فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
لوقا ۱۲. رویکردهایی برای شاگردان عیسی
بخش اول: نوع رویکردی که افرادی که با ستم رو به رو میشوند باید داشته باشند.
۱. آیات (۱-۳) هشدار نسبت به ریاکاری
در این هنگام، هزاران تن گرد آمدند، چندان که بر یکدیگر پا مینهادند. عیسی نخست با شاگردان خود سخن آغاز کرد و گفت: «از خمیرمایه فریسیان که همانا ریاکاری است، دوری کنید. هیچچیز پنهان نیست که آشکار نشود و هیچچیز پوشیده نیست که عیان نگردد .آنچه در تاریکی گفتهاید، در روشنایی شنیده خواهد شد، و آنچه پشت درهای بسته نجوا کردهاید، از فراز بامها اعلام خواهد گردید.
الف. در این هنگام، هزاران تن گرد آمدند: هنگامی که عیسی به راهش به سمت اورشلیم ادامه می داد، جمعیت زیادی به سوی او آمدند تا سخنان او را بشنوند. ازدحام جمعیت به قدری زیاد بود که عدهای مجروح شدند (چندان که بر یکدیگر پا مینهادند).
ب. از خمیرمایه فریسیان که همانا ریاکاری است، دوری کنید: عیسی اول با شاگردانش سخن گفت (عیسی نخست با شاگردان خود سخن آغاز کرد) و به آنها درباره خطر بزرگ ریاکاری هشدار داد و آن را به خمیر مایه تشبیه کرد.
یک. شباهت ریاکاری به خمیرمایه به این مفهوم است که حتی تنها مقدار کمی از آن میتواند بر حجم عظیمی تاثیر بگذارد. مقدار کمی ریاکاری میتواند مانند مقدار کمی سم آرسنیک باشد. حال که شاگردان در میان مردم محبوبیت بسیاری بدست آورده بودند بسیار مهم بود که این موضوع را به خاطر بسپارند. وسوسه ریاکاری اغلب اوقات برای آنانی که از سنجش موفقیتهای ظاهری لذت میبرند، بسیار نیرومند است.
دو. «ریاکاری مانند خمیرمایه عمل میکند 1. پخش میشود 2. باعث حجم گرفتن میشود 3. باعث ترشیدگی میشود» (تراپ)
سه. برخی بر این عقیده هستند که تنها راه اجتناب از ریاکاری این است که هرگز خواهان استانداردهای بالاتر نباشیم. اما این موضوع هم برای خودمان و هم برای جامعهمان خطرناک است. ما باید بخواهیم که به استانداردهای بالاتری دست یابیم اما در عینحال هم باید نسبت به سختیهایمان در تحقق این استانداردها امین باشیم.
ج. هیچچیز پنهان نیست که آشکار نشود و هیچچیز پوشیده نیست که عیان نگردد: پایه ریاکاری، پنهانکاری است. هنر ریاکار بودن به این بستگی دارد که شخص چقدر بتواند پنهانکاری و کتمان کند اما روزی همهچیز آشکار خواهد شد. ما شاید بتوانیم در برابر مردم ریاکاری کنیم اما هرگز نمیتوانیم در حضور خدا ریاکاری کنیم. او میتواند پشت نقاب شخص ریاکار را به خوبی ببیند.
یک. در سال 1985 یک واعظ و مبشر معروف، کتابی درباره گناهان رایج در امریکا نوشت و به طور خاص درباره گناهان جنسی و پورنوگرافی صحبت کرد. اما کمی بعد او با اندوه و پشیمانی اعتراف کرد که سالها درگیر این گناهان بوده است و وعده داد که توبه میکند. اما چند سال بعد به دلیل جرمی مشابه در جاده دستگیر شد. شاید ریاکاری او باعث تعجب مردم شده باشد، اما خدا هرگز تعجب نکرد. زیرا او همیشه از این موضوع آگاه بوده است.
۲. آیات (۴-۵) از ظلم و ستم نترسید.
دوستان، به شما میگویم از کسانی که جسم را میکشند و بیش از این نتوانند کرد، نترسید. به شما نشان میدهم از که باید ترسید: از آن که پس از کشتن جسم، قدرت دارد به دوزخ اندازد. آری، به شما میگویم، از اوست که باید ترسید.
الف. دوستان، به شما میگویم: به سختی میتوان تشخیص داد که در اینجا عیسی خطاب به شاگردانش (مطابق ۱۲: ۱-۳) سخن میگوید یا جمعیتی که در آنجا حضور داشتند. شاید بهترین برداشتی که میتوانیم از متن داشته باشیم این باشد که در اینجا مخاطبین عیسی شاگردانش هستند. اما باید به یاد داشته باشیم که در آنجا عده زیادی نیز برای شنیدن سخنان عیسی حضور داشتند.
یک. ارتباطی که میتوانیم بین این سخن و سخن قبلی ایجاد کنیم این است که همیشه ریاکاران افراد پارسا را تحقیر و اذیت میکنند. بنابراین پیروان عیسی باید همیشه برای رویارویی با ظلم و ستم آماده باشند.
ب. از کسانی که جسم را میکشند و بیش از این نتوانند کرد، نترسید: وقتی عیسی درباره جفا و شهادت با شاگردانش سخن میگفت، میدانست همه آنها بهغیر از یوحنا بخاطر او شهید خواهند شد. او همچنین از رنجی که در آینده برای خودش مقرر شده بود آگاه بود.
یک. کمی قبل، عیسی درباره مخالفتهای که با او خواهد شد، با شاگردانش صحبت کرده بود (لوقا ۱۱: ۵۳-۵۴). پس منطقی است که فکر کنیم شاگردان در اینجا دچار نگرانی و ترس بیشتری شدند. آنها نیاز داشتند آرامش عیسی را داشته باشند و ترس نسبت به این تفکر را کنار بگذارند.
ج. بیش از این نتوانند کرد: بیشترین کاری که شکنجهگران میتوانند انجام دهند، کشتن جسم است. اما خداوند دارای قدرت مطلق بر مرگ و حیات ایمانداران است. بنابراین ما نباید از کسانی که به ما آزار میرسانند و یا از شکنجهگران بترسیم. بلکه باید در ترس و احترام به خداوند زندگی کنیم تا همین موضوع باعث شود خدا را بیش از انسان اطاعت کنیم.
یک. «هر انسانی یک زندگی برای از دست دادن دارد و یک روح برای نجات یافتن؛ و دیوانگی است که نجات روحش را قربانی حفظ زندگیش کند.» (کلارک)
د. به شما نشان میدهم از که باید ترسید؛ از آن که پس از کشتن جسم، قدرت دارد به دوزخ اندازد: کلمهای که در اینجا دوزخ ترجمه شده است از عبارت جهنم دره یا همان دره هنوم گرفته شده است. این مکان در مرز جنوب غربی اورشلیم واقع شده است و در عهدعتیق مکانی برای قربانی کردن کودکان برای مولوخ بود (دوم تواریخ ۲۸: ۳، ارمیا ۷: ۳۰-۳۱ ، ۱۹: ۱-۶ ، ۳۲: ۳۵). پادشاه یوشیا اصلاحاتی انجام داد و قربانی کردن کودکان را در « دره هنوم» ممنوع اعلام کرد (دوم پادشاهان ۲۳: ۱۰) و بعد از آن، این مکان به محل انبار زباله تبدیل شد و با آتشی دایمی سوزانده شد. در زمان عیسی این مکان تبدیل به استعارهای برای ابدیت بود (عذاب آتش) و در برخی متون عهدجدید به عنوان دریاچه آتش خوانده شده است (مکاشفه ۱۹: ۲۰، ۲۰: ۱۰-۱۵)
ه. آری، به شما میگویم، از اوست که باید ترسید: میتوان میلیونها نمونه از افرادی را نام برد که برای عیسی در شکنجهها و جفاها ایستادهاند. اینها کسانی هستند که خدا را بیش از انسان تجلیل میکنند. در ادامه بخشی از داستان مردی انگلیسی به نام رولاند تیلور را با هم میخوانیم.
یک. جان رایل در کتابی که اولین بار در سال 1890 منتشر کرد، مرگ رولاند تیلور را توصیف میکند. تیلور به دلیل برخی باورهایش در انگلستان مورد شکنجه قرار گرفت. او باورهای متفاوتی داشت؛ مثلا باور داشت کشیشها میتوانند ازدواج کنند و یا اینکه در شام خداوند، نان و شراب واقعا به خون و بدن مسیح تبدیل نمیشود، همین باورها باعث شده بود که او متحمل جفاهای بسیاری شود.
دو. در آخرین روز از ژانویه سال 1555، تیلور به اتهام ارتداد و ایجاد تفرقه در کلیسا، به همراه دو تن دیگر در حضور اسقف وینچستر حاضر شدند. وقتی آنها نپذیرفتند که از این اعتقاداتشان دست بردارند، به مرگ محکوم شدند. بعد از اینکه حکم مرگ برای آنها صادر شد، به اسقف گفتند «میدانیم خداوند، قاضی عادل است و خون ما را که بر دستان شماست میبیند. اما شما که بسیار مغرور هستید باید روزی به دلیل این عمل ضدمسیح و آزار رساندن به گله خداوند توبه کنید.»
