فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
متی باب ۷ – موعظۀ سر کوه (ادامه)
قضاوت و تشخیص
۱. آیات (۱-۲) خلاصهای از موضوع داوری بر دیگران.
داوری نکنید تا بر شما داوری نشود. زیرا به همانگونه که بر دیگران داوری کنید، بر شما نیز داوری خواهد شد و با همان پیمانه که وزن کنید، برای شما وزن خواهد شد.
الف. داوری نکنید تا بر شما داوری نشود: اینجا عیسی به موضوع دیگری در موعظهٔ سر کوه اشاره میکند. او نخست به مضامین مربوط به زندگی روحانی درونی پرداخت (بینش نسبت به سخاوت به خرج دادن، دعا، روزه، مادیگرایی و نگرانی برای امور مادی). اکنون او موضوع مهمی را در رابطه با نحوهٔ تفکر و رفتار ما با دیگران بیان میکند.
یک) به یاد داریم که عیسی ما را خواند که پارساییای بیشتر از علمای دین و فریسیان داشته باشیم (متی ۲۰:۵). به همین طریق، برخی افراد تصور میکنند روشی که باعث میشود پارساتر شدن فرد میشود، بیشتر داوری کردن دیگران است. اما عیسی اینجا، چنین طرز فکری را سرزنش میکند.
ب. داوری نکنید تا بر شما داوری نشود: عیسی با این حکم درمورد قضاوت کردن دیگران به ما هشدار میدهد، چون وقتی چنین کاری را انجام دهیم به همین طریق مورد قضاوت و داوری قرار میگیریم.
یک) درمیان آنانی که به نظر میرسد، چیزی از کتابمقدس نمیدانند، این آیه بسیار معروف است. با این وجود بیشتر افرادی که این آیه را نقلقول میکنند، درک نمیکنند عیسی چه گفته است. ظاهراً فکر میکنند و یا امیدوارند عیسی دستور پذیرش جهانی هر نوع سبک زندگی و تعلیمی را صادر کرده باشد.
دو) فقط کمی بعد در همین موعظۀ سر کوه (متی ۱۵:۷-۱۶) عیسی به ما حکم میکند که خود و دیگران را با ثمرات زندگیهایمان بشناسیم و برای این کار نوعی ارزیابی لازم است. مسیحیان خوانده شدهاند که نسبت به دیگران محبت بیقیدوشرط داشته باشند، اما خوانده نشدهاند دیگران را بیقید و شرط تأیید کنند. درحقیقت ما میتوانیم بدون تأیید کارهای دیگران، آنها را محبت کنیم.
سه) بنابراین گرچه این امر بررسی زندگی دیگران را منع نمیکند، اما مطمئناً انجام آن با روحی که اغلب انجام میشود، ممنوع است. یک نمونه از قضاوت ناعادلانه، قضاوت شاگردان عیسی در مورد آن زنی بود که برای تدهین پاهای عیسی با روغن آمده بود (متی ۲۶: ۶-۱۳). آنها فکر میکردند او روغن را هدر داده است، اما عیسی گفت این زن کاری نیکو انجام داد و این عمل او همیشه به یاد خواهد ماند. قضاوت آنها ناعادلانه، نادرست و پر از خشونت بود.
· وقتی درمورد دیگران بدترین فکر را میکنیم، این حکم را میشکنیم.
· وقتی فقط در مورد خطاهای دیگران صحبت میکنیم، این حکم را میشکنیم.
· وقتی کل زندگی دیگران را با توجه به بدترین لحظاتش قضاوت میکنیم، این حکم را میشکنیم.
· وقتی انگیزههای پنهانی دیگران را قضاوت میکنیم، این حکم را میشکنیم.
· وقتی بدون در نظر گرفتن خودمان در شرایط دیگران، آنها را قضاوت میکنیم، این حکم را میشکنیم.
· وقتی بدون توجه به این حقیقت که خودمان مورد قضاوت قرار خواهیم گرفت، دیگران را قضاوت میکنیم، این حکم را میشکنیم.
ج. زیرا به همانگونه که بر دیگران داوری کنید، بر شما نیز داوری خواهد شد: عیسی داوری دیگران را منع نکرده است. او فقط لازم میداند که داوریهای ما باید کاملاً عادلانه باشد و دیگران را با همان استانداردهایی داوری کنیم که دوست داریم خودمان با آن استانداردها داوری شویم.
یک) وقتی داوری ما نسبت به دیگران اشتباه باشد، اغلب اوقات به این دلیل نیست که براساس استاندارد درستی داوری نکردهایم، بلکه به این دلیل است که در بهکار بردن آن استاندارد، ریاکار هستیم و آن استاندارد را در زندگی خود نادیده میگیریم. بسیار رایج است که دیگران را با یک استاندارد داوری کنیم، اما خودمان را با استاندارد دیگر –و نسبت به خودمان بسیار با سخاوتمندتر از دیگران باشیم.
د. با همان پیمانه که وزن کنید، برای شما وزن خواهد شد: این یک اصل است که عیسی در این حکم، آن را بنا کرد «داوری نکنید تا بر شما داوری نشود.» خدا ما را همانگونه ارزیابی میکند که ما دیگران را ارزیابی میکنیم. این یک انگیزۀ قوی برای ماست تا سخاوتمند باشیم، محبت کنیم، ببخشیم و به دیگران نیکی کنیم. اگر این چیزها را از خدا بیشتر میطلبیم باید خودمان همینها را به دیگران بیشتر بدهیم.
یک) مطابق تعلیم برخی خاخامها در زمان عیسی، خدا برای داوری مردم دو پیمانۀ ارزیابی متفاوت دارد. یکی پیمانۀ عدالت و دیگری پیمانۀ فیض. هریک از این پیمانهها را که میخواهیم خدا برای ما استفاده کند، خودمان باید آن را برای دیگران استفاده کنیم.
