Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

لوقا ۴.‌ وسوسه عیسی و اولین خدمت او در ناصره

بخش اول:‌ وسوسه عیسی

۱. آیات (۱-۲) روح عیسی را به بیابان هدایت می‌کند.

عیسی پر از روح القدس، از رود اردن بازگشت و روح، او را در بیابان هدایت می‌کرد. در آنجا ابلیس چهل روز او را وسوسه کرد.

الف. عیسی پر از روح القدس: در لوقا ۳: ۲۱-۲۲ خواندیم که چطور روح القدس بعد از تعمید عیسی به طرز شگفت انگیزی بر او نازل شد. نباید فکر کنیم قبل از این اتفاق او از روح پر نبوده است بلکه با این اتفاق او به طریقی غیر معمول و علنی از روح القدس پر شد.

یک. می ‌توانیم بگوییم عیسی (برای بیشتر و یا شاید همه)  زندگی‌اش به عنوان انسانی پر از روح زندگی  و خدمت کرده است. او بدون تکیه بر ذات خداوندی خود مشتاقانه خود را به آنچه که تنها خدا او را به آن هدایت می‌کرد  و روح القدس قوت میداد محدود می‌کرد.

ب. روح، او را در بیابان هدایت می‌کرد: عیسی نه تنها با تعمیدش خودش را با گناهکاران  همسان کرد (لوقا ۳: ۲۱-۲۲) بلکه با وسوسه شدن نیز نشان می‌دهد که او نیز یک انسان است. «زیرا کاهن اعظم ما چنان نیست که نتواند با ضعف­های ما همدردی کند، بلکه کسی است که از هر حیث همچون ما وسوسه شده است، بدون اینکه گناه کند.» (عبرانیان ۴: ۱۵).

یک. ممکن است گاهی اوقات فکر کنیم وسوسه عیسی، واقعی نبوده است زیرا شبیه وسوسه های ما نیست. برخلاف ما، در عیسی هرگز رغبت و فشار گناه آلودی وجود نداشت. اما وسوسه های عیسی به طرق مختلف بسیار واقعی ‌تر و شدیدتر از وسوسه های ما بود. اغلب اوقات وقتی وسوسه ‌ها به ما فشار می ‌آورند ممکن است تسلیم آنها شویم ولی عیسی هرگز تسلیم وسوسه نشد. او با قدرت بیشتری از ما در برابر وسوسه ایستادگی کرد.

دو. کلمه وسوسه در کتاب مقدس در سه مورد مختلف به کار رفته است:

·      شیطان از طریق شهوت های ما کار می‌کند و ما را وسوسه می‌کند تا اعمال شر و بد انجام دهیم. ممکن است برای انجام کار شر و بد به ما پیشنهادی نادرست بدهد و یا ما را فریب دهد. (اول قرنتیان ۷: ۵، و یعقوب ۱: ۱۳-۱۴)

·      گاهی ممکن است ما خدا را بیازماییم، کلمه ای که در متن اصلی برای این امر به کار رفته همان وسوسه است (اعمال ۵: ۹ و اول قرنتیان ۱۰: ۹).

·      گاهی خدا ما را می‌آزماید، اما او هرگز ما را فریب ندهد و به راههای نادرست هدایت نمی­کند، کلمه ای که در متن اصلی برای این امر به کار رفته است، همان وسوسه است (عبرانیان ۱۱: ۱۷).

سه. «این مقدس ترین داستان است چرا که از طریق هیچ منبعی به جز کلام عیسی نیامده است. حتما در زمانی خودش این خصوصی ترین تجربه روحش را با یارانش در میان گذاشته است.» (بارکلی)

ج. عیسی پر از روح القدس… و روح، او را در بیابان هدایت می‌کرد: عیسی در حالیکه پر از روح القدس بود به بیابان هدایت شد جایی که در آن وسوسه شد. روح القدس ما به  هم دوران سختی و هم مراتع سبز هدایت می‌کند.

یک. شباهت­هایی مبنی بر چگونگی وسوسه آدم و وسوسه عیسی وجود دارد. اما آدم در مطلوب ترین شرایط قابل تصور با وسوسه خود روبرو شد در حالی که عیسی در شرایطی بد و شدید با وسوسه خود روبرو شد.

د. در آنجا ابلیس چهل روز او را وسوسه کرد: عیسی در تمام آن چهل روز وسوسه شد و البته ما فقط از فصل­های مهم و برجسته آن آگاهی داریم.

۲. آیات (۲-۴) اولین وسوسه: تبدیل سنگ به نان برای رفع نیاز شخصی.

در آن روزها چیزی نخورد و در پایان آن مدت، گرسنه شد. پس ابلیس به او گفت: «اگر پسر خدایی، به این سنگ بگو نان شود.» عیسی پاسخ داد: «نوشته شده است که انسان تنها به نان زنده نیست بلکه به هر کلامی از دهان خدا.»

الف. چیزی نخورد و … گرسنه شد: در حقیقت وسوسه کردن شخصی که چهل روز در روزه به سر برده و چیزی نخورده، امری ناعادلانه است اما با این حال پدر اجازه می‌دهد این اتفاق رخ دهد زیرا می‌ داند عیسی می ‌تواند از عهده آن برآید. خدا هرگز اجازه نمی‌دهد ما بیش از توانمان آزموده شویم. (اول قرنتیان 1۱۰: ۱۳).

یک. در حقیقت لوقا چون پزشک بود اشاره می‌کند که عیسی در پایان آن مدت، گرسنه شد و این موضوع بسیار مهم است. بعد از یک روزه طولانی، فرد به شدت به غذا احتیاج دارد و نیاز به غذا تبدیل می‌شود به یک نیاز بسیار ضروری. عیسی نیز از شدت گرسنگی ممکن بود جانش را از دست بدهد.

دو. عیسی گرسنه بود اما با اینحال پر از روح القدس بود. ما گاهی کاملا بر عکس هستیم شکم مان پر است و از روح خالی هستیم.

ب. پس ابلیس به او گفت: کتاب مقدس خیلی واضح در مورد وجود و فعالیت شیطان به ما تعلیم می‌دهد که با قدرت و حیله‌ گری در برابر خدا و قوم او می‌ ایستد. شیطان گاهی ابلیس خوانده می‌شود (لوقا ۴: ۸) و گاهی شریر، البته نام­ها و القاب بسیاری دارد.

