فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
لوقا ۱۳. توبه، دین دروغین و راه حقیقی
بخش اول: اهمیت توبه
۱. آیات (۱-۵) عیسی از دو حادثه ناگوار برای توضیح اهمیت توبه استفاده میکند.
در همان زمان، شماری از حاضران، از جلیلیانی با عیسی سخن گفتند که پیلاتُس خونشان را با خون قربانیهایشان درهم آمیخته بود. عیسی در پاسخ گفت: «آیا چون آن جلیلیان به چنین روز دچار شدند، گمان میکنید از بقیه اهالی جلیل گناهکارتر بودند؟ به شما میگویم که چنین نیست. بلکه اگر توبه نکنید، شما نیز جملگی هلاک خواهید شد. و آیا گمان میکنید آن هجده تن که برج سیلوآم بر آنها افتاد و مردند، از دیگر ساکنان اورشلیم خطاکارتر بودند؟ به شما میگویم که چنین نیست. بلکه اگر توبه نکنید، شما نیز جملگی هلاک خواهید شد.»
الف. در همان زمان، شماری از حاضران، از جلیلیانی با عیسی سخن گفتند که پیلاتس خونشان را با خون قربانیهایشان در هم آمیخته بود: این حوادث خاص که در اینجا ذکر شده است، در تاریخ بشری به ثبت نرسیده است. طبق گفته بارکلی، قبل از شروع خدمت عیسی حوادثی مشابه رخ داده است. پیلاتس میخواست از حوضهای سلیمان تا شهر اورشلیم، قنات حفر کند. او برای پرداخت هزینههای این کار، از خزانه معبد درخواست پول کرد (پولی که به خداوند تقدیم شده بود) و این کار باعث خشم کاهنان و مردم شد. وقتی یهودیان یک هیات فرستادند تا پولشان را پس بگیرند، پیلاتس سربازانی ملبس به لباس عامه مردم در میان جمعیت فرستاد تا با یک اشاره خاص خنجرهایشان را بیرون آورند و مردمی که خواستار برگرداندن پول هستند را مورد حمله قرار دهند.
یک. به نظر نمیرسد در اینجا به این اتفاق اشاره شده باشد اما این اتفاق شخصیت پیلاتس را نشان میدهد که چطور گروهی از یهودیان جلیلی را که برای قربانی کردن برای خداوند در مسیر اورشلیم بودند به قتل رساند.
ب. گمان میکنید از بقیه اهالی جلیل گناهکارتر بودند: عیسی به دو حادثه ناگوار اشاره کرد که در آن زمان بسیار شناخته شده بود. یکی از این حوادث توسط شخصی شریر انجام شد و دیگری یک بلای طبیعی بود (هجده تن که برج سیلوآم بر آنها افتاد و مردند).
یک. ما معمولا ، انسانها را به عنوان انسانهای خوب یا انسانهای بد در نظر میگیریم و به سادگی باورداریم که خداوند باید اجازه دهد اتفاقات خوب برای افراد خوب بیفتد و اتفاقات بد برای افراد بد. اما عیسی این طرز فکر را اصلاح میکند.
دو. در اینجا منظور عیسی این نبود که آن جلیلیها بیگناه بودند؛ بلکه منظورش این بود آنها از دیگران گناهکارتر نبودند. همه گناهکار بودند و هستند.
سه. «درست است که شخصی شریر ممکن است در خیابان بیفتد و بمیرد اما آیا امکان ندارد یک واعظ از بالای منبر بیفتد و بمیرد؟ ممکن است یک کشتی تفریحی که سرنشینان آن برای هوسرانی و لذتجویی بر این کشتی سوار شدند، ناگهان در دریا غرق شوند. آیا به همان اندازه امکان ندارد یک کشتی که همه سرنشینان آن مردان و زنان خدا هستند و به منظور سفر بشارتی بر این کشتی سوار شدهاند، غرق شود؟» (اسپورجن)
ج. اگر توبه نکنید، شما نیز جملگی هلاک خواهید شد: در تفسیر این موضوع، عیسی توجه اطرافیان را به این سوال جلب میکند که «چرا این اتفاق افتاد؟» و بعد باعث شد افراد از خود بپرسند «این اتفاق برای من چه مفهومی میتواند داشته باشد؟»
یک. میتوان چنین برداشت کرد که همه ما روزی از این دنیا خواهیم رفت. پس بنابراین باید توبه را در اولویت زندگی خود قرار دهیم. هیچ یک از آنانی که در این دو حادثه کشته شدند فکر نمیکردند زمان مرگ آنها به این زودی فرا برسد. اما به هرحال همه آنها از دنیا رفتند و میتوانیم گفت که بیشتر آنها برای مرگ آماده نبودند.
د. بلکه اگر توبه نکنید… بلکه اگر توبه نکنید: با توجه به دستور زبان یونانی باستان میتوان دید عیسی در اینجا به دو نوع توبه اشاره کرد که هر دوی آنها بسیار مهم و ضروری هستند. لوقا ۱۳: ۵ (بلکه اگر توبه نکنید) اشاره به توبهای دارد که یکبار انجام میشود و شخص نجات پیدا میکند و توبههای دیگر ابتدا مستلزم این نوع توبه است. فعل توبه در لوقا ۱۳: ۳ (بلکه اگر توبه نکنید) اشاره دارد به توبه دائمی و مکرر.
یک. هشدار عیسی در مورد اینکه اگر توبه نکنید هلاک میشوید، بسیار جدی و ضروری است و باید فوری انجام شود. در میان نسل آن زمان، آن شهروندان اورشلیم که توبه نکرده بودند طبق گفته عیسی، در نابودی اورشلیم، هلاک شدند.
دو. «نمیتوان گفت که رنجها و گناهان شخصی بهطور اجتنابناپذیری با یکدیگر در ارتباط هستند. اما میتوان گفت گناه و رنجهای قومی با هم مرتبط هستند. قومی که راههای اشتباه را انتخاب میکند در آخر گرفتار رنج و عذاب خواهد شد.» (بارکلی)
۲. آیات (۶-۹) عیسی اصول قضاوت الهی را به تصویر میکشد
سپس این مثال را آورد: «مردی درخت انجیری در تاکستان خود کاشت. چون خواست میوه آن را بچیند، چیزی بر آن نیافت. پس به باغبان خود گفت سه سال است برای چیدن میوه این درخت میآیم اما چیزی نمییابم. آن را ببر، تا خاک را هدر ندهد. اما باغبان پاسخ داد: «سرورم، بگذار یک سال دیگر هم بماند. اطرافش را خواهم کند و کودش خواهم داد. اگر سال بعد میوه آورد که هیچ؛ اگر نیاورد آنگاه آن را ببر.»