دو) ما باید فقط رفتار دیگران را داوری کنیم و این حقیقت را در ذهن داشته باشیم که خودمان نیز مورد داوری قرار خواهیم گرفت و باید در نظر بگیریم که میخواهیم چطور داوری شویم.
۲. آیات (۳-۵) مَثلی از تعلیم عیسی درمورد داوری.
چرا پَرِ کاه را در چشم برادرت میبینی، امّا از چوبی که در چشم خود داری غافلی؟ چگونه میتوانی به برادرت بگویی، ”بگذار پَرِ کاه را از چشمت به در آورم،“ حال آنکه چوبی در چشم خود داری؟ ای ریاکار، نخست چوب را از چشم خود به در آر، آنگاه بهتر خواهی دید تا پَرِ کاه را از چشم برادرت بیرون کنی.
الف. چرا پَرِ کاه را در چشم برادرت میبینی، امّا از چوبی که در چشم خود داری غافلی؟: تصویر کاه و چوب، واقعی هستند، اما با این وجود در قالب طنز به کار رفتهاند. عیسی نشان داد که ما چطور نسبت به گناهان خودمان تحمل بیشتری داریم و نسبت به گناهان دیگران به مراتب تحمل کمتری داریم.
یک) اگرچه ممکن است در حقیقت در چشم کسی پر کاه باشد، اما واضح است که ممکن نیست در چشم ما چوبی فرو رفته باشد. عیسی از این تصاویر طنز و مبالغهآمیز استفاده کرد تا درک پیغام خود را آسانتر سازد تا بیشتر قابل فهم و به یادماندنی باشد.
دو) این یک تصویر طنز است: شخصی که در چشم خود تخته چوبی دارد و سعی میکند به دوست خود کمک کند تا پر کاه را از چشمش در آورد. نمیتوان به این تصویر فکر کرد و لبخند نزد.
سه) نمونهای از دیدن پرکاه در چشم دیگران و داشتن چوب در چشم خود، زمانی است که رهبران مذهبی زنی را که در حال زنا دستگیر کرده بودند، نزد عیسی آوردند. البته که این زن گناه کرده بود، اما گناهان آنان بسیار بدتر بود و عیسی این حقیقت را آشکار ساخت و گفت «از میان شما، هر آنکس که بیگناه است، نخستین سنگ را به او بزند.» (یوحنا ۷:۸).
ب. حال آنکه چوبی در چشم خود داری: عیسی اظهار میکند شخصی که چوب در چشم خود دارد، خیلی زود از وجود آن آگاه نمیشود. او نسبت به اشتباه واضح خود، کور است. تلاش برای اصلاح اشتباه دیگران، در حالیکه خودمان همان اشتباه (و حتی بزرگتر از آن) را داریم، باعث میشود که به ریاکاری متهم شویم.
یک) «عیسی با وجود اینکه بسیار ملایم بود، اما افرادی را که درمورد ایرادات کوچک دیگران بهشدت اعتراض و غوغا میکنند، اما به اشتباهات بسی بزرگتر خود توجهی نشان نمیدهند، “ریاکار“ میخواند.» (اسپرجن)
دو) ریاکاری ما در این موارد تقریباً همیشه برای دیگران بسیار مشهودتر از خودمان است. ما ممکن است بتوانیم راهی بیابیم که نسبت به چوب چشم خود بیتوجه باشیم، اما دیگران خیلی زود متوجه آن میشوند. نمونۀ بسیار خوب این نوع ریاکاری، واکنشی بود که داوود نسبت به داستان ناتان نشان داد، داستانی در مورد شخصی بود که به ناحق برۀ شخص دیگری را دزدیده و کشته بود. داوود فوراً آن مرد را محکوم کرد، اما نسبت به گناه خود که بسیار بزرگتر از آن بود، نابینا بود (دوم سموئیل ۱۲).
ج. نخست چوب را از چشم خود به در آر، آنگاه بهتر خواهی دید تا پَرِ کاه را از چشم برادرت بیرون کنی: عیسی نگفت اشتباه است که به برادری که پر کاهی در چشم خود دارد، کمک کنیم. بسیار نیکو است که ما به برادر خود کمک کنیم پر کاه را از چشمش بیرون بیاورد، اما قبل از آن باید چوب را از چشم خودمان دربیاوریم.
۳. آیهٔ (۶) تعادل بین محبت و تشخیص
آنچه مقدّس است، به سگان مدهید و مرواریدهای خود را پیش خوکان میندازید، مبادا آنها را پایمال کنند و برگردند و شما را بِدَرند.
الف. آنچه مقدّس است، به سگان مدهید: عیسی بعد از اینکه درمورد دیدگاههای داوری و انتقاد کورکورانه به ما هشدار داد، اکنون خاطرنشان میکند که منظور او این نیست که قوم خدا از بهکار بردن تشخیص خود منع شدهاند. آنها باید تشخیص دهند که برخی چیزهای با ارزش و نیکو وجود دارند که نباید به کسانی که آن را حقیر میشمارند، داده شود.
یک) میتوان گفت منظور عیسی این است که «قضاوت نکن، اما تشخیص خود را کنار مگذار.»
دو) سگها و خوکها در اینجا اغلب کسانی فرض میشوند که با پادشاهی خدا و پیغامی که اعلام میدارد، خصومت دارند. محبت ما به دیگران نباید باعث شود، انکار آنها از پیغام نیکوی ملکوت را نادیده بگیریم.
سه) با این وجود میتوانیم این امر را در مضمون متن آیات قبلی درمورد ریاکاران نیز قرار دهیم. ممکن است منظور عیسی از سگان و خوکها، مسیحیان ریاکار و قضاوتکننده باشد. نباید مرواریدهایی که متعلق به جماعت مقدسین است را به این ریاکاران گناهکار ارائه کرد.
