Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

لوقا ۱۲. رویکردهایی برای پیروان عیسی

بخش اول: نوع رویکردی که افرادی که با ستم رو به رو می شوند باید داشته باشند.

۱. آیات (۱-۳) هشدار نسبت به ریاکاری

در این هنگام، هزاران تن گرد ‌آمدند، چندان که بر یکدیگر پا می‌نهادند. عیسی نخست با شاگردان خود سخن آغاز کرد و گفت: «از خمیرمایه فریسیان که همانا ریاکاری است، دوری کنید. هیچ چیز پنهان نیست که آشکار نشود و هیچ چیز پوشیده نیست که عیان نگردد .آنچه در تاریکی گفته‌اید، در روشنایی شنیده خواهد شد، و آنچه پشت درهای بسته نجوا کرده اید، از فراز بامها اعلام خواهد گردید.

الف. در این هنگام، هزاران تن گرد ‌آمدند: هنگامی که عیسی به راهش به سمت اورشلیم ادامه می ‌داد، جمعیت زیادی به سوی او آمدند تا سخنان او را بشنوند. ازدحام جمعیت به قدری زیاد بود که عده‌ ای مجروح شدند (چندان که بر یکدیگر پا می‌نهادند).

ب. از خمیر مایه فریسیان که همانا ریاکاری است، دوری کنید: عیسی اول با شاگردانش سخن گفت (عیسی نخست با شاگردان خود سخن آغاز کرد) و به آنها درباره خطر بزرگ ریاکاری هشدار داد و آن را به خمیر مایه تشبیه کرد.

یک. شباهت ریاکاری به خمیر مایه به این مفهوم است که حتی تنها مقدار کمی از آن می ‌تواند بر حجم عظیمی تاثیر بگذارد. مقدار کمی ریاکاری می ‌تواند مانند مقدار کمی سم آرسنیک باشد. حال که شاگردان در میان مردم محبوبیت بسیاری بدست آورده بودند بسیار مهم بود که این موضوع را به خاطر بسپارند. وسوسه ریاکاری اغلب اوقات برای آنانی که از سنجش موفقیتهای ظاهری لذت می ‌برند، بسیار نیرومند است.

دو. «ریاکاری مانند خمیر مایه عمل می‌کند 1. پخش می‌شود 2. باعث حجم گرفتن می‌شود 3. باعث ترشیدگی می‌شود» (تراپ)

سه. برخی بر این عقیده هستند که تنها راه اجتناب از ریاکاری این است که هرگز خواهان استانداردهای بالاتر نباشیم. اما این موضوع هم برای خودمان و هم برای جامعه ‌مان خطرناک است. ما باید بخواهیم که به استانداردهای بالاتری دست یابیم اما در عین حال هم باید نسبت به سختی­هایمان در تحقق این استانداردها امین باشیم.

ج. هیچ چیز پنهان نیست که آشکار نشود و هیچ چیز پوشیده نیست که عیان نگردد: پایه ریاکاری، پنهان کاری است. هنر ریاکار بودن به این بستگی دارد که شخص چقدر بتواند پنهان کاری و کتمان کند اما روزی همه چیز آشکار خواهد شد. ما شاید بتوانیم در برابر مردم ریاکاری کنیم اما هرگز نمی‌توانیم در حضور خدا ریاکاری کنیم. او می ‌تواند پشت نقاب شخص ریاکار را به خوبی ببیند.

یک. در سال 1985 یک واعظ و مبشر معروف، کتابی درباره گناهان رایج در امریکا نوشت و به طور خاص درباره گناهان جنسی و پورنوگرافی صحبت کرد. اما کمی بعد او با اندوه و پشیمانی اعتراف کرد که سالها درگیر این گناهان بوده است و وعده داد که توبه می‌کند. اما چند سال بعد به دلیل جرمی مشابه در جاده دستگیر شد. شاید ریاکاری او باعث تعجب مردم شده باشد، اما خدا هرگز تعجب نکرد. زیرا او همیشه از این موضوع آگاه بوده است.

۲. آیات (۴-۵) از ظلم و ستم نترسید.

دوستان، به شما می‌ گویم از کسانی که جسم را می ‌کشند و بیش از این نتوانند کرد، نترسید. به شما نشان می ‌دهم از که باید ترسید: از آن که پس از کشتن جسم، قدرت دارد به دوزخ اندازد. آری، به شما می‌ گویم، از اوست که باید ترسید.

الف. دوستان، به شما می ‌گویم: به سختی می ‌توان تشخیص داد که در اینجا عیسی خطاب به شاگردانش (مطابق ۱۲: ۱-۳) سخن می‌گوید یا جمعیتی که در آنجا حضور داشتند. شاید بهترین برداشتی که می ‌توانیم از متن داشته باشیم این باشد که در اینجا مخاطبین عیسی شاگردانش هستند. اما باید به یاد داشته باشیم که در آنجا عده زیادی نیز برای شنیدن سخنان عیسی حضور داشتند.

یک. ارتباطی که می‌ توانیم بین این سخن و سخن قبلی ایجاد کنیم این است که همیشه ریاکاران افراد پارسا را تحقیر و اذیت می‌کنند. بنابراین پیروان عیسی باید همیشه برای رویارویی با ظلم و ستم آماده باشند.

ب. از کسانی که جسم را می ‌کشند و بیش از این نتوانند کرد، نترسید: وقتی عیسی درباره جفا و شهادت با شاگردانش سخن می ‌گفت، می‌دانست همه آنها بغیر از یوحنا بخاطر او شهید خواهند شد. او همچنین از رنجی که در آینده برای خودش مقرر شده بود آگاه بود.

یک. کمی قبل، عیسی درباره مخالفتهای که با او خواهد شد، با شاگردانش صحبت کرده بود (لوقا ۱۱: ۵۳-۵۴). پس منطقی است که فکر کنیم شاگردان در اینجا دچار نگرانی و ترس بیشتری شدند. آنها نیاز داشتند آرامش عیسی را داشته باشند و ترس نسبت به این تفکر را کنار بگذارند.

 

ج. بیش از این نتوانند کرد: بیشترین کاری که شکنجه ‌گران می‌توانند انجام دهند، کشتن جسم است. اما خداوند دارای قدرت مطلق بر مرگ و حیات ایمانداران است. بنابراین ما نباید از کسانی که به ما آزار می ‌رسانند و یا از شکنجه گران بترسیم. بلکه باید در ترس و احترام به خداوند زندگی کنیم تا همین موضوع باعث شود خدا را بیش از انسان اطاعت کنیم.

یک. «هر انسانی یک زندگی برای از دست دادن دارد و یک روح برای نجات یافتن؛ و دیوانگی است که نجات روحش را قربانی حفظ زندگیش کند.» (کلارک)

د. به شما نشان می ‌دهم از که باید ترسید؛ از آن که پس از کشتن جسم، قدرت دارد به دوزخ اندازد: کلمه‌ ای که در اینجا دوزخ ترجمه شده است از عبارت جهنم دره یا همان دره هنوم گرفته شده است. این مکان در مرز جنوب غربی اورشلیم واقع شده است و در عهد عتیق مکانی برای قربانی کردن کودکان برای مولوخ بود (دوم تواریخ ۲۸: ۳، ارمیا ۷: ۳۰-۳۱ ، ۱۹: ۱-۶ ، ۳۲: ۳۵). پادشاه یوشیا اصلاحاتی انجام داد و قربانی کردن کودکان را در « دره هنوم» ممنوع اعلام کرد (دوم پادشاهان ۲۳: ۱۰) و بعد از آن، این مکان به محل انبار زباله تبدیل شد و با آتشی دایمی سوزانده ‌شد. در زمان عیسی این مکان تبدیل به استعاره ‌ای برای ابدیت بود (عذاب آتش) و در برخی متون عهدجدید به عنوان دریاچه آتش خوانده شده است (مکاشفه ۱۹: ۲۰، ۲۰: ۱۰-۱۵)

ه. آری، به شما می ‌گویم، از اوست که باید ترسید: می ‌توان میلیونها نمونه از افرادی را نام برد که برای عیسی در شکنجه ‌ها و جفا ها ایستاده ‌اند. اینها کسانی هستند که خدا را بیش از انسان تجلیل می‌کنند. در ادامه بخشی از داستان مردی انگلیسی به نام رولاند تیلور را با هم می‌خوانیم.

یک. جان رایل در کتابی که اولین بار در سال 1890 منتشر کرد، مرگ رولاند تیلور را توصیف می‌کند. تیلور به دلیل برخی باورهایش در انگلستان مورد شکنجه قرار گرفت. او باورهای متفاوتی داشت؛ مثلا باور داشت کشیش ‌ها می‌توانند ازدواج کنند و یا اینکه در شام خداوند، نان و شراب واقعا به خون و بدن مسیح تبدیل نمی‌شود، همین باورها باعث شده بود که او متحمل جفاهای بسیاری شود.

دو. در آخرین روز از ژانویه سال 1555، تیلور به اتهام ارتداد و ایجاد تفرقه در کلیسا، به همراه دو تن دیگر در حضور اسقف وینچستر حاضر شدند. وقتی آنها نپذیرفتند که از این اعتقادات شان دست بردارند، به مرگ محکوم شدند. بعد از اینکه حکم مرگ برای آنها صادر شد، به اسقف گفتند «می‌‌‌‌دانیم خداوند، قاضی عادل است و خون ما را که بر دستان شماست می ‌بیند. اما شما که بسیار مغرور هستید باید روزی به دلیل این عمل ضد مسیح و آزار رساندن به گله خداوند توبه کنید.»

