فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
متی باب ۲۶- خیانت به عیسی و دستگیری او
صحنه برای دستگیری و مصلوب شدن عیسی آماده میشود.
۱. آیات (۱-۲) عیسی به شاگردانش یادآوری میکند که او متحمل رنجها شده و مصلوب میشود.
چون عیسی همۀ این سخنان را به پایان رسانید، به شاگردان خود گفت: «میدانید که دو روز دیگر، عید پِسَخ فرا میرسد و پسر انسان را تسلیم خواهند کرد تا بر صلیب شود.»
الف. چون عیسی همۀ این سخنان را به پایان رسانید: در انجیل متی تعلیم عیسی در اینجا به پایان رسید. او در آخرین روزهای منتهی به دستگیری و مصلوب شدن، به مردم در مورد فساد رهبران مذهبی هشدار داد و با شاگردان خود درمورد اموری که در راه هستند سخن گفت. اکنون برای عیسی زمان آن بود که کار خود را بر روی صلیب کامل کند.
یک) «او شاگردان خود و یهودیان را با مباحثات خود تعلیم داد، و با الگو قرار دادن خود، آنها را تأدیب نمود و با انجام معجزات آنها را متقاعد کرد، و حالا آماده میشود تا آنها را به خون خود بازخرید نماید!» (کلارک)
ب. میدانید که دو روز دیگر… پسر انسان را تسلیم خواهند کرد تا بر صلیب شود: شاید بعد از توصیف ظفرمندانۀ بازگشت عیسی، این تفکر در شاگردان قوت یافت که غیرممکن است مسیح رنج بکشد. عیسی به آنها خاطرنشان کرد که موضوع این نیست.
۲. آیات (۳-۵) توطئه علیه عیسی
پس سران کاهنان و مشایخ قوم در کاخ کاهن اعظم که قیافا نام داشت، گرد آمدند و شور کردند که چگونه با حیله، عیسی را دستگیر کنند و به قتل رسانند. ولی میگفتند: «نه در ایام عید، مبادا مردم شورش کنند.»
الف. پس سران کاهنان و مشایخ قوم… شور کردند که چگونه با حیله، عیسی را دستگیر کنند و به قتل رسانند: سرانجام جدال طولانی میان عیسی و رهبران مذهبی منجر به این امر شد.
یک) مطابق گفتۀ کارسون کلمات گرد آمدند و شور کردند تداعی کنندۀ مزمور ۱۳:۳۱ است: «زیرا افترا از بسیاری میشنوم، و در هرسو رعب و وحشت است؛ بر من با هم توطئه میچینند و به قصد جانم دسیسه میکنند.»
دو) کاهن اعظم که قیافا نام داشت: «حنانیا توسط مقامات غیرمذهبی در سال ۱۵ پس از میلاد برکنار شد و قیافا جایگزین او شد که تا زمان مرگش در سال ۳۶ پس از میلاد حکومت کرد. اما طبق عهدعتیق، کاهن اعظم تا بعد از مرگش نباید جایگزین شود، پس این جابهجایی قدرت نامشروع بود. بدون شک برخی هردو نفر آنها را “کاهن اعظم“ میخواندند.» )کارسون(
سه) «بین سالهای ۳۷ قبل از میلاد تا ۶۷ میلادی… تعداد کاهنان اعظم کمتر از بیست و هشت نفر نبود. میتوان گفت قیافا از سال ۱۸ میلادی تا ۳۶ میلادی کاهن اعظم بود. این مدت زمان برای کاهن اعظم بسیار طولانی بود و قیافا باید تکنیک همکاری با رومیان را تا حد هنری عالی، ارتقا داده باشد.» (بارکلی)
چهار) «حدود دو سال بعد از مصلوب شدن خداوندمان، قیافا و پیلاطس توسط وتیلیوس، حاکم وقت سوریه و پس از آن امپراتور عزل شدند. قیافا که نمیتوانست این بیشرمی و عذاب وجدان خود را بهخاطر قتل مسیح تحمل کند، در سال ۳۵ پس از میلاد خودکشی کرد. رجوع شود به آنتیکوئیتس قسمت ب ۱۸ ۴-۲.» (کلارک)
ب. نه در ایام عید، مبادا مردم شورش کنند: آنها نمیخواستند در ایام پِسَخ عیسی را بکشند، اما دقیقاً همین اتفاق رخ داد. این یک نشانۀ ضمنی دیگری است، مبنی بر اینکه عیسی بر امور کنترل داشت، چون در حقیقت آنها عیسی را در همان روزی کشتند که نمیخواستند.
یک) «این رهبران حق داشتند از مردم بترسند. جمعیت اورشلیم شاید در ضیافت پِسَخ حدود پنج برابر میشد و با آن شور مذهبی و مسیحیت ملیگرایانهای که داشتند، ممکن بود جرقهای باعث ایجاد انفجاری شود.» (کارسون)
۳. آیات (۶-۱۳) زنی عیسی را قبل از مرگ تدهین میکند.
در آن هنگام که عیسی در بِیتعَنْیا در خانۀ شَمعون جذامی بود، زنی با ظرفی مرمرین از عطر بسیار گرانبها نزد او آمد و هنگامیکه عیسی بر سر سفره نشسته بود، عطر را بر سر او ریخت. شاگردان چون این را دیدند به خشم آمده، گفتند: «این اِسراف برای چیست؟ این عطر را میشد به بهایی گران فروخت و بهایش را به فقرا داد.» عیسی متوجه شده، گفت: «چرا این زن را میرنجانید؟ او کاری نیکو در حق من کرده است. فقیران را همیشه با خود دارید، امّا مرا همیشه نخواهید داشت. این زن با ریختن این عطر بر بدن من، در واقع مرا برای تدفین آماده کرده است. بهراستی به شما میگویم، در تمام جهان، هر جا که این انجیل موعظه شود، کار این زن نیز به یاد او بازگو خواهد شد.»
الف. زنی با ظرفی مرمرین از عطر بسیار گرانبها نزد او آمد: با توجه به یوحنا ۱۲ میتوانیم دریابیم که این زن، مریم، خواهر ایلعازر و مرتا بود. مریم که نزد پاهای عیسی نشسته بود (لوقا ۳۹:۱۰). این صحنهای عجیب از محبت و سرسپردگی به عیسی را خلق کرد.
یک) درمورد تدهین عیسی در اینجا و آنچه در مرقس، لوقا و یوحنا ذکر شده، گاهی بحث و اختلاف نظرهایی بهوجود میآید. به نظر میرسد بهترین راه حل این است که متی، مرقس و یوحنا رویدادی یکسان از تدهین عیسی در بیتعنیا را روایت کنند و یوحنا به رویداد دیگری در جلیل اشاره میکند.
دو) «شمعون جذامی برای ما شخصی ناشناخته است. شاید او شخصیت محلی شناخته شده بوده باشد، شاید یکی از کسانی بود که عیسی او را شفا داده بود (زیرا کسی که همچنان جذام داشت، نمیتوانست از مهمانان برای شام پذیرایی کند)، اما این نام مستعار او یادآور بیماری سابق او میباشد.» (فرانس)
سه) موریس درمورد ظرفی مرمرین میگوید: «این ظرف هیچ دستهای نداشت و به یک گردنۀ دراز مُزین بود که برای استفاده از محتویات داخل آن، این گردنه نیز شکسته میشد. منطقاً میتوان استنباط کرد که این عطر گرانقیمت بود. بانوان یهودی معمولاً عطردان همراه خود داشتند که آن را با بندی از گردن آویزان میکردند، گویی این عطردان قسمتی از آنها بود، بهطوریکه اجازه داشتند در روز سَبَت نیز آن را به گردن داشته باشند.» (تفسیری از لوقا)
ب. این اِسراف برای چیست؟: رسولان به این صحنۀ عشق و احترام به عیسی انتقاد کردند. بهطور خاص یهودا به این امر انتقاد کرد (یوحنا ۴:۱۲-۶). اما عیسی از مریم بهعنوان نمونهای از شخصی که بهسادگی کاری نیکو برای او انجام داده، دفاع کرد. تا زمانی که انجیل موعظه شود، اسرافِ واقعاً بیپروای این زن برای عیسی بهیاد آورده خواهد شد (به یاد او بازگو خواهد شد).
یک) «عیسی آنچه آنها اسراف خواندند را زیبا دانست.» (کارسون)
دو) «آیا چیزی که به تمامی به عیسی داده میشود، هدر رفته است؟ بیشتر به نظر میرسد اگر به عیسی تقدیم نمیشد، هدر میرفت.» (اسپرجن)
سه) «یهودا نمیتوانست در میان بوهای مرهم و هر آنچه که نمادی از آن بود را آزادانه نفس بکشد.» (بروس)
ج. فقیران را همیشه با خود دارید، امّا مرا همیشه نخواهید داشت: عیسی با گفتن این سخن نمیخواست سخاوتمندی و رفتار محبتآمیز به فقیران بیاهمیت جلوه دهد. درحقیقت سخنان اخیر او درمورد داوری قومها اهمیت بسیاری به نیازمندان را نشان میدهد (متی ۳۱:۲۵-۴۶). عیسی به ماهیت شایستۀ آن لحظات تجلیل از او به روشی عجیب، اشاره داشت.
یک) «زیبایی کار مریم به این دلیل بود که او همهچیز را به مسیح تقدیم کرد. آنانی که در آن خانه بودند میتوانستند رایحۀ خوشایند آن عطر گرانبها را استشمام کنند و از آن لذت ببرند، اما مسح فقط برای عیسی بود.» (اسپرجن)
د. در واقع مرا برای تدفین آماده کرده است: حتی اگر مریم خودش مفهوم کامل کارش را درک نمیکرد، عمل او آنچه را در بر داشت که شاگردان به زبان نیاوردند یا در آن مورد اقدامی نکردند. این زن قبل از رنج دیدن عیسی محبت و توجهی که عیسی سزاوراش بود را به او نشان داد. او بیشتر درک کرده بود، زیرا که در جایگاه عظیمترین درک قرار گرفت، یعنی نزد پاهای عیسی.
یک) پادشاهان مسح میشدند. کاهنان نیز مسح میشدند. هر دوی اینها درمورد عیسی صدق میکرد، با اینحال ادعا کرد که این زن او را برای تدفین مسح کرده است.
دو) «احتمالاً نمیدانست کارش به این مفهوم است که خداوند خود را برای تدفین، تدهین میکند. نتایج سادهترین کاری که برای مسیح انجام میشود، بسیار عظیمتر از چیزی است که فکر میکنیم… بنابراین او نشان داد حداقل در جهان دلی هست که فکر میکند که هیچچیزی بیش از عیسی ارزش ندارد و بهترینِ بهترینها را باید به او تقدیم کرد.» (اسپرجن)
سه) «در حالیکه که نام یهودا بوی فساد میدهد و این بوی ناخوشایند را آیندگان نیز استشمام خواهند کرد، مریم با کاری که کرد نامش در تمام خانۀ خدا چون بویی خوشایند به مشام میرسد.» (ترپ)
ه. کار این زن نیز به یاد او بازگو خواهد شد: کاری که مریم انجام داد، بهخاطر انگیزهاش بسیار با ارزش بود -دلی پاک و پرمحبت. این کار از این جهت قابل توجه بود که تنها بهخاطر عیسی انجام شد. و همچنین به این خاطر برجسته بود که غیرعادی و شگفتانگیز بود.