الف. چون خواست میوه آن را بچیند: بعد از این هشدار اگر توبه نکنید، شما نیز جملگی هلاک خواهید شد. عیسی از یک مثال برای توضیح اصول قضاوت خداوند استفاده کرد. اولین اصل بسیار ساده بود: خداوند به دنبال میوه و ثمره است.
یک. میوهها و ثمرات زندگی نشان میدهند که ما واقعا چگونه شخصی هستیم. درخت سیب، میوه سیب خواهد آورد نه خربزه. اگر عیسی حقیقتا زندگی ما را لمس کرده باشد، این امر در ثمراتی که میآوریم کاملا نمایان میشود. حتی اگر مدتی زمان لازم باشد تا میوه حاصل شود.
دو. خداوند به دنبال چه نوع میوه و ثمرهای است؟ برای پاسخ به این سوال میتوان به ثمرات روح در غلاطیان ۵: ۲۲-۲۳ اشاره کرد. اما ثمره روح، محبت، شادی، آرامش، صبر، مهربانی، نیکویی، وفاداری، فروتنی و خویشتنداری است.
ب. سه سال است برای چیدن میوه این درخت میآیم… بگذار یک سال دیگر هم بماند: مردی که در این مثال به آن اشاره شده است، مصداق صبر خداوند برای داوری است. او سه سال صبر کرد اما باز هم فرصتی دیگر به آن درخت داد.
یک. مردی که در این مثال ذکر شده است، سمبل خداوند است زیرا که او درخت انجیر را به حال خود رها نکرد بلکه از آن مراقبت کرد. وقتی خداوند از شخصی مراقبت خاصی میکند، ممکن است این افراد احساس کنند توسط کودهای کشاورزی احاطه شدهاند اما خداوند در حال تغذیه و آمادهسازی آنها برای حاصلخیز شدن و ثمر دادن است.
ج. اگر نیاورد آنگاه آن را بِبر: این مرد، بیانگر خداوند است زیرا در داوریاش عادل است. بلاخره روز حساب فرا میرسد و این یک تهدید بیپایان نبود.
یک. «همانطور که زمانی برای قطع درختان بیثمر وجود دارد، فصلی هم برای فرو افتادن و در آتش افکنده شدن گناهکاران بیثمر وجود دارد.» (اسپورجن)
دو. بارکلی از این مثال چند نکته مهم کاربردی استنباط میکند:
· بیثمری، بدبختی و هلاکت را به همراه میآورد.
· اگر وقوع انجام کاری، مدت زمانی به طول انجامد، به این معنی نیست که هرگز انجام نمیشود.
· خداوند فرصتی دوباره میدهد.
· همیشه یک فرصت نهایی وجود دارد.
بخش دوم: شفای یک زن علیل در کنیسه
۱. آیات (۱۰-۱۳) شفای یک زن علیل در کنیسه
در یکی از روزهای سبت، عیسی در کنیسهای تعلیم میداد. در آنجا زنی بود که روحی او را هجده سال علیل کرده بود. پشتش خمیده شده بود و به هیچ روی توان راست ایستادن نداشت. چون عیسی او را دید، نزد خود فراخواند و فرمود: «ای زن، از ضعف خود خلاصی یافتی!» سپس بر او دست نهاد و او بیدرنگ راست ایستاده، خدا را ستایش کرد.
الف. عیسی در کنیسهای تعلیم میداد: با وجود اینکه مخالفتها علیه عیسی رو به گسترش بود ولی ظاهرا در برخی کنیسه ها هنوز هم از او استقبال میکردند، حتی در این آخرین روزهای خدمتش.
ب. روحی او را هجده سال علیل کرده بود: ظاهرا وضعیت جسمانی این زن (پشتش خمیده شده بود و به هیچ روی توان راست ایستادن نداشت) به مسایل روحی و روحانی مربوط بود. این حماقت است که فکر کنیم دلیل همه مشکلات جسمانی به خاطر مسایل روحانی است و به همین روی حماقت است که فکر کنیم مسایل روحانی هرگز نمیتوانند باعث مشکلات جسمانی شوند.
یک. پشتش خمیده شده بود و به هیچ روی توان راست ایستادن نداشت: «شرایط این زن بسیار دردناک و تحقیرآمیز بود. حقارتی که با آن روبرو بود را نمیتوانست بیش از این تحمل کند و شرمی که در او وجود داشت را دیگر نمیتوانست پنهان کند.»(کلارک)
دو. «مشکلات جسمانی که مانع صاف ایستادن این زن شده بود توسط جی. ویلکینسون بررسی شد و او تشخیص داد این زن مبتلا به اسپاندولیت انکیلوزان بود که باعث تحلیل رفتن استخوانهای ستون فقرات میشود و همین منجر به نوعی فلج در بیمار میشود.» (پیت)
سه. او به مدت هجده سال در این شرایط دردناک به سر میبرد. «او برای هجده سال نمیتوانست به خورشید نگاه کند. برای هیجده سال هیچ ستاره شبی بر چشمان او نور امید نبخشیده بود. در تمام این مدت روی او همیشه به سمت زمین بوده و نور زندگیاش غبار گرفته بود. هرگاه راه میرفت به نظر میرسید در حال جستجوی یک قبر است و من شک ندارم اغلب اوقات از اینکه یک قبر برای خودش پیدا کند خوشحال میشد.» (اسپورجن)
چهار. گاهی اوقات این زن به عنوان نمونهای از ایمانداری یاد میشد که میتوانست دیو زده باشد. اما نمیتوان گفت این زن آنقدر روحانی نبود که بتواند تولد تازه داشته باشد. بلکه او به این دلیل تولد تازه نداشت چون کار مسیح بر روی صلیب هنوز به کمال نرسیده بود. ما اعتقاد داریم که مسیحیان نمیتوانند دیو زده باشند؛ نه به این دلیل که آنها افراد خوبی هستند و به کلیسا میآیند بلکه چون در مسیح خلقتی تازه هستند و دیگر دیوها و ارواح شریر بر آنها قدرت و کنترلی ندارند.