سه. در چهارم فوریه، تیلور از خدمت کهانت اخراج شد و همان شب به همسر و پسرش اجازه داده شد تا بیایند و با او شام بخورند. بعد از صرف شام، آنها با اندوه و اشکها او را ترک کردند. روز بعد، برای اجرای حکم، او را به شهر هدلی که شهری بود که در آن به عنوان کشیش خدمت میکرد، بردند تا او را در برابر چشمان اعضای کلیسایش بسوزانند.
چهار. صبح پنجم فوریه وقتی زندان لندن را ترک میکردند، هوا هنوز تاریک بود. همسر تیلور که متوجه شده بود او را صبح زود برای مجازات خواهند برد، به همراه دو دخترش در بیرون زندان منتظر ایستاده بود. او شروع به صدا کردن تیلور کرد. داروغه به او اجازه داد برای آخرین بار با همسرش و دخترانش ملاقات کند. رولاند تیلور، دخترانش را در آغوش گرفت و با همسرش الیزابت زانو زد و نزد خدا دعا کرد. آنها با هم دعا کردند سپس یکدیگر را در آغوش گرفتند و بوسیدند، تیلور به همسرش گفت: «بدرود همسر عزیز من، آرامش خداوند با تو باشد زیرا من نیز در وجدان آرام هستم؛ خداوند برای فرزندان من پدری خواهد کرد.» او دخترش ماری را بوسید و گفت: «خداوند تو را برکت دهد و دعا میکنم از تو یک خادم نیکو بسازد.» سپس الیزابت را بوسید و گفت: «خداوند تو را برکت دهد، دعا میکنم برای مسیح و کلام او با قوت و غیرت بایستی.» سپس وقتی آنها را همراهی میکرد که بروند، همسرش گفت: «خداوند با تو باشد رولاند عزیزم. با فیض خداوند تو را در هدلی ملاقات خواهم کرد.»
پنج. این سفر از لندن تا هدلی چند روز به طول انجامید و در تمام مدت سفر، رولاند تیلور بسیار خوشحال و هیجانزده بود گویی به یک مهمانی یا ضیافت باشکوه میرود. در نهم فوریه 1555 به هدلی رسیدند. وقتی هنوز دو مایل با شهر فاصله داشتند، تیلور از اسب پایین پرید و شروع به دویدن و رقصیدن کرد. داروغه از او پرسید این چه حالی است، او پاسخ داد: «خداوند را ستایش میکنم، او داور نیکو است و کسی از او نیکوتر نیست. زیرا میدانم اکنون به خانه نزدیک شدهام… به زودی به خانه پدرم میروم.. آه خداوند نیکو، تو را سپاس میگویم! شکرت میکنم یکبار دیگر قبل از مرگم میتوانم گلهای که به من سپردی را ببینم. من با تمام اشتیاق و عشقم آنها را تعلیم دادم. خداوند نیکو آنان را برکت بده و آنها را در حقیقت و کلامت حفظ کن.»
شش. وقتی وارد شهر هدلی شدند، کلاه مخصوص کشیشها را بر سر او گذاشتند و روی یک پل رفتند. در بالای پل پیرزن فقیری به همراه پنج فرزندش ایستاده بود و فریاد زد «ای پدر عزیز و شبان نیکو، دکتر رولاند، خداوند تو را کمک کند همانطوری که تو بارها به من و فرزندان فقیرم کمک کردی.» ازدحام جمعیت دو طرف خیابان را فراگرفته بود. عده بیشماری برای دیدن او آمده بودند. مردم وقتی دیدند که او را آوردهاند تا اعدام کنند، با تمام وجودشان شروع به گریه و زاری کردند. مردم فریاد میزدند: «ای خداوند، این شبان نیکوی ما، از ما گرفته میشود. او که با وفاداری ما را تعلیم داد، پدرانه از ما مراقبت کرد و با دستان خداوند ما را شبانی کرد. ای خداوند پر از فیض! حال، ما گوسفندان پراکنده چه کنیم؟ بر سر این دنیای شریر چه خواهد آمد؟ ای خداوند او را تقویت کن و تسلی ببخش.» تیلور در پاسخ به آنها گفت: «من کلام و حقیقت خدا را به شما وعظ کردم و امروز آمدهام تا آن را با خون خود مهر و موم کنم.»
هفت. هنگامی که به میدان شهر رسیدند، او صدای جمعیت عظیمی را شنید و پرسید آنها کجا هستند؛ وقتی به او گفتند آنها در محل شکنجه حضور دارند، او گفت: «خدا را شکر، اکنون در خانه هستم.» و کلاهش را از سرش برداشت. مردم وقتی صورت او را دیدند، احساساتشان غلیان کرد؛ آنها میگریستند و فریاد میزدند «خدا تو را حفظ کند، تیلور نیکـو! عیسی مسیح تو را قوت ببخشد، روحالقدس تو را تسلی دهد.» و چیزهایی از این قبیل میگفتند. تیلور خواست برای آخرین بار با مردم صحبت کند و به محض اینکه دهانش را گشود، یک نگهبان، نیزهاش را جلوی دهان او برد و او را ساکت کرد.
هشت. او لباسهایش را درآورد و آنها را به دیگران داد –اول چکمههایش و بعد کت، تا دیگر غیر از شلوار و یک پیراهن چیزی برایش نماند. او فریاد زد و با صدای بلند گفت: «ای قوم نیکو، من چیزی غیر از کلام مقدس خدا به شما تعلیم ندادم و آن تعالیم را از کتب مقدس او برگرفتم و اکنون اینجا هستم تا آن تعالیم را با خون خودم مهر و موم کنم. «ناگهان یکی از نگهبانان با چماق بر سر او زد و گفت: «ای مرتد، مگر قرار نشد سکوت کنی؟» او وقتی دید نمیتواند صحبت کند، زانو زد و شروع به دعا کرد. یک زن فقیر آمد و کنار او زانو زد و دعا کرد، نگهبانان سعی کردند او را از آنجا دور کنند اما زن از آنجا نرفت.
نه. دعایش که به پایان رسید او را بردند تا به چوبه اعدام ببندند. او چوبه را در آغوش گرفت و بوسید. سپس با دستانی گره شده برای دعا ایستاد و چشمانش را به سوی آسمان دوخت. بعد از کمی تاخیر آزاردهنده، بالاخره آتش را در پایین چوبه اعدام برافروختند. آنگاه رولاند تیلور با صدای بلند دعا کرد: «ای پدر ما که در آسمانی، به خاطر عیسی مسیح، نجات دهندهام، جان مرا در دستهایت بگیر.» همانطورکه شعلههای آتش او را در برگرفت، او همچنان در میان آتش ایستاد بدون هیچ حرکت یا فریادی. تا اینکه یکی از نگهبانان با چماق بر سر او کوبید و مغزش بیرون ریخت و جسدش در میان آتش به زمین افتاد. دکتر تیلور در سال 1555 برای دفاع از حقیقت و نیکویی خون خودش را فدا کرد.
۳. آیات (۶-۷) درک ارزش والایی که نزد خدا داریم.
آیا پنج گنجشک را به دو پول سیاه نمیفروشند؟ با اینحال، حتی یکی از آنها نزد خدا فراموش نمیگردد. حتی موهای سر شما به تمامی شمرده شده است. پس نترسید، زیرا ارزش شما بیش از هزاران گنجشک است.
الف. حتی یکی از آنها نزد خدا فراموش نمیگردد: اگر خداوند گنجشکها را به یاد دارد پس شما را هرگز فراموش نمیکند. احساس فراموش شدن یکی از بدترین احساسات است. عیسی به همه ایمانداران اطمینان میدهد که زندگی آنها برای خداوند با ارزش است و خدا هرگز آنها را فراموش نمیکند.
یک. رولاند تیلور قبل از اینکه لندن را برای انجام حکم ترک کند، آخرین افکارش را در کتابی نوشت و آن را به پسرش تقدیم کرد: «به همسر و فرزندانم میگویم، خداوند شما را به من بخشید و همین خدا من را از شما گرفت و شما را از من. نام خداوند مبارک باد! من ایمان دارم آنانی که در راه مسیح میمیرند مبارک هستند. خداوندی که مراقب گنجشکها است، حتی شمار تار موهای ما را میداند. پس به خوبی سرهای ما نیز مراقبت میکند. او برای من همیشه از هر پدر و از همسری مهربانتر و امینتر بوده است. به او اعتماد کن، نجات دهندهمان عیسی مسیح شایسته این اطمینان است. به او ایمان داشته باش. او را محبت کن. ترس او را در دل داشته باش و از او اطاعت کن. دعا کن. زیرا او وعده داده به یاریت خواهد آمد. مرا در میان مردگان به حساب نیاور؛ زیرا که من زنده هستم و هرگز نخواهم مرد. من میروم و شما پس از من به خانه پدری خواهید آمد.»
ب. حتی موهای سر شما به تمامی شمرده شده است: گفته میشود کسانی که موی قرمز دارند، حدود 90 هزار تار مو دارند و اشخاصی که موهای تیره دارند در حدود 120 هزار و افراد بلوند حدود 145 هزار تار مو دارند. با این وجود خداوند به طور دقیق میداند شما چه تعداد تار مو دارید. اگر او چنین چیزی را در مورد شما میداند، بنابراین از همه مسایل مهم شما نیز خبر دارد.
