیم را به انجام برساند.
یک) ایمان کوچک میتواند کارهای عظیم به انجام رساند؛ اما ایمان عظیم میتواند کارهایی حتی عظیمتر به انجام برساند. مهمترین موضوع این است که ایمان ما به چیست و هدف ایمان ما چیست. «چشم نمیتواند خودش را ببیند. آیا تابهحال چشمان خود را دیدهاید؟ ممکن است در آینه این کار را انجام داده باشید، اما شما فقط انعکاسی از آن را دیدهاید. بدین طریق نیز ممکن است شواهد ایمانتان را ببیند، اما نمیتوانید به خود ایمانتان نگاه کنید. ایمان وقتی به خود نگاه میکند که به موضوع و هدفش یعنی مسیح نگاه کند.» (اسپرجن)
دو) میتوانید به این کوه بگویید: ”از اینجا به آنجا منتقل شو“: «عیسی اینجا ایمان مؤثر را قدرت جابهجایی کوهها میخواند، این عبارت در مکاتب یهودی برای خاخامهایی که از نظر شرعی و تجربۀ شخصی متمایز بودند به کار میرفت.» (بروس)
ه. امّا این جنس جز به روزه و دعا بیرون نمیرود: ما ایمان خود را به خدا از طریق دعا و روزه نشان میدهیم. این امر وابستگی ما را به عیسی نشان میدهد.
یک) دعا و روزۀ عظیم اشتیاق ما را در حضور خدا نشان میدهد که باعث پاسخ دعاها میشود. ما اغلب بدون اشتیاق دعا میکنیم و از خدا میخواهیم به چیزی اهمیت دهد که برای ما بیاهمیت است و یا از اهمیت کمی برخوردار میباشد.
دو) دعا و روزه بیانگر موارد فوق هستند:
· اشتیاق عظیم ما برای همدردی با شخص دردمند.
· درک والای نسبت قدرت دنیای ارواح پلید.
· وابستگی عظیم به خدا.
· تمایل عظیم به جنگ و قربانی برای رهایی.
سه) «او که میخواهد در مواردی شریر را مغلوب سازد، باید ابتدا در دعا آسمان را مغلوب نماید و با انکار خود بر خود چیره شود.» (اسپرجن)
نگاهی به مرگ و رستاخیز عیسی
۱. آیات (۲۲-۲۳) عیسی رنجهای آیندۀ خود را به شاگردان یادآوری میکند.
هنگامیکه در جلیل گرد هم آمدند، عیسی به ایشان گفت: «پسر انسان به دست مردم تسلیم خواهد شد. آنها او را خواهند کُشت و او در روز سوّم بر خواهد خاست.» و شاگردان بسیار اندوهگین شدند.
الف. پسر انسان به دست مردم تسلیم خواهد شد: اگرچه این یادآوریها درمورد رنج و رستاخیز عیسی مکرر بودند، اما شاگردان تا بعد از رستاخیز او، اینها را باور نکردند و به فراموشی سپردند (لوقا ۲۴: ۶-۸)
ب. در روز سوّم بر خواهد خاست: بهندرت واقع شده بود که عیسی با شاگردان درمورد فرارسیدن مرگ خود بدون اشاره به رستاخیز سخن گفته باشد. میدانیم که شاگردان درحقیقت رستاخیز پیروزمندانه و پرجلال عیسی را درک نکرده بودند، زیرا که بسیار اندوهگین شدند.
۲. آیات (۲۴-۲۶) زمان پرداخت مالیات معبد.
پس از آن که عیسی و شاگردانش به کَفَرناحوم رسیدند، مأموران اخذ مالیاتِ دو دِرْهَم، نزد پطرس آمدند و گفتند: «آیا استاد شما مالیات معبد را نمیپردازد؟» او پاسخ داد: «البته که میپردازد!» چون پطرس به خانه درآمد، پیش از آنکه چیزی بگوید، عیسی به او گفت: «ای شَمعون، پادشاهان جهان از چه کسانی باج و خَراج میگیرند؟ از فرزندان خود یا از بیگانگان؟ چه میگویی؟» پطرس جواب داد: «از بیگانگان.» عیسی به او گفت: «پس فرزندان معافند!
الف. آیا استاد شما مالیات معبد را نمیپردازد؟: این یک مالیات و مبلغ عادی بود که به هر شخص یهودی تعلق میگرفت. یهودیان وفادار متعهدانه این مبلغ را پرداخت میکردند، اما دیگران به دنبال راه فرار از این مسئولیت بودند.
