فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
لوقا ۲۳. محاکمه، مرگ و تدفین عیسی
بخش اول: محاکمه عیسی در حضور پیلاتس و هیرودیس
۱. آیات (۱-۷) اولین محاکمه در حضور پیلاتس
آنگاه همه شورا برخاستند واو را نزد پیلاتس بردند از او شکایت کرده، گفتند: «این مرد را یافتهایم که قوم ما را گمراه میکند و ما را از پرداخت خراج به قیصر باز میدارد و ادعا دارد مسیح و پادشاه است.» پس پیلاتس از او پرسید: «آیا تو پادشاه یهودی؟» در پاسخ گفت: «تو میگویی!» آنگاه پیلاتس به سران کاهنان و جماعت اعلام کرد: «سببی برای محکوم کردن این مرد نمییابم.» اما آنها به اصرار گفتند: «او در سرتاسر یهودیه مردم را با تعالیم خود تحریک میکند. از جلیل آغاز کرده و حال بدین جا نیز رسیده است.» چون پیلاتس این را شنید، خواست بداند آیا او جلیلی است. و چون دریافت که از قلمرو هیرودیس است، او را نزد وی فرستاد، زیرا هیرودیس در آن هنگام در اورشلیم بود.
الف. او را نزد پیلاتس بردند: دولت روم به رهبران مذهبی یهود اجازه اعدام مجرمین را نمیدادند. رهبران مذهبی عیسی را نزد پنتیوس پیلاتس، حاکم رومی منطقه یهودیه فرستادند.
یک. رهبران مذهبی انتظار داشتند وقتی نزد پیلاتس رفتند، نتیجه مطلوبی کسب کنند. تاریخ بشری نشان میدهد که او شخصی خونخوار و ظالم بود و هیچگونه احساس بشر دوستی و دل رحمی نسبت به دیگران نداشت. بهطور حتم آنها فکر میکردند پیلاتس، عیسی را به مرگ محکوم میکند.
دو. فیلـو، محقق یهود باستان اهل اسکندریه، پیلاتس را اینطور توصیف میکند: «فساد او، اعمال تحقیرآمیز، تجاوز، اهانت به مردم، ظلم و ستم، قتلهای مداوم بدون محاکمه و رفتار بیرحمانه او پایانناپذیر بود.» (بارکلی)
ب. این مرد را یافتهایم که قوم ما را گمراه میکند و ما را از پرداخت خراج به قیصر باز میدارد و ادعا دارد مسیح و پادشاه است: در همان زمان، رهبران مذهبی میدانستند برای پیلاتس جرم کفرگویی در حضور شورای مذهبی اهمیت چندانی نداشت، بنابراین سه اتهام دروغ دیگر نیز به عیسی وارد کردند:
· عیسی یک انقلابی بود (قوم ما را گمراه میکند).
· عیسی به افرادی که مالیات پرداخت میکردند انتقاد میکرد (ما را از پرداخت خراج به قیصر باز میدارد).
· عیسی ادعا کرد پادشاه است و مخالف سزار است (ادعا دارد مسیح و پادشاه است).
ج. پس پیلاتس از او پرسید: «آیا تو پادشاه یهودی؟»: وقتی پیلاتس برای اولین بار عیسی را دید با خود چه فکری کرد. وقتی او یک شخص خونی و شکنجه شده را روبروی خود دید چه فکری کرد. شخصی که روبروی پیلاتس ایستاده بود به هیچوجه شباهتی به افراد درباری نداشت به همین دلیل ممکن است این حاکم رومی با طعنه از او پرسید: «آیا تو پادشاه یهودی؟»
یک. «ظاهرا اتهاماتی که به عیسی وارد شده بود، برای پیلاتس مهم نبود. چرا؟ او در نگاه اول دید مردی که روبرویش ایستاده است به افرادی که ادعای پادشاهی دارند، شباهتی ندارد و هیچ تهدیدی برای حکومت به شمار نمیرود و لزومی ندارد بخاطر او خودش را به زحمت بیاندازد… در متی ۲۷: ۱۱ بر کلمه تو تاکید شده و این مفهوم را به او میرساند تو! پادشاه یهودی!» (بروس).
د. «تو میگویی!»: عیسی برای نجات جان خودش هیچ دفاع خاص و یا کارهای معجزهآسایی انجام نداد و بلکه همان پاسخ سادهای را به پیلاتس داد که به کاهن اعظم گفته بود (متی ۲۶: ۶۴).
ه. «سببی برای محکوم کردن این مرد نمییابم.»: این حکم پیلاتس برای عیسی بود. اگرچه پیلاتس شخص ظالم و خونخواری بود اما احمق نبود. او میتوانست انگیزه رهبران مذهبی را ببیند و درک کند اتهاماتی که به او وارد کردند هیچ پایه و اساسی ندارد و اعلام کرد «سببی برای محکوم کردن این مرد نمییابم».
و. اما آنها به اصرار گفتند: رهبران مذهبی در واکنش به این سخن پیلاتس، اصرار بیشتری کردند و بر اتهامهای او همچنان پافشاری کردند و اصرار داشتند عیسی رهبر شورشیها بوده است (قوم را گمراه میکند). این جرمی بود که هر حاکم رومی ممکن بود مرتکب آن شود.
ز. و چون دریافت که از قلمرو هیرودیس است، او را نزد وی فرستاد: پیلاتس بر روی حکم خود که عیسی بیگناه است، ایستاد. بنابراین او عیسی را نزد هیرودیس فرستاد زیرا عیسی اهل جلیل بود و آن منطقه تحت حاکمیت هیرودیس بود.
یک. «شهر ناصره که عیسی تا سی سالگی در آنجا به سر میبرد و کفرناحوم که آخرین سال زندگی خود را در آنجا سپری کرد، هر دو در جلیل بودند که هیرودیس آنتیپاس استاندار آنجا بود. پیلاتس شاید از این موقعیت خوشحال بود زیرا این امر میتوانست در حضور هیرودیس به او اعتبار ببخشد و باعث ایجاد رابطه نزدیکتری بین او و هیرودیس شود.» (کلارک)
دو. «عبارت نزد وی فرستاد یک عبارت تکنیکی بود برای فرستادن زندانی از یک مقام نزد مقام دیگر (اعمال ۲۵: ۲۱)» (پیت) .
۲. آیات (۸-۱۲) محاکمه در حضور هیرودیس آنتیپاس، پسر هیرودیس بزرگ
هیرودیس چون عیسی را دید، بسیار شاد شد. زیرا دیر زمانی خواهان دیدار وی بود. پس بنا بر آنچه درباره عیسی شنیده بود، امید داشت آیتی از او ببیند. پس پرسشهای بسیار از عیسی کرد، اما عیسی پاسخی به او نداد. سران کاهنان و علمای دین که در آنجا بودند، سخت بر او اتهام میزدند. هیرودیس و سربازانش نیز به او بیحرمتی کردند و به استهزایش گرفتند. سپس ردایی فاخر بر او پوشاندند و نزد پیلاتس باز فرستادند. در آن روز، هیرودیس و پیلاتس بنای دوستی با یکدیگر نهادند، زیرا پیشتر دشمن بودند.
الف. هیرودیس چون عیسی را دید، بسیار شاد شد، زیرا دیرزمانی خواهان دیدار وی بود: بهطور حتم هیرودیس چیزهای زیادی درمورد عیسی شنیده بود اما تنها تمایل او سرگرمی و تفریح بود. پسر هیرودیس بزرگ هرگز عیسی را جدی نگرفت.