پنج. «شیطان با حیله گری این زن را بسته و باعث شده بود استخوانهای او تمام آن مدت خمیده شود. به نظر نمیرسد این زن دیوزده بوده باشد. توجه داشته باشید وقتی انجیل را مطالعه میکنیم میبینیم که عیسی هرگز بر اشخاص دیوزده دست نمیگذارد. شیطان این زن را تسخیر نکرده بود بلکه هجده سال پیش یکبار بر او آمده بود و باعث خمیده شدن پشت او شده بود و مانند بستن یک حیوان در اصطبل، او را بسته بود و او هرگز تا آن زمان نتوانسته بود رها شود.» (اسپورجن)
ج. ای زن، از ضعف خود خلاصی یافتی: عیسی با اقتدار و در عین حال با شفقت با این زن سخن میگوید. وقتی بر این زن دست نهاد، نوعی لمسی دلسوزانه و پر شفقت بود.
یک. این زن به مدت هجده سال به کنیسه میرفت ولی همچنان در این اسارت باقی مانده بود تا اینکه با عیسی ملاقات کرد.
د. سپس بر او دست نهاد و او بیدرنگ راست ایستاده، خدا را ستایش کرد: عیسی اقتدار کامل خود را بر بیماری، ضعف و هر تغییر شکل جسمانی نشان داد و مهم نبود دلیل اینها روحانی بود یا جسمانی. این زن از اینکه تصمیم گرفته بود روز سبت به کنیسه بیاید خوشحال بود.
یک. «عیسی میتوانست از راه دور فریاد زند و به آن زن بگوید «شفا یاب!» اما این کار را نکرد زیرا میخواست ترحم و دلسوزی خودش را نسبت به شرایط دردناک این زن نشان دهد و با او همدردی کند.» (اسپورجن)
۲. آیه (۱۴) شکستن قانون کنیسه
اما رییس کنیسه از اینکه عیسی در روز سبت شفا داده بود، خشمگین شد و به مردم گفت: «شش روز برای کار دارید. در آن روزها بیایید و شفا بگیرید، نه در روز سبت.»
الف. اما رییس کنیسه از اینکه عیسی در روز سبت شفا داده بود، خشمگین شد: شاید تعجب کنید از اینکه رییس کنیسه از انجام چنین معجزه فوقالعادهای عصبانی شده باشد،اما باید به یاد داشته باشید که بسیاری از یهودیان، با جدیت و تعصب خاصی قوانین و مراسم سبت را نگه میداشتند. او از این خشمگین شد که عیسی در روز سبت شفا داده بود.
یک. «به نظر میرسد، آن دیوی که از جسم این زن بیرون رفته بود، وارد قلب رییس کنیسه شده بود.» (کلارک)
ب. شش روز برای کار دارید. در آن روزها بیایید و شفا بگیرید، نه در روز سبت: رییس کنیسه توانایی و یا اقتدار شفا را در هیچیک از روزهای هفته نداشت ولی با این وجود عیسی را به دلیل شفا در روز سبت محکوم کرد.
یک. «او حتی جرات نداشت مستقیما با خود عیسی صحبت کند و به مردمی که در آنجا منتظر عیسی بودند، اعتراض کرد البته مخاطب اصلی او عیسی بود.» (بارکلی)
۳. آیات (۱۵-۱۷) پاسخ عیسی به رییس کنیسه
خداوند در پاسخ گفت: «ای ریاکاران! آیا هیچ یک از شما در روز سبت گاو یا الاغ خود را از طویله باز نمیکند تا برای آب دادن بیرون برد؟ پس آیا نمیبایست این زن را که دختر ابراهیم است و شیطان هجده سال اسیرش کرده بود، در روز سبت از این بند رها کرد؟» چون این را گفت، مخالفانش همه شرمسار شدند. اما جمعیت همگی از آن همه کارهای شگفتآور او شادمان بودند.
الف. ای ریاکاران: عیسی با ملایمت به او پاسخ نداد. او با اقتدار با رییس کنیسه روبرو شد. این مرد به رسوم برگرفته از احکام کتابمقدس بیش از شفقت و قدرت سرنوشتساز عیسی در زندگی آن زن علیل ارزش میداد.
یک. «ریاکاران با وجود اینکه وانمود میکنند برای جلال خدا اشتیاق دارند، به کارهای شریرانه میپردازند و قلبشان از هر محبتی تهی است.» (کلارک)
ب. آیا هیچیک از شما در روز سبت گاو یا الاغ خود را از طویله باز نمیکند تا برای آب دادن بیرون برد؟: پاسخ عیسی بسیار ساده بود. اگر میشود در روز سبت به یک حیوان کمک کرد، پس چرا نمیتوان به انسانی که در حال رنج کشیدن است در روز سبت کمک کرد؟
یک. «واژه رها در اینجا اشاره دارد به باز کردن حیوان. در آیه 16 عیسی با استفاده از بازی با کلمات به رها شدن آن زن از بیماری اشاره میکند.» (پیت)
ج. آیا نمیبایست این زن: عیسی با آوردن دلایل مشابه توضیح میدهد که چرا ترحم و کمک بر آن زن علیل از کمک کردن به حیوان بیچاره، شایستهتر است:
· او یک زن بود که در تصویر خدا آفریده شده بود. او چون زن بود و نه یک مرد پس بیشتر نیاز به توجه و مراقبت داشت.
· او دختر ابراهیم بود. یک زن یهودی، که با یک عهد با ابراهیم مرتبط میشد. از آن جایی که او همواره در کنیسه حضور داشت پس ممکن بود یک زن با ایمان هم باشد.
· شیطان او را اسیر کرده بود و هر روز یک روز نیکو برای شکست دادن شیطان و آزاد شدن از اسارت اوست.
· او هجده سال علیل بود، به اندازه کافی رنج کشیده بود و بسیار به شفقت عیسی و دیگران احتیاج داشت.
د. پس آیا نمیبایست این زن را … در روز سبت از این بند رها کرد؟ در متن اصلی یونانی، عیسی از یک کلمه بسیار قدرتمند استفاده کرده است و مفهوم آن چیزی بیش از باید و اجبار است و تاکید بسیار زیادی در آن کلمه وجود دارد و در این جمله به این مفهوم است که این زن حتما باید رهایی مییافت.