یک) «با وجود اینکه این امر موضوعی نزاعبرانگیز بود، اما صدوقیان پرداخت این مالیات را نپذیرفتند و افرادی هم که اهل آنجا بودند فقط یکبار در زندگی خود این مالیات را پرداخت میکردند.» (فرانس)
دو) «این مبلغ باید در جشن عید پِسَخ «در اورشلیم پرداخت میشد… اما جمعآوری آن در دیگر مناطق فلسطین یک ماه زودتر انجام شد. بنابراین این واقعه حدود یک ماه قبل از پِسَخ انجام شد.» (فرانس)
سه) بعد از سال ۷۰ میلادی که معبد ویران شد، رومیان این مالیات را به معبد ژوپیتر در روم انتقال دادند، پس از این واقعه دیگر موضوع وطنپرستی نبود، بلکه پرداخت این مالیات نمادی از تسلیم بودن آنها به قدرت بتپرستی بود. درحقیقت ثبت این داستان در انجیل متی یکی از نشانههای تصادفی است که ثابت میکند این انجیل قبل از سال ۷۰ میلادی نوشته شده است.» (فرانس)
ب. پادشاهان جهان از چه کسانی باج و خَراج میگیرند؟ از فرزندان خود یا از بیگانگان؟ چه میگویی؟: پطرس به این پرسش، پاسخی سریع و طبیعی میدهد. اما عیسی توضیح میدهد که او ملزم به پرداخت این مالیات نیست چون پدر، پسر خود را از آن معاف کرده است.
یک) «خاخامها و کاهنین در اورشلیم از پرداخت این مالیات معاف بودند؛ آیا عیسی نباید معافیت مشابه را مدعی شود؟ فرض بر این است که عیسی بهطور مرتب این کار را انجام میدهد و پطرس نیز موافق است.» (فرانس)
۳. آیهٔ (۲۷) عیسی به هر طریقی مالیات پرداخت میکند، حتی با مهیاگری معجزهآسا.
امّا برای اینکه ایشان را نرنجانیم، به کنارۀ دریا برو و قلّابی بینداز. نخستین ماهی را که گرفتی، دهانش را بگشا. سکهای چهار دِرْهَمی خواهی یافت. با آن سهم من و خودت را به ایشان بپرداز.
الف. امّا برای اینکه ایشان را نرنجانیم: عیسی بنا بر اصلی که با پطرس در مورد آن صحبت کرد، بهعنوان پسر و نه غلام، مجبور نبود که مالیات معبد را بپردازد. با این وجود او اهمیت اجتناب از نزاعهای بیمورد را تشخیص داد، پس خواست این مالیات را پرداخت کند تا به کسانی که این را پرسیده بودند اهانت نشود.
یک) کلمۀ یونانی که در اینجا به کار رفته است «skandalizein» میباشد که سبب شد بارکلی در این مورد بنویسد: «بنابراین عیسی میگوید: “ما نیز باید پرداخت کنیم تا الگوی بدی برای دیگران نباشیم. ما نه تنها باید وظایف خود را بهجای آوریم، بلکه باید ورای وظایف را به جای آوریم و بدین ترتیب میتوانیم به دیگران نشان دهیم چه کاری باید بکنند.“»
ب. قلّابی بینداز: پطرس ماهیگیری حرفهای بود که بهخوبی از تور ماهیگیری استفاده میکرد، نه از قلاب و نخ ماهیگیری. احتمالاً پطرس مجبور شد خود را فروتن سازد تا به چنین روشی ماهی بگیرد و میتوانیم تصورش را بکنیم که نمیخواست هیچیک از دوستان ماهگیرش ببینند که او در تلاش است تا تنها یک ماهی بگیرد.
یک) «صحبت درمورد اینکه چطور این پول وارد دهان ماهی شده، بحثی بیهوده است، باید در نظر داشته باشیم او که این سخن را گفت، خالق همهچیز بود.» )پول(
ج. با آن سهم من و خودت را به ایشان بپرداز: عیسی به تدارک معجزهآسای خدا ایمان داشت. هر روز پیش نمیآید که کسی ماهی بگیرد و از دهان آن سکه بیرون آورد، امری بسیار نادر است. اما عیسی از مهیاگری خدا برای پرداخت مالیات خود استفاده کرد.
یک) «بدین طریق این پسر عالی مالیات منقول خانۀ پدرش را پرداخت میکند، اما او برای این کار از حق سلطنتی خود استفاده میکند و یک مثقال از خزانۀ سلطنتی برداشت میکند. او بهعنوان یک انسان آن را پرداخت، اما قبل از آن بهعنوان خدا سبب شد یک ماهی این پول را در دهان خود برای او بیاورد.» (اسپرجن)
دو) ما نمیدانیم چرا عیسی به پطرس نگفت به اندازۀ کافی برای همۀ شاگردان فراهم کند. شاید بهطور ضمنی چنین درک شده باشد. متیو پول میگوید که شاید فقط عیسی و پطرس در آن زمان مشمول این مالیات بودند، زیرا این اخذ مالیات از شهر کفرناحوم بود و در آن زمان فقط عیسی و پطرس ساکن کفرناحوم بودند.
سه) از آنجایی که او مالیات پطرس را نیز پرداخت کرد، میتوان گفت که این کار حاکی از بازخرید همۀ بشر بود. عیسی که مقروض نبود، باز مالیات خود را پرداخت و در عین حال و با مبلغی مشابه، مالیات پطرس را نیز داد.