چهار) «“Didache”و یا تعلیم دوازده رسول که به سال ۱۰۰ میلادی بازمیگردد و اولین کتاب خدمات کلیسای مسیحی است، این چنین بیان میکند: “اجازه ندهید کسی از عشاءربانی شما بخورد و یا بنوشد مگر کسانی که به نام خداوند تعمید گرفتهاند، زیرا در اینباره خداوند گفته است: آنچه مقدس است را به سگان مدهید.“» )بارکلی)
پنج) عیسی همچنین این موضوع را در مضمون تأدیب برادر یا خواهر دیگری نیز بیان میکند. اصلاح حقیقی که از جانب خداوند است مانند مروارید میباشد (هرچند ممکن است برای لحظهای درد یا سوزش ایجاد کند)، ولی نباید در جلوی خوکها (کسانی که مصمم هستند آن را نپذیرند)، ریخته شوند.
ب. مرواریدهای خود را پیش خوکان میندازید: مرواریدهای با ارزش انجیل ما، ممکن است بیایمانان را فقط گیج کند، زیرا آنان توسط خدای این عصر نسبت به حقیقت کور شدهاند (دوم قرنتیان ۴:۴) و فقط ممکن است انجیل را مورد تمسخر و تحقیر قرار دهند.
یک) «انجیل به همۀ مخلوقات موعظه میشود (مرقس )۱۵:۱۶. اما وقتی یهودیان سرسخت شدند و «پیش روی همگان، ’طریقت‘ را بد میگفتند» (اعمال ۹:۱۹)، پس رسولان دست از موعظهکردن برای آنها کشیدند.» (پول)
دو) البته عیسی این را نگفت که ما را از گسترش انجیل دلسرد کند. آشکار است در این موعظه عیسی به ما گفت بگذارید نورتان بر جهان بتابد (متی ۵: ۱۳-۱۶) عیسی این را گفت تا ما را به تشخیص دادن بخواند و ما را تشویق کند به دنبال دلهای آماده برای دریافت انجیل بگردیم. وقتی چنین قلبهای بازی را یافتیم آنگاه میتوانیم اطمینان داشته باشیم که خداوند بر دلهای آنها کار میکند.
تعالیم بیشتر درمورد دعا
۱. آیات (۷-۸) عیسی ما را به طلبیدن، جوییدن و کوبیدن بیشتر میخواند.
بخواهید، که به شما داده خواهد شد؛ بجویید، که خواهید یافت؛ بکوبید، که در به رویتان گشوده خواهد شد. زیرا هر که بخواهد، به دست آوَرَد و هر که بجوید، یابد و هر که بکوبد، در به رویش گشوده شود.
الف. بخواهید…بجویید…بکوبید: در اینجا میتوانیم یک شدّت پیشرونده را ببینیم که از درخواست به کوبیدن پیشی میگیرد. عیسی به ما گفت در دعا، اشتیاق، اصرار و شدّت داشته باشیم. این حقیقت که عیسی به موضوع دعا برگشت، قبلاً در متی ۵:۶-۱۵ به آنها پرداخته شد و این اهمیت دعا را به ما نشان میدهد.
یک) در این سه توصیف از دعا در قالب خواستن، جوییدن و کوبیدن، سه جنبۀ مختلف دعا و سه جنبۀ مختلف پاداش آن را میبینیم.
· از طریق دعا میتوان درخواستهای خود را به خدا بگوییم و اگر از او بخواهید، به شما داده خواهد شد. دریافتکردن، پاداش درخواست کردن است.
· از طریق دعا میتوان خدا، کلام و ارادۀ او را جستجو کرد و اگر بجویید، خواهید یافت. دریافت کردن، پاداشِ جوییدن است.
· دعا مثل کوبیدن است تا اینکه در باز شود و راه ورودی به قصر عظیم آسمانی پادشاه خود را بیابیم. ورود از در باز به قصر او، پاداش کوبیدن و البته بهترین پاداش است.
دو) «با اطمینان و فروتنی بطلبید. با دقت و ممارست بجویید. با اشتیاق و پایداری بکوبید.» (کلارک)
سه) ایدۀ کوبیدن بیانگر ایستادگی و پافشاری نیز هست. زیرا اگر در باز بود، دیگر نیازی به کوبیدن نمیشد. با این وجود عیسی ما را تشویق کرد: «حتی اگر حس میکنی در بسته است و باید بکوبی پس این کار را انجام بده، و جواب خواهی گرفت.»
چهار) تصویر کوبیدن برای دری کاربرد دارد که میتواند باز شود. «درهایی که او به آنها اشاره میکند، درهایی هستند که باز میشوند: این درها به منظور ورود ساخته شدهاند و بنابراین انجیل مبارک خداوند این هدف را برای شما محقق میسازد که به حیات و آرامی وارد شوید. به طور مسلّم کوبیدن به دیوار امری بیفایده است، اما شما حکیمانه در را میکوبید، چون که در برای باز شدن ساخته شده است.» (اسپرجن)
پنج) ما نزد در خدا میآییم و کاری که باید انجام دهیم این است که در را بکوبیم. اگر این در به روی ما قفل شده باشد، نیاز به ابزاری داریم که این قفل را بشکنیم، اما این کار هم نیاز نیست و همۀ کاری که باید انجام دهیم این است که در را بکوبیم و حتی اگر مهارتی در باز کردن قفل نداشته باشیم همچنان میتوانیم بکوبیم، و میدانیم که انجام این کار کافی است!