ج. زیرا ارزش شما بیش از هزاران گنجشک است: ممکن است کسانی که تحت جفا و شکنجه قرار میگیرند در معرض این وسوسه قرار بگیرند و فکر کنند که ارزشی برای خداوند نداشته و هیچکس به آنها اهمیت نمیدهد. اما همه ما برای خداوند سرشار از محبتمان در آسمان ارزشمند هستیم.
یک. متی ۱۰:۲۹ به ما میگوید دو گنجشک را به یک پول سیاه میفروشند. از این آیه میتوانیم دریابیم که پنج گنجشک به اندازه دو پول سیاه میارزد پس با خرید بیشتر تخفیف هم میتوان گرفت.
۴. آیات (۸-۱۰) اهمیت اعتراف نیکو
به شما میگویم، هر که مرا نزد مردم اقرار کند، پسر انسان نیز او را در حضور فرشتگان خدا اقرار خواهد کرد. اما هر که نزد مردم مرا انکار کند، در حضور فرشتگان خدا انکار خواهد شد. هر که سخنی بر ضد پسر انسان گوید، آمرزیده شود، اما هر که به روحالقدس کفر گوید، آمرزیده نخواهد شد.
الف. هر که مرا نزد مردم اقرار کند، پسر انسان نیز او را در حضور فرشتگان خدا اقرار خواهد کرد: عیسی، افراد امین و وفادار را تسلی میدهد و توضیح میدهد مسیحیانی که به خاطر او آزار و شکنجه میشوند، در برابر تخت خداوند، پاداش وفاداری خود را دریافت خواهند کرد (این امر را میتوان از عبارت حضور فرشتگان که تخت خداوند را احاطه میکنند، دریافت).
یک. در میان مسیحیان اولیه، اقرار کنندگان از احترام خاصی برخوردار بودند. آنها به خاطر مسیح، متحمل رنجها و جفاها میشدند و حتی گاهی کشته میشدند.
ب. اما هر که نزد مردم مرا انکار کند، در حضور فرشتگان خدا انکار خواهد شد: همانطوری که برای افراد امین و وفادار، پاداشی نیکو و پر جلال مقرر شده است، برای افرادی که وفادار و امین نیستند مجازاتی سخت مقرر شده است. آنها در حضور تخت خداوند شرمنده خواهد شد.
یک. عیسی نمیگوید هرکه مرا در قلب یا فکرش انکار کند، بلکه میگوید هر که نزد مردم مرا انکار کند. این موضوع نشاندهنده جایگاه مهم و حقیقی اعتراف عمومی عهد با عیسی است. برای افراد زیادی این کار بسیار دشوار است و اغلب مردم به دلیل ترس از دیگران این کار برایشان سخت است. عیسی در جملات قبل دقیقا درباره این نوع ترس هشدار داده بود (لوقا ۱۲: ۴-۷).
دو. ممکن است انسان به روشهای مختلفی در موقعیتی قرار بگیرد که باید تصمیم بگیرد عیسی را اقرار یا انکار کند. پس بسیار مهم است قبل از اینکه در چنین شرایطی قرار بگیریم در قلب و فکرمان خود را بسنجیم و برای چنین موقعیتهایی آماده باشیم.
سه. عیسی بهطور آشکار، شنوندگانش را دعوت به انتخاب میکند. همانطور که قبلا در لوقا ۱۱: ۲۳ مشاهده کردید، موضوع انتخاب این است که آیا میخواهیم با عیسی باشیم یا بر ضد او. در اینجا نیز موضوع انتخاب این است که آیا میخواهیم عیسی را اقرار کنیم یا انکار.
ج. هر که سخنی بر ضد پسر انسان گوید: به احتمال زیاد این عبارت به زمانهایی که ضعیف هستیم (مخصوصا در شهادتهای عمومی در حضور دیگران) اشاره دارد. عیسی میگوید در چنین شرایطی شما میتوانید بخشیده شوید. اما برعکس هر که به روحالقدس کفر گوید، راستی و حقیقت خدا را رد میکند و این شخص آمرزیده نخواهد شد.
یک. عیسی زمانی این سخنان را گفت که به نظر میرسید از همیشه مشهورتر شده است (لوقا ۱۲: ۱). با این وجود میدانست شهرت داشتن در میان دیگران، ربطی به اعتراف نیکو و اعتماد کردن به او ندارد. در حالی که او از شنوندگانش میخواهد انتخاب کنند، نسبت به انتخاب اشتباه هم هشدار میدهد.
دو. خدمت اصلی روحالقدس شهادت دادن به عیسی است (او خود، درباره من شهادت خواهد داد یوحنا ۱۵: ۲۶). وقتی شخصی شهادت عیسی را بهطور کلی رد میکند، در حقیقت به روحالقدس کفر گفته است و او را ذاتاً در شهادت به عیسی دروغگو میپندارد. آنانی که عیسی را انکار میکنند، محکوم به این گناه هستند.
د. آمرزیده نخواهد شد: نتایج ابدی این گناه، بسیار جدی خواهد بود. چطور شخصی میتواند عیسی را بشناسد در حالیکه به روحالقدس کفر میگوید؟ در حقیقت کسی که مشتاق عیسی است نشان میدهد که محکوم به این گناه نیست. با این وجود اصرار در انکار عیسی توسط ما، باعث میشود تا به شدت بر علیه او باشیم و این ما را در مسیر انکار کامل و نهایی قرار میدهد.
یک. برخی افراد (از روی شوخی و یا عمد) سخنانی میگویند که در حقیقت مرتکب گناه کفر به روحالقدس میشوند. آنها فکر میکنند به راحتی میتوان با ابدیت شوخی کرد. کفر گفتن به روحالقدس چیزی فراتر از فرمول کلمات است. انجام این کار، زندگی شخص را در شرایط انکار شهادت روحالقدس درباره عیسی قرار میدهد. اگر کسی از روی عمد سخنان کفرآمیز ضد روحالقدس به زبان آورده باشد، میتواند توبه کند و مانع انکار عیسی در زندگیاش شود.
دو. کفر به روحالقدس هرگز بخشیده نخواهد شد؛ نه به این دلیل که این گناه آنقدر بزرگ است که خدا نمیتواند آن را ببخشد؛ بلکه به این دلیل که این گناه یک دیدگاه قلبی است که بخشش خدا بر رویش اثری ندارند. این گناه هرگز بخشیده نمیشود زیرا هرگز طریق بخشش خدا را نمیخواهد. این گناه هرگز بخشیده نمیشود زیرا بر راههای خودش اصرار دارد و نه راههای خداوند.
سه. طریق کفر نگفتن به روحالقدس، پذیرفتن عیسی است. پس اگر کسی این طریق را در پیش بگیرد و اطمینان و محبت خود را بر عیسی قرار دهد در واقع از انکار روحالقدس در مکاشفه عیسی دست بر میدارد.
۵. آیات (۱۱-۱۲) نگران نباشید چه بگویید. روحالقدس به شما کمک خواهد کرد
چون شما را به کنیسهها و به حضور حاکمان و صاحب منصبان برند، نگران نباشید که چگونه از خود دفاع کنید یا چه بگویید، زیرا در آن هنگام روحالقدس آنچه را که باید بگویید به شما خواهد آموخت.
الف. چون شما را به کنیسهها و به حضور حاکمان و صاحب منصبان برند: عیسی به آنها هشدار میدهد در عرصه اجتماعی (حاکمان و صاحبمنصبان) و در عرصه مذهبی (کنیسهها) تحت جفا و شکنجه قرار خواهند گرفت. آنها باید انتظار مخالفتهای سیاسی و مذهبی را داشته باشند.
یک. عیسی این سخنان را به آنانی گفت که با این چالش روبرو بودند. از آن زمان تاکنون هزاران هزار نفر با این چالش مواجه شدند و همچنان فیض خداوند را در زندگی داشتند.
ب. نگران نباشید که چگونه از خود دفاع کنید یا چه بگویید: شاگردان عیسی میتوانند در چنین شرایط آزمایش بزرگ، بهطور کامل به خداوند اعتماد کنند. زیرا میدانند روحالقدس از طریق آنها صحبت خواهد کرد، حتی اگر آنها آمادگی آن را نداشته باشند.
یک. «مسیحیان اولیه از تحقیر شدن هراسی نداشتند. آنها حتی از شکنجههای ظالمانه و جان دادن هم نمیترسیدند. بسیاری از آنها از عدم مهارت کلامشان بیم داشتند و میترسیدند این امر باعث شود نتوانند به خوبی از حقیقت دفاع کنند و به جای جلال دادن حقیقت باعث تخریب آن شوند. اما خداوند وعده میدهد وقتی شخصی به خاطر ایمانش به دادگاه آورده میشود، کلمات به او داده خواهد شد.» (بارکلی)
دو. «آلیس درایور شهید، در معاینه خود، تمام پزشکان را در سکوت فرو برد، به طوری که آنها حرفی برای گفتن نداشتند و فقط به یکدیگر نگاه میکردند. سپس گفت: آیا دیگر حرفی برای گفتن ندارید؟ جلال بر خداوند؛ شما نمیتوانید در برابر روح خدا در من مقاومت کنید. یک زن فقیر این چنین در برابر قدرتها و مقامات ایستاد و خدا را جلال داد. بنابراین صدراعظم او را محکوم کرد و او خوشحال مانند یک پرنده در روز به زندان برگشت.» (تراپ) او دو هفته قبل از پایان سلطنت پادشاهی ملکه ماری در آتش سوزانده شد.
