Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

لوقا ۱۴. ضیافت و دعوت شدگان

بخش اول:‌ شفا در روز سبت

۱. آیه (۱) عیسی در خانه یک فریسی غذا می خورد.

در یکی از روزهای سبت که عیسی برای صرف غذا به خانه یکی از رهبران فریسیان رفته بود، حاضران به‌ دقت او را زیر نظر داشتند.

الف. در یکی از روزهای سبت که عیسی برای صرف غذا به خانه یکی از رهبران فریسیان رفته بود: با وجود اینکه بزرگترین بحثها و مشاجرات عیسی با فریسیان بود، اما او همچنان با آنها معاشرت می‌کرد. نه به این دلیل که یکی از آنها بود بلکه چون می ‌خواست به آنها را محبت کند و به آنها نشان دهد که چگونه می توان شبیه خدا بود.

ب. حاضران به‌ دقت او را زیر نظر داشتند: عیسی به طور مداوم تحت نظر بود. مردم می‌خواستند بدانند او در شرایط مختلف چطور رفتار می‌کند و براساس هر آن چه که می ‌دیدند دیدگاهشان نسبت به او (و خدا ) شکل می‌گرفت.

یک. به ‌دقت او را زیر نظر داشتند: «در متن اصلی کلمه ‌ای که برای زیر نظر داشتن به کار رفته است به  مفهوم جاسوسی شریرانه و پیگیرانه است. عیسی به طور مداوم تحت نظر بود» (بارکلی). جان تراپ می‌ نویسد «آنها عیسی را به دقت زیر نظر داشتند مانند سگی که در جستجوی استخوان بو می‌ کشد و آن را زیر نظر می ‌گیرد و در پی فرصت مناسب برای بدست آوردن آن، می ‌باشد.»

دو.  در دوم قرنتیان ۳: ۲-۳، پولس توضیح می‌دهد که ما نامه‌ های نگاشته شده مسیح هستیم که همه می‌توانند  آن را بخوانند؛ و این نامه ‌ها با مرکب نوشته نشده است بلکه با روح القدس و نه بر کاغذ، بلکه بر قلبهایمان. ما به نوعی انجیل هستیم که عده بسیاری آن را خواهند خواند.

 

۲. آیات (۲-۴)‌ عیسی در برابر دیدگان انتقادگران، مرد علیلی را شفا می‌دهد.

مقابل او مردی بود که بدنش آب آورده بود. عیسی از فقیهان و فریسیان پرسید: «آیا شفا دادن در روز سبت جایز است یا نه؟» آنان خاموش ماندند. پس عیسی آن مرد را گرفته، شفا داد و مرخص فرمود.

الف. مقابل او مردی بود که بدنش آب آورده بود: از آن جایی که این اتفاق در خانه یک رهبر فریسی رخ داد (لوقا ۱۴: ۱)، نشان می‌دهد که این مرد نیز جزو دعوت شدگان بود. برخی معتقدند این مرد دعوت شده بود تا باعث تحریک عیسی به انجام کاری شود که آنها بتوانند به او اتهام بزنند.

یک. «احتمالا این فریسی، آن مرد علیل را به آنجا آورده بود و بدون شک قلب خداوند از دیدن آن مرد متأثر شده تصمیم گرفت او را شفا دهد. سپس فریسی میزبان می‌توانست او را به دلیل شکستن قوانین سبت محکوم کند. اگر واقعا هدف فریسی این بوده باشد، پس  او آدم شریری بوده است.» (کلارک)

دو. بدن این مرد دچار ورم شده بود یعنی  «با مشکل تجمع بیش از حد مایعات در بافتهای بدن روبرو بود» (لیفلید). «بیماریی که به دلیل تجمع مایعات در حفره ‌ها و بافتهای بدن باعث تورم بدن می‌شود.» (بارکلی). کلمه‌ ای که در اینجا «آب آورده» ترجمه شده است از کلمات یونانی «آب» و «چهره» آمده است. زیرا این بیماری اغلب باعث می‌شود چهره شخص پف کرده شود.

سه. عیسی از فقیهان و فریسیان پرسید: «با اینکه آنها به عیسی چیزی نگفته بودند اما عیسی به افکار آنها پاسخ داد.» (مورگان) عیسی به افکار آنها با پرسش و عملش پاسخ داد.

ب. آیا شفا دادن در روز سبت جایز است یا نه؟: موضوع عمل شفا دادن نبود، بلکه شفا در روز سبت بود. وقتی عیسی این مرد را شفا داد، منتقدان او باور داشتند او در روز سبت کار انجام داده است و حکم خدا را شکسته است. اما این باور درست نبود. او با این سوال به آنها یادآوری کرد که هیچ حکمی شفا در روز سبت را منع نمی‌کند.

یک. عیسی هرگز برخلاف احکام خدا عمل نکرد، بلکه در برابر سنتهای انسانی که از تفسیر احکام خدا به وجود آمده بود، ایستادگی کرد. احکام خدا کافی هستند و ما هرگز نباید سنتهای انسانی (حتی سنتهای خوب) را با احکام خدا برابر بدانیم. (مرقس ۷: ۸-۹)

دو. آنان خاموش ماندند: جالب است که متهم کنندگان عیسی هیچ پاسخی برای این پرسش نداشتند.

ج. پس عیسی آن مرد را گرفته، شفا داد و مرخص فرمود: به نظر می‌رسد در خدمت شفای عیسی هیچ گونه مراسم یا شعبده بازی وجود نداشت. او در اینجا نیز به سادگی و بدون هیچ تشریفاتی این کار را انجام داد و آن مرد کاملا شفا یافت. به علاوه از آنجایی که بیماری این مرد (آب آوردن بدنش) بر ظاهرش تاثیر گذاشته بود، پس شفای این بیماری باید به خوبی مشهود بوده باشد. زیرا به سرعت ظاهرش تغییر کرد و شفا یافت. این یک معجزه قابل توجه بود.