یک. «هیچکس به او نگفت که این زن هجده سال اسیر شیطان بوده است اما او خود همهچیز را میدانست. اینکه این زن چطور گرفتار شده بود، در تمام این مدت چه رنجهایی کشیده بود، چقدر برای شفا دعا کرده بود و چقدر این خمیدگی او را تحت فشار قرار داده بود. عیسی در یک دقیقه تمام تاریخچه زندگی او را خواند و فهمید که او نیاز به شفقت دارد.»(اسپورجن)
ه. مخالفانش همه شرمسار شدند، اما جمعیت همگی از آن همه کارهای شگفتآور او شادمان بودند: این زن بهطور واضح در برابر چشم همگان شفا یافت و رییس کنیسه بهطور واضح در برابر چشم همگان شرمنده شد و همگان از پیروزی عیسی شادمان شدند.
بخش سوم: دو حکایت هشداردهنده در مورد فساد در ملکوت خدا
۱. آیات (۱۸-۱۹) حکایت دانه خردل
آنگاه گفت: «پادشاهی خدا به چه ماند؟ آن را به چه تشبیه کنم؟ همچون دانه خردلی است که مردی آن را برگرفت و در باغ خود کاشت. آن دانه رویید و درختی شد، چنانکه پرندگان آسمان آمدند و بر شاخههایش آشیانه ساختند.»
الف. پادشاهی خدا به چه ماند؟: این یک حکایت قدیمی است و گاهی هم برای توضیح انتشار و رشد تاثیرات کلیسا استفاده میشود. با این وجود گاهی خود حکایت و مفهومی که در آن نهفته است برای بیان فساد و عوامل مخرب در اجتماع کلیسا نیز به کار میرود.
ب. آن دانه رویید و درختی شد: بسیاری این حکایت را تصویری زیبا از رشد کلیسا میدانند که پناهگاهی برای تمامی جهان ایجاد میکند. اما این دانه گیاه خردل رشد کرد و بهطور غیرطبیعی بزرگ شد و پناهگاه پرندگان بسیاری شد. در برخی از حکایات گذشته، پرندگان فرستادگان شیطان بودند (متی ۱۳: ۴، ۱۳: ۱۹).
یک. درختی شد: در برخی ترجمهها گفته شده است «درختی بزرگ شد». بهطور معمول گیاه خردل وقتی رشد میکند تبدیل به بوته میشود و هرگز بیشتر از یک بوته رشد نمیکند و در اندازه طبیعی بعید است که پرندگان در آن لانه بسازند. در مورد این درخت بزرگ که از دانه خردل به وجود آمده بود چیزی غیرطبیعی توصیف شده است.
دو. به علاوه، گاهی اوقات در کتابمقدس، از درختها برای توصیف حکومتهای بشری و شیطانی استفاده شده است. در حقیقت این درخت رویابی که نبوکدنصر دید را به یاد ما میآورد (دانیال ۴: ۱۰-۱۶).
سه. «تحقیقات اخیر درباره پرندگان و سمبل آنها در عهدعتیق و مخصوصا در ادبیات اورشلیم در عهدجدید نشان میدهد که پرندگان به تکرار سمبل شیطان، شریران و دیوها هستند (سنهدرین 107، مکاشفه 2:18).» (کارسون)
چهار. این حکایت بهطور دقیق نشان میدهد که اجتماع پادشاهی خداوند در دههها و قرنهای بعد از مسیحی شدن امپراطوری روم به چه چیزی تبدیل میشود. در آن قرنها کلیسا بهطور غیرعادی رشد کرد و تبدیل به لانهای برای فساد و تباهی شد. «به نظر میرسد لانه کردن پرندگان در میان شاخههای درخت به عوامل فسادی که در سایه مسیحیت پناه گرفتهاند اشاره دارد.» (مورگان)
۲. آیات (۲۰-۲۱) حکایت خمیرمایه
باز گفت: «پادشاهی خدا را به چه تشبیه کنم؟ همچون خمیر مایهای است که زنی برگرفت و با سه کیسه آرد مخلوط کرد تا تمامی خمیر ورآمد.»
الف. همچون خمیر مایهای: عیسی در اینجا از یک تصویر عجیب استفاده کرد. افراد بسیاری این حکایت را تصویر زیبایی از گسترش کار ملکوت خدا در جهان میدانند اما در کتابمقدس خمیرمایه بهطور متداوم به عنوان سمبل گناه و فساد استفاده شده است (مخصوصا در روایت فصح در خروج ۱۲: ۸، ۱۲: ۱۵-۲۰). هم خود حکایت و هم مفهوم آن به توصیف فساد در اجتماع کلیسا اشاره دارد.
یک. «بسیار شوک برانگیز است که بشنویم ملکوت خدا با خمیرمایه مقایسه شده است.» (بارکلی)
ب. همچون خمیر مایهای است که زنی برگرفت و با سه کیسه آرد مخلوط کرد تا تمامی خمیر ور آمد: این یک مقدار غیرمعمول و بسیار زیاد برای یک وعده غذایی بود و بسیار بیشتر از مقدار طبیعی بود که یک زن آن را آماده کند و همین نشاندهنده ایده زیادی و یا اندازه غیرطبیعی است.
یک. «سه کیسه آرد حدود 40 لیتر بود که میتوانستند با این مقدار برای حدود 100 نفر نان تهیه کنند.» (فرانس)
ج. مخلوط کرد: مخلوط کردن خمیرمایه در سه کیسه آرد باعث آزردگی هر یهودی متعصب میشد. قطعا این حکایت تصویری از تاثیر تدریجی و نیکوی کلیسا بر جهان نیست. حتی این تجربه اخیر در کنیسه به نوعی فساد مذهب را نشان میداد. عیسی اعلام کرد که اجتماع پادشاهی او نیز در خطر فساد و ناپاکی قرار دارد.
یک. جی. کمپبل مورگان در یادداشتهایش نوشت، خمیرمایه بیانگر تاثیرات بیخدایی است که وارد کلیسا میشود.» حکایت درخت خردل، رشد ملکوت خدا را با قدرتی بزرگ نشان میدهد و حکایت دوم یعنی مثال خمیرمایه، فساد اجتماع این ملکوت را بیان میکند.» (مورگان)
بخش چهارم: اولین و آخرین
۱. آیات (۲۲-۲۴) عیسی به سوالی درباره رستگاری پاسخ میدهد.