شش) «هر شخص بدون تحصیلات هم میتواند در را بکوبد و تنها کاری که باید انجام دهد همین است… هر کسی میتواند در را بکوبد، حتی اگر فیلسوف نباشد یا حتی اگر نابینا باشد. با دست فلج نیز میتوان در را کوبید… روشی که دروازۀ آسمان را میگشاید، بهطور شگفتانگیزی برای آنانی که از هدایت روحالقدس پیروی میکنند و میطلبند، میجویند و میکوبند، ساده شده است. نجاتی که خداوند مهیا کرده، چیزی نیست که فقط تحصیلکردگان بتوانند آن را درک کنند… بلکه برای نادانان، کمهوشان و افراد در حال مرگ نیز مانند دیگران بهسادگی در کوبیدن است.» (اسپرجن)
ب. بخواهید، که به شما داده خواهد شد: خدا وعده میدهد آنانی که با جدیت او را میجویند، پاسخ خواهند یافت. بسیاری از دعاهای بدون اشتیاق ما، به دلیل نیکویی پاسخ داده نمیشوند، چون مثل این است که از خدا بخواهیم به چیزی اهمیت بدهد که برای ما اهمیت کمی دارد و یا هیچ اهمیت ندارد.
یک) خدا به پایداری و اشتیاق ما در دعا، بها میدهد چون اینها نشان میدهند که ما با او یکدل هستیم. اینها نشان میدهند ما به چیزی اهمیت میدهیم که او نیز به آن اهمیت میدهد. دعای مستمر ما سرسختی و اکراه خدا را مغلوب نمیسازد، بلکه او را جلال میدهد و وابستگی ما به او را نشان میدهد و قلب ما را با او همسو مینماید.
دو) «هیچکس نمیتواند بیهوده دعا کند، اگر دعای او رو به بالا باشد. حقیقت و وفاداری خداوند عیسیمسیح، موفقیت دعای ما را تضمین میبخشد. به شما داده خواهد شد، خواهید یافت، و در به رویتان گشوده خواهد شد. این عبارات همان اندازه برای خدا جدی و لازمالاجرا هستند که حکم “قتل مکنید“ برای انسان جدی و لازمالاجرا میباشد. کلام مسیح و فداکاری او را با خود همراه داشته باشید، آنگاه هیچیک از برکات آسمانی نمیتوانند شما را انکار کنند.» )کلارک)
۲. آیات (۹-۱۱) عیسی ذات سخاوت خدا را آشکار میسازد.
کدامیک از شما اگر پسرش از او نان بخواهد، سنگی به او میدهد؟ یا اگر ماهی بخواهد، ماری به او میبخشد؟ حال اگر شما با همۀ بدسیرتیتان، میدانید که باید به فرزندان خود هدایای نیکو بدهید، چقدر بیشتر پدر شما که در آسمان است به آنان که از او بخواهند، هدایای نیکو خواهد بخشید.
الف. کدامیک از شما اگر پسرش از او نان بخواهد، سنگی به او میدهد؟: عیسی مشخصاً میگوید که نیازی نیست خدا در دعای ما قانع یا خشنود گردد. او تنها به دنبال این نیست که نان را به ما بدهد، بلکه میخواهد چیزی فرای آنچه طلب میکنیم را به ما برساند.
یک) خوشبختانه، زمانهایی که ما به دلیل ناآگاهی چیزی به بدی مار را طلبیدیم، خدا مانند پدر یا مادری مهربان، اغلب اوقات به خاطر غفلتمان، ما را مجازات نمیکند.
ب. حال اگر شما با همۀ بدسیرتیتان، میدانید که باید به فرزندان خود هدایای نیکو بدهید، چقدر بیشتر پدر شما که در آسمان است به آنان که از او بخواهند، هدایای نیکو خواهد بخشید: کفرگویی است که پاسخ خدا به قلبی مشتاق را انکار کنیم. با این کار تأیید میکنیم که خداوند حتی از بشری شریر نیز بدتر است.
یک) حتی در مقایسه با بهترین پدر بشری، خدا چقدر بیشتر پدری نیکو و مهربان است. «خداوند میگوید: چقدر بیشتر؟ ولی نمیگوید به چه میزان، بلکه ما را در افکار خود تنها میگذارد.» )اسپرجِن)
دو) «اینجا چه تصویر زیبایی از نیکویی خداوند ارائه شده است! خوانندگان، از خود بپرسید، آیا این پدر آسمانی میتواند مخلوقاتی که خود ساخته را بدون قیدوشرط، مجازات ابدی کند؟ کسی که میتواند چنین باوری داشته باشد، هر باور دیگری نیز ممکن است داشته باشد، اما خدا همچنان محبت است.» (کلارک)
نتیجهگیری از موعظهٔ سر کوه: خلاصهای کوتاه و تکرار دعوت به تصمیمگیری
۱. آیهٔ (۱۲) جمعبندی از تعلیم اخلاقی عیسی در مورد رفتار با دیگران: قانون طلایی.
پس با مردم همانگونه رفتار کنید که میخواهید با شما رفتار کنند. این است خلاصۀ تورات و نوشتههای انبیا.
الف. پس با مردم همانگونه رفتار کنید که میخواهید با شما رفتار کنند: روش منفی این حکم قبل از عیسی بیان شده بود. اینگونه گفته شده بود: «با همسایۀ خود آنگونه رفتار نکن که نمیخواهی با تو رفتار شود.» اما عیسی در اینجا مفهومی پیشرفتهتر را بیان میکند و این عبارت را بهصورت مثبت ذکر میکند و میگوید ما باید با دیگران طوری رفتار کنیم که میخواهیم آنها با ما رفتار کنند.