سه. برخی از ترجمهها در لوقا ۱۲: ۱۱ کلمه «پاسخ» به کار برده شده است. اما در متن یونانی باستان کلمه apologeomai به کار رفته است که به معنی «دفاع کردن» یا «دادن پاسخ مناسب» است. عبارت جدید دفاعیات دینی (Apologetics) از همین کلمه گرفته شده است.
ج. زیرا در آن هنگام روحالقدس آنچه را که باید بگویید به شما خواهد آموخت: این وعده به آنها اطمینان داد که روحالقدس در زمان لازم با آنها و از طریق آنها سخن خواهد گفت حتی اگر آنها آماده صحبت کردن نباشند.
یک. البته این موضوع توجیهی برای عدم آمادگی برای تعلیم و موعظه نیست بلکه وعده قوت و هدایت برای آنانی است که تحت جفا قرار گرفته و فرصتی برای شهادت دادن به عیسی مسیح دارند.
بخش دوم: رویکردهای درباره داراییهای مادی
۱. آیات (۱۳-۱۵) اصول کلی در مورد مسایل مادی
ناگاه کسی از میان جمعیت به او گفت: «استاد، به برادرم بگو میراث پدری را با من قسمت کند.» عیسی پاسخ داد: «ای مرد، چه کسی مرا بین شما داور یا تقسیم کننده قرار داده است؟» پس به مردم گفت: «به هوش باشید و از هرگونه حرص و آز بپرهیزید، زیرا زندگی انسان به فزونی داراییاش نیست.»
الف. استاد، به برادرم بگو میراث پدری را با من قسمت کند: عیسی کمی پیش درباره ارزش بزرگ ما برای خداوند و اهمیت ایستادگی بر آن تعلیم میداد که ناگهان مردی تعلیم را قطع کرد و از وی خواست که به او کمک کند تا سهمش را از ارثیهاش بگیرد.
یک. بر طبق شریعت آن زمان، برادر بزرگتر دو سوم از ارث دریافت میکرد و برادر کوچکتر، یک سوم (بارکلی). این مرد از عیسی نخواست که به اظهارات دو طرف گوش دهد و سپس قضاوتی عادلانه انجام دهد بلکه از عیسی خواست در مقابل برادرش از او طرفداری کند. (به برادرم بگو میراث پدری را با من قسمت کند).
دو. واضح است سخنانی که عیسی کمی پیش درباره لزوم تعهد ما به خدا و اهمیتی که خدا برای ما قایل است گفته بود، در قلب این شخص نفوذ نکرده بود و او فکر میکرد باید برای چیزی که به او تعلق دارد بجنگد.
سه. «اگر هر یک از آنها مفهوم واقعی زندگی را درک کرده بودند و نیروی اصلیشان را بر این میگذاشتند که در خدا غنی باشند، این سوال در مورد دارایی به خودی خود پاسخ داده میشد. کسی که مشتاق است دیگران را در داشتههایش سهیم کند، دیگر نگران نیست چقدر سهم دریافت میکند.» (مورگان)
ب. ای مرد، چه کسی مرا بین شما داور یا تقسیم کننده قرار داده است: نباید تصور کنیم عیسی نسبت به عدالت بیتفاوت بود بلکه او کاملا آگاه بود که طمع این مرد میتواند بیش از دریافت نکردن سهم ارثش به او آسیب رساند.
یک. شاید ما مدام در حال جنگیدن برای بدست آوردن حقمان باشیم و وقتی در آخر که آن را بدست آوردیم بفهمیم بهتر بود که نمیجنگیدیم و یا حتی حقمان را از دست میدادیم اما اجازه میدادیم خدا شرایط را در دست بگیرد و کار کند.
دو. عیسی مجبور نبود هر شرایطی را داوری کند و همه مشکلات را حل کند. برخی مواقع اختلافاتی وجود داشت که او از درگیر شدن با آنها خودداری میکرد.
سه. اینجا، یکی از موقعیتهایی است که ماهیت فریبکار قلب انسان دچار چالش میشود. ما اغلب با ادعای عدالت، بر طمع قلبمان صحه میگذاریم.
ج. به هوش باشید و از هرگونه حرص و آز بپرهیزید: عیسی از درخواست این مرد استفاده کرد و شروع به صحبت درباره طمع کرد. شاید درخواست این مرد برای اجرای عدالت، واقعا براساس یک انگیزه شرعی بود. شاید هم از روی طمع، چیزی بیش از حق عادلانهاش میخواست.
یک. در واقع «به هوش باشید» شاید به درستی معنای واقعی را که بیشتر یعنی «خود را محافظت کنید» نرساند (موریس). ایده کلی این است که ما همگی در معرض خطر طمع هستیم و باید خود را از آن محافظت کنیم.
دو. «به طور کلی داراییهای مالی، غرور، بتپرستی و تجملگرایی را به همراه دارد و اینها بزرگترین دشمنان نجات هستند.» (کلارک)
سه. «تقسیم دارایی بین دو شخص طماع، تدارک نزاع در آینده است. آزاد ساختن اشخاص از طمع در حقیقت برقراری صلح و آرامش است.» (مورگان)
د. زیرا زندگی انسان به فزونی داراییاش نیست: این یک اصل کلی است که عیسی در تعالیم خود درباره مسایل مادی به آن میپردازد. اگر ما با این دیدگاه زندگی کنیم که ارزش زندگیمان به داراییهایمان است، باید بدانیم که در طمع زندگی میکنیم و طمع مصداقی از بتپرستی است (کولسیان ۳: ۵).
یک. «افراد طمعکار وقتی لذت آنچه دارند در آنها فروکش میکند، آنگاه به دنبال دارایی بیشتر میروند و هرگز از این حرص سیر نمیشوند؛ مانند سگی که همه غذایی که صاحبش برایش ریخته است را بدون هیچ لذتی خورده و به امید پیدا کردن غذای بیشتر، میز اربابش را میلیسد.» (تراپ)
۲. آیات (۱۶-۲۱) داستان ثروتمند نادان
سپس این داستان را برایشان آورد؛ مردی ثروتمند از زراعت خویش محصول فراوان حاصل کرد. پس با خود اندیشید «چه کنم، زیرا جایی برای انباشتن محصول خود ندارم؟» سپس گفت: «دانستم چه باید کرد! انبارهای خود را خراب میکنم و انبارهایی بزرگتر میسازم و همه گندم و اموال خود را در آنها ذخیره میکنم». آنگاه به خود خواهم گفت: «ای جان من، برای سالیان دراز، اموال فراوان اندوختهای. حال آسوده بِزی، بخور و بنوش و خوش باش.» اما خدا به او گفت: «ای نادان! همین امشب جانت را از تو خواهند ستاند. پس آنچه اندوختهای، از آنِ که خواهد شد؟» این است فرجام کسی که برای خویشتن ثروت میاندوزد، اما برای خدا ثروتمند نیست.»
الف. مردی ثروتمند از زراعت خویش محصول فراوان حاصل کرد: مرد داستان عیسی برکت یافته بود و زمینش محصول فراوان حاصل کرده بود. میتوانیم تصور کنیم او با سخت کار کردن بر روی زمین حاصلخیزش، به موفقیت مالی خوبی دست یافته بود. او به قدری در این امر موفق بود که برای مدیریت منابع و محصولاتش با مشکل مواجه شده بود (زیرا جایی برای انباشتن محصول خود ندارم).
یک. مشکل و نگرانی او را در این کلام میتوانیم مشاهده کنیم (چه کنم؟) «وقتی جوان و بیتجربه هستیم فکر میکنیم ثروتمند بودن به معنی رها بودن از هر نگرانی و مشکل است… اما این مرد دولتمند به اندازه یک شخص فقیر که حتی یک ریال هم در زندگیاش ندارد، نگرانی داشت.» (موریسن)
ب. دانستم چه باید کرد: این مرد که چنین منابع عظیمی دارد، زندگیاش را با اطمینان برنامهریزی کرده بود. او با ساختن انبار میخواست ثروتش را مدیریت کند تا بتواند از زندگیش بهطور کامل لذت ببرد.
ج. اما خدا به او گفت: «ای نادان! همین امشب جانت را از تو خواهند ستاند»: در یک شب تمام نقشهها و دستاوردهای این مرد از بین رفت. او برنامههای کاری زیادی داشت و برای زندگیش هم به خوبی برنامهریزی کرده بود اما نتوانست روز مرگش را کنترل کند و ناگهان همه دستاوردها و نقشههایش برای همیشه از بین رفت.
یک. این مرد، نادان بود. نه به این دلیل که ثروتمند بود، بلکه چون بدون هیچگونه آگاهی و آمادگی برای زندگی ابدی، زندگی کرده بود.
دو. همین امشب جانت را از تو خواهند ستاند: این جمله، به زبان اجبار است. این مرد مالک زندگی و ثروتی بود که از خدا دریافت کرده بود، اما خداوند مالک بیشترین چیز او یعنی جانش بود که به زودی از او گرفته میشد.