عیسی در راه اورشلیم، به شهرها و روستاها میرفت و تعلیم میداد. در این میان، کسی از او پرسید: «سرور من، آیا تنها شماری اندک از مردم نجات خواهند یافت؟» به ایشان گفت: سخت بکوشید تا از در تنگ داخل شوید، زیرا به شما میگویم، بسیاری خواهند کوشید تا داخل شوند، اما نخواهند توانست.
الف. عیسی در راه اورشلیم، به شهرها و روستاها میرفت: همانطور که لوقا توصیف میکند، عیسی به کار مقررش در اورشلیم، نزدیک و نزدیکتر میشد. طبق روایت لوقا، عیسی تا باب 19 در مسیر اورشلیم بود و بالاخره در باب 19 به اورشلیم رسید.
ب. سرور من، آیا تنها شماری اندک از مردم نجات خواهند یافت؟ بسیاری از مردم از نجات برخی افراد تعجب خواهند کرد. عیسی پاسخ این مرد را میدهد (سخت بکوشید تا از در تنگ داخل شوید) او با گفتن این پاسخ فقط به نجات خود آن شخص اشاره کرد و باعث شد این سوال مطرح شود که آیا تو خود نجات خواهی یافت؟
یک. «به نظر میرسد این پرسش نشاندهنده وجود بحثهایی در این زمینه در میان یهودیان زمان مسیح بوده است.» (پیت). پیت از دو ربی استناد میکند. یکی از آنها میگوید همه یهودیان نجات مییابند و دیگری میگوید فقط عده اندکی از یهودیان نجات خواهند یافت. عیسی وارد این بحث نشده و این سوال را مطرح میکند «آیا تو نجات خواهی یافت؟»
ب. «این سوال هم کنجکاوانه و هم جسورانه است و هیچکسی نمیتواند به درستی پاسخ آن را بدهد. اما سوال مهمتر این است که «آیا من میتوانم نجات یابم؟» (کلارک)
ج. سخت بکوشید تا از در تنگ داخل شوید: زیرا برای ورود به راهی که باریک است باید تلاش کافی کرد و هدف داشت. برای گذشتن از در تنگ باید چیزهای غیرضروری را کنار گذاشت. بنابراین باید بکوشیم (کلمهای که در متن اصلی به کار برده شده به معنی «تقلا کردن» است) تا چیزهای غیرضروری را ترک کنیم و داخل شویم. کلمه یونانی «کوشیدن» به مفهوم «چالش و یا جنگی است که در صورت برنده شدن در ازای آن پاداش دریافت میشود» است (بروس).
یک. بسیاری تا دم در میآیند اما بعد تصمیم میگیرند که بنا بر دلایلی نمیخواهند داخل شوند؛ بسیار عریض است، بسیار تنگ است؛ بسیار مجلل است، بسیار ساده است. میتوانید از دری که میخواهید به آن داخل شوید، انتقاد کنید اما بسیار وحشتناک است از ورود به آن امتناع کنید.
دو. «بکوش حتی اگر لازم است تقلا کن، مانند کسانی که برای برنده شدن در المپیک تلاش میکنند.» (تراپ)
سه. سخت بکوشید تا از در تنگ داخل شوید: دعوت برای نجات از طریق اعمال نیکو نیست. اعمال نیکو، انسان را به دروازه درست نمیرساند. ممکن است کسی تمام عمرش تلاش کند داخل شود اما از در اشتباه! به هرحال فرقی نمیکند که کسی دروازه را اشتباه گرفته باشد یا اینکه اصلا تلاش نکند وارد شود. عیسی خودش آن در است.
چهار. بسیار لازم است که برای ورود تلاش کنیم. زیرا موانع بسیاری در مسیر وجود دارد . شیطان یک مانع است البته شاید بدترین مانع، نفسمان باشد.
۲. آیات (۲۴-۲۷) اهمیت تلاش برای ورود
«سخت بکوشید تا از در تنگ داخل شوید، زیرا به شما میگویم، بسیاری خواهند کوشید تا داخل شوند، اما نخواهند توانست. چون صاحبخانه برخیزد و در را ببندد، بیرون ایستاده، در را خواهید کوبید و خواهید گفت: «سرورم، در بر ما بگشا!» اما او پاسخ خواهد داد: «شما را نمیشناسم؛ نمیدانم از کجایید.» خواهید گفت: «ما با تو خوردیم و آشامیدیم و تو در کوچههای ما تعلیم میدادی.» اما جواب خواهید شنید: «شما را نمیشناسم؛ نمیدانم از کجایید. از من دور شوید، ای بدکاران!»
الف. بسیاری خواهند کوشید تا داخل شوند، اما نخواهند توانست. چون صاحبخانه برخیزد و در را ببندد: مترجمان به خوبی آیات لوقا ۱۳: ۲۴-۲۵ را علامتگذاری نکردهاند. بهتر بود این آیات اینطور مینوشتند «چون صاحبخانه برخیزد و در را ببند، آنگاه آنان دیگر قادر به داخل شدن، نخواهند بود.» نکته مهم در اینجا این است که زمانی فرا خواهد رسید که دیگر برای داخل شدن، بسیار دیر است به همین دلیل برای ورود، ضرورت و فوریت وجود دارد.
یک. «میتوان در اینجا تفاوت قابلتوجه بین کوشیدن و طلبیدن را ببینیم. در این آیات توصیه نشده که فقط کافی است بطلبید، بلکه بهطور ضروری و فوری گفته شده است که بکوشید.» (اسپورجن)
دو. عیسی پیشتر نیز درباره در تنگ صحبت کرده است. اما در اینجا هشدار میدهد که این در بسته خواهد شد. «خداوند نشان داد که برای فیض الهی او محدودیت وجود دارد و برخی قادر نخواهند بود به این فیض داخل شوند.» (مورگان)
ب. بیرون ایستاده، در را خواهید کوبید و خواهید گفت: «سرورم، در بر ما بگشا!» بسیاری میخواهند داخل شوند (به این مفهوم که فقط آرزو میکنند) اما قادر به ورود نخواهند بود. زمانی در باز است و افراد میتوانند وارد شوند اما وقتی در بسته است دیگر کسی نمیتواند وارد شود.