یک) «قانون طلایی توسط عیسی ابداع نشد، بلکه در اشکال مختلف به طرق متعدد وجود داشت. حدود ۲۰ میلادی، خاخام هیلِل توسط یک غیریهودی به چالش کشیده شد که شریعت را در مدتی که آن غیریهودی میتوانست روی یک پا بایستد، خلاصه کند، طبق آنچه گفته شده، خاخام پاسخ داد “آنچه که برای تو خوشایند نیست را برای دیگران انجام نده. این خلاصۀ تمام شریعت است و مابقی شریعت، تفسیر همین حکم است. برو و این را بیاموز“ (b. Shabbath 31a) ظاهراً فقط عیسی این قانون را با افعالی مثبت بیان کرد.» (کارسون)
دو) عیسی با این کار، حکم را بیشتر بسط میدهد. میان تخطی نکردن از قانون ترافیک و انجام دادن کار مثبت مانند کمک به یک رانندۀ سرگردان، تفاوت بسیاری وجود دارد. در حالت منفی این قانون، بزهایی که در متی ۳۱:۲۵-۴۶ به آنها اشاره شده، «بیگناه» هستند. اما در حالت مثبت این قانون طلایی –حالت عیسی- آنها در حقیقت محکوم هستند.
سه) این امر در مشارکت های مسیحیان بسیار کاربرد دارد. اگر محبت را دریافت میکنیم و دیگران به واسطهٔ محبت کردن به ما رسیدگی میکنند، باید این محبت را به دیگران نیز انتقال دهیم.
چهار) «هیچکس نمیتواند این حکم را بهجای آورد، به جز کسی که دلش از محبت خدا مملو باشد و هر انسانی میتواند این حکم را تمام و کمال در دل نگه دارد… چون به نظر خدا این امر را بر دل همۀ انسانها نگاشته است، و چنین گفتههایی در میان همۀ قومها یافت میشوند، یهودیان، مسیحیان و بتپرستها.» (کلارک)
ب. این است خلاصۀ تورات و نوشتههای انبیا: عیسی نشان میدهد این اصل ساده -قانون طلایی- خلاصۀ تورات و نوشتههای انبیا میباشد و بیان میکند که ما چطور باید با دیگران رفتار کنیم. ما باید با دیگران همانطوری رفتار کنیم که میخواهیم با خودمان رفتار شود، پس باید بهطور طبیعی از همۀ شریعتی که در مورد روابطمان با دیگران میباشد، اطاعت کنیم.
یک) «اوه، اگر همۀ بشر اینگونه رفتار میکردند، آنگاه دیگر بردهداری و جنگ و تهمت و تجاوز و دروغ و دزدی در کار نمیبود. بلکه همه باانصاف و محبت رفتار میکردند! پادشاهیای که چنین قانونی دارد چقدر نیکوست!» (اِسپرجن)
دو) این امر درک شریعت را آسانتر میسازد، اما با این وجود اطاعت از آن را آسان نمیکند. هیچکس همواره با دیگران آنطور که میخواسته دیگران با او رفتار کنند، رفتار نکرده است.
۳. آیات (۱۳-۱۴) تصمیم میان دو مسیر و دو مقصد.
از درِ تنگ داخل شوید، زیرا فراخ است آن در و عریض است آن راه که به هلاکت منتهی میشود و داخلشوندگانِ به آن بسیارند. امّا تنگ است آن در و سخت است آن راه که به حیات منتهی میشود، و یابندگان آن کماند.
الف. از درِ تنگ داخل شوید: عیسی از این در بهعنوان مقصد ما سخن نگفت، بلکه از آن بهعنوان ورودی مسیر یاد کرد. یک راه درست وجود دارد و یک راه اشتباه و عیسی شنوندگان خود را ترغیب کرد که تصمیم بگیرند به راهی که دشوارتر است، بروند، آن راه که به حیات منتهی میشود.
یک) او درک کرد و تعلیم داد که همۀ راهها و همۀ مقاصد به یک اندازه خوب و نیکو نیستند. یک راه به هلاکت منتهی میشود و راه دیگر به حیات.
دو) «درِ تنگ به صورت تحتاللفظی درْچه خوانده میشود، که دری کوچک در دروازهای بزرگ است. (کلارک)
سه) «عیسی شاگردان متعهد، “مسیحیان“ را تشویق نمیکند که به اجبار و اکراه در مسیری تنگ قدم بردارند و در آخر پاداش بگیرند، بلکه او به شاگردانش حکم میکند به مسیری وارد شوند که جفا مشخصهٔ آن است و در آخر پاداش یابند.» )کارسون)
ب. امّا تنگ است آن در و سخت است آن راه که به حیات منتهی میشود: درِ درست، تنگ و دشوار است. اگر مسیر شما دروازهای دارد که عبور از آن سهل است و پر تردد، پس بهتر است مراقب باشید.
یک) «نباید تعجب کنید، اگر احکام من برای درک جسمانی شما دشوار است و یا این احکام باعث رسوایی و بدنامی شما میشوند. تعداد اندکی وارد مسیر درستی میشوند که به پادشاهی آسمان منتهی میگردد.» )پول)
۳. آیات (۱۵-۲۰) خطر انبیای دروغین و تصمیم میان دو درخت و ثمر آنها.
از پیامبران دروغین برحذر باشید. آنان در لباس گوسفندان نزد شما میآیند، امّا در باطن گرگان درّندهاند. آنها را از میوههایشان خواهید شناخت. آیا انگور را از بوتۀ خار و انجیر را از علف هرز میچینند؟ به همینسان، هر درخت نیکو میوۀ نیکو میدهد، امّا درخت بد میوۀ بد. درخت نیکو نمیتواند میوۀ بد بدهد، و درخت بد نیز نمیتواند میوۀ نیکو آوَرَد. هر درختی که میوۀ خوب ندهد، بریده و در آتش افکنده میشود. بنابراین، آنان را از میوههایشان خواهید شناخت.
الف. از پیامبران دروغین برحذر باشید: عیسی درمورد مسیری که ما را به سوی هلاکت هدایت میکند، هشدار داد. اکنون خاطرنشان میکند که افراد بسیاری وجود دارند که سعی میکنند ما را به سوی مسیر فراخ که به هلاکت ختم میشود، هدایت کنند. قدم اول برای جنگیدن با این انبیای دروغین، بهسادگی، برحذر بودن از آنان است.