سه. هر کسی که این داستان را میخواند ممکن است فکر کند این مرد، شخص بسیار موفقی بوده است اما خداوند او را نادان خطاب میکند. ابدیت ثابت کرد این شخص نادان است و داستانش نشان داد که در اولویت قرار دادن مسایل مالی در زندگی، فقط یک گناه نیست بلکه حماقت است.
د. پس آنچه اندوختهای، از آنِ که خواهد شد: ثروتی که این مرد اندوخته بود به خدا تعلق نداشت زیرا هرگز آنها را به خداوند تسلیم نکرده بود در حقیقت این ثروت به آن مرد هم تعلق نداشت زیرا نمیتوانست آن را با خود به ابدیت ببرد، پس شاید تنها به شیطان تعلق داشت.
یک. «او فقیرتر از فقیرترین شخص، این دنیا را ترک کرد.» (گلدنهایز)
ه. این است فرجام کسی که برای خویشتن ثروت میاندوزد: این مرد ثروتمند تصور میکرد هرچه که دارد از آنِ خودش است. او گفت محصولم، انبارهایم، اموالم، جانم. همهچیز را به خودش ربط داد و نه به خداوند. اما در آخر ثابت شد هیچ چیزی به او تعلق نداشت. حتی جانش نیز از آنِ خداوند بود. وقتی او بمیرد دیگر صاحب اموال، محصول و انبار نخواهد بود.
و. این است فرجام کسی که برای خویشتن ثروت میاندوزد، اما برای خدا ثروتمند نیست: مشکل این مرد این نبود که بر روی زمین ثروت اندوخته بود. بلکه مشکل اینجا بود که او نزد خداوند ثروتمند نبود.
یک. ما میتوانیم با بخششهایی که به افراد نیازمند میکنیم (لوقا ۱۲: ۳۳، ۱۸: ۲۲، اول تیموتائوس ۶: ۱۷-۱۹) همچنین با اعتماد بر عیسی برای هر نیازمان، برای خدا ثروتمند باشیم. (مکاشفه ۳: ۱۷-۱۸)
دو. اغلب اوقات میتوانیم مشاهده کنیم که ثروت زمینی، ما را از دستیابی به ثروتهای آسمانی باز میدارد. «اما آنان که سودای ثروتمند شدن دارند، دچار وسوسه میشوند و به دام امیال پوچ و زیانباری گرفتار میشوند که موجب تباهی و نابودی انسان میشود.» (اول تیموتائوس ۶: ۹). بیشتر ما از فقر میترسیم، در حالیکه باید از ثروت ترس داشته باشیم.
سه. جان وسلی به دقت در مورد ثروت تعلیم داد و زندگی کرد. او میگفت شما باید تا آنجا که میتوانید ثروت بدست آورید، تا آنجا که میتوانید پسانداز کنید، تا آنجا که میتوانید به دیگران کمک مالی کنید و سخاوتمند باشید. او خودش سالیانه با 28 پوند زندگی میکرد و بقیه درآمدش را میبخشید. حتی وقتی حقوقش از 30 پوند به 60، 90، 120 رسید، همچنان تمام عمرش را با همان مقدار یعنی 28 پوند زندگی کرد.
۳. آیات (۲۲-۲۸) هشدار درباره نگرانی
آنگاه عیسی خطاب به شاگردان خود گفت: «پس به شما میگویم، نگران زندگی خود نباشید که چه بخورید، و نه نگران بدن خود که چه بپوشید. زندگی از خوراک و بدن از پوشاک مهمتر است.
الف. پس به شما میگویم، نگران زندگی خود نباشید: طمع و نگرانی بسیار به یکدیگر نزدیک هستند. طمع هرگز سیر نمیشود و نگرانی میترسد که هرگز سیر نشود. هیچ کدامشان نگاهشان به عیسی نیست.
یک. «به همان اندازه که میتوان از طریق طمع، به خدا بیایمان بود، به همان اندازه هم میشود از طریق نگرانی، نسبت به خدا بیایمان شد.» (بروس)
دو. نگران نباشید، یک حکم محبتآمیز است. اغلب اوقات نمیتوانیم درک کنیم که نگرانی چقدر میتواند زندگیمان را تباه سازد. تحقیقات نشان میدهد که استرس دستگاه ایمنی را ضعیف میکند. افرادی که تحت میزان استرس بالا و یا دایمی قرار دارند، میزان سلولهای T در آنها به طرز قابل توجهی پایین است (مخصوصا در واکنشهای ایمنی بدن). استرس بر قدرت باروری نیز تاثیر چشمگیری دارد. استرس طولانی مدت بر مغز اثر میگذارد و باعث میشود، شخص قادر نباشد به استرسهای آینده به خوبی واکنش نشان دهد. استرس همچنین باعث بروز مشکلات قلبی میشود.
ب. نگران نباشید: بین داشتن احساس مسئولیت خدا پسندانه و نگرانیهایی که خدا نمیپسند، تفاوت بسیاری وجود دارد. احساسی که نگران کننده باشد و بر خداوند اعتماد نداشته باشد، احساس مسئولیت نیست.
ج. زندگی از خوراک و بدن از پوشاک مهمتر است: نگرانی که عیسی از آن سخن گفت، انسان را به اندازه حیواناتی که فقط نگران نیازهای مادی هستند، پایین میآورد. در حالیکه زندگی انسان مهمتر از اینهاست و او باید به دنبال مسائل ابدی و آسمانی باشد.
۴.آیات (۲۴-۲۸) به چه دلیل نباید نگران باشیم.
کلاغها را بنگرید: نه میکارند و نه میدروند، نه کاهدان دارند و نه انبار؛ با این همه خدا به آنها روزی میدهد. و شما چقدر با ارزشتر از پرندگانید! کیست از شما که بتواند با نگرانی به قامت خود بیفزاید؟ پس، اگر از انجام چنین کار کوچکی ناتوانید، از چه سبب نگران مابقی هستید؟ سوسنها را بنگرید که چگونه نمو میکنند؛ نه زحمت میکشند و نه میریسند. به شما میگویم که حتی سلیمان نیز با همه شکوه و جلالش همچون یکی از آنها آراسته نشد. پس اگر خدا علف صحرا را که امروز هست و فردا در تنور افکنده میشود، چنین میپوشاند، چقدر بیشتر شما را، ای سست ایمانان!
الف. کلاغها را بنگرید … خدا به آنها روزی میدهد: وقتی میبینیم خدا برای پرندگان تدارک میبیند و مراقب آنهاست. بنابراین باید انتظار داشته باشیم که او مراقب ما نیز هست.
یک. باید توجه کنیم که پرندگان نگران نیستند، بلکه کار میکنند. آنها با دهان باز به انتظار نمینشینند تا خداوند شکم آنها را سیر کند.
ب. و شما چقدر با ارزشتر از پرندگانید: بیشترین نگرانی که انسانها برای مسایل مادی دارند، به دلیل عدم درک آنها از ارزشی است که در حضور خدا دارند، این افراد نمیدانند خداوند چقدر آنها را دوست دارد و مراقبشان است.
ج. کیست از شما که بتواند با نگرانی به قامت خود بیفزاید ؟: نگرانی سبب انجام هیچ کاری نمیشود. انسان با نگرانی نمیتواند هیچ چیزی به زندگی خود بیفزاید. ممکن است گناهان بزرگتری از نگرانی وجود داشته باشد ولی هیچ یک به اندازه نگرانی بیثمر نیست و تا این حد باعث شکست شخص نمیشود.
یک. بیفزاید: در متن اصلی یونانی باستان بجای عبارت افزودن به قامت، عبارت «افزودن به حیات» به کار رفته است، اما مفهوم هر دو عبارت یکسان است. در حقیقت، بجای اینکه با نگرانی چیزی به زندگی و حیاتمان بیافزاییم، باعث نابودی آن میشویم. استرس یکی از بزرگترین عوامل بیماری و ضعف جسمانی است.
د. پس اگر خدا علف صحرا را که امروز هست و فردا در تنور افکنده میشود، چنین میپوشاند: خدا حتی مراقب علفهای صحرا نیز هست، پس بدون شک مراقب ما نیز هست. ما باید به قدرت و مراقبت محبتآمیز پدر آسمانی اطمینان داشته باشیم.
یک. خداوند به فکر گلها هم هست و البته این جمله بدین مفهوم نیست که برای گلها همیشه هوا آفتابی و ملایم است زیرا اگر هر روز آفتابی بود و هرگز ابرها و باران نمیبارید، آنگاه گلها خیلی زود خشک میشدند.
دو. ای سست ایمانان: «سست ایمان به معنی شخصی نیست که کمی اشتباه میکند بلکه کسی است که بسیار به خدا خطا میورزد و در حسرت و اندوه به سر میبرد. بسیار شرمآور است که تصور کنیم خدا سوسنهای صحرا را با برگها به زیبایی لباس پوش میکند، اما فرزندان خودش عریان میمانند. ای سست ایمان، کمی بیشتر درک داشته باش.» (اسپورجن)
۵. آیات (۲۹-۳۱) خدا میخواهد بجای آنکه توجه ما به ملکوت و گنج زمینی باشد بر ملکوت و گنج آسمانی تمرکز کنیم.
پس در پی این نباشید که چه بخورید یا چه بنوشید؛ نگران اینها نباشید. زیرا اقوام خدا ناشناسِ این دنیا در پی اینگونه چیزهایند، اما پدر شما میداند که به این همه نیاز دارید. بلکه شما، در پی پادشاهی او باشید، که همه اینها نیز به شما داده خواهد شد.