سه.  در چهارم فوریه، تیلور از خدمت کهانت اخراج شد و همان شب به همسر و پسرش اجازه داده شد تا بیایند و با او شام بخورند. بعد از صرف شام، آنها با اندوه و اشکها او را ترک کردند.  روز بعد، برای اجرای حکم، او را به شهر هدلی که شهری بود که در آن به عنوان کشیش خدمت می‌کرد، بردند تا او در برابر چشمان اعضای کلیسایش بسوزانند.

چهار. صبح پنجم فوریه وقتی زندان لندن را ترک می‌کردند، هوا هنوز تاریک بود. همسر تیلور که متوجه شده بود او را صبح زود برای مجازات خواهند برد، به همراه دو دخترش در بیرون زندان منتظر ایستاده بود. او شروع به صدا کردن تیلور کرد. داروغه به او اجازه داد برای آخرین بار با همسرش و دخترانش ملاقات کند. رولاند تیلور، دخترانش را در آغوش گرفت و با همسرش الیزابت زانو زد و نزد خدا دعا کرد. آنها با هم دعا کردند سپس یکدیگر را در آغوش گرفتند و بوسیدند، تیلور به همسرش گفت: «بدرود همسر عزیز من، آرامش خداوند با تو باشد زیرا من نیز در وجدان آرام هستم؛ خداوند برای فرزندان من پدری خواهد کرد.» او دخترش ماری را بوسید و گفت: «خداوند تو را برکت دهد و دعا می‌ کنم از تو یک خادم نیکو بسازد.» سپس الیزابت را بوسید و گفت: «خداوند تو را برکت دهد، دعا می‌ کنم برای مسیح و کلام او با قوت و غیرت بایستی.» سپس وقتی آنها را همراهی می‌کرد که بروند، همسرش گفت: «خداوند با تو باشد رولاند عزیزم. با فیض خداوند تو را در هدلی ملاقات خواهم کرد.»

پنج. این سفر از لندن تا هدلی چند روز به طول انجامید و در تمام مدت سفر، رولاند تیلور بسیار خوشحال و هیجانزده بود گویی به یک مهمانی یا ضیافت باشکوه می‌رود. در نهم فوریه 1555 به هدلی رسیدند. وقتی هنوز دو مایل با شهر فاصله داشتند، تیلور از اسب پایین پرید و شروع به دویدن و رقصیدن کرد. داروغه از او پرسید این چه حالی است، او پاسخ داد: «خداوند را ستایش می ‌کنم، او داور نیکو است و کسی از او نیکوتر نیست. زیرا می‌دانم اکنون به خانه نزدیک شده ‌ام… به زودی به خانه پدرم می ‌روم.. آه خداوند نیکو، تو را سپاس می ‌گویم! شکرت می ‌کنم یکبار دیگر قبل از مرگم می ‌توانم گله‌ای که به من سپردی را ببینم. من با تمام اشتیاق و عشقم آنها را تعلیم دادم. خداوند نیکو آنان را برکت بده و آنها را در حقیقت و کلامت حفظ کن.»

شش. وقتی وارد شهر هدلی شدند، کلاه مخصوص کشیشها را بر سر او گذاشتند و روی یک پل رفتند. در بالای پل پیرزن فقیری به همراه پنج فرزندش ایستاده بود و فریاد زد «ای پدر عزیز و شبان نیکو، دکتر رولاند، خداوند تو را کمک کند همانطوری که تو بارها به من و فرزندان فقیرم کمک کردی.» ازدحام جمعیت دو طرف خیابان را فراگرفته بود. عده بیشماری برای دیدن او آمده بودند. مردم وقتی دیدند که او را آورده ‌اند تا اعدام کنند، با تمام وجودشان شروع به گریه و زاری کردند. مردم فریاد می ‌زدند: «ای خداوند، این شبان نیکوی ما، از ما گرفته می‌شود. او که با وفاداری ما را تعلیم داد، پدرانه از ما مراقبت کرد و با دستان خداوند ما را شبانی کرد. ای خداوند پر از فیض! حال، ما گوسفندان پراکنده چه کنیم؟ بر سر این دنیای شریر چه خواهد آمد؟ ای خداوند او را تقویت کن و تسلی ببخش.» تیلور در پاسخ به آنها گفت: «من کلام و حقیقت خدا را به شما وعظ کردم و امروز آمده ‌ام تا آن را با خون خود مهر و موم کنم.»

هفت. هنگامی ‌که به میدان شهر رسیدند، او صدای جمعیت عظیمی را شنید و پرسید آنها کجا هستند؛ وقتی به او گفتند آنها در محل شکنجه حضور دارند، او گفت: «خدا را شکر، اکنون در خانه هستم.» و کلاهش را از سرش برداشت. مردم وقتی صورت او را دیدند، احساسات شان غلیان کرد؛ آنها می ‌گریستند و فریاد می ‌زدند «خدا تو را حفظ کند، تیلور نیکـو! عیسی مسیح تو را قوت ببخشد، روح القدس تو را تسلی دهد.» و چیزهایی از این قبیل می ‌گفتند. تیلور خواست برای آخرین بار با مردم صحبت کند و به محض اینکه دهانش را گشود، یک نگهبان، نیزه ‌اش را جلوی دهان او برد و او را ساکت کرد.

هشت. او لباسهایش را درآورد و آنها را به دیگران داد –اول چکمه‌ هایش و بعد کت، تا دیگر غیر از شلوار و یک پیراهن چیزی برایش نماند. او فریاد زد و با صدای بلند گفت: «ای قوم نیکو، من چیزی غیر از کلام مقدس خدا به شما تعلیم ندادم و آن تعالیم را از کتب مقدس او بر گرفتم و اکنون اینجا هستم تا آن تعالیم را با خون خودم مهر و موم کنم. «ناگهان یکی از نگهبانان با چماق بر سر او زد و گفت: «ای مرتد، مگر قرار نشد سکوت کنی؟» او وقتی دید نمی‌تواند صحبت کند، زانو زد و شروع به دعا کرد. یک زن فقیر آمد و کنار او زانو زد و دعا کرد، نگهبانان سعی کردند او را از آنجا دور کنند اما زن از آنجا نرفت.

نه. دعایش که به پایان رسید او را بردند تا به چوبه اعدام ببندند. او چوبه را در آغوش گرفت و بوسید. سپس با دستانی گره شده برای دعا ایستاد و چشمانش را به سوی آسمان دوخت. بعد از کمی تاخیر آزاردهنده، بالاخره آتش را در پایین چوبه اعدام بر افروختند. آنگاه رولاند تیلور با صدای بلند دعا کرد: «ای پدر ما که در آسمانی، به خاطر عیسی مسیح، نجات دهنده ‌ام، جان مرا در دستهایت بگیر.» همانطورکه شعله‌ های آتش او را در برگرفت، او همچنان در میان آتش ایستاد بدون هیچ حرکت یا فریادی. تا اینکه یکی از نگهبانان با چماق بر سر او کوبید و مغزش بیرون ریخت و جسدش در میان آتش به زمین افتاد. دکتر تیلور در سال 1555 برای دفاع از حقیقت و نیکویی خون خودش را فدا کرد.

۳. آیات (۶-۷) درک ارزش والایی که نزد خدا داریم.

آیا پنج گنجشک را به دو پول سیاه نمی ‌فروشند؟ با این حال، حتی یکی از آنها نزد خدا فراموش نمی‌ گردد. حتی موهای سر شما به تمامی شمرده شده است. پس نترسید، زیرا ارزش شما بیش از هزاران گنجشک است.

الف. حتی یکی از آنها نزد خدا فراموش نمی‌ گردد: اگر خداوند گنجشکها را به یاد دارد پس شما را هرگز فراموش نمی‌کند. احساس فراموش شدن یکی از بدترین احساسات است. عیسی به همه ایمانداران اطمینان می‌دهد که زندگی آنها برای خداوند با ارزش است و خدا هرگز آنها را فراموش نمی‌کند.

یک. رولاند تیلور قبل از اینکه لندن را برای انجام حکم ترک کند، آخرین افکارش را در کتابی نوشت و آن را به پسرش تقدیم کرد: «به همسر و فرزندانم می‌ گویم، خداوند شما را به من بخشید و همین خدا من را از شما گرفت و شما را از من. نام خداوند مبارک باد! من ایمان دارم آنانی که در راه مسیح می‌ میرند مبارک هستند. خداوندی که مراقب گنجشکها است، حتی شمار تار موهای ما را می داند. پس به خوبی سرهای ما نیز مراقبت می‌کند. او برای من همیشه از هر پدر و  از همسری مهربانتر و امین تر بوده است. به او اعتماد کن، نجات دهنده مان عیسی مسیح شایسته این اطمینان است. به او ایمان داشته باش. او را محبت کن. ترس او را در دل داشته باش و از او اطاعت کن. دعا کن. زیرا او وعده داده به یاریت خواهد آمد. مرا در میان مردگان به حساب نیاور؛ زیرا که من زنده هستم و هرگز نخواهم مرد. من می ‌روم و شما پس از من به خانه پدری خواهید آمد.»

ب. حتی موهای سر شما به تمامی شمرده شده است: گفته می‌شود کسانی که موی قرمز دارند، حدود 90 هزار تار مو دارند و اشخاصی که موهای تیره دارند در حدود 120 هزار و افراد بلوند حدود 145 هزار تار مو دارند. با این وجود خداوند به طور دقیق می ‌داند شما چه تعداد  تار مو دارید. اگر او چنین چیزی را در مورد شما می ‌داند، بنابراین از همه مسایل مهم شما نیز خبر دارد.