یک) «همۀ آنانی که بهخاطر مسیح معجزات و عجایب به انجام رساندهاند، همیشه عجیب و متعصب خوانده شدند. وقتی وایتفیلد اولین بار برای موعظه به بِنینتون کامان رفت چون نتوانست ساختمانی که به اندازۀ کافی بزرگ باشد پیدا کند، کاری غیرعادی انجام داد که تابهحال کسی نشنیده بود: موعظه در فضای باز. اگر سقفی بالای سر مردم نباشد، چطور میتوان انتظار داشت خدا دعا را بشنود؟ اگر مردم صندلی و نیمکتهایی با تکیهگاهِ بلند برای نشستن نداشته باشند، چطور میتوان انتظار برکت یافتن آنها را داشت؟! تصور میشد که وایتفیلد کاری نادرست و خودخواهانه انجام میدهد، اما او این کار را کرد و ظرف مرمرین بر سر ارباب خود شکست و در میان تمسخرها و نیشخندها در فضای باز موعظه کرد. و این موعظه چه نتیجهای در پی داشت؟ احیا و بیداری روحانی، و گسترش پرقدرت کلام خدا. امیدوارم هریک از ما آماده باشیم برای مسیح کاری عجیب و خارقالعاده انجام دهیم -و آماده باشیم مورد تمسخر قرار بگیریم و ما را عجیب و تندرو بخوانند، ما را هو کنند و رسوا شویم چون از مسیر معمول پا فراتر گذاشتیم و راضی به کاری که دیگران میکنند یا کاری که مورد تأیید آنهاست نشدند.» (اسپرجن)
۴. آیات (۱۴-۱۶) توافق شریرانۀ یهودا با رهبران مذهبی.
آنگاه یهودای اَسخَریوطی که یکی از دوازده شاگرد بود، نزد سران کاهنان رفت و گفت: «به من چه خواهید داد اگر عیسی را به شما تسلیم کنم؟» پس آنان سی سکۀ نقره به وی پرداخت کردند. از آن هنگام، یهودا در پی فرصت بود تا عیسی را تسلیم کند.
الف. یکی از دوازده شاگرد: منظور متی این است که موضوع مریم با اینکه چند روز قبل رخ داده بود، آخرین توهین به یهودا بود. بعد از آن یهودا تصمیم گرفت، عیسی را به رهبران مذهبی که میخواستند او را بکشند، تسلیم کند.
ب. به من چه خواهید داد اگر عیسی را به شما تسلیم کنم؟: در طول قرنها، پیشنهادات زیادی در مورد انگیزهٔ یهودا از خیانت به عیسی ارائه شده است.
یک) متی ۴:۱۰ او را یهودای اسخریوطی میخواند؛ شاید او اهل اسخریوط، شهری در جنوب یهودیه بوده است. بر این اساس، او در میان شاگردانْ تنها شاگرد اهل یهودیه بود، سایر شاگردان همگی اهل جلیل بودند. برخی از خود میپرسند که شاید یهودا در میان شاگردان از رهبری ماهیگیران جلیلی خشمگین بود و در نهایت طاقتش سر آمد.
دو) شاید یهودا از مسیحی که عیسی به آن تجلی بخشید، سرخورده شده بود؛ شاید او مسیحی را میخواست که کمی سیاسیتر و فاتحتر باشد.
سه) شاید یهودا نظارهگر اختلافات دائمی عیسی و رهبران مذهبی بود و به این نتیجه رسید که آنها پیروز میشوند و عیسی شکست میخورد؛ بنابراین تصمیم گرفت جلوی ضرر را بگیرد و با طرف برنده همراه شود.
چهار) شاید او بهسادگی به این نتیجه رسیده بود که عیسی، مسیح یا نبیای راستین نیست، همانطور که شائول تارسوسی باور داشت.
پنج) برخی حتی میگویند که یهودا این کار را با انگیزۀ درستی انجام داد و بیصبرانه میخواست عیسی خودش را بهعنوان مسیح قدرتمند آشکار سازد و فکر کرد با این کار عیسی را مجبور به انجام آن میکند.
شش) دلیل خاص او هرچه باشد، کتابمقدس به هیچ حس اکراهی در یهودا اشاره نمیکند و فقط به یک انگیزه اشاره میکند: طمع. او این انگیزه را اینطور بیان میکند: «به من چه خواهید داد اگر عیسی را به شما تسلیم کنم؟»
ج. پس آنان سی سکۀ نقره به وی پرداخت کردند: طبق کتابمقدس در دل یهودا نیت نیکویی وجود نداشت. انگیزۀ او بهسادگی پول بود.
یک) ارزش دقیق سی سکۀ نقره را بهسختی میتوان تعیین کرد. «این مقدار پول، قیمت تعیین شده برای بیارزشترین بَرده بود، خروج ۳۱:۲۱، یوئیل ۳:۳، ۶. او این استاد باارزش را به مبلغ ناچیزی فروخت.» (ترپ)
دو) «اگرچه یهوا آنقدر طمعکار بود که پول بیشتری درخواست کند و شرارت این مشاوران نیز آنقدر بود که آنها را وادار کند پول بیشتری بدهند، اما این مقدار توسط ارادۀ الهی مقدر شده بود. مسیح باید ارزان فروخته میشد تا برای جانهای بازخرید شدگان بسیار عزیز باشد.» (پول)
سه( «با این وجود بسیاری افراد عیسی را ارزانتر از یهودا میفروشند؛ یک لبخند یا نیشخند برای ترغیب آنان به خیانت به خداوندشان کافی است.» (اسپرجن)
شام آخر با شاگردان
۱. آیات (۱۷-۲۰) آماده شدن برای پِسَخ: یادآوری رهایی
در نخستین روز عید فَطیر، شاگردان نزد عیسی آمدند و پرسیدند: «کجا میخواهی برایت تدارک ببینیم تا شام پِسَخ را بخوری؟» او به آنان گفت که به شهر، نزد فلان شخص بروند و به او بگویند: «استاد میگوید: ”وقت من نزدیک شده است. میخواهم پِسَخ را در خانۀ تو با شاگردانم نگاه دارم.“» شاگردان همانگونه که عیسی گفته بود، کردند و پِسَخ را تدارک دیدند. شب فرا رسید و عیسی با دوازده شاگرد خود بر سر سفره نشست.
الف. در نخستین روز عید فَطیر: این روز باید برای عیسی یادبود بسیار تکاندهندهای باشد. پِسَخ یادآور رهایی اسرائیل از مصر بود و این امر عمل اصلی رهایی در عهدعتیق بود. اکنون عیسی یک محوریت جدید از رهایی را مهیا میکرد که با ضیافتی خاص به یادآورده میشود.
یک) این اشاره به نخستین روز عید فَطیر مسائل پیچیدۀ تقویم دقیق یهودی از ترتیب وقایع را به میان میآورد. آنچه این موضوع را پیچیده میکند این است که متی، مرقس و لوقا این وعدۀ غذایی که عیسی با شاگردانش صرف میکند را شام پِسَخ توصیف میکنند که بهطور معمول خوراک پِسَخ برهای بود که در روز پِسَخ با مراسم بزرگی در معبد قربانی میشد. با این وجود به نظر میرسد یوحنا روایت میکند این خوراک قبل از پِسَخ خورده شد (یوحنا ۱:۱۳) و عیسی در واقع در روز پِسَخ مصلوب شد (متی ۲۸:۱۸).
دو) آدام کلارک راهحل دیگری را پیشنهاد میکند: «این نظری رایج است که خداوندمان خوراک پِسَخ را چند ساعت قبل از زمان معمول یهودیان خورد؛ زیرا یهودیان مطابق رسوم خوراک خود را در پایان روز چهاردهم میخوردند، اما مسیح این خوراک را شب قبل که آغاز همان روز ششم یا جمعه بود، خورد. یهودیان روز خود را از غروب شروع میکنند درحالیکه روز ما از نیمه شب شروع میشود. بنابراین مسیح پِسَخ را در همان روز، اما در ساعتی متفاوت با یهودیان خورد.»
سه) سادهترین راهحل… این است که بگوییم عیسی میدانست قرار نیست در ساعتی که باید شام خورده شود، زنده باشد، او این امر را به عمد مخفی نگه داشت. لوقا ۱۵:۲۲-۱۶ نشاندهندۀ تمایل شدید عیسی به میل کردن این خوراک با شاگردانش قبل از مرگش است و همچنین آگاهی او از این حقیقت را نشان میدهد که فرصت کمی دارد.» (فرانس)
چهار) برخی تمایل دارند در تحلیل زمان دقیق این وقایع با بروس موافق باشند: «این بحثها آزاردهنده و نتایج آنها نامشخص است و این امر میتواند توجه را از موضوعات مهمتر دور کند.»
ب. شب فرا رسید و عیسی با دوازده شاگرد خود بر سر سفره نشست: از آنجایی که روز یهودی با غروب خورشید آغاز میشود، مطابق تقویم یهودی عیسی در همان روز که پِسَخ را خورد، کشته شد.
یک) اگر این درست باشد که عیسی در ابتدای روز یهودی (عصر) خوراک پِسَخ را خورد، در حالیکه بیشتر یهودیان بهطور معمول در پایان روز (در پی آن شب و صبح) خوراک پِسَخ را میخوردند، آنگاه توضیح داده میشود که هیچ اشارهای به این امر نشده است که عیسی چرا در این وعدۀ غذایی، به همراه شاگردان خود بره نخورد. آنها خوراک پِسَخ را قبل از اینکه برههای پِسَخ در معبد قربانی شوند، خوردند. این امر با روایت یوحنا مطابقت دارد و نشان میدهد عیسی در همان زمان تقریبی قربانی کردنِ برههای پِسَخ، مصلوب شد.
دو) اگرچه اشتباه است که بگوییم هیچ برۀ پِسَخی در این شام آخری که عیسی با شاگردانش داشت، وجود نداشت؛ او خودش برۀ پِسَخ بود. پولس بعدها با اشاره به مسیح میگوید: «زیرا مسیح، برۀ پِسَخ ما، قربانی شده است» (اول قرنتیان ۷:۵).
سه) با دوازده شاگرد خود بر سر سفره نشست: «یهودا نیز در میان آنان بود؛ اگرچه هیلاری عقیدهای متضاد دارد و من دلیلش را نمیدانم.» (ترپ)
۲. آیات (۲۱-۲۵) عیسی برای آخرین بار به یهودا فرصت توبه میدهد.
در حین صرف شام، عیسی گفت: «آمین، به شما میگویم، یکی از شما مرا تسلیم دشمن خواهد کرد.» شاگردان بسیار غمگین شدند و یکی پس از دیگری از او پرسیدند: «من که آن کس نیستم، سرورم؟» عیسی پاسخ داد: «آنکه دست خود را با من در کاسه فرو میبرد، همان مرا تسلیم خواهد کرد. پسر انسان همانگونه که دربارۀ او نوشته شده، خواهد رفت، امّا وای بر آن کس که پسر انسان را تسلیم دشمن میکند. بهتر آن میبود که هرگز زاده نمیشد.» آنگاه یهودا، تسلیمکنندۀ وی، در پاسخ گفت: «استاد، آیا من آنم؟» عیسی پاسخ داد: «تو خود گفتی!»
الف. آمین، به شما میگویم، یکی از شما مرا تسلیم دشمن خواهد کرد: عیسی در حین شام پِسَخ موضوعی تکاندهنده را بیان کرد. او به شاگردان خود گفت یکی از آنان ـ یعنی یکی از دوازده تن که سه سال با عیسی زندگی کرده و از او شنیده و تعلیم گرفتهاند ـاو را تسلیم خواهد کرد.