یک. یک تفاوت بسیار مهم بین خواستن محض و تلاش برای ورود وجود دارد. فقط اشتیاق نجات داشتن کافی نیست زیرا موانع بسیاری سر راه وجود دارد.
ج. خواهید گفت: «ما با تو خوردیم و آشامیدیم و تو در کوچههای ما تعلیم میدادی.»: عیسی میگوید آنانی که از حضور خدا بیرون انداخته شدهاند ممکن است اعتراض کنند و بگویند ما چیزهایی درمورد عیسی میدانیم و تا حدودی هم تعالیمش را شنیده بودیم.
د. اما جواب خواهید شنید: «شما را نمیشناسم؛ نمیدانم از کجایید. از من دور شوید، ای بدکاران!»: عیسی هشدار میدهد فقط دانستن و داشتن اطلاعات درمورد او کافی نیست بلکه باید با او رابطه داشته باشیم. «او افراد خود را میشناسد.»
یک. البته در حقیقت عیسی آنها را میشناسد. او آنها و زندگیهایشان را به خوبی میشناسد اما آنها را از طریق رابطه با خودش نمیشناسد. در این آیات او به رابطه تاکید دارد (شما را نمیشناسم) رابطهای که بر روش زندگی تاثیر میگذارد (ای بدکاران).
۳. آیات (۲۸-۳۰) سرنوشت آنانی که برای داخل شدن نمیکوشند.
آنگاه در آنجا گریه و دندان بر هم ساییدن خواهد بود، زیرا ابراهیم و اسحاق و یعقوب و همه انبیا را در پادشاهی خدا خواهید دید، اما خود را محروم خواهید یافت. مردم از شرق و غرب و شمال و جنوب خواهند آمد و بر سفره پادشاهی خدا خواهند نشست. آری، هستند آخرینی که اول خواهند شد، و اولینی که آخر.
الف. آنگاه در آنجا گریه و دندان بر هم ساییدن خواهد بود: عیسی درمورد کسانی که به ملکوت خدا وارد نشدهاند گفت آنها به جهنم فرستاده خواهند شد (جایی که گریه و دندان بر هم ساییدن خواهد بود) و خواهند دید دیگران به جای آنها وارد ملکوت میشوند.
یک. روزی زنی به یک واعظ اعتراض کرد و گفت گریه و دندان بر هم ساییدن نمیتواند برای افرادی که دندان ندارند کاربردی داشته باشد. واعظ با آرامش پاسخ داد: «دندان مهیا خواهد شد!»
دو. «بهطور جدی، مقالات متعدد و صریحی درباره گریه و دندان بر هم ساییدن نوشته شده است که هر کدام صحنهای ترسناک را به تصویر کشیدهاند: گریه و دندان بر هم ساییدن… گریه بیانگر رنج و عذاب است و دندان ساییدن بیانگر یاس و نومیدی.» (کلارسون)
سه. میبینیم که عیسی از صحبت درباره جهنم هراسی ندارد و در حقیقت در انجیل بیش از هر چیز دیگری به این موضوع میپردازد. «برخی خادمین هرگز درباره جهنم چیزی نمیگویند. من از یک خادم شنیدم که به اعضای کلیسایش میگفت: اگر خداوند عیسی مسیح را محبت نکنید به جایی فرستاده میشوید که به دور از ادب است درباره آن سخن بگویم.» به نظر من اگر او نمیتواند این کلمه ساده را به زبان بیاورد، دیگر هرگز نباید به او اجازه وعظ داده شود.» (اسپورجن)
ب. مردم از شرق و غرب و شمال و جنوب خواهند آمد و بر سفره پادشاهی خدا خواهند نشست: عیسی به شنوندگان خود که بسیار در شگفت شده بودند، گفت عده بسیاری از سراسر جهان خواهند آمد (از هر قوم و ملت) و به ملکوت خدا داخل خواهند شد. این حقیقت برای یهودیان آن زمان بسیار عجیب و شوک برانگیز بود. زیرا آنها فکر میکردند نجات و رستگاری فقط از آنِ یهودیان است و غیریهودیان به نجات خدا وارد نخواهند شد.
یک. آنها تصور میکردند غیر یهودیان در ضیافت مسیح جایی ندارند و فقط یهودیان میتوانند در آن حضور داشته باشند. این یک طرز فکر افراطی در میان یهودیان آن زمان بود که عیسی به تصحیح آن پرداخت.
دو. همین چند کلمه کوتاه از عیسی، حقایق مختلفی از ملکوت را برای ما آشکار میکند.
· مکانی برای استراحت است. ما در آنجا خواهیم نشست.
· مکانی با همنشینان نیکو است. از مشارکت با ابراهیم و اسحاق و یعقوب و همه انبیا در آنجا لذت خواهیم برد.
· مکانی است که افراد از سراسر دنیا در آن حضور دارند. مردم از شرق و غرب و شمال و جنوب به این ملکوت وارد خواهند شد.
· مکان مشخصی است. عیسی گفت آنها خواهند آمد و وقتی عیسی میگوید این اتفاق رخ خواهد داد حتما این اتفاق میافند.
سه. «اما شما دوباره صدای آنانی که دوستشان دارید را خواهید شنید، آن صداهای دلنواز را یکبار دیگر میشنوید، صدای آنانی که دوستشان دارید و خدا نیز آنان را دوست دارد. اگر بهشت جایی بود که کسی را نمیشناختیم و خودمان نیز مانند یک شخص غریبه قرار بود در آنجا زندگی کنیم، آنگاه آیا جایی ترسناک نبود؟ من برای رفتن به چنین بهشتی اشتیاق ندارم. باور دارم بهشت مکانی است که مقدسین در آن با یکدیگر مشارکت دارند و یکدیگر را در آنجا خواهند شناخت.» (اسپورجن)
ج. اما خود را محروم خواهید یافت: عیسی به شنوندگان یهودی خویش خاطرنشان کرد همانطور که هویت نژادی غیریهودی مانع ورود آنها به ملکوت نمیشود، هویت نژادی آنها بهعنوان یهودی نیز ضامن ورود آنها به پادشاهی خداوند نیست.
