فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

لوقا ۶. موعظه سرکوه

بخش اول:‌ عیسی و مباحثه در روز سبت

 

۱. آیات (۱-۲) منشأ جدال: شاگردان به اینکه در روز سبت به چیدن محصول مشغول شدند متهم شدند.

در یکی از روزهای سبت، عیسی از میان مزارع گندم می گذشت و شاگردانش خوشه ‌های گندم را می ‌چیدند و به دست ساییده، می خوردند. اما تنی چند از فریسیان گفتند: «چرا کاری می کنید که انجامش در روز سبت جایز نیست؟»

الف. در یکی از روزهای سبت: این دومین سبتی است که به آن اشاره شده است. اولین سبت در لوقا ۴: ۳۱ ذکر شده است. لوقا با اشاره به این تاریخ ها نشان می‌دهد عیسی در این دو هفته چقدر مشغول بوده است یعنی از سبت اول  تا سبتی که در در لوقا ۴:  ۳۱ به آن اشاره شده است.

یک. کلارک و برخی دیگر باور دارند این عبارت به اولین سبت بعد از پسح اشاره دارد. البته در اینجا برخی پیچیدگی‌های متنی وجود دارد اما چیزی که به سادگی می توان دریافت این است که این اتفاق در روز سبت رخ داده است.

ب. شاگردانش خوشه‌ های گندم را می چیدند و به دست ساییده، می خوردند: آنها  کار اشتباهی انجام نمی‌‌دادند. طبق احکامی که در تثنیه ۲۳: ۲۵ درمورد تدارک برای فقیران و سهم آنها  از زمین مطرح شده است، خوشه ‌چینی دزدی محسوب نمی‌ شد.

ج.  چرا کاری می کنید که انجامش در روز سبت جایز نیست؟ مشکل آنها  با کار شاگردان نبود بلکه مشکل در روزی بود که آنها  این کار را انجام می دادند. ربی ها لیست بلندی از «بکن و نکن‌» هایی برای روز سبت داشتند و کاری که آنها انجام می دادند یکی از ممنوعیت‌هایی بود که در این لیست ذکر شده بود.

یک. وقتی شاگردان مشغول انجام این کار بودند، در نظر رهبران مذهبی آنها  محکوم به درو، خرمن کوبی، الک کردن و تهیه خوراک در روز سبت بودند. بنابراین آنها  برای تهیه یک لقمه چهار تخلف را انجام داده بودند.

دو. این اصول سبت امروزه نیز در میان ارتودکس ‌های یهودی حفظ می‌شود. در اوایل سال 1992، در یک محله ارتودکس در اسراییل، مستاجران اجازه دادند سه آپارتمان در آتش بسوزد زیرا وقتی آنها  از ربی پرسیده بودند آیا جایز است در روز سبت با آتش نشانی تماس بگیرند، ربی استفاده از تلفن را در روز سبت منع کرده بود. زیرا انجام این تماس، به نوعی انجام کار محسوب می شد. اما متاسفانه نیم ساعت  طول کشید تا ربی پاسخ مثبت بدهد و در این مدت آتش سوزی به دو آپارتمان دیگر نیز سرایت کرده بود.

سه. در این زمان، بسیاری از ربی ها، یهودیت را با قوانین مذهبی مناسبی در رابطه با سبت و حفظ قوانین دیگر شریعت پر ساختند. ربی های زمان باستان حتی معتقد بودند که گره دادن یک نخ در سبت ممنوع است. البته زنان اجازه داشتند کمر لباس خود را گره بزنند. بنابراین اگر کسی مجبور می ‌شد از چاه با سطل آب بکشد نمی‌توانست طناب را دور سطل گره بزند. اما زنان می‌توانستند کمربند لباس خود را به سطل و بعد به طناب گره بزنند.

۲. آیات (۳-۵) عیسی با ذکر دو اصل مهم به اتهام آنها  پاسخ می‌دهد.

عیسی پاسخ داد: «مگر نخوانده ‌اید که داوود چه کرد، آنگاه که خود و یارانش گرسنه بودند؟» او به خانه خدا درآمد و نان تقدیمی را برگرفت و خورد و به یارانش نیز داد. هرچند خوردن آن تنها برای کاهنان جایز است.» و در ادامه فرمود: «پسر انسان صاحب سبت است.»

الف. مگر نخوانده ‌اید که داوود چه کرد: این گفته فقط یک سرزنش ساده به رهبران مذهبی (فریسیانی که در لوقا 2:6 بودند) که به اطلاعات و آگاهی خودشان نسبت به کتاب مقدس اطمینان داشتند، نبود. عیسی با این سخن می خواست از آنها  بپرسد که آیا تابه حال کتب مقدسی که می‌ خوانند را درک کرده ‌اند. او آنها  را متوجه این موضوع کرد که حتی نسبت به مسایل مهم و ضروری عهد عتیق بی‌ توجه هستند.

یک. «ممکن است کتاب مقدس را به دقت مطالعه کنیم و کاملاً متون آن را بدانیم و قادر باشیم نقل قول‌ های مفیدی از آن بیان کنیم و در هر آزمونی از کتاب مقدس قبول شویم، اما با این حال امکان ندارد مفهوم حقیقی آن را درک کنیم.» (بارکلی)

ب.  داوود چه کرد، آنگاه که خود و یارانش گرسنه بودند: این اشاره به داوود در استفاده از نان مقدس (نان تقدیمی یا نان حضور) در اول سموئیل ۲۱: ۱-۶، اولین اصل را نشان می‌دهد و آن این است که  نیاز انسان، مهمتر از حفظ آداب و سنت مذهبی است.

یک. این دقیقا همان چیزی است که بسیاری از مردم در سنت غرق شده اند نمی‌توانند بپذیرند.

·      آنها  باور ندارند خداوند در حقیقت طالب رحمت است و نه قربانی (هوشع ۶: ۶).

·      آنها  باور ندارند محبت کردن به دیگران از انجام قوانین مذهبی مهمتر است (اشعیا ۵۸: ۱-۹)

·      آنها  باور ندارند «‌قربانی من این قلب شکسته و این روح توبه کار من است که به تو تقدیم می کنم. ای خداوند می‌دانم که این هدیه مرا خوار نخواهی شمرد.» (مزامیر 17:51)

دو. «هر کاربردی از قوانین سبت که به ضرر انسان عمل کند، برخلاف هدف خداوند است.» (مورگان)

سه. اشاره به این عمل داوود، یک دفاع قابل قبول بود، زیرا:

·      درمورد خوردن بود.

·      احتمالاً در روز سبت انجام شده بود (اول سموئیل ۲۱: ۶).

·      تمرکز بیشتر واقعه بر یاران داوود بود نه داوود.

ج. پسر انسان صاحب سبت است: اصل دومی که در اینجا مطرح شده است بسیار مهم و برجسته است. عیسی گفت او صاحب سبت است. صاحب سبت به وسیله کارهای پیروانش محکوم نمی‌شود. پس این رهبران مذهبی هم نمی‌توانند اتهامی به او بزنند.

یک. این یک اشاره مستقیم به خداوندی مسیح بود. عیسی گفت او این اقتدار را دارد که بفهمد آیا شاگردانش قانون سبت را شکسته اند یا نه زیرا  که او صاحب سبت است.

۳. آیات (۶-۸)‌ ورود عیسی به کنیسه و ملاقات با مردی که دست راستش از کار افتاده بود

در سبتی دیگر، به کنیسه درآمد و به تعلیم پرداخت. مردی آنجا بود که دست راستش خشک شده بود. علمای دین و فریسیان، عیسی را زیر نظر داشتند تا ببینند آیا در روز سبت کسی را شفا می‌دهد یا نه. زیرا در پی دستاویزی بودند تا به او اتهام بزنند. اما عیسی از افکارشان آگاه بود، مرد خشک دست را گفت: «برخیز و در برابر همه بایست.» او نیز برخاست و ایستاد.

الف. به کنیسه درآمد: لوقا مقاومتی را که در برابر عیسی و شاگردانش ایجاد شده بود به تصویر می کشد. با این حال عیسی هنوز در کنیسه خدماتی انجام می داد و مردمی را که برای خدا جمع شده بودند به حال خود رها نمی‌کرد حتی زمانی که ما فکر می کنیم دلیل کافی برای این کار را داشت.  

ب. علمای دین و فریسیان، عیسی را زیر نظر داشتند تا ببینند آیا در روز سبت کسی را شفا می‌دهد یا نه: فریسیان با اعمالشان تأیید می‌کردند که عیسی دارای قدرت خدا در انجام معجزات است. اما با اینحال هنوز به دنبال راهی می گشتند تا او را به تله بیندازند. این موضوع مانند این است که شخصی می تواند پرواز کند ولی مقامات او را به جرم اینکه در فرودگاه فرود نیامده است دستگیر کنند.

یک. رهبران مذهبی از نزدیک عیسی را زیر نظر گرفته بودند. اما هیچ محبتی نسبت به او در قلبشان نبود. ما نیز ممکن است به عیسی نگاه کنیم اما هنوز قلب هایمان از او دور باشد.

دو. «حتی امکان دارد آنها  خودشان به عمد آن مرد علیل را به کنیسه آورده باشند تا از این طریق بتوانند عیسی را محکوم کنند.» (پیت) شاید آنها  حتی بیشتر از شاگردان عیسی انتظار دیدن انجام معجزه از او را داشتند.

 

۴. آیات (۹-۱۱) صاحب روز سبت و شفا در روز سبت

عیسی به آنان گفت: «از شما می‌پرسم، کدام یک در روز سبت رواست: نیکی یا بدی، نجات جان انسان یا نابود کردن آن؟» پس چشم به جانب یکایک ایشان گرداند و سپس خطاب به آن مرد گفت: «دستت را دراز کن!» چنین کرد و دستش سالم شد. اما آنان سخت خشمگین شدند و با یکدیگر به مشورت نشستند که با عیسی چه کنند.

الف. کدام یک در روز سبت رواست: نیکی یا بدی، نجات جان انسان یا نابود کردن آن؟ در سوالی که عیسی برای رهبران مذهبی مطرح کرد، عیسی بر حقیقت سبت تأکید دارد. هیچ روزی برای انجام کار نیکو، روز اشتباهی نیست.

یک. رهبران مذهبی زمان عیسی، قوانین شرعی بسیاری وضع کرده بودند (که حتی از احکام کتاب مقدس نیز فراتر بودند). اما آنها  خیلی آسان محبت و ترحم نسبت به نیازمندان را نادیده می‌گرفتند. «هيچ هتک حرمتي به احکام الهي به اندازه قدرتي که جريان دلسوزي را مسدود می‌کند وجود ندارد.» (مورگان)

دو. مسیحیان دنیای امروز برای نشان دادن محبت و ترحم به همگان و نگه داشتن استانداردهای اخلاقی در تضادهای جامعه دچار چالش هستند.