یک) اگر با این داستان آشنا باشیم، بهسادگی ممکن است تأثیر آن را درک نکنیم. همچنین بهسادگی نمیتوان درک کرد که چقدر وحشتناک است یکی از همراهان عیسی او را تسلیم کند. دانته بنا بر دلیلی قانعکننده در شعر خود درمورد بهشت و جهنم، یهودا را در پایینترین مکان جهنم قرار میدهد.
دو) «این ناخوشایندترین فکر برای جشن گرفتن بود، با این وجود برای عید پِسَخ مناسبترین بود، زیرا فرمان خدا به موسی درمورد نخستین برۀ پِسَخ این بود: “با گیاهان تلخ باید خورده شود“.» (اسپرجن)
ب. آنکه دست خود را با من در کاسه فرو میبرد، همان مرا تسلیم خواهد کرد: عیسی به هیچیک از شاگردان بهطور خاص اشاره نکرد، زیرا همۀ آنان دستشان را با او در کاسه فرو برده بودند. درعوض عیسی شخص خائن را بهعنوان دوست معرفی کرد، کسی که با او بر سر یک سفره نشسته است.
یک) این ایده از مزامیر ۹:۴۱ میآید: «حتی دوست خالص من که بر او اعتماد میداشتم، آن که نان مرا میخورَد، با من به دشمنی برخاسته است.» «همسفرۀ من، دوست صمیمی من، مزمور ۹:۴۱؛ چنین شرایطی تشدیدگر این خیانت بود.» (ترپ)
ج. «استاد، آیا من آنم؟»: برای یازده شاگرد دیگر بیاهمیت بود که این سؤال را بپرسند (خداوندم، آیا من آنم؟)؛ پرسیدن این سؤال، ریاکاری وحشتناک یهودا را نشان میدهد، زیرا یهودا با اینکه میدانست خودش از قبل دستگیری عیسی را ترتیب داده و این کار اوج خیانت است، ولی با اینحال پرسید: «استاد، آیا من آنم؟»
یک) «این یک خصلت زیبا در شخصیت شاگردان است که به یکدیگر شک نکردند و هریک از آنها با ناباوری -همانطور که از ظاهر پرسش مشخص است- پرسید: “آیا من آنم؟ “هیچیک از آنان نگفت: “خداوندم، آیا آن یهوداست؟“» (اسپرجن)
۳. آیات (۲۶-۲۹) عیسی شام خداوند را بنا میکند.
چون هنوز مشغول خوردن بودند، عیسی نان را برگرفت و پس از شکرگزاری، پاره کرد و به شاگردان داد و فرمود: «بگیرید، بخورید؛ این است بدن من.» سپس جام را برگرفت و پس از شکرگزاری آن را به شاگردان داد و گفت: «همۀ شما از این بنوشید. این است خون من برای عهد [جدید] که بهخاطر بسیاری به جهت آمرزش گناهان ریخته میشود. به شما میگویم که از این محصول مو دیگر نخواهم نوشید تا روزی که آن را با شما در پادشاهی پدر خود، تازه بنوشم.»
الف. چون هنوز مشغول خوردن بودند: بعد از شام یا شاید در حین شام، عیسی پاهای شاگردان خود را شست (یوحنا ۱:۱۳-۱۱). بعد از آن، یهودا بیرون رفت (یوحنا ۳۰:۱۳). سپس عیسی گفتمانی مفصل با شاگردان خود داشت و نزد پدر دعا کرد که در یوحنا ۳۱:۱۳ ، ۲۶:۱۷ شرح داده شده است.
یک) آیا یهودا در اولین مراسم شام خداوند حضور داشت؟ این بحث بر متن اصلی یوحنا ۲:۱۳ متمرکز است. برخی سنن نثری میگویند: شام به پایان رسید که بهطور ضمنی نشان میدهد عیسی پای شاگردان را شست و یهودا بعد از بنای شام خداوند آنجا را ترک کرد. برخی دیگر از سنن نثری میگویند: در یوحنا ۲:۱۳ عیسی در حین شام این کار را کرد. این امر نشان میدهد عیسی پای شاگردان خود را شست و یهودا در حین شام آنجا را ترک کرد و بنابراین ممکن است قبل از بنای شام خداوند، آنجا را ترک کرده باشد.
دو) از آنجایی که یوحنا بنای شام خداوند را در انجیل خود روایت نمیکند، بحثی هست مبنی بر اینکه آیا وقتی اولین شام خداوند بنا شد، یهودا در آنجا حضور داشت، همانطور که متن فوق شرح داده شده است. بسیاری با اطمینان باور دارند که یهودا در شام خداوند شرکت نداشته است (همانطور که مورگان بیان میکند: قبل از اینکه اولین شام خداوند برگزار شود یهودا آنجا را ترک کرده بود (یوحنا ۳۰:۱۳). این بحثی دشوار است و نمیتوان به یقین درمورد آن صحبت کرد.
ب. عیسی نان را برگرفت و پس از شکرگزاری، پاره کرد: وقتی در پِسَخ نان بالا برده میشد، رئیس مجلس میگفت: «این نان مصیبتی است که پدرانمان در سرزمین مصر میخوردند. هرکه گرسنه است بیاید و بخورد؛ هرکه نیازمند است بیاید و از این خوراک پِسَخ بخورد.» هرچه که در خوراک پِسَخ خورده میشد بهطور نمادین چنین مفهومی داشت. گیاهان تلخ بیانگر تلخی بردگی بود؛ آب شور یادآورد اشکهایی بود که بهخاطر ظلم و فشار مصر ریخته شده بود. وعدۀ غذای اصلی -برهای که بهتازگی برای اهل خانه قربانی شده بود- نماد چیزی مربوط به مصائب مصر نبود، بلکه قربانیای بود که گناهان را کفاره میکرد و باعث میشد داوری خدا از اهل خانهای که ایمان داشتند، بگذرد.
یک) پِسَخ ملتی را بهوجود آورد؛ بردگانی که از مصر آزاد شدند و به قومی بدل گشتند. این پِسَخ جدید همچنین قومی را بهوجود آورد، یعنی آنانی که با مسیح یکی شدند و این پِسَخ یادآور اطمینان به قربانی او نیز هست.
ج. بگیرید، بخورید؛ این است بدن من… این است خون من برای عهد [جدید]: عیسی توضیحی عادی برای مفهوم هریک از خوراکها بیان نکرد. او آنها را دوباره در خود تفسیر کرد و دیگر بر رنجهای اسرائیل در مصر متمرکز نشد، بلکه بر رنج عیسی که برای گناهان آنها متحمل میشد، تمرکز داشت.
یک) «عبارت این است بدن من، در مراسم پِسَخ جایی نداشت و بهعنوان یک نوآوری باید تأثیر خیرهکنندهای داشته باشد، تأثیری که بعد از درک بیشتر از قیام مسیح، افزایش مییافت.» (کارسون)
دو) اینگونه کاری که مسیح برای ما انجام داد را به یاد میآوریم. هنگامیکه نان میخوریم باید به یاد آوریم چطور عیسی برای نجات ما شکسته شد، دست و پایش سوراخ شد و شلاق خورد. وقتی از جام مینوشیم، باید به یاد آوریم که خون او، حیات او بر روی کوه جلجتا برای ما ریخته شد.
سه) اینگونه با عیسی مشارکت میکنیم. از آنجایی که کفارۀ او ما را با خدا آشتی داد، میتوانیم با عیسی بر سر سفره بنشینیم و از مشارکت با یکدیگر لذت ببریم.
د. این است خون من برای عهد [جدید]: به شکل قابل توجهی، عیسی تأسیس عهد جدید را اعلام کرد. انسانی معمولی هرگز نمیتواند بین خدا و انسان عهد جدیدی بنا کند، فقط عیسی که هم انسان و هم خداست، میتواند چنین کاری کند. او این اقتدار را دارد که عهدجدیدی بنا نماید و با خون خود آن را مُهر کند، دقیقاً همانطور که عهدعتیق با خون مُهر میشد (خروج ۲۴:۸).
یک) عهدجدید مربوط به تبدیل درونی است که ما را از هرگونه گناه پاک مینماید: «از آنرو که تقصیر ایشان را خواهم آمرزید و گناهشان را دیگر بهیاد نخواهم آورد.» (ارمیا ۳۴:۳۱) این دگرگونی کلام و ارادۀ خدا را در ما قرار میدهد: «شریعت خود را در باطن ایشان خواهم نهاد و بر دلشان خواهم نگاشت.» (ارمیا ۳۳:۳۱). این عهد به تمامی درمورد رابطهای جدید و نزدیک با خداست: «و من خدای ایشان خواهم بود و ایشان قوم من خواهند بود.» (ارمیا ۳۳:۳۱)
دو) میتوان گفت خون عیسی این عهدجدید را ممکن ساخت و بنابراین آن را مطمئن و کارآمد میکند. این عهد با حیات خدا تأیید شده است.
سه) بهخاطر کاری که عیسی بر روی صلیب انجام داد، میتوانیم رابطۀ عهدجدیدی با خدا داشته باشیم. متأسفانه بسیاری از پیروان عیسی طوری زندگی میکنند که گویی هرگز این اتفاق رخ نداده است.
· گویی هیچ دگرگونی درونی وجود ندارد.
· گویی پاکی از گناه وجود ندارد.
· گویی کلام و ارادۀ خدا در دل ما وجود ندارد.
· گویی رابطۀ جدید و نزدیک با خدا وجود ندارد.
چهار) بهخاطر بسیاری به جهت آمرزش گناهان: «برای کلمۀ عظیم بسیاری، میتوانیم بسیار شادمانی کنیم. خون مسیح تنها به جهت آمرزش گناهان رسولان نبود. فقط یازده تن از آنان بودند که درحقیقت در خونی که نماد آن جام بود، شریک شدند. منجی نگفت: این خون من است که برای آمرزش شما، یازده تن ریخته شد، بلکه گفت بهخاطر بسیاری.» (اسپرجن)
ه. این است بدن من… این است خون من: درک دقیق این سخنان عیسی، منشأ اختلافات الاهیات عظیمی در بین مسیحیان بوده است.
یک) کلیسای کاتولیک رومی به انگارهٔ تبدل جوهر باور دارد که طبق این تعلیم نان و شراب فیالواقع تبدیل به بدن و خون مسیح میشوند.
دو) مارتین لوتر ایدۀ همجوهری را باور دارد که طبق این تعلیم نان همان نان باقی میماند و شراب هم همان شراب، اما بهواسطهٔ ایمان این عناصر همان بدن و خون واقعی عیسی هستند. لوتر آموزۀ تبدیل جوهر کلیسای کاتولیک رومی را باور نداشت، اما ورای آن نیز گام نگذاشت.