د. آری، هستند آخرینی که اول خواهند شد، و اولینی که آخر: عیسی به آنها یادآوری میکند ممکن است وقتی ببینند چه کسانی وارد ملکوت میشوند و چه کسانی از راه یافتن به آن باز میمانند، تعجب کنند. زیرا ممکن است چیزی که میبینند با چیزی که انتظارش را دارند بسیار متفاوت باشد. نمیتوانیم یک قانون کلی برای این مورد در نظر بگیریم. عیسی نگفت: «همه آنانی که آخر هستند اول خواهند شد» و یا «همه آنانی که اول هستند آخر خواهند شد.» بلکه برخی اولینها آخر خواهند شد و برخی از آخرینها اول و همین امر باعث تعجب بسیاری خواهد شد.
یک. «در ملکوت خداوند، تعجب و شگفتی بسیار وجود خواهد داشت. ممکن است کسانی که در این دنیا افراد بسیاری شایستهای به نظر برسند، در پادشاهی خداوند افراد حقیری باشند و همینطور ممکن است کسانی که در اینجا زیاد مورد توجه قرار نمیگیرند در دنیای آینده به عنوان یک شاهزاده باشند.» (بارکلی)
یک. اسپورجن گفت آخرینی که اول خواهند شد شگفتی و معجزه فیض است و اولینی که آخر خواهد شد، شگفتی گناه است.
۴. آیات (۳۱-۳۳) باوجود تهدیدهای هیرودیس، عیسی همچنان به کار خود ادامه داد.
در آن هنگام، تنی چند از فریسیان نزد عیسی آمدند و گفتند: «اینجا را ترک کن و به جایی دیگر برو، زیرا هیرودیس میخواهد تو را بکشد.» در جواب گفت: «بروید و به آن روباه بگویید: امروز و فردا دیوها را بیرون می کنم و مردم را شفا میدهم، و در روز سوم کار خویش را به کمال خواهم رسانید. اما امروز و فردا و پس فردا باید به راه خود ادامه دهم، زیرا ممکن نیست نبی بیرون از اورشلیم کشته شود.»
الف. تنی چند از فریسیان نزد عیسی آمدند و گفتند: «اینجا را ترک کن و به جایی دیگر برو، زیرا هیرودیس میخواهد تو را بکشد.»: از این جملات میتوان دریافت که همه فریسیان مخالف عیسی نبودند. آنها میخواستند از عیسی در برابر توطئههای هیرودس حفاظت کنند.
یک. طبق گفته ویلیام بارکلی، تلموت در مورد هفت نوع متفاوت از فریسیها صحبت میکند:
· فریسیهای شانهای (ظاهری): آنها همه نشانههای اعمال نیک و عدالتشان را بر روی شانه لباسهایشان آویزان میکردند تا همه آن را ببینند.
· فریسیهای تعویقی: آنها همیشه قصد داشتند اعمال نیکو انجام دهند، اما همیشه هم میتوانستند دلیل بیابند که انجام آن کار را به تعویق بیاندازند.
· فریسیهای خونی یا کبود: آنها به قدری مقدس بودند که وقتی در مکانهای عمومی حضور داشتند، اگر زنی از کنارشان رد میشد سر خود را میچرخاندند تا آن زن را نبینند. به همین دلیل دائما با موانع و اشیا برخورد میکردند و صدمه میدیدند.
· فریسیهای گوژ پشت یا خمیده: آنها برای اینکه خود را فروتن نشان دهند با حالت خمیده راه میرفتند و به سختی پاهای خود را از روی زمین بلند میکردند. بنابراین هر کسی میتوانست ببیند این افراد چقدر فروتن هستند.
· فریسیهای شمارشگر: آنها همیشه در حال شمارش اعمال نیکویشان بودند و باور داشتند با کارهای نیکی که انجام دادهاند خدا را بدهکار کردهاند.
· فریسیهای ترسان: آنها اعمال نیک به جا میآوردند زیرا میترسیدند اگر این کارها را انجام ندهند خدا آنها را به سختی مجازات میکند.
· فریسیهای خد اترس، آنها واقعا خدا را دوست داشتند و اعمال نیک انجام میدادند تا خدایی را که دوستش داشتند خشنود کنند.
دو. «اما عیسی در حقیقت جلیل را ترک کرد نه بخاطر ترس از هیرودیس بلکه به این دلیل که میخواست طبق برنامهریزی خداوند حرکت کند.» (پیت)
ب. بروید و به آن روباه بگویید: برخی باور دارند (از جمله گلدنهایز) روباه نامیدن یک شخص اشاره به این داشته که او «حاکم حیلهگر اما ضعیف» بوده است. برای نشان دادن حالتی برعکس این شرایط از حیوان قدرتمندی مانند شیر استفاده میکردند.
یک. «برای یهودیان روباه سمبل سه چیز بود. اول، حیلهگرترین حیوان قلمداد میشد. دوم، نابود کنندهترین حیوان بود. سوم، سمبل شخص بیخاصیت و بیفایده بود.» (بارکلی)
دو. هیرودیس هم نمونهای از اولینهایی بود که آخر میشدند، در لوقا ۱۳: ۳۰ به این موضوع اشاره شده است. در آن زمان او صاحب قدرت و اقتدار بود اما اینها برای او دوامی نداشت.
ج. امروز و فردا دیوها را بیرون میکنم و مردم را شفا میدهم، و در روز سوم کار خویش را به کمال خواهم رسانید: عیسی میخواست هیرودیس بداند که او تا به آخر به کار خودش ادامه خواهد داد. عیسی از هیرودیس نمیترسید و میخواست او نیز این را بداند.
یک. به کمال خواهم رسانید: در واقع منظورش این است که به هدف خود خواهد رسید. عیسی میدانست که به هدف نهایی خود در روز سوم میرسد که منظور رستاخیزش بود که روز سوم بعد از مرگش اتفاق افتاد.
دو. «من هدفی که برای انجام آن به جهان آمدهام را به انجام میرسانم و چیزی از برنامهای که خدا برای من طرحریزی کرده است را ناتمام باقی نخواهم گذاشت.» (کلارک)
سه. «ما با نگاه به گذشته میتوانیم دریابیم که «روز سوم» به صلیب و رستاخیز اشاره دارد.» (مورگان)
د. زیرا ممکن نیست نبی بیرون از اورشلیم کشته شود: امکان دارد عیسی در اینجا از زبان طنز و کنایه استفاده کرده باشد زیرا انبیای مختلفی در بیرون از اورشلیم کشته شدهاند اما در حقیقت در اینجا کنایه خاصی وجود دارد که مسیح اسرائیل باید در اورشلیم طرد و مصلوب شود.