یک) «هشدارها درمورد انبیای دروغین مستلزم این است که شنوندگان متقاعد شوند همۀ انبیا حقیقی نیستند و میتوان حقیقت را نقض کرد و دشمنان انجیل بیشتر مواقع خصومت خود را پنهان میکنند و سعی میکنند خود را بهعنوان همفکر و دوست نشان دهند.» )کارسون)
ب. آنان در لباس گوسفندان نزد شما میآیند، امّا در باطن گرگان درّندهاند: در ماهیت این انبیای دروغین فریب دادن وجود دارد، و معمول است که شخصیت حقیقی خود را انکار کنند. اغلب اوقات آنها حتی خودشان را نیز فریب میدهند و باور میکنند که یکی از گوسفندان هستند، اما در حقیقت گرگان درّندهاند.
یک) «اشتباه اساسی انبیای دروغین این است که آنان به دنبال نفع شخصی هستند.» )بارکلی) این امر میتواند با اشتیاق برای زندگی راحت و مرفه یا جایگاه و موقعیت دنیوی و اشتیاق برای پیشبرد ایدههای شخصی و نه ایدههای خدا نمایان شود.
ج. آنها را از میوههایشان خواهید شناخت: ما با شناخت و توجه به میوههای انبیای دروغین، از خود محافظت میکنیم. منظور این است که باید به جنبههای مختلف زندگی و خدمت آنان توجه کنیم.
یک) ما باید توجه داشته باشیم که نحوۀ زندگی معلمین چه چیزی را نشان میدهد. آیا پارسایی، فروتنی و وفاداری در زندگی آنان نمایان است؟
دو) ما باید به محتوای تعالیم آنان توجه داشته باشیم. آیا میوۀ درستی از کلام خداست یا انسان-محور و گوشنواز است؟
سه) ما باید به تأثیر تعالیم آنان توجه داشته باشیم. آیا تعالیم آنها باعث میشوند شنوندگان در عیسی رشد کنند و یا فقط آنان را سرگرم میکند و سپس از بین میرود؟
د. به همینسان، هر درخت نیکو میوۀ نیکو میدهد، امّا درخت بد میوۀ بد: این میوه، نتیجۀ ذات و هویت شخص است. باوجود اینکه برای به دست آمدن محصول کمی زمان نیاز است، اما به هرحال میوۀ خوب و بد، نمایانگر این است که ما چه نوع درختی هستیم.
یک) هر درختی که میوۀ خوب ندهد: «نداشتن میوۀ خوب، یعنی داشتن میوۀ بد: در درخت نادیدنی دل، بیثمریِ معصومی در کار نیست. آنکه میوه نمیدهد و آنکه میوۀ بد میدهد، هر دو فقط به دردِ آتش میخورند» (کلارک)
دو) «نه تنها افراد شریر که میوههای سمی دارند، قطع میشوند، بلکه افراد خنثی که هیچ میوۀ نیکویی ندارند، نیز قطع و در آتش افکنده میشوند.» (اسپرجن)
سه) کمی قبل در همین باب عیسی به ما هشدار داد که ابتدا خودمان را قضاوت کنیم و قبل از اینکه پَر کاه را در چشم دیگران ببینیم، توجه خود را به چوبی که در چشم خود داریم قرار دهیم و این سؤال را قبل از اینکه از کسی بپرسیم ابتدا از خودمان بپرسیم که آیا «من برای جلال خدا میوه به بار مینشانم؟»
۴. آیات (۲۱-۲۳) تصمیم بین دو ادعای خداوندی در مورد عیسی، یکی درست و دیگری اشتباه.
نه هر که مرا ’سرورم، سرورم‘ خطاب کند به پادشاهی آسمان راه یابد، بلکه تنها آن که ارادۀ پدر مرا که در آسمان است، به جا آوَرَد. در آن روز بسیاری مرا خواهند گفت: ”سرور ما، سرور ما، آیا به نام تو نبوّت نکردیم؟ آیا به نام تو دیوها را بیرون نراندیم؟ آیا به نام تو معجزات بسیار انجام ندادیم؟“ امّا به آنها بهصراحت خواهم گفت، ”هرگز شما را نشناختهام. از من دور شوید، ای بدکاران!“
الف. نه هر که مرا ’سرورم، سرورم‘ خطاب کند به پادشاهی آسمان راه یابد: عیسی در اینجا در مورد اعتراف حقیقی زبان صحبت میکند، یعنی جایی که آنها عیسی را خداوند میخوانند. بیان نمودن چنین حرفی حیاتی است، اما هرگز کافی نیست.
یک) باید با زبان خود اعتراف کنیم و او را «سرورم، سرورم» بخوانیم، اگر این کار را انجام ندهیم، نمیتوانیم نجات یابیم. اگرچه ریاکاران نیز این را میگویند، ولی ما نباید از اعلام این حقیقت شرم داشته باشیم. با این وجود فقط اعلامکردن کافی نیست.
دو) هشدار عیسی در مورد کسانی است که چیزهایی از عیسی و یا در مورد او میگویند، اما واقعاً حرفشان از دل بر نمیآید و عمیق نیست. منظور این نیست که آنان معتقدند عیسی، شریر است، بلکه منظور این است که سخنان آنان سطحی است. فکرشان جای دیگری است، اما باور دارند کلمات محض و به جا آوردن اعمال مذهبی، حتی بدون دل و روح و جان نیز دارای ارزش هستند.