سه) جان کالوین اینطور تعلیم میداد که حضور عیسی در نان و شراب حقیقی است، اما این حضور روحانی است و نه جسمانی. زوینگلی تعلیم میداد که نان و شراب نمادهای پرمعنایی هستند که بیانگر جسم و خون عیسی میباشند. هنگامیکه اصلاحطلبان سوئیس در ماربورگ با مارتین لوتر درباره این موضوع مذاکره کردند، مشاجرهای بین آنها بالا گرفت. لوتر به نوعی از حضور فیزیکی تأکید داشت، زیرا عیسی گفت: «این است بدن من.» او همواره بر این امر تأکید کرد و بر روی لوحی نوشت Hoc est corpus meum –که به زبان لاتین یعنی این است بدن من. زوینگلی پاسخ داد: «عیسی همچنین گفت من تاک هستم» و «من در هستم»، اما میدانیم منظور عیسی چه بود. لوتر پاسخ داد: «من نمیدانم، اما اگر مسیح به من بگوید فضله بخورم، حتماً این کار را انجام میدادم، چون میدانم به یقین برایم خوب است.» لوتر همچنین به این موضوع بسیار مطمئن بود، چرا که آن را بهعنوان مسالهٔ ایمان به کلام عیسی میدانست و فکر میکرد نظر زوینگلی سازشکارانه است و به همین خاطر گفت او از روح دیگری است (andere geist).
چهار) براساس کتابمقدس میتوانیم دریابیم که نان و جام نمادهای محض نیستند، بلکه تصاویری نیرومند از شریک شدن و داخل شدن هستند، همانطور که میز خداوند را بهعنوان پِسَخ جدید میبینیم.
پنج) پول یکی از مفسرین پیوریتن چنین استدلال میکند: «بگذارید کاتولیکها و پروتستانها هر چه میتوانند بگویند، به هر جهت باید به دو شمایل اذعان یابند. جام که شراب در آن ریخته شد و بنا بر معنای جملهٔ این است خون من برای عهد [جدید]، این شراب باید نشانی از عهدجدید باشد. و اگر چنین است، من نمیفهمم چرا نمیتوانند اینچنین اذعانی در مورد جملهٔ این است بدن من داشته باشند»
شش) «قطعی آن است که عیسی به ما حکم نکرد که تولد، زندگی و معجزات او را گرامی داریم، بلکه فرمود که باید مرگش را گرامی داریم.» (کارسون)
و. بگیرید، بخورید: فراتر از بحث درمورد مفهوم نان و شراب باید به یاد داشته باشیم عیسی گفت با آنها چه کنیم. باید بگیرید، بخورید.
یک) بگیرید یعنی کسی مجبور به این کار نیست. شخص باید خودش آن را دریافت کند. «منتظرم که کسی بگوید: آیا من فقط با دریافت اینها عیسی را خواهم داشت؟ پس چرا به منجی نیاز داریم؟ او برای ما اینجاست؛ پس با او یکی شو …او را بپذیر، این تمام کاری است که باید انجام دهی.» (اسپرجن)
دو) بخورید یعنی این برای هرکسی حیاتی است. بدون آب و خوراک هیچکس نمیتواند زنده بماند. بدون عیسی هلاک میشویم. همچنین منظور این است که باید عیسی را به درونیترین قسمت وجودمان وارد کنیم. هرکسی باید برای خودش بخورد. هیچکس نمیتواند برای دیگری این کار را انجام دهد.
سه) «اگر از خود میپرسی که آیا از آن جام نوشیدهای یا نه و بهدنبال جواب سرگردانی، چارهای برای تو دارم ـباز از آن جام بنوش! اگر خوردهای و بهراستی یادت نمیآید که خوردهای یا نه، از قبیل اتفاقاتی که برای پر مشغلگان جامعه میافتد، آنان که میخورند، اما اندک؛ به نظر من، اگر میخواهی از خوردن خود مطمئن شوی، باز بخور! اگر میخواهی مطمئن شوی که به عیسی ایمان داری، میگویم باز ایمان آور!» (اسپرجن)
ز. پس از شکرگزاری: در زبان یونانی باستان، بهجای شکرگزاری کلمۀ eucharist به کار رفته است. به همین دلیل گاهی اوقات بزرگداشت شام خداوند (سفرهٔ خداوند) را eucharist (عشاء ربانی) مینامند.
یک) این امر درمورد دیدگاه و دل عیسی در این لحظه چیزهایی را بر ما آشکار میسازد: «بنگرید که در آن ساعت عیسی در چه حالی بود، با اینحال قادر به شکرگزاری و ستایش بود، او مطمئن بود نیکویی از شر حاصل خواهد شد. او در باغ جتسیمانی فقط قادر بود تسلیم شود.» (بروس)
دو) این امر درمورد چگونگی حضور ما در شام خداوند چیزهایی را آشکار میسازد: «پس وقتی در شام خداوند، جام را مینوشیم منظورمان چیست؟ آیا با این عمل مهم نمیگوییم عهد تو را به خاطر داریم؟ آیا ما به عیسی خاطرنشان نمیکنیم که ما برای اینکه با او شریک شویم به خود او تکیه میکنیم؟ آیا اعلام نمیکنیم از آن او هستیم و با پیوندهای ناگسستنی به او وابسته هستیم و از پر برکتترین خدمت او خشنود هستیم؟» (مایِر)
سه) این امر درمورد وضعیت رو به زوال قوم خدا و رهبران آنها نکتهای را آشکار میسازد: «زمانی جامها چوبی بودند و کاهنان طلایی؛ اما اکنون جامها طلاییاند و کاهنان چوبی.» (ترپ)
ح. تا روزی که آن را با شما در پادشاهی پدر خود، تازه بنوشم: عیسی به جشن پِسَخ آینده در آسمان نگاهی انداخت، ضیافتی که هنوز آن را با قوم خود جشن نگرفته بود. او منتظر است همۀ قوم نزدش گرد آیند و سپس ضیافتی عظیم برپا خواهد شد، ضیافت (شام) عروسی بره (مکاشفه ۹:۱۹). این تحقق پادشاهی پدر است که عیسی مشتاق آن بود.
۴. آیهٔ (۳۰) عیسی همراه شاگردانش سرود میخواند و به سوی کوه زیتون میروند.
آنگاه پس از خواندن سرودی، به سمت کوه زیتون به راه افتادند.
الف. آنگاه پس از خواندن سرودی: ما اغلب به این فکر نمیکنیم که عیسی آواز میخواند، اما او این کار را انجام میداد. او در پرستش و ستایش خدای پدر آواز سر میداد. سؤالی که میتوانیم تا به آخر از خود بپرسیم این است که صدای عیسی چگونه بود، اما به یقین میدانیم او بیشتر مواقع با آن صدا سرود میخواند و همۀ دل خود را هنگام ستایش به حضور پدر میبرد. این امر به ما خاطرنشان میکند که خدا میخواهد او را با سرودها بستاییم.
یک) «این کلمات که توسط تخیلات خاضعانه تفسیر میشود، یکی از حیرتانگیزترین تصاویر را نشان میدهند… آنها آواز میخواندند و بیشک او این سرود را رهبری میکرد.» (مورگان)
دو) قابل توجه است که عیسی میتوانست در چنین شبی یعنی شب مصلوب شدنش آواز بخواند. آیا میتوانیم در چنین شرایطی آواز بخوانیم؟ بهراستی عیسی میتوانست رهبر پرستش ما باشد. ما باید خدای پدر را بسراییم -درست مثل عیسی- زیرا این چیزی است که او را خشنود میکند؛ وقتی عاشق شخصی میشویم، میخواهیم کارهایی را انجام دهیم که سبب خشنودی او میشود و در واقع مهم نیست آن کارها ما را خشنود میکند یا خیر.
سه) «در خلال ظلمت غمناک در این دنیا، هیچ آوازی شیرینتر و هیچ موسیقی دلنشینتر از آواز عیسی و اولین شاگردانش نبود که به سوی صلیب مصائب او و رستگاری خود حرکت میکردند.» (مورگان)
ب. پس از خواندن سرودی: شگفتانگیز است که عیسی سرود خواند، اما او چه سرودی ؟ شام پِسَخ همیشه با سرودن سه مزموری که به هالِل (مزمور ۱۱۶-۱۱۸) معروف هستند به پایان میرسید. فکر کنید در شب قبل از صلیب وقتی عیسی این مزامیر را میخواند، چطور کلمات این مزامیر او را خدمت کرد:
· بندهای مرگ بر گِرد من پیچید، فشارهای هاویه مرا درگرفت، به تنگی و اندوه گرفتار آمدم. آنگاه نام خداوند را خوانده، گفتم: «آه، ای خداوند، جانم را خلاصی ده!» (مزمور ۳:۱۱۶-۴)
· زیرا که تو جان مرا از مرگ رهانیدی، و چشمانم را از اشک، و پاهایم را از لغزش، تا در حضور خداوند گام بردارم، در سرزمین زندگان! (مزمور ۸:۱۱۶-۹)
· پیالۀ نجات را برخواهم افراشت و نام خداوند را خواهم خواند. نذرهای خود را به خداوند ادا خواهم کرد، در حضور تمامی قومش. مرگ سرسپردگان خداوند در نظر او گرانبها است. (مزمور ۱۳:۱۱۶-۱۵)
· ای همۀ قومها، خداوند را بستایید! ای تمامی ملتها، تمجیدش کنید! (مزمور ۱:۱۱۷)
· سخت بر من فشار آوردند تا بیفتم، اما خداوند یاریام داد. خداوند قوّت و سرود من است؛ او نجات من گردیده است. (مزمور ۱۳:۱۱۸-۱۵)
· من نخواهم مرد، بلکه زیست خواهم کرد، و کارهای خداوند را باز خواهم گفت. خداوند مرا بهسختی تنبیه کرد، اما به مرگ نسپرد! دروازههای پارسایی را بر من بگشایید، تا بدانها داخل شوم و خداوند را سپاس گویم. (مزمور ۱۷:۱۱۸-۱۸)
· سنگی که معماران رد کردند مهمترین سنگ بنا شده است! این را خداوند کرده، و در نظر ما شگفت مینماید! (مزمور ۲۲:۱۱۸-۲۳)
· یهوه خداست، و او نور خود را بر ما تابان ساخته است! قربانی عید را به ریسمانها ببندید، بر شاخهای مذبح! خدای من تویی، و تو را سپاس خواهم گفت! خدای من تویی، و تو را متعال خواهم خواند! (مزمور ۲۷:۱۱۸-۲۸)
یک) «وقتی عیسی برخاست که به باغ جتسیمانی برود، مرموز ۱۱۸ بر لبانش بود. این موضوع توصیف مناسبی ارائه میدهد از این که خدا چگونه مسیح خود را از میان پریشانی و رنج به سوی جلال هدایت کرد.» (لین)
دو( «دوست عزیز، اگر میدانستی مثلاً ساعت ده امشب قرار است تو را ببرند تا مورد تمسخر، تحقیر و تازیانه قرار دهند و با طلوع خورشید قرار است به اشتباه تو را محکوم و بهعنوان جنایتکار اعدام کنند و سپس رهایت کنند تا بر صلیب بمیری، آیا فکر میکنی میتوانی امشب بعد از خوردن آخرین شام، سرود بخوانی؟» (اسپرجن)
۵. آیات (۳۱-۳۵) عیسی فرار شاگردان را پیشگویی میکند.
آنگاه عیسی به آنان گفت: «امشب همۀ شما به سبب من خواهید لغزید. زیرا نوشته شده،
«”شبان را خواهم زد
و گوسفندان گله پراکنده خواهند شد.“
امّا پس از آنکه زنده شدم، پیش از شما به جلیل خواهم رفت.» پطرس در پاسخ گفت: «حتی اگر همه به سبب تو بلغزند، من هرگز نخواهم لغزید.» عیسی به وی گفت: «آمین، به تو میگویم که همین امشب، پیش از بانگ خروس، سه بار مرا انکار خواهی کرد!» امّا پطرس گفت: «حتی اگر لازم باشد با تو بمیرم، انکارت نخواهم کرد.» سایر شاگردان نیز چنین گفتند.