 

۳. آیات (۵-۶) عیسی توضیح می‌دهد که چرا می تواند در روز سبت شفا دهد.

سپس رو به آنان کرد و پرسید: «کیست از شما که پسر یا گاوش در روز سبت در چاه افتد و بی ‌درنگ او را بیرون نیاورد؟» آنان پاسخی نداشتند.

الف. کیست از شما که پسر یا گاوش در روز سبت در چاه افتد و بی ‌درنگ او را بیرون نیاورد؟: توضیح عیسی ساده و منطقی بود و جایی برای بحث در آن وجود نداشت. اگر جایز بود که در روز سبت به حیوانات کمک شود، پس چقدر بیشتر شفای انسانی که در تصویر خدا آفریده شده است، جایز است!

یک. «اگر آنها می‌ گفتند خیر، آنوقت نمایان می شد که آنها رهبران مذهبی هستند که ارزش انسان برای آنها اهمیتی ندارد و اگر می‌ گفتند: بله، قوانین خودشان درمورد سبت را نادیده می‌گرفتند.» (پیت)

ب. آنان پاسخی نداشتند: یکی از دلایلی که آنها نمی‌توانستند پاسخی به عیسی بدهند این بود که عیسی با این مثالی که بیان کرد به متهم کنندگانش نشان داد کاری که می‌خواهد انجام دهد بسیار نیکو است و مخالفت آنها یعنی مخالفت با نیکویی. او در حقیقت با این سخنان به آنان ‌گفت: «شما اشخاص ظالم و بیرحم نیستید. شما حتی به حیوان نیازمند کمک می ‌کنید. پس اکنون با همان حس ترحم و محبت به شخصی که دردمند است، باید کمک کرد.»

یک. «با وجود اینکه خداوند، دیدگاه اشتباه و تعصب بی جای این اشخاص را سرزنش کرد، اما او این کار را  به طور مستقیم انجام نداده بلکه درمورد کار درست از آنها پرسش کرد و سپس از آنها خواست که آنها نیز آن کار درست را انجام دهند. هدف او این نبود که باعث شرمندگی آن افراد شود، بلکه می ‌خواست آنها نجات یابند.» (مورگان)

 

 

بخش دوم: عیسی در باره غرور و فروتنی آموزش می‌دهد

۱. آیه (۷) صحنه آموزش

چون عیسی دید میهمانان چگونه صدر مجلس را برای خود اختیار می‌کنند، این حکایت را برایشان آورد:

الف. این حکایت را برایشان آورد: داستانی که در پیش است یک حکایت واقعی از زندگی در کنار حقیقتی از کتاب مقدس است که مثالی از زندگی را ارایه می‌کند. حکایات عیسی افسانه نبودند. عیسی داستانهای جذاب با نتیجه اخلاقی تعریف نمی‌کرد. او  از موقعیتهای واقعی زندگی را که برای همه آشنا بود استفاده می‌کرد تا حقیقت خدا را پیش ببرد مخصوصا برای کسانی که آماده شنیدن حقایق بودند.

ب. چون عیسی دید میهمانان چگونه صدر مجلس را برای خود اختیار می‌کنند: در خانه این فریسی، عیسی متوجه شد، افراد به طرز ماهرانه ‌ای خودشان را در جایی قرار داده اند که در بهترین جای مجلس بنشینند؛ جایی که معمولا جای محترم ترین افراد بود.

یک. در زمان عیسی، مکان هایی که برای نشستن میهمانان در نظر گرفته می ‌شد، نشان دهنده  شان و مقام آنها بود. محترم ‌ترین شخص در جایگاهی مخصوص می ‌نشست. در کنار او جای دیگری بود که مخصوص شخصی بود که جایگاه پایین ‌تری از او داشت و به همین ترتیب جایگاه ها مشخص می ‌شد.

 

۲. آیات (۸-۹)  صدر مجلس را برای خود اختیار نکن.

چون کسی تو را به مجلس عروسی دعوت کند، بر صدر مجلس منشین، زیرا شاید کسی سرشناس ‌تر از تو دعوت شده باشد. در آن صورت میزبانی که هر دوی شما را دعوت کرده است، خواهد آمد و به تو خواهد گفت: «جایت را به این شخص بده» ناگزیر با سرافکندگی پایین مجلس خواهی نشست.

الف. چون کسی تو را به مجلس عروسی دعوت کند: در آن زمان، مجلس عروسی مهمترین گردهمایی در زندگی یهودیان بود. ترتیب صندلیهای افراد بر طبق جایگاه اجتماعی آنها مشخص می ‌شد.  

ب. بر صدر مجلس منشین: اگر کسی خودش در صدر مجلس می‌ نشست، ممکن بود میزبان آن مکان را برای شخص دیگری در نظر گرفته بوده باشد. پس باید از او می ‌خواست که از آن جایگاه بلند شود.

یک. ممکن است ما امروزه این چنین ترتیب خاصی در مجالس عروسی نداشته باشیم اما با این حال شرایطی مشابه در زندگی مدرن امروزه وجود دارد که باعث شود که احساس کنیم از دیگران مهمتر هستیم و یا احساس غرور و خود برتر بینی داشته باشیم.

ج. ناگزیر با سرافکندگی پایین مجلس خواهی نشست: عیسی به آنها احساس سرافکندگی را یادآوری کرد که معمولا بعد از غرور و خود برتر بینی می‌آید. وقتی ما اجازه دهیم دیگران (مخصوصا خدا) ما را بلند کند و در جایگاه بالاتری قرار دهد، دیگر در معرض این خطر سرافکندگی و شرم شخص خود برتر بین قرار نمی‌گیریم.