ج. اگر پسر خدای: ترجمه دقیق این عبارت این است «از آن جایی که تو پسر خدا هستی». شیطان در مورد هویت عیسی هیچ شکی نداشت ولی می‌خواست عیسی را با هویت خودش گرفتار چالش کند.

یک. این وسوسه در اصل اینطور بود که: «از آن جایی که تو مسیح هستی، پسر چرا آنقدر درمانده هستی؟ حداقل برای خودت یک کار کوچک انجام بده.» ما نیز ممکن است همینطور وسوسه شویم: «اگر تو فرزند خدایی، پس چرا آنقدر اوضاعت خراب است؟ حتی نمی‌توانی یک کار کوچک برای خودت انجام دهی.»

د. به این سنگ بگو نان شود: شیطان می‌خواست عیسی را فریب دهد که از قدرت خداوند به منظور اهداف شخصی استفاده کند. وسوسه و دعوت عیسی به خوردن، به خوبیِ وسوسه و گناه آدم اول کار نکرد (پیدایش 6:3) شیطان فکر کرد که باز هم می‌ تواند آدم بیگناه دوم را از طریق این وسوسه گرفتار گناه کند.

یک. «این بیابان، یک بیابان شنی نبود بلکه درست مانند قرص نان از لایه نازکی از آهک پوشیده شده بود.» (بارکلی)

دو. از طریق این آیات می ‌توانیم دریابیم وسوسه چطور کار می‌کند. اغلب اوقات، الگوی وسوسه به اینصورت است:

·      شیطان با متوسل شدن به یک خواسته مشروع می ‌خواست عیسی را وسوسه کند (که نیاز به خوردن و زنده ماندن بود.)

·      شیطان به عیسی پیشنهاد داد که این نیاز مشروع را با روش نامشروع برطرف کند.

ه. عیسی پاسخ داد: «نوشته شده است که انسان تنها به نان زنده نیست بلکه به هر کلامی از دهان خدا.» عیسی با کلام خدا در برابر پیشنهادات شیطان ایستاد (تثنیه۸: ۳). چیزی که شیطان می ‌گفت قابل درک بود: «چرا خودت را تا حد مرگ گرسنگی می ‌دهی؟» اما کلامی نوشته شده خدا بیشتر قابل درک بود. عیسی به شیطان حقیقت کلام خدا را یادآوری می‌کند که هر کلمه ای از کلام خدا از هر نانی که ما می خوریم مهم تر است.

یک. عیسی برای جنگیدن با وسوسه شیطان از کلام خدا استفاده کرد نه از برخی قدرتهای روحانی که برای ما قابل دسترس نیست. او در این جنگ به عنوان یک شخص پر از روح و پر از کلام خدا مبارزه کرد. او از هیچ نیروی الهی که برا ما قابل دسترس نباشد استفاده نکرد.

دو. ما به همان روشی که مسیح انجام داد در برابر وسوسه مقاومت می کنیم: پر از روح القدس ، با تاباندن نور حقیقت خدا به دروغ های اغواگرانه شیطان پاسخ می دهیم. اگر از حقیقت وجودی خدا غافل باشیم، در مبارزه با وسوسه مسلح نیستیم.

۳. آیات (8-5) وسوسه دوم: واگذاری تمام پادشاهی دنیا درعوض یک لحظه پرستشِ شیطان.

سپس ابلیس او را به مکانی بلند برد و در دمی همه حکومت­های جهان را به او نشان داد و گفت: «من همه این قدرت و تمامی شکوه اینها را به تو خواهم بخشید، زیرا که به من سپرده شده است و مختارم آن را به هر که بخواهم بدهم. کافی است پرستشم کنی تا این همه از آن تو گردد.» عیسی پاسخ داد: «از من دور شو ای شیطان! زیرا نوشته شده است، خداوند، خدای خود را بپرست و تنها او را خدمت کن.»

الف. سپس ابلیس او را به مکانی بلند برد و در دمی همه حکومت­های جهان را به او نشان داد: بهتر است به این موضوع بیشتر به عنوان یک چشم انداز روحانی و ذهنی نگاه کرد.. این تجربه و وسوسه کاملا واقعی بود اما در حقیقت هیچ کوهی آنقدر بلند نیست که همه حکومت­های جهان از بالای آن دیده شود.

ب. من همه این قدرت و تمامی شکوه اینها را به تو خواهم بخشید: شیطان می‌دانست عیسی آمده بود تا همه حکومت­های جهان را به دست آورد. او با این پیشنهاد، از عیسی دعوت کرد تا بدون مصلوب شدن، آنها  را به دست آورد. اگر عیسی شیطان را پرستش می‌کرد، شیطان نیز به سادگی همه آنها  را به عیسی می داد.

یک. زیرا که به من سپرده شده است و مختارم آن را به هر که بخواهم بدهم: شیطان ادعا کرد که قدرت پادشاهی زمین به او داده شده است و عیسی هرگز این اظهارات را به چالش نکشید. می ‌توان گفت خدا، سلطه زمین را به آدم و نسلش داد اما آنها آن را به شیطان سپردند. (پیدایش 1).

دو. شیطان حاکم این جهان است (یوحنا ۱۲: ۳۱) و شاهزاده قدرت هوا (افسسیان ۲: ۲) و این جایگاه با انتخاب مردمی بشر در زمان آدم به او داده شد.

سه. از آنجا که شیطان از شکوه پادشاهی های این جهان برخوردار است و می تواند آن را به هر کسی که می‌خواهد بدهد، جای تعجب نیست که این همه بی خدایی در افراد صاحب قدرت و اعتبار ببینیم. 

ج.  کافی است پرستشم کنی تا این همه از آن تو گردد: نقشه پدر برای عیسی این بود که اول عیسی رنج بکشد و بعد به جلال وارد شود (لوقا 25:24-26) ولی شیطان راهی  برای خروج از این رنج را به او پیشنهاد داد.

یک. یک روز گفته خواهد شد که «پادشاهی های این جهان به پادشاهی پروردگار ما و مسیح او تبدیل شده اند ، و او برای همیشه و همیشه پادشاهی خواهد کرد.» (مکاشفه 1۱: ۱۵).  شیطان این را قبل از عذاب صلیب به عیسی مسیح پیشنهاد کرد.

دو. اگر عیسی پیشنهاد او را می ‌پذیرفت، آن گاه نجات ما غیرممکن می ‌شد. شاید از این طریق او نوعی اختیار برای حکمرانی پیدا می‌کرد. اما نمی‌توانست با فداکاری گناه هر گناهکاری را باز خرید کند.

د. عیسی پاسخ داد: از من دور شو ای شیطان: شیطان وسوسه ‌ای قدرتمند بر عیسی آورد و او در مقابل تاثیر شیطان ایستادگی کرد و ابتدا به او گفت «از من دور شو ای شیطان!» و از این طریق، عیسی با غیرت و جدیت در برابر شیطان ایستادگی می‌کند و این همان چیزی است که بعدها در یعقوب ۴: ۷ بدان اشاره می‌شود. «در برابر ابلیس ایستادگی کنید که او از شما خواهد گریخت.»

ه. زیرا نوشته شده است، خداوند، خدای خود را بپرست و تنها او را خدمت کن: برای بار دوم، عیسی با حقیقت کلام خدا در برابر فریب شیطان می‌ ایستد و آیه ‌ای از تثنیه ۶: ۱۳ نقل قول می‌کند. شاید به نظر می ‌رسید به نفعش است که از صلیب اجتناب کند اما عیسی به خودش تاکید و به شیطان یادآوری کرد که خداوند فرمان داده است خداوند، خدای خود را بپرست و تنها او را خدمت کن و سجده کردن شیطان کاملا برخلاف این حکم می‌ باشد و برای ملکوت خداوند هیچ نفعی در آن وجود ندارد.

یک. یکبار دیگر عیسی با همان منبع قابل دسترس همه ما در مقابل شیطان می ایستد؛ یعنی پر بودن از روح و کلام خدا. عیسی به عنوان یک انسان با ایستادگی مداوم در برابر وسوسه ثابت کرد که آدم مجبور به انجام گناه نبود. وسوسه او خیلی بیشتر از وسوسه آدم بود اما او هرگز گناه نکرد.

۴. آیات (۹-۱۳) وسوسه سوم: آزمودن خدا از طریق آیات و نشانه‌ ها

آنگاه ابلیس او را به شهر اورشلیم برد و بر فراز معبد قرار داد و گفت: «اگر پسر خدایی، خود را از اینجا به زیر افکن. زیرا نوشته شده است: درباره تو به فرشتگان خود فرمان خواهد داد، تا از تو محفاظت کنند. آنها تو را بر دستهایشان خواهند گرفت مبادا پایت به سنگی برخورد.»

عیسی پاسخ داد: «گفته شده است، خداوند خدای خود را میازما.» چون ابلیس همه‌‌ این وسوسه ‌ها را به پایان رسانید، او را تا فرصتی دیگر ترک گفت.

الف. او را به شهر اورشلیم برد و بر فراز معبد قرار داد: شیطان عیسی را به مکانی بلند برد، از بالای آن دیوار که کوه معبد را احاطه کرده بود صدها متر تا کف دره صخره ‌ای آن ارتفاع داشت. اگر عیسی درخواست شیطان را می‌ پذیرفت و خودش را به پایین پرتاب می‌کرد، اتفاق فجیعی رخ می ‌داد.

یک. طبق گفته گالدنهایز، یک باور باستانی یهودی وجود دارد که مسیح باید برای نشان دادن خودش به اسراییل بالای سقف معبد برود، اگر عیسی پیشنهاد شیطان را می ‌پذیرفت و آن کار را انجام می‌ داد، انتظاراتی که مردم آن زمان از مسیح داشتن نیز تحقق می ‌یافت.

ب. خود را از اینجا به زیر افکن: شیطان خودش نمی‌توانست عیسی را از بالای معبد به پایین بیاندازد. او قدرتی بیشتر از پیشنهاد کردن نداشت به همین دلیل از عیسی می‌خواهد خودش این کار را انجام دهد.

ج. زیرا نوشته شده است: درباره تو به فرشتگان خود فرمان خواهد داد، تا از تو محافظت کند: این دفعه شیطان در وسوسهاش آیه ‌ای از کتاب مقدس را نقل قول می‌کند (مزامیر ۹۱: ۱۱-۱۲) او در حقیقت داشت به عیسی می ‌گفت: «برو جلو عیسی، اگر این کار را انجام دهی، فرشتگانی که در کتاب مقدس وعده داده شده ‌اند، خواهند آمد و تو را نجات خواهند داد و این خود تبلیغ بسیار خوبی برای تو خواهد بود.»

یک. وقتی شیطان می‌گوید «زیرا نوشته شده است» به ما خاطرنشان می‌شود که او یک متخصص کتاب مقدس است و می داند چطور متون کتاب مقدس را دستاویز قرار دهد. متاسفانه بسیاری از افراد، هر آیه ‌ای را که هر کسی از کتاب مقدس نقل قول می‌کند را به عنوان حقیقت خدا می‌ پذیرند اما کاربرد محض کلمات کتاب مقدس لزوما به مفهوم انجام اراده خدا نیست.

دو. بعضی معتقدند دلیل این که شیطان دانش بالای از کتاب مقدس دارد این است که شیطان کتاب مقدس را همانند یک متخصص مطالعه کرده است تا بتواند ایراد یا راه فراری در آن پیدا کند.

د. عیسی پاسخ داد: «گفته شده است، خداوند خدای خود را نیازما.» عیسی پاسخ سو استفاده شیطان از کلام خدا را با استفاده صحیح از کلام خدا می‌دهد و آیه تثنیه ۶: ۱۶ را نقل قول می‌کند. عیسی با درک درست کلام خدا در چارچوب متن، دستاویز کردن آیات کلام خدا را رد می‌کند.

یک. عیسی از طریق شناخت اراده کامل خدا (اعمال ۲۰: ۲۷) می‌دانست که شیطان قصد تحریف قطعه ای از  مزمور ۹۱  را داشت. عیسی می‌دانست چطور به درستی کلام حقیقت را تفسیر کند (دوم تیموتائوس ۲: ۱۵).

دو. عیسی می‌دانست شیطان می‌خواهد او را فریب دهد تا قدمی خارج از «ایمان» برآورد و با روشی نادرست خدا را بیازماید. «وسوسه ممکن است ترغیب شخص به انجام کاری عجیب اما بی‌معنی و بی‌فایده باشد و حتی به شگفتی و نوعی ایمان واهی شخص بیانجامد.» (موریس)

ه. چون ابلیس همه‌‌ این وسوسه‌ ها را به پایان رسانید، او را تا فرصتی دیگر ترک گفت: شیطان وقتی دید از هیچ طریقی نمی‌تواند عیسی را وسوسه کند، او را برای مدتی ترک کرد. شیطان همیشه به دنبال فرصتی دیگر می گردد تا بازگردد، بنابراین ما هرگز نباید به او فرصت بازگشت دهیم.

یک. «شیطان چیز بیشتری برای عرضه نداشت، او فقط سعی می‌کرد با فریب عیسی را وسوسه کند که به روشی دیگر پیروزی ‌اش را تکمیل کند.» (مورگان)

دو. شیطان نادان نیست؛ او به طور مداوم منابع محدودش را در جنگی که مغلوب می‌شود به کار نمی‌برد. اگر می ‌خواهید شیطان برای مدتی شما را رها کند باید به طور مداوم در برابر او ایستادگی کنید. بیشتر افرادی که زیاد مورد حمله شریر قرار می‌گیرند به این دلیل است که کمتر در برابر او ایستادگی می‌کنند.

سه. عیسی در برابر این وسوسه ‌ها ایستادگی کرد زیرا در کلام خدا و روح قدم می زد؛ اینها دو منبع مهم زندگی مسیحی هستند. اگر کلام خدا را به خوبی بدانیم ولی به اندازه کافی از روح خدا پر نباشیم مغرور خواهیم شد و اگر از روح خدا پر باشیم ولی کلام خدا را به خوبی نشناسیم ممکن است خیلی راحت دچار گمراهی شویم؛ روح و کلام خدا با هم باعث رشد روحانی می‌شود.

بخش دوم: طرد شدن عیسی در ناصره

۱. آیات (۱۴-۱۵) خدمت در جلیل

عیسی به نیروی روح به جلیل بازگشت و خبر او در سرتاسر نواحی پیچید. او در کنیسه ‌های ایشان تعلیم می داد و همه وی را می ‌ستودند.

الف. عیسی به نیروی روح … بازگشت: عیسی پس از عبور از وسوسه ها،‌ قوی‌تر از همیشه شده بازگشت. باوجود این که پیش از این نیز از روح خدا پر بود (لوقا 1:4) بعد از تجربه پیروزی بر وسوسه، همچنان با قوت در روح قدم بر می‌ داشت.

یک. «عیسی که از طریق فیض خداوند در برابر وسوسه‌ ها ایستادگی کرد و بر آنها  غالب آمد، اکنون بوسیله آن وسوسه ‌ها قوی ‌تر شده بود. یکی از اعجاب فیض خداوند همین امر است که هر آن چه که می‌خواهد بر علیه ما کار کند و ما را از بین ببرد در نهایت وسیله ‌ای می‌شود برای بزرگترین نیکویی ما. بنابراین شیطان با روش خودش فریب می خورد و در کار خود گرفتار می‌آید.» (کلارک)

ب. به جلیل و سرتاسر نواحی: جلیل منطقه ‌ای حاصلخیز، پیشرفته و پرجمعیت بود. براساس آمار مورخ یهودی، یوسف فلاوی، حدود سه میلیون نفر در جلیل زندگی می‌کردند. جلیل کمی کوچکتر از ایالت کانتیکات بود. حتی اگر فرض کنیم یوسف فلاوی کمی اغراق کرده است باز هم این جمعیت زیادی است.

یک. یوسف فلاوی (که زمانی حاکم جلیل بود) نوشته است که حدود 240 شهر و روستا در جلیل وجود داشته که هریک حداقل جمعیتی  حدود 15,000 نفر دارا بوده است.

ج. او در کنیسه های ایشان تعلیم می داد: تمرکز عیسی در خدمت، تعلیم بود و در اوایل خدمتش نیز مخالفان سازماندهی شده ای نداشت (همه وی را می ستودند).

۲. آیات (۱۶-۱۷) عیسی به کنیسه خودش در ناصره می‌رود.

پس به شهر ناصره که در آن پرورش یافته بود، رفت و در روز سبت، طبق معمول به کنیسه درآمد و برخاست تا تلاوت کند. سپس طومار اشعیای نبی را به او دادند. چون آن را گشود، قسمتی را یافت که می فرماید:

الف. پس به شهر ناصره که در آن پرورش یافته بود، رفت: از آنجایی که این اتفاق در اوایل خدمت عیسی رخ داد پس زمان زیادی از وقتی که او در این شهر زندگی و کار می‌کرده، نگذشته بوده است. بنابراین مردم این شهر عیسی را می ‌شناختند و احتمالا او برای بسیاری از آنها  کار نجاری و تعمیرات انجام داده بود.

یک. مدت کمی قبل از این اتفاق عیسی از ناصره به کفرناحوم، در نواحی دریای جلیل رفته بود (متی 12:4-13).

ب. و در روز سبت، طبق معمول به کنیسه درآمد: عیسی این عادت را بنا کرده بود تا با قوم خدا برای پرستش و مطالعه کلام خدا جمع شوند. اگر کسی فکر می‌کند رفتن به کلیسا امری ضروری نیست، باید به او گفت این کار، رسمِ عیسی بود که همچنان باید انجام شود.

ج. و برخاست تا تلاوت کند: به طور معمول خدمت در کنیسه این گونه انجام می شد که اول با ستایش و دعای آزاد شروع می شد، سپس شریعت و بعد کتب انبیا خوانده می شد و در آخر هم موعظه انجام می‌گرفت. این اعمال می‌توانست توسط افراد تعلیم دیده ای که آن روز در کنیسه حضور داشتند انجام شود. عیسی نیز یک شخص تعلیم دیده ای بود که در آن جا حضور داشت. از آن جا که این کنیسه در ناصره واقع شده بود، احتمالا قبلا نیز این کار را در آن جا انجام داده بود و حالا نیز رفته بود تا در کنیسه زادگاه خود کلام خدا را تلاوت و تدریس ‌کند.

۳. آیات (۱۸-۱۹) عیسی آیات اشعیا ۶۱: ۱-۲ را می خواند

«روح خدا بر من است،

زیرا مرا مسح کرده

تا فقیران را بشارت دهم

و مرا فرستاده تا رهایی را به اسیران

و بینایی را به نابینایان اعلام کنم،

و ستم دیدگان را رهایی بخشم،

و سال لطف خداوند را اعلام نمایم»

 الف. روح خدا بر من است: کسی که در این قسمت از کتاب اشعیا صحبت می‌کند، همان

فردی است که مسح شده یعنی عیسی مسیح.

یک. زیرا مرا مسح کرده: کلمه «مسح» به معنی مالیدن و یا پوشاندن سطح چیزی است مانند مالیدن مایعی غلیظ، پماد و یا روغن. در عهد عتیق، به مفهوم لغوی با روغن مسح می ‌شدند. برای مثال، کاهنان برای انجام خدمات خاص در نزد خداوند مسح می‌ شدند (خروج ۲۸: ۴۱). مسح شدن با روغن نمادی بود از حضور روح القدس بر زندگی فرد و خدمت او. ریختن روغن بر سر، فقط یک نشانه ظاهری از کار واقعی و روحانی در درون افراد است.

ب. زیرا مرا مسح کرده: در اینجا مسیح اعلام می‌کند که او آمده تا آن پنج آسیبی که گناه

ایجاد می‌کند را شفا بخشد. گناه، آسیب بزرگی ایجاد می‌کند پس باید برای رستگاری و

نجات از گناه کاری بزرگ انجام شود. کار بزرگی برای رهایی از آن انجام شود.

·      تا فقیران را بشارت دهم: گناه، فقیر و ناتوان می‌کند و مسیح، بشارت نیکویی برای فقیران آورد.

·      و دل شکستگان را التیام بخشم: گناه، قلب­ها را می­شکند و مسیح برای دل شکستگان بشارت نیکویی آورد.

·      مرا فرستاده تا رهایی را به اسیران اعلام کنم: گناه، انسان ها  را اسیر و برده می سازد و مسیح آمد تا آنها را آزاد کند.

·      و بینایی را به نابینایان اعلام کنم: گناه، ما را کور می‌کند و مسیح آمد تا کوری روحانی و وجدان ما را شفا بخشد.

·      و ستم دیدگان را رهایی بخشم: گناه بر قربانیان خود ظلم می‌کند و مسیح آمد تا رهایی را برای ستم دیدگان و مظلومان بیاورد.

ج. و سال لطف خداوند را اعلام نمایم: به نظر می‌رسد این آیه اشاره دارد به سال یوبیل در عهد عتیق (لاویان ۲۵: ۹-۱۵ و آیات دیگر). در سال یوبیل بردگان آزاد می شدند، قرض‌ ها باطل می شد و همه چیز شروعی تازه را آغاز می‌کرد.

یک. «عیسی آمد تا با اشاره به سال یوبیل، سال مورد قبول و پسند خداوند را اعلام کند. شاید دلیل بازگشت عیسی به زادگاهش این بود که سال یوبیل بود.» (پیت)

دو. در جایی که عیسی از خواندن اشعیا باز می ایستد به ما مفهوم نبوت عیسی و رابطه آن با زمان را نشان می‌دهد. در ادامه آیات اشعیا توصیف کاری که مسیح  در بازگشت دوم می‌کند داده شده است ( و روز انتقام خداوند، اشعیا ۶۱: ۲). اکنون دو هزار سال از ویرگول بین این دو عبارت می ‌گذرد.

۴. آیات (20-22) عیسی آیات اشعیا ۶۱: ۱-۲ را آموزش می‌دهد.

سپس طومار را پیچید و به خادم کنیسه سپرد و بنشست. همه در کنیسه به او چشم دوخته بودند. آنگاه چنین سخن آغاز کرد: «امروز این نوشته، هنگامی که بدان گوش فرا می‌ دادید، جامه عمل پوشید.» همه از او نیکو می گفتند و از کلام فیض آمیزش در شگفت بودند و می گفتند: «آیا این پسر یوسف نیست؟»

الف. و بنشست: عیسی وقتی خواندن را تمام کرد و نشست، آماده بود تا درمورد این آیات آموزش دهد و همه حاضرین از این که او چگونه ای آیات را تفسیر خواهد کرد در شگفت بودند.

ب. امروز این نوشته، هنگامی که بدان گوش فرا می دادید، جامه عمل پوشید: عیسی با این کلمات به دو پرسش پاسخ داد:

·  «اشعیا این آیات را درمورد چه کسی نوشته است؟» عیسی پاسخ داد «اشعیا در مورد من سخن می‌گوید.»

·    «این وقایع چه زمانی رخ می‌دهند؟» عیسی پاسخ داد: “اشعیا در مورد زمان الان (زمان حال ما) نوشته است.»

ج. همه از او نیکو می گفتند و از کلام فیض آمیزش در شگفت بودند: به نظر می‌رسد عیسی به صحبت کردن در این مورد ادامه داده و این کار را با کلمات پر از فیض انجام داده است. مردم حاضر در کنیسه، نیکویی و فیض خداوند را در اعلان خدمت مسیح که از آن زمان شروع شده بود، احساس می‌کردند.

د. آیا این پسر یوسف نیست؟  پاسخ بعدی عیسی نشان می‌دهد که این سوال فقط یک اظهار نظر بی‌ طرفانه نبود. بعد از اینکه آنها از حالت شگفتی بیرون آمدند، شروع به شک و رنجش کردند و می گفتند کسی که ما آن را به این خوبی می‌ شناختیم (پسر یوسف) چطور می تواند این چنین سخنان فیض آمیز بگوید و ادعا کند تحقق نبوت­های مهم کلام خدا در اوست.

۵. آیات (23-27) عیسی به اعتراضات آنها پاسخ می‌دهد.

عیسی به ایشان گفت: «بی گمان این مَثَل را بر من خواهید آورد که «ای طبیب خود را شفا ده! آنچه شنیده ‌ایم در کفرناحوم کرده ای، اینجا در زادگاه خویش انجام بده.» سپس افزود: «آمین، به شما می گویم که هیچ پیامبری در دیار خویش پذیرفته نیست. یقین بدانید که در زمان الیاس، هنگامی که آسمان سه سال و نیم بسته شد و خشکسالی سخت سرتاسر آن سرزمین را فرا گرفت، بیوه زنان بسیار در اسراییل بودند. اما الیاس نزد هیچ یک فرستاده نشد مگر نزد بیوه زنی در شهر صَرَفَه در سرزمین صیدون. در زمان الیشع نبی نیز جذامیان بسیار در اسراییل بودند، ولی هیچ یک از جذام خود پاک نشدند مگر نَعمان سُریانی.»

الف. آنچه شنیده ‌ایم در کفرناحوم کرده ای، اینجا در زادگاه خویش انجام بده: لوقا به طور مستقیم به ما نمی‌گوید که مردم این سخنان را گفتهاند. شاید آنها این صحبت را کرده اند و عیسی از آنها  نقل قول می‌کند و یا شاید هم این چیزی است که عیسی از اعتراضات آنها  متوجه‌اش شده است. آنها می خواستند عیسی با آیات و معجزات، ادعاهای خود را ثابت کند.

یک. گویا عیسی در کفرناحوم معجزاتی انجام داده ولی لوقا آنها را ثبت نکرده است (اما در انجیل های دیگر مانند یوحنا ۱-۴ ثبت شده است). مردم ناصره می­خواستند شاهد همان معجزات به عنوان نشانه باشند.

دو. «بدون شک آنها  اینطور استدلال می‌کردند که این مرد ناصری است و وظیفه دارد به مردم ناصره کمک کند. آنها به نوعی خودشان را صاحبان او می‌دانستند و به صلاحدید خودشان می‌توانستند از او بخواهند قدرتش را به کار گیرد.» (اسپورجن)

ب. هیچ پیامبری در دیار خویش پذیرفته نیست: عیسی می‌دانست بسیار آسان است که اطرافیان و آشنایان ما به کار و قدرت خدا در ما شک کنند. برای مردم ناصره خیلی راحت بود که به عیسی شک و یا او را طرد کنند زیرا در نظر آنها او فردی معمولی و شناخته شده بود.

یک. «از این واقعه  در زندگی خداوندمان می‌آموزیم که کار واعظ این نیست که در پیِ جلب رضایت مردم باشد. اگر او برای این منظور تلاش کند هرگز نمی‌تواند به هدف اصلی خودش برسد و حتی اگر به خواسته ‌اش که همان جلب رضایت مردم است، برسد، موفقیت شوم و نامبارکی برای او خواهد بود.» (اسپورجن)

ج. اما الیاس نزد هیچ یک فرستاده نشد مگر نزد بیوه زنی در شهر صَرَفَه در سرزمین صیدون. در زمان الیشع نبی نیز جذامیان بسیار در اسراییل بودند، ولی هیچ یک از جذام خود پاک نشدند مگر نَعمان سُریانی: شنوندگان عیسی، خواستار توجهی خاص از جانب او بودند زیرا آنها همشهری عیسی بودند. اما عیسی به آنها می‌گوید که خداوند هرگز چنین کاری نمی‌کند و نمونه‌هایی از کار خدا در میان غیر یهودیان در زمان ایلیا و الیشع بیان می‌کند.

یک. عیسی حداقل به دو موضوع اشاره می‌کند. اول واقعیت که اگر آنها عیسی را قبول نکردند هیچ ارتباطی با عیسی نداشت بلکه با خود آنها ربط داشت. او به طور قطع از سمت خدا آمده بود. اما آنها  او را نپذیرفتند. این انکار و طرد کردن بیشتر درباره آنها ربط داشت تا به عیسی مسیح.

دو. دوم، نشان می‌دهد که قدرت معجزه‌ آسای خداوند از راه های مقتدرانه و غیرقابل انتظار عمل می‌کند. افرادی که ما اغلب آنها را نالایق و شاید عجیب می دانیم، بیشتر گیرنده قدرت معجزه ‌آسای خداوند هستند.

سه. اسپورجن می‌گوید درست است که شفای نعومی، نمونه ‌ای از فیض مقتدرانه  و کار انتخابی خداوند است اما این موضوع را اینطور نیز می توان بیان کرد که «هر  فرد بیگانه و جذامی بت پرستی که نزد الیشع می آمد او هر  کاری را در مورد طلبیدن خدا به آنها می گفت و آنها انجام می دادند، شفا و برکت می ‌یافتند» این امر نیز صحیح است و می توان آن را در کنار جنبه اول قرار داد.

چهار. نعمان با فیض عظیم خداوند شفا یافت اما باید در نظر داشته باشیم که این اتفاق چگونه رخ داد. اول، او این کلام را شنید که می تواند شفا یابد سپس با ایمانی که به عمل می ‌انجامد، به این کلام پاسخ داد (یعنی به اسراییل سفر کرد). سپس، نعمان از کلام نبی اطاعت کرد و هفت بار در رود اردن خودش را شستشو داد، او با فروتنی اطاعت کرد و غرورش را از طریق آن نبی به کلام خداوند تسلیم کرد.

۶. آیات (28-30) عیسی از میان جمعیتی که قصد کشتن او را داشتند می گذرد.

آنگاه همه کسانی که در کنیسه بودند، از شنیدن این سخنان بر آشفتند و برخاسته، او را از شهر بیرون کشیدند و بر لبه کوهی که شهر بر آن بنا شده بود، بردند تا از آنجا به زیرش افکنند. اما او از میانشان گذشت و رفت.

الف. آنگاه همه کسانی که در کنیسه بودند، از شنیدن این سخنان بر آشفتند و برخاسته، او را از شهر بیرون کشیدند: این عجب واکنشی بود در پاسخ موعظه عیسی! آنها از این که عیسی به ایشان اعتراض کرد و درخواست معجزه شان رد کرد و به آنها گفت که خدا غیر یهودیان را نیز دوست دارد عصبانی شدند.  

یک. عیسی هرگز در پیِ جلب رضایت شنوندگان خود نبود و هرگز تایید آنها برای او ملاک موفقیت نبود.

ب. او را از شهر بیرون کشیدند و بر لبه کوهی که شهر بر آن بنا شده بود، بردند تا از آنجا به زیرش افکنند: اغلب اوقات به زیر افکندن شخصی از بالای کوه، اولین قدم برای سنگسار کردن او بود. بعد از این که قربانی را به پایین می‌ انداختند، آنقدر به سمت او سنگ پرتاب می‌کردند تا شخص جانش را از دست بدهد.

یک. لوقا در این باب (باب 4) زندگی عیسی را با آهنگ و وزن خاصی توصیف می‌کند. عیسی می‌آید، او بی‌ گناه است و هرآنچه انجام می‌دهد برای همگان به تمامی نیکویی است، اما آنها می خواهند او را به قتل برسانند.

ج. او از میانشان گذشت و رفت: آنها درخواست معجزه کردند و عیسی درست در مقابل آنها معجزه ای غیر منتظره انجام داد-  او به طرز معجزه ‌آسایی از میانشان فرار کرد.

یک. در این شرایط، عیسی می‌توانست به آنها  اجازه دهد او را از کوه به پایین پرتاب کنند و سپس فرشتگان بیایند و او را نجات دهند- همان کاری که شیطان در سومین وسوسه از عیسی خواست که انجام دهد. اما عیسی یک معجزه معمولی تر را انتخاب کرد. (البته اگر بتوان گفت معجزه معمولی است!) «مانند شمشون دوم، او با بازوان خودش نجات یافت و همین امر می‌توانست به آنها  نشان دهد که خواسته‌ شان انجام شده است اما آنها از شدت خشم کور شده بودند.» (تراپ)

 

 

بخش سوم: خدمات بیشتر در جلیل

۱. آیات (31-37) عیسی در کنیسه کفرناحوم، روح ناپاک را نهیب می زند.

سپس عیسی به کفرناحوم، شهری در جلیل، فرود شد و در روز سبت به تعلیم مردم پرداخت. آنان از تعلیم او در شگفت شدند، زیرا در کلامش اقتدار بود. اما در کنیسه، مردی دیو زده بود که روح پلید داشت. او به آواز بلند فریاد برآورد: «ای عیسـای ناصری، تو را به ما چه کار است؟ آیا آمده ای نابودمان کنی؟ می‌دانم کیستی؛ تو آن قدوس خدایی!» عیسی روح پلید را نهیب زد و گفت: «خاموش باش و از او بیرون بیا!» آنگاه دیو، آن مرد را در حضور همگان بر زمین زد و بی‌ آنکه آسیبی به او برساند، از او بیرون آمد. مردم همه شگفت زده به یکدیگر می گفتند: «این چه کلامی است؟ او با اقتدار و قدرت به ارواح پلید فرمان می‌دهد و آنها نیز از مردم بیرون می‌آیند!» بدین گونه خبر کارهای او سرتاسر آن نواحی پیچید.

الف. در روز سبت به تعلیم مردم پرداخت. آنان از تعلیم او در شگفت شدند، زیرا در کلامش اقتدار بود: عیسی از محیط کنیسه استفاده می‌کرد و در آن جا به اولین وظیفه اش که تعلیم بود، می‌ پرداخت. در این آیات ذکر نشده که او چه تعلیمی می داد اما تأثیرات آن تعلیم بر شنوندگان به خوبی توصیف شده است. آنان از تعلیم او در شگفت شدند. آنان هرگز چنین تعلیمی را از کسی نشنیده بودند.

یک. اقتدار عیسی فقط در تعالیم او آشکار نبود بلکه در زندگی او نیز به خوبی نمایان بود. این امر را در برخورد او با شخص دیو زده می ‌توانیم ببینیم.

ب. اما در کنیسه، مردی دیو زده بود که روح پلید داشت: عبارات روح ناپاک، روح پلید و دیو، همه در یک رده بندی قرار گرفته و به نیروهای تاریک شیطانی که دشمن خداوند و انسان هستند اشاره می‌کند. این قدرت ها توسط شیطان سازمان داده شده و هدایت می شوند (افسسیان ۶ :۱۲)

ج. ای عیسای ناصری، تو را به ما چه کار است؟ کنایه جالبی است که  ارواح پلید می‌دانستند عیسی کیست اما آن افراد منتخب  ( کسانی که از همشهری او بودند)‌  درک نکردند که او چه کسی است.

یک. آیا آمده ای نابود مان کنی؟ این سوال «بازتاب این عقیده است که می‌گوید آغاز ملکوت خدا در پایانی است برای نابودی قدرت های شیطانی در جهان.» (پیت)

د. می‌دانم کیستی، تو آن قدوس خدایی! این دیو خودش شهادت می‌دهد که عیسی،   مقدس و پاک است. دیوها (نیروهای شیطانی)‌ اقرار می‌کنند که وسوسه ‌هایشان در بیابان نتوانست باعث فساد و گناه عیسی شود.

ه. عیسی روح پلید را نهیب زد و گفت: «خاموش باش و از او بیرون بیا!» در این متن نوع برخورد عیسی با روح پلید به طور واضح نشان دهنده قدرت و اقتدار او بر قلمرو ارواح است. مردم از قدرت کلام او هم در هنگام که آموزش می داد و هم در زندگی روحانیش در تعجب بودند.

یک. «همین امر عیسی را از جن‌گیرها، جادوگران، فالگیران و سایر خرافات متفاوت می سازد» (پیت)

۲. آیات (38-39) شفای مادرزن پطرس

آنگاه عیسی کنیسه را ترک گفت و به خانه شمعون رفت. و اما مادرزن شمعون را تبی سخت عارض گشته بود. پس، از عیسی خواستند یاری‌ اش کند. او نیز بر بالین وی خم شد و تب را نهیب زد و تبش قطع شد. آن زن بی درنگ برخاست و مشغول پذیرایی از آنها شد.

الف. به خانه شمعون رفت: عیسی بعد از آنکه در کنیسه در برابر دید همگان معجزه ‌ای انجام داد، اکنون در مکانی خصوصی نیز قدرتش را آشکار می سازد. او فقط در میان جمعیت کارهای خاص و با اقتدار انجام نمی‌‌داد.

ب. مادرزن شمعون: شمعون بعدها به عنوان پطرس، یکی از رسولان عیسی معرفی می‌شود. این آیه نشان می‌دهد که شمعون پطرس، متأهل بوده است.

کلمنت الکساندرا، نویسنده مسیحی می نویسد، همسر پطرس  نیز در دوران خدمت او از طریق رسیدگی به نیازهای سایر زنان به او کمک می‌کرد.

ج. او نیز بر بالین وی خم شد و تب را نهیب زد: در این شرایط، عیسی تب را امری دید که باید به آن نهیب بزند. شاید او این طور پی برده بود که نوعی قدرت غیر زمینی باعث به وجود آمدن این بیماری به ظاهر طبیعی شده است.

یک. بارکلی در مورد عبارت تبی سخت می‌گوید «هر کلمه، یک کلمه پزشکی است… در طب یونانی، این عبارت شخصی را توصیف می‌کند که از فرط بیماری دراز کشیده است… لوقا به خوبی می داند چطور این بیماری را توصیف کند.»

د. تبش قطع شد. آن زن بی‌درنگ برخاست و مشغول پذیرایی از آنها شد: او نه تنها از بیماری شفا یافت، بلکه خیلی سریع قوت گرفت. در حالت عادی این امر غیرممکن است که شخصی بلافاصله بعد از بهبودی از تب سخت به خدمت و پذیرایی دیگران مشغول شود.

یک. «عیسایی که آن زن را شفا داده بود نیازی نداشت که آن زن او را خدمت و پذیرایی کند. عیسایی که قدرت شفای بیماری­ها را دارد به طور قطع قدرت تأمین نیازهای خودش را دارد بدون این که کسی به او خدمت کند. اگر عیسی توانست او را از بستر بیماری بر خیزاند، پس حتما قادر مطلق و دارای قدرت الهی است و چنین شخصیتی آیا به خدمت یک انسان نیاز دارد؟» (اسپورجن)

۳. آیات (40-41) عیسی افراد زیادی را که بیمار یا دیو زده‌ بودند شفا می‌دهد.

هنگام غروب، همه کسانی که بیمارانی مبتلا به امراض گوناگون داشتند، آنان را نزد عیسی آوردند، و او نیز بر یکایک ایشان دست نهاد و شفایشان داد. دیوها نیز از بسیاری بیرون می ‌آمدند و فریاد کنان می ‌گفتند: «تو پسر خدایی!» اما او آنها  را نهیب می زد و نمی‌گذاشت سخنی بگویند، زیرا می‌دانستند مسیح است.

الف. هنگام غروب: این عبارت نشان دهنده شروع روز جدید است، روز بعد از سبت (لوقا ۴: ۳۱). بعد از اتمام محدودیت های سبت در رفت و آمد و فعالیت ‌های دیگر، مردم آزادانه نزد او آمدند تا شفا بگیرند.

ب. او نیز بر یکایک ایشان دست نهاد و شفایشان داد: عیسی برای رفع نیازهای دیگران به سختی کار می‌کرد. او نیازهای دیگران را بر خودش مقدم میدانست.

ج. نمی‌گذاشت سخنی بگویند: عیسی نمی‌گذاشت که دیو ها درباره  او سخن بگویند چرا که نمی‌خواست به شهادت آنها تکیه شود.

یک. از آن جایی که شمار خدمات عیسی در کتاب مقدس به طور فشرده بیان شده و معمولا تاکید بر وقایع مهم و استثنایی بوده است، شاید این طور به نظر بیاید که عیسی با افراد دیو زده بیش از آن چه واقعا پیش آمده برخورد داشته است. در واقع،‌ متن کتاب مقدس چیزی کمتر از ده مورد از افرادی که عیسی وجودشان را از ارواح پلید پاک می‌کند ثبت کرده است به علاوه دو مورد کلی که در آنها گروهی از مردم از ارواح پاک می شوند. به نظر نمی‌رسد که این مساله در بازه زمانی سه سال در میان جمعیت پیش مسیحی بیش از حد زیاد باشد.

۴. آیات (42-44) عیسی به موعظه در یهودیه ادامه می‌دهد

بامدادان، عیسی به خلوتگاهی رفت. اما مردم او را می‌ جستند و چون به جایی که بود رسیدند، کوشیدند نگذارند ترکشان کند. ولی او گفت: «من باید پادشاهی خدا را در شهرهای دیگر نیز بشارت دهم، چرا که به همین منظور فرستاده شده ام.» پس به موعظه در کنیسه های یهودیه ادامه داد.

الف. به خلوتگاهی رفت: عیسی ارزش زمان­های شخصی با خدای پدر را می‌دانست. او بیشتر وقت خود را در میان مردم و خدمت به آنها سپری می‌کرد اما به زمانی در خلوت نیز نیاز داشت.

یک. کار عظیمی که عیسی در خدمتش انجام داد، استفاده از منابع ذات الهی‌ اش نبود بلکه در ارتباط مداوم او با خدای پدر و قوت گرفتنش از روح القدس بود. به همین دلیل زمان­های خلوت و تنهایی برای او بسیار مهم و ضروری بود.

ب. من باید پادشاهی خدا را در شهرهای دیگر نیز بشارت دهم: او درباره پادشاهی خدا تعلیم می داد. به این مفهوم که آمدن ملکوت خدا را اعلام می‌کرد و تصورات غلط و ابهامات آنها درمورد این ملکوت را اصلاح می‌کرد.

ج.  چرا که به همین منظور فرستاده شده ام: عیسی هدف اصلی خدمتش را در این می‌دانست که پادشاهی خدا را بشارت دهد. معجزات قسمتی از انجام این خدمت بوده  و  هدف و تمرکز اصلی او نبودند.

 

د. پس به موعظه در کنیسه های یهودیه ادامه داد: این آیه به طور واضح کار عیسی – قبل از کار عظیمش بر روی صلیب که بخشش گناهان بود-  را شرح می‌دهد. او یک معلم و واعظ بود، او هم در مکان­های عمومی و فضاهای باز به این خدمت مشغول می شد و هم در خانه‌ها. خدمت شفا و معجزه، خدمتی بسیار تاثیر گذار بود اما هرگز تأکید و هدف او نبود.