ب. دستت را دراز کن: وقتی عیسی به این مرد فرمان داد که دستت را دراز کن، در حقیقت فرمان داد تا کاری که در آن شرایط برایش غیرممکن بود را انجام دهد. اما عیسی هم فرمان داد و هم توانایی انجام فرمان را به او داد. وقتی آن مرد اطاعت کرد شفا گرفت.

ج. اما آنان سخت خشمگین شدند: واکنش رهبران مذهبی، بسیار ناخوشایند اما واقعی بود. وقتی عیسی در روز سبت این معجزه را انجام داد، نیازهای مردم ساده را برآورده کرد اما سنتهای جزیی مذهبی که آنها  بنا کرده بودند را شکست. به طور واضح خشم و توطئه برای قتل عیسی (با یکدیگر به مشورت نشستند که با عیسی چه کنند) خطای بزرگتری در شکستن سبت نسبت به شفا دادن دست مرد علیل بود.

یک. عیسی اغلب اوقات رهبران مذهبی زمان خودش را به خاطر قلب نادرستشان سرزنش می‌کرد و به آنها  می گفت: «شما احکام خدا را کنار گذاشته ‌اید و سنت ‌های بشری را نگه می ‌دارید. شما اینچنین با تبلیع سنتهای خود، کلام خدا را باطل می کنید.» (مرقس ۷: ۸-9، ۷: ۱۳).

دو. عیسی برای اصلاح سبت تلاش نکرد. بلکه تلاش کرد تا نشان دهد که درک آنها  نسبت به سبت اشتباه است و هدف اصلی آن را فراموش کرده اند. رهبران مذهبی می‌خواستند درباره  قوانین مذاکره کنند اما موضوع این نبود که کدام قوانین درست هستند بلکه موضوع راهی اساسی برای نزدیک شدن به خدا بود. تأکید ما بر این است که این راه براساس کارهای ما فراهم نمی‌شود بلکه براساس کاری که او در مسیح برای ما انجام داده است، مهیا می‌شود.

بخش دوم:‌ انتخاب دوازده رسول

۱. آیات (۱۲-۳)‌ عیسی دوازده نفر را انتخاب می‌کند.

یکی از آن روزها، عیسی برای دعا به کوهی رفت و شب را در عبادت خدا به صبح رساند. بامدادان شاگردانش را فراخواند، و از میان آنان دوازده تن را برگزید و ایشان را رسول خواند.

الف. یکی از آن روزها، عیسی برای دعا به کوهی رفت: عیسی با یک موضوع بحرانی در خدمتش روبرو بود:

·      او سنت های رهبران مذهبی را محکوم کرد و آنها  نیز شروع به توطئه برای مرگ او کردند

·      رهبران سیاسی نیز برای نابودی او توطئه کردند (بر طبق مرقس ۳: ۶).

·      جمعیت زیادی در دنبال او بودند. اما آنها  به مسائل روحانی علاقمند نبودند به همین دلیل خیلی زود می‌توانستند بر ضد او بلند شوند

یک. در پاسخ به این فشارها و تغییر شرایط، عیسی زمانی را اختصاص داد تا در خلوت به این دعای خاص مشغول شود. ما تصور می ‌کنیم عیسی به طور مداوم دعا می‌کرد اما برای این مساله خاص برای دعا به کوهی رفت. «بنابراین عیسی برای اینکه از مزاحمت ها به دور باشد و به خودش این فرصت را بدهد که تمام فکر و روانش را بیرون بریزد، به کوه رفت.» (اسپورجن)

دو. عیسی قبل از اینکه از بین شاگردان دوازده نفر را به عنوان رسول انتخاب کند، تنهایی در کوه تمام شب را به دعا مشغول شد.

ب. شب را در عبادت خدا به صبح رساند: عیسی می‌خواست رسولان خود را انتخاب کند. می ‌توان گفت در مدت سه سال خدمت او، البته قبل از واقعه صلیب، هیچ چیزی مهم تر از این انتخاب نبود. زیرا این مردان قرار بود کسانی شوند، که کاری که او انجام داده است را ادامه دهند و بدون آنها ، کار عیسوی هرگز به تمام نقاط جهان نمی‌رسید. پس هیچ تعجبی ندارد که عیسی برای انجام این انتخاب مهم، تمام شب را به دعا پرداخت.

یک. عیسی خداوند بود اما با این حال برای انتخاب رسولان از علم نامحدود الهی خودش استفاده نکرد. درعوض تمام شب را دعا کرد دقیقا مانند تمام چالشهایی که با آنها  روبرو می ‌شد. او مانند یک انسان با چالشهای زندگی برخورد می‌کرد. انسان نیاز دارد اراده خدای پدر را به جوید و قوت روح القدس را دریافت کند. همانطور که ما باید این کارها را انجام دهیم.

دو. تمام شب: «فقط یک شب دعا می ‌تواند از ما انسان های جدید بسازد و ما را از فقیر روحی به غنای روحی برساند و همچنین از ترس و نا امیدی به پیروزی.» (اسپورجن)

ج. بامدادان شاگردانش را فراخواند: شاگردان (و همچنین رسولان) به عیسی تعلق داشتند. شاگردان هیچ وقت به شخص دیگری تعلق نداشتند. آنها  فقط به عیسی تعلق داشتند. آنها  شاگردان عیسی بودند.

یک. «یک شاگرد (مرید)، یک آموزنده  و یک دانش ‌آموز بود. اما در قرن اول یک دانش ‌آموز فقط یک موضوع را به سادگی مطالعه نمی‌کرد. او از معلمش پیروی می‌کرد. در شاگرد، یک تعلق شخصی خاص است که در دانش‌ آموز وجود ندارد.» (موریس)

د. از میان آنان دوازده تن را برگزید: عیسی دوازده رسول (حواری) را انتخاب کرد زیرا این کار زیربنای افراد منتخب جدید بود و از آنجا که اسراییل دوازده قبله داشت عیسی نیز دوازده رسول داشت.

ه. ایشان را رسول خواند: از میان گروه پیروان (گروهی بزرگتر از شاگردان)، او دوازده رسول (حواریون)‌ برگزید.

یک. مفهومی که در کلمه یونانی باستان رسول وجود دارد به معنای «سفیر» است. (پیت) این کلمه شخصی را توصیف می‌کند که معرف گر شخص دیگری است و از طرف فرستنده خود در بر دارنده پیغامی است. بر طبق عبرانیان ۳: ۱، عیسی خودش نیز یک رسول است: پس ای برادران مقدس که در دعوت آسمانی شریک هستید، اندیشه خود را بر عیسی معطوف کنید که اوست رسول و کاهن اعظمی که بدو معترفیم.

۲. آیات (۱۴-۱۶) اسامی دوازده رسول (حواریون)

شمعون (که او را پطرس نامید)، آندریاس (برادر پطرس)، یعقوب، یوحنا، فیلیدس، برتولما، متی، توما، یعقوب پسر حلفای، شمعون معروف به غیور، یهودا پسر یعقوب، و یهودای اسخریوطی که به وی خیانت کرد.

الف. شمعون (که او را پطرس نامید)، آندریاس (برادر پطرس)، یعقوب، یوحنا: در حقیقت ما اطلاعات زیادی درباره این افراد نداریم. درباره پطرس، یعقوب و یوحنا و یهودا هم چیزبسیاری کمی می‌‌‌‌دانیم. اما درمورد آن هشت نفر دیگر فقط اسامی ‌شان را می‌ دانیم. نامهای این افراد در آسمان ثبت شده است: «و دیوارهای شهر دوازده پایه داشت که بر آنها  اسامی رسولان «بره» نوشته شده بود.» (مکاشفه ۱۴:۲۱).

ب. این گروه ارتباط جالبی با یکدیگر دارند. (یعقوب و یوحنا، پطرس و آندریاس) با هم برادر هستند. (پطرس، یعقوب و یوحنا ماهیگیرند) همکار هستند. (متی، خراجگیر و دوست رومی‌ها، شمعون معروف به غیور، متنفر از رومی‌ها) بود و در نتیجه دیدگاه ‌های سیاسی شان متضاد بود. (یهودای اسخریوطی که به عیسی خیانت کرد) و کسی که عیسی را تسلیم دشمن کرد.

یک. «نام فامیل یهودای اسخریوطی شاید به مکانی که اهل آن بود بر می گردد یعنی اسخریوط. به نظر می‌رسد او تنها فرد از یهودیه در میان رسولان بود.» (گلدنهایز)

دو. به نظر می‌رسد اسامی رسولان به صورت جفت جفت ذکر شده است. «از آن جایی که عیسی رسولان را دو به دو می ‌فرستاد، پس این روش برای ذکر نام­های آنها  در فهرست، منطقی به نظر می‌آید.» (ویرسبی)

·      پطرس و آندریاس

·      یعقوب و یوحنا

·      فیلیپس و برتولما (در یوحنا ۱:  ۴۵ناتانِئیل نامیده شده است)

·      متی (لاوی) و توما (این نام به معنی دوقلو است)

·      یعقوب پسر حلفای و شمعون معروف به غیور

·      یهودا پسر یعقوب (در مرقس ۳: ۱۸ تدّای نامیده شده است) و یهودای اسخریوطی

 

ج. یهودای اسخریوطی که به وی خیانت کرد: عیسی با وجود اینکه می‌دانست یهودا به او خیانت خواهد کرد اما باز هم او را انتخاب کرد. عیسی بعدها به شاگردانش گفت که وقتی آنها  را انتخاب می‌کرد می‌دانست که یکی از آنها  شریر است (یوحنا ۶: ۷۰).

یک. عیسی این دوازده نفر را از بین عده بسیاری انتخاب کرد. افراد بسیار دیگری بودند که عیسی می‌توانست انتخاب کند.

دو.  عیسی به دنبال افراد نامطمئن نبود که رسوایی و جنجال درست کنند. حتی در مدت خدمت عیسی هیچ رسوایی‌ از طرف یهودا هم دیده نشد و همچنین رسولان دیگر نیز در مدت سه سالی که با عیسی بودند کار خطایی انجام ندادند.

سه. عیسی با اینکه یهودا را می ‌شناخت و می‌دانست در آخر چه کاری انجام خواهد داد، او را انتخاب کرد. به علاوه او می‌دانست علی رغم نیت یهوا خدا می تواند از کار بدی که یهودا خواهد کرد برای کاری خوب و بزرگ استفاده کند.

چهار. روزی شخصی از یک دانشمند الهیات پرسید: «چرا عیسی، یهودای اسخریوطی را به عنوان رسول انتخاب کرد؟» او پاسخ داد: «من نمی‌دانم اما سوالی سخت تر دارم: چرا عیسی من را انتخاب کرد؟»

 

۳. آیات (۱۷-۱۹) خدمات عیسی در شفا و آزادسازی

عیسی همراه ایشان فرود آمد و در مکانی هموار ایستاد. بسیاری از شاگردانش و انبوهی از مردم از سرتاسر یهودیه، اورشلیم، و از شهرهای ساحلی صور و صیدون، آنجا حضور داشتند. آنها  آمده بودند تا سخنان او را بشنوند و از بیماریهای خود شفا یابند. و کسانی که ارواح پلید آزارشان می داد، شفا می‌یافتند. مردم همه می ‌کوشیدند او را لمس کنند. زیرا نیرویی از وی صادر می شد که همگان را شفا می ‌بخشید.