یک. کتاب مقدس به ما یادآوری می‌کند که نباید هرگز خودمان را از دیگران برتر بدانیم. ما باید به کار خود بپردازیم و خداوند را خدمت کنیم و اجازه دهیم او ما را برافرازد. «زیرا نه از شرق سرافرازی می‌آید، نه از غرب، و نه از میان بیابان! بلکه خداست که داوری می‌کند؛ یکی را به زیر می‌ کشد و دیگری را بر می‌افرازد.» (مزامیر ۷۵: ۶-۷)

۳. آیات (۱۰-۱۱)  پس حال چه کنیم: در پایین ترین مکان بشین و اجازه بده خداوند تو را بالا ببرد.

بلکه هر گاه کسی میهمانت کند، برو و در پایینترین جای مجلس بنشین، تا چون میزبان آید، تو را گوید: «دوست من، بفرما جای بالاتری بنشین.» آنگاه نزد دیگر میهمانان سرافراز خواهی شد. زیرا هر که خود را بزرگ سازد، خوار خواهد شد، و هر که خود را خوار سازد، سرافراز خواهد گردید.»

الف. برو و در پایینترین جای مجلس بنشین: وقتی در جای پایینی قرار می‌ گیریم لازم نیست که جلب توجه کنیم و بگوییم ما می‌توانستیم در جایگاه بالاتری قرار بگیریم و یا این که در آن جایگاه پایین خود را فروتن یا کوچک نشان دهیم و با حالات چهره و رفتار خود به همه بگوییم ما در واقع به آن جایگاه تعلق نداریم. اگر از جایی که خدا ما را در آن قرار می‌دهد راضی باشیم، به طور قطع چیزی شگفت انگیز در انتظارمان خواهد بود.

یک. عیسی فقط تعالیم محض به ما نمی‌دهد بلکه شیوه زندگی را به ما یاد می‌دهد. «با فروتنی دیگران را از خود بهتر بدانید.» (فیلیپیان ۲: ۳)

ب. «دوست من، بفرما جای بالاتری بنشین.» آنگاه نزد دیگر میهمانان سرافراز خواهی شد: ما باید با شادی جایگاه های پایین را بپذیریم و فکر نکنیم که از دیگران بهتر هستیم و به آن جایگاه تعلق نداریم. وقتی میزبان بیاید ما را به جایگاه بالاتری خواهد برد و این لذتبخش ‌تر خواهد بود (آنگاه نزد دیگر میهمانان سرافراز خواهی شد).

یک. به خصوص در خدمات مسیحی باید بدانیم این خداوند است که اشخاص را سرافراز می‌کند و هرگز شخصی نباید خودش تلاش کند تا خود را در جایگاه بالایی قرار دهد.

ج. زیرا هر که خود را بزرگ سازد، خوار خواهد شد، و هر که خود را خوار سازد، سرافراز خواهد گردید: هنگامی که به دنبال عزت برای خود هستم، همیشه فروتن خواهیم ماند. و اگر بر روی زمین نباشد حتما در ابدیت خواهد بود.  وعده سرافرازی برای افراد  فروتن و وعده حقارت برای افراد مغرور درنهایت در ابدیت تحقق خواهد یافت.

یک. ما امروزه همان رسوم فرهنگی را در مراسم عروسی نداریم. اما به طور حتم  برای بدست آوردن جایگاه یا موقعیتی خاص اشتیاق داریم و حتی گاهی یاد می ‌گیریم چطور نقاب روحانی بزنیم تا جایگاه بالاتری بدست آوریم.

دو. ممکن است جایگاه پایین را انتخاب کنیم و خود را افتاده و فروتن نشان دهیم تا دیگران ما را ببینند و با خود فکر کنند که چقدر فروتن هستیم، این نوعی غرور روحانی زیرکانه است که بسیار خطرناک است.

سه. ممکن است وقتی به جایگاه خاصی می ‌رسیم (یا از طریق اعمال ظاهری یا غرور زیرکانه) بگوییم «جلال بر خداوند، این کار خداوند است». اما در قلبمان می‌‌‌‌دانیم این کار خودمان بود، حیله خودمان و تلاش انسانی خودمان. باید همیشه این گفته جورج مک دونالد را به خاطر داشته باشیم که «در هر کاری که انسان بدون خدا انجام می‌دهد، منجر به بدبختی می‌شود؛ حتی اگر موفقیتی هم کسب شود در آخر به بدبختی می ‌انجامد.»

د. هر که خود را بزرگ سازد، خوار خواهد شد، و هر که خود را خوار سازد، سرافراز خواهد گردید: عیسی بهترین فردی بود که می‌توانست در این باره تعلیم دهد. زیرا او خود به طور کامل این تعلیم را بجای آورد. او نمونه عالی از شخصی است که شایسته والاترین جایگاه بود اما پایین ‌ترین جایگاه را برای خود اختیار کرد  و در نهایت آن جایگاه والا به او بخشیده شد (فلیپیان ۲: ۵-۱۱).

 

۴. آیات (۱۲-۱۴) عیسی به میزبانش درباره خطر غرور در هنگام تهیه لیست مهمانان هشدار داد.

سپس عیسی به میزبانش گفت: «چون ضیافت ناهار یا شام می ‌دهی، دوستان و برادران و خویشان و همسایگان ثروتمند خویش را دعوت مکن؛ زیرا آنان نیز تو را دعوت خواهند کرد و بدین ‌سان عوض خواهی یافت. پس چون میهمانی می ‌دهی، فقیران و معلولان و لنگان و کوران را دعوت کن که مبارک خواهی بود؛ زیرا آنان را چیزی نیست که در عوض به تو بدهند، و پاداش خود را در قیامت پارسایان خواهی یافت.»

الف. چون ضیافتِ ناهار یا شام می‌دهی، دوستان و برادران و خویشان و همسایگان ثروتمند خویش را دعوت مکن: عیسی به طور خاص در مورد میهمان­هایی که او دعوت کرده بود، صحبت کرد. او دید میزبان، میهمانانش را از روی احساس غرور و جاه طلبی انتخاب کرده است و از محبت به دیگران. عیسی به او گفت فقط آنانی را که می‌توانند چیزی به او باز گردانند را دعوت نکند.