الف. امشب همۀ شما به سبب من خواهید لغزید: عیسی این سخن را برای محکوم کردن شاگردان خود بیان نکرد، بلکه قصد داشت به آنها نشان دهد که او آن موقعیت را تحت کنترل دارد و نشان دهد که آنچه در کتبمقدس در مورد رنج مسیح آمده، باید تحقق یابد.
ب. امّا پس از آنکه زنده شدم: عیسی ورای صلیب را میدید و چشم به شادیای دوخته بود که پیش رویش قرار داشت (عبرانیان ۲:۱۲).
ج. حتی اگر لازم باشد با تو بمیرم، انکارت نخواهم کرد: پطرس متأسفانه از حقیقت و نبرد روحانی که عیسی آشکارا آن را میدید، ناآگاه بود. در آن لحظه پطرس احساس دلیری کرد و هیچ درکی فراتر از آن لحظه نداشت. چیزی نمیگذرد که پطرس در مقابل دخترک کنیزی به وحشت میافتد و جلوی او حتی آشناییت خود را با عیسی انکار میکند.
د. آمین، به تو میگویم که همین امشب، پیش از بانگ خروس، سه بار مرا انکار خواهی کرد: عیسی میدانست پطرس در آنچه که احساس قوّت میکند، شکست میخورد -شجاعت و دلیری. عیسی با این هشدار جدی که به پطرس میدهد به او فرصت میدهد تا به ضعف خود توجه کند و مراقب آن باشد.
یک) عیسی آشکار این موضوع را با پطرس در میان گذاشت. «پطرس، تو لغزش خواهی خورد. تو مرا، خداوندت را ترک خواهی کرد. تو همین امشب این کار را خواهی کرد، قبل از بانگ خروس. تو هر نوع رابطه با من را انکار خواهی کرد. حتی انکار خواهی کرد که مرا میشناسی. و تو این کار را فقط یک بار انجام نخواهی داد؛ تو سه بار این کار را تکرار خواهی کرد.» «آیا این هشدار برایش کافی نبود تا دیگر به قوّت خودش اعتماد نکند، بلکه به خدا اتکا کند؟» (کلارک)
دو) این فرصتی بود که در اختیار پطرس قرار گرفت، اما او از آن استفاده نکرد، بلکه در عوض گفت: حتی اگر لازم باشد با تو بمیرم، انکارت نخواهم کرد. عیسی، پطرس را بهتر از خود او میشناخت، پطرس آمادهٔ سقوط کردن بود.
سه) سایر شاگردان نیز در آن ساعت بحرانی، بیش از حد به قوّت خود اعتماد داشتند و نه به قوّت خدا: سایر شاگردان نیز چنین گفتند.
چهار) «ظاهراً در فلسطین معمول بود خروس حدود ساعت ۱۲:۳۰، ۱:۳۰ و ۲:۳۰ صبح بانگ برآورد. بنابراین رومیها از ساعت ۱۲:۰۰ تا ۳:۰۰ صبح را ساعت “خروس-خوان“ مینامیدند.» (کارسون)
عیسی دعا میکند و سپس در باغ جتسیمانی دستگیر میشود.
۱. آیات (۳۶-۳۹) دعای عیسی در پریشانی عمیق.
آنگاه عیسی با شاگردان خود به مکانی به نام جِتْسیمانی رفت و به ایشان گفت: «در اینجا بنشینید تا من به آنجا رفته، دعا کنم.» سپس پطرس و دو پسر زِبِدی را با خود برد و اندوهگین و مضطرب شده، بدیشان گفت: «از فرط اندوه، به حال مرگ افتادهام. در اینجا بمانید و با من بیدار باشید.» سپس قدری پیش رفته به رویْ بر خاک افتاد و دعا کرد: «ای پدر من، اگر ممکن است این جام از من بگذرد، امّا نه به خواست من، بلکه به ارادۀ تو.»
الف. آنگاه عیسی با شاگردان خود به مکانی به نام جِتْسیمانی رفت: این مکان در شرق منطقۀ کوه معبد در اورشلیم و در میان وادی بروک قِدرون و در دامنۀ کوه زیتون است. این باغ با درختان قدیمی زیتون احاطه شده بود، جتسیمانی به معنی «چرخشت زیتون» است. در آن مکان زیتونهای آن محله را برای گرفتن روغنشان له میکردند. به همینسان، پسر خدا نیز در این مکان له شد.
یک) «او بار دیگر آن باغ را در میان باغهای مجاور به اورشلیم انتخاب کرد، چون یهودا آن مکان را میشناخت. یهودا به دنبال خلوت کردن بود، اما نمیخواست مخفیگاهی برای خود پیدا کند که او را از چشم دیگران دور نگه دارد. وظیفهٔ مسیح نبود که خود را تسلیم کند، گویی که میخواهد خودکشی کند؛ همچنین نباید عقبنشینی میکرد و مخفی میشد، گویی که بزدل است.» (اسپرجن)
ب. اندوهگین و مضطرب شده: عیسی پریشان بود؛ چون از وحشت و درد جسمانی که بر صلیب در انتظارش بود، خبر داشت. همانطور که از اورشلیم مرکزی آمد به وادی قدرون عبور کرد، ماه کامل پِسَخ را دید که با خون قربانی از معبد همچون نهری قرمز شده بود.
یک) «این کلمات در زبان یونانی بیانگر عظیمترین اندوه قابل تصور هستند.» (پول)
ج. از فرط اندوه، به حال مرگ افتادهام: اما بیشتر از این، عیسی از وحشت و رنج روحانی که بر صلیب در انتظارش بود، آشفته شده بود. او قرار بود در جایگاه گناهکاران محکوم بایستد و مجازات روحانی که همۀ گناهکاران سزاوار آن بودند را دریافت کند؛ او که خود گناه را نشناخت، برای ما گناه شد. (دوم قرنتیان ۲۱:۵)
یک) «از فرط اندوه ترجمۀ نسبتاً ضعیفی است برای عبارتی که شامل کلمات مورد علاقۀ متی برای احساس خشم و حتی شوک است (که در ۶:۱۷، ۲۳؛ ۳۱:۱۸؛ ۲۵:۱۹؛ ۵۴:۲۷ به کار رفته است).» (فرانس)
دو) عیسی همچون شهیدی جان خود را از دست نداد. «عیسی به سوی مرگ رفت و میدانست ارادۀ کامل پدرش این است بهتنهایی (متی ۴۶:۲۷) در جایگاه برهٔ پِسَخ قربانی و گردانندهٔ خشم با مرگ روبرو شود. مرگ او منحصر بود، و دردش نیز؛ و بهترین پاسخ ما به او پرستشی مسکوت است.» (کارسون)
سه) «از این رو در مناجات یونانی این مفهوم را دارد، “خداوند نیکو با رنجهای ناشناخته، ما را رهایی ببخش“.» (ترپ)
چهار) با اینحال در این ساعت عذاب خاص، خدای پدر یاری خاص خود را برای پسرش فرستاد. لوقا ۴۳:۲۲ میگوید فرشتگان آمدند و عیسی را در باغ خدمت کردند.
د. اگر ممکن است: البته مفهوم دیگری وجود دارد که در آن همهچیز برای خداوند ممکن است (متی ۲۶:۱۹). با اینحال این مفهوم نیز صادق است، چون چیزهایی هست که برای خدا از نظر اخلاقی غیرممکن هستند. برای خدا غیرممکن است که دروغ بگوید (عبرانیان ۱۸:۶) و غیرممکن است بدون ایمان بتوان او را خشنود کرد (عبرانیان ۶:۱۱). برای خدا از نظر اخلاقی ممکن نبود که بدون قربانی کامل و خشمفرونشانی که عیسی خود را در باغ جتسیمانی برای آن آماده میساخت، گناه را کفاره دهد و بشر گمگشته را بازخرید نماید.
ه. اگر ممکن است این جام از من بگذرد: خدای پدر هرگز درخواست پسر خود را رد نمیکند، چون عیسی مطابق دل و ارادۀ پدر دعا کرد. از آنجایی که عیسی بر روی صلیب جام داوری را نوشید، میدانیم که غیرممکن است از راهی دیگر نجات یابیم. نجات از طریق کار عیسی بر روی صلیب تنها راه ممکن است؛ اگر راه دیگری برای عادل شدن در حضور خدا وجود داشت، آنگاه عیسی بیهوده جان خود را داد.
یک( در عهدعتیق بهطور مکرر جام تصویری قدرتمند از خشم و داوری خدا است.
· زیرا در دست خداوند پیالهای است با شرابی پرجوش و آمیخته به چاشنیها! آن را فرو میریزد، و شریران زمین جملگی آن را تا آخرین قطره سرمیکشند. (مزمور ۸:۷۵)
· خویشتن را برانگیز، ای اورشلیم! خویشتن را برانگیز و بر پا بایست، ای تو که جام غضب خداوند را از دست او نوشیدی، و آن جام سرگیجهآور را تا به آخر سر کشیدی! (اشعیا ۱۷:۵۱)
· یهوه خدای اسرائیل به من چنین فرمود: «پیالۀ شرابِ خشم را از دست من بگیر و آن را به تمامِ قومهایی که تو را نزدشان میفرستم، بنوشان.» (ارمیا ۱۵:۲۵)
دو) عیسی دشمن خدا شد و مورد قضاوت خدا قرار گرفت و مجبور شد جام خشم خدا را بنوشد تا دیگر ما مجبور نباشیم از آن جام -که منبع خشم خدا بود- بنوشیم.
سه) این جام بیانگر مرگ نیست، بلکه بیانگر قضاوت است. عیسی از مرگ نمیترسید و وقتی کارش را بر صلیب تمام کرد، یعنی وقتی عمل دریافت و تحمل و راضی نمودن داوری پارسایانهٔ گناهان ما توسط خدا را به اتمام رسانید، خود را بهآسانی، همچون یک انتخاب تسلیم مرگ کرد.
و. امّا نه به خواست من، بلکه به ارادۀ تو: عیسی در باغ جتسیمانی در جایگاه انتخاب قرار گرفت. اینطور نبود که او قبلاً تصمیم نگرفته و رضایت نداده باشد، بلکه اکنون به نقطۀ منحصر تصمیمگیری رسیده بود. او در جلجتا این جام را نوشید، اما قبل از آن در جتسیمانی تصمیم گرفت یک بار برای همیشه از این جام بنوشد.
یک) «عبارت “نه به خواست تو، بلکه به ارادۀ من“ فردوس را به بیابان تبدیل کرد و انسان را از عدن به جتسیمانی آورد. اکنون عبارت “نه به خواست من، بلکه به ارادۀ تو“ برای شخصی که این دعا را میکند، رنج به همراه میآورد، اما بیابان را به پادشاهی تبدیل میکند و انسان را از جتسیمانی به دروازههای جلال میآورد.» (کارسون)
دو) این نبرد در جتسیمانی -در محل له کردن- جایگاه مهمی در تحقق نقشۀ بازخرید خدا دارد. اگر عیسی در اینجا شکست میخورد، بر روی صلیب نیز شکست میخورد. موفقیت او اینجا، پیروزی بر روی صلیب را نیز ممکن ساخت.
سه) این نبرد بر روی صلیب، اول در دعا در جتسیمانی به پیروزی ختم شد. عیسی به رویْ بر خاک افتاد و دعا کرد.