الف. عیسی همراه ایشان فرود آمد: عیسی به همراه آنها  (رسولان) از کوه پایین آمد تا به مردم خدمت کند آنها  را برکت بخشد. عیسی نه تنها درباره خدمت به دیگران به آنها  تعلیم می ‌داد بلکه از آنها  می خواست در خدمت به او کمک کنند. در اینجا می‌ توانیم نمونه ای از کار گروهی آنها  را ببینیم.

یک. عیسی می‌توانست خودش همه آن خدمات را به تنهایی انجام دهد اما برای او مهم بود که با این دوازده نفر به عنوان یک گروه کار کند.

ب. در مکانی هموار ایستاد: کار و خدماتی که در این چند آیه توصیف شده و تعالیمی که تا آخر فصل ثبت شده است همه در مکانی مسطح روی داده است. برای برخی، این یک مشخصه مفید است تا بتوانند این تعلیم را از تعلیم موعظه سرکوه  که در متی  ۵ -۷  آمده تشخیص دهند.

یک. با این حال به نظر برخی افراد، منطقه اطراف دریای جلیل که کوهی قدیمی در آنجا واقع شده و گفته می‌شود مسیح موعظه سرکوه را در آنجا انجام داده است،  با اینکه سطحی هموار است وقتی از دریا به آن نگاه می‌شود مانند کوه و بر بلندی به نظر می‌رسد. اما و وقتی شخص بر بالای آن می ‌ایستد برایش هموار به نظر می‌رسد.

ج. انبوهی از مردم از سرتاسر یهودیه، اورشلیم، و از شهرهای ساحلی صور و صیدون، آنجا حضور داشتند: مردم از راههای دور آمده بودند تا عیسی آنها  را از بیماری هایشان شفا دهد و از ارواح ناپاک آزادشان کند حتی عده ‌ای از آنها  از شهرهای غیریهودی مانند صور و صیدون آمده بودند.

د. مردم همه می‌ کوشیدند او را لمس کنند: این یک صحنه پر شور بود. صدها و شاید هزاران نفر اطراف عیسی بودند و سعی می‌کردند او را لمس کنند و امیدوار بودند با انجام این کار نیروی معجزه آسای او را دریافت کنند. در این صحنه می‌بینیم که عیسی شروع به تعلیم آنها  کرد. شاید بتوان گفت عیسی خدمت شفا را قطع کرد و به تعلیم کتاب مقدس پرداخت.

ه. زیرا نیرویی از وی صادر می شد که همگان را شفا می ‌بخشید: نه تنها قدرت خداوند در عیسی ساکن بود بلکه این قدرت از وی صادر نیز می شد و باعث شفای همگان می شد.

یک. وقتی زنی که مشکل خونریزی داشت پایین ردای عیسی را لمس کرد و شفا یافت «عیسی در  دم فهمید که نیرویی از وی صادر شده است» (مرقس ۵: ۳۰) . وقتی عیسی داشت به نیازهای مردم رسیدگی می‌کرد و آنها  را هم با تعلیم (موعظه) و هم انجام معجزه خدمت می‌کرد، نیرویی از وی صادر شد. این نیرو همان چیزی بود که خدا از آن استفاده و به مردم خدمت می‌کرد.

 

۴. آیه (۲۰) آمادگی عیسی برای تعلیم شاگردان و جمعیت

آنگاه عیسی بر شاگردانش نظر افکند و گفت:

الف. آنگاه عیسی بر شاگردانش نظر افکند: عیسی در اینجا آموزشی می‌دهد که به «خطبه

دشت» معروف است زیرا خطبه در منطقه مسطحی انجام شد (لوقا ۶: ۱۷) و با موعظه

 سر کوه که در متی ۵-۷ ثبت شده است تفاوت دارد.

یک. تعلیم ثبت شده در متی ۵-۷ از  خیلی جهات به این تعلیم در لوقا شباهت دارد. به طور کلی گزارش لوقا بسیار خلاصه ‌تر و کوتاهتر است. بسیاری از مفسرین نمی‌توانند مطمئن باشند که آیا اینها دو تعلیم جداگانه هستند و یا اینکه یکی هستند.

دو. نظر علمی واحدی در این مورد وجود ندارد اما باید به یاد داشته باشیم که عیسی واعظی دوره ‌گرد بود و تأکید اصلی او پادشاهی خداوند بود (لوقا ۴۳:۴).

سه. واعظان دوره‌گرد اغلب اوقات، سخنرانی های خود برای جمعیت های مختلف تکرار می‌کنند. مخصوصا اگر تعالیم آنها  درباره یک موضوع واحد باشد. امکان دارد این تعلیم نیز همان موعظه سرکوه در متی ۵-۷ باشد ولی در زمان و مکان متفاوت.

ب. بر شاگردانش: در انجیل لوقا این که پیغام بزرگ عیسی بلافاصله بعد از انتخاب دوازده رسولش (لوقا ۶: ۱۲-۱۶) و قبل از فرستادن رسولان به سراسر شهرهای جلیل آمده است اتفاقی نیست (لوقا ۹: ۱-۶). این امر قسمتی از تعلیم آنها  بود که این پیغام را بشنوند و درک کنند. چرا که سپس می‌توانستند خیلی واضح توضیح دهند که پیرو مسیح بودن به چه معناست.

یک. «به طرز شگفت انگیزی این موعظه دو عملکرد را در بردارد: تشویق وفاداری در میان شاگردان عیسی و به چالش کشیدن افراد دیگر برای پیروی از عیسی.» (پیت)

دو. واضح است که این موعظه (و موعظه سر کوه) تاثیر به سزایی در کلیسای اولیه داشتند. مسیحیان اولیه به طور مداوم به این تعالیم رجوع می‌کردند و زندگی آنها  با جلال شاگردان عیسی می ‌درخشید.

ج. و گفت: موضوعاتی که عیسی در این موعظه (و موعظه سرکوه ) مطرح کرد تا مدتها به عنوان مجموع تعالیم اخلاقی عیسی شناخته می ‌شد. در این سخنرانی ها عیسی به پیروانش و کسانی که می خواهند پیرو او باشند آموخت که چطور باید زندگی کنند.

یک. گفته شده است اگر شما تمام توصیه ‌های نیکو را از فیلسوفها، روانشناسان و مشاورین در مورد روش زندگی بگیرید و نکات نا بخردانه آنها  را دور ریخته و با سپس با حقایق ضروری جایگزین کنید، آنگاه با یک تصویر ضعیفی از آن چه مسیح آموزش داد مواجه می شویم.

دو. موعظه سر کوه عیسی همانند «اعلام پادشاهی خدا» بود. انقلابیون امریکا اعلام استقلال کردند. کارل مارکس بیانیه کمونیست ها را منتشر کرد. عیسی اما در مورد نقشه و برنامه پادشاهی خدا توضیح داد.

سه. این یک برنامه کاملا متفاوت از آنچه ملت اسراییل از مسیح انتظار داشت ارائه می‌دهد. این برکات سیاسی یا مادی سلطنت مسیح را ارایه نمی‌دهد. در عوض ، این پیامدهای معنوی حاکمیت عیسی در زندگی ما را بیان می‌کند. این پیام عالی به ما می‌گوید که وقتی عیسی پروردگار ما است چگونه زندگی خواهیم کرد.

چهار. مهم است درک کنیم که موعظه سرکوه لزوما در مورد دریافت نجات نیست. اما به شاگردان و شاگردان بالقوه عیسی نشان می‌دهد که چگونه پذیرفتن پادشاهی مسیح تبدیل به اخلاقیات و زندگی روزمره ما می‌شود.

پنج. «شاید این شیوه یک روش یهودی برای موعظه بوده است. واژه موعظه برای یهودیان به معنی دانه‌ هایی که مانند تسبیح توسط نخ به هم متصل شده ‌اند. ربی ‌ها معتقد بودند در موعظه، روی هر موضوع نباید بیشتر از چند ثانیه ماند و برای جذب توجه و علاقه شنوندگان باید سریع از موضوعی به موضوع دیگر رفت.» (بارکلی)

بخش سوم:‌ نقشه شگفت انگیز خدا از ملکوت

۱. آیه (۲۰)  برکت بر فقیران

خوش به حال شما که فقیر هستید. زیرا ملکوت خدا از آن شماست.

الف. خوش به حال شما: عیسی به شاگردانش وعده برکت می‌دهد. وعده‌ای که در آن فقیران در روح مبارک هستند. مفهومی که در کلمه یونانی باستانی برکت یافته است به معنی «خوش» است. اما صحیح ‌ترین و روحانی ‌ترین مفهوم، چیزی نیست که در دنیای مدرن امروزی به معنی رفاه و خوشی لحظه ‌ای است.

یک. این همان کلمه برای مبارک است- که در برخی آیات به معنی «خوش» به کار رفته است مانند اول تیموتائوس ۱: ۱۱؛ «انجیل پر جلال خدای متبارک». «متبارک بودن شادی‌ را توصیف می‌کند که در خودش رازی نهفته دارد، شادی که آرام و غیرقابل لمس است و خود موجود است، شادی که هیچ  ربطی به اقبال و تغییرات زندگی ندارد.» (بارکلی)

دو. در متی ۲۵: ۳۴ عیسی می‌گوید در روز داوری به قوم خود خواهد گفت: «بیایید ای برکت یافتگان از پدر من‌، و پادشاهی‌ را به میراث یابید که از آغاز جهان برای شما آماده شده بود.»در آن روز، او برکت یافتگان و ملعونین را داوری می‌کند- او همه افراد هر دو گردوه را می‌ شناسد و حتی دلایل برکت یافتن را توضیح می‌دهد. می توانیم بگوییم هیچ کس به اندازه عیسی متبارک نبوده است. پس او می داند چه چیزی باعث می‌شود برکت وارد زندگی شود.

سه. «توجه داشته باشید که واژه برکت با فعل زمان حال بیان شده است. مسیح می‌گوید ای برکت یافتگان یا ای کسانی که برکت خواهید یافت.» (اسپورجن)

ب. خوش به حال شما که فقیر هستید: در زبان یونانی باستان کلمات متعددی وجود دارد که می تواند برای توصیف فقر به کار رود. عیسی از این کلمه برای فقر مطلق استفاده می‌کند. این کلمه در بر دارنده مفهوم کسی است که برای دریافت چیزی که می‌خواهد باید درخواست کند.

یک. ناگهان این عبارت ما را تکان می‌دهد: برکت یافتن از طریق فقیر بودن؟ این عبارت شاید برای برکت یافتن ما را ترغیب نکند. قدرت و حکمتی که در این حقیقت نهفته است این است که شخص فقیر برای رفع نیازهای خود باید نگاهش به دیگران باشد. او هیچ تصوری درمورد توانایی‌ هایش برای تأمین نیازهای خودش ندارد.

