فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
لوقا ۲. تولد و کودکی عیسی
بخش اول: دنیایی که عیسی در آن متولد شد
۱. آیه (۱) دستور امپراطوری روم به تمام دنیای مدیترانه
در آن زمان، اوگوستوس، امپراتور روم، فرمان داد تا مردم را در تمام سرزمينهای تحت سلطه امپراتوری سرشماری كنند.
الف. در آن زمان: لوقا خیلی واضح به ما میگوید که او وقایع دقیق و حقیقی تاریخی را ثبت کرده است و این گزارش با «یکی بود یکی نبود» شروع نمیشود. این وقایع حقیقی بوده و هرگز مانند افسانههای زئوس و آپولو بر روی کوه الیمپوس رخ نداده است.
ب. اوگوستوس، امپراتور روم، فرمان داد: داستان تولد عیسی در زمان حکومت یکی از اشخاص مهم تاریخ باستان آغاز میشود.
یک. وقتی اوگوستوس به دنیا آمد او را اکتاویان که نام پدرش بود نامیدند. مادربزرگ او، خواهر ژولیوس سزار بود. از آن جایی که اکتاویان جوان با استعدادی بود، مورد توجه ویژه عموی پدرش (ژولیوس سزار) قرار گرفت. در نهایت ژولیوس سزار او را فرزندخواندگی خود پذیرفت و در سال 45 قبل از میلاد مسیح او را وارث قدرت خود اعلام کرد. در عرض یکسال بعد از این موضوع سزار کشته شد و اکتاویان با دو نفر دیگر (مارک آنتونی و لپیدوس) متحد شد و اینگونه فرمانروایی روم به سه قسمت تقسیم شد. به مدت چندین دهه، تمام جهان مدیتـرانه مملو از جنگها و خشونت بود و اکنون تحت سلطه این گروه سه نفری، اوضاع بسیار بدتر شده بود. برای سالها در روم و نواحی آن، جنگهای خونین و وحشیانهای برای پول و قدرت انجام میگرفت.
دو. به زودی اکتاویان و آنتونی لپیدوس را از صحنه خارج کردند. حتی با اینکه خواهر اکتاویان با آنتونی ازدواج کرده بود، اکتاویان و آنتونی، به مدت ۱۳ سال یعنی تا سال 31 قبل از میلاد مسیح رقیب یکدیگـر بودند. آنها یک سال را صرف صفآرایی و آماده کردن ارتش نظامی خود کردند. مارک آنتونی با کمک کلئوپاترا، 500 کشتی جنگی، 100،000 پیادهنظام و 12،000 سوارهنظام، در آرایش جنگی خود قرار داده بود و در مقابل، اکتاویان با 400 کشتی جنگی، 80،000 پیادهنظام و 12،000 سوارهنظام در برابر او حاضر شد. اکتاویان با استراتژی بهتر و تعداد بیشتر کشتیهای متحرکی که داشت توانست نیروهای آنتونی و ملکه مصر، کلئوپاترا را در جنگ «اکتیوم» شکست دهد. بعد از این پیروزی، او تنها حاکم جهان روم شد و لقب آگوستوس سزار (امپراطور) را برخود گرفت.
ج. مردمان دنیا همگی: در دهههای متوالی، دنیای که آگوستوس در آن زندگی کرد و عیسی مسیح باید در آن به دنیا می آمد -دنیای حوزه مدیترانه- جایی بود که در اثر جنگ، ویرانی، وحشیگری و بی عفتی مخروب شده بود.
یک. «بیست سال جنگ داخلی، این شبه جزیره پررونق را فرسوده کرده بود. مزارع آن مورد غفلت واقع شده بود. شهرهای آن مورد غارت یا محاصره قرار گرفته بودند. بخش عمدهای از ثروت آن به سرقت رفته یا نابود شده بود. مدیریت و حفاظت از بین رفته بود. شبهنگام، سارقین خیابانها را ناامن ساخته بودند. راهزنان در جادهها پرسه میزدند و به مسافران حمله و آدمربایی میکردند و آنها را بهعنوان برده میفروختند. تجارت کاهش یافته بود و سرمایهگذاری متوقف شده بود. نرخ بهره افزایش یافته بود و ارزش املاک به حداقل رسیده بود. اخلاقیاتی که توسط ثروت و تجملات از بین رفته بود، با فقر و بیثباتی بهبود نیافته بود چرا که در برخی موارد فقر بعد از ثروت اوضاع را شرمآورتر میسازد. روم پر از مردمی شده بود که امنیت اقتصادی خود و سپس ثبات اخلاقی شان را از دست داده بودند. سربازان طعم خشونت و جنایت را چشیده بودند و یاد گرفته بودند که چگونه قتل و خونریزی راه بیاندازند. شهروندان که پسانداز زندگی خود را برای مالیات و تورم ناشی از جنگ از دست داده بودند و با آشفتگی منتظر بودند کسی آنها را به زندگی امیدوار کند و این بدبختی را از سر آنها بردارد. در این آشفتگی آزادی گیج کننده زنان باعث افزایش طلاق، سقط جنین و فحشا شده بود.» (دورانت)
د. اوگوستوس، امپراتور روم، فرمان داد: به نظر میرسد اقتدار این مرد به طرز چشمگیری هرج و مرج حاکم در آن زمان را تغییر داد. او به واسطه سه چیز جریان اغتشاشآمیزی را که حاکم آن شرایط بود متحول کرد. اولین چیز صلح بود؛ زیرا که همه رقیبان خود را شکست داد. دوم، ایجاد مهارتهای مدیریتی و سیاسی بود و حتی شاید بتوان گفت ایجاد استعدادهایی درخشان در این زمینهها. سوم، مقدار زیادی پول از مصر با خود آورد و آن را صرف هزینههای سربازان و کمک به اقتصاد روم کرد.