الف. پس در پی این نباشید که چه بخورید یا چه بنوشید؛ نگران اینها نباشید: خبر خوش عیسی بسیار ساده است. دیگر لازم نیست به سختی و با اعمالی که به مرگ و نابودی منتهی میشوند، امور این دنیا را حفظ کنید. عیسی همه جلالش را ترک کرد و فقط با یک اعتماد ساده به خداوند، خشنود شد.
یک. در متن اصلی یونان باستان کلمهای که در اینجا نگران ترجمه شده است، از کلمهای به معنی «به معنی شهاب سنگ» گرفته شده است. تراپ در این باره میگوید «مانند شهاب سنگها که وضعیت مشخصی ندارند نباشید، زیرا مشخص نیست که آنها در هوا معلق هستند یا به زمین سقوط میکنند.»
دو. «متن اصلی این آیه را نمیتوان به سادگی تفسیر کرد زیرا کلمهای که در اینجا نگران ترجمه شده است در هیچ قسمت دیگری از عهدجدید به کار برده نشده است. عیسی با استفاده از این کلمات، مفهومی خاص را به شنوندگانش منتقل کرده است. به کار بردن این کلمه، نشان میدهد که ممکن است عیسی این عبارت را از شخص دیگری نقلقول کرده است.» (اسپورجن)
ب. زیرا اقوام خدا ناشناسِ این دنیا در پی اینگونه چیزهایند: عیسی بین زندگی آنانی که خداوند را نمیشناسند و دور از او زندگی میکنند و کسانی که خدا را میشناسند و محبت دلسوزانه او را دریافت میکنند، تفاوت قائل میشود. آنانی که خدا را میشناسند باید در پی چیزهای دیگری باشند.
یک. «ممکن است بگویید نمیتوانید نگرانی را کنار بگذارید. اما ای دوست عزیز باید این سوال بسیار مهم را از شما بپرسم که تفاوت شما با مردم این دنیا در چیست؟» (اسپورجن)
ج. بلکه شما، در پی پادشاهی او باشید: وقتی اولویتهای زندگیمان را ترتیب میدهیم، باید قانون زندگی ما این باشد که طلبیدن پادشاهی او را در اولویت قرار دهیم. اشتباه است که تصور کنیم اولویتی مهمتر از این موضوع در لیست زندگی ما وجود دارد. بنابراین باید ملکوت خدا را در صدر این لیست بگذاریم و در هر کاری که انجام میدهیم نخست در پی پادشاهی او باشیم.
یک. برای مثال، به ندرت پیش میآید که مجبور شویم بین جلال دادن خدا، محبت همسرمان و یا کارمند نیکو بودن یکی را انتخاب کنیم. ما خدا را با محبت کردن به همسرمان و کارمند نیکو بودن جلال میدهیم و پادشاهی او را میطلبیم.
دو. باید این حکم همیشه در خاطر ما باشد. عیسی به ما یادآوری میکند که رفاه جسمانی و مادی آنقدر ارزش ندارد که زندگیمان را وقف آن کنیم. اگر مخالف این موضوع فکر میکنید و باور دارید که رفاه جسمانی، ارزش وقف زندگی را دارد، باید بگویم که خدای شما، مالپرستی بوده و زندگیتان محکوم به نگرانی است و مانند حیوانات همیشه نگران نیازهای مادی خواهید بود.
سه. عیسی به این افراد فقط نمیگوید، نگران نباشید بلکه میگوید بجای آنکه نگران باشید، بر ملکوت خداوند تمرکز کنید. یک عادت و یا اشتیاق را میتوان با عادت یا اشتیاق بزرگتر مغلوب ساخت.
د. که همه اینها نیز به شما داده خواهد شد: اگر پادشاهی خدا را در اولویت قرار دهید و فکر نکنید که رفاه مادی به اندازه زندگی ارزش دارد، آنگاه میتوانید از همه اینها لذت ببرید. او وعده داده است که گنجهای آسمان در تدارک الهی نهفته است و تحقق والاترین هدف خدا برای بشر در مشارکت با او و قسمتی از ملکوت او بودن، به انجام میرسد.
یک. این انتخاب که نخست در پی پادشاهی او باشیم انتخابی اساسی است که هر شخص بعد از توبه و ایمان آوردن انتخاب میکند. با اینحال بعد از توبه زندگی مسیحی ما در جهتی قرار میگیرد که هر روز این انتخاب را تایید یا آن را انکار کنیم.
۶. آیات (۳۲-۳۴) اعتماد به تدارک خداوند باعث ایجاد بخشندگی در پیروان عیسی میشود
ای گله کوچک، ترسان نباشید، زیرا خشنودی پدر شما این است که پادشاهی را به شما عطا کند. آنچه دارید بفروشید و به فقرا بدهید؛ برای خود کیسههایی فراهم کنید که پوسیده نشود، و گنجی پایانناپذیر در آسمان بیاندوزید، جایی که نه دزد آید و نه بید زیان رساند. زیرا هر جا گنج شماست، دلتان نیز آنجا خواهد بود.
الف. ای گله کوچک، ترسان نباشید: در متن اصلی دو کلمه کوچک کنار آمده است به این صورت؛ گله کوچک کوچک. و با این کار تاکید بسیار بر صفت کوچک شده است (کلارک، تراپ). به نظر میرسد گلهای که خدای پدر، ملکوت را به آنها میبخشد بسیار کوچک است. این گله کوچک بود ولی از آنِ او بودند.
یک. این جماعت با اینکه تعدادشان کم بود ولی یک گله بودند- یعنی یک شبان داشتند. گله کوچک با یک شبان نیکو بهتر است از گله بزرگ با یک مزدور.
ب. زیرا خشنودی پدر شما این است که پادشاهی را به شما عطا کند: این موضوع برای شاگردان عیسی به طور شخصی، صحت داشت زیرا آنها از حضور مسیح پادشاه لذت میبردند و از قلمروی او در میان خودشان نفع میبردند. همچنین این امر به معنای دیگر نیز صدق میکرد: عیسی به آسمان صعود کرد و این پادشاهی را به دستان شاگردانش سپرد. چنین خواندگی بزرگی، وعده برکات عظیم، حفاظت و تدارک با خود به همراه داشت.
یک. عیسی نگفت «پدر من» بلکه گفت «پدر شما». او با این گفته به شاگردانش اطمینان بخشید.
ج. آنچه دارید بفروشید و به فقرا بدهید: این حکم نوعی آزمایش برای شاگردی کردن مسیح است. به علاوه نوعی ابزار نیز هست برای پروش ما به عنوان شاگردان مسیح. این بخشش به نوعی پادزهر و یا درمان برای طمع است.
یک. «آمادگی و اشتیاق برای چشمپوشی از دارایی، نشانهای از تبدیل حقیقی، سرسپردگی به عیسی و ایمان بدون تزلزل به او است.» (پیت)
د. زیرا هر جا گنج شماست، دلتان نیز آنجا خواهد بود: ارتباط عمیقی بین تمرکز قلبی و مکان گنج زندگی وجود دارد. این امر حقیقتی انکارناپذیر است. اگر شما به داراییهای مادی به عنوان گنج زندگیتان نگاه میکنید پس قلب شما به زمین وابسته است.
یک. «اگر تمایلات و علایق اولیه شخصی، زمینی باشد، پس تعهدش نیز به امور زمینی است نه آسمانی.» (پیت)
دو. نباید فراموش کنیم که عیسی این تعلیم درباره ثروت و دارایی را زمانی بیان کرد که شخصی موعظه عیسی را قطع کرد و از او خواست تا به نزاع او و برادرش برای ارث پدری، رسیدگی کند. عیسی به این مرد (و همه کسانی که آنجا حضور داشتند) درباره مکان گنج و قلب انسان هشدار داد.
بخش سوم: رویکردهایی درباره بازگشت عیسی
۱. آیات (۳۵-۴۰) برای بازگشت ارباب خود آماده و منتظر باشید
کمر به خدمت ببندید و چراغ خویش را فروزان نگاه دارید. همچون کسانی باشید که منتظرند سرورشان از جشن عروسی بازگردد، تا چون از راه رسد و در را کوبد، بیدرنگ در بر او بگشایند. خوشا بهحال خادمانی که چون سرورشان بازگردد، آنان را بیدار و هوشیار یابد. آمین، به شما میگویم، خود کمر به خدمتشان خواهد بست؛ آری، آنان را بر سفره خواهد نشانید و پیش آمده، از ایشان پذیرایی خواهد کرد. خوشا بهحال خادمانی که چون سرورشان از راه رسد، چه در پاس دوم شب، چه در پاس سوم، ایشان را بیدار و هوشیار یابد.«بدانید که اگر صاحبخانه میدانست دزد در چه ساعتی خواهد آمد، نمیگذاشت به خانهاش دستبرد زنند. پس شما نیز آماده باشید، زیرا پسر انسان در ساعتی خواهد آمد که انتظار ندارید.»
الف. همچون کسانی باشید که منتظرند سرورشان از جشن عروسی بازگردد: اگر پیروان عیسی در نگرانی و طمع به سر نبرند، آنگاه قادر خواهند بود تمرکز خود را بر بازگشت مسیح قرار دهند. این کاری است که ارزش دارد زندگیمان را بر آن قرار دهیم.