دو.  اگرچه در تعالیم عیسی حکمتی کاربردی وجود دارد، او یک شخص روحانی بود و مطابق معیارهای روحانی تعلیم می ‌داد. فقری که عیسی بیشتر در ذهن دارد، فقر روحانی است و این دقیقا همان روشی است که در موعظه ‌ای که در متی ۵ ثبت شده است، به کار برده است.

سه.  فقیر معنوی تشخیص می‌دهد که هیچ دارایی‌ ندارد.  او می داند از لحاظ روحانی ورشکسته است. فقر در روح هیچ نقاب روحانی ندارد و اینها ناشی از کار روح القدس و پاسخ شخص به او است.

چهار. هر شخصی می ‌تواند از اینجا شروع کند؛ اولین برکت یافته، پاک یا قدوس بودن نیست و نه حتی روحانی بودن. هرکسی می تواند فقیر در روح باشد. «نه چیزی که دارم، بلکه آن چه که ندارم، اولین نقطه ارتباط روح من و خداوند است.» (اسپورجن)

ج. زیرا پادشاهی خدا از آن شماست: فقیران در روح باید آن چیزی که ندارند را درخواست کنند تا پاداش ببرند و پادشاهی خداوند را دریافت کنند. بنابراین ، فقر روح یک شرط مطلق برای دریافت پادشاهی است، زیرا تا زمانی که در مورد منابع معنوی خود توهم داشته باشیم ، هرگز آنچه را که کاملا به آن نیاز داریم از خداوند دریافت نخواهیم کرد.

یک. این برکت فقر، به این دلیل در جایگاه اول قرار گرفته است که چشم اندازی برای دستورات بعدی است. هیچ یک از آیات، دستورات و برکات با قوت خودمان بدست نمی‌آید بلکه با درخواست از قدرت خداوند قابل دسترسی است.

۲. آیه  (۲۱) برکت به گرسنگان

خوش به حال شما که اکنون گرسنه ‌اید، زیرا سیر خواهید شد.

الف. خوش به حال شما که اکنون گرسنه ‌اید: شخص گرسنه، در جستجو است. او در جستجوی غذا است و امیدوار است نیازش برآورده شود. گرسنگی آنها  را هدایت می‌کند و تنها تمرکز آنها  بر گرسنگی‌ شان است. عیسی می‌گوید کسانی مبارک هستند که بر او و پارسایی او تمرکز می‌کنند مانند شخص گرسنه‌ ای که بر غذا تمرکز می‌کند.

·      این تمایل واقعی است، درست مانند احساس گرسنگی حقیقی است.

·      این تمایل طبیعی است، درست مانند احساس گرسنگی در یک شخص سالم، طبیعی است.

·      این تمایل غریزی است، درست مانند احساس گرسنگی که غریزی است.

·      این تمایل می ‌تواند دردناک باشد، درست مانند احساس گرسنگی حقیقی که می ‌تواند باعث ایجاد درد شود.

·      این تمایل می ‌تواند انسان را به اجبار وا دارد، درست مانند احساس گرسنگی که شخص را به کارهایی وا می‌ دارد.

·      این تمایل نشانه سلامتی است، درست مانند احساس گرسنگی که نشان دهنده سلامتی است.

یک. بهتر است به یاد داشته باشیم که عیسی این موضوع را در روزگاری و بین مردمی تعلیم داد که به خوبی احساس گرسنگی و تشنگی را می ‌شناختند. انسان مدرن، حداقل در دنیای غرب اغلب از نیازهای اساسی خود مانند گرسنگی و تشنگی دور می‌شود. امروزه به سختی می توانیم کسی را پیدا کنیم که گرسنه و تشنه عیسی و عدالت او باشد.

دو. در انجیل متی متنی مشابه این آیات ثبت شده است. عیسی در انجیل متی می فرماید: خوش به حال گرسنگان و تشنگان عدالت (متی ۵: ۶). از آن جا که عیسی بیشتر از آنکه درباره گرسنگی جسمانی صحبت کند از گرسنگی روحانی سخن می‌گوید، این اشتیاق او درباره این نوع تمایل را می توانیم در موعظه او در لوقا هم مشاهده کنیم. گرسنگان عدالت با این روشها نیز معرفی شده اند:

·      شخصی که برای داشتن طبیعت عادلانه اشتیاق دارد.

·      شخصی که می‌خواهد مقدس باشد و بیشتر در تقدس رشد کند.

·      شخصی که اشتیاق دارد در عدالت خدا بماند.

·      شخصی که اشتیاق دارد عدالت خدا را در جهان ترویج دهد.

ب. زیرا سیر خواهید شد: عیسی به گرسنگان وعده سیری می‌دهد. او وعده می‌دهد  که می تواند آنها  را بیش از آنچه که می توانند بخورند سیر کند. این یک سیری عجیب است که هم ما را راضی نگه می ‌دارد و هم تمایل بیشتر طلبیدن را در ما ایجاد می‌کند.

۳. آیه (۲۱) خوش به حال کسانی که گریانند.

خوش به حال شما که گریان هستید، زیرا زمانی خواهد آمد که از خوشی خواهید خندید.

الف. خوش به حال شما که گریان هستید: این نوع ماتم و ناراحتی به خاطر شرایط نامناسب فرد و جامعه است. این ناراحتی از شرایط نامناسب به خاطر حضور گناه در زندگی است. در حقیقت گریه به خاطر گناه و آثار آن در زندگی است.

یک. این ناراحتی یک غم روحانی است «اندوهی که برای خدا باشد، موجب توبه می‌شود، که به نجات می ‌انجامد و پشیمانی ندارد.» (دوم قرنتیان ۷: ۱۰). کسانی که چنین اندوهی دارند، شناختی خاص از خداوند داشته و در رنج‌ های مسیح سهیم هستند (فیلیپیان ۳: ۱۰) و با درد پسر خدا آشنا بوده و با او همدردی می‌کنند (اشعیا ۵۳: ۳).

دو. «باور ندارم ایمانی را که وقتی به عیسی نگاه می‌کند اشکی در چشمانش ندارد. ایمان با چشمان خشک، ایمانی ناپاک است که از روح خدا متولد نشده است.» (اسپورجن)

ب. از خوشی خواهید خندید: کسی که برای اوضاع روحانی خودش ناراحت است، وقتی که خداوند همه چیز را درست کند، می تواند از صمیم قلب بخندد و شاد شود. «شبی ممکن است سراسر به گریه بگذرد، ولی صبح گاهان شادمانی خودش را نشان می‌دهد.» (مزامیر ۳۰: ۵)

ج. اکنون: در هر یک از این سه جمله متناقض – توصیف وضعیت معنوی یک فرد از نظر فقر ، گرسنگی و گریه – عیسی کلمه امیدوار کننده اکنون را به کار برد.

·      شما که اکنون فقیرید؛ روزی پادشاهی خداوند از آنِ شما خواهد شد.

·      شما که اکنون گرسنه‌اید؛ روزی سیر خواهید شد.

·      شما که اکنون گریانید؛ روزی خواهید خندید.

یک. برخی بر این عقیده هستند که عیسی بیشتر از اینکه یک معلم و واعظ باشد، یک سازمان دهنده اجتماعی و یا انقلابی بوده است و منظور عیسی از این سخنان، براندازی نظم اجتماعی و قدرت بخشیدن به افراد ضعیف بود.

دو. در حقیقت عیسی بسیار مشتاق بود که به افراد ضعیف قوت ببخشد. اما تمرکز خود را بر بزرگترین ظلم و قدرت آن زمان قرار داد: قدرت گناه و جدایی انسان از خدا. عیسی در حالی که به احساسات و نیازهای بشری از قبیل فقر، گرسنگی و ماتم بی ‌توجه نبود، بر انقلابی روحانی تمرکز کرده بود که هم باعث تغییر شخصی می شد و هم تغییر جامعه.

سه. در حقیقت آنچه عیسی در اینجا گفت برخلاف روحیه انقلاب اجتماعی است. زیرا او در فقر، گرسنگی و گریه کنونی مردم، به آنها  امید داد. در حالی که انقلاب می‌خواهد همه امید کنونی را دور بریزد و از مردم می‌خواهد تا سریع برای تغییر اوضاع (که اغلب خشونت و کارهای وحشیانه بود) کاری کنند. میوه تلخ این طرز فکر را می‌ توانیم در صدها میلیون کشته توسط قاتلان ایدئولوژی کمونیست ببینیم. عیسی راه بهتری را به بشر نشان می‌دهد، راه امید حقیقی.

۴. آیات (۲۲-۲۳) خوش به حال کسانی که مورد تنفر بقیه هستند

خوش به حال شما آنگاه که مردم به خاطر پسر انسان، بر شما نفرت گیرند و شما را از جمع خود برانند  و دشنام دهند و بدنام سازند. در آن روز، شادی و پایکوبی کنید، زیرا پاداش تان در آسمان عظیم است. چرا که پدران آنها  نیز با پیامبران چنین کردند.

الف. خوش به حال شما آنگاه که مردم … بر شما نفرت گیرند: وقتی به افرادی فکر می کنیم که خود را در روح فقیر و گرسنه می بینند، کسانی که برای طلبیدن روی خدا گریه می‌کنند و درد می کشند، به نظر می‌رسد غیرممکن است که اینها افرادی منفور باشند، اما در حقیقت آنها  مورد نفرت قرار می‌‏‌گیرند.

ب. شما را از جمع خود برانند… دشنام دهند…. بدنام سازند: اینها نشان دهنده شدت نفرتی است که ممکن است نسبت به پیروان عیسی وجود داشته باشد؛ و حتی احتمال دارد بدتر از اینها نیز باشد یعنی ممکن است قصد جان این افراد را کنند. به همین دلیل است که عیسی به پیروانش گفت (به خاطر پسر انسان) شما برکت یافته اید.

یک. زیاد طول نکشید که این سخنان عیسی درمورد پیروانش به حقیقت پیوست. مسیحیان اولیه از جمع‌ های بسیاری رانده شدند. به آنها  دشنام دادند و آنها  را به نامهای ناشایست خواندند. مسیحیان متهم می ‌شدند به:

·      آدم خواری، به دلیل درک نادرست و تفسیر اشتباه از بجا آوردن مراسم شام خداوند.

·      بی بندوباری، به دلیل درک نادرست و تفسیر اشتباه «مراسم محبت آمیز هفتگی» و جلسات شخصی.

·      تعصب و خرافات، به دلیل اینکه آنها  اعتقاد داشتند عیسی بازگشت خواهد کرد و تاریخ روزی طبق نقشه عیسی به پایان خواهد رسید.

·      ایجاد تفرقه در خانواده، به دلیل اینکه وقتی یکی از اعضای خانواده ازدواج مسیحی می‌کند و یا یک عضو خانواده مسیحی می‌شود، اغلب در خانواده‌ تغییرات و جدایی ‌هایی اتفاق می افتد.

·      خیانت، به دلیل اینکه به خدایان رومی احترام نگذاشتند و در مراسم پرستش امپراطور شرکت نکردند.