ج. زیرا ارزش شما بیش از هزاران گنجشک است: ممکن است کسانی که تحت جفا و شکنجه قرار می‌گیرند در معرض این وسوسه قرار بگیرند و فکر کنند که ارزشی برای خداوند نداشته و هیچ کس به آنها اهمیت نمی‌دهد. اما همه ما برای خداوند سرشار از محبتمان در آسمان ارزشمند هستیم.

یک. متی ۱۰:۲۹ به ما می‌گوید دو گنجشک را به یک پول سیاه می‌ فروشند. از این آیه می‌ توانیم دریابیم که پنج گنجشک به اندازه دو پول سیاه می‌ ارزد پس با خرید بیشتر تخفیف هم می توان گرفت.

۴. آیات (۸-۱۰) اهمیت اعتراف نیکو

به شما می ‌گویم، هر که مرا نزد مردم اقرار کند، پسر انسان نیز او را در حضور فرشتگان خدا اقرار خواهد کرد. اما هر که نزد مردم مرا انکار کند، در حضور فرشتگان خدا انکار خواهد شد. هر که سخنی بر ضد پسر انسان گوید، آمرزیده شود، اما هر که به روح‌ القدس کفر گوید، آمرزیده نخواهد شد.

الف. هر که مرا نزد مردم اقرار کند، پسر انسان نیز او را در حضور فرشتگان خدا اقرار خواهد کرد: عیسی، افراد امین و وفادار را تسلی می‌دهد و توضیح می‌دهد مسیحیانی که به خاطر او آزار و شکنجه می‌شوند، در برابر تخت خداوند، پاداش وفاداری خود را دریافت خواهند کرد (این امر را می ‌توان از عبارت حضور فرشتگان که تخت خداوند را احاطه می‌کنند، دریافت).

یک. در میان مسیحیان اولیه، اقرار کنندگان از احترام خاصی برخوردار بودند. آنها به خاطر مسیح، متحمل رنجها و جفاها می ‌شدند و حتی گاهی کشته می ‌شدند.

ب. اما هر که نزد مردم مرا انکار کند، در حضور فرشتگان خدا انکار خواهد شد: همان طوری که برای افراد امین و وفادار، پاداشی نیکو و پر جلال مقرر شده است، برای افرادی که وفادار و امین نیستند مجازاتی سخت مقرر شده است. آنها در حضور تخت خداوند شرمنده خواهد شد.

یک. عیسی نمی‌گوید هرکه مرا در قلب یا فکرش انکار کند، بلکه می‌گوید هر که نزد مردم مرا انکار کند. این موضوع نشان دهنده جایگاه مهم و حقیقی اعتراف عمومی عهد با عیسی است. برای افراد زیادی این کار بسیار دشوار است و اغلب مردم به دلیل ترس از دیگران این کار برایشان سخت است. عیسی در جملات قبل دقیقا درباره این نوع ترس هشدار داده بود (لوقا ۱۲: ۴-۷).

دو. ممکن است انسان به روشهای مختلفی در موقعیتی قرار بگیرد که باید تصمیم بگیرد عیسی را اقرار یا انکار کند. پس بسیار مهم است قبل از اینکه در چنین شرایطی قرار بگیریم در قلب و فکرمان خود را بسنجیم و برای چنین موقعیت هایی آماده باشیم.

سه. عیسی به طور آشکار، شنوندگانش را دعوت به انتخاب می‌کند. همان طور که قبلا در لوقا ۱۱: ۲۳ مشاهده کردید، موضوع انتخاب این است که آیا می ‌خواهیم با عیسی باشیم یا بر ضد او. در اینجا نیز موضوع انتخاب این است که آیا می ‌خواهیم عیسی را اقرار کنیم یا انکار.

ج. هر که سخنی بر ضد پسر انسان گوید: به احتمال زیاد این عبارت به زمانهایی که ضعیف هستیم (مخصوصا در شهادتهای عمومی در حضور دیگران) اشاره دارد. عیسی می‌گوید در چنین شرایطی شما می ‌توانید بخشیده شوید. اما برعکس هر که به روح القدس کفر گوید، راستی و حقیقت خدا را رد می‌کند و این شخص آمرزیده نخواهد شد.

یک. عیسی زمانی این سخنان را گفت که به نظر می ‌رسید از همیشه مشهورتر شده است (لوقا ۱۲: ۱). با این وجود می‌دانست شهرت داشتن در میان دیگران، ربطی به اعتراف نیکو و اعتماد  کردن به او ندارد. در حالی که او از شنوندگانش می‌خواهد انتخاب کنند، نسبت به انتخاب اشتباه هم هشدار می‌دهد.

دو. خدمت اصلی روح القدس شهادت دادن به عیسی است (او خود، درباره من شهادت خواهد داد یوحنا ۱۵: ۲۶). وقتی شخصی شهادت عیسی را به طور کلی رد می‌کند، در حقیقت به روح القدس کفر گفته است و او را ذاتاً در شهادت به عیسی دروغگو می ‌پندارد. آنانی که عیسی را انکار می‌کنند، محکوم به این گناه هستند.

د. آمرزیده نخواهد شد: نتایج ابدی این گناه، بسیار جدی خواهد بود. چطور شخصی می ‌تواند عیسی را بشناسد در حالیکه به روح القدس کفر می‌گوید؟ در حقیقت کسی که مشتاق عیسی است نشان می‌دهد که محکوم به این گناه نیست. با این وجود اصرار در انکار عیسی توسط ما، باعث می‌شود تا به شدت بر علیه او باشیم و این ما را در مسیر انکار کامل و نهایی قرار می‌دهد.

یک. برخی افراد (از روی شوخی و یا عمد)‌ سخنانی می ‌گویند که در حقیقت مرتکب گناه کفر به روح القدس می‌شوند. آنها فکر می‌کنند به راحتی می ‌توان با ابدیت شوخی کرد. کفر گفتن به روح القدس چیزی فراتر از فرمول کلمات است. انجام این کار، زندگی شخص را در شرایط انکار شهادت روح القدس درباره عیسی قرار می‌دهد. اگر کسی از روی عمد سخنان کفرآمیز  ضد روح القدس به زبان آورده باشد، می ‌تواند توبه کند و مانع انکار عیسی در زندگی‌ اش شود.

دو. کفر به روح القدس هرگز بخشیده نخواهد شد؛ نه به این دلیل که این گناه آنقدر بزرگ است که خدا نمی‌تواند آن را ببخشد؛ بلکه به این دلیل که این گناه یک دیدگاه قلبی است که بخشش خدا بر رویش اثری ندارند. این گناه هرگز بخشیده نمی‌شود زیرا هرگز طریق بخشش خدا را نمی‌خواهد. این گناه هرگز بخشیده نمی‌شود زیرا بر راههای خودش اصرار دارد و نه راههای خداوند.

سه. طریق کفر نگفتن به روح القدس، پذیرفتن عیسی است. پس اگر کسی این طریق را در پیش بگیرد و اطمینان و محبت خود را بر عیسی قرار دهد در واقع از انکار روح القدس در  مکاشفه عیسی دست بر می‌ دارد.

۵. آیات (۱۱-۱۲)  نگران نباشید چه بگویید. روح القدس به شما کمک خواهد کرد

چون شما را به کنیسه ‌ها و به حضور حاکمان و صاحب منصبان برند، نگران نباشید که چگونه از خود دفاع کنید یا چه بگویید، زیرا در آن هنگام روح القدس آنچه را که باید بگویید به شما خواهد آموخت.

الف. چون شما را به کنیسه ‌ها و به حضور حاکمان و صاحب منصبان برند: عیسی به آنها هشدار می‌دهد در عرصه اجتماعی (حاکمان و صاحب منصبان) و در عرصه مذهبی (کنیسه ‌ها) تحت جفا و شکنجه قرار خواهند گرفت. آنها باید انتظار مخالفتهای سیاسی و مذهبی را داشته باشند.

یک. عیسی این سخنان را به آنانی گفت که با این چالش روبرو بودند. از آن زمان تاکنون هزاران هزار نفر با این چالش مواجه شدند و همچنان فیض خداوند را در زندگی داشتند.

ب. نگران نباشید که چگونه از خود دفاع کنید یا چه بگویید: شاگردان عیسی می‌توانند در چنین شرایط آزمایش بزرگ، به طور کامل به خداوند اعتماد کنند. زیرا می ‌دانند روح القدس از طریق آنها صحبت خواهد کرد، حتی اگر آنها آمادگی آن را نداشته باشند.

یک. «مسیحیان اولیه از تحقیر شدن هراسی نداشتند. آنها حتی از شکنجه ‌های ظالمانه و جان دادن هم نمی‌ترسیدند. بسیاری از آنها از عدم مهارت کلامشان بیم داشتند و می‌ ترسیدند این امر باعث شود نتوانند به خوبی از حقیقت دفاع کنند و به جای جلال دادن حقیقت باعث تخریب آن شوند. اما خداوند وعده می‌دهد وقتی شخصی به خاطر ایمانش به دادگاه آورده می‌شود، کلمات به او داده خواهد شد.» (بارکلی)

دو. «آلیس درایور شهید، در معاینه خود، تمام پزشکان را در سکوت فرو برد، به طوری که آنها حرفی برای گفتن نداشتند و فقط به یکدیگر نگاه می‌کردند. سپس گفت: آیا دیگر حرفی برای گفتن ندارید؟ جلال بر خداوند؛ شما نمی‌توانید در برابر روح خدا در من مقاومت کنید. یک زن فقیر این چنین در برابر قدرتها و مقامات ایستاد و خدا را جلال داد. بنابراین صدراعظم او را محکوم کرد و او خوشحال مانند یک پرنده در روز به زندان برگشت.» (تراپ)  او دو هفته قبل از پایان سلطنت پادشاهی ملکه ماری در آتش سوزانده شد.