یک. دعوت مکن : صحیح‌ تر است بگوییم «از روی عادت دعوت نکن» (گلدنهایز). این که ما گاهی دوستان، برادران و همسایگان ثروتمند خود را دعوت کنیم اشتباه نیست . اشتباه این هست که تنها این افراد را دعوت کنیم.

ب. زیرا آنان نیز تو را دعوت خواهند کرد و بدین ‌سان عوض خواهی یافت: این کار اشتباه است که فقط با اشخاصی معاشرت کنیم که می‌ توانند باعث پیشرفت ما شوند و یا چیزی به ما بدهند. بسیار آسان است که دوستی‌ هایمان را فقط به اندک افراد خاصی که از آنها سود می ‌بریم محدود کنیم و با افراد دیگر در ارتباط نباشیم.

یک. عیسی در اینجا به ما می‌گوید فقط با افرادی که می‌ توانند کاری برای ما انجام دهند معاشرت نکنیم. زیرا اگر اینگونه باشیم در حقیقت زندگی خود محور داریم. ما خوانده شده ‌ایم از عیسی پیروی کنیم و او به ما یاد داد که زندگی ما باید با محوریت دیگران باشد نه خودمان.

دو. وقتی ما به کسی هدیه‌ ای می‌ دهیم که نمی‌تواند عوض دهد، چیزی بی نظیر در انتظارمان خواهد بود. عیسی می‌گوید در این کار برکت زیادی نهفته است «دادن از گرفتن فرخنده‌ تر است» (اعمال ۲۰: ۳۵). این امر به ما کمک می‌کند تا خشنودی و لذت خدا را در بخشیدن هدیه نجات و برکت به قومش متوجه شویم.

ج. پاداش خود را در قیامت پارسایان خواهی یافت: این طرز زندگی ارزش زیادی دارد و در قیامت پارسایان، پاداش خود را به طور کامل دریافت خواهیم کرد. عیسی در اینجا دوباره نشان می‌دهد که چطور با دیدگاه ابدی در این دنیا زندگی کنیم.

یک. پاداش خود را … خواهی یافت: این به ما یادآوری می‌کند وقتی که ما بر طبق الگوی سخاوت خداوند زندگی کنیم هرگز بازنده نخواهیم بود.

 

بخش سوم: میهمانان ضیافت مسیح

۱. آیه (۱۵)  ابراز شگفتی برای ضیافت مسیح

چون یکی از مهمانان که با عیسی همسفره بود این را شنید، گفت: «خوشا به حال آن که در ضیافت پادشاهی خدا نان خورد.»

الف. یکی از میهمانان که با عیسی همسفره بود: عیسی هنوز برای صرف شام در خانه یکی از رهبران فریسی بود (لوقا ۱۴: ۱) و کمی پیش مقتدرانه به آنها درباره غرور، سنت گرایی و جاه طلبی هشدار داده بود. شاید آن یکی از مهمانان فکر کرد با گفتن چند کلمه ای تنش حاکم را بشکند.

ب. خوشا به حال آن که در ضیافت پادشاهی خدا نان خورد: این مرد از نیکویی و برکت ضیافتی صحبت کرد که در عهد عتیق به عنوان ضیافت عظیم مسیح بسیار به آن اشاره شده و در عهد جدید نیز به عنوان جشن عروسی بره شناخته شده است: «خوشا به حال آنان که به ضیافت عروسی آن بره دعوت شوند» (مکاشفه ۱۹: ۹).

 

 

۲. آیات (۱۶-۲۰) داستان  مثل ضیافت عظیم: دعوت شدگان و بهانه ها

عیسی در پاسخ گفت: «شخصی ضیافتی بزرگ ترتیب داد و بسیاری را دعوت کرد. چون وقت شام فرا رسید، خادمش را فرستاد تا دعوت‌ شدگان را گوید، «بیایید که همه چیز آماده است.» اما آنها هر یک عذری آوردند. یکی گفت: «مزرعه‌ ای خریده‌ ام که باید بروم آن را ببینم. تمنا اینکه معذورم بداری.» دیگری گفت: «پنج جفت گاو خریده ‌ام، و هم ‌اکنون در راهم تا آنها را بیازمایم. تمنا دارم معذورم بداری.» سومی نیز گفت: «تازه زن گرفته ‌ام، و از این رو نمی‌توانم بیایم.»

الف. شخصی ضیافتی بزرگ ترتیب داد و بسیاری را دعوت کرد: عیسی مثالی آورد از شخصی که میهمانی بزرگی ترتیب داد و عده بسیاری را به این میهمانی دعوت کرد. طبیعتا انتظار می ‌رفت مردم از دعوت شدن به چنین مهمانی عظیمی هیجان ‌زده و خوشحال باشند.

ب. بیایید که همه چیز آماده است: قبل از اینکه ساعت اختراع شود، میهمانان از قبل به ضیافت دعوت می‌ شدند. اما زمان دقیق مهمانی درست در همان روز به مهمانان اعلام می ‌شد.

یک. این امر بدین معنا بود که عده بسیاری وقتی برای اولین بار دعوت شدند، این دعوت را پذیرفتند اما هنگامی که زمان دقیق مهمانی اعلام شد، منصرف شدند و تغییر عقیده دادند. «وقتی شخصی دعوت اول را می ‌پذیرفت اگر در روز مهمانی تغییر عقیده می ‌داد و این دعوت را رد می‌کرد، توهین بسیار زیادی به میزبان کرده بود.» (بارکلی)

دو. با کمی تفکر می‌ توانیم دریابیم که خداوند همه را چیز آماده کرده است تا مردم بیایند و از او دریافت کنند. ما هم می ‌توانیم نزد خداوند برویم و ببینیم او همه چیز را برای ما آماده کرده است.