ج. در آن روز، شادی و پایکوبی کنید: این نوعی تناقص است که وقتی کسی مورد نفرت قرار می‌ گیرد، شادی کند. زیرا کسانی که آزار می بینند و شکنجه می شوند، پاداشی عظیم در آسمان دریافت خواهند کرد. شکنجه و آزار و اذیت شدن به خاطر نیکویی، نشانه خوبی است و پیامبران نیز قبل از آنها  شکنجه شدند.

یک. تراپ چند تن از افرادی را که در هنگام جفا و شکنجه، شادی و پایکوبی کردند را نام می‌برد. جورج راپر وقتی برای سوزانده شدن برده می شد، خوشحال و شادمان بود و چوبه‌ ای که قرار بود به آن بسته و سوزانیده شود را مانند دوستی قدیمی در آغوش گرفت. دکتر تیلور وقتی برای اعدام برده می شد شاد بود و پایکوبی می‌کرد. هنگامی که دلیل این شادی را از او پرسیدند، پاسخ داد «خدا را حمد و ستایش می‌ کنم زیرا که او داوری عادل و نیکوست و هرگز بهتر از او نیست، من الان نزدیک خانه هستم، به خانه پدرم می‌روم.» لارنس ساندرز، با لبخند چوبه اعدامش را در آغوش گرفت و بوسید و گفت «ای صلیب مسیح خوش آمدی، ای زندگی ابدی خوش آمدی.»

۵. آیات (۲۴-۲۶) افراد نامبارک

«اما وای بر شما که دولتمندید، زیرا تسلی خود را یافته اید. وای بر شما که اکنون سیرید، زیرا گرسنه خواهید شد. وای بر شما که اکنون خندانید، زیرا ماتم خواهید کرد و زاری خواهید نمود. وای بر شما آنگاه که همگان زبان به ستایشتان بگشایند، زیرا پدران آنها  نیز با پیامبران دروغین چنین کردند.

الف. وای: کلمه ای برای ابراز تأسف و ناراحتی است و نه ترس. «وای» هایی که عیسی در اینجا مطرح می‌کند به نظر می‌رسد با خوش به حال‌ هایی که قبلا ذکر کرد، در تضاد است. در حالت عادی برای ثروت، سیری و شادی از کلمه «وای» استفاده نمی‌شود بلکه بیشتر عبارت «خوش به حال» به کار می‌رود.

ب. اما وای بر شما که دولتمندید … وای بر شما که اکنون سیرید: ثروتمندان، احساس نیاز نمی‌کنند. رفاه مداوم و زندگی خوش، موانع واقعی ملکوت خدا هستند. ما در حالت عادی به سوی عیسی نمی ‌آییم مگر زمانی که می‌‌‌‌دانیم فقیر و گرسنه هستیم و به تسلی نیاز داریم.

یک. در هریک از این جملات متضاد، عیسی انتظارات کنونی از ملکوت خدا را با حقایق روحانی این ملکوت مقایسه می‌کند. عیسی به ما می‌گوید خدا کارهای غیر منتظره انجام می‌دهد. عیسی ارزش ‌های دنیا را به سخره می گیرد. او چیزی را که دنیا حقیر و بی‌ ارزش می‌ پندارد ارج می نهد و چیزی را که دنیا تحسین می‌کند بی‌ارزش می داند. عیسی تصورات آنها  را از ملکوت خدا تغییر می‌دهد.

بخش چهارم:‌ برنامه خدا، محبت است

۱. آیات (۲۷-۲۸) دشمنان خود را دوست بدارید.

«اما ای شما که گوش فرا می دهید، به شما می گویم که دشمنان خود را دوست بدارید، و به

آنان که از شما نفرت دارند نیکی کنید. برای هر که نفرینتان کند برکت بطلبید، و هرکس را که آزارتان دهد دعای خیر کنید.»

الف. دشمنان خود را دوست بدارید: اطاعت از این دستور ساده اما تکان دهنده بسیار دشوار است. عیسی به درستی به ما می‌گوید چطور باید دشمنان خود را دوست بداریم: به آنها  نیکی کنید، برکت بطلبید، و  برای هرکس را که آزارتان داد دعای خیر کنید.

یک. عیسی می‌دانست که ما دشمن خواهیم داشت. برنامه پادشاهی خدا، مشکلات واقعی دنیا را در نظر می ‌گیرد. باوجود اینکه ما دشمن خواهیم داشت اما باید با محبت با آنها  رفتار کنیم. در این راه به خداوند اعتماد داشته باشیم زیرا که  او از اهداف شما حفاظت می‌کند و دشمنان ما را به بهترین راه ممکن که تبدیل آنها  به دوستانمان هست از بین خواهد برد.

ب. نیکی کنید، برکت بطلبید، و هرکس را که آزارتان دهد دعای خیر کنید: محبتی که مسیح از ما می‌خواهد نسبت به دشمنانمان داشته باشیم، این نیست که احساس صمیمیت و گرمی از اعماق قلبمان نسبت به آنها  داشته باشیم. اگر بخواهیم منتظر چنین احساسی باشیم هرگز نمی‌توانیم به دشمنانمان محبت کنیم. محبت کردن به دشمنان، محبتی است که برای آنها  کاری انجام دهیم (جدای از احساسی که نسبت به آنها  داریم)

یک. برای هر که نفرینتان کند برکت بطلبید: این به این معنی است با آنانی که به بدی با ما صحبت می‌کنند، به نیکویی صحبت کنیم.

دو. «ما نمی‌توانیم دشمانمان را مانند صمیمی ‌ترین و نزدیکترین دوستمان، دوست داشته باشیم. انجام این کارِ غیرممکن، ظاهری و حتی اشتباه است. اما می توانیم در اینجا ببینیم که مهم نیست که فردی با ما چه می‌کند. حتی اگر بدترین رفتار را نیز با ما داشته باشد و به ما آزار رساند، ما چیزی غیر از خوبی او را نباید بخواهیم.» (بارکلی)

۲. آیات (۲۹-۳۰)‌ اشتیاق برای رنج

اگر کسی بر یک گونه تو سیلی زند، گونه دیگر را نیز به او پیشکش کن. اگر کسی ردایت را از تو بستاند، پیراهنت را نیز از او دریغ مدار. اگر کسی چیزی از تو بخواهد به او بده، و اگر مال تو را غصب کند، از او باز نخواه.

الف. اگر کسی بر یک گونه تو سیلی زند، گونه دیگر را نیز به او پیشکش کن: عیسی به تعلیم حیرت انگیز خود ادامه می‌دهد و می‌گوید باید رفتارهای ناشایستی که علیه ما انجام می‌شود را بپذیریم.

یک. وقتی شخصی به ما اهانتی می‌کند (به گونه تو سیلی زند) به طور طبیعی می ‌خواهیم ما هم با همین روش پاسخ او را بدهیم و کاری که او انجام داده است را با شدت بیشتری در مورد خود شخص تکرار کنیم. عیسی می‌گوید ما باید با صبوری این اهانتها و آزارها را تحمل کنیم و در برابر شخص شریری که این چنین به ما آزار می‌ رساند ایستادگی نکنیم. درعوض، به خداوند اعتماد کنیم که از ما دفاع کند. فرانس می‌گوید یک نویسنده یهودی باستانی می‌ نویسد، با پشت دست به کسی سیلی زدن -توهین محض محسوب می شد- و مستوجب مجازات سنگینی بود و باید مبلغ زیادی به عنوان جبران پرداخته می شد. (میشناه ۸: ۶)

دو. منظور عیسی این نیست که هرگز نباید در برابر شریر ایستادگی کرد. او با زندگیش نشان داد که باید در برابر شریر ایستاد مانند زمانی که به معبد رفت و میزها و وسایل صرافان و فروشندگان را بهم ریخت.

سه. «عیسی در اینجا می‌گوید مسیحیان واقعی یاد گرفته‌اند از هیچ توهینی نرنجند و به دنبال تلافی و قصاص نباشند» (بارکلی). وقتی فکر می کنیم که چطور به عیسی توهین شد و علیه او صحبت شد (مانند یک شکم پرست، شخص مست، فرزند نامشروع، کافر، دیوانه و …) می ‌توانیم ببینیم که او خودش چطور این اصول را زندگی کرد.

چهار. منظور عیسی این نیست که وقتی شخصی مورد حمله فیزیکی قرار می ‌گیرد نباید از خودش دفاع کند. وقتی عیسی درباره سیلی زدن به گونه شخصی صحبت می‌کند، طبق فرهنگ آن زمان منظورش توهینی  بسیار سنگین است و نه حمله فیزیکی. منظور عیسی این نیست اگر شخصی با یک چوب به سمت راست صورت ما زد ما باید اجازه دهیم به سمت چپ صورتمان نیز ضربه بزند. شاید پولس در دوم قرنتیان ۱۱: ۲۰ چنین ضربه فیزیکی و سیلی را در نظر دارد.

پنج. همچنین منظور عیسی این نیست که در جامعه نباید مجازات و تنبیه وجود داشته باشد. عیسی در اینجا درباره رابطه شخصی صحبت می‌کند او در مورد عملکرد حکومت در برخورد با شرارت صحبت نمی‌کند (رومیان 1:13-4). وقتی که من به طور شخصی مورد اهانت قرار می‌گیرم باید گونه دیگرم را نیز تقدیم کنم اما حکومت مسؤلیت  دارد افرار شریر را از تعرض فیزیکی بازدارد و با آنها  برخورد کند.

ب. اگر کسی ردایت را از تو بستاند، پیراهنت را نیز از او دریغ ندار: با این سخنان، عیسی به ما می‌گوید چطور با کسانی که با ما بد رفتاری می‌کنند و یا ما را به اجبار وا می دارند برخورد کنیم. ما باید این حکم را به عنوان قربانی بخشش و محبت در نظر بگیریم.

یک. طبق شریعت موسی، ردایی که شخص روی لباسش می پوشد را نمی‌توان از کسی گرفت (خروج ۲۲: ۲۶، تثنیه ۲۴: ۱۳).

دو. «اگر از شاگردان عیسی درخواست می شد تا لباسشان را نیز بدهند با اینکه برایشان ناخوشایند بود باید با خوشحالی آن چه را که قانوناً می‌توانند برای خود نگه دارند را ببخشند. (کارسون)

سه. «عهد عتیق می‌گوید، برای حق خودت اصرار بورز، همسایه ‌ات را محبت کن و به دشمنانت نفرت بورز و امنیت و آرامش خود را تأمین کن اما عهد جدید می‌گوید، حتی اگر حقت نیسترنج بکش و به همگان محبت بورز.» (مورگان)

ج. اگر کسی چیزی از تو بخواهد به او بده، و اگر مال تو را غصب کند، از او باز نخواه: ما فقط زمانی می ‌توانیم چنین قربانی‌ های محبت آمیزی تقدیم کنیم که بدانیم خدا مراقب ما است و بدانیم که اگر تنها لباسی که داریم را ببخشیم، خداوند بیشتر از آن را به ما خواهد داد.