یک. «عیسی مسیح در زمان سلطنت آگوستوس بدنیا آمد. سرانجام بعد از این که سالها جنگ مدیترانه و سواحل آن را دربرگرفته بود، وحدت سیاسی حاصل شد و امپراطوری روم تقریبا با حوضه مدیترانه هممرز شد و به زودی احتمال گسترش بیشتر آن نیز بود. آگوستوس اولین امپراطور بود که امپراطوری او بر پایههای قدرت عمویش، ژولیوس سزار مستقر شده بود. او صلح را به آن سرزمین آورد و زیر پوشش یک شهروند برتر و با بازسازی جمهوریی که بر پایه چندین نسل از روم بنا شده بود، فرمانروایی کرد. این صلح و نظم داخلی که آگوستوس به ارمغان آورد، با وقفههای گاه و بیگاه حدود دو قرن ادامه یافت. پیش از این هرگز تمام سواحل دریای مدیترانه تحت یک قانون نبوده و هرگز از چنین رونقی برخوردار نبوده است. این اوضاع باعث رشد و گسترش ایدهها و مذاهب مختلف در آن منطقه شد.» (لاتورت)
دو. اگوستوس با این که مرد بزرگی بود اما در واقع تنها یک مرد بود. او در ازای راهحلهایی که به منطقه آورد، خواستار قدرت مطلق بر کل امپراطوری روم بود. به مدت صدها و صدها سال روم به این که کشوری جمهوری بود و بر اساس قانون اداره میشد نه بر اساس خواست یک فرد افتخار میکرد. ایدئولوژی حاکم این بود که هیچ انسانی بالاتر از قانون نیست و سنای روم، ارتش و رهبران مختلف سیاسی باید با یکدیگر هر چند با دشواری در یک جایگاه قانونی زندگی کنند. اکنون اکتاویوس همه چیز را تغییر داده بود. در سال ۲۷ قبل از میلاد، برای سنای رومی ترتیبی قرار داد تا لقب «آگوستوس» به معنی «مقدس» و «عالی مرتبه» را به او بدهند. اکنون روم دیگر یک جمهوری نبود که از طریق قانون رهبری شود، بلکه یک امپراطوری بود که بوسیله یک امپراطور اداره میشد. اولین امپراطور روم همین سزار آگوستوس بود.
سه. دورانت درباره نام اگوستوس میگوید: « تا آن زمان این کلمه فقط برای اشیا و مکانهای مقدس و یا خدایان بزرگ و خلاق به کار برده میشد اما اوکتاویان با خواندن خودش به این نام، خودش را با هالهای از مقدسات پوشانید و خودش را با خدایان یکی ساخت و از این طریق خود را تحت حفاظت دین و مذهب قرار داد.»
چهار. یکی از عناوین اولیه او «فرمانروا یا فرمانده کل نیروهای مسلح کشور» بود. اما او تلاش کرد تا این عنوان را به عنوان «امپراطور» تغییر دهد.
پنج. این موارد بیانگر نکات مهمی از دنیایی است که عیسی در آن متولد شد. دنیایی که به شدت نیازمند منجی بود، دنیایی که دارای ناجی سیاسی «سزار آگوستوس» بود اما این کافی نبود.
شش. «در یک قرن قبل از میلاد عیسی مسیح، شواهد بسیاری نشاندهنده جنگهایی بود که باعث فروپاشی و سقوط ملتها شده بودند. بهعلاوه فساد اخلاقی و سنتهای قدیمی چنان مشهود بود که متفکرین از فروپاشی جامعه میترسیدند. اما ژولیوس سزار و آگوستوس سزار نواحی خاورمیانه را از این فاجعه نجات دادند. با اینحال باید به خاطر داشته باشیم تدابیر آگوستوس باعث بهبود این بیماری بشر نشد بلکه بهطور موقت روند رشد بیماریی که فرهنگ روم از آن رنج میبرد را کمتر کرد.» (لاتورت)
هفت. «آگوستوس و جانشینان وی مشکلات اساسی جهان مدیترانه را حل نکردند بلکه بر آن سرپوش گذاشتند. برای حل شکستهایی که در دولت آشکار میشد، دولت دیگری را جایگزین میکردند، حال آنکه راه حل تغییر دولت نبود.» (لاتورت)
۲. آیه (۲) فرماندار منطقه اجرایی روم در نزدیکی جلیل
این نخستین سرشماری بود و در ایام فرمانداری کورینیوس بر سوریه انجام میشد.
الف. این سرشماری: این نامنویسی و سرشماری به منظور ثبت سوابق و آمارگیری نبود بلکه به این منظور بود که بهطور موثری از هر شخصی که در امپراطوری روم زندگی میکرد مالیات دریافت شود.
یک. به گفته لیون موریس، ژوستین شهید در اواسط قرن دوم مینویسد، حتی در زمان او که بیش از صد سال بعد از تولد عیسی مسیح بود مردم میتوانستند آمار سرشماری را که لوقا به آن اشاره کرده بود را مشاهده کنند.
ب. در ایام….انجام میشد: به نظر میرسد در زبان اصلی کتابمقدس عبارت «اولین نامنویسی» به کار رفته است. در روم باستان بسیار رایج بود که برای ساماندهی مالیاتها از سرشماری استفاده میکردند. بنابراین لوقا برای اینکه این سرشماری را از سرشماری معروفی که در کتاب اعمال ۵: ۳۷ ذکر شده و در سال ششم میلادی انجام گرفت، متمایز کند، آن را «اولین سرشماری» نامید.
ج. در ایام فرمانداری کورینیوس بر سوریه: این یکی دیگر از سرنخهای تاریخی است که به گزارش لوقا در خصوص سلطنت افراد تاریخی و شناخته شده اعتبار میبخشد.
۳. آیه (۳) جهان به فرمان آگوستوس سزار پاسخ میدهد
پس، هر کس روانه شهر خود شد تا نامنویسی شود.
الف. هر کس روانه شهر خود شد تا نامنویسی شود: این عبارت بسیار قابل تأمل است، یک نفر در کاخهای باشکوه رومی، فرمانی میدهد و تمام جهان آن زمان پاسخ میدهند. چه بسا تا آن زمان هرگز مردی با اقتدارتر از آگوستوس سزار وجود نداشته است.
یک. بهطور کلی آگوستوس سزار را میتوان حاکمی خوب دانست. او قلمروی امپراطوری روم را گسترش داد و برای مردم آن سرزمین خدمات بسیاری انجام داد. او در زندگی خانوادگی خود، بسیار غم و اندوه داشت زیرا او صاحب دختری سرکش بود و هیچ پسری نداشت و همه برادر زادههای او، نوههایش و نیز فرزند خواندههایش در جوانی درگذشته بودند. او هم مانند بسیاری از مردان با اقتدار و جاهطلب، بسیار به خود فکر میکرد. تصور این که او پر از احساس قدرت و شکستناپذیری بود وقتی این حکم را که همه باید برای مالیات نامنویسی کنند صادر کرد بسیار آسان است. او با خودش اینطور فکر کرد: «من فرمانی صادر میکنم و همه مردم دنیای روم باید از آن اطاعت کنند.»