ج. اما آنها هر یک عذری آوردند: محوریت این مثال  در عذرها و توجیهاتی است که میهمانان بیان کردند. بهانه ‌های آنها متفاوت بود اما مفهومشان یکی بود – هر یک عذری آوردند.

یک. انسان ها برای توجیه خود، عذر و بهانه می ‌آورند تا کسی را متقاعد و راضی کنند و شاید هم نومید کنند. تا زمانی که بهانه ‌ها به پایان نرسد، امید آغاز نمی‌شود. «عذرها، نوعی لعنت هستند و در جایی که هیچ عذر و بهانه ‌ای نمی ‌آورید، آنگاه امید در شما شکوفا خواهد شد.» (اسپورجن)

دو. در این داستان افراد برای اینکه برای رد کردن دعوت مهمانی خود را توجیه کنند، شروع کردند به عذر و بهانه آوردن. ممکن است بسیاری این سوال مهم را بپرسند: «اگر مسیحیت حقیقت و نیکویی است پس چرا عده زیادی این دعوت را نمی‌ پذیرند؟ چرا عده بسیاری مسیحیت را قبول نمی‌کنند؟»

د. مزرعه‌ ای خریده‌ام … پنج جفت گاو خریده ‌ام: دو بهانه اول درمورد مسایل مادی بود که بسیار احمقانه بودند. آن شخص نادان اول، یک تکه زمین خریده و برای بازرسی آن می رفت و شخص نادان دوم هم ده گاو خریده که برای آزمودن آنها هیجان داشت.

یک. وقتی چیز جدیدی می ‌خریم، برای آن هیجان و اشتیاق داریم. اشتیاق برای چیزهای مادی، رایج ترین بهانه برای پیروی نکردن از عیسی است.

ه. تازه زن گرفته ‌ام: بهانه ‌ای که شخص سوم مطرح کرد خانوده ‌اش بود. او خانواده ‌اش را در اولویت و مهمتر از هر چیز دیگری قرار داد. بهترین درسی که می ‌توانیم به خانواده‌ مان یاد دهیم این است که آنها در اولویت ما نیستند، بلکه مسیح برای ما قبل از هر چیزی اهمیت دارد و اولویت زندگی ماست.

یک. این اشخاص با بهانه‌ هایی که مطرح کردند باعث محرومیت خودشان شدند. بهانه ‌های آنها فقط یک پرده نازک بود که می‌خواستند از طریق آن دلیل حقیقی نپذیرفتن دعوت مهمانی را پنهان کنند. «در پشت هر بهانه ‌ای، یک عدم اشتیاق وجود دارد» (مورگان). هیچ دلیل منطقی‌ ای وجود ندارد که باعث شود کسی در این مهمانی شرکت نکند، تنها دلیل این است که آنها تمایل نداشتند در این مهمانی حضور داشته باشند.

دو. نمی‌توانم بیایم: «این شخص با گفتن «من نمی‌توانم بیایم» سعی داشت دعوت را رد کند و امیدوار بود میزبان درک کند که او کار مهمتری دارد. او نمی‌خواست بیش از این بحث کند. او هیچ توضیحی نداد و بدون مقدمه گفت نمی‌خواهم بیش از این وقتم را بگیری، من نمی ‌آیم.» (اسپورجن)

۳. آیات (۲۱-۲۴) داستان ضیافت عظیم:‌ پر کردن مهمانی از مهمانان

 پس خادم بازگشت و سرور خود را آگاه ساخت. میزبان خشمگین شد و به خادم دستور داد به کوچه و بازار شهر بشتابد و فقیران و معلولان و کوران و لنگان را بیاورد. خادم گفت: «سرور من دستورت را انجام دادم، اما هنوز جا هست» پس آقایش گفت: «به جاده ‌ها و کوره ‌راههای بیرون شهر برو و به ‌اصرار مردم را به ضیافت من بیاور تا خانه ‌ام پر شود. به شما می‌ گویم که هیچ‌ یک از دعوت ‌شدگان، شام مرا نخواهند چشید. ‌»

الف. پس خادم بازگشت و سرور خود را آگاه ساخت: میزبان مهمانی به احتمال از این اخبار بسیار تعجب کرد. او به طور قطع خشمگین هم شد. بسیار عجیب و توهین آمیز بود که بسیاری دعوت به این مهمانی عظیم و شکوهمند را نپذیرفته و بهانه آورده بودند.

ب. به کوچه و بازار شهر بشتابد و فقیران و معلولان و کوران و لنگان را بیاورد: با وجود آنکه کسانی که نخستین بار به مهمانی دعوت شده بودند، این دعوت را رد کردند اما میهمانی همچنان برگزار می ‌شد زیرا میزبان به دلایل واهی این میهمانی را ترتیب نداده بود.

یک. می‌بینیم که وقتی آن مرد فریاد برآورد «خوشا به حال آن که در ضیافت پادشاهی خدا نان خورد» (لوقا ۱۴: ۱۵)  عیسی به او پاسخ داد و از او پرسید: « با وجود اینکه این ضیافت را تحسین می‌ کنی اما آیا آماده هستی دعوت برای حضور در این ضیافت را بپذیری؟ آیا بهانه نخواهی آورد؟»

ج. به ‌اصرار مردم را به ضیافت من بیاور تا خانه ‌ام پر شود: میزبانِ این مهمانی مقرر کرده بود که عده ‌ای بیایند و از تدارکات این ضیافت لذت ببرند. حال که دعوت شدگان نخستین، بهانه آوردند و دعوت میهمانی را نپذیرفتند، میزبان به خادم خود دستور داد تا برود و مردم دیگر را با اصرار و تشویق به میهمانی آورد تا خانه پر شود (به ‌اصرار مردم را به ضیافت من بیاور).