یک. تنها محدودیت برای انجام این نوع قربانی ‌ها، محدودیتی است که خودخواهی و خودپرستی به انسان تحمیل می‌کند. محبت این نیست که از روی اکراه و اجبار چیزی را به شخصی بدهیم بلکه محبت عملی آزادانه است. محبت این نیست که همیشه چیزی که کسی از ما می‌خواهد را به او بدهیم.

دو. پولس در رساله رومیان این تعلیم عیسی را تکرار می‌کند: «مغلوب بدی مشو بلکه بدی را با نیکویی مغلوب ساز.» (رومیان 21:12).

۳. آیه (۳۱) قانون طلایی

با مردم همانگونه رفتار کنید که می‌ خواهید با شما رفتار کنند.

الف. با مردم همانگونه رفتار کنید که می‌ خواهید با شما رفتار کنند: روش منفی این حکم، مدتها قبل از عیسی شناخته شده بود. برای زمان طولانی این گفته رواج داشت که : «آن رفتاری را که نمی‌خواهی همسایه ‌ات با تو داشته باشد، تو نیز با او آن گونه رفتار نکن.» اما عیسی فراتر می‌رود و این گفته را به طور مثبت ارایه می‌دهد و می‌گوید «همانطور با مردم رفتار کنید که می خواهید با شما رفتار کنند.»

یک. «این قانون طلایی توسط عیسی اختراع نشد. بلکه این قانون در اشکال مختلف و در زمینه‌ های مختلف به طرز وسیعی یافت می‌شود. در حدود سال 20 میلادی، یک یهودی ربی هیلل را به چالش کشید که در زمان کوتاهی شریعت را خلاصه کند، بنابر گزارشها، او پاسخ داد «آنچه را برای خود نمی‌پسندی، برای دیگران هم مپسند. این تمام شریعت است و بقیه شریعت، تفسیر همین حکم است. برو و این حکم را بیاموز.» ظاهراً عیسی فقط این حکم را به صورت مثبت بیان کرد.» (کارسون)

دو. عیسی با این کار، این حکم را بسیار وسیعتر کرد زیرا که تفاوت بسیاری بین این دو حکم وجود دارد. برای مثال بین تخطی نکردن از قوانین ترافیک و انجام کاری مثبت در جهت کمک به تردد خودروها تفاوت بسیاری وجود دارد. بر طبق شکل منفی این حکم (آنچه برای خود نمی‌پسندی برای دیگران هم مپسند) در مثالی که عیسی در متی ۲۵: ۳۱-۴۶ بیان می‌کند، بزها نباید «محکوم» شناخته شوند در حالی که بر طبق شکل مثبت این قانون طلایی عیسی (با مردم همان گونه رفتار کنید که می‌ خواهید با شما رفتار کنند) بزها محکوم و گناهکار محسوب می‌شوند.

ب. با مردم همان گونه رفتار کنید: این حکم در مشارکتهای مسیحی بسیار کاربردی است. اگر ما محبت را تجربه کرده باشیم، وقتی با دیگران در ارتباط هستیم، این محبت را به دیگران هم انتقال می‌ دهیم.

یک. «اگر همه مردم طبق این حکم رفتار می‌کردند، آن گاه دیگر هیچ برده‌ ای وجود نداشت و نه هیچ جنگی، نه تجاوزی، نه اهانتی، نه دروغ و نه دزدی؛ بلکه به جای همه اینها عدالت و محبت وجود داشت! این چه پادشاهیاست که چنین قانونی دارد!» (اسپورجن)

دو. این حکم، درک شریعت را آسان می‌کند اما به هیچ وجه اطاعت از آن را آسان نمی‌کند. هیچ کس تاکنون به طور مداوم و پیوسته با مردم آن طوری که می‌خواهد مردم با او رفتار کنند، رفتار نکرده است.

۴. آیات (۳۲-۳۵) محبت کردن طبق الگوی خداوند

اگر تنها آنان را محبت کنید که شما را محبت می‌کنند، چه برتری دارید؟ حتی گناهکاران نیز دوستداران خود را محبت می‌کنند. و اگر فقط به کسانی نیکی کنید که به شما نیکی می‌کنند، چه برتری دارید؟ حتی گناهکاران نیز چنین می‌کنند. و اگر فقط به کسانی قرض دهید که امید عوض از آنان دارید، شما را چه برتری است؟ حتی گناهکاران نیز به گناهکاران قرض می‌دهند تا روزی از ایشان عوض بگیرند. اما شما دشمنان تان را محبت کنید و به آنها  نیکی نمایید، و بدون امیدِ عوض، به ایشان قرض دهید، زیرا پاداش تان عظیم است، و فرزندان آن متعال خواهید بود، چه او با نا سپاسان و بدکاران مهربان است.

الف. اگر تنها آنان را محبت کنید که شما را محبت می‌کنند، چه برتری دارید؟ باید توجه داشته باشیم که هیچ ارزشی در این که تنها محبتی که به ما می‌شود را جبران کنیم وجود ندارد. این هیچگونه شباهتی به الگویی که عیسی مسیح به ما داده است، نخواهد داشت.

یک. به یاد داشته باشید، عیسی در اینجا به ما تعلیم می‌دهد که شخصیت شهروندان ملکوت او چگونه باید باشد. ما باید انتظار داشته باشیم که شخصیت شهروندان این ملکوت با شخصیت مردم دنیا متفاوت باشد. دلایل بسیار خوبی وجود دارد برای اینکه چرا باید از مسیحیان بیشتر از دیگران انتظار داشته باشیم:

·      آنها  ادعا می‌کنند چیزهایی دارند که دیگران ندارند؛ آنها  ادعا می‌کنند خلقتی تازه دارند، توبه کرده‌ اند و به وسیله مسیح نجات یافته‌ اند.

·      در حقیقت آنها  چیزهایی دارند که دیگران ندارند؛ در حقیقت آنها  خلقتی تازه دارند، توبه کرده‌ اند و به وسیله مسیح نجات یافته‌اند.

·      آنها  قدرتی دارند که دیگران ندارند؛ آنها  قدرت انجام هر کاری را در مسیح که به آنان قوت می ‌بخشد، دارند.

·      آنها  روح خدا را دارند؛ روح خدا در آنان ساکن است.

·      آنها  آینده بهتر از دیگران دارند.

ب. فرزندان آن متعال خواهید بود: با انجام این کارها، از خداوندی پیروی می ‌کنیم که به دشمنانش نیز محبت کرد و با نا سپاسان و بدکاران مهربان است.

یک. «وقتی کسی به بدی با ما رفتار می‌کند، خدا به ما چه می‌گوید؟ من باور دارم او به ما می‌گوید: این روزی است که فیض در آن رایگان است، اکنون زمان رحمت است. زمان داوری که خدا خوب را از بد جدا می‌کند، هنوز فرا نرسیده است. در روز داوری او بر تخت قضاوت می ‌نشیند و نیکویی و شرارت را پاداش و جزا می‌دهد.» (اسپورجن)

دو. این یک نمونه است که دشمنان مان را محبت کنیم و آنان را برکت دهیم. با انجام این کارها نشان می ‌دهیم که فرزندان آن متعال هستیم. «ما از طریق ایمان به خدای پسر، فرزندان خدا می‌ شویم؛ ما خوانده شده ‌ایم تا به این انتخاب و خواندگی‌ مان اعتبار ببخشیم و تعلق خودمان به نام مقدس او را به اثبات برسانیم. ما این کار را فقط می ‌توانیم با اعمال و گفتار مان نشان دهیم. زندگی ما باید طبق اصول الهی باشد.» (مایر)

۵. آیات (۳۶-۳۸) اصولی که باید رعایت شود.

«پس رحیم باشید ، چنان که پدر شما رحیم است. داوری نکنید تا بر شما داوری نشود. محکوم نکنید تا محکوم نشوید. ببخشایید تا بخشوده شوید. بدهید تا به شما داده شود. پیمانه ‌ای پُر، فشرده، تکان داده و لبریز در دامن تان ریخته خواهد شد! زیرا با هر پیمانه ‌ای که بدهید، با همان پیمانه به شما داده خواهد شد.»

الف. پس رحیم باشید ، چنانکه پدر شما رحیم است: در ملکوت عیسی، ما الگویی برای داشتن رحمت به دیگران داریم. ما باید با دیگران رحیم باشیم همانطور که خداوند با ما رحیم است. او فیضی عظیم به ما دارد و همین باعث می‌شود که ما هم رحمت و فیض بیشتری به دیگران داشته باشیم.

ب. داوری نکنید تا بر شما داوری نشود: با این حکم، عیسی درمورد قضاوت کردن دیگران به ما هشدار می‌دهد زیرا اگر این کار را انجام دهیم به همین طریق نیز مورد داوری قرار خواهیم گرفت.

یک. در میان آنانی که به نظر می‌رسد چیزی از کتاب مقدس نمی‌ دانند، به ظاهر این آیه بسیار معروف است. با این حال بسیاری از افرادی که این آیه را نقل قول می‌کنند در حقیقیت مفهوم عیسی را از این سخن درک نمی‌کنند. به نظر می‌رسد آنها  فکر می‌کنند (یا امیدوارند) که عیسی دستور پذیرش جهانی هر نوع سبک زندگی یا تعلیمی را صادر کرده است.

دو. تنها کمی جلوتر در همین موعظه (لوقا ۶: ۴۳-۴۵) عیسی به ما حکم می‌کند که خودمان و دیگران را از ثمرات زندگی بشناسیم و این نوع ارزیابی بسیار ضروری است. مسیحیان خوانده شده‌‌اند تا محبتی بدون شرط نسبت به دیگران داشته باشند نه اینکه آنها  را بدون شرط تأیید کنند. ما در حقیقت می‌ توانیم بدون اینکه کسی را تأیید کنیم، به او محبت کنیم.

سه. بنابراین سنجیدن زندگی دیگران از این طریق ممنوع نشده است، اما حتما سنجیدن با روحیه ای که اغلب افراد این کار را انجام می‌دهند منع شده است. زمانی که شاگردان آن زنی را که نزد عیسی آمد و پاهای عیسی را با عطر، عطرآگین کرد، قضاوت کردند، نمونه ‌ای از قضاوت نادرست است (متی ۲۶: ۶-۱۳). آنها  فکر کردند آن زن، عطر را هدر داده است اما عیسی گفت که او کار نیکویی انجام داده است و این کار همیشه به یادگار می ‌ماند. آنها  قضاوتی ناعادلانه، عجولانه و بیرحمانه داشتند.

·      ما وقتی این حکم را می ‌شکنیم که به بدی در مورد دیگران فکر می ‌کنیم.

·      ما وقتی این حکم را می‌ شکنیم که فقط در مورد اشتباهات دیگران صحبت می ‌کنیم.

·      ما وقتی این حکم را می ‌شکنیم که تمام زندگی افراد را فقط طبق بدترین لحظات آنها  قضاوت می ‌کنیم.