سه) این هشدار عیسی درمورد کسانی است که میگویند: «خداوند، خداوند»، اما زندگی روحانی آنان هیچ ارتباطی با زندگی روزمره آنها ندارد. آنها به کلیسا میروند و شاید گاهی اوقات برخی وظایف مذهبی را به جا میآورند، اما با این وجود هرگاه که بتوانند به خدا و انسان گناه میکنند. «کسانی هستند که مانند فرشتگان سخن میگویند، اما مانند شیاطین زندگی میکنند. زبانشان چون یعقوب نرم و دستشان چون عیسو ضُمخت است.» (ترپ)
ب. در آن روز بسیاری مرا خواهند گفت… امّا به آنها بهصراحت خواهم گفت: حیرتآور است که عیسی ادعا کرد او کسی است که انسانها در روز داوری نهایی باید در حضورش بایستند و او کسی است که حقیقتاً خداوند خوانده میشود. این معلمِ گمنام در منطقۀ کماهمیتی از دنیا، ادعا کرد در آن روز همۀ مردمان را داوری خواهد کرد.
یک) عیسی با گفتن «در آن روز» توجه ما را به فرارسیدن روز داوری برای همۀ مردمان جلب کرد. «هدف اصلی زندگی شما چیست؟ آیا به همان اندازه که اکنون به آن فکر میکنید، در آن روز نیز به آن فکر خواهید کرد؟ آیا به این دلیل که اکنون با جدیت این موضوع را دنبال میکنید، خود را حکیم خواهید دانست؟ اکنون تصور میکنید میتوانید از آن دفاع کنید، اما وقتی که همهچیز در زمین و زمان نابود و هیچ شود، باز هم میتوانید از آن دفاع کنید؟» (اسپرجن)
ج. سرور ما، سرور ما، آیا به نام تو نبوّت نکردیم؟ آیا به نام تو دیوها را بیرون نراندیم؟ آیا به نام تو معجزات بسیار انجام ندادیم: افرادی که عیسی در اینجا درمورد آنان صحبت میکند، کسانی هستند که دستاوردهای روحانی قابل توجهی داشتند. آنها نبوت میکردند، دیوها را بیرون راندند و معجزات بسیاری انجام میدادند. همه کارهای شگفتانگیزی بود، اما آنها مشارکت و ارتباط حقیقی با عیسی نداشتند.
یک) به نظر نمیرسد عیسی به ادعاهای آنان دربارۀ انجام معجزات شک داشته باشد. او نگفت: «درحقیقت شما نبوت نکردید و یا دیوها را اخراج نکردید یا معجزات انجام ندادید.» این آیات سبب میشود برداشت کنیم که گاهی اوقات معجزات توسط ایماندارانی متظاهر انجام میشود و این به ما یادآوری میکند که در داوری نهایی، معجزات چیزی را ثابت نمیکنند.
دو) شایان توجه است که آنها حتی این اعمال را در نام عیسی انجام میدادند. با این وجود آنها هرگز رابطۀ محبتآمیز و مشارکتی با عیسی نداشتند. «بهخاطر محبت به جانهای مردم، موعظات شما را برکت میدادم، اما نمیتوانم خودتان را مبارک سازم، چون از روح انجیل من بیبهره، در دل نامقدس و در رفتار ناصالح بودید.» (کلارک)
سه) «اگر موعظه میتوانست کسی را نجات دهد، یهودا هلاک نمیشد. اگر نبوت میتوانست کسی را نجات دهد، بَلعام رانده نمیشد.» (اسپرجن)
د. هرگز شما را نشناختهام. از من دور شوید، ای بدکاران!: در آخر، برای نجات، فقط یک اصل وجود دارد و آن اصل اعتراف زبانی محض و انجام «اعمال روحانی» نیست، بلکه شناخت عیسی و شناخته شدن توسط اوست. ارتباط ما با او از طریق عطای ایمان اوست که نجات ما را تضمین میکند. با ارتباط داشتن با عیسی، محفوظ میمانیم. بدون ارتباط با او، هیچ معجزه و کار عظیمی نمیتواند چیزی را ثابت کند.
یک) «چه کلام هولناکی! چه جداییِ مرگباری! از من دور شوید! شنیدن این کلام از خود عیسی که اعلام کردید حیات ابدی فقط در اتحاد با او یافت میشود، بسیار وحشتناک است، زیرا که آسمان چیزی نیست جز اتحاد با او و جهنم نیز چیزی نیست جز دوری و جدایی از او.» (کلارک)
دو) بهعلاوه، اینها افرادی نیستند که نجات خود را از دست داده باشند. بلکه هرگز نجات حقیقی را نداشتند (هرگز شما را نشناختهام).
۵. آیات (۲۴-۲۷) تصمیمی میان دو بنا و عاقبت آنها
پس هر که این سخنان مرا بشنود و به آنها عمل کند، همچون مرد دانایی است که خانۀ خود را بر سنگ بنا کرد. چون باران بارید و سیلها روان شد و بادها وزید و بر آن خانه زور آورْد، خراب نشد زیرا بنیادش بر سنگ بود. امّا هر که این سخنان مرا بشنود و به آنها عمل نکند، همچون مرد نادانی است که خانۀ خود را بر شن بنا کرد. چون باران بارید و سیلها روان شد و بادها وزید و بر آن خانه زور آورْد، ویران شد، و ویرانیاش عظیم بود!
الف. پس هر که این سخنان مرا بشنود و به آنها عمل کند، همچون مرد دانایی است که خانۀ خود را بر سنگ بنا کرد: در این مَثَل عیسی از دو بنّا، ظاهر و نمای خارجی هر دو خانه از بیرون یکی به نظر میرسید. زیربنایِ حقیقی زندگی ما معمولاً پنهان است و فقط در طوفان ثابت میشود و میتوانیم بگوییم که طوفانها هم از آسمان میآیند (باران) و هم از زمین (سیلها) بود.