سه. برخی از ترجمه‌ ها در لوقا ۱۲: ۱۱ کلمه «پاسخ» به کار برده شده است. اما در متن یونانی باستان کلمه apologeomai به کار رفته است که به معنی «دفاع کردن» یا «دادن پاسخ مناسب» است. عبارت جدید دفاعیات دینی (Apologetics)  از همین کلمه گرفته شده است.

ج. زیرا در آن هنگام روح القدس آنچه را که باید بگویید به شما خواهد آموخت: این وعده به آنها اطمینان داد که روح القدس در زمان لازم با آنها و از طریق آنها سخن خواهد گفت حتی اگر آنها آماده صحبت کردن نباشند.

یک. البته این موضوع توجیهی برای عدم آمادگی برای تعلیم و موعظه نیست بلکه وعده قوت و هدایت برای آنانی است که تحت جفا قرار گرفته و فرصتی برای شهادت دادن به عیسی مسیح دارند.

بخش دوم: رویکردهای درباره دارایی ‌های مادی

۱. آیات (۱۳-۱۵) اصول کلی در مورد مسایل مادی

ناگاه کسی از میان جمعیت به او گفت: «استاد، به برادرم بگو میراث پدری را با من قسمت کند.» عیسی پاسخ داد: «ای مرد، چه کسی مرا بین شما داور یا تقسیم کننده قرار داده است؟» پس به مردم گفت: «به‌ هوش باشید و از هر گونه حرص و آز بپرهیزید، زیرا زندگی انسان به فزونی دارایی ‌اش نیست.»

الف. استاد، به برادرم بگو میراث پدری را با من قسمت کند: عیسی کمی پیش درباره ارزش بزرگ ما برای خداوند و اهمیت ایستادگی بر آن تعلیم می ‌داد که ناگهان مردی تعلیم را قطع کرد و از وی خواست که به او کمک کند تا سهمش را از ارثیه ‌اش بگیرد.

یک. بر طبق شریعت آن زمان، برادر بزرگتر دو سوم از ارث دریافت می‌کرد و برادر کوچکتر، یک سوم (بارکلی). این مرد از عیسی نخواست که به اظهارات دو طرف گوش دهد و سپس قضاوتی عادلانه انجام دهد بلکه از عیسی خواست در مقابل برادرش از او طرفداری کند. (به برادرم بگو میراث پدری را با من قسمت کند).

دو. واضح است سخنانی که عیسی کمی پیش درباره لزوم تعهد ما به خدا و اهمیتی که خدا برای ما قایل است گفته بود، در قلب این شخص نفوذ نکرده بود و او فکر می‌کرد باید برای چیزی که به او تعلق دارد بجنگد.

سه. «اگر هر یک از آنها مفهوم واقعی زندگی را درک کرده بودند و نیروی اصلیشان را بر این می گذاشتند که در خدا غنی باشند، این سوال در مورد دارایی به خودی خود پاسخ داده می شد. کسی که مشتاق است دیگران را در داشته ‌هایش سهیم کند، دیگر نگران نیست چقدر سهم دریافت می‌کند.» (مورگان)

ب. ای مرد، چه کسی مرا بین شما داور یا تقسیم کننده قرار داده است: نباید تصور کنیم عیسی نسبت به عدالت بی ‌تفاوت بود بلکه او کاملا آگاه بود که طمع این مرد می ‌تواند بیش از دریافت نکردن سهم ارثش به او آسیب رساند.

یک. شاید ما مدام در حال جنگیدن برای بدست آوردن حقمان باشیم و وقتی در آخر که آن را بدست آوردیم بفهمیم بهتر بود که نمی ‌جنگیدیم و یا حتی حقمان را از دست میدادیم اما اجازه می‌ دادیم خدا شرایط را در دست بگیرد و کار کند.

دو. عیسی مجبور نبود هر شرایطی را داوری کند و همه مشکلات را حل کند. برخی مواقع اختلافاتی وجود داشت که او از درگیر شدن با آنها خودداری می‌کرد.

سه. اینجا، یکی از موقعیتی ‌هایی است که ماهیت فریبکار قلب انسان دچار چالش می‌شود. ما اغلب با ادعای عدالت، بر طمع قلبمان صحه می‌ گذاریم.

ج. به ‌هوش باشید و از هر گونه حرص و آز بپرهیزید: عیسی از درخواست این مرد استفاده کرد و شروع به صحبت درباره طمع کرد. شاید درخواست این مرد برای اجرای عدالت ، واقعا براساس یک انگیزه شرعی بود. شاید هم از روی طمع، چیزی بیش از حق عادلانه ‌اش می ‌خواست.

یک. در واقع «به هوش باشید» شاید به درستی معنای واقعی را که بیشتر یعنی «خود را محافظت کنید» نرساند (موریس). ایده کلی این است که ما همگی در معرض خطر طمع هستیم و باید خود را از آن محافظت کنیم.

دو. «به طور کلی دارایی‌ های مالی، غرور، بت پرستی و تجمل گرایی را به همراه دارد و اینها بزرگترین دشمنان نجات هستند.» (کلارک)

سه. «تقسیم دارایی بین دو شخص طماع، تدارک نزاع در آینده است. آزاد ساختن اشخاص از طمع در حقیقت برقراری صلح و آرامش است.» (مورگان)

د. زیرا زندگی انسان به فزونی دارایی‌ اش نیست: این یک اصل کلی است که عیسی در تعالیم خود درباره مسایل مادی به آن می‌ پردازد. اگر ما با این دیدگاه زندگی کنیم که ارزش زندگیمان به دارایی ‌هایمان است، باید بدانیم که در طمع زندگی می ‌کنیم و طمع مصداقی از بت پرستی است (کولسیان ۳: ۵).

یک. «افراد طمعکار وقتی لذت آنچه دارند در آنها فروکش می‌کند، آن گاه به دنبال دارایی بیشتر می ‌روند و هرگز از این حرص سیر نمی‌شوند؛ مانند سگی که همه غذایی که صاحبش برایش ریخته است را بدون هیچ لذتی خورده و به امید پیدا کردن غذای بیشتر، میز اربابش را می ‌لیسد.» (تراپ)

۲. آیات (۱۶-۲۱) داستان ثروتمند نادان

سپس این داستان را برایشان آورد؛ مردی ثروتمند از زراعت خویش محصول فراوان حاصل کرد. پس با خود اندیشید «چه کنم، زیرا جایی برای انباشتن محصول خود ندارم؟» سپس گفت: «دانستم چه باید کرد! انبارهای خود را خراب می‌ کنم و انبارهایی بزرگتر می ‌سازم و همه گندم و اموال خود را در آنها ذخیره می ‌کنم». آنگاه به خود خواهم گفت: «ای جان من، برای سالیان دراز، اموال فراوان اندوخته ‌ای. حال آسوده بِزی، بخور و بنوش و خوش باش.» اما خدا به او گفت: «ای نادان! همین امشب جانت را از تو خواهند ستاند. پس آنچه اندوخته ای، از آنِ که خواهد شد؟» این است فرجام کسی که برای خویشتن ثروت می ‌اندوزد، اما برای خدا ثروتمند نیست.»

الف. مردی ثروتمند از زراعت خویش محصول فراوان حاصل کرد: مرد داستان عیسی برکت یافته بود و زمینش محصول فراوان حاصل کرده بود. می‌ توانیم تصور کنیم او با سخت کار کردن بر روی زمین حاصل خیزش، به موفقیت مالی خوبی دست یافته بود. او به قدری در این امر موفق بود که برای مدیریت منابع و محصولاتش با مشکل مواجه شده بود (زیرا جایی برای انباشتن محصول خود ندارم).

یک. مشکل و نگرانی او را در این کلام می‌ توانیم مشاهده کنیم (چه کنم؟) «وقتی جوان و بی تجربه هستیم فکر می ‌کنیم ثروتمند بودن به معنی رها بودن از هر نگرانی و مشکل است… اما این مرد دولتمند به اندازه یک شخص فقیر که حتی یک ریال هم در زندگی ‌اش ندارد، نگرانی داشت.» (موریسن)

ب. دانستم چه باید کرد: این مرد که چنین منابع عظیمی دارد، زندگی ‌اش را با اطمینان برنامه ریزی کرده بود. او با ساختن انبار می خواست ثروتش را مدیریت کند تا بتواند از زندگیش به طور کامل لذت ببرد.  

ج. اما خدا به او گفت: «ای نادان! همین امشب جانت را از تو خواهند ستاند»: در یک شب تمام نقشه ‌ها و دستاوردهای این مرد از بین رفت. او برنامه‌ های کاری زیادی داشت و برای زندگیش هم به خوبی برنامه ریزی کرده بود اما نتوانست روز مرگش را کنترل کند و ناگهان همه دستاوردها و نقشه‌هایش برای همیشه از بین رفت.

یک. این مرد، نادان بود. نه به این دلیل که ثروتمند بود، بلکه چون بدون هیچگونه آگاهی و آمادگی برای  زندگی ابدی، زندگی کرده بود.

دو. همین امشب جانت را از تو خواهند ستاند: این جمله، به زبان اجبار است. این مرد مالک زندگی‌ و ثروتی بود که از خدا دریافت کرده بود، اما خداوند مالک بیشترین چیز او یعنی جانش بود که به زودی از او گرفته میشد.

سه. هر کسی که این داستان را می ‌خواند ممکن است فکر کند این مرد، شخص بسیار موفقی بوده است اما خداوند او را نادان خطاب می‌کند. ابدیت ثابت کرد این شخص نادان است و داستانش نشان داد که در اولویت قرار دادن مسایل مالی در زندگی ، فقط یک گناه نیست بلکه حماقت است.