یک. عیسی از کلمه اصرار استفاده کرد که اشتیاق عظیم خداوند برای پر شدن خانه ‌اش را نشان دهد. به علاوه، این افراد آواره و مطرود نیاز داشتند کاملا متقاعد شوند به آنها خوشامد گفته می‌شود و با محبت و احترام با آنها برخورد خواهد شد.

دو. «بنابراین اگر می‌ خواهیم باعث نجات گناهکاران بسیاری شویم باید از مکان امن خود خارج شویم و به جاهای شلوغ که مردم عادی در آنجا حضور دارند برویم. ما باید در خیابان، بازارها و پارکها به موعظه انجیل بپردازیم.» (اسپورجن)

سه. متاسفانه آگوستین و برخی دیگر از عبارت به ‌اصرار … بیاور به عنوان توجیهی برای اجبار مردم برای گرویدن به مسیحیت استفاده می‌کنند که گاهی اوقات شامل شکنجه و آزار می‌شود. «این عبارت به عنوان یک دستور ضروری برای به زور وادار کردن مردم به داشتن ایمان مسیحی استفاده شد. این دستور به عنوان دفاع از اعمال نادرستی همچون تفتیش افراد، شکنجه، تهدید به مرگ و زندان، قطع کردن انگشتان دست افراد، بدعتها و همه اعمال شرم آور در مسیحیت مورد استفاده قرار گرفت.» (بارکلی)

چهار. حتی جان تراپ (1601- 1669) با این عقیده موافق بود. «این ممکن است به معنی حاکمیت مسیحیت باشد. زیرا این وظیفه حاکم است که به امور و اعمال ظاهری رسیدگی کند.»

پنج. بروس درباره عبارت به ‌اصرارمی‌گوید: «این عبارت در وهله اول نشان دهنده اشتیاق میزبان برای پر شدن کامل خانه ‌اش است و در وهله دوم به این مفهوم است که فشار نیاز است تا بر شک و تردید افراد بر این دعوت غلبه شود و آنها باور کنند این یک دعوت بسیار جدی است. ممکن بود آنها در ابتدا خادم را تمسخر کنند.»

شش. «مفسرین به خوبی تشخیص می‌دهند که این متن به طور نا محسوس به غیر یهودیان اشاره دارد، آنها نیز دعوت شدند تا از طریق ایمان به مسیح وارد ملکوت خداوند شوند.» (پیت)

 

بخش چهارم: بهای پذیرفتن دعوت

۱.آیات (۲۵-۲۶)‌ شاگردان باید مسیح را اولویت خود قرار دهند.

جمعیتی انبوه عیسی را همراهی می‌کرد. او رو بدیشان کرد و گفت: هر که نزد من آید و از پدر و مادر، زن و فرزند، برادر و خواهر، و حتی از جان خود نفرت ندارد، شاگرد من نتواند بود.

الف. جمعیتی انبوه عیسی را همراهی می‌کرد: از آن جایی که عیسی به راهش به سمت اورشلیم ادامه می ‌داد، عده بسیاری با او همراه شده بودند. او شروع کرد به تعلیم دادن این جمعیت انبوه. (او رو بدیشان کرد و گفت).

ب. شاگرد من نتواند بود: عیسی خیلی واضح درمورد خصوصیات شخصی صحبت کرد که نمی‌توانست شاگرد او محسوب شود. کلمه شاگرد به معنی «یاد گیرنده» است. یک شاگرد، کسی است که همواره در حال یادگیری از عیسی است.

یک. پیشتر عیسی گفت که آمدن به نزد خدا مانند پذیرفتن دعوت ضیافت است (لوقا 1۴ :1۶-24). عیسی در اینجا با دقت مواردی را مطرح کرد که نشان ‌دهد شاگرد او شدن به سادگیِ پذیرفتن دعوت میهمانی نیست.

ج.  هر که نزد من آید و از پدر و مادر، زن و فرزند، برادر و خواهر، و حتی از جان خود نفرت ندارد، شاگرد من نتواند بود: عیسی با جسارت اعلام کرد که شاگردان حقیقی بدون هیچگونه وابستگی نزد او می‌آیند و او را اولویت زندگی خود قرار می‌دهند و بقیه روابط آنها در اولویت پایین تری از وفا داری و اطاعت از مسیح تعریف می‌شود.

یک. این یک درخواست جسورانه است. تا آن زمان هیچ یک از انبیا و رسولان چنین سرسپردگی و تعهد شخصی را خواستار نبودند. اگر عیسی خدا نباشد، این یک دعوت به بت پرستی و شاید دیوانگی می‌توانست باشد.

دو. ناپلئون این حکم را به خوبی درک کرد و گفت: «من انسان ها را می ‌شناسم و می ‌گویم که عیسی مسیح یک انسان محض نبود. او را نمی‌توان با هیچ انسان دیگری در دنیا مقایسه کرد. الکساندر کبیر، سزار و من، امپراطوری‌ هایی بنا کردیم. اما این امپراطوریها را بر چه پایه‌ هایی بنا کردیم؟ بر قدرت. اما عیسی مسیح امپراطوری ‌اش را بر محبت بنا کرد و تا این زمان میلیونها انسان برای او جان خود را فدا کردند.»

د. نفرت ندارد: در کتاب مقدس به طور مکرر می‌بینیم که عیسی، اساس محبت را بنا می‌کند و نه نفرت. اما در اینجا عیسی بر کلمه نفرت تاکید کرد تا تفاوت عظیم بین سرسپردگی ما به عیسی و سرسپردگی به افراد و چیزهای دیگر را نشان دهد.

یک. « کلمه نفرت فقط کابرد مقایسه‌ ای دارد و نه کاربرد معنایی. برای روشن شدن این مطلب، عیسی گفت ما در آستانه نفرت از زندگی مان قرار خواهیم گرفت.» (اسپورجن)

دو. معمولا، شاگردی مسیح باعث می‌شود تا افراد در خانواده شخص بهتری شوند و بیشتر از قبل نسبت به خانواده خود محبت داشته باشند؛ شاگردی مسیح به طور خودبخود باعث جدایی اعضای خانواده نمی‌شود. اما گاهی اوقات ناگزیر این جدایی ‌ها به وجود می‌آید و بیشتر در میان فرهنگهای غیر مسیحی یا ضد مسیحی پیش می‌آید.