۲. آیات (۴۰-۴۶) عیسی در نبرد دعا پیروز شد.
آنگاه نزد شاگردان خود بازگشت و آنها را خفته یافت. پس به پطرس گفت: «آیا نمیتوانستید ساعتی با من بیدار بمانید؟ بیدار باشید و دعا کنید تا در آزمایش نیفتید. روح مشتاق است، امّا جسم ناتوان.» پس بار دیگر رفت و دعا کرد: «ای پدر من، اگر ممکن نیست این جامْ نیاشامیده از من بگذرد، پس آنچه ارادۀ توست انجام شود.» چون بازگشت، ایشان را همچنان در خواب یافت، زیرا چشمانشان سنگین شده بود. پس یک بار دیگر ایشان را به حال خود گذاشت و رفت و برای سوّمین بار همان دعا را تکرار کرد. سپس نزد شاگردان آمد و بدیشان گفت: «آیا هنوز در خوابید و استراحت میکنید؟ اکنون ساعت مقرر نزدیک شده است و پسر انسان به دست گناهکاران تسلیم میشود. برخیزید، برویم. اینک تسلیمکنندۀ من از راه میرسد.»
الف. آیا نمیتوانستید ساعتی با من بیدار بمانید؟: عیسی برای کمک دوستانش در این نبرد دعایی و تصمیمگیری ارزش قائل بود و مشتاق آن بود. اما حتی بدون یاری آنها او در دعا جنگید تا پیروز شد.
یک) «اما آنها نه تنها به او کمک نکردند، بلکه با کهالت در انجام وظیفۀ خود باعث رنجش او شدند و بهجای آنکه عرق خونین او را پاک کنند باعث تشدید این حال در او شدند.» (ترپ)
ب. بیدار باشید و دعا کنید تا در آزمایش نیفتید: عیسی میدانست پطرس لغزش خواهد خورد، با این وجود او را به پیروزی تشویق کرد چون میدانست پیروزی با بیدار ماندن و دعا حاصل میشود. اگر پطرس بیدار میماند (هم از لحاظ جسمانی و هم از لحاظ روحانی) و بیشتر به خداوند وابسته میشد، آنگاه میتوانست در آن ساعت بحرانی از انکار عیسی اجتناب کند.
یک) «با بیدار ماندن، او آنها را هدایت میکند تا با استفاده از چنین ابزاری، قدرتی که در اختیار دارند را بهکار گیرند؛ با دعا کردن، او آنها را آگاه کرد بدون کمک و یاری خداوند، قدرت ایستادن را نداشتند و باید در دعا این قدرت کسب شود.» (پول)
دو) عیسی با نبرد در جتسیمانی، بر روی صلیب پیروز شد. پطرس -مانند ما- در آزمایشی که در پیش داشت شکست خورد، زیرا در بیدار ماندن و دعا شکست خورده بود. پیروزی و شکست در نبرد روحانی، اغلب قبل از بحران، حاصل میشود.
سه) عیسی درمورد شاگردان با مهربانی صحبت کرد و گفت: «روح مشتاق است، امّا جسم ناتوان». «سرور آنها ممکن بود برای غفلت آنها بهانهای بیابد، اما آنها از این پس برای از دست دادن آخرین فرصتِ بیدار ماندن برای کشتی گرفتن به همراه خداوندشان چگونه خود را سرزنش خواهند کرد!» (اسپرجن)
چهار) پس بار دیگر رفت و دعا کرد: «دعای مشتاقانه و پرشور تنهایی را میپسندد و مسیح بدین وسیله به ما آموخت که دعای پنهانی وظیفۀ ماست.» (پول)
پنج) چون بازگشت، ایشان را همچنان در خواب یافت، زیرا چشمانشان سنگین شده بود: «آنها نتوانستند چشمان خود را باز نگه دارند. آیا در این اتفاق چیزی غیرطبیعی وجود نداشت؟ آیا اینجا تأثیری از قدرتهای تاریکی وجود نداشت؟» (کلارک)
ج. برای سوّمین بار همان دعا را تکرار کرد: این به ما نشان میدهد که تکرار یک درخواست از خدا به دفعات متعدد، امری غیرروحانی نیست. برخی افراد فوق روحانی باور دارند اگر چیزی را بیش از یک بار درخواست کنیم، این امر ثابت میکند که ما ایمان نداریم. چنین موضوعی ممکن است در برخی موارد برای برخی افراد درست باشد، اما عیسی به ما نشان میدهد تکرار دعا میتواند بهطور کامل با ایمان استوار سازگار باشد.
د. برخیزید، برویم. اینک تسلیمکنندۀ من از راه میرسد: عیسی میدانست یهودا و آنانی که میخواستند او را دستگیر کنند در راه هستند. او میتوانست فرار کند و از خشمی که بر روی صلیب در انتظارش بود بگریزد، اما برخاست تا با یهودا ملاقات کند. او همۀ وقایع را بهطور کامل در کنترل داشت.
یک) «عبارت برخیزیذ برویم، میتوانست به تمایل به فرار اشاره داشته باشد، اما فعلی که در اینجا بهکار رفته به جای عقبنشینی بیشتر به پیشروی و قصد انجام کار دلالت دارد.» (فرانس)
۳. آیات (۴۷-۵۰) خیانت یهودا به عیسی در باغ جتسمانی.
عیسی هنوز سخن میگفت که یهودا، یکی از آن دوازده تن، همراه با گروه بزرگی مسلّح به چماق و شمشیر، از سوی سران کاهنان و مشایخ قوم، از راه رسیدند. تسلیمکنندۀ او به همراهان خود علامتی داده و گفته بود: «آن کس را که ببوسم، همان است؛ او را بگیرید.» پس بیدرنگ به عیسی نزدیک شد و گفت: «سلام، استاد!» و او را بوسید. عیسی به وی گفت: «ای رفیق، کار خود را انجام بده.» آنگاه آن افراد پیش آمده، بر سر عیسی ریختند و او را گرفتار کردند.
الف. همراه با گروه بزرگی مسلّح به چماق و شمشیر: آشکار است که آنها عیسی را مردی خطرناک میدانستند و با قدرت عظیمی برای دستگیری او آمده بودند.
یک) یهودا: احتمالاً او به ازای اطلاعات پول را دریافت کرده بود که باتوجه به آن اطلاعات بتوانند عیسی را در جایی آرام و با خطر کمتری برای وقوع اغتشاش مردم دستگیر کنند.» (کارسون) شاید او ابتدا سربازان را به اتاق بالایی هدایت کرد؛ وقتی دریافت که عیسی و شاگردان در آنجا نیستند، توانست حدس بزند که باید کجا باشند.
دو) «یهودا میدانست کجا باید آنها را بیابد. عیسی با انتخاب مکان دیگری برای آن شب، بهآسانی میتوانست نقشۀ آنان را خراب کند، اما… او چنین قصدی نداشت.» (فرانس)
سه) «آنانی که در آموزش یهودی مهارت دارند، میگویند که نگهبان معمولی معبد و این افسران به کاهنان تعلق داشتند و برای آنها استخدام شده بودند؛ اما در زمان مراسم و جشنهای بزرگ، حاکمان رومی گروهی از سربازان را به آنان اضافه میکردند تا تحت فرمان کاهنان باشند.» (پول)
ب. سلام، استاد!: یهودا به گرمی به عیسی سلام داد، حتی آنطور که مرسوم بود او را بوسید. اما این بوسه فقط به منظور شناساندن عیسی به کسانی بود که برای دستگیری او آمده بودند. در کتابمقدس هیچ کلمهای پوچتر و ریاکارانهتر از «سلام، استاد!» از زبان یهودا وجود ندارد. کلمات محبتآمیز و از صمیم قلب عیسی -که یهودا را رفیق خواند- در تضاد آشکار کلمات یهودا بودند.
یک. و او را بوسید: «او را به گرمی بوسید… چه تفاوت عظیمی میان آن زن در خانۀ شمعون (لوقا ۷) و یهودا وجود داشت! هردوی آنها عیسی را به گرمی بوسیدند: با احساساتی قوی؛ با اینحال یکی میتوانست برای او بمیرد و دیگری او را تسلیم کرد که بمیرد.» (بروس)
دو) «این نشانۀ یهودا روش رایجی بود که با آن بهطور کلی به عیسی خیانت میشد. وقتی افراد قصد دارند الهام کتابمقدس را تضعیف کنند، چطور کتابهای خود را شروع میکنند؟ آنها همیشه ادعا میکنند که امیدوارند حقیقت مسیح را آشکار سازند! نام مسیح اغلب توسط کسانی مورد اهانت قرار میگیرد که اعتراف بلندی از تعلق و دلبستگی به عیسی اعلام میکنند، ولی همچون رئیس متخلفان گناه میکنند.» (اسپرجن)
ج. بر سر عیسی ریختند و او را گرفتار کردند: این اتفاق بعد از زمانی رخ داد که آنها وقتی عیسی خود را «من هستم» خواند، همگی بر زمین افتاده بودند (یوحنا ۶:۱۸).
یک) «عجیب است که بعد از این اتفاق آنان باز هم باید جرأت میکردند به او نزدیک شوند؛ به هر حال کتبمقدس باید تحقق یابد.» (کلارک)
۴. آیات (۵۱-۵۶) دستگیری عیسی در باغ جتسیمانی.
در این هنگام، یکی از همراهان عیسی دست به شمشیر برده، آن را برکشید و ضربهای به خدمتکار کاهن اعظم زد و گوشش را برید. امّا عیسی به او فرمود: «شمشیر خود در نیام کن؛ زیرا هر که شمشیر کِشد، به شمشیر نیز کشته شود. آیا گمان میکنی نمیتوانم هماکنون از پدر خود بخواهم که بیش از دوازده فوج فرشته به یاریام فرستد؟ امّا در آن صورت پیشگوییهای کتبمقدس چگونه تحقق خواهد یافت که میگوید این وقایع باید رخ دهد؟» در آن وقت، خطاب به آن جماعت گفت: «مگر من راهزنم که با چماق و شمشیر به گرفتنم آمدهاید؟ من هر روز در معبد مینشستم و تعلیم میدادم و مرا نگرفتید. امّا این همه رخ داد تا پیشگوییهای پیامبران تحقق یابد.» آنگاه همۀ شاگردان ترکش کرده، گریختند.
الف. یکی از همراهان عیسی دست به شمشیر برده، آن را برکشید و ضربهای به خدمتکار کاهن اعظم زد و گوشش را برید: باوجود اینکه متی نامی از این شخص نمیبرد، ولی از یوحنا ۱۰:۱۸ میدانیم این شمشیرزنِ ناشناس پطرس بود.
یک) «به یقین کار شگفتانگیز خدا بود که او بعد از این کار توسط سربازان وحشی قطعه قطعه نشد.» (ترپ)
دو) «بسیار بهتر بود که دستهای پطرس در دعا دراز میشد.» (اسپرجن)
سه) «اما پطرس چطور شمشیر داشت؟ یهودیه در آن زمان بهقدری مملو از دزدان و راهزنان بود که بدون سلاح بودن برای هیچکس امن نبود. احتمالاً او این سلاح را برای امنیت شخصی خود حمل میکرد.» (کلارک)
ب. نمیتوانم هماکنون از پدر خود بخواهم که بیش از دوازده فوج فرشته به یاریام فرستد: اگر عیسی در آن لحظه یاری الهی را طلب کرده بود، میتوانست آن را داشته باشد. اگر او میگفت بیش از دوازده فوج فرشته آماده بودند که نزدش بیایند.