د. پس آنچه اندوخته ‌ای، از آنِ که خواهد شد: ثروتی که این مرد اندوخته بود به خدا تعلق نداشت زیرا هرگز آنها را به خداوند تسلیم نکرده بود در حقیقت این ثروت به آن مرد هم تعلق نداشت زیرا نمی‌توانست آن را با خود به ابدیت ببرد، پس شاید تنها به شیطان تعلق داشت.

یک. «او فقیر تر از فقیرترین شخص، این دنیا را ترک کرد.» (گلدنهایز)

ه. این است فرجام کسی که برای خویشتن ثروت می ‌اندوزد:  این مرد ثروتمند تصور می‌کرد هرچه که دارد از آنِ خودش است. او گفت محصولم، انبارهایم، اموالم، جانم. همه چیز را به خودش ربط داد و نه به خداوند. اما در آخر ثابت شد هیچ چیزی به او تعلق نداشت. حتی جانش نیز از آنِ خداوند بود. وقتی او بمیرد دیگر صاحب اموال، محصول و انبار نخواهد بود.

و. این است فرجام کسی که برای خویشتن ثروت می ‌اندوزد، اما برای خدا ثروتمند نیست: مشکل این مرد این نبود که بر روی زمین ثروت اندوخته بود. بلکه مشکل اینجا بود که او نزد خداوند ثروتمند نبود.

یک. ما می‌ توانیم با بخشش هایی که به افراد نیازمند می ‌کنیم (لوقا ۱۲: ۳۳، ۱۸: ۲۲، اول تیموتائوس ۶: ۱۷-۱۹) همچنین با اعتماد بر عیسی برای هر نیازمان، برای خدا ثروتمند باشیم. (مکاشفه ۳: ۱۷-۱۸)

دو. اغلب اوقات می ‌توانیم مشاهده کنیم که ثروت زمینی، ما را از دستیابی به ثروتهای آسمانی باز می‌دارد. «اما آنان که سودای ثروتمند شدن دارند، دچار وسوسه می‌شوند و به دام امیال پوچ و زیانباری گرفتار می شوند که موجب تباهی و نابودی انسان می‌شود.» (اول تیموتائوس ۶: ۹). بیشتر ما از فقر می‌ ترسیم، در حالیکه باید از ثروت ترس داشته باشیم.

سه. جان وسلی به دقت در مورد ثروت تعلیم داد و زندگی کرد. او می ‌گفت شما باید تا آنجا که می ‌توانید ثروت بدست آورید، تا آنجا که می‌ توانید پس ‌انداز کنید، تا آنجا که می ‌توانید به دیگران کمک مالی کنید و سخاوتمند باشید. او خودش سالیانه با 28 پوند زندگی می‌کرد و بقیه درآمدش را می‌ بخشید. حتی وقتی حقوقش از 30 پوند به 60، 90، 120 رسید، همچنان تمام عمرش را با همان مقدار یعنی 28 پوند زندگی ‌کرد.

۳. آیات (۲۲-۲۸) هشدار درباره نگرانی

آنگاه عیسی خطاب به شاگردان خود گفت: «پس به شما می‌ گویم، نگران زندگی خود نباشید که چه بخورید، و نه نگران بدن خود که چه بپوشید. زندگی از خوراک و بدن از پوشاک مهمتر است.

الف. پس به شما می‌ گویم، نگران زندگی خود نباشید: طمع و نگرانی بسیار به یکدیگر نزدیک هستند. طمع هرگز سیر نمی‌شود و نگرانی می ‌ترسد که هرگز سیر نشود. هیچ کدامشان نگاهشان به عیسی نیست.

یک. «به همان اندازه که می ‌توان از طریق طمع، به خدا بی ‌ایمان بود، به همان اندازه هم می‌شود از طریق نگرانی، نسبت به خدا بی ‌ایمان شد.» (بروس)

دو. نگران نباشید، یک حکم محبت آمیز است. اغلب اوقات نمی‌توانیم درک کنیم که نگرانی چقدر می ‌تواند زندگی ‌مان را تباه سازد. تحقیقات نشان می‌دهد که استرس دستگاه ایمنی را ضعیف می‌کند. افرادی که تحت میزان استرس بالا و یا دایمی قرار دارند، میزان سلولهای T در آنها به طرز قابل توجهی پایین است (مخصوصا در واکنشهای ایمنی بدن). استرس بر قدرت باروری نیز تاثیر چشمگیری دارد. استرس طولانی مدت بر مغز اثر می‌ گذارد و باعث می‌شود، شخص قادر نباشد به استرسهای آینده به خوبی واکنش نشان دهد. استرس همچنین باعث بروز مشکلات قلبی می‌شود.

ب. نگران نباشید: بین  داشتن احساس مسئولیت خدا پسندانه  و نگرانیهایی که خدا نمی پسند، تفاوت بسیاری وجود دارد. احساسی که نگران کننده باشد و بر خداوند اعتماد نداشته باشد، احساس مسئولیت نیست.

ج. زندگی از خوراک و بدن از پوشاک مهمتر است: نگرانی که عیسی از آن سخن گفت، انسان را به اندازه حیواناتی که فقط نگران نیازهای مادی هستند، پایین می آورد. در حالیکه زندگی انسان مهمتر از اینهاست و او باید به دنبال مسائل ابدی و آسمانی باشد.

۴.آیات (۲۴-۲۸)  به چه دلیل نباید نگران باشیم.            

کلاغها را بنگرید: نه می‌ کارند و نه می‌ دروند، نه کاهدان دارند و نه انبار؛ با این همه خدا به آنها روزی می‌دهد. و شما چقدر با ارزشتر از پرندگانید! کیست از شما که بتواند با نگرانی به قامت خود بیفزاید؟ پس، اگر از انجام چنین کار کوچکی ناتوانید، از چه سبب نگران مابقی هستید؟ سوسنها را بنگرید که چگونه نمو می‌کنند؛ نه زحمت می ‌کشند و نه می ‌ریسند. به شما می‌ گویم که حتی سلیمان نیز با همه شکوه و جلالش همچون یکی از آنها آراسته نشد. پس اگر خدا علف صحرا را که امروز هست و فردا در تنور افکنده می‌شود، چنین می‌پوشاند، چقدر بیشتر شما را، ای سست ‌ایمانان!

الف. کلاغها را بنگرید … خدا به آنها روزی می‌دهد: وقتی می‌بینیم خدا برای پرندگان تدارک می ‌بیند و مراقب آنهاست. بنابراین باید انتظار داشته باشیم که او مراقب ما نیز هست.

یک. باید توجه کنیم که پرندگان نگران نیستند، بلکه کار می‌کنند. آنها با دهان باز به انتظار نمی ‌نشینند تا خداوند شکم آنها را سیر کند.

ب. و شما چقدر با ارزشتر از پرندگانید: بیشترین نگرانی‌ که انسان ها برای مسایل مادی دارند، به دلیل عدم درک آنها از ارزشی است که در حضور خدا دارند، این افراد نمی‌ دانند خداوند چقدر آنها را دوست دارد و مراقبشان است.

ج. کیست از شما که بتواند با نگرانی  به قامت خود بیفزاید ؟: نگرانی سبب انجام هیچ کاری نمی‌شود. انسان با نگرانی نمی‌تواند هیچ چیزی به زندگی خود بیفزاید. ممکن است گناهان بزرگتری از نگرانی وجود داشته باشد ولی هیچ یک به اندازه نگرانی بی ثمر نیست و تا این حد باعث شکست شخص نمی‌شود.

یک. بیفزاید: در متن اصلی یونانی باستان بجای عبارت افزودن به قامت، عبارت «افزودن به حیات» به کار رفته است، اما مفهوم هر دو عبارت یکسان است. در حقیقت، بجای اینکه با نگرانی چیزی به زندگی و حیاتمان بیافزاییم، باعث نابودی آن می ‌شویم. استرس یکی از بزرگترین عوامل بیماری و ضعف جسمانی است.

د. پس اگر خدا علف صحرا را که امروز هست و فردا در تنور افکنده می‌شود، چنین می‌پوشاند: خدا حتی مراقب علفهای صحرا نیز هست، پس بدون شک مراقب ما نیز هست. ما باید به قدرت و مراقبت محبت آمیز پدر آسمانی اطمینان داشته باشیم.

یک. خداوند به فکر گلها هم هست و البته این جمله بدین مفهوم نیست که برای گلها همیشه هوا آفتابی و ملایم است زیرا اگر هر روز آفتابی بود و هرگز ابرها و باران نمی ‌بارید، آنگاه گلها خیلی زود خشک می ‌شدند.

دو. ای سست ‌ایمانان: «سست ایمان به معنی شخصی نیست که کمی اشتباه می‌کند بلکه کسی است که بسیار به خدا خطا می ‌ورزد و در حسرت و اندوه به سر می‌برد. بسیار شرم آور است که تصور کنیم خدا سوسنهای صحرا را با برگها به زیبایی لباس پوش می‌کند، اما فرزندان خودش عریان می ‌مانند. ای سست ایمان، کمی بیشتر درک داشته باش.» (اسپورجن)

۵. آیات (۲۹-۳۱)‌  خدا می‌خواهد بجای آنکه توجه ما به ملکوت و گنج زمینی باشد بر ملکوت و گنج آسمانی تمرکز کنیم.

پس در پی این نباشید که چه بخورید یا چه بنوشید؛ نگران اینها نباشید. زیرا اقوام خدا ناشناسِ این دنیا در پی این‌ گونه چیزهایند، اما پدر شما می ‌داند که به این همه نیاز دارید. بلکه شما، در پی پادشاهی او باشید، که همه اینها نیز به شما داده خواهد شد.