یک) «این مقاله به یک صخره خاص اشاره ندارد، بلکه به یک دسته اشاره میکند، زیربنای صخرهای.» (بروس)
دو) «شخص دانا و شخص نادان، هر دو مشغول انجام یک کار شدهاند و تا حد زیادی طرحی یکسان را اجرایی کردند؛ هر دوی آنها شروع به ساختن خانه کردند، هردوی آنها در ساخت بنای خود جدی بودند، هر دوی آنها ساخت خانۀ خود را به پایان رساندند. شباهتهای بین آنها بسیار قابل تأمل است.» (اسپرجن)
ب. چون باران بارید و سیلها روان شد و بادها وزید و بر آن خانه زور آورْد: طوفان (باران، سیل، باد) برای نسلهایی که سلاح اتمی نداشتند، قدرت و فشار نهایی بود. عیسی به ما هشدار میدهد زیربنای زندگی ما تکان داده خواهد شد، هماکنون (در آزمایشها) و هم در داوری نهایی در حضور خدا.
یک) زمان و طوفانهای زندگی، استقامت زیربنای اشخاص را ثابت میکنند، حتی باوجود اینکه این زیربنا مخفی است. ممکن است وقتی ببینیم چه کسانی خانۀ خود را بر زیربنای نیکو بنا کردهاند، شگفتزده شویم. «در آخر، وقتی یهودا در شب به عیسی خیانت کرد، نیقودیموس در روز وفادارنه عیسی را اعتراف کرد.» (ترپ)
دو) بهتر است قبل از اینکه در روز داوری زیربنای زندگی ما در حضور خدا آزموده شود، اکنون خودمان آن را بیازماییم، چون آن زمان برای تغییر سرنوشت بسیار دیر است.
سه) ممکن است عیسی این متن عهدعتیق را در ذهن داشت: «توفان که فرونشیند، اثری از شریران بر جا نخواهد بود، اما پارسایان تا ابد استوار خواهند ماند.» (امثال ۲۵:۱۰)
ج. امّا هر که این سخنان مرا بشنود و به آنها عمل نکند: فقط شنیدن کلام خدا برای مهیا ساختن زیربنای امن کافی نیست، زیرا لازم است بهجای آورندگان این کلام نیز باشیم. اگر چنین نباشیم مرتکب گناه شدهایم و یقین بدانید این گناه گریبان ما را خواهد گرفت، گناهِ انجام ندادنِ هیچ کاری (اعمال ۲۳:۳۲) و ویرانی ما عظیم خواهد بود.
یک) حماقت شخص دوم در چه بود؟ او عمداً در پی زیربنای نامناسب نبود، بلکه درحقیقت او به هیچ زیربنایی فکر نکرد… تقصیر او در قضاوت اشتباه نبود، بلکه در بیدقتی بود. برخلاف باور عموم، بحث بر سر دو زیر بنا نیست، بلکه مسئله دقت کردن و نادیده گرفتن زیربنا است. (بروس)
دو) «بدبختی و مصیبت آنها بیشتر خواهد بود، هرچقدر امیدهای آنها قویتر باشد، ناامیدی از انتظارات آنها، بر بدبختی آنان میافزاید.» (پول)
سه) با این وجود کسی نمیتواند این آیات را بخواند، بدون اینکه ببیند تابهحال آنها را بهطور کامل به جا نیاورده و نخواهد آورد. حتی اگر آنها را (به شکلی که باید) در مفهوم کلی بهجای آورده باشیم، مکاشفۀ ملکوت خدا در موعظۀ سرکوه ما را بهعنوان گناهکارانی نیازمند به منجی، بارها و بارها به تفتیش خودمان هدایت میکند. «کوه اعلام اصول اخلاقی، نیاز به کوه صلیب را آشکار میسازد.» (مورگان)
۶. آیات (۲۸-۲۹) تأثیر موعظۀ عیسی بر شنوندگانش.
چون عیسی این سخنان را به پایان رسانید، مردم از تعلیم او در شگفت شده بودند، زیرا با اقتدار تعلیم میداد، نه مانند علمای دین ایشان.
الف. زیرا با اقتدار تعلیم میداد، نه مانند علمای دین ایشان: شنوندگان او متوجه شده بودند که او با اقتداری تعلیم میدهد که در سایر معلمین آن زمان که فقط از خاخامهای دیگر نقلقول میکردند، دیده نمیشد. عیسی با اقتداری ذاتی و اقتدار مکشوف کلام خدا سخن میگفت.
یک) «علمای دین با اقتدار سخن میگفتند و تمام آنچه بیان میکردند، براساس سنّتهایی بود که قبلاً گفته شده بود. عیسی در روح خود با اقتدار سخن گفت.» (بروس)
دو) «دو چیز آنان را شگفتزده کرد: ماهیت تعلیم او و طرز ارائۀ آن. آنها قبلاً هرگز چنین تعلیمی نشنیده بودند. احکامی که او به آنان داد، برای افکار آنها کاملاً تازگی داشت. اما شگفتی اصلی آنان در طرز بیان این تعلیم بود: در این تعلیم، یقین، قدرت و وزن خاصی وجود داشت، چیزی که هرگز ندیده بودند.» (اسپرجن)
ب. مردم از تعلیم او در شگفت شده بودند: هرگاه کلام خدا بهدرستی ارائه میشد، با قدرت ذاتی خودش، شگفتی مردمان را برمیانگیخت و خود را از عقاید محض انسانی جدا میساخت.
یک) ما نیز اگر تعلیم عیسی را در موعظۀ سر کوه درک کنیم، شگفتزده خواهیم شد. اگر شگفتزده نشویم، یعنی احتمالاً بهخوبی نشنیده و یا درک نکردهایم که عیسی چه گفته است.
دو) شگفتزده کردن شنوندگان خوب است، اما اگر این تأثیر فقط در همین حد باشد، دیگر چیز نیکویی نیست. واعظ خوب همیشه میخواهد کاری بیش از شگفتزده کردن شنوندگانش انجام دهد.