یک) «یک لژیون شش هزار پیاده نظام و هفتصد سواره نظام داشت. و این سپاه عظیم فرشتگان با دعا در یک لحظه از آسمان فرستاده میشد.» (ترپ) تعدادی چشمگیر است، مخصوصاً با در نظر گرفتن این که یک فرشته در یک شب بیش از ۱۸۵ هزار سرباز را کشت (دوم پادشاهان ۳۵:۱۹).
دو) «پطرس با یک شمشیر میخواست با ارتش کوچکی از مردان روبرو شود، اما نتوانست یک ساعت با عیسی دعا کند. دعا بهترین کاری است که میتوانیم انجام دهیم و اغلب اوقات سختترین کار است.
سه) پطرس با شمشیر خود کار بسیار کوچکی انجام داد. او فقط گوش شخصی دیگر را قطع کرد و در حقیقت خرابکاری کرد و عیسی مجبور شد با شفای گوش بریده شده، این خرابکاری را درست کند (لوقا ۵۱:۲۲). وقتی پطرس با قدرت این جهان حرکت کرد، فقط گوش برید. اما وقتی از روح پر شد و کلام خدا را به کار گرفت، برای جلال خدا به دلها نفوذ کرد (اعمال ۳۷:۲).
چهار) «خداوند ما ابزار دفاع شخصی را داشت؛ گاهی اوقات بسیار قدرتمندتر از شمشیری بود که به کمرش آویزان میشد، اما او از استفاده از قدرتی که در دسترس داشت امتناع کرد. خادمان او نتوانستند در این امتحان موفق شوند؛ آنها نتوانستند خودداری کنند. دست پطرس به یکباره بر شمشیرش رفت. به نظر من شکست خادمان در این مورد نشاندهندۀ خودداری عظیم اربابشان است.» (اسپرجن)
پنج) در آن لحظه که به نظر میرسید عیسی هیچچیز نداشت و چیزی به نفعش نبود، اما خودش میدانست پدری در آسمان دارد و به پدرش و همۀ منابع از طریق دعا دسترسی دارد.
ج. امّا در آن صورت پیشگوییهای کتبمقدس چگونه تحقق خواهد یافت: عیسی با همۀ قدرتی که در اختیار داشت همچنان بهطور کامل تحت فرمان بود. او قربانی شرایط نبود، بلکه شرایط را برای تحقق نبوت مدیریت کرد.
د. آنگاه همۀ شاگردان ترکش کرده، گریختند: در این مرحله، شاگردان پراکنده شدند و برای حفظ امنیت خود فرار کردند. تعداد کمی از آنها (حداقل پطرس و یوحنا) با فاصله در پی آنها رفتند تا ببینند چه اتفاقی قرار است رخ دهد. هیچیک از آنان کنار عیسی نایستاد و نگفت: «من زندگی خود را به این مرد دادهام. او را به هرآنچه متهم کردهاید، من نیز به همان متهم هستم.» درعوض سخن عیسی تحقق یافت که گفته بود: امشب همۀ شما به سبب من خواهید لغزید (متی ۳۱:۲۶).
یک) «هرگز دل خود را از چشمانداز آزمایشهای عظیم نمیشناسیم تا زمانی که با آن آزمایشها روبرو و درگیر شویم. این شاگردان همگی گفته بودند او را ترک نخواهند کرد، اما وقتی این فشار و سختی رسید هیچیک از آنان کنار او نایستاد.» (پول)
محاکمه در برابر شورای سنهدرین
۱. آیات (۵۷-۵۸) عیسی به خانۀ قیافا برده شد.
آنها که عیسی را گرفتار کرده بودند، او را نزد قیافا، کاهن اعظم بردند. در آنجا علمای دین و مشایخ جمع بودند. امّا پطرس دورادور از پی عیسی رفت تا به حیاط خانۀ کاهن اعظم رسید. پس داخل شد و با نگهبانان بنشست تا سرانجامِ کار را ببیند.
الف. آنها که عیسی را گرفتار کرده بودند، او را نزد قیافا، کاهن اعظم بردند: این اولین حضور عیسی در برابر قاضی یا مقام رسمی در شب دستگیریاش نبود. در حقیقت عیسی در آن شب و در روز مصلوب شدنش، به دفعات متعددی در مقابل قضات مختلف به محکمه کشانده شد.
یک) قبل از اینکه عیسی به خانۀ قیافا (کاهن اعظم رسمی) برده شود، به خانۀ حنانیا که کاهن اعظم پیشین و «قدرت پشت پردۀ کاهن اعظم» بود، برده شد (مطابق یوحنا ۱۲:۱۸-۱۴ و یوحنا ۱۹:۱۸-۲۳).
ب. در آنجا علمای دین و مشایخ جمع بودند: قیافا یک گروه از شورای سنهدرین را برای محاکمۀ عیسی جمع کرده بود.
یک) شورای سنهدرین بعد از سپیدهدم دوباره جمع شدند، این دفعه برای برگزاری جلسۀ رسمی و محاکمهای که در لوقا ۶۶:۲۲-۷۱ توصیف شده است.
ج. پطرس دورادور از پی عیسی رفت… تا سرانجامِ کار را ببیند: پطرس مصمم بود تا پیشگویی عیسی درمورد اینکه او عیسی را انکار و ترک میکند، بهدرستی تحقق نیابد.
۲. آیات (۵۹-۶۱) اولین محاکمه در برابر شورای سنهدرین.
سران کاهنان و تمامی اهل شورا در پی یافتن شهادت دروغ علیه عیسی بودند تا او را بکشند؛ امّا هرچند شاهدان دروغین بسیاری پیش آمدند، چنین چیزی یافت نشد. سرانجام دو نفر پیش آمده گفتند: «این مرد گفته است، ”من میتوانم معبد خدا را ویران کنم و ظرف سه روز آن را از نو بسازم.“»
الف. سران کاهنان و تمامی اهل شورا: طبق قوانین و مقررات خود شورای یهود، این محاکمۀ شبانه غیرقانونی بود. مطابق شریعت یهود محاکمۀ مجرمان باید در روشنایی روز شروع و به پایان رسد. بنابراین تصمیم به محکومیت عیسی قبلاً گرفته شده بود، آنها در روشنایی روز نیز محاکمهای برگزار کردند (لوقا ۷۱-۶۶:۲۲)، زیرا میدانستند محاکمۀ اول -محاکمۀ واقعی- فاقد اعتبار قانونی است.
یک) این فقط یکی از قانونشکنیهای بسیار در محاکمۀ عیسی بود. مطابق شریعت یهود فقط تصمیماتی که در مکان ملاقات رسمی اتخاذ شده بود، معتبر بود. اولین محاکمه در خانۀ قیافا، کاهن اعظم برگزار شد.
· مطابق شریعت یهود، نباید در پِسَخ به پروندههای کیفری رسیدگی میشد.
· مطابق شریعت یهود، در روز محاکمه فقط صدور حکم برائت ممکن بود. برای صدور حکم جزا باید یک شب صبر میکردند تا حس ترحم در شاکی ایجاد شود.
· مطابق شریعت یهود، همۀ شواهد باید توسط دو شاهد که بهطور جداگانه مورد بازجویی قرار میگرفتند و با یکدیگر در تماس نبودند، تأیید میشد.
· مطابق شریعت یهود، مجازات شهادت دروغ مرگ بود. در محاکمۀ عیسی هیچ مجازاتی برای شهادت دروغ در نظر گرفته نشد.
· مطابق شریعت یهود، محاکمه ابتدا با ارائه مدارک مبنی بر بیگناهی متهم آغاز میشد و این کار قبل از ارائه مدارک گناهکار بودن انجام میشد. در اینجا چنین قانونی رعایت نشد.
دو) «اینها قوانین خود شورای یهود بود و بسیار بدیهی بود آنها بهقدری مشتاق خلاص شدن از عیسی بودند که قوانین خودشان را نیز شکستند.» (بارکلی)
سه) «نه در مکتوبات مورخان و نه در قلمروی داستانها هیچچیزی وجود ندارد که بتواند با تنزل محاکمۀ ناعادلانه، ابزارهای پَست برای یافتن اتهامی علیه زندانی کردن، ترفندهای غیرقانونی برای صدور حکم جرم و در نهایت تضمین حکم اعدام برابری کند.» (مورگان)
ب. در پی یافتن شهادت دروغ علیه عیسی بودند تا او را بکشند؛ امّا هرچند شاهدان دروغین بسیاری پیش آمدند، چنین چیزی یافت نشد: این شهادتی قابل توجه از زندگی و کرامت عیسی بود. از آنجایی که او زندگی علنی داشت و خدمت خود را بهطور علنی به انجام میرساند، یافتن شهادت دروغ علیه او بسیار دشوار بود.
ج. این مرد گفته است، ”من میتوانم معبد خدا را ویران کنم و ظرف سه روز آن را از نو بسازم: بعد از شهادتهای دروغی که آنها گفتند، در نهایت عیسی محکوم به تهدید کردن به تخریب معبد شد (مانند بمبگذاری در دنیای امروز). عیسی آشکارا گفت: «این معبد را ویران کنید که من سه روزه آن را باز بر پا خواهم داشت.» (یوحنا ۱۹:۲). اما این نبوت پرشکوه رستاخیز او، بهعنوان تهدید تروریستی مورد سوءاستفاده قرار گرفت. یوحنا ۲۱:۲ روشن میسازد که «لیکن معبدی که او از آن سخن میگفت پیکر خودش بود.»
۳. آیات (۶۲-۶۴) عیسی در محاکمهٔ خود شهادت میدهد
آنگاه کاهن اعظم برخاست و خطاب به عیسی گفت: «هیچ پاسخ نمیگویی؟ این چیست که علیه تو شهادت میدهند؟» امّا عیسی همچنان خاموش ماند. کاهن اعظم به او گفت: «به خدای زنده سوگندت میدهم که به ما بگویی آیا تو مسیح، پسر خدا هستی؟» عیسی پاسخ داد: «تو خود چنین میگویی! و به شما میگویم که از این پس پسر انسان را خواهید دید که به دست راست قدرت نشسته، بر ابرهای آسمان میآید.»
الف. هیچ پاسخ نمیگویی؟: عیسی ساکت ماند تا زمانی که کاهن اعظم به او فرمان داد به اتهاماتی که علیه او مطرح شده پاسخ دهد.
یک) «کاهن اعظم انتظار دفاعیۀ طولانی را داشت تا بتواند از طریق سخنان خودش او را محکوم کند.» (پول)
دو) شایان توجه است که عیسی خاموش ماند تا زمانی که مطلقاً در اطاعت نیاز به سخن گفتن باشد. عیسی میتوانست در اینجا دفاعیۀ پرجلالی را ارائه دهد و همۀ شاهدان متعدد الوهیت، قدرت و شخصیت خود را فراخواند. اینها همان کسانی بودند که به آنها تعلیم داد، آنها را شفا داد، مردههایی که او زنده کرد، کورهایی که او بینا کرد، حتی دیوهایی که خودشان به الوهیت او شهادت دادند. اما عیسی «آزار و ستم دید، اما دهان نگشود، همچون برهای که برای ذبح میبرند، و چون گوسفندی که نزد پشم برندهاش خاموش است، همچنان دهان نگشود» (اشعیا ۷:۵۳).