الف. پس در پی این نباشید که چه بخورید یا چه بنوشید؛ نگران اینها نباشید: خبر خوش عیسی بسیار ساده است. دیگر لازم نیست  به سختی و با اعمالی که به مرگ و نابودی منتهی می‌شوند، امور این دنیا را حفظ کنید. عیسی همه جلالش را ترک کرد و فقط با یک اعتماد ساده به خداوند ، خشنود شد.

یک. در متن اصلی یونان باستان کلمه‌ ای که در اینجا نگران ترجمه شده است، از کلمه ای به معنی  «به معنی شهاب سنگ» گرفته شده است. تراپ در این باره می‌گوید «مانند شهاب سنگها که وضعیت مشخصی ندارند نباشید، زیرا مشخص نیست که آنها در هوا معلق هستند یا به زمین سقوط می‌کنند.»

دو. «متن اصلی این آیه را نمی‌توان به سادگی تفسیر کرد زیرا کلمه‌ ای که در اینجا نگران ترجمه شده است در هیچ قسمت دیگری از عهد جدید به کار برده نشده است. عیسی با استفاده از این کلمات، مفهومی خاص را به شنوندگانش منتقل کرده است. به کار بردن این کلمه، نشان می‌دهد که ممکن است عیسی این عبارت را از شخص دیگری نقل قول کرده است.» (اسپورجن)

ب. زیرا اقوام خدا ناشناسِ این دنیا در پی این‌ گونه چیزهایند: عیسی بین زندگی آنانی که خداوند را نمی ‌شناسند و دور از او زندگی می‌کنند و کسانی که خدا را می ‌شناسند و محبت دلسوزانه او را دریافت می‌کنند، تفاوت قائل می‌شود. آنانی که خدا را می ‌شناسند باید در پی چیزهای دیگری باشند.

یک. «ممکن است بگویید نمی‌توانید نگرانی را کنار بگذارید. اما ای دوست عزیز باید این سوال بسیار مهم را از شما بپرسم که تفاوت شما با مردم این دنیا در چیست؟» (اسپورجن)

ج. بلکه شما، در پی پادشاهی او باشید: وقتی اولویتهای زندگی ‌مان را ترتیب می‌ دهیم، باید قانون زندگی ما این باشد که طلبیدن پادشاهی او را در اولویت قرار دهیم. اشتباه است که تصور کنیم اولویتی مهمتر از این موضوع در لیست زندگی ما وجود دارد. بنابراین باید ملکوت خدا را در صدر این لیست بگذاریم و در هر کاری که انجام می‌ دهیم نخست در پی پادشاهی او باشیم.

یک. برای مثال، به ندرت پیش می‌آید که مجبور شویم بین جلال دادن خدا، محبت همسرمان و یا کارمند نیکو بودن یکی را انتخاب کنیم. ما خدا را با محبت کردن به همسرمان و کارمند نیکو بودن جلال می ‌دهیم و پادشاهی او را می‌ طلبیم.

دو. باید این حکم همیشه در خاطر ما باشد. عیسی به ما یادآوری می‌کند که رفاه جسمانی و مادی آنقدر ارزش ندارد که زندگیمان را وقف آن کنیم. اگر مخالف این موضوع فکر می‌ کنید و باور دارید که رفاه جسمانی، ارزش وقف زندگی را دارد، باید بگویم که خدای شما، مال پرستی بوده و زندگی ‌تان محکوم به نگرانی است و مانند حیوانات همیشه نگران نیازهای مادی خواهید بود.

سه. عیسی به این افراد فقط نمی‌گوید، نگران نباشید بلکه می‌گوید بجای آنکه نگران باشید، بر ملکوت خداوند تمرکز کنید. یک عادت و یا اشتیاق را می ‌توان با عادت یا اشتیاق بزرگتر مغلوب ساخت.

د. که همه اینها نیز به شما داده خواهد شد: اگر پادشاهی خدا را در اولویت قرار دهید و فکر نکنید که رفاه مادی به اندازه زندگی ارزش دارد، آنگاه می ‌توانید از همه اینها لذت ببرید. او وعده داده است که گنج‌ های آسمان در تدارک الهی نهفته است و تحقق والاترین هدف خدا برای بشر در مشارکت با او و قسمتی از ملکوت او بودن، به انجام می‌رسد.

یک. این انتخاب که نخست در پی پادشاهی او باشیم انتخابی اساسی است که هر شخص بعد از توبه و ایمان آوردن انتخاب می‌کند. با این حال بعد از توبه زندگی مسیحی ما در جهتی قرار می گیرد که هر روز این انتخاب را تایید  یا آن را انکار ‌کنیم.

۶. آیات (۳۲-۳۴)  اعتماد به تدارک خداوند باعث ایجاد بخشندگی در پیروان عیسی می‌شود

ای گله کوچک، ترسان نباشید، زیرا خشنودی پدر شما این است که پادشاهی را به شما عطا کند. آنچه دارید بفروشید و به فقرا بدهید؛ برای خود کیسه‌ هایی فراهم کنید که پوسیده نشود، و گنجی پایان‌ ناپذیر در آسمان بیاندوزید، جایی که نه دزد آید و نه بید زیان رساند. زیرا هر جا گنج شماست، دلتان نیز آنجا خواهد بود.

الف. ای گله کوچک، ترسان نباشید: در متن اصلی دو کلمه کوچک کنار آمده  است به ای صورت؛ گله کوچک کوچک. و با این کار تاکید بسیار بر صفت کوچک شده است (کلارک، تراپ). به نظر می‌رسد گله‌ای که خدای پدر، ملکوت را به آنها می‌‌بخشد بسیار کوچک است. این گله کوچک بود ولی از آنِ او بودند.

یک. این جماعت با اینکه تعدادشان کم بود ولی یک گله بودند- یعنی یک شبان داشتند. گله کوچک با یک شبان نیکو بهتر است از گله بزرگ با یک مزدور.

ب. زیرا خشنودی پدر شما این است که پادشاهی را به شما عطا کند: این موضوع برای شاگردان عیسی به طور شخصی، صحت داشت زیرا آنها از حضور مسیح پادشاه لذت می‌بردند و از قلمروی او در میان خودشان نفع می‌بردند. همچنین این امر به معنای دیگر نیز صدق می‌کرد: عیسی به آسمان صعود کرد و این پادشاهی را به دستان شاگردانش سپرد. چنین خواندگی بزرگی، وعده برکات عظیم، حفاظت و تدارک با خود به همراه داشت.

یک. عیسی نگفت «پدر من» بلکه گفت «پدر شما». او با این گفته به شاگردانش اطمینان بخشید.

ج. آنچه دارید بفروشید و به فقرا بدهید: این حکم نوعی آزمایش  برای شاگردی کردن مسیح است. به علاوه نوعی ابزار نیز هست برای پروش ما به عنوان شاگردان مسیح. این بخشش به نوعی پادزهر و یا درمان برای طمع است.

یک. «آمادگی و اشتیاق برای چشم ‌پوشی از دارایی، نشانه‌ ای از تبدیل حقیقی، سرسپردگی به عیسی و ایمان بدون تزلزل به او است.» (پیت)

د. زیرا هر جا گنج شماست، دلتان نیز آنجا خواهد بود: ارتباط عمیقی بین تمرکز قلبی و مکان گنج زندگی وجود دارد. این امر حقیقتی انکارناپذیر است. اگر شما به دارایی ‌های مادی به عنوان گنج‌ زندگی ‌تان نگاه می ‌کنید پس قلب شما به زمین وابسته است.

یک. «اگر تمایلات و علایق اولیه شخصی، زمینی باشد، پس تعهدش نیز به امور زمینی است نه آسمانی.» (پیت)

دو. نباید فراموش کنیم که عیسی این تعلیم درباره ثروت و دارایی را زمانی بیان کرد که شخصی موعظه عیسی را قطع کرد و از او خواست تا به نزاع او و برادرش برای ارث پدری، رسیدگی کند. عیسی به این مرد (و همه کسانی که آنجا حضور داشتند) درباره مکان گنج و قلب انسان هشدار داد.

 

بخش سوم: رویکردهایی درباره بازگشت عیسی

۱. آیات (۳۵-۴۰) برای بازگشت ارباب خود آماده و منتظر باشید

کمر به خدمت ببندید و چراغ خویش را فروزان نگاه دارید. همچون کسانی باشید که منتظرند سرورشان از جشن عروسی بازگردد، تا چون از راه رسد و در را کوبد، بی‌ درنگ در بر او بگشایند. خوشا به حال خادمانی که چون سرورشان بازگردد، آنان را بیدار و هوشیار یابد. آمین، به شما می ‌گویم، خود کمر به خدمتشان خواهد بست؛ آری، آنان را بر سفره خواهد نشانید و پیش آمده، از ایشان پذیرایی خواهد کرد. خوشا به حال خادمانی که چون سرورشان از راه رسد، چه در پاس دوم شب، چه در پاس سوم، ایشان را بیدار و هوشیار یابد.«بدانید که اگر صاحبخانه می‌دانست دزد در چه ساعتی خواهد آمد، نمی‌گذاشت به خانه ‌اش دستبرد زنند. پس شما نیز آماده باشید، زیرا پسر انسان در ساعتی خواهد آمد که انتظار ندارید.»

الف. همچون کسانی باشید که منتظرند سرورشان از جشن عروسی بازگردد: اگر پیروان عیسی در نگرانی و طمع به سر نبرند، آنگاه قادر خواهند بود تمرکز خود را بر بازگشت مسیح قرار دهند. این کاری است که ارزش دارد زندگیمان را بر آن قرار دهیم.

یک. «”این سخنان نجات دهنده با هشدارهای قبلی عیسی درمورد اینکه نباید افکار دنیوی داشته باشیم بلکه افکار ما باید آسمانی باشد، بسیار مرتبط هستند.» (گلدنهایز)

ب. کمر به خدمت ببندید و چراغ خویش را فروزان نگاه دارید: مفهوم این عبارت را می ‌توان به خوبی اینطور توصیف کرد: لباس خود را بر تن کنید و آماده خدمت کردن باشید و چراغهایتان را روشن نگاه دارید.

یک. در جایی دیگر می ‌خوانیم «کلام تو برای پاهای من چراغ، و برای راه من نور است.» (مزامیر ۱۱۹: ۱۰۵). ممکن است شخصی اشتیاق درونی برای خدمت خداوند داشته باشد (کمر به خدمت ببندید) اما روشنایی لازم برای این خدمت را نداشته باشد (نور کلام خدا باید به خوبی بدرخشد).

ج. آمین، به شما می‌ گویم، خود کمر به خدمتشان خواهد بست؛ آری، آنان را بر سفره خواهد نشانید و پیش آمده، از ایشان پذیرایی خواهد کرد: خادمان آماده، توسط اربابشان خدمت خواهند شد و برکت خواهند یافت؛ پاداشی ارزشمند در انتظار کسانی است که در انتظار بازگشت خداوند هستند و در آمادگی برای آن زمان زندگی می‌کنند.

یک. «آن خادمینی که برای بازگشت اربابشان با هوشیاری انتظار می ‌کشند، برکت خواهند یافت. بنابراین این افراد، مبارک هستند و در حقیقت خداوند نقشش  را با آنها عوض می‌کند و کمر خود را بر می‌‌ بنند و با آنها بر سر سفره می‌ نشیند و آنها را خدمت می‌کند.» (پیت)

د. پس شما نیز آماده باشید، زیرا پسر انسان در ساعتی خواهد آمد که انتظار ندارید: همه ما می‌ دانیم زمانی که خوانده می‌ شویم، اگر آماده نباشیم، چقدر شرمنده خواهیم بود. عیسی به همه افراد می‌گوید برای بازگشت او آماده باشند و این مهمترین چیزی است که هر کسی باید برای آن آماده باشد.

یک. یک دزد هرگز آمدنش را اعلام نمی‌کند؛ او نیز مانند یک دزد زمانی می‌آید که هیچکس انتظارش را ندارد. برای اینکه از دزدها در امان باشیم باید در آمادگی کامل و مداوم زندگی کنیم و به همین طریق برای اینکه برای آمدن مسیح آماده باشیم باید در آمادگی کامل و مداوم زندگی کنیم.

۲. آیات (۴۱-۴۸) در نبود ارباب خود مباشرانی نیکو باشید

پطرس پرسید: «سرور من، آیا این داستان را برای ما آوردی یا برای همه؟» خداوند در پاسخ گفت: «پس آن مباشر امین و دانا کیست که اربابش او را به سرپرستی خادمان خانه خود گماشته باشد تا سهم خوراک آنان را به موقع بدهد؟ خوشا به حال آن غلام که چون اربابش بازگردد، او را مشغول کار بیند. یقین بدانید که او را بر همه دارایی های خود خواهد گماشت. اما اگر آن غلام با خود بیندیشد که «ارباب در آمدن تخیر کرده» و به آزار خادمان و خادمه‌ ها، و خوردن و نوشیدن و میگساری بپردازد، آنگاه اربابش در روزی که انتظار ندارد و در ساعتی که از آن آگاه نیست خواهد آمد و او را از میان دو پاره کرده، در جایگاه خیانتکاران خواهد افکند.

غلامی که خواسته اربابش را می ‌داند و با این حال، خود را برای انجام آن آماده نمی‌کند، تازیانه بسیار خواهد خورد. اما آن که خواسته اربابش را نمی‌داند و کاری می‌کند که سزاوار تنبیه است، تازیانه کمتر خواهد خورد. هر که به او بیشتر داده شود، از او بیشتر نیز مطالبه خواهد شد؛ و هر که مسئولیتش بیشتر باشد، پاسخگویی‌اش نیز بیشتر خواهد بود.

الف. پطرس پرسید: «سرور من، آیا این داستان را برای ما آوردی یا برای همه؟»: عیسی در پاسخ پطرس با همه افرادی که آنجا حضور داشتند صحبت کرد و گفت همه شما باید مانند آن مباشر امین و دانا باشید. به عبارت دیگر، عیسی گفت «این حکایت را برای همه کسانی می‌ گویم که می‌ خواهند به عنوان یک مباشر امین و دانا در آمادگی زندگی کنند.

یک. همه کسانی که خادمین عیسی هستند باید برای بازگشت او آماده باشند. اما آنان که خدمتی خاص دارند باید بیش از بقیه خادمین آماده باشند. «بی‌توجهی به مسائل روحانی، گناهی توجیه ناپذیر است، شخصی که مرتکب چنین گناهی می‌شود، تازیانه خواهد خورد و محکوم خواهد شد. اما او در مقایسه با خادمی که اراده ارباب خود را می ‌داند و آن را به جا نمی ‌آورد، دیگران را تعلیم می‌دهد اما خودش به آنها عمل نمی‌کند تازیانه و محکومیتش کمتر خواهد بود. در نظر خداوند خادمین شریر، سست، بی ‌آبرو و بدجنس به عنوان بزرگترین متجاوزین و ظالمین هستند و او با آنها به شدت برخورد خواهد کرد.» (پول)

ب. اما اگر آن غلام با خود بیندیشد که «ارباب در آمدن تأخیر کرده»: آن غلامی بیچاره است که بدون انتظار بازگشت اربابش زندگی می‌کند، چنین غلامی را می توان از قسمتهای مختلف زندگی ‌اش شناخت.

 

·      او با بقیه خادمین اربابش بدرفتاری می‌کند (به آزار خادمان و خادمه‌ها می ‌پردازد).

·      او به طور افراطی به لذتهای این دنیا مشغول می‌شود ( به خوردن و نوشیدن و میگساری می‌ پردازد).

·      در مستی و بی ‌توجهی به سر می‌برد (میگسار است).

یک. در اینجا عیسی آشکارا ارتباط بین آمادگی برای بازگشت، زندگی پر از محبت، تمرکز بر مسایل روحانی و خویشتنداری را بیان می‌کند. در حقیقت کسی که در قلب خود می‌گوید «ارباب در آمدن تأخیر کرده» هیچ یک از موارد بالا در زندگی او دیده نمی‌شود.

دو. برخی از انتظار بازگشت او خسته و یا نا امید می‌شوند زیرا تاکنون اتفاق نیفتاده است، این دقیقا همان دیدگاهی است که عیسی درمورد آن هشدار می‌دهد. اگر در نظر برخی عیسی در آمدن تاخیر کرده است، به این دلیل است که افراد بیشتری را از داوری و مجازاتی که در روزهای آخر بر دنیا خواهد آمد، نجات دهد.

ج. آنگاه اربابش در روزی که انتظار ندارد و در ساعتی که از آن آگاه نیست خواهد آمد: به هر حال ارباب روزی خواهد آمد، چه خادم آماده باشد چه نباشد. وقتی او بیاید آنانی را که آماده نیستند و آمدنش را انکار می‌کنند، مجازات خواهد کرد و کسانی را که خود را آماده کرده بودند، پاداش خواهد داد.

د. غلامی که خواسته اربابش را می ‌داند و با این حال، خود را برای انجام آن آماده نمی‌کند، تازیانه بسیار خواهد خورد. اما آن که خواسته اربابش را نمی‌داند و کاری می‌کند که سزاوار تنبیه است، تازیانه کمتر خواهد خورد: وقتی ارباب بیاید، افراد را مطابق تقصیراتشان مجازات خواهد کرد. مجازات آنانی که می‌ دانند چطور باید آماده باشند اما با اینحال خود را آماده نمی‌کنند بیشتر از کسانی است که نمی‌دانستند و آماده نبودند.

۳. آیات (۴۹-۵۳) عیسی آتش پاکسازی و جدایی با خود می آورد.

«من آمده ‌ام تا بر زمین آتش افروزم، و ای کاش که تا کنون افروخته شده بود! اما مرا تعمیدی باید، و چه در فشارم تا به انجام رسد. آیا گمان می ‌برید آمده‌ام تا صلح به زمین آورم؟ نه، بلکه آمده ‌ام تا جدایی افکنم. از این پس، میان پنج تن از اهل یک خانه جدایی خواهد افتاد؛ سه علیه دو خواهند بود و دو علیه سه. پدر علیه پسر و پسر علیه پدر، مادر علیه دختر و دختر علیه مادر، مادرشوهر علیه عروس و عروس علیه مادرشوهر.»

الف. من آمده‌ ام تا بر زمین آتش افروزم، و ای کاش که تا کنون افروخته شده بود! این آتش را در چند مورد می ‌توان در نظر گرفت.

·      آتشی که عیسی در اینجا درمورد آن صحبت می‌کند ممکن است قضاوتی باشد که در دهه‌ های بعدی بر یهودیان وارد شد. «در تفکر یهودی تقریبا همیشه آتش نشانه داوری و قضاوت است. بنابراین در اینجا عیسی، آمدن ملکوتش را به عنوان زمان داوری بیان می‌کند.» (بارکلی)

·      آتشی که عیسی در اینجا درمورد آن صحبت می‌کند ممکن است قدرت روح القدس باشد که بعد از کار او بر روی صلیب، بر ایمانداران آمد (اما مرا تعمیدی باید)

·      آتشی که عیسی در اینجا در مورد آن صحبت می‌کند ممکن است بشارت انجیل و گسترش ملکوت او در جهان باشد که بعد از کار او بر روی صلیب امکانپذیر شد.

یک. حقیقتی که عیسی درمورد رنج کشیدنش می‌گوید و از آن به عنوان تعمید یاد می‌کند، معنای بسیار عمیقی دارد. قطرات رنج بر او پاشیده نشد بلکه او در رنج فرو رفت و غوطه ‌ور شد. به همین طریق وقتی ما در عیسی و با روح القدس تعمید می‌ یابیم، در آنها فرو می ‌رویم و غوطه‌ ور می‌ شویم.

ب. چه در فشارم تا به انجام رسد: عیسی تا زمانی که کارش را بر روی صلیب به اتمام رساند، در فشار بود و می‌دانست بعد از به کمال رساندن کارش، همه نیکویی ‌ها بر او خواهد آمد. «که به خاطر آن خوشی که پیش ‌رو داشت، صلیب را تحمل کرد و ننگ آن را ناچیز شمرد» (عبرانیان ۱۲: ۲).

ج. پدر علیه پسر و پسر علیه پدر، مادر علیه دختر و دختر علیه مادر، مادرشوهر علیه عروس و عروس علیه مادرشوهر: شاید این بهایی باشد که شخص به عنوان یک مباشر امین باید بپردازد. وقتی کسی وفا دارانه عیسی را پیروری می‌کند ممکن است به خاطر او، به ناچار متحمل جدایی ‌هایی شود.

یک. «آمدن او، ناگزیر به معنای تقسیم است. این یکی از دلایل مهم نفرت رومی ‌ها از مسیحیت است. زیرا مسیحیت خانواده ‌ها را به دو نیم تقسیم می‌کند.» (بارکلی)

 

۴. آیات (۵۴-۵۶)  ضرورت تشخیص زمانها

سپس به جماعت گفت: «چون بینید ابری در مغرب پدیدار شود، بی ‌درنگ می‌گویید: باران خواهد بارید و باران می‌ بارد. و چون باد جنوب وزد، می‌گویید: هوا گرم خواهد شد و چنین می‌شود. ای ریاکاران! شما که نیک می دانید چگونه سیمای زمین و آسمان را تعبیر کنید، چگونه است که از تعبیر زمان حاضر نا توانید؟

الف. شما که نیک می‌ دانید چگونه سیمای زمین و آسمان را تعبیر کنید، چگونه است که از تعبیر زمان حاضر نا توانید؟: عیسی مردم زمان خودش را سرزنش می‌کند زیرا آنها نمی‌توانستند زمان حاضر شان را درک کنند. آنها باید نخستین نبوتهایی که درمورد آمدن عیسی بود را بیشتر درک می‌کردند و نشانه‌ های واضحی که تأیید می‌کرد عیسی همان مسیح موعود است را تشخیص می ‌دادند.

یک. شنوندگان عیسی می‌دانستند وقتی ابرها در قسمت غربی دریای مدیترانه تجمع می‌کنند، باید انتظار بارش باران را داشته باشند. آنها می‌دانستند وقتی از سمت جنوب صحرای عرب باد گرم می ‌وزد، موج گرما در راه است.

ب. سپس به جماعت گفت: عیسی این موضوع را فقط برای شاگردانش مطرح نکرد، بلکه برای همه جماعتی که در آنجا حضور دارند این موضوع را بیان کرد. عیسی می ‌خواست هر کسی زمان حاضر را تشخیص دهد و آماده بازگشت او باشد.

یک. اکنون در زمان حال، دلایل بسیاری وجود دارد که باور کنیم آمدن عیسی نزدیک است. با توجه به احساس ضرورت آمدن او، می ‌توانیم امیدوار باشیم که زمانمان را تشخیص داده ‌ایم.

 

·      صحنه برای ساخت دوباره معبد که لازمه تحقق پیشگویی های که درباره ویرانی وحشتناک شده آماده است ( متی ۲۴: ۱۵، مرقس ۱۳: ۱۴، و دوم تسالونیکیان ۲: ۳-۴). از سال 1948 زمانی که اسراییل دوباره یک حکومت شد تا به امروز امید بازسازی مجدد معبد در میان گروه اندکی از یهودیان همچنان ادامه دارد.

·      این برهه از زمان با پیشگویی های که درمورد تشکیل یک حکومت جهانی واحد شده، همخوانی دارد. زیرا به نظر می‌رسد در امپراطوری رومی این پیشگویی تحقق یافت (دانیال ۲: ۳۶-۴۵، مکاشفه ۱۳: ۱-۸، مکاشفه ۱۷: ۱۰-۱۴  ). ظاهراً این نبوت با اتحادیه اروپای مدرن مرتبط است که برخاسته از اهداف رهبرانشان است و هرج و مرج عصر حاضر .

·      این مرحله از زمان با پیشگویی های در مورد ایجاد یک رهبر جهانی سیاسی و اقتصادی همخوانی دارد، نوعی رهبر سیاسی واحد که رهبری این حکومت جهانی واحد را بر عهده خواهد داشت (دوم تسالونیکیان ۲: ۳-۱۲، مکاشفه۱۳: ۴-۷).

·      این مرحله از زمان با پیشگویی های که درباره مذاهب دروغین شده است همخوانی دارد. کتاب مقدس گسترش مذاهب دروغین را مشخصه روزهای آخر می ‌داند (دوم تسالونیکیان ۲: ۴، دوم تسالونیکیان ۲: ۹-۱۲، مکاشفه ۱۳: ۱۱-۱۵، مکاشفه ۱۷: ۱-۶).

·      این مرحله از زمان با پیشگویی درمورد نظام اقتصادی در روزهای آخر، همخوانی دارد (مکاشفه ۱۳: ۱۵-۱۷ ).

دو. اما هیچ یک از اینها تضمین نمی‌کند که بازگشت عیسی نزدیک است. شاید در حکمت خداوند، این زمان نزدیک نباشد. با این حال اگر این طور باشد، خداوند دوباره در زمان آینده اجازه خواهد داد تمام این شرایط که عصر حاضر ما را شکل داده و مشخصه زمان حال است، دوباره باهم جمع شوند و چنین شرایطی را دوباره شکل دهند.

 

۵. آیات (۵۷-۵۹) با توجه به زمانه، الان به خدا نزدیک شوید

«چرا خود درباره آنچه درست است داوری نمی ‌کنید؟ هنگامی که با شاکیِ خود نزد حاکم می‌ روی، بکوش تا در راه با او آشتی کنی، مبادا تو را نزد قاضی کشاند و قاضی تو را به نگهبان سپارد، و به زندان افتی. به تو می ‌گویم که تا دینار آخر را نپردازی، از زندان به در نخواهی آمد.»

الف. چرا خود درباره آنچه درست است داوری نمی ‌کنید؟: عیسی از شنوندگانش می‌خواهد درباره این موضوع به خوبی فکر کنند. هر کسی که قدرت تشخیص و قضاوت داشته باشد، می ‌تواند اهمیت این موضوع را درک کند که قبل از اینکه در حضور او داوری شویم بهتر است در عدالت و راستی در او قرار بگیریم. زیرا وقتی در مقابل تخت داوری قرار بگیریم، آنگاه بسیار دیر است که بخواهیم رابطه‌ مان را با او اصلاح کنیم.

ب. بکوش تا در راه با او آشتی کنی: در تصویری که عیسی در اینجا مطرح کرد، منطقی بود متهم قبل از اینکه در مقابل قاضی حاضر شود، تسویه حساب کند. با این تفاسیر، می ‌توانیم بگوییم در نور کار عیسی بر روی صلیب، خدا به ما پیشنهاد مصالحه و تسویه حساب می‌دهد (قبل از رسیدن به حضور قاضی) ما این پیشنهاد را با ایمان آوردن به عیسی و کارش بر روی صلیب می‌ توانیم بپذیریم.

ج. به تو می‌ گویم که تا دینار آخر را نپردازی، از زندان به در نخواهی آمد: عیسی به آنها (و به ما) بهای سنگین تسویه حساب نکردن با خدا قبل از رسیدن روز داوری را یادآوری می‌کند. همه این فشارها ضرورت را تأکید می‌کند که اکنون باید در عدالت و راستی با خداوند قرار بگیریم و در انتظار و آمادگی بازگشت عیسی زندگی کنیم.

یک. عیسی در اینجا به بهایی که گناهکاران در جهنم باید بپردازند اشاره می‌کند (تا دینار آخر را نپردازی، از زندان به در نخواهی آمد). او با استفاده از این تصویر توضیح می‌دهد جهنم، حقیقتی ترسناک و ابدی است و برای رهایی از آن باید بهای گناهان پرداخته شود و انسانیت نا کامل نمی‌تواند بهای کامل برای خدایی کامل را بپردازد.

دو. عیسی در اینجا به دینار اشاره می‌کند که “کوچکترین واحد پول است.” (بارکلی)

سه. مجازات جهنم، ابدی است همانطور که حیات در ملکوت ابدی است (متی ۲۵: ۴۶، دوم تسالونیکیان ۱: ۹). عذاب جهنم پایان ناپذیر (مکاشفه ۱۴: ۱۱) و آتش جهنم خاموشی ناپذیر است و تا ابد می‌ سوزد (مرقس ۹: ۴۸). ناعادلان نیز رستاخیز می ‌یابند و احتمالا این رستاخیز با بدنهایی خواهد بود که متحمل عذاب جهنم شود (یوحنا ۵: ۲۹، اعمال ۲۴: ۱۵).