یک. «برخی از نویسندگان به این موضوع اشاره کردهاند که چهار بشارت دهنده (لوقا، متی، یوحنا و مرقس) عیسی را محترم شمردند و به همین سال چهار قاضی او را محکوم کرده و باعث شرم او شدند: حنا و قیافا، پیلاتس و هیرودیس.» (اسپورجن)
ب. امید داشت آیتی از او ببیند: هیرودیس به عیسی توجه خاصی داشت و حتی از اینکه توانست عیسی را ببیند بسیار شاد شد. او مشتاق بود از عیسی بشنود (درمورد امور خودش) و میخواست معجزهای از او ببیند. با وجود همه اینها، اشتیاق هیرودیس به عیسی، اشتیاقی از روی سرسپردگی و به جهت ستایش وی نبود بلکه برای محکومیت او بود.
یک. در برخی آیات میتوانیم تمایلات مذهبی را در هیرودیس ببینیم. او کلام خدا را توسط یحیای تعمیددهنده شنیده بود (مرقس ۶: ۲۰) اما بهجای آن که فروتن شود و خدا را بپرستد، همچنان مایل بود به گناهان خودش ادامه دهد و قلبش را نسبت به خدا و کلام او سخت سازد.
دو. با توجه به این نکته، فقط میخواست چیزی که دوست دارد را از عیسی بشنود (پس پرسشهای بسیار از عیسی کرد). او میخواست عیسی با انجام معجزه خودش را به او ثابت کند. امروزه نیز بسیاری به عنوان یک نشانه یا گواه، از عیسی خواستار معجزه هستند. به همین دلیل ممکن است عیسی به درباره آنها همان فکری را داشته باشد که درمورد هیرودیس داشت.
سه. «هیرودیس هیچ احساس تعلق و سرسپردگی نسبت به عیسی نداشت بلکه فقط تمایل به مشاهده چیزهای جدید، هیجان تجربهای شگفتانگیز و سرگرمی را داشت… شاهزاده حیلهگر بر تختش نشسته و منتظر است ببیند، شنیدن یک غیبگویی یا فال چه لذتی دارد؛ برای او قدرت خدا مانند ترفندهای تردستان و یا جادوی جادوگران بود» (اسپورجن)
ج. پس پرسشهای بسیار از عیسی کرد، اما عیسی پاسخی به او نداد: هیرودیس بر جلیل حکومت میکرد، یعنی در جایی که عیسی بیشتر خدمت خود را در آنجا به انجام رسانده بود. در آن زمان او فرصتهای بسیاری داشت که سخنان عیسی را بشنود. زیرا عیسی در جلسات خصوصی و مکانهای پنهانی سخن نمیگفت. همه اینها باعث شد تا عیسی حقیقت را درباره هیرودیس دریابد: او یک جوینده سرسپرده نبود.
یک. هیرودیس فکر میکرد «بگذار از این معلم بزرگ، پاسخی بشنوم! بگذار از این معجزهگر معجزهای بزرگ ببینم!» و عیسی در پاسخ او فکر میکرد «ای قاتل پسر عمویم، یحیای تعمیددهنده، من هیچ چیزی ندارم که به تو بدهم.» عیسی که به گدایان کور وقتی از او طلب رحمت میکردند پاسخ میداد اما اکنون در برابر این پادشاه که فقط به دنبال ارضای حس کنجکاوی خودش است، سکوت اختیار کرد.» (اسپورجن)
دو. عیسی میدانست هیرودیس شخصی سطحی و فرومایه است. به همین دلیل هیچ چیزی برای گفتن به او نداشت. این مرد که قاتل یحیای تعمیددهنده بود اکنون از عیسی میخواهد برای سرگرمی او یک معجزه انجام دهد. حتی وقتی دیگران سخت بر او اتهام می زدند، عیسی هیچ پاسخی به هیرودیس نداد.
د. هیرودیس و سربازانش نیز به او بیحرمتی کردند و به استهزایش گرفتند: این بیحرمتی و مسخره کردن طرز فکر واقعی هیرودیس نسبت به عیسی را نشان داد. وقتی عیسی از سرگرم کردن هیرودیس امتناع کرد، آنگاه هیرودیس با بدرفتاری به عیسـی خودش را سرگرم کرد.
یک. این مسخره کردن نشان داد که هیرودیس این اتهام را جدی نگرفته است. این کار او بسیار خطرناک و ترسناک است. زیرا او پسر خدا را که روبرویش ایستاده بود جدی نگرفته و مسخره کرده بود.» (موریس)
ه. در آن روز، هیرودیس و پیلاتس بنای دوستی با یکدیگر نهادند: هیرودیس و پیلاتس در آن روز بنای دوستی با یکدیگر نهادند. آنها غیر از مخالفت با عیسی هیچوجه مشترکی با یکدیگر نداشتند.
یک. «من امیدوارم، همه ایمانداران مسیحیان راستین باشند. زیرا به عقیده من که اگر مسیحیان نیتهایی نادرست نسبت به یکدیگر داشته باشند، بسیار شرمآور است. چطور میشود که هیرودیس و پیلاتس با یکدیگر دوست باشند، اما پیروان مسیح که شاهد رنج کشیدن خداوند بودند با یکدیگر دوست نباشند.» (اسپورجن)
دو. با توجه به این موضوع در لوقا 23، میتوان آنانی را که از عیسی متنفرند و او را انکار میکنند را به سه گروه تقسیم کرد:
· کسانی که به خاطر رعب و وحشت از رهبران مذهبی از عیسی تنفر داشتند
· افرادی مثل پیلاتس که چیزهایی درمورد عیسی میدانست اما تمایل نداشت با طرفداری از او، خود را بدنام کند.
· افرادی مثل هیرودیس که عیسی را جدی نگرفت. او فقط میخواست عیسی او را سرگرم کند.
۳. آیات (۱۳-۱۷) دومین محاکمه در حضور پیلاتس
پیلاتس سران کاهنان و بزرگان قوم و مردم را فرا خواند و به آنها گفت: «این مرد را به تهمت شوراندن مردم، نزد من آوردید.من در حضور شما او را آزمودم و هیچ دلیلی بر صحت تهمتهای شما نیافتم. نظر هیرودیس نیز همین است، چه او را نزد ما باز فرستاده است. چنان که میبینید، کاری نکرده که مستحق مرگ باشد. پس او را تازیانه میزنم و آزاد میکنم.» [در هر عید، پیلاتس میبایست یک زندانی را برایشان آزاد میکرد.
الف. من در حضور شما او را آزمودم و هیچ دلیلی بر صحت تهمتهای شما نیافتم…. چنان که میبینید، کاری نکرده که مستحق مرگ باشد: پیلاتس واضح و با فصاحت اعلام کرد عیسی بیگناه است. او این سخن را از آن جهت گفت که با دقت بسیار، هم عیسی و هم شواهد علیه او را بررسی کرده بود.
ب. پس او را تازیانه میزنم و آزاد میکنم: پیلاتس مجازات سبکی برای عیسی پیشنهاد نداد. مطابق حکومت رومی، برای اجرای مجازات تازیانه از نوعی شلاق وحشیانه و مرگبار استفاده میکردند. این شلاق از بسیاری رشتههای چرمی تشکیل شده بود که در انتهای هر رشته تکههای تیز استخوان یا فلز وصل شده بود. این رشتههای تازیانه پوست و گوشت را پاره میکرد و بسیار عادی بود که یک مجرم قبل از مصلوب شدن در حین تازیانه خوردن از شدت جراحت و خونریزی جان خود را از دست بدهد.
یک. این عادلانه نبود که یک شخص بیگناه حتی متحمل مجازات سبکی شود چه برسد به این مجازات سنگین تازیانه که پیلاتس پیشنهاد داد «پس او را تازیانه میزنم.»
ج. در هر عید، پیلاتس میبایست یک زندانی را برایشان آزاد میکرد: پیلاتس باور داشت که راهی برای فرار عیسی از مرگ دارد. او میخواست عیسی را مطابق رسم آزادسازی یک زندانی در ایام عید پسح آزاد کند.
یک. شاید پیلاتس اینطور فکر کرد «اگر این مرد ادعا کرده که پادشاه است و حتی کوچکترین خصومتی با حکومت روم ندارد پس مردم او را دوست خواهند داشت. این رهبران یهودی نمیخواهند عیسی آزاد شود اما مردم با او همدردی میکنند و دلشان به حال وی میسوزد.”
۴. آیات (۱۸-۲۵) جماعت مردم تصمیم میگیرند
اما آنها یک صدا فریاد برآوردند: «او را از میان بردار و باراباس را برای ما آزاد کن!» باراباس به سبب شورشی که در شهر واقع شده بود، و نیز به سبب قتل، در زندان بود. پیلاتس که میخواست عیسی را آزاد کند، دیگر بار با آنان سخن گفت. اما ایشان همچنان فریاد برآوردند: «بر صلیبش کن! بر صلیبش کن!» سومین بار به آنها گفت: «چرا؟ چه بدی کرده است؟ من که هیچ سببی برای کشتن او نیافتم. پس او را تازیانه میزنم و آزاد میکنم.» اما آنان با فریاد بلند به اصرار خواستند بر صلیب شود. سرانجام فریادشان غالب آمد و پیلاتس حکمی را که میخواستند، صادر کرد. او مردی را که به سبب شورش و قتل در زندان بود و جمعیت خواهان آزادیاش بودند، رها کرد و عیسی را به ایشان سپرد تا به دلخواه خود با او رفتار کنند.
الف. او را از میان بردار و باراباس را برای ما آزاد کن: پیلاتس انتظار داشت مردم خواستار آزادی عیسی شوند. اما آنها درخواست محکومیت عیسی را داشتند. به همین دلیل پیلاتس جرات نکرد با آنها و رهبران مذهبی مخالفت کند.
ب. اما ایشان همچنان فریاد برآوردند: «بر صلیبش کن! بر صلیبش کن!»: این یک صحنه بسیار عجیب است: یک حاکم ظالم و خونخوار رومی سعی میکند جان یک معلم یهودی معجزهگر را نجات دهد و از او در برابر تلاشهای بیوقفه مردمش و رهبران مذهبی حفاظت کند.
یک. «فریادهای بلند آنان این تصور را به وجود میآورد که مردم آماده شورش هستند. این امر بر پیلاتس آشکار بود که اگر با خواسته آنها موافقت نکند شرایط از این بدتر میشود.» (موریس)
ب. ممکن است تصور کنیم بسیاری از افرادی که در این جمعیت حضور داشتند کسانی بودند که چند روز پیش در برابر عیسی فریاد میزدند «هوشیعانا». همچنین امکان دارد بسیاری از این جمعیتی که فریاد برمیآوردند «بر صلیبش کن» ساکنین بومی اورشلیم بودند و نه زیارت کنندگانی که از جلیل و جاهای دیگر به عیسی هنگام ورودش به اورشلیم خوشامد گفته بودند.
ج. او مردی را که به سبب شورش و قتل در زندان بود و جمعیت خواهان آزادیاش بودند، رها کرد و عیسی را به ایشان سپرد تا به دلخواه خود با او رفتار کنند: این جمعیت، عیسی را رد کردند و باراباس را پذیرفتند. نام باراباس به معنی «پسر پدر» است، او شخصی قاتل و یاغی بود.
یک. اگر قرار باشد فقط یک نفر بگوید «عیسی برای من از دنیا رفت» آن شخص باراباس است. زیرا او بهطور کامل میدانست عیسی به خاطر او از دنیا رفت؛ یک شخص بیگناه به جای یک گناهکار.
د. عیسی را به ایشان سپرد تا به دلخواه خود با او رفتار کنند: پیلاتس عیسی را به آنها تسلیم کرد و تقریبا میتوانست حدس بزند چطور با او رفتار خواهند کرد. در مفهومی گستردهتر میتوانیم بگوییم عیسی به خواسته پدر و هدف ابدی او سپرده شد. هدف مقرری که قبل از آفرینش جهان وجود داشت و این هدف در حال رسیدن به کمال بود.
بخش دوم: مرگ و تدفین عیسی
۱. آیه (۲۶) شمعون صلیب عیسی را حمل میکند.
چون او را میبردند، مردی شمعون نام از اهالی قیروان را که از مزارع به شهر میآمد، گرفتند و صلیب را بر دوش او نهاده، مجبورش کردند آن را پشت سر عیسی حمل کند.
الف. چون او را میبردند: حتی قبل از اینکه به عیسی تازیانه زده شود، وضعیت جسمانی او ضعیف بود. منطقی است که تصور کنیم عیسی تا قبل از شب دستگیری در شرایط جسمانی خوبی به سر میبرد.
یک. «سختی خدمت عیسی (سفر با پای پیاده در سراسر فلسطین) به گونهای بود که اگر عیسی هر ضعف و بیماری جسمانی داشت، نمیتوانست خدمت خود را انجام دهد.» (دکتر ویلیام ادوارد در مقالهای تحت عنوان «مرگ جسمانی عیسی مسیح» که در مجله پزشکی آمریکا در تاریخ ۱۹۸۶/۳/۲۱ چاپ شد، به این موضوع پرداخته است.)
دو. عیسی به مدت 12 ساعت رنجهای بسیاری کشید (یعنی از ساعت 9 شب پنجشنبه تا 9 صبح جمعه). این رنجها هم شامل رنجهای جسمانی بود و هم فشارهای روانی که جسم او را نیز تحت تاثیر قرار داده بود.
· عیسی در باغ جتسیمانی فشارهای روانی بسیاری را متحمل شد به طوری که عرقش همچون قطرات خون بر زمین چکید (لوقا ۲۲: ۴۴). «با وجود این که چنین اتفاقی یک پدیده نادر است اما عرق خون ممکن است در حالتهای بسیار احساسی یا در افراد دارای اختلال خونریزی رخ دهد. در نتیجه این خونریزی در غدد عرق، پوست شکننده و نازک میشود.» (ادوارد)
· عیسی از فشار روانی ناشی از رها و طرد شدن توسط شاگردانش رنج کشید.
· عیسی از ضربات شلاق مرگبار در خانه کاهن اعظم رنج کشید.
· عیسی از بیخوابی در شب گذشته رنج کشید.
· عیسی از اینکه مجبور شده بود بیشتر از بیش از چهار کیلومتر راه برود رنج کشید.
· همه این عوامل عیسی را در تحمل تاثیرات شکنجه بسیار ضعیف کرده بود.
سه. قبل از اینکه عیسی صلیب را حمل کند همانطور که پیلاتس وعده داده بود مورد ضربات تازیانه قرار گرفت (پس او را تازیانه میزنم لوقا ۲۳: ۱۶) «تازیانه مرگبار، مقدمات قانونی اعدام رومی بود و فقط زنان، سناتورها و سربازان رومی (البته به غیر از موارد ترک خدمت یا خیانت به حکومت) از آن معاف بودند.»(ادوارد)
چهار. هدف این تازیانهها این بود که شخص قربانی ضعیف شود و زمان مرگ بر روی صلیب کوتاهتر شود. «سربازان رومی بهطور مکرر با تمام قدرت به پشت شخص قربانی با شلاق ضربه میزدند. توپهای فلزی که با آن شخص را مورد ضرب و شتم قرار میدادند باعث ایجاد خون مردگی عمیقی میشد و رشتههای چرمی و استخوانهای تیز متصل به این رشتهها، پوست و بافتهای زیر جلدی را پاره میکرد. سپس همانطور که شلاق زدن ادامه داشت، پارگیها به حدی شدت مییافت که گوشت از استخوان جدا میشد و خونریزی شدیدی رخ میداد. درد و خونریزی شدید باعث شوک در سیستم گردش خون میشد. حجم خونریزی در این مرحله، مشخص میکرد که شخص تا چه مدت بر روی صلیب زنده میماند.» (ادوارد)
پنج. «شدت تازیانه و از دست دادن خون زیاد و درد شدید به احتمال عیسی را در موقعیت پیش شوک قرار داده بود. به علاوه خونریزی غدد عروق، پوست او را به شدت نازک و شکننده کرده بود. این شکنجههای جسمی و روانی که توسط رهبران مذهبی و حکومت روم نسبت به او انجام شد به اندازه کمبود غذا، آب و خواب، عیسی را در شرایط ضعف عمومی قرار داد. بنابراین حتی قبل از مصلوب شدن، شرایط جسمانی او بسیار بحرانی بود.» (ادوارد)
ب. چون او را میبردند: قبل از اینکه عیسی را به سمت صلیب ببرند، لباسهای او را درآوردند. بدن عریان و زخمهای باز او بسیار دردناک بود.
یک. «وقتی سربازان ردای او را در تنش پاره کردند، زخمهای تازیانه که کمی خشک شده بود دوباره باز شدند.» (ادوارد)
ج. چون او را میبردند: همانطور که عیسی به سمت صلیب برده میشد، مانند همه محکومان به صلیب، مجبور شده بود صلیب چوبی که به او آویزان شده بود را حمل کند.
یک. وزن یک صلیب بطور معمول در حدود 136 کیلوگرم بود. قربانیان فقط تیر افقی صلیب را حمل میکرد که وزن آن بین 35 تا 56 کیلوگرم بود. وقتی عیسی این تیر افقی صلیب را حمل میکرد، عریان بود و دستهایش به صلیب بسته شده بود.
دو. معمولا تیرهای عمودی صلیب در مکانی خارج از دیوارهای شهر در کنار جاده اصلی و در جایی که قابل رویت بود، بطور ثابت نصب میشد. این احتمال وجود دارد که عیسی از کنار بسیاری از این تیرهای نصب شده عبور کرد تا به محلی که قرار بود مصلوب شود، برسد.
د. مردی شمعون نام از اهالی قیروان را که از مزارع به شهر میآمد، گرفتند: از آن جایی که عیسی در شرایط ضعیف جسمانی به سر میبرد، لازم بود شخصی در حمل صلیب به او کمک کند. نام این شخص شمعون بود و اهل شهر قیروان در شمال آفریقا (لیبی امروزی) بود.
یک. بدون شک، شمعون به عنوان زیارت کننده برای پسح از سرزمین خود به اورشلیم آمده بود (حدود 1300 کیلومتر) . او کمی درمورد عیسی میدانست و مشتاق نبود که در انجام مجازات مرگ او به عنوان یک مجرم، شریک شود.
دو. با این وجود، این قانون رومی بود و به شمعون نیز هیچ حق انتخابی داده نشد. صلیب را بر دوش او نهاده و مجبورش کردند آن را پشت سر عیسی حمل کند. شاید به این دلیل او را انتخاب کردند که بسیار مشخص بود یک شخص خارجی است و در میان جمعیت بسیار متمایز بود.
سه. با کمال تعجب، دلایلی هست که ما باور کنیم شمعون متوجه شد که معنی حمل کردن صلیب و پیروی از عیسی چیست. شواهدی وجود دارد که نشان میدهد پسران او اولین رهبران در میان مسیحیان شدند (مرقس ۱۵: ۲۱ و رومیان ۱۶: ۱۳).
۲. آیات (۲۷-۳۱) عیسی درمورد دختران اورشلیم سخن گفت.
گروهی بسیار از مردم، از جمله زنانی که بر سینه خود میکوفتند و شیون میکردند، از پی او روانه شدند. عیسی روی گرداند و به آنها گفت: «ای دختران اورشلیم، برای من گریه نکنید؛ برای خود و فرزندانتان گریه کنید. زیرا زمانی خواهد آمد که خواهید گفت خوشا بهحال زنان نازا، خوشا بهحال رَحِمهایی که هرگز نزادند و سینههایی که هرگز شیر ندادند!» در آن هنگام، به کوهها خواهند گفت: «بر ما فرو افتید!» و به تپهها که: «ما را بپوشانید!» زیرا اگر با چوب تَر چنین کنند، با چوب خشک چه خواهند کرد؟
الف. گروهی بسیار از مردم، از جمله زنانی که بر سینه خود میکوفتند و شیون میکردند، از پی او روانه شدند: در آن زمان مرسوم بود وقتی یک مجرم در راه رسیدن به محل اجرای حکم صلیب بود، گروه بسیاری از مردم او را همراهی میکردند. این یک اتفاق عمومی بود.
یک. مطابق رسوم مجازات صلیب، یک نگهبان رومی پیشاپیش میرفت و علامتی که حاوی نام مجرم و جرم او بود را با خود حمل میکرد و در تمام مسیر نام و جرم او را با صدای بلند میخواند. آنها معمولا کوتاهترین مسیر را انتخاب نمیکردند، بلکه از مسیر طولانیتر مجرم را میبردند که تا جایی که ممکن بود افراد بیشتری بتوانند ببینند حکومت روم با مجرمان چطور رفتار میکند.
ب. ای دختران اورشلیم، برای من گریه نکنید؛ برای خود و فرزندانتان گریه کنید: برخی از زنان وقتی دیدند با عیسی چطور رفتار میشود، با قلبی نیکو شروع به گریه و عزاداری کردند. عیسی در حقیقت به آنان گفت «برای من گریه نکنید بلکه برای آنانی گریه کنید که مرا انکار کردند.»
یک. «این سخنان و کلمات بسیار قابل توجه و مهم هستند؛ زیرا آخرین سخنان نجاتبخش ما پیش از مرگش بودند. تمام آنچه او از این پس گفت، هم جداگانه و هم به طور کلی ماهیت دعایی دارد.» (اسپورجن)
دو. خوشا بهحال رَحِمهایی که هرگز نزادند: «به طور معمول، رسم یهود دقیقا مخالف این سخن عیسی بود و در این فرهنگ باروری مورد ستایش و ناباروری ملامت میشد. اما در ایام سقوط اورشلیم، شرایط به قدری سخت شد که زنان آرزو میکردند کاش به جای این که با فرزندانشان از میان مصیبت و نابودی شهر عبور کنند، فرزندی نداشتند.» (پیت)
ج. زیرا اگر با چوب تَر چنین کنند، با چوب خشک چه خواهند کرد؟: منظور او این بود که «اگر سرنوشت شخص بیگناه این است (عیسی به خودش اشاره میکند) پس بر سر شخص گناهکار چه خواهد آمد؟»
یک. عیسی این موضوع را با نوعی فوریت بیان کرد چرا که سرنوشت اورشلیم را میدانست. «او با آرامش و نگاهی پیش گویانه، به سالهای آینده اشاره میکند و اورشلیم را میبیند که تسخیر و نابود شده است. او چنان صحبت میکرد که گویی ناله و فریاد وحشتناک به خاطر ورود رومیان به این شهر را میشنید. او دید که آنان پیر و جوان، زنان و کودکان را نابود کردند.» (اسپورجن)
دو. عیسی این سخنان را با مفهومی وسیعتر بیان کرد. منظور او از این سخنان، سرنوشت همه کسانی است که او را نمیپذیرند. «شما نباید گریه کنید زیرا مسیح باید بمیرد. زیرا با مرگ او گناهان شما پرداخته میشود. شما نباید به خاطر این صلیب گریه کنید. بلکه باید برای شرارتهای خود گریه کنید. زیرا گناه شما، منجی را بر صلیب میخکوب کرد.» (اسپورجن)
۳. آیات (۳۲-۳۳) مصلوب شدن عیسی
دو مرد دیگر را نیز که هر دو جنایتکار بودند، میبردند تا با او بکشند.چون به مکانی که گلگتا نام داشت رسیدند، او را با آن دو جنایتکار بر صلیب کردند، یکی را در سمت راست او و دیگری را در سمت چپ.
الف. چون به مکانی که گلگتا نام داشت رسیدند: در بیرون از دیوارهای شهر اورشلیم مکانی خاصی بود که مجرمین را در آنجا مصلوب میکردند. در این مکان که گلگتا (جمجمه) نام داشت، عیسی برای گناهان ما جان داد و نجات ما را به انجام رسانید. این مکان به «محل اسکلت» معروف بود و مجرمین در آنجا مصلوب میشدند.
یک. «فیتزمایر الهیاتدان انجمن عیسی، انتقادی به آیه ۳۲ وارد کرده مبنی بر این که در مسیر عیسی بر روی صلیب در مورد چهارده جایگاه صلیب و یا افتادن مسیح و یا ملاقات با مادرش یا ورونیکا صحبتی نشده است. این بحثهای سنتی با اینکه از نظر احساسی جذاب هستند اما از نظر تاریخی پایه و اساسی ندارند.» (پیت)
ب. چون به مکانی که گلگتا نام داشت رسیدند، او را بر صلیب کردند: در روزهایی که عهدجدید برای اولین بار نوشته میشد، حکم صلیب، نیازی به توضیح زیادی نداشت زیرا امری رایج بود. از آن زمان به بعد، نسلهای بعدی درک چندانی از رنج و عذابی که افراد مصلوب میکشیدند، نداشتند.
یک. «اگر چه رومیها مخترع صلیب نبودند، اما آنها آن را به عنوان نوعی شکنجه و اعدام به کار بردند. این نوع اعدام مرگ تدریجی با حداکثر درد و عذاب بود.» (ادوارد)
دو. ترکیب تازیانه و به صلیب کشیدن، مرگ بر روی صلیب را بسیار دردناک و ظالمانه میکرد. به قربانیان صلیب در ابتدا تازیانه میزدند و به همین دلیل جراحت و خونریزی شدیدی در پشت آنها ایجاد میشد و وقتی خونریزی این زخمها بسته میشد، لباسهای آنان را از تنشان پاره میکردند و همین باعث میشد زخمهایی که به تازگی بسته شده بود، دوباره باز شود و شروع به خونریزی کند. قربانی بر روی زمین انداخته میشد تا دستهایش را به تیر صلیب ببندند و زخمهایش دوباره باز میشد و با خاک، آلوده میشد. سپس وقتی او را به صلیب آویزان میکردند، با هر نفسی که میکشید به دلیل تیر چوبی صلیب زخمهای پشتش به درد میآمد و حتی این چوب خشن باعث ایجاد زخمهای جدید در پشت او میشد.
سه. وقتی میخهای صلیب بر مچ دست مجرمین کوبیده میشد، عصب میانی بزرگ قطع میشد. این عصب تحریک شده باعث ایجاد درد جانکاهی در هر دو بازو میشود.
چهار. فراتر از این درد شدید، مهمترین اثر به صلیب کشیدن این بود که نفس کشیدن را بسیار سخت و گاهی غیرممکن میساخت. وزن بدن بر شانهها و بازوها فشار بسیار وارد میکرد و آنها را به سمت پایین میکشید همین امر باعث میشود ماهیچههای تنفسی تحت فشار شدید قرار بگیرند و تنفس به خوبی انجام نشود. نرسیدن اکسیژن کافی باعث گرفتگی ماهیچهها شده و نفس کشیدن سختتر میشود. قربانی برای اینکه بتواند بهتر نفس بکشد مجبور بود بر مچ و پنجه پاهایش فشار بیشتری وارد آورد. آنگاه میتوانست آرنج خود را خم کند و شانهها را به سمت بالا بکشد. قرار دادن وزن بدن بر روی پاها باعث ایجاد درد بیشتری میشود. خم کردن آرنجها باعث چرخش و تکان خوردن مچ دستها که میخکوب شده بودند، میشد. چوب خشن تیر صلیب در هنگام بالا کشیدن بدن برای تنفس باعث ایجاد زخمهای دردناک و خراشیده شدن زخمهای قدیمی میشد. هر تلاشی برای تنفس، بسیار دردناک، طاقتفرسا و باعث مرگ زودتر میشد.
پنج. «عجیب نبود که در این شرایط حشرات بر روی زخمهای باز، درون چشمها، گوشها و یا بینی قربانیان در حال مرگ میرفتند و یا حتی پرندگان شکاری صورت و بدن آنها را پاره و زخمی میکردند. به علاوه، مرسوم بود که جنازههای اعدامیان را بر روی صلیب رها میکردند تا خوراک حیوانات درنده شوند.» (ادواردز)
شش. مرگ بر روی صلیب به چند دلیل رخ میدهد: شوک حاد به دلیل خونریزی شدید، عدم توانایی در تنفس، کمبود آب بدن، حمله قلبی بر اثر فشار روانی و یا نارسایی قلب که منجر به پارگی قلب میشد. اگر مرگ قربانیان به طول میانجامید، پاهای آنها را میشکستند. در این صورت شخص به دلیل حالتی که بر روی صلیب میخکوب شده بود دیگر قادر به تنفس نبود و خیلی زود جان خود را از دست میداد.
هفت. مصلوب شدن تا چه اندازه بد است؟ کلمهای که در زبان انگلیسی به معنی مشقت بار و طاقتفرسا است از کلمه رومی به معنی «صلیب» گرفته شده است. «باید به یاد داشته باشیم که گناه در نظر خداوند به قدری فجیع است که لزوم جبران آن، چنین مرگ و عذابی است!» (کلارک)
ج. چون به مکانی که گلگتا نام داشت رسیدند، او را بر صلیب کردند: مهمترین موضوع در مورد رنج عیسی این بود که او قربانی شرایط نبود بلکه همهچیز تحت کنترل بود. در یوحنا ۱۰: ۱۸ عیسی در مورد زندگیش اینطور میگوید: «هیچکس آن را از من نمیگیرد، بلکه من به میل خود آن را میدهم.» بسیار وحشتناک است که شخصی مجبور به تحمل چنین عذاب و شکنجهای شود، اما انتخاب آزادانه چنین شرایطی غیر از دلیل عشق و محبت بیحد، چیز دیگری نمیتواند باشد.
یک. این مهمترین کار مهمترین شخص، بر روی زمین بوده است که در تاریخ باستان بشری نیز بازتاب بسزایی داشته است. اشارات موجود به عیسی در آثار ادبیات کهن دنیا، مرگ و صلیب او را برجسته میسازد:
· نامه مارا بار سراپیون به پسرش (73 میلادی).
· یوسف فلاوی، تاریخنگار یهودی (90 میلادی).
· تاسیتوس، تاریخنگار رومی (110 میلادی).
· تلموت بابلی (200 میلادی).
د. او را با آن دو جنایتکار بر صلیب کردند، یکی را در سمت راست او و دیگری را در سمت چپ: عیسی در کنار گناهکاران، به مرگ سپرده شد. او میان دو مجرم مصلوب شد.
۴. آیات (۳۴-۳۸) عیسی بر روی صلیب
عیسی گفت: «ای پدر، اینان را ببخش، زیرا نمیدانند چه میکنند.» آنگاه قرعه انداختند تا جامههای او را میان خود تقسیم کنند. مردم به تماشا ایستاده بودند و بزرگان قوم نیز ریشخندکنان میگفتند: «دیگران را نجات داد! اگر مسیح است و برگزیده خدا، خود را نجات دهد.» سربازان نیز او را به استهزا گرفتند. ایشان به او نزدیک شده، شراب ترشیده به او میدادند و میگفتند: «اگر پادشاه یهودی، خود را برهان.» نوشتهای نیز بدین عبارت بالای سر او نصب کرده بودند که «این است پادشاه یهود.»
الف. ای پدر، اینان را ببخش، زیرا نمیدانند چه میکنند: محبت عیسی هرگز از بین نمیرود. او حتی بر روی صلیب نیز برای شکنجهگران خود دعا کرد و از خدای پدر خواست این گناه آنان را به حساب نیاورد.
یک. به احتمال زیاد عیسی در تمام مدت خدمتش به همین طریق برای گناهکاران دعا میکرد. این دعا به این دلیل شنیده شد و مورد توجه قرار گرفت، که او در آن زمان جای ساکت و خلوتی برای دعا نداشت.
دو. عیسی با این کار، فرمان خودش را به انجام رساند «دشمنان خود را محبت نمایید و برای آنان که به شما آزار میرسانند، دعای خیر کنید.» (متی ۵: ۴۴)
ب. زیرا نمیدانند چه میکنند: عیسی نابینایی آنها را در دعایش تشخیص داد اما این امر دلیل توجیه گناه افرادی که عیسی را مصلوب کردن نیست. ولی با این وجود عیسی بهطور خاص برای دشمنان نزد پدر دعا کرد. ما نیز باید به همین طریق و با الگویی که خداوند برای ما به جای گذاشته است، دعا کنیم.
یک. «اگر نادانی جرمی را توجیه نکند، حداقل باید از قساوت آن بکاهد. اگرچه این افراد به خوبی میدانستند یک بیگناه را مصلوب میکنند اما نمیدانستند با این کار، آنها باعث نابودی خودشان میشوند و سنگینترین داوری خدا را بر کشورشان میآورند. دعایی که عیسی در اینجا به زبان میآورد «ای پدر، اینان را ببخش!» در حقیقت تحقق کلامی است در عهدعتیق پیشگویی شده بود. «او برای خطاکاران شفاعت میکند.» (اشعیا 12:53) (کلارک).
ج. آنگاه قرعه انداختند تا جامههای او را میان خود تقسیم کنند: بر روی صلیب، عیسی هیچ چیز مادی با خود نداشت. حتی لباسهای او را گرفته و با انداختن تاس در میان خود تقسیم کردند. این امر نشان میدهد عیسی برای نجات بشر، نهایت فروتنی را نشان داد. او همهچیز را ترک کرد، حتی لباسهایش را، و برای ما کاملا فقیر و خالی شد تا ما بتوانیم در او غنی باشیم.
یک. دومقرنتیان ۸: ۹ این چنین میگوید «زیرا از فیض خداوند ما عیسی مسیح آگاهید که هرچند دولتمند بود، به خاطر شما فقیر شد تا شما در نتیجه فقر او دولتمند شوید.»
د. بزرگان قوم نیز ریشخندکنان میگفتند … سربازان نیز او را به استهزا گرفتند: هنگامیکه عیسی مصلوب شد، برروی صلیب مورد احترام قرار نگرفت و یا از او تجلیل نشد بلکه مسخره و تحقیر شد. دشمنان مذهبی او گفتند دیگران را نجات داد! اگر مسیح است و برگزیده خدا، خود را نجات دهد. او دقیقا به این دلیل خود را نجات نداد که بتواند دیگران را نجات دهد. میتوان گفت محبت، عیسی را بر روی صلیب نگه داشت نه میخهای دستها و پاهایش.
ه. نوشتهای نیز بدین عبارت بالای سر او نصب کرده بودند که این است پادشاه یهود: در یوحنا ۱۹: ۲۱ میخوانیم که رهبران مذهبی این عنوان را نادرست دانستند. آنها از این جهت فکر میکردند این عنوان اشتباه است چون باور نداشتند عیسی پادشاه یهود باشد. همچنین آنان باور داشتند این عنوان نوعی تحقیر و بدرفتاری است. زیرا نشان میدهد حکومت رومی پادشاه یهود را مورد بیاحترامی قرار داده است. اما این موضوع برای پیلاتس مهم نبود و وقتی از او خواستند نوشته را پایین بیاورد و آن را عوض کند او پاسخ داد «آنچه نوشتم، نوشتم.» (یوحنا ۱۹: ۲۲)
یک. «وقتی مجرم را برای مجازات بر روی صلیب میبردند، در مسیری که مجبور بود طی کند، جرم او را بر روی تابلویی مینوشتند و این نوشته پیشاپیش او برده میشد و یا بر گردن او آویزان میشد و سپس آن نوشته بالای صلیب او نصب میشد. با این کار اثر بازدارنده مجازات تقویت میشد.»(فرانس)
۵. آیات (۳۹-۴۳) یکی از مجرمین روی صلیب، رستگار میشود
یکی از دو جنایتکاری که بر صلیب آویخته شده بودند، اهانتکنان به او میگفت: «مگر تو مسیح نیستی؟ پس ما و خودت را نجات بده!» اما آن دیگر او را سرزنش کرد و گفت: «از خدا نمیترسی؟ تو نیز زیر همان حکمی! مکافات ما به حق است، زیرا سزای اعمال ماست. اما این مرد هیچ تقصیری نکرده است.» سپس گفت: «ای عیسی، چون به پادشاهی خود رسیدی، مرا نیز به یاد آور.» عیسی پاسخ داد: «آمین، به تو میگویم، امروز با من در فردوس خواهی بود.»
الف. یکی از دو جنایتکاری که بر صلیب آویخته شده بودند، اهانتکنان به او میگفت: یکی از دو مجرمی که همراه عیسی مصلوب شده بود شروع به تمسخر و اهانت او کرد. او برای این رفتارش چنین دلیل آورد که اگر عیسی، مسیح موعود است باید میتوانست آنانی که با او مصلوب شدهاند را نجات دهد (پس ما و خودت را نجات بده).
ب. اما آن دیگر او را سرزنش کرد: هم متی (متی ۲۷: ۴۴) وهم مرقس (مرقس ۱۵: ۳۲) روایت میکنند که آن دو مجرم نیز به عیسی اهانت کردند. اگر چه آنها در ابتدا عیسی را تمسخر کردند، در ساعاتی که بر روی صلیب گذشت، یکی از مجرمین، وقایع را به گونهای دیگر دید و در حقیقت ایمان خود را بر او نهاد.
· دومین مجرم خدا را تکریم کرد (از خدا نمیترسی).
· او از گناه خود آگاهی داشت (تو نیز زیر همان حکمی! مکافات ما به حق است، زیرا سزای اعمال ماست. اما این مرد هیچ تقصیری نکرده است).
· او نزد عیسی فریاد برآورد (ای عیسی).
· او عیسی را خداوند خواند (ای عیسی، چون به پادشاهی خود رسیدی) .
· او باور داشت عیسی همان کسی است که ادعا میکند (چون به پادشاهی خود رسیدی، مرا نیز به یاد آور).
· او وعده زندگی ابدی عیسی را باور داشت.
یک. «شایان ذکر است که این مرد اولین کسی بود که دعای شفاعت عیسی را باور کرد.» (کلارک)
ج. آمین، به تو میگویم، امروز با من در فردوس خواهی بود: عیسی به اعتماد شخص مصلوب دوم پاسخ داد و به او اطمینان داد که بعد از مرگ در کنار وی در فردوس به دور از درد و رنج خواهد بود.
یک. برخی نکاتی که در اینجا مطرح شد بسیار قابل توجه هستند: گرویدن به خداوند در بستر مرگ که میتوان گفت در کتابمقدس تنها نمونه نجات در لحظه آخر است. تنها یک نمونه از این نوع نجات در بستر مرگ در کتابمقدس آمده است تا جایی برای ناامیدی برای کسی باقی نماند؛ اما فقط یک نمونه هست تا کسی جسارت نکند (برای اینکه تا لحظه آخر توبه نکند).
دو. بهطور قابل ملاحظهای، این دزدی که در لحظه آخر به مسیح ایمان آورد به همان بهشتی میرود که دیگر ایمانداران میروند. شاید این موضوع به نظر عادلانه نباشد اما در دیدگاهی وسیعتر این امر فیض خدا را جلال میدهد و نشان میدهد نجات و رستگاری انسان به شایستگی و لیاقت انسان انجام نمیپذیرد. در آسمان، ایمانداران با شادی و پاداش خداوند پر خواهند شد. اما درجه امانتداری و وفاداری آنها در حال حاضر میزان پاداش و شادی در آسمان را تعیین میکند. با این وجود همه آنان به اندازهای که میتوانند از شادی و پاداش پر میشوند.
سه. در فردوس: «فردوس یا همان پردیس یک کلمه فارسی به معنی باغ و پارک بوده و در سپتواجت برای باغ عدن به کار برده شده است (پیدایش ۲: ۸). سپس این کلمه به نوعی برکت آینده برای قوم خدا در اشعیا ۵۱: ۳ شد. این متن بیانگر برکتی است که عیسی به آن مجرم وعده میدهد. برکتی که بلافاصله بعد از مرگ نصیب او خواهد شد.» (پیت)
چهار. این تضمین برای عیسی به قدری دارای اهمیت بود که خودش بهای آن را پرداخت. عیسی برای بیان این کلمات بسیار رنج کشید. «از آن جایی که این مکالمه بالای صلیب و در حین عذاب کشیدن و تنفس دشوار انجام شد پس در نتیجه این کلمات باید کوتاه، دشوار و دردناک ادا شده باشند.» (ادوارد)
پنج. عیسی به این گناهکار دوم، فراتر از انتظار او پاسخ داد:
· این دزد روی صلیب، فکر میکرد برای تحقق این وعده، مدت زمانی طول خواهد کشید، اما عیسی به او گفت امروز، این اتفاق رخ خواهد داد.
· این دزد روی صلیب، از عیسی خواست او را به یاد آورد. اما عیسی به او گفت امروز با من در فردوس خواهی بود.
· این دزد روی صلیب، فقط به دنبال یک ملکوت و پادشاهی بود. اما عیسی به او وعده فردوس داد.
۶. آیات (۴۴-۴۶) مرگ عیسی بر روی صلیب
حدود ساعت ششم بود که تاریکی تمامی آن سرزمین را فرا گرفت و تا ساعت نهم ادامه یافت. زیرا خورشید از درخشیدن باز ایستاده بود. در این هنگام، پرده محرابگاه از میان دو پاره شد. آنگاه عیسی به بانگ بلند فریاد برآورد: «ای پدر، روح خود را به دستان تو میسپارم.» این را گفت و دمِ آخر بر کشید.
الف. تاریکی تمامی آن سرزمین را فراگرفت و تا ساعت نهم ادامه یافت: این تاریکی قابل توجه در سراسر زمین نشان میدهد که تمام خلقت برای این رنج خالق خود در سکوت فرو رفت. «اوریجن و ایسبوس از فلگون (تاریخنگار رومی) نقلقولی را بیان میکنند که در آن به یک خورشید گرفتگی کلی و زمینلرزه در زمان مصلوب شدن عیسی اشاره میکند.» (گلدنهایز)
یک. یک تاریخنگار رومی به نام فلگون مینویسد: «در سال چهارم المپیاد 202، خورشید گرفتگی بسیار عجیبی رخ داد: در ساعت ششم، روز مانند شب تاریک شد به طوریکه ستارگان در آسمان دیده شدند و زمین لرزهای رخ داد.» (به نقل از کلارک)
دو. واقعه صلیب در ایام پسح رخ داد و همیشه در پسح ماه کامل بود. هنگامیکه ماه کامل است وقوع خورشید گرفتگی طبیعی امری غیرممکن است.
ب. در این هنگام، پرده محرابگاه از میان دو پاره شد: پاره شدن پرده معبد حداقل میتواند دو مفهوم داشته باشد. اول اینکه، اکنون انسان میتواند آزادانه به تخت فیض خداوند از طریق صلیب دسترسی داشته باشد. دوم اینکه دیگر کسی نمیتواند باز هم فکر کند خدا همچنان در معبد ساخته شده توسط انسان، ساکن است.
یک. متی ۲۷: ۱۵ نقل میکند که پرده معبد از بالا به پایین پاره شد. این موضوع نشان میدهد خداوند این پرده را از آسمان پاره کرد و این کار انسان نبود که از زمین آن را پاره کرده باشد.
ج. آنگاه عیسی به بانگ بلند فریاد برآورد: عیسی با صدایی بلند فریاد زد و چیزی گفت. آنگاه شروع به صحبت با خدای پدر کرد. یوحنا ۱۹: ۳۰ به ما میگوید که او چه گفت: «به انجام رسید». این جمله در یونانی از یک کلمه تشکیل شده است. این فریاد یک شخص برنده بود زیرا عیسی به طور کامل همه قرضهای ما به خداوند را پرداخت کرد و هدف نهایی صلیب را در کمال به پایان رساند.
یک. قبل از اینکه او بر روی صلیب جان خودش را فدا کند، قبل از آنکه پرده معبد پاره شود، قبل از آنکه او فریاد برآورد «انجام شد»، یک معامله روحانی عظیمی رخ داد. خدای پدر، محکومیت گناهان ما و همه خشم خود را که ما سزاوار آن بودیم بر عیسی قرار داد و عیسی این مجازات را بر خود حمل کرد و خشم خدا نسبت به ما را به صلح و آشتی تبدیل کرد.
دو. رنج روحانی که عیسی متحمل آن شد (مجازات شدن برای گناهان ما) به اندازه رنج جسمانی او وحشتناک و جانکاه بود، او بر روی صلیب هم متحمل درد روحانی شد و هم درد جسمانی. این همان جامی بود که او سر کشید (جام غضب عدالت خداوند) نوشیدن این جام برای او بسیار دردناک بود (لوقا ۲۲: ۳۹-۴۶، مزامیر ۷۵: ۸، اشعیا ۵۱: ۱۷، ارمیا ۲۵: ۱۵). عیسی بر روی صلیب، دشمن خداوند شد و مورد داوری خداوند قرار گرفت و مجبور شد پیاله خشم خداوند را بنوشد. او این پیاله را نوشید تا ما دیگر مجبور نباشیم از آن بنوشیم.
سه. اشعیا ۵۳: ۳-۵ این حقیقت را قدرتمندانه به تصویر میکشد: «خوار و مردود نزد آدمیان، مرد درد آشنا و رنجدیده. چون کسی که روی از او بگردانند، خوار گشت و به حسابش نیاوردیم. حال آن که رنجهای ما بود که او بر خود گرفت و دردهای ما بود که او حمل کرد، اما ما او را از جانب خدا مضروب، و از دست او مصدوم و مبتلا پنداشتیم. حال آنکه به سبب نافرمانیهای ما بدنش سوراخ شد، و به جهت تقصیرهای ما لِه شد؛ تادیبی که ما را سلامتی بخشید بر او آمد، و به زخمهای او ما شفا مییابیم.»
چهار. «خواننده عزیز! یک قطره از آن پیاله، جان انسان را تا نهایت نابودی میکشاند؛ این خشم، جهان را از بین میبرد. او به تنهایی رنج کشید. او برای افرادی که بر ضد او بودند، رنج کشید. زیرا رنج او کفاره گناهان تمام بشر را پرداخت کرد: در کاری که او برای رستگاری انسان انجام داد هیچکس نمیتوانست به او کمک کند.» (پیت)
پنج. «معمولا شخص مصلوب حتی به سختی میتوانست نفس بکشد و این در حالی است که عیسی در آن شرایط با صدایی بلند فریاد برآورد. این حقیقت نشان میدهد عیسی همچنان سرنوشت خود را تحت کنترل داشت.»(پیت)
د. ای پدر،روح خود را به دستان تو میسپارم: عیسی با این دعا، روح خود را به پدر تسلیم کرد، همانطور که جسمش را بر روی صلیب تسلیم کرد و به این ترتیب کارش را بر روی صلیب به انجام رساند. این موضوع نشان میدهد عیسی در زمان و به طریقی که میخواست، جان خود را تسلیم کرد. هیچ کسی جان او را نگرفت بلکه خود، جانش را فدا کرد؛ او وقتی کارش را به کمال رساند جانش را تسلیم کرد. عیسی یک قربانی نبود که برای او تاسف بخوریم، بلکه یک شخص فاتح و پیروز بود که لایق ستایش و تمجید است.
یک. بهتر است احساس تاسف خود را برای افرادی ابراز کنیم که کار عیسی بر روی صلیب را نپذیرفتند؛ برای موعظه کنندگانی که قلبی همچون قلب پولس ندارند، هنگامی که در اولقرنتیان ۱: ۲۳ هدف اصلی پیغام مسیحیت را اعلام کرد «ما مسیح مصلوب را وعظ میکنیم.»
دو. روح خود را به دستان تو میسپارم: «یا روح خود را به تو تقدیم میکنم؛ جانم در دستان تو باشد.» «این آیه شاهد دیگری بر ابدیت روح است و این حقیقت را اثبات میکند که در هنگام مرگ جسمانی، روح از جسم جدا میشود.» (کلارک)
ه. این را گفت و دمِ آخر برکشید: ناگهان کار صلیب به اتمام رسید و عیسی احساس کرد دیگر نیازی نیست بیش از این متحمل رنجها شود. او جانش را به دستان پدر سپرد و جسم خود را بر روی صلیب به مرگ. و دمِ آخر برکشید.
یک. «کلماتی که در آیه 46 به کار رفته است (دم آخر برکشید) میتواند به عنوان اشاره و تکرار کلماتی باشد که در پیدایش ۲: ۷ به کار رفته است. در پیدایش گفته شده است که خداوند بر آدم نفس حیات دمید و آدم موجودی زنده گشت. خداوند بر آدم اول نفس حیات دمید و آدم دوم، عیسی این نفس حیات را برکشید. آدم دوم برای بنای خلقتی تازه، عواقب گناه آدم اول را پرداخت.» (پیت)
۷. آیات (۴۷-۴۹) واکنش تماشاگران مرگ عیسی
فرمانده سربازان با دیدن این واقعه، خدا را تمجید کرد و گفت: «به یقین که این مرد بیگناه بود.» مردمی نیز که به تماشا گرد آمده بودند، چون آن چه رخ داد دیدند، در حالیکه بر سینه خود میکوفتند، آنجا را ترک کردند. اما همه آشنایان او، از جمله زنانی که از جلیل از پیاش روانه شده بودند، دور ایستاده، این وقایع را نظاره میکردند.
الف. فرمانده سربازان با دیدن این واقعه، خدا را تمجید کرد: وقتی عیسی آخرین نفس خود را میکشید، ناگهان فرمانده سربازان که شخصی غیریهودی بود خدا را ستایش کرد. زیرا دریافت که عیسی در حقیقت چه کسی بود (به یقین که این مرد بی گناه بود).
یک. بهطور حتم، فرمانده سربازان تا آن زمان، مصلوب شدن افراد بسیاری را دیده بود اما در مصلوب شدن عیسی چیز خاصی وجود داشت که او ناگهان در مورد او چنین واکنشی نشان داد و سخنانی گفت که در مورد هیچ شخص دیگری نمیتوانست بگوید.
دو. این تصویری از همه کسانی است که از طریق صلیب نزد عیسی میآیند و وعده عیسی در مورد آنان محقق میشود که «و من چون از زمین برافراشته شوم، همه را بهسوی خود خواهم کشید.» (یوحنا ۱۲: ۳۲).
ب. مردمی نیز که به تماشا گرد آمده بودند، چون آنچه رخ داد دیدند، در حالی که بر سینه خود میکوفتند، آنجا را ترک کردند: بقیه مردم با ناراحتی آن مکان را ترک کردند؛ آنان به قدری به عیسی نزدیک بودند که میتوانستند ببیند مرگ او چقدر عجیب بود اما آنان وعده قیام او را فراموش کردند.
۸. آیات (۵۰-۵۶) عیسی در مقبره یوسف اهل رامه دفن شد
در آنجا شخصی یوسف نام نیز حضور داشت که مردی بود نیک و درستکار. او هرچند عضو شورا بود، با رأی و تصمیم آنان موافق نبود. یوسف از مردمان رامه، یکی از شهرهای یهودیان بود و مشتاقانه انتظار پادشاهی خدا را میکشید. او نزد پیلاتس رفت و جسد عیسی را طلب کرد. پس آن را پایین آورده، در کتانی پیچید و در مقبرهای تراشیده از سنگ نهاد که تا بهحال کسی در آن گذاشته نشده بود. آن روز، روز تهیه بود و چیزی به شروع سبت نمانده بود. زنانی که از جلیل از پی عیسی آمده بودند، به دنبال یوسف رفتند و مکان مقبره و چگونگی قرار گرفتن جسد او را دیدند. سپس به خانه بازگشته، دارو و عطریات آماده کردند و سپس در روز سبت طبق حکم شریعت، استراحت کردند.
الف. او نزد پیلاتس رفت و جسد عیسی را طلب کرد: مرسوم بود که جسد افراد مجرم که مصلوب میشدند بر روی صلیب باقی میماند تا توسط حیوانات وحشی دریده و خورده شود. اما یهودیان نمیخواستند در ایام پسح چنین منظره ناخوشایندی در آنجا دیده شود و رومیان نیز اغلب تمایل داشتند اجساد مردگان را به دوستان و آشنایان آنها بسپارند تا به طرز شایستهای دفن شوند.
یک. یوسف تا آن زمان هرگز عیسی را خدمت نکرده بود اما اکنون به گونه ای او را خدمت میکند که هیچکس دیگری نتوانست آن خدمت را انجام دهد. برای پطرس، یعقوب، یوحنا و یا حتی زنانی که عیسی را خدمت میکردند این امکان وجود نداشت که برای او مقبره ای فراهم کنند اما یوسف توانست این کار را انجام دهد.
ب. آن روز، روز تهیه بود و چیزی به شروع سبت نمانده بود: از آنجایی که فرا رسیدن روز سبت نزدیک بود، آنان نتوانستند جسد عیسی را به خوبی برای تدفین آماده کنند. بنابراین با عجله این کار را انجام دادند و جسد او را در آن مقبره قرار دادند.
یک. «در ساعات بحرانی، امثال پطرسها که برای وفاداری به عیسی با اعتمادبهنفس قسم خورده بودند ناامیدی به بار آوردند. اما پیروان بیادعا و فروتن خداوند (مانند یوسف، نیقودیموس و زنان) هرگز در خدمت خود به عیسی تردید نکرده و همواره او را محبت کردند (به هر قیمتی که بود)» (گلدنهایز)
ج. پس آن را پایین آورده، در کتانی پیچید و در مقبرهای تراشیده از سنگ نهاد که تا بهحال کسی در آن گذاشته نشده بود: این چنین مقبرههایی بسیار گران بودند. برای یوسف اهل رامه، دادن مقبرهاش به عیسی، یک فداکاری کامل محسوب میشد اما عیسی فقط چند روز از آن استفاده کرد.
برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.