سه) «سکوت او، سکوت صبر بود، نه بیتفاوتی؛ از شجاعت بود، نه از ترس.» (اسپرجن)
ب. کاهن اعظم به او گفت: «به خدای زنده سوگندت میدهم که به ما بگویی آیا تو مسیح، پسر خدا هستی؟»: قیافا که دید محاکمه بد پیش میرود، با عیسی روبرو شد و با او بیشتر مانند مدعی برخورد کرد و نه یک قاضی بیطرف.
یک) «عبارت سوگندت میدهم، عبارتی رسمی است که بهندرت بهکار میرود (مقایسه شود با اول پادشاهان ۱۶:۲۲ که حالتی مشابه در عهدعتیق است)، و به این طریق نام خدا را پیش میکشید و بدین طریق شخص را مجبور میکرد تا پاسخ درست بدهد.» (فرانس)
دو) «کاهن اعظم از سکوت عیسی ناامید شده بود، و ضربهای جسورانه را امتحان کرد و به موضوع اصلی پرداخت: آیا عیسی همان مسیح است یا خیر؟» (کارسون)
سه) «این روش اعتراف ضمنی بود که تا آن زمان بیگناهی مسیح را ثابت کرده بود. کاهن اعظم اگر از جایی دیگر شواهد و دلایل کافی علیه متهم بهدست آورده بود، نیازی نداشت تلاش کند از خود او چیزی بیرون بکشد. تا آن لحظه محاکمه برای او با شکست پیش رفته بود و او این را میدانست به همین دلیل از خشم سرخ شده بود. اکنون او سعی میکند زندانی را مورد آزار و اذیت قرار دهد تا بتواند اظهاراتی از او بشنود که شاید بتواند مشکلات پیش روی شاهدان را حل کند و موضوع را خاتمه بخشد.» (اسپرجن)
ج. تو خود چنین میگویی!: عیسی بهجای آنکه به دفاع از خود بپردازد بهسادگی درمورد حقیقت شهادت داد. بهراستی که او مسیح، پسر خدا بود. او تا جایی که ممکن بود کوتاه و مستقیم پاسخ داد.
یک) احتمالاً کاهن اعظم با طعنه یا کنایه این سؤال را از او پرسید. «جملهبندی پرسش قیافا (مخصوصاً در لوقا) اینطور نشان میدهد که حتی یک پرسوجوی بیطرفانه هم بهنظر نمیرسد: “آیا تو، مسیح هستی؟“ (تو که چیزی بیش از زندانی درمانده و مطرود نیستی!)» (فرانس)
د. از این پس پسر انسان را خواهید دید که به دست راست قدرت نشسته: عیسی این هشدار را اضافه کرد. او به آنها هشدار داد که اگرچه اکنون آنها به داوری او نشستهاند، اما روزی او به داوری آنها خواهد نشست، داوری بسیار دقیقتر.
یک( از این پس: «از این پس! از این پس! وقتی از این پس فرا برسد، چقدر برای دشمنان عیسی سخت خواهد بود! اکنون قیافا کجاست؟ آیا او اکنون هم خداوند را به سخن گفتن وا میدارد؟ اکنون ای کاهنان سرهای پر از غرور خود را بالا کنید! اکنون جملهای علیه او بگویید. قربانی شما آنجا بر ابرهای آسمان نشست. اکنون نیز بگویید او کفر میگوید و گریبان خود را چاک دهید و یک بار دیگر او را محکوم کنید. اما قیافا کجاست؟ او سر محکوم خود را پنهان میکند و به کلی گیج شده و به کوهها التماس میکند که او را بپوشانند.» (اسپرجن)
دو) دست راست قدرت: «قدرت تعبیر احترامآمیز یهودیان برای اجتناب از تلفظ نام مقدس خدا است (این کلمه میتوانست سبب شود عیسی به کفرگویی متهم شود، از قضا دقیقاً به همین جرم متهم شد، متی ۶۵:۲۶!» (فرانس)
۴. آیات (۶۵-۶۸) شورای یهود با وحشت و خشونت واکنش نشان داد.
آنگاه کاهن اعظم گریبان خود را چاک زد و گفت: «کفر گفت! دیگر چه نیاز به شاهد است؟ حال که کفر او را شنیدید، حکم شما چیست؟» در پاسخ گفتند: «سزایش مرگ است!» آنگاه بر صورت عیسی آبِ دهان انداخته، او را زدند. بعضی نیز به او سیلی زده، میگفتند: «ای مسیح، نبوّت کن و بگو چه کسی تو را زد؟
الف. کفر گفت!: اگر عیسی آن کسی نبود که ادعا میکرد، آنگاه اتهام کفرگویی درست بود. برای مسیح، پسر خدا جرم نیست که اعلام کند او در حقیقت کیست.
ب. سزایش مرگ است!: این حکم آنها عمق فساد بشر را آشکار میسازد. خدا، در کمال به زمین آمد، در میان مردمان زندگی کرد، اما پاسخ انسان به خدا این بود.
ج. آنگاه بر صورت عیسی آبِ دهان انداخته، او را زدند: آنها بر او آب دهان ریختند؛ با دستانی مُشت کرده او را زدند؛ با دستان باز خود به او سیلی زدند. بهآسانی ممکن است فکر کنیم آنها چون نمیدانستند او کیست این کارها را کردند. این تفکر از یک جنبه درست است، زیرا آنها نزد خود اعتراف نکرده بودند که او در حقیقت مسیح، پسر خداست. با اینحال از جنبهای دیگر این سخن درست نیست، زیرا ذات انسان با خدا دشمن است (رومیان ۱۰:۵؛ کولسیان ۲۱:۱). برای مدتی طولانی بشر منتظر بود به معنای حقیقی به خدا سیلی بزند، او را مُشت بزند و بر صورت او آب دهان بیندازد.
یک) «ای آسمانها، حیران باشید و ترسان. صورت او روی عالم است و او خود جلال آسمان است، اما آنها بر روی او آب دهان انداختند. وای خدای من، این انسان چقدر باید پَست باشد!» (اسپرجن)
دو) اسپرجن برخی روشها را بیان میکند که انسان از طریق آنها همچنان بر صورت عیسی آب دهان میاندازد.
· انسان با انکار اولوهیت او، بر صورت او آب دهان میاندازد.
· انسان با رد کردن انجیل او بر صورت او آب دهان میاندازد.
· انسان با ترجیح دادن پارسایی خود بر صورت او آب دهان میاندازد.
· انسان با رویگردان شدن از عیسی بر صورت او آب دهان میاندازد.
سه) حینی که این رهبران مذهبی نفرت، ترس و خشم خود را بر عیسی تخلیه میکردند و بر صورت عیسی آب دهان میانداختند، شایان توجه است که قضاوت فوری خدا از آسمان بر آنان نازل نشد. جالب است که لشگری از فرشتگان برای دفاع از عیسی ظاهر نشد. این امر بردباری عجیب خدا نسبت به گناه و مخازن عظیم رحمت او را نشان میدهد.
چهار) «وقتی شخصی این داستان را میخواند، بیشتر و بیشتر از عظیمترین معجزه حیرت میکند، یعنی از رنج و صبر آن شخص بیعیب.» (مورگان)
۵. آیات (۶۹-۷۵) پطرس از ترس، سهبار رابطۀ خود با عیسی را انکار کرد.
و امّا پطرس بیرون خانه، در حیاط نشسته بود که خادمهای نزد او آمد و گفت: «تو هم با عیسای جلیلی بودی!» امّا او در حضور همه انکار کرد و گفت: «نمیدانم چه میگویی!» سپس به سوی سرسرای خانه رفت. در آنجا خادمهای دیگر او را دید و به حاضرین گفت: «این مرد نیز با عیسای ناصری بود!» پطرس این بار نیز انکار کرده، قسم خورد که «من این مرد را نمیشناسم.» اندکی بعد، جمعی که آنجا ایستاده بودند، پیش آمدند و به پطرس گفتند: «شکی نیست که تو هم یکی از آنها هستی! از لهجهات پیداست!» آنگاه پطرس لعن کردن آغاز کرد و قسم خورده، گفت: «این مرد را نمیشناسم!» همان دم خروس بانگ زد. آنگاه پطرس سخنان عیسی را به یاد آورد که گفته بود: «پیش از بانگ خروس، سه بار مرا انکار خواهی کرد!» پس بیرون رفت و بهتلخی بگریست.
الف. خادمهای نزد او آمد: پطرس در حضور دادگاه یا حتی توسط جماعت خشمگین مورد بازخواست قرار نگرفته بود. ترس خود پطرس باعث شد از آن خادمه و خادمۀ دیگر در نظر خود هیولایی خشمگین بسازد و از ترس در برابر آنها تعظیم کند.
ب. من این مرد را نمیشناسم: گناه انکار پطرس از ارتباط با عیسی، هر دفعه که انکار میکرد نسبت به دفعۀ قبل بدتر میشد. دفعۀ اول، فقط دروغ گفت؛ سپس سوگند خورد و دروغ گفت؛ در آخر هم لعن کردن آغاز کرد.
یک) جمعی که آنجا ایستاده بودند: «تماشاچیان، گیجی پطرس را دیدند و خودشان را با عذاب کشیدن او سرگرم کردند.» (بروس)
دو) «جلیلیها غلیظ صحبت میکردند. لهجۀ آنها بهقدری زشت بود که هیچ جلیلی اجازه نداشت در خدمت کنیسه دعای برکت را بخواند.» (بارکلی)
سه) پطرس لعن کردن آغاز کرد گویی این امر به دور شدن از معاشرت عیسی کمک میکرد. «ناسزا گفتن و نفرین کردن خود، نشانۀ عصبانیت و ناامیدی بود؛ او کنترل خود را بهطور کامل از دست داده بود.» (بروس) وقتی میشنویم کسی با این زبان سخن میگوید، بهطور معمول تصور میکنیم که او شاگرد عیسی نباشد.
ج. آنگاه پطرس سخنان عیسی را به یاد آورد… پس بیرون رفت و بهتلخی بگریست: در نهایت پطرس سخنان عیسی را بهیاد آورد و آنچه عیسی گفت را در دل جای داد، اما در این مورد بسیار دیر بود. اکنون او فقط میتوانست بهتلخی شروع به گریستن کند. اما پطرس به هر جهت باید احیا میشد، این امر نشان دهندۀ تضاد عظیم بین یهودا (ارتداد) و پطرس (بازگشت) بود.
یک) ارتداد، حقیقت را تسلیم میکند، همان کاری که یهودا کرد. یهودا بهخاطر گناه خود متأسف شد، اما این غم او را به سوی توبه هدایت نکرد.
دو) عقب رفتن نوعی تنزل از تجربۀ روحانی است که قبلاً از آن لذت میبردیم. پطرس لغزش خورد، اما سقوط نخواهد کرد؛ این گریۀ تلخ، او را بهسوی توبه و بازگشت هدایت کرد.
د. و بهتلخی بگریست: این آغاز توبۀ پطرس بود. چند چیز او را به این مکان آورده بود.
یک) نگاه محبتآمیز عیسی، پطرس را بهسوی توبه هدایت کرد. لوقا میگوید دقیقاً بعد از آنکه خروس بانگ برآورد: «آنگاه خداوند روی گرداند و به پطرس نگاه کرد» (لوقا ۶۱:۲۲).
دو) عطای به یاد آوردن، پطرس را به سوی توبه هدایت کرد؛ پطرس سخنان عیسی را بهیاد آورد. «خاطرات و حافظۀ ما در امر توبه، ما را بسیار خدمت میکنند.» (پول)