یک. «شاید این یک ضربالمثل در میان یهودیان بوده است که نجاتدهنده ما عیسی مسیح آن را به کار برد و بر آن و مهر تایید زد. برای سالهای بسیاری اورشلیم خون پیامبران آغشته بود.» (اسپورجن)
دو. مورگان این چنین میگوید «این کلمات، دیدگاه تزلزلناپذیر او در مورد خدمتش و جدیت کامل او در سرسپردگیاش را آشکار میسازد.»
۵. آیات (۳۴-۳۵) عیسی برای شهری که او را انکار کرد سوگواری کرد.
ای اورشلیم، ای اورشلیم! ای قاتل پیامبران و سنگسار کننده رسولانی که نزدت فرستاده میشوند! چند بار خواستم همچون مرغی که جوجههایش را زیر بالهای خود جمع میکند، فرزندان تو را گرد آورم، اما نخواستی! اینک خانه شما به خودتان، ویران واگذاشته میشود. و به شما میگویم که دیگر مرا نخواهید دید تا روزی که بگویید: «مبارک است آن که به نام خداوند میآید»
الف. ای اورشلیم، ای اورشلیم: عیسی با احساسی خاص و عمیق درمورد اورشلیم سخن میگوید. تکرار نام اورشلیم نشاندهنده عمق احساس و تاکید اوست. وقتی خداوند نامی را دوبار تکرار میکند، لزوما به مفهوم خشم و عصبانیت نیست بلکه میتواند احساس عمیق او را نشان دهد (مانند وقتی مرتا را صدا کرد در لوقا ۱۰: ۴۱ و هنگامی که شائول را در اعمال خواند ۹: ۴).
یک. عیسی با وجود آنکه از تمام گناهان شهر اورشلیم آگاهی داشت، اما هنوز هم عشق عمیقی نسبت به آن داشت. ای قاتل پیامبران و سنگسار کننده رسولانی که نزدت فرستاده میشوند! علیرغم اینها، او هنوز هم برای این شهر سوگواری میکرد تا از نابودیی که برای آن مقرر شده بود بازگشت کند.
ب. چند بار خواستم همچون مرغی که جوجههایش را زیر بالهای خود جمع میکند، فرزندان تو را گرد آورم: عیسی میخواست مانند یک پرنده که از جوجههایش حفاظت میکند، قوم خودش یعنی یهودیان را حفاظت کرده، خوراک و پرورش دهد.
یک. «تصویر یک مرغ (در متن یونانی، کلمه پرنده به کار رفته است) که از جوجههایش مراقبت میکند در عهدعتیق برای حفاظت از قوم خدا به کار رفته است (مزامیر ۱۷: ۸، مزامیر ۹۱: ۴، اشعیا ۳۱: ۵ و…)» (فرانس)
دو. «وقتی مرغ میبیند یک حیوان شکارچی به آنها نزدیک میشود، از خودش صداهایی تولید میکند تا جوجهها یش را جمع کند. سپس آنها را با بالهای خود میپوشاند تا از خطر حفظ کند. عقاب رومی در حال سقوط بر قوم یهود بود (و هیچ چیز غیر از بازگشت آنها به سوی خدا نمیتوانست مانع این اتفاق شود.) عیسی برای سراسر آن سرزمین که مصالحه انجیل را برای آنها موعظه کرده بود، گریست. اما آنها زیر بالهای مسیح جمع نشدند و عقاب رومی آمد و آنها را نابود ساخت.» (کلارک)
سه. تصویر مرغ و جوجههایش به ما میگوید که عیسی تصمیم داشت چه کارهایی برای مردم آن سرزمین انجام دهد، اما آنها او را رد کردند.
· او میخواست به آنها امنیت ببخشد.
· او میخواست به آنها شادی ببخشد.
· او میخواست آنها را قسمتی از اجتماع مبارک خودش بسازد.
· او میخواست آنها رشد کنند.
· او میخواست آنها محبت او را بشناسند.
· اگر زمانی که او، آنها را خواند، آنها نزدش میآمدند همه اینها انجام می شد.
چهار. جی. کمپ بل مورگان این را تصویر «قلب مادری خداوند» مینامد.
پنج. عبارت چند بار خواستم نشانه ظریفی است از اینکه لوقا میدانست عیسی پیشتر نیز به دفعات به اورشلیم سفر کرده بود (در انجیل یوحنا به طور واضح این تعداد شمرده میشود) و این آخرین باری است که به آنجا میرود.
ج. اما نخواستی: مشکل این نبود که عیسی نمیخواست آنها را نجات دهد و یا حفاظت کند، بلکه مشکل این بود که آنان نمیخواستند. بنابراین پیشگویی نابودی، بر آنها واقع شد.
یک. اینک خانه شما به خودتان، ویران واگذاشته میشود: «به نظر میرسد این جمله پیشگویی نابودی اورشلیم توسط ارتش روم در سال 70 میلادی است.» (پیت)
د. به شما میگویم که دیگر مرا نخواهید دید تا روزی که بگویید: «مبارک است آن که به نام خداوند میآید.»: در اینجا عیسی چیزهایی درمورد شرایط بازگشت ثانویهاش بیان میکند. وقتی عیسی بازگردد، قوم یهود او را به عنوان مسیح خوشامد خواهند گفت: «مبارک است آن که به نام خداوند میآید»
یک. «بعد از اینکه کلام خدا به تمام قومهای غیریهود آورده شد، آنگاه کلام حیات به شما باز خواهد گشت. آنگاه شادی خواهید کرد، برکت خواهید یافت و او را که به نام خداوند میآید، مبارک خواهید خواند زیرا که او با نجات کامل و نهایی برای گوسفندان گمشده خانه اسراییل میآید.» (کلارک)
دو. برای نجات اسراییل، مصالحهای بزرگ نیاز است که خداوند خود آن را انجام خواهد داد. وعده داده شده است که اسراییل بازگشت مسیح را خوشامد میگوید، همانطور که پولس رسول در رساله رومیان ۱۱: ۲۶ مینویسد «و این چنین تمامی اسراییل نجات خواهد یافت.»
برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.