دو. اما در واقع آگوستوس قدرتمند نبود. در کتاب یوحنا ۱۹: ۱۰-۱۱ ، عیسی، با یک حاکم رومی دیگری که ادعا میکرد قدرتمند است روبرو میشود: «پس پیلاتس او را گفت: «آیا با من سخن نمیگویی؟ آیا می دانی که من قدرت به صلیب کشیدنت را دارم و قدرت آزاد کردنت را؟» عیسی مسیح پاسخ داد: « تو هیچ قدرتی بر علیه من نخواهی داشت مگر این قدرت از بالا به تو داده شده باشد.» این اصل در مورد اگوستوس هم صادق است. او هر قدرتی که داشت، از طرف خدا به او داده شده بود.
سه. آگوستوس وقتی در کاخ خود نشسته بود و این فرمان را صادر کرد با خود فکر میکرد که چه کار بزرگی انجام داده و چگونه قدرت خود را به نمایش گذاشته است. اما او فقط یک وسیله در دستان خداوند بود. خداوند وعده داده بود که مسیح در بیتلحم بدنیا خواهد آمد (میکاه ۵: ۲) و این وعده باید محقق میشد. اما چطور ممکن بود این زوج جوان را در حالی که تمایلی به سفر نداشتند، از ناصره به بیتلحم بروند؟ بسیار ساده است. خداوند از یک «ناجی سیاسی جهان» استفاده کرد و او را بهعنوان یک وسیله در نقشه خودش به کار برد.
چهار. به علاوه ما میبینیم که آگوستوس با تمام دستاوردهایش نمیتواند راهحلی برای جهان باشد. خداوند به دلایل زیادی به آگوستوس سزار اجازه داد تا این چنین قدرتمند شود. او نیز مانند یک یحیای تعمیددهنده رومی بود تا راه را برای حضور عیسی مسیح آماده کند. اما در آخر داستان، چیزی که مهم است، عیسی مسیح است. دنیا کدامیک را بیشتر میشناسد: عیسی مسیح یا اگوستوس سزار؟ میراث کدامیک ماندگارتر است؟
ب. روانه شهر خود شد: در تاریخ ثبت رسمی در تایید این که آگوستوس فرمان سرشماری را به گونهای صادر کرد که هر کس باید به شهر آبا و اجدادی خود برود وجود ندارد اما این مساله با آن چه از او در تاریخ میدانیم مطابقت دارد. آگوستوس به وطنپرستی شهرت داشت و به همین دلیل به مردم فرمان داد تا هر کس برای سرشماری به شهر خانوادگی خودش برگردد.
یک. بارکلی و برخی دیگر به یک فرمان سرشماری رومی در همان دوران در مصر مبنی بر اینکه هر شخصی برای نام نویسی باید به شهر زادگاه خودش بازگردد استناد میکنند.
دو. آگوستوس از این طریق باعث زحمت عده بسیاری شد زیرا که آنها مجبور به سفر و پرداخت مالیات شدند. اما با اینحال با خانوادهشان جمع شدند و اقوامی را که شاید برای مدت طولانی ندیده بودند، ملاقات کردند.
بخش دوم: تولد عیسی مسیح
۱. آیات (۴ -۷) یوسف و مریم به بیتلحم میروند . عیسی مسیح متولد میشود.
یوسف نیز از شهر ناصره جلیل رهسپار بِیتلحم یهودیه، زادگاه داوود شد، زیرا از نسل و خاندان داوود بود. او به آنجا رفت تا با نامزدش مریم که زایمانش نزدیک بود، نام نویسی کنند. هنگامی که آنجا بودند، وقت زایمان مریم فرا رسید و نخستین فرزندش را که پسر بود به دنیا آورد. او را در قنداقی پیچید و در آخوری خوابانید، زیرا در مهمانسرا جایی برایشان نبود.
الف. یوسف نیز از شهر ناصره جلیل رهسپار بِیتلحم یهودیه، زادگاه داوود شد: مسافرت از ناصره به بیتلحم در حدود 129 کیلومتر بود و در آن زمان این مسافت کوتاهی برای سفر نبود و مستلزم صرف وقت و هزینه بسیاری بود.
ب. او به آنجا رفت تا با نامزدش مریم که زایمانش نزدیک بود، نامنویسی کنند.: اغلب ما فکر میکنیم آنها وقتی این سفر را شروع کردند، زمان زایمان مریم نزدیک بود اما به احتمال زیاد هرگز چنین نبوده است. شاید هم یوسف برای اجتناب از رسوایی تحت فشار بود تا مریم را زودتر از ناصره بیرون ببرد. لوقا به ما میگوید هنگامی که آنها در بیتلحم بودند زمان زایمان مریم فرارسید.
یک. طبق قانون روم، مریم مجبور نبود برای سرشماری مالیات همراه یوسف به بیتلحم برود اما منطقی بود که او نیز راهی این سفر شود. زیرا او ماههای آخر بارداری بحث برانگیز خود را میگذراند که به طور قطع موضوع شایعه پراکنی و حرفهای خالهزنکی بود در ناصره بود.
دو. «امکان این که یوسف از فرمان امپراطور برای دور کردن مریم از شایعات و فشارهای روانی در روستایی که زندگی میکرد استفاده کرده باشد وجود دارد. زیرا او مریم را به عنوان همسر خود پذیرفته بود ( متی ۱: ۲۴) اما ظاهرا تا تولد کودک به رابطه نامزدی ادامه داد (لوقا ۲: ۵) و متعهد شده بود که بعد از آن با او ازدواج کند.» ( لیفلد)
ج. وقت زایمان مریم فرا رسید و نخستین فرزندش را که پسر بود به دنیا آورد: یکی از نکات جالب درباره نحوه روایت لوقا این است که او حتی رویدادهای بسیار سخت و مهم را با سادگی بیان میکند. در دوران مدرن امروزی، اغلب وقایع کم اهمیت با توضیحات بیش از حد بزرگنمایی میشوند و اهمیت بیش از اندازه به آنها داده میشود در حالیکه لوقا با الهام روحالقدس، شگفتانگیزترین رویداد تاریخ را به سادگی مطرح میکند.
د. نخسیتن فرزند: این عبارت، پر از شگفتی است. گفته نشده که کسی به مریم در زایمانش کمک کرد اما به طور قطع کسی به او کمک کرده است. به هر صورت، این زن جوان از حمایت تمام افراد خانواده و دوستانش در ناصره دور شده بود.
یک. «روایت اینگونه است که مریم تمام این کارها را به تنهایی انجام داده است و استنباط پیشوایان آغازین مسیحیت به این صورت است که (مریم) زایمان بدون دردی داشته است». (بروس) «و این که مریم خودش بچه را در قنداق پوشانده اشاره به تنهایی او در زایمان دارد» (موریس)
دو. این رویداد چه زمانی اتفاق افتاد؟ تاریخ 25 دسامبر بعید است اما غیرممکن هم نیست. این تاریخ اولین بار در قرن چهارم در کلیسا رواج یافت.
سه. این رویداد کجا اتفاق افتاد؟ در سال ۱۵۰ میلادی جاستین شهید میگوید که عیسی مسیح در غاری در بیتلحم متولد شد. بعدها در سال 330 میلادی در زمان کنستانتین کبیر، کلیسایی در آن غار ساخته شد و بسیاری معتقدند هنوز هم محتملترین مکان تولد عیسی است.
ه. نخستين فرزند خود را كه پسر بود: نتیجهگیری منطقی از این عبارت این است که مریم بعدها صاحب فرزندان دیگری نیز میشود و این بر خلاف عقیده کاتولیکهای رومی است که به باکره بودن ابدی مریم اعتقاد دارند.
و. او را در قنداقی پيچيد: منظور از قنداق نوارهای باریک از پارچه هست که به طور محکم به دور نوزاد میپیچند. چیزی که از پارچههای قنداق چشمگیرتر است این است که مریم او را در آخور که ظرفی همانند تشت که برای غذا دادن به حیوانات است گذاشت.
یک. تراپ میگوید کلمهای که پارچههای قنداق از آن ترجمه شده اند در زبان یونانی به معنی «بریده شدن» است. و این به این معنا است که این قنداق نوارهای بریده شده از پارچه بودند که دور عیسی پیچیده شدند.
ز. زیرا در مهمانسرا جایی برایشان نبود: این رویداد در یک مکان عمومی در کنار مسافران و افراد دیگر به وقوع پیوست. «مردان تجارت میکردند، کودکان مشغول بازی بودند و زنان در کنار چاه آب سرگرم گفتگو بودند و نگاه کن که چگونه پادشاه آسمان در میان آنها بود.» (موریسون)
یک. «این موضوع که اتاقی خالی در مسافرخانه نبود سمبلی است از اتفاقی که قرار است برای عیسی پیش بیاید. یعنی تنها جایی که برای او خالی بود فضای روی صلیب است.» (بارکلی)
۲. آیه (۸) چوپانها مراقب گلههای خود بودند.
در آن نواحی، چوپانهایی بودند که در صحرا به سر میبردند و شب هنگام از گله خود پاسداری میکردند.
الف. در آن نواحی، چوپانها بودند: چوپانهای بیتلحم به نگهداری از گوسفندان معابد معروف بودند. آنها شاید از برههایی که برای قربانی در معابد استفاده می شد نیز نگهداری میکردند.
ب. چوپانهایی بودند که در صحرا به سر میبردند: بسیاری معتقدند که حضور چوپانهایی در شب در دشت در اواخر ماه دسامبر (به دلیل سرمای هوا) غیر ممکن است. با اینحال داشتن زمستان گرم برای شهر یهودیه که آب و هوایش شبیه جنوب کالیفرنیا هست چیز عجیبی نیست.
۳. آیات (۹-۱۴) خبر خوش فرشته
ناگاه فرشته خداوند بر آنان ظاهر شد، و نور جلال خداوند بر گردشان تابید. چوپانها سخت وحشت کردند، اما فرشته به آنان گفت: «نترسید، زیرا بشارتی برایتان دارم، خبری بس شادیبخش که برای تمامی قوم است: امروز در شهر داوود، نجاتدهندهای برای شما به دنیا آمد. او خداوند، مسیح است. نشانه برای شما این است که نوزادی را در قنداقی پیچیده و در آخوری خوابیده خواهید یافت.» ناگاه گروهی عظیم از لشکریان آسمان ظاهر شدند که همراه آن فرشته در ستایش خدا می گفتند: «جلال بر خدا در عرش برین، و صلح و سلامت بر مردمانی که بر زمین مورد لطف اویند!»
الف. ناگاه فرشته خداوند بر آنان ظاهر شد: شکننده سکوت و تاریکی این شب حضور فرشتهای درخشان و نور و جلال خداوند بود. فرشته اول حامل خبری شادیبخش( که در به معنی کلمه به کلمه آن یعنی موعظه انجیل است) به چوپانها بود؛ چوپانهایی که طردشدگان جامعه به حساب میآمدند.
یک. «در طبقات اجتماعی چوپانها از وجهه خوبی برخوردار نبودند. تاسفبارتر عادت بد آنها بود که وقتی در کشور در حرکت بودند، فراموش میکردند چه چیزی از آن، آنهاست و چه چیزی مال دیگری است. به همین دلیل افراد غیرقابل اعتمادی محسوب شده و حتی اجازه شهادت در دادگاه را نیز نداشتند.» (موریس)
دو. «اولین واعظ انجیل یک فرشته بود. خداوند اکنون این خدمت پرافتخار را از فرشتگان گرفته و به خادمینش سپرده است، کسانی که در کتابمقدس فرشتگان خوانده میشوند. (مکاشفه ۲: ۱)» (تراپ).
ب. امروز در شهر داوود، نجاتدهندهای برای شما به دنیا آمد. او خداوند، مسیح است.: فرشتگان خبر تولد یک نجاتدهنده را اعلام کردند که دقیقا نیاز بشر بود و هست. ما به یک مشاور، رهبر و معتمد دیگر نیاز نداریم؛ بلکه ما به یک «نجاتدهنده» واقعی نیاز داریم.
ج. ناگاه گروهی عظیم از لشکریان آسمان ظاهر شدند که همراه آن فرشته در ستایش خدا میگفتند: : بعد از اینکه آن فرشته مژده تولد عیسی را داد، گروهی از فرشتگان ظاهر شدند. این گروه از فرشتگان لشکریان آسمان (گروهی از سربازان آسمانی) بودند که پیام صلح را اعلام میکردند. چیزی که دنیا در آن زمان نیاز داشت و هنوز دارد صلح است.
یک. حتی بیایمانان دنیای قرن اول هم نیاز به صلح و منجی احساس میکردند. اپیکتیتوس نویسنده بیایمان قرن اول میگوید: «در حالی که یک امپراطور ممکن است از طریق جنگ بر زمین و دریاها صلح بیاورد، اما هرگز نمیتواند بر غم، اندوه و رشکها صلح بیاورد. او نمیتواند به قلبها صلح و آرامش بیاورد زیرا انسان مشتاق چیزی بیش از صلح ظاهری است.»
ب. تضاد بین شکوه فرشتهها و بیآلایشی عیسی بسیار زیاد به نظر میرسد. خداوند دوست دارد جلال خود را به صورتهای غیر قابل پیشبینی ارائه کند تا جلوه جلالش بیشتر نمایان باشد. (دوم قرنتیان ۴: ۷)
ج. «بگذارید تمام جلال از آن خداوند باشد تا صلح و آرامش از آن ما باشد.» (تراپ)
۴. آیات (۱۵-۱۶) چوپانها آمدند و عیسی نوزاد را ملاقات کردند.
و چون فرشتگان از نزد ایشان به آسمان رفتند، چوپانها به یکدیگر گفتند: «بیایید به بِیتلحم برویم و آنچه را روی داده و خداوند ما را از آن آگاه کرده است، ببینیم.» پس به شتاب رفتند و مریم و یوسف و نوزاد خفته در آخور را یافتند.
الف. بیاید برویم: این جمله نشاندهنده یک فوریت واقعی است. آنها اصلا درنگ نکردند.
ب. آنچه را روی داده و خداوند ما را از آن آگاه کرده است، ببینیم: فرشته به آنها گفت به دنبال نوزادی در قنداق پیچیده و در آخوری خوابیده بگردید (لوقا ۲: ۱۲ ). در آن زمان دیدن نوزاد پیچیده در قنداق امری غیرعادی نبود؛ اما نوزادی که در آخور -محل خوراک دادن حیوانات- خوابانیده شده بود غیر عادی بود. اگر فرشته به آنها این نشانه خاص را نمیگفت ممکن بود آنها هرگز به این حرف اعتماد نکنند.
ج. مریم و یوسف و نوزاد خفته در آخور را یافتند.: این یک صحنه عجیب بود و نشانه خاصی که برای جستجو به آنها داده شده بود. آنها دیگر نه صدای فرشته را شنیدند و نه او را دیدند ولی آنها یک رویارویی ابدی با عیسی مسیح داشتند. ممکن است فرشتگان بروند اما عیسی مسیح میماند.
یک. «این تصویر جالبی نبود و به خودی خود کافی است که باعث ایجاد رویگردانی از عیسی مسیح بشود. زیرا باور این امر غیرممکن است که او پادشاه جهانیان باشد. چه کسی میتواند تصور کند پادشاهش به قدری نالایق است که با بیارزشترین چیزها همسطح میشود؟» (کلوین)
دو. «تصور زیبایی است که چوپانهایی که از برههای معبد نگهداری میکردند اولین کسانی باشند که بره خدا را که قرار است گناه جهانیان از میان بردارد ملاقات کنند.» (بارکلی)
۵. آیات (۱۷-۲۰) چوپانها خبر تولد عیسی مسیح را پخش کردند
چون نوزاد را دیدند، سخنی را که درباره او به ایشان گفته شده بود، پخش کردند. و هر که میشنید، از سخن چوپانها در شگفت میشد. اما مریم، این همه را به خاطر میسپرد و در دل خود به آنها میاندیشید. پس چوپانها خدا را حمد و ثنا گویان بازگشتند، به سبب هرآنچه دیده و شنیده بودند، چنانکه بدیشان گفته شده بود.
الف. چون نوزاد را دیدند، سخنی را که درباره او به ایشان گفته شده بود، پخش کردند: ترکیب اعلام خبر تولد نوزاد توسط فرشته و صحنه دیدن نوزاد در ظرف غذای حیوانات چوپانها را بر آن داشت تا بروند و هر آنچه را که دیده و تجربه کرده بودند به هرکسی که میتوانستند بگویند.
ب. هر که میشنید، از سخن چوپانها در شگفت میشد: خبر خوشی که چوپانها اعلام میکردند باعث حیرت همگان شد. حتی آنانی که نمیتوانستند به خوبی موضوع را درک کنند، میتوانستند بفهمند اتفاق عظیمی رخ داده است.
یک. «خداوند با این کار نشان داد که دیدگاه او نسبت به ارزش و احترام گذاشتن به افراد دیگر، با دیدگاه انسانها متفاوت است. او این راز بزرگ را به چوپانها و مردان فرزانه آشکار ساخت. چوپانها فقیر بودند و مردان فرزانه ثروتمند. مردان فرزانه با سواد بودند و چوپانها بیسواد. چوپانها یهودی بودند و مردان فرزانه غیر یهودی. چوپانها نزدیک بودند و مردان فرزانه از راه دور آمده بودند.» (تراپ)
ج. اما مریم، این همه را به خاطر میسپرد و در دل خود به آنها میاندیشید: واکنش مریم نسبت به این رویداد با واکنش چوپانها و افراد دیگر که این خبر را میشنیدند فرق داشت. او هر آن چیزی را که میدید به آرامی در ذهن خود ثبت میکرد و در دل خود به آنها میاندیشید و سعی میکرد مفهوم عمیق همه آنها را درک کند.
یک. «شگفت و تعجب بسیاری از افراد، فقط یک احساس و هیجان زودگذر بود اما تامل و تعمق مریم، رفتاری مداوم بود.» (بروس)
دو. مریم دلیل خوبی برای تفکر داشت. چه چیزی او را به بیتلحم آورد؟ یک حکم بزرگ امپراطور رومی و شاید زبان غیبت گوی مردم ناصره. خدا از طریق همه این افراد و اتفاقات کار میکند تا نقشه خودش را به انجام برساند.
د. پس چوپانها خدا را حمد و ثنا گویان بازگشتند، به سبب هرآنچه دیده و شنیده بودند، چنانکه بدیشان گفته شده بود: چوپانها بسیار خوشحال بودند و خداوند را ستایش میکردند زیرا هر آنچه بدیشان گفته شده بود، تحقق یافت.
یک. «شور و اشتیاق آنها در ستایش و جلال خدا، طعنهای است به ناسپاسی و کمایمانی ما. اگر گهواره مسیح چنین تأثیری بر آنها داشت که آنها را از آخور به ملکوت بلند کرد، چقدر قدرتمندتر است مرگ و قیام مسیح از میان مردگان. و چقدر باید قدرتمندتر باشد تا ما را به سوی خدا بلند کند؟” (کلوین)
بخش سوم: آیین ختنه و تقدیم عیسی در خانه خدا
۱. آیه (۲۱) آیین ختنه عیسی
در روز هشتم، چون زمان ختنه نوزاد فرا رسید، او را عیسی نام نهادند. این همان نامی بود که فرشته، پیش از قرار گرفتن او در رحم مریم، بر وی نهاده بود.
الف. زمان ختنه: این امر بنا به اطاعت فرمان خداوند که به زمان شرط خداوند با ابراهیم برمیگردد. ختنه نشانه و پیمان (رومیان ۴: ۱۱) عهدی بود که خدا با ابراهیم، اسحاق و سایر فرزندان قوم اسراییل بست.
ب. در روز هشتم تولد نوزاد: آنها حتما در روز هشتم این کار را انجام میدادند زیرا که قانون اینطور فرمان داده بود (لاویان ۱۲: ۳). این نشان میدهد که مریم و یوسف والدینی مطیع و بسیار دیندار بودند. به علاوه نشان میدهد که عیسی مسیح هم بدون هیچ نقص و به طور کامل از فرمان خدا اطاعت کرد و آن را به انجام رساند.
۲. آیات (۲۲-۲۴) مراسم تقدیم عیسی
چون ایام تطهیر ایشان (مریم) مطابق شریعت موسی به پایان رسید، یوسف و مریم، عیسی را به اورشلیم بردند تا به خداوند تقدیم کنند، طبق حکم شریعت خداوند که می فرماید: «نخستین ثمره ذکور هر رحمی، مقدس برای خداوند خوانده شود.»؛ و نیز تا قربانی تقدیم کنند، مطابق آنچه در شریعت خداوند آمده، یعنی «یک جفت قمری یا دو جوجه کبوتر»
الف. ایام تطهیر مریم: مراسم تطهیر بعد از زایمان در لاویان باب ۱۲ توضیح داده شده است. گفته شده است که وقتی زنی فرزندی پسر را به دنیا میآورد مطابق با رسوم به مدت ۴۰ روز ناپاک است. این زمانی است که زن میتواند در خانه بماند، استراحت کند و با فرزندش رابطه عاطفی برقرار کند که به نوعی مرخصی زایمان سنتی است. در پایان این زمان، زنان باید قربانی خود را برای مراسم تطهیر تقدیم کنند.
یک. این یادآور این نکته ظریف و قدرتمند است که هرچند که تولد هر کودک موضوع بسیار عالی هست اما با هر تولد یک گناهکار دیگر به دنیا میآید. هنگامی که داوود در مزامیز ۵۱: ۵ نوشت من از بدو تولد گناهکار بودهام، بله، از لحظهای كه نطفه من در رحم مادرم بسته شد آلوده به گناه بودهام این نکته که همه ما گناهکار به دنیا میآییم را تصدیق کرد.
ب. ایام تطهیر مریم: ترجمه دقیقتری از این عبارت میگوید ایام تطهیر آنها، که منظور تطهیر مریم و یوسف است. عیسی میتوانست از این موضوع مستثنی شود زیرا که او در گناه متولد نشد اما با اینحال میبینیم او به عنوان یک کودک گناهکار شناخته شد و به همین دلیل بعدها میتوانیم شاهد تعمید و مرگ او بر صلیب باشیم.
یک. «بیایید درباره این تطهیر صحبت کنیم. لوقا این کلمه را هم برای مریم و هم برای عیسی به کار میبرد: زیرا از کلمه ایشان استفاده میکند و البته هیچ اشارهای به یوسف نمیشود.» (کلوین)
دو. « برای کسی که نمیدانست گناه چیست و قرار هم نبود که بداند گناه چیست، به عنوان گناهکار ختنه شد. بیشتر از هشت روز از زندگی او در این دنیا نگذشته بود ولی با اینحال جزو گناهکاران محسوب شد. نخست زاده مریم، بره بیعیب و لکه بود اما وقتی کمی بیش از یک هفته از تولدش گذشت، گناهان افراد بسیاری را به گردن گرفت… او از روز بعد از آن معبد، به خاطر ما و فرزندانمان هر روز به سمت زندگیای پر از درد، شرم و مرگ هدایت میشد تا بر روی صلیب کاری را که پدر به او سپرده بود، یعنی کفاره گناهان بشر را به اتمام برساند. و بعد از اینکه گناهان ما بدن او را زخمیکرد، نشانههای رستگاری ما بر بدن او نقش بست.» (وایت)
ج. یک جفت قمری یا دو جوجه کبوتر: در لاویان 12 فرمان داده شده است وقتی پسری بدنیا میآید، در زمان بجا آوردن آیین وقف و تطهیر، برهای قربانی شود و اگر خانوادهای نمیتوانند بره قربانی کنند، در عوض با دو پرنده این کار را انجام دهند.
یک. «تقدیم دو پرنده بجای بره، قربانی فقیران نامیده میشد… و از اینجا می توانیم ببینیم عیسی در چه خانوادهای متولد شد.» (بارکلی)
دو. مدرک خوبی که نشان میدهد این وقایع قبل از آمدن مردان فرزانه از مشرق زمین صورت گرفته است (متی ۲: ۱-۱۲) این است که اگر آنها هدایایی را که مردان فرزانه به آنها دادند که شامل طلا، کندر، و صمغ مُرم بود قبل از مراسم گرفته بودند، توانایی پرداخت قربانی معمول یعنی بره را داشتند.
۳. آیات (۲۵-۲۷) وعدهای که به شمعون داده شده بود تحقق مییابد.
در آن زمان، مردی پارسا و دیندار، شمعون نام، در اورشلیم میزیست که در انتظار تسلی اسراییل بود و روحالقدس بر او قرار داشت. روحالقدس بر وی آشکار کرده بود که تا مسیح خداوند را نبیند، چشم از جهان فرو نخواهد بست. پس شمعون به هدایت روح وارد صحن معبد شد و چون والدین عیسای نوزاد او را آوردند تا آیین شریعت را برایش به جای آورند.
الف. در آن زمان، مردی پارسا و دیندار، شمعون نام، در اورشلیم میزیست:
· ما اسم او را میدانیم: شمعون
· ما شخصیت او را میدانیم: مردی پارسا و دیندار. او انسان درستی با خدا و مردمان خدا بود و در زندگی روزانهاش خدا رو ستایش میکرد.
· ما امید او را میدانیم: در انتظار تسلی اسراییل بود. در متن عبری این به معنای عنوان مسیحی نبود. اما برای عیسی نجاتدهنده (مسیح) درست بود. او پاراکلیت (تسلیبخش و یاری دهنده) بود. «کسی که برای کمک او را صدا میکنند.»
· ما میدانیم که او وحی خدا رو میدانست: روحالقدس بر وی آشکار کرده بود.
· ما در مورد سلامت روحی و معنوی او میدانیم: روحالقدس بر او قرار داشت… روحالقدس بر وی آشکار کرده بود… به هدایت روح وارد صحن معبد شد. او با روحالقدس پر شده بود و در او راه میرفت.
· ما میدانیم که خدا به شمعون قولی داده بود: تا مسیح خداوند را نبیند، چشم از جهان فرو نخواهد بست. قولی چنین پر سعادت.
· ما نمیدانیم که او چندساله بود وقتی این اتفاق افتاد. میتوان تصور کرد که او پیر بود اما جوانان نیز میتوانند و باید دارای چنین ویژگیهایی باشند.
ب. شمعون به هدایت روح وارد صحن معبد شد: همانطور شمعون منتظر بود که روزی مسیح را ببیند، روزی به هدایت روح به معبد رفت. این احتمالا چیزی بیش از یک احساس روحانی بود.
· شمعون در مورد پیشبینیهای دانیال باب ۹ در مورد آمدن مسیح میدانست و میدانست که زمان آمدن او نزدیک است.
· شمعون خبر تولد یحیای تعمیددهنده را شنیده بود و میدانست که تولد یحیی پیش درآمد تولد مسیح است (لوقا ۱: ۶۵). در مورد تمام این موارد در سراسر تپه یهودیه صحبت میشد.
· شمعون گزارش چوپانهایی که بشارت فرشته را شنیده بودند شنیده بود (لوقا ۲: ۸-۲۰)
یک. این نشان میدهد که هدایت شدن توسط روح به معنای نادیده گرفتن کلام نوشته شده خدا نیست. شمعون با چیزی بیش از یک احساس هدایت شده بود. روحالقدس در کلام و از طریق کلام خدا در کار بود.
ج. چون والدین عیسای نوزاد او را آوردند تا آیین شریعت را برایش به جای آورند: به نظر میرسید که مقصود در اینجا تطهیر باشد تا ختنه چرا که بعد از روزهای تطهیر مریم اتفاق افتاده بود. (۲: ۲۲).
۴. آیات (۲۸-۳۲) تحقق قولی که به شمعون داده شده بود.
شمعون در آغوشش گرفت و خدا را ستایشکنان گفت: «ای خداوند، حال بنا به وعده خود، خادمت را به سلامت مرخص میفرمایی. زیرا چشمان من نجات تو را دیده است، نجاتی که در برابر دیدگان همه ملتها فراهم کردهای. نوری برای آشکار کردن حقیقت بر دیگر قومها و جلالی برای قوم تو اسراییل.»
الف. شمعون در آغوشش گرفت: چقدر این عجیب بود که مردی غریبه در جمعیت درون معبود به سوی مریم و یوسف که مسیح را یا قبل و یا بعد از مراسم اهدای قربانی (لاویان ۱۲) حمل میکردند برود. این مرد که او را نمی شناختند عیسی را دید و او را در آغوش گرفت.
یک. معمولا اینکه یک غربیه بخواهد نوزادی را در آغوش بگیرد امری عجیب و نامتداول است. شاید این برای مریم و یوسف نیز عجیب بوده البته نه برای مدت طولانی.
ب. خدا را ستایشکنان گفت: این به این معنا است که شمعون خدا را شکر و تحسین میکند. احساس معمول این است که ما که غیر ممکن است که ما به خدا برکت دهیم؛ اما احساس دیگری هست که در آن ما می توانیم و باید خدا را برکت دهیم.
ج. بنا به وعده خود، خادمت را به سلامت مرخص میفرمایی. زیرا چشمان من نجات تو را دیده است: گویی خداوند به شمعون دستور داده بود که به تنهایی شاهد شب باشد تا زمانی که خورشید بالا بیاید. اکنون این برای او طلوع خورشید خداوند بود. از آن جایی که عیسی مسیح آمده بود وظیفه شمعون به انجام رسیده بود.
یک. تمام اینها بنا به وعده خدا بود. حالا شمعون آرامش دیدن به انجام رسیدن قول خدا را به یافته بود.
د. چشمان من نجات تو را دیده است: نام عیسی یعنی «خدا نجاتدهنده است.» این تنها نام مسیح نیست. بلکه به معنی کسی که او بود و هنوز است میباشد.
ه. نجاتی که در برابر دیدگان همه ملتها فراهم کردهای. نوری برای آشکار کردن حقیقت بر دیگر قومها: شمعون متوجه مساله اساسی شده بود (که نور عیسی برای تمامی مردم جهان بود) نه فقط برای مردم یهود.
و. جلالی برای قوم تو اسراییل: با اینکه این نور برای سایر قومها نیز بود، هیچ گاه قوم اسراییل خدا رو فراموش نکرده بود. نجات بخشی عیسی با مردم یهود شروع شد اما همیشه قرار بود که فرای قوم اسراییل گسترش یابد.
یک. جان تراپ، در وصف قلب شمعون، شعری نقلقول میکند:
«از گناه نمیترسم، زیرا که از مرگ بیمی ندارم؛
دیگر زندگی برایم کافیست، زیرا اکنون حیات را دارم؛
دیگر اشتیاق کافیست، زیرا اکنون محبت را دارم؛
دیگر دیدن کافیست، زیرا اکنون نور را دارم؛
دیگر خدمت کافیست، زیرا اکنون سرورم را دارم؛
دیگر پریشانی کافیست، زیرا اکنون شادی دارم؛
فرزند محبوبم، باشد که این مزامیر، لالاییای باشد برای تو و خاکسپاریای
برای من. آه، در آغوش من بخواب و بگذار من در آرامی تو بخوابم.»
۵. آیات (۳۳-۳۵) وعده و هشدار از طرف شمعون
پدر و مادر عیسی از سخنانی که درباره او گفته شد، در شگفت شدند. سپس شمعون ایشان را برکت داد و به مریم، مادر او گفت: «مقدر است که این کودک موجب افتادن و برخاستن بسیاری از قوم اسرائیل شود. او آیت و نشانی خواهد بود که در برابرش خواهند ایستاد، و بدین سان، اندیشه دلهای بسیاری آشکار خواهد شد. شمشیری نیز در قلب تو فرو خواهد رفت.»
الف. پدر و مادر عیسی از سخنانی که درباره او گفته شد، در شگفت شدند: میتوانیم به خوبی ترکیب شادی و حیرت را در وجود مریم و یوسف را از اینکه میدیدند خداوند چطور قلب دیگران را با شناخت پسرشان لمس میکند تصور کنیم. مهم نیست چقدر عیسی را میشناسیم، اما وقتی میبینم شخصی برای شناخت عیسی میآید، احساس خاصی پیدا میکنیم.
ب. شمعون ایشان را برکت داد: جملات این برکت در آیات ۳۴ و ۳۵ آمده است. احتمالا او بیش از این گفته است اما حتما این جملات را گفته است.
ج. مقدر است که این کودک: هر والدینی به سرنوشتی که برای فرزندش نوشته شده است فکر میکند. وقتی که مریم و یوسف این جمله را در ابتدای برکت شمعون شنیدند، قلبشان سرشار از این پیشبینی شد. شاید بیشتر به این دلیل که آنها سرنوشت فرزندشان را از طریق خبر فرشته در زمان تولدش شنیده بودند.
د. موجب افتادن و برخاستن بسیاری از قوم اسراییل شود: یوسف و مریم در شگفت بودند که «این به چه معناست؟ چگونه فرزند ما مسیح موجب افتادن عدهای خواهد شد؟» برخاستن عدهای قابل درک بود اما افتادن عدهای قابل درک و قبول نبود.
یک. میتوان گفت تا به حال هیچ انسانی اینگونه جداگر همانند عیسی مسیح به دنیا نیامده است. مردم یا او را قبول میکنند یا رد میکنند. او یا موجب افتادن است یا موجب برخاستن مردم.
· یهودا افتاد؛ پطرس برخاست.
· یک دزد روی صلیب افتاد؛ دزد دیگر روی صلیب برخاست.
· قانونگزار ثروتمند جوان افتاد؛ زکا برخاست.
· بسیاری از رهبران مذهبی افتادند؛ یوسف الرامی و نیکودموس برخاستند.
دو. اینکه شخصی بیفتد یا برخیزد، به ما در مورد آن شخص میگوید نه در مورد شخص مسیح. درست همانند اثر یک هنرمند بزرگ، کسی که اثر هنری را میبیند در محکمه است نه صاحب اثر.
ه. او آیت و نشانی خواهد بود که در برابرش خواهند ایستاد: بنا به تعریف آدام کلارک لغت نشانه در اینجا به معنی «هدفی که به آن شلیک میشود است.» عیسی مسیح مورد هدف بسیاری از شرارتها خواهد بود. عجیب نیست که چهره مریم سردرگم شده و اشکهایش جاری شد.
و. شمشیری نیز در قلب تو فرو خواهد رفت: مهم بود که مریم بداند، مادرِ مسیح بودن، کار راحت و لذتبخشی نخواهد بود. این کار هم افتخاری عظیم به همراه داشت و هم باری طاقتفرسا.
یک. احتمالا هیچ انسانی به اندازه مادر عیسی بخاطر رنج و طردشدگی عیسی، از شدت درد به خود نپیچید و این درد فقط بخاطر عشق طبیعی مادرانه نبود بلکه به این دلیل بود که رنج و زخمهای عیسی، رنج و زخم او نیز بود. تصور کنید مریم چه احساسی داشت وقتی دید پسرش را به صلیب کشیدهاند.
· ما نیز اینگونه احساس میکنیم: وقتی عیسی طرد میشود، ما نیز طرد میشویم. وقتی عیسی را مسخره میکنند، ما مسخره میشویم. وقتی بر علیه عیسی میگویند، بر علیه ما میگویند. ما نمیخواهیم که قانون بر ضد آنها باشد و خدای ناکرده خشونت یا کیفری ایجاد شود – ما مسیحی هستیم؛ ما دشمنانمان را دوست داریم – اما شمیشری به قلبمان فرو میرود.
دو. به طرز شگفتانگیزی، حقانیت مسیح حقانیت مریم نیز بود. رستاخیز او از برای مریم نیز بود. شمشیری که بر قلب او فرو رفت، شمشیری پیروزی بر گناه و مرگ بود. ما نیز این را میدانیم و یا میتوانیم از طریق عیسی مسیح بدانیم.
۶. آیات (۳۶-۳۸) شهادت حنا درباره نجاتدهنده
در آنجا نبیهای میزیست، حنا نام، دختر فَنوئیل از قبیله اشیر، که بسیار سالخورده بود. حنا پس از هفت سال زناشویی، شوهرش را از دست داده بود و تا هشتاد و چهار سالگی بیوه مانده بود. او هیچگاه معبد را ترک نمیکرد، بلکه شبانه روز، با روزه و دعا به عبادت مشغول بود. حنا نیز در همان هنگام پیش آمد و خدا را سپاس گفته، با همه کسانی که چشم انتظار رهایی اورشلیم بودند، درباره عیسی سخن گفت.
الف. نبیهای میزیست، حنا نام: ما نمیتوانیم به طور دقیق بدانیم حنا به چه دلیل نبی بوده است. شاید فقط در همین اندازه بوده است که این کلام خاص را درباره عیسی بیان کرد.
ب. او هیچگاه معبد را ترک نمیکرد، بلکه شبانه روز، با روزه و دعا به عبادت مشغول بود: این زن خدا دوست با سرسپردگی خدا را خدمت میکرد. او با خدا راه میرفت و از این میتوانیم دریابیم که چقدر عاشق عیسی بود و چقدر اشتیاق داشت با دیگران درباره عیسی سخن بگوید پس او با همه کسانی که چشم انتظار رهایی اورشلیم بودند، درباره عیسی سخن گفت.
یک. حنا یک زن بسیار خاص بود. از آنجایی که بیوه بود به طور قطع درد و رنج بسیاری متحمل شده بود، اما هرگز تلخ و دلسرد نشده بود. با اینکه سالخورده بود اما امید خود را از دست نداده بود و شاید همه اینها به این دلیل بود که او زنِ دعا و پرستش بود.
۷. آیات (۳۹-۴۰) بازگشت به ناصره
چون یوسف و مریم آیین شریعت خداوند را به کمال به جای آوردند، به شهر خود ناصره، واقع در جلیل، بازگشتند، باری، آن کودک رشد میکرد و قوی میشد. او پر از حکمت بود و فیض خدا بر او قرار داشت.
الف. چون یوسف و مریم آیین شریعت خداوند را به کمال به جای آوردند: لوقا تاکید میکند که عیسی به طور کامل تسلیم خداوند بود حتی در زمان کودکی.
ب. آن کودک رشد میکرد و قوی می شد. او پر از حکمت بود و فیض خدا بر او قرار داشت: عیسی مانند بقیه کودکان رشد کرد و بزرگ شد. در این آیه برای اولین بار به رشد روحانی او اشاره میشود. میتوانیم بگوییم عیسی از هویت و خواندگیاش به آن اندازه که مقتضی سنش بود، آگاهی داشت. در 5 سالگی به اندازه سی ساگی نمیتوانست درک کند اما در پنج سالگی هم ظرفیت بالایی برای درک داشت.
یک. رشد روحانی عیسی میتواند امروزه برای والدین ایماندار، الهام بخش باشد. آنها باید برای فرزندانشان دعا کنند تا در روح قوی و از حکمت غنی باشند و آنها را به راههای خداوند هدایت کنند.
ج. فیض خدا بر