سه. بزرگترین بت پرستی ‌ها از چیزهای بد نمی‌آید بلکه از چیزهای نیکو سر رشته می‌ گیرد؛ مانند عشق و محبت به روابط خانوادگی. بزرگترین تهدیدها برای بهترین چیزها (چیزهایی که باید در اولویت اول باشند) از چیزهایی می‌آید که باید اولویت دوم باشند.

۲. آیه (۲۷)  شاگردان باید برای مرگ آماده باشند.

و هر که صلیب خود را بر دوش نکشد و از پی من نیاید، شاگرد من نتواند بود.

الف. و هر که: به یاد داشته باشید که عیسی این سخنان را در میان جمعیتی انبوه بیان کرد و به آنها اصول شاگردی را معرفی کرد. به خصوص اینکه شاگردی چیزی بیش از پذیرفتن یک دعوت است.

ب. صلیب خود را بر دوش نکشد و از پی من نیاید: سخنانی که اینجا عیسی با جمعیت انبوهی در میان می ‌گذارد شباهت بسیاری دارد به اصولی که او در لوقا ۹: ۲۳ با شاگردانش به طور خصوصی مطرح کرده بود. او تعلیم داد که شاگرد مسیح بودن مانند حمل کردن صلیب خود است.

یک. شنیدن این اصل شاید برای شنوندگان هولناک بود. هنگامی که عیسی این سخنان را بیان می‌کرد، همه شنوندگان منظور او را به خوبی درک می‌کردند. در دنیای روم آن زمان، قبل از اینکه شخصی بر صلیب کشیده شود باید صلیب خودش (یا حداقل تیرک افقی آن) را تا محل اعدام حمل می‌کرد. وقتی که رومیان می ‌خواستند یک جنایتکار را مصلوب کنند فقط او را به صلیب میخکوب نمی‌کردند بلکه اول صلیب را به او می‌ آویختند.

دو. در آن زمان همه می‌دانستند «هنگامیکه ژنرال رومی، واروس، قیام یهودا را در جلیل سرکوب کرد (در سال چهارم قبل میلاد) حدود دو هزار یهودی را مصلوب کرد و آنها را در دو طرف جاده ‌ای که مسیر جلیل بود قرار داد.»(بارکلی)

سه. حمل کردن صلیب همیشه به مرگ بر روی صلیب منتهی می‌شود. هیچ کس برای تفریح صلیب حمل نمی‌کند. اولین شنوندگان عیسی احتیاجی به توضیح درمورد صلیب نداشتند؛ آنها می‌دانستند صلیب یک ابزار اجتناب ناپذیر برای حقارت، شکنجه و مرگ بود. وقتی کسی صلیب بر می‌داشت نمی‌توانست دیگر آن را زمین بگذارد. این یک سفر بی بازگشت بود.

ج. صلیب خود: عیسی به جای «صلیب» از عبارت «صلیب خود» استفاده کرد. مفهومی که در این عبارت وجود دارد این است که هر کسی صلیب مخصوص خود را دارد و تجربه هر شخصی از صلیب با تجربه شخص دیگر متفاوت است.

یک. ایده کلی درباره این سخنان عیسی درمورد حمل کردن صلیب این است که منفعلانه تسلیم انواع رنج‌ها مانند نومیدی‌ ها، درد ها، بیماری ‌ها و غم و اندوه شدن، اشتباه است و این صلیب محسوب نمی‌شود… کسی که به خاطر خدمت به مسیح تسلیم سختی‌ ها می‌شود و خود را از همه وابستگی‌ ها و علایق آزاد می ‌سازد می‌ تواند شاگرد مسیح بشود.» (گلدنهایز)

د. از پی من نیاید: عیسی آشکار کرد کسی که صلیب خود را حمل کند، از زندگی و الگوی او پیروی کرده است. عیسی در اینجا نشان داد که او نیز صلیب خودش را حمل کرده و جلوتر از همه خواهد رفت.

یک. او صلیب خود را حمل نمود، پس پیروان او نیز باید صلیب خود را حمل کنند. او به سمت مرگ قدم برداشت، پس شاگردانش نیز باید به سمت مرگ قدم بردارند. این ساده ‌ترین نوع پیروی از عیسی است.

دو. «عیسی وقتی گفت در مسیر اورشلیم است، می‌دانست که در حقیقت در مسیر صلیب است اما جمعیتی که همراه او بودند فکر می‌کردند او در مسیر تشکیل یک امپراطوری است.» (بارکلی)

ه. شاگرد من نتواند بود: عیسی آشکار کرد فقط کسانی که صلیب خود را حمل کرده اند، می‌توانند شاگرد او باشند. گاهی ما در ارائه انجیل به دیگران، این حکم را دست کم می‌ گیریم و به آنها این فکر را انتقال می‌دهیم که برای اینکه نزد عیسی بیایند فقط کافی است برخی حقایق را بپذیرند در حالیکه لازمه ایمان مسیحی، تسلیم زندگی به عیسی است.

یک. «این احتمال وجود دارد که شخصی پیرو عیسی باشد، اما شاگرد او نباشد. این امر مانند این است که شخصی فقط به همراه لشکریان به جنگ برود اما سرباز نباشد.» (بارکلی)

 

۳. آیات (۲۸-۳۳)‌  اهمیت ارزیابی بهای پیروی از عیسی

کیست از شما که قصد بنای برجی داشته باشد و نخست ننشیند تا هزینه آن را برآورد کند و ببیند آیا توان تکمیل آن را دارد یا نه؟ زیرا اگر پی آن را بگذارد اما از تکمیل بنا درماند، هر که بیند، استهزا کرده، گوید: «این شخص ساختن بنایی را آغاز کرد، اما از تکمیل آن درمانده است!» و یا کدام پادشاه است که راهیِ جنگ با پادشاهی دیگر شود، بی ‌آنکه نخست بنشیند و بیندیشد که آیا با ده هزار سرباز می ‌تواند به رویارویی کسی رود که با بیست هزار سرباز به جنگ او می‌آید؟ و اگر بیند که او را توان رویارویی نیست، آنگاه تا سپاه دشمن دور است، سخنگویی خواهد فرستاد تا جویای شرایط صلح شود. به همین‌ سان، هیچ‌ یک از شما نیز تا از تمام دارایی خود دست نکشد، شاگرد من نتواند بود.

الف. نخست ننشیند تا هزینه آن را برآورد کند:‌ عیسی با توجه به مثال بنای برج می‌گوید «بنشین و ببین آیا می‌ توانی مرا پیروی کنی.»

ب. بی‌ آنکه نخست بنشیند و بیندیشد که آیا با ده هزار سرباز می ‌تواند به رویارویی کسی رود که با بیست هزار سرباز به جنگ او می‌آید: عیسی با توجه به مثال پادشاه می‌گوید «بشین و ببین آیا می ‌توانی احکام مرا به انجام رسانی.»

یک. عیسی با این مثالها چنین مفهومی را به ما می ‌رساند که کار ملکوت او شبیه بنای ساختمان و جنگ است. همه این کارها قبل از شروع نیاز به تفکر و ارزیابی کردن دارند.

ج. به همین‌ سان، هیچ‌ یک از شما نیز تا از تمام دارایی خود دست نکشد، شاگرد من نتواند بود: در اینجا با چالش دشواری برای درک و کاربرد این آیات روبرو هستیم. زیرا دو موضوع مهم وجود دارد که باید از آنها اجتناب کنیم.

یک. ما هرگز نباید این طرز فکر را به دیگران بدهیم که قبل از اینکه نزد عیسی بیایند باید زندگی‌ هایشان را پاک سازند. این امر مانند این است که شخصی قبل از اینکه دوش بگیرد باید تمیز باشد.

دو. در عین حال هرگز نباید این طرز فکر را به دیگران انتقال دهیم که بعد از اینکه نزد عیسی می‌آیند او  می‌خواهد بدون مشارکت خود افراد زندگی آنها را پاک سازد.

سه. برای شاگردان حقیقی عیسی  (شاگردانی که در میان آن جمعیت عظیم همراه عیسی بودند و سخنان او را می ‌شنیدند لوقا ۱۴: ۲۵) مهم است که بهای شاگردی او را بسنجند و سپس انتخاب کنند که می‌ خواهند شاگرد او باشند یا می خواهند او را انکار کنند. آنها باید ارزیابی کنند که اگر با خدا مخالفت کنند چه هزینه ای برای آنها خواهد داشت؟ از مخالف با خدا چه سودی به دست می آورند؟ شاگرد مسیح بودن دارای بها و هزینه ای است اما بهای انکار او بسی بیشتر است.

د. از تمام دارایی خود دست نکشد: متن یونانی باستانی این عبارت به مفهوم «خداحافظی کردن با چیزی» است. عیسی به ما گفت با هر آنچه داریم خداحافظی کنیم و آنها را به او بسپاریم.

۴. آیات (۳۴-۳۵)‌ با در نظر گرفتن نیازمندی های شاگرد مسیح بودن،‌ دنباله رو کم اشتیاق او نباشید

«نمک نیکوست، اما اگر خاصیتش را از دست بدهد، چگونه می ‌توان آن را باز نمکین ساخت؟ نه به کار زمین می‌آید و نه در خور کود است؛ بلکه آن را دور می‌ ریزند. هر که گوش شنوا دارد، بشنود!»

الف. اما اگر خاصیتش را از دست بدهد: اگر نمک، نمکین بودن خود را از دست بدهد دیگر استفاده ای ندارد. ایمانداری هم که به شباهت این دنیا شده و درگیر فساد شده است، مشخصه، طعم و ارزشهایش را از دست داده و دیگر به عنوان ایماندار مسیح به کار نمی‌آید.

ب. نه به کار زمین می‌آید و نه در خور کود است: نمک زمانی مفید است که ماهیت نمکی داشته باشد. یک مسیحی هم زمانی مفید است که ماهیت مسیح را داشته باشد.

۵. آیه (۱) از باب ۱۵  عکس‌ العمل جمعیت به دعوت عیسی

و اما خراج گیران و گناهکاران جملگی نزد عیسی گرد ‌می ‌آمدند تا سخنانش را بشنوند.

الف. اما خراج گیران و گناهکاران جملگی: در میان جمعیت عظیمی که در لوقا ۱۴: ۲۵ توصیف شده است، گناهکاران بد نامی وجود داشتند که به عیسی نزدیک شدند تا به این دعوت او به شاگردی پاسخ دهند.

یک. این دعوت به شاگردی به محبت به عیسی تاکید داشت و پاسخ به این دعوت در نتیجه محبت به او بود.

ب. نزد عیسی گرد ‌می ‌آمدند تا سخنانش را بشنوند: لزومی نداشت آنها همان لحظه به فوریت  اعتماد و محبت خود را به عیسی نشان دهند، پس آنها نزدیکتر شدند تا بیشتر از او بشنوند. گناهکاران و رد شدگان جامعه ، محبت عیسی را در این دعوت شاگردی دیدند و به آن پاسخ دادند.

یک. اگر حقیقت با محبت بیان شود، آنگاه مردم به این انجیل چالش برانگیز پاسخ می‌دهند. وقتی برخی احکام و حقایق انجیل را برای خودمان و دیگران بی اهمیت جلوه می ‌دهیم در واقع کاری بسیار مهلک انجام داده ‌ایم.