یک. «”این سخنان نجاتدهنده با هشدارهای قبلی عیسی درمورد اینکه نباید افکار دنیوی داشته باشیم بلکه افکار ما باید آسمانی باشد، بسیار مرتبط هستند.» (گلدنهایز)
ب. کمر به خدمت ببندید و چراغ خویش را فروزان نگاه دارید: مفهوم این عبارت را میتوان به خوبی اینطور توصیف کرد: لباس خود را بر تن کنید و آماده خدمت کردن باشید و چراغهایتان را روشن نگاه دارید.
یک. در جایی دیگر میخوانیم «کلام تو برای پاهای من چراغ، و برای راه من نور است.» (مزامیر ۱۱۹: ۱۰۵). ممکن است شخصی اشتیاق درونی برای خدمت خداوند داشته باشد (کمر به خدمت ببندید) اما روشنایی لازم برای این خدمت را نداشته باشد (نور کلام خدا باید به خوبی بدرخشد).
ج. آمین، به شما میگویم، خود کمر به خدمتشان خواهد بست؛ آری، آنان را بر سفره خواهد نشانید و پیش آمده، از ایشان پذیرایی خواهد کرد: خادمان آماده، توسط اربابشان خدمت خواهند شد و برکت خواهند یافت؛ پاداشی ارزشمند در انتظار کسانی است که در انتظار بازگشت خداوند هستند و در آمادگی برای آن زمان زندگی میکنند.
یک. «آن خادمینی که برای بازگشت اربابشان با هوشیاری انتظار میکشند، برکت خواهند یافت. بنابراین این افراد، مبارک هستند و در حقیقت خداوند نقشش را با آنها عوض میکند و کمر خود را بر میبنند و با آنها بر سر سفره مینشیند و آنها را خدمت میکند.» (پیت)
د. پس شما نیز آماده باشید، زیرا پسر انسان در ساعتی خواهد آمد که انتظار ندارید: همه ما میدانیم زمانی که خوانده میشویم، اگر آماده نباشیم، چقدر شرمنده خواهیم بود. عیسی به همه افراد میگوید برای بازگشت او آماده باشند و این مهمترین چیزی است که هر کسی باید برای آن آماده باشد.
یک. یک دزد هرگز آمدنش را اعلام نمیکند؛ او نیز مانند یک دزد زمانی میآید که هیچکس انتظارش را ندارد. برای اینکه از دزدها در امان باشیم باید در آمادگی کامل و مداوم زندگی کنیم و به همین طریق برای اینکه برای آمدن مسیح آماده باشیم باید در آمادگی کامل و مداوم زندگی کنیم.
۲. آیات (۴۱-۴۸) در نبود ارباب خود مباشرانی نیکو باشید
پطرس پرسید: «سرور من، آیا این داستان را برای ما آوردی یا برای همه؟» خداوند در پاسخ گفت: «پس آن مباشر امین و دانا کیست که اربابش او را به سرپرستی خادمان خانه خود گماشته باشد تا سهم خوراک آنان را به موقع بدهد؟ خوشا بهحال آن غلام که چون اربابش بازگردد، او را مشغول کار بیند. یقین بدانید که او را بر همه داراییهای خود خواهد گماشت. اما اگر آن غلام با خود بیندیشد که «ارباب در آمدن تخیر کرده» و به آزار خادمان و خادمهها، و خوردن و نوشیدن و میگساری بپردازد، آنگاه اربابش در روزی که انتظار ندارد و در ساعتی که از آن آگاه نیست خواهد آمد و او را از میان دو پاره کرده، در جایگاه خیانتکاران خواهد افکند.
غلامی که خواسته اربابش را میداند و با این حال، خود را برای انجام آن آماده نمیکند، تازیانه بسیار خواهد خورد. اما آن که خواسته اربابش را نمیداند و کاری میکند که سزاوار تنبیه است، تازیانه کمتر خواهد خورد. هر که به او بیشتر داده شود، از او بیشتر نیز مطالبه خواهد شد؛ و هر که مسئولیتش بیشتر باشد، پاسخگوییاش نیز بیشتر خواهد بود.
الف. پطرس پرسید: «سرور من، آیا این داستان را برای ما آوردی یا برای همه؟»: عیسی در پاسخ پطرس با همه افرادی که آنجا حضور داشتند صحبت کرد و گفت همه شما باید مانند آن مباشر امین و دانا باشید. به عبارت دیگر، عیسی گفت «این حکایت را برای همه کسانی میگویم که میخواهند به عنوان یک مباشر امین و دانا در آمادگی زندگی کنند.
یک. همه کسانی که خادمین عیسی هستند باید برای بازگشت او آماده باشند. اما آنان که خدمتی خاص دارند باید بیش از بقیه خادمین آماده باشند. «بیتوجهی به مسائل روحانی، گناهی توجیهناپذیر است، شخصی که مرتکب چنین گناهی میشود، تازیانه خواهد خورد و محکوم خواهد شد. اما او در مقایسه با خادمی که اراده ارباب خود را میداند و آن را به جا نمیآورد، دیگران را تعلیم میدهد اما خودش به آنها عمل نمیکند تازیانه و محکومیتش کمتر خواهد بود. در نظر خداوند خادمین شریر، سست، بیآبرو و بدجنس به عنوان بزرگترین متجاوزین و ظالمین هستند و او با آنها به شدت برخورد خواهد کرد.» (پول)
ب. اما اگر آن غلام با خود بیندیشد که «ارباب در آمدن تأخیر کرده»: آن غلامی بیچاره است که بدون انتظار بازگشت اربابش زندگی میکند، چنین غلامی را میتوان از قسمتهای مختلف زندگیاش شناخت.
· او با بقیه خادمین اربابش بدرفتاری میکند (به آزار خادمان و خادمهها میپردازد).
· او بهطور افراطی به لذتهای این دنیا مشغول میشود ( به خوردن و نوشیدن و میگساری میپردازد).
· در مستی و بیتوجهی بهسر میبرد (میگسار است).
یک. در اینجا عیسی آشکارا ارتباط بین آمادگی برای بازگشت، زندگی پر از محبت، تمرکز بر مسایل روحانی و خویشتنداری را بیان میکند. در حقیقت کسی که در قلب خود میگوید «ارباب در آمدن تأخیر کرده» هیچیک از موارد بالا در زندگی او دیده نمیشود.
دو. برخی از انتظار بازگشت او خسته و یا ناامید میشوند زیرا تاکنون اتفاق نیفتاده است، این دقیقا همان دیدگاهی است که عیسی درمورد آن هشدار میدهد. اگر در نظر برخی عیسی در آمدن تاخیر کرده است، به این دلیل است که افراد بیشتری را از داوری و مجازاتی که در روزهای آخر بر دنیا خواهد آمد، نجات دهد.
ج. آنگاه اربابش در روزی که انتظار ندارد و در ساعتی که از آن آگاه نیست خواهد آمد: به هرحال ارباب روزی خواهد آمد، چه خادم آماده باشد چه نباشد. وقتی او بیاید آنانی را که آماده نیستند و آمدنش را انکار میکنند، مجازات خواهد کرد و کسانی را که خود را آماده کرده بودند، پاداش خواهد داد.
د. غلامی که خواسته اربابش را میداند و با اینحال، خود را برای انجام آن آماده نمیکند، تازیانه بسیار خواهد خورد. اما آن که خواسته اربابش را نمیداند و کاری میکند که سزاوار تنبیه است، تازیانه کمتر خواهد خورد: وقتی ارباب بیاید، افراد را مطابق تقصیراتشان مجازات خواهد کرد. مجازات آنانی که می دانند چطور باید آماده باشند اما با اینحال خود را آماده نمیکنند بیشتر از کسانی است که نمیدانستند و آماده نبودند.
۳. آیات (۴۹-۵۳) عیسی آتش پاکسازی و جدایی با خود می آورد.
«من آمدهام تا بر زمین آتش افروزم، و ای کاش که تاکنون افروخته شده بود! اما مرا تعمیدی باید، و چه در فشارم تا به انجام رسد. آیا گمان میبرید آمدهام تا صلح به زمین آورم؟ نه، بلکه آمدهام تا جدایی افکنم. از این پس، میان پنج تن از اهل یک خانه جدایی خواهد افتاد؛ سه علیه دو خواهند بود و دو علیه سه. پدر علیه پسر و پسر علیه پدر، مادر علیه دختر و دختر علیه مادر، مادرشوهر علیه عروس و عروس علیه مادرشوهر.»
الف. من آمدهام تا بر زمین آتش افروزم، و ای کاش که تا کنون افروخته شده بود! این آتش را در چند مورد میتوان در نظر گرفت.
· آتشی که عیسی در اینجا درمورد آن صحبت میکند ممکن است قضاوتی باشد که در دهههای بعدی بر یهودیان وارد شد. «در تفکر یهودی تقریبا همیشه آتش نشانه داوری و قضاوت است. بنابراین در اینجا عیسی، آمدن ملکوتش را به عنوان زمان داوری بیان میکند.» (بارکلی)
· آتشی که عیسی در اینجا درمورد آن صحبت میکند ممکن است قدرت روحالقدس باشد که بعد از کار او بر روی صلیب، بر ایمانداران آمد (اما مرا تعمیدی باید)
· آتشی که عیسی در اینجا در مورد آن صحبت میکند ممکن است بشارت انجیل و گسترش ملکوت او در جهان باشد که بعد از کار او بر روی صلیب امکانپذیر شد.