·      ما وقتی این حکم را می‌ شکنیم که درباره انگیزه های پنهان افراد قضاوت می ‌کنیم.

·      ما وقتی این حکم را می ‌شکنیم که بدون اینکه خودمان را در جایگاه و شرایط دیگران قرار دهیم، آنها  را قضاوت می ‌کنیم.

·      ما وقتی این حکم را می‌ شکنیم که بدون در نظر گرفتن اینکه اگر قضاوت کنیم بر ما قضاوت می‌شود، دیگران را قضاوت می‌ کنیم.

ج. محکوم نکنید … ببخشایید: عیسی این حکم را فقط از یک قضاوت ساده به چیزی فراتر گسترش می‌دهد. او به ما می‌گوید نه تنها محکوم نکنید بلکه آزادانه ببخشایید.

د. بدهید تا به شما داده شود. پیمانه ‌ای پر، فشرده، تکان داده و لبریز در دامن تان ریخته خواهد شد: عیسی ما را تشویق می‌کند که آزادانه و بدون ترس ببخشیم و در موقع بخشیدن بیم آن را نداشته باشیم با این کار چیزی را از دست می‌ دهیم. او می‌خواهد ما در بخشش فراوان از ترس آزاد شویم.

یک. این سخن درست بوده و در مورد بخشیدن مادیات به آزمایش گذاشته شده است. هرگز نمی‌توانیم از خدا بخشنده تر باشیم. او بیشتر یا بیشتر از آنچه به او می دهیم به ما باز خواهد گرداند. با این حال، بارز ترین کاربرد این موضوع تنها در بخشیدن منابع مادی نیست، بلکه در عشق دادن ، برکت و بخشش است. ما وقتی چیزها را طبق الگوی سخاوت خداوند می دهیم ، هرگز بازنده نیستیم.

ه. در دامن تان ریخته خواهد شد: یهودیان لباس ‌های بلندی را می ‌پوشیدند که شبیه دامن بود و بلندی آن تا مچ پاهایشان بود و با کمربند دور کمرشان بسته می ‌شد. این ردا را می‌توانستند به سمت بالا بکشند  وقتی این کار را می‌کردند، قسمت بالای کمربند مانند یک جیب بزرگ می‌ شد که می‌توانستند اشیایی که با خود حمل می‌کردند را در آن قرار دهند. بنابراین معادل مدرن این عبارت را اینطور بیان کرد: «مردم جیب ‌های شما را پر خواهند کرد.»

و. زیرا با هر پیمانه ‌ای که بدهید، با همان پیمانه به شما داده خواهد شد: این یک اصل مهم است که عیسی بر روی حکم خود بنا می‌کند، داوری نکنید تا بر شما داوری نشود. خداوند همان طور ما را می‌ سنجد که ما دیگران را می‌ سنجیم. این یک انگیزه محکم برای ما است که در محبت، بخشش و نیکویی به دیگران سخاوتمند باشیم. اگر مشتاق محبت، بخشش و نیکویی بیشتری از جانب خداوند هستیم باید خودمان این چیزها را بیشتر نسبت به دیگران داشته باشیم.

یک. می ‌توانیم بگوییم که عیسی قضاوت دیگران را ممنوع نکرد بلکه او ذکر کرد که قضاوت ما باید به طور کامل همراه با عدالت باشد و همچنین داوری ما نسبت به دیگران باید با استانداردی باشد که دوست داریم با همان استاندارد بر ما داوری شود.

دو. اغلب اوقات که قضاوت ما نسبت به دیگران اشتباه است به این دلیل است که با همان استاندارد هایی که برای خودمان در نظر داریم، دیگران را قضاوت نکردیم و در به کارگیری استانداردهای مان دچار ریا کاری شدیم. ما این استانداردها را در زندگی خودمان نادیده می ‌گیریم و این امر بسیار رایج است که دیگران را با یک نوع استاندارد قضاوت کنیم و خودمان را با نوعی دیگر. در این عمل، هیچگونه سخاوتی نسبت به دیگران وجود ندارد.

سه. بر طبق تعالیم برخی ربی‌ها در زمان عیسی، خداوند برای داوری انسان ها از دو پیمانه استفاده می‌کند: پیمانه عدالت و پیمانه فیض. و این که برای قضاوت ما از کدام پیمانه استفاده می‌کند بستگی به این دارد که ما برای قضاوت دیگران کدام پیمانه را به کار می بریم.

چهار. ما فقط زمانی باید رفتار دیگران را قضاوت کنیم که این حقیقت را در ذهن داشته باشیم که خودمان هم به همین طریق قضاوت خواهیم شد و باید در نظر داشته باشیم که می‌ خواهیم خودمان چگونه مورد قضاوت قرار بگیریم.

بخش پنجم: تفاوت دو دیدگاه

۱. آیات (۳۹- ۴۲)  شفاف سازی طرز نگاه

و این داستان را نیز برایشان آورد: «آیا کور می ‌تواند عصا کش کور دیگر شود؟ آیا هر دو در چاه نخواهند افتاد؟ شاگرد، برتر از استاد خود نیست، اما هر که تعلیم و تربیتش به کمال رسد، همچون استاد خود خواهد شد. چرا پَر کاهی را در چشم برادرت می‌ بینی، اما از چوبی که در چشم خود داری غافلی؟ چگونه می ‌توانی به برادرت بگویی: «برادر بگذار پَر کاه را از چشمت به درآورم»، ولی چوب را در چشم خود نمی‌بینی؟ ای ریاکار، نخست چوب را از چشم خود به در آر، آنگاه بهتر خواهی دید تا پَر کاه را از چشم برادرت بیرون کنی.

الف. آیا کور می تواند عصاکش کور دیگر شود؟ پاسخ این سوال بسیار واضح است. شخص کور نمی‌تواند عصاکش کور دیگر باشد بنابراین ما نباید از افراد کور دیگر راهنمایی بگیریم و همچنین نباید در کوریِ خودمان، سعی کنیم دیگران را هدایت کنیم بلکه باید عیسی را هادی، راهنما و استاد خود قرار دهیم زیرا فقط اوست که همه چیز را می‌ بیند و می‌ داند.

یک. عیسی به ما یادآوری می‌کند که برخی رهبران، کور هستند و ما باید نسبت به آنها هوشیار باشیم. در رساله دیگری عیسی درباره برخی رهبران مذهبی زمان خودش اینطور می‌گوید «آنها راهنمایانی کورند. هرگاه کوری عصاکش کور دیگر شود، هر دو در چاه خواهند افتاد.» (متی ۱۵: ۱۴)

دو. «اگرچه فریسیان و معلم های شریعت طومار قوانین را داشتند و در کنیسه آنها  را تفسیر می‌کردند، به این معنی نبود که حقیقتاً آن کلام را درک می‌کردند. فریسیان از عیسی پیروی نمی‌کردند بنابراین کتب مقدس را درک نکرده بودند و از آن پیروی نمی‌کردند.» (کارسون)

سه. در این سخن عیسی می ‌توانیم محکومیت رهبران کوری را ببینیم که افراد کور دیگر را رهبری می‌کنند. همچنین می توانیم مسؤلیت  پیروان این رهبران کور را هم مشاهده کنیم.

ب. شاگرد، برتر از استاد خود نیست: شاگرد (مرید) بسیار شبیه دانش آموز بود با این تفاوت که شاگرد اصل پیروی و الگوبرداری از استاد خودش را نیز دارد. به این طریق، شاگرد هرگز از استادش برتر نمی‌شود چون از او پیروی می‌کند. اما هرکه تعلیم و تربیتش به کمال رسد، همچون استاد خود خواهد شد. ما می ‌توانیم به خوبی شبیه کسانی شویم که از آنان پیروی می ‌کنیم. پس باید معلمان خوب را برای پیروی انتخاب کنیم.

یک. در این حقیقت واضح و منطقی، عیسی یک وعده بی‌ نظیر می‌دهد. همان طور که او ما را تعلیم می‌دهد و ما در او رشد می‌ کنیم، بیشتر به شباهت عیسی در خواهیم آمد. بیشتر و بیشتر به شکل پسر او در می‌آییم (رومیان ۸: ۲۹) و در نهایت آن گاه که او ظهور کند، مانند او خواهیم بود، چون او را چنان که هست خواهیم دید. (اول یوحنا ۳: ۲).

دو. «خداوند عیسی، خود را خالی و فروتن کرد و به شباهت ما درآمد تا ما در جلال به شباهت او در آییم. محدودیت خلقت باید با او که همه چیز را آفرید، قیاس شود. اما در مقیاس ما باید همان زیبایی کامل وجود داشته باشد- زیرا که زیبایی او بر ماست.» (مایر)

ج. چرا پَر کاهی را در چشم برادرت می‌بینی، اما از چوبی که در چشم خود داری غافلی؟ عیسی در سخنانش از صنایع ادبی بهره می‌ گیرد. پَر کاه و چوب اشیای واقعی و ملموسی هستند که عیسی در اینجا به طرز طنز گونه‌ای از آنها  در بیان خودش استفاده کرده است. او با این سخنان می‌خواهد این مفهوم را به شنوندگان خود برساند که ما به طور کلی ما نسبت به گناهان خودمان تحمل بیشتری داریم تا گناه دیگران.

یک. اگر چه ممکن است در واقع در چشم شخصی پَر کاه وجود داشته باشد اما امکان ندارد یک تخته چوب در چشم کسی باشد. عیسی از این بیان طنز و اغراق آمیز برای درک آسانتر و ماندگاری بیشتر پیغامش استفاده می‌کند.

دو. این یک تصویر طنزآمیز است: شخصی که یک تخته چوب در چشمم دارد، سعی می‌کند به دوستش کمک کند تا پر کاهی که در چشمش است را دربیاورد. به طور قطع وقتی این تصویر را تجسم کنیم، می‌‌خندیم و برایمان غیرواقعی است.

سه. مثال دیدن پرکاه در چشم دیگری آن هم در حالی که شخص نسبت به تخته چوبی که در چشم خودش دارد غافل است، مثالی است که عیسی آن را زمانی مطرح کرد که رهبران مذهبی، زنی را به اتهام زناکاری گرفته بودند و نزد عیسی آوردند. قطعاً آن زن گناهکار بود اما آن رهبران خودشان گناهان بدتری مرتکب شده بودند و عیسی این حقیقت را آشکار کرد و گفت «از میان شما، هر آنکس که بی گناه است نخستین سنگ را بزند.» (یوحنا ۸: ۷).

د. چوب را در چشم خود نمی‌‌بینی: عیسی اظهار می‌کند کسی که در چشم خود چوب دارد، فورا متوجه آن نمی‌شود. او نسبت به اشتباهات آشکار خودش کور است. گاهی اوقات ما سعی می ‌کنیم اشتباهات دیگران را اصلاح کنیم در حالی که خودمان همان اشتباهات (حتی شاید اشتباهاتی بیشتر) داریم که می‌توانند باعث شوند به «ریاکاری» محکوم شویم.

یک. «با وجود اینکه عیسی شخصی آرام و ملایم است اشخاصی را که به دیگران به دلیل خطاهای کوچک شان اعتراض می‌کنند اما نسبت به خطاهای بزرگ خودشان در خانه و زندگی شخصی ‌شان بی تفاوت هستند «ریاکار» می‌ خواند.» (اسپورجن)

دو. ریاکاری ما در این موارد همیشه بر دیگران بیشتر از خودمان مشهود است. شاید بتوانیم راهی پیدا کنیم تا نسبت به چوبی که در چشم داریم بی‌ تفاوت باشیم اما دیگران خیلی زود متوجه آن خواهند شد. نمونه خوبی که می‌توانیم برای این نوع ریاکاری ذکر کنیم، عکس ‌العمل داوود به داستان ناتان نبی است. ناتان داستان مردی را بیان می‌کند که با بی ‌عدالتی بره شخص دیگری را دزدیده و کشته است. داوود ناگهان خشم می گیرد و آن مرد را محکوم می‌کند اما نسبت به گناه خودش که از گناه آن مرد بسیار بزرگتر بود، کور است. (دوم سموئیل 12)

ه. نخست چوب را از چشم خود به در آر، آنگاه بهتر خواهی دید تا پَر کاه را از چشم برادرت بیرون کنی: عیسی به ما نمی‌گوید که نباید به کسانی که پر کاه در چشم خود دارند کمک کنیم. بسیار نیکو است به کسانی که پر کاه در چشم خود دارند کمک کنیم البته نه وقتی که هنوز خودمان چوب در چشم مان داریم.

۲.  آیات (۴۳-۴۵) تنها زمانی می توانیم این گونه از عیسی پیروی کنیم که به طور چشمگیری توسط او تغییر کرده باشیم. اگر مسیح ما را لمس کند بازتابش را در زندگی مان خواهیم دید.

«هیچ درخت نیکو، میوه بد به بار نمی‌آورد و هیچ درخت بد، میوه نیکو نمی‌دهد. هر درختی را از میوه ‌اش می ‌توان شناخت. نه از بوته خار می ‌توان انجیر چید، و نه از بوته تمشک، انگور! شخص نیک از خزانه نیکوی دل خود نیکویی بر می‌آورد و شخص بد از خزانه بد دل خود، بدی. زیرا زبان از آنچه دل از آن لبریز است، سخن می‌گوید.»

الف. هیچ درخت نیکو، میوه بد به بار نمی‌آورد … هر درختی را از میوه‌اش می توان شناخت: این میوه، نتیجه اجتناب ناپذیری از وجود و شخصیت ماست. درنهایت (اگرچه ممکن است تا فصل برداشت محصول کمی زمان ببرد) میوه بد و خوب مشهود خواهد شد و آشکار خواهد ساخت که ما چه نوع درختی هستیم. البته همه درختها یکی نیستند.

یک. «شرارت نمی‌تواند میوه نیکو بدهد: در درخت نامرئی قلب، هیچ گونه بی حاصلی بی گناهی وجود ندارد. آن کسی که میوه نمی ‌آورد و آن کسی که میوه بد می ‌آورد، هر دو مستوجب آتش خواهند بود.» (کلارک)

دو. «شرارت فقط این نیست که یک درخت تمشک سمی ثمر دهد و فقط بخاطر سمی بودن میوه قطع شود، بلکه خنثی و میوه نیکو ندادن هم مستوجب قطع شدن و در آتش افکنده شدن است.» (اسپورجن)

سه. کمی قبل از این متن، عیسی درباره قضاوت خودمان هشدار می‌دهد و می‌گوید قبل از اینکه به مشکلی که در چشم همسایه‌ات است توجه کنی، در پیِ این باش که اول چوب را از چشم خودت بیرون آوری. بنابراین قبل از اینکه میوه دیگران را بسنجی از خودت می ‌پرسی: «آیا میوه یی که من می‌ آورم برای جلال خداوند است؟»

ب. شخص نیک از خزانه نیکوی دل خود نیکویی بر می‌آورد، و شخص بد از خزانه بد دل خود، بدی. زیرا زبان از آنچه دل از آن لبریز است، سخن می‌گوید: کلام ما قلب ما را آشکار می ‌سازد. اگر در قلب شخصی، خزانه نیکویی باشد، در نهایت آشکار خواهد شد و اگر خزانه بد باشد در زمان مشخص آشکار خواهد شد. کلام ما بیشتر از آنچه که فکر می ‌کنیم سخن می‌گوید و آشکار می ‌سازد چه کسی نیکوست و چه کسی شریر.

۳. (49-46) نتیجه گیری تعالیم: انجام دستورات عیسی زیر بنای زندگی است.

«چگونه است که مرا سرورم، سرورم می ‌خوانید، اما به آنچه می گویم عمل نمی ‌کنید؟ آن که نزد من می‌آید و سخنانم را می‌ شنود و به آن عمل می‌کند، به شما می ‌نمایانم به چه کس مانَد. او کسی را ماند که برای بنای خانه‌ای، زمین را گود کند و پیِ خانه را بر صخره نهاد. چون سیل آمد و سیلاب بر آن خانه هجوم برد، نتوانست آن را بجنباند، زیرا محکم ساخته شده بود. اما آن که سخنانم را می ‌شنود ولی به آن عمل نمی‌کند، کسی را مانَد که خانه‌یی بدون پی، بر زمین ساخت. چون سیلاب بر آن خانه هجوم بُرد، در دم فروریخت و ویرانی عظیم برجای نهاد.»

الف. چگونه است که مرا سرورم، سرورم می ‌خوانید، اما به آنچه می گویم عمل نمی‌ کنید؟ عیسی بین کسی که فقط در کلام اعتراف به ایمان می‌کند و کسی که به واقع کلام او را می‌ شنود و به آنها عمل می‌کند، تفاوت قایل می‌شود.

یک. ما باید عیسی را «سرورم، سرورم» بخوانیم- اگر چنین نکنیم نمی‌توانیم نجات یابیم. هرچند که ریاکاران نیز عیسی را اینگونه خطاب می‌کنند اما ما نباید از اینکه او را سرور خود می‌ خوانیم شرمنده باشیم. البته فقط این کافی نیست.

دو. این هشدار عیسی خطاب به کسانی است که سخنان محبت آمیز و صمیمانه به عیسی می ‌گویند و یا حتی در مورد او به نیکویی صحبت می‌کنند اما در حقیقت سخنان آنها، عمق و مفهومی ندارد. البته اینطور نیست که آنها باور داشته باشند که عیسی نیکو نیست ولی اعترافات و سخنان آنها بسیار سطحی است. فکرشان جای دیگری است اما باور دارند فقط گفتن برخی کلمات و انجام برخی وظایف مذهبی بدون حضور قلبی، روح و جان ارزشمند و مفید است –فقط گوش دادن به تعالیم و تکرار برخی کلمات.

سه. این هشدار عیسی خطاب به کسانی است که او را «سرورم، سرورم» می ‌نامند اما با این حال در زندگی روحانی آنها هیچ چیزی برای عرضه به زندگی روزمره‌ شان ندارد. آنها به کلیسا می‌ روند، ممکن است برخی اعمال مذهبی روزانه نیز انجام دهند اما بازهم مانند افراد بی ‌ایمان بر خدا گناه می‌کنند. «ممکن است شخصی مانند فرشتگان سخن بگوید اما مانند شیاطین زندگی کند؛ یعقوب زبانی نرم داشت و عیسو دستانی خشن.» (تراپ)

چهار. عیسی این سخن را در قالب پرسش مطرح کرد: چگونه است؟ «اگر نا اطاعت هستیم، چرا به اعتراف به اطاعت همچنان ادامه می‌ دهیم؟ اگر در اطاعتمان احساس محکومیت داریم باید دلیل آن را در پاسخ به این سوال بیابیم.» (مورگان)

ب. آن که نزد من می‌آید: در این عبارت، سه نکته به طور خلاصه بیان شده است، عیسی شخصی را که حقیقت و حکمت او را پیروی می‌کند توصیف می‌کند و در ادامه به تصویرسازی حکمت آنان می ‌پردازد.

یک. «به این سه شرط مهم توجه داشته باشید: 1- آن که نزد من می‌آید: تسلیم بودن 2- سخنانم را می ‌شنود: شاگردی 3- به آن عمل می‌کند: اطاعت.» (مورگان)

ج. او کسی را ماند که برای بنای خانه‌یی، زمین را گود کند: در این تصویر سازیِ عیسی از دو سازنده، خانه هر دو از بیرون شبیه به هم به نظر می ‌رسند. اغلب اوقات زیربنای حقیقی زندگی، پنهان و نا دیدنی است و فقط در طوفان­ها نمایان می‌شود.

یک. «شخص دانا و شخص نادان هر دو مشغول به انجام یک فعالیت شدند و هر دو تا حد قابل توجهی به یک طرح یکسان رسیدند؛ هر دو متعهد شدند خانه‌یی بسازند؛ هر دو در ساختن خانه مصمم و پایدار بودند؛ هر دو ساخت خانه را به پایان رساندند. شباهت این دو شخص به یکدیگر بسیار قابل توجه است.» (اسپورجن)

د. چون سیل آمد: عیسی به ما هشدار می‌دهد که زیربناهای زندگی ‌های ما تکان داده خواهد شد، هم در زمان سختی و هم در داوری نهایی در حضور خدا. بهتر است اکنون خودمان زیربناهای زندگی ‌مان را داوری کنیم قبل از اینکه توسط خدا داوری شود زیرا در آن هنگام برای تغییر سرنوشتمان بسیار دیر است.

یک. زمان و طوفان­های زندگی، مقاومت زیربنای اشخاص را هرچند مخفی باشد نشان می‌دهد و ممکن است از اینکه می‌بینیم چه کسانی حقیقتاً خانه خود را بر زیربنای نیکو بنا کرده اند، تعجب کنیم. «در آخر، یهودا در شب به مسیح خیانت کرد اما نیقودیموس در روز این موضوع را آشکار کرد.» (تراپ)

ه. اما آن که سخنانم را می‌ شنود ولی به آن عمل نمی‌کند: فقط شنیدن کلام خدا برای داشتن زیربنای امن کافی نیست، بلکه لازم است ما بجا آورندگان کلام خدا باشیم. اگر به کلام او عمل نکنیم، آنگاه گناه کرده‌ ایم و سرانجام این گناه ما اشکار خواهد شد- گناهِ انجام ندادن کار نیک (اعداد ۳۲: ۲۳) پس ویرانی ما عظیم خواهد بود.

یک. با این حال هیچ کس نمی‌تواند این مثال را بخواند و ببیند که تا به حال کلام خدا را به طور کامل به جا آورده است و یا به جا خواهد آورد. حتی اگر هم کلام را به طور کلی انجام داده باشد اما مکاشفه ملکوت خدا در موعظه سر کوه ما را به عقب می‌کشاند تا به طور دایم به عنوان گناهکاران نیاز خود را به منجی احساس کنیم.