یک. حقیقتی که عیسی درمورد رنج کشیدنش میگوید و از آن به عنوان تعمید یاد میکند، معنای بسیار عمیقی دارد. قطرات رنج بر او پاشیده نشد بلکه او در رنج فرو رفت و غوطهور شد. به همین طریق وقتی ما در عیسی و با روحالقدس تعمید مییابیم، در آنها فرو میرویم و غوطهور میشویم.
ب. چه در فشارم تا به انجام رسد: عیسی تا زمانی که کارش را بر روی صلیب به اتمام رساند، در فشار بود و میدانست بعد از به کمال رساندن کارش، همه نیکوییها بر او خواهد آمد. «که به خاطر آن خوشی که پیش رو داشت، صلیب را تحمل کرد و ننگ آن را ناچیز شمرد» (عبرانیان ۱۲: ۲).
ج. پدر علیه پسر و پسر علیه پدر، مادر علیه دختر و دختر علیه مادر، مادرشوهر علیه عروس و عروس علیه مادرشوهر: شاید این بهایی باشد که شخص به عنوان یک مباشر امین باید بپردازد. وقتی کسی وفا دارانه عیسی را پیروری میکند ممکن است به خاطر او، به ناچار متحمل جداییهایی شود.
یک. «آمدن او، ناگزیر به معنای تقسیم است. این یکی از دلایل مهم نفرت رومیها از مسیحیت است. زیرا مسیحیت خانوادهها را به دو نیم تقسیم میکند.» (بارکلی)
۴. آیات (۵۴-۵۶) ضرورت تشخیص زمانها
سپس به جماعت گفت: «چون بینید ابری در مغرب پدیدار شود، بیدرنگ میگویید: باران خواهد بارید و باران میبارد. و چون باد جنوب وزد، میگویید: هوا گرم خواهد شد و چنین میشود. ای ریاکاران! شما که نیک میدانید چگونه سیمای زمین و آسمان را تعبیر کنید، چگونه است که از تعبیر زمان حاضر ناتوانید؟
الف. شما که نیک میدانید چگونه سیمای زمین و آسمان را تعبیرکنید، چگونه است که از تعبیر زمان حاضر ناتوانید؟: عیسی مردم زمان خودش را سرزنش میکند زیرا آنها نمیتوانستند زمان حاضرشان را درک کنند. آنها باید نخستین نبوتهایی که درمورد آمدن عیسی بود را بیشتر درک میکردند و نشانههای واضحی که تأیید میکرد عیسی همان مسیح موعود است را تشخیص میدادند.
یک. شنوندگان عیسی میدانستند وقتی ابرها در قسمت غربی دریای مدیترانه تجمع میکنند، باید انتظار بارش باران را داشته باشند. آنها میدانستند وقتی از سمت جنوب صحرای عرب باد گرم میوزد، موج گرما در راه است.
ب. سپس به جماعت گفت: عیسی این موضوع را فقط برای شاگردانش مطرح نکرد، بلکه برای همه جماعتی که در آنجا حضور دارند این موضوع را بیان کرد. عیسی میخواست هرکسی زمان حاضر را تشخیص دهد و آماده بازگشت او باشد.
یک. اکنون در زمان حال، دلایل بسیاری وجود دارد که باور کنیم آمدن عیسی نزدیک است. با توجه به احساس ضرورت آمدن او، میتوانیم امیدوار باشیم که زمانمان را تشخیص دادهایم.
· صحنه برای ساخت دوباره معبد که لازمه تحقق پیشگوییهای که درباره ویرانی وحشتناک شده آماده است ( متی ۲۴: ۱۵، مرقس ۱۳: ۱۴، و دوم تسالونیکیان ۲: ۳-۴). از سال 1948 زمانی که اسراییل دوباره یک حکومت شد تا به امروز امید بازسازی مجدد معبد در میان گروه اندکی از یهودیان همچنان ادامه دارد.
· این برهه از زمان با پیشگوییهای که درمورد تشکیل یک حکومت جهانی واحد شده، همخوانی دارد. زیرا به نظر میرسد در امپراطوری رومی این پیشگویی تحقق یافت (دانیال ۲: ۳۶-۴۵، مکاشفه ۱۳: ۱-۸، مکاشفه ۱۷: ۱۰-۱۴ ). ظاهراً این نبوت با اتحادیه اروپای مدرن مرتبط است که برخاسته از اهداف رهبرانشان است و هرج و مرج عصر حاضر.
· این مرحله از زمان با پیشگوییهای در مورد ایجاد یک رهبر جهانی سیاسی و اقتصادی همخوانی دارد، نوعی رهبر سیاسی واحد که رهبری این حکومت جهانی واحد را بر عهده خواهد داشت (دوم تسالونیکیان ۲: ۳-۱۲، مکاشفه۱۳: ۴-۷).
· این مرحله از زمان با پیشگوییهای که درباره مذاهب دروغین شده است همخوانی دارد. کتابمقدس گسترش مذاهب دروغین را مشخصه روزهای آخر میداند (دوم تسالونیکیان ۲: ۴، دوم تسالونیکیان ۲: ۹-۱۲، مکاشفه ۱۳: ۱۱-۱۵، مکاشفه ۱۷: ۱-۶).
· این مرحله از زمان با پیشگویی درمورد نظام اقتصادی در روزهای آخر، همخوانی دارد (مکاشفه ۱۳: ۱۵-۱۷ ).
دو. اما هیچیک از اینها تضمین نمیکند که بازگشت عیسی نزدیک است. شاید در حکمت خداوند، این زمان نزدیک نباشد. با اینحال اگر اینطور باشد، خداوند دوباره در زمان آینده اجازه خواهد داد تمام این شرایط که عصر حاضر ما را شکل داده و مشخصه زمان حال است، دوباره باهم جمع شوند و چنین شرایطی را دوباره شکل دهند.
۵. آیات (۵۷-۵۹) با توجه به زمانه، الان به خدا نزدیک شوید
«چرا خود درباره آنچه درست است داوری نمیکنید؟ هنگامی که با شاکیِ خود نزد حاکم میروی، بکوش تا در راه با او آشتی کنی، مبادا تو را نزد قاضی کشاند و قاضی تو را به نگهبان سپارد، و به زندان افتی. به تو میگویم که تا دینار آخر را نپردازی، از زندان به در نخواهی آمد.»
الف. چرا خود درباره آنچه درست است داوری نمیکنید؟: عیسی از شنوندگانش میخواهد درباره این موضوع به خوبی فکر کنند. هرکسی که قدرت تشخیص و قضاوت داشته باشد، میتواند اهمیت این موضوع را درک کند که قبل از اینکه در حضور او داوری شویم بهتر است در عدالت و راستی در او قرار بگیریم. زیرا وقتی در مقابل تخت داوری قرار بگیریم، آنگاه بسیار دیر است که بخواهیم رابطهمان را با او اصلاح کنیم.
ب. بکوش تا در راه با او آشتی کنی: در تصویری که عیسی در اینجا مطرح کرد، منطقی بود متهم قبل از اینکه در مقابل قاضی حاضر شود، تسویه حساب کند. با این تفاسیر، میتوانیم بگوییم در نور کار عیسی بر روی صلیب، خدا به ما پیشنهاد مصالحه و تسویه حساب میدهد (قبل از رسیدن به حضور قاضی) ما این پیشنهاد را با ایمان آوردن به عیسی و کارش بر روی صلیب میتوانیم بپذیریم.
ج. به تو می گویم که تا دینار آخر را نپردازی، از زندان به در نخواهی آمد: عیسی به آنها (و به ما) بهای سنگین تسویه حساب نکردن با خدا قبل از رسیدن روز داوری را یادآوری میکند. همه این فشارها ضرورت را تأکید میکند که اکنون باید در عدالت و راستی با خداوند قرار بگیریم و در انتظار و آمادگی بازگشت عیسی زندگی کنیم.
یک. عیسی در اینجا به بهایی که گناهکاران در جهنم باید بپردازند اشاره میکند (تا دینار آخر را نپردازی، از زندان به در نخواهی آمد). او با استفاده از این تصویر توضیح میدهد جهنم، حقیقتی ترسناک و ابدی است و برای رهایی از آن باید بهای گناهان پرداخته شود و انسانیت نا کامل نمیتواند بهای کامل برای خدایی کامل را بپردازد.
دو. عیسی در اینجا به دینار اشاره میکند که “کوچکترین واحد پول است.” (بارکلی)
سه. مجازات جهنم، ابدی است همانطور که حیات در ملکوت ابدی است (متی ۲۵: ۴۶، دوم تسالونیکیان ۱: ۹). عذاب جهنم پایانناپذیر (مکاشفه ۱۴: ۱۱) و آتش جهنم خاموشی ناپذیر است و تا ابد میسوزد (مرقس ۹: ۴۸). ناعادلان نیز رستاخیز مییابند و احتمالا این رستاخیز با بدنهایی خواهد بود که متحمل عذاب جهنم شود (یوحنا ۵: ۲۹، اعمال ۲۴: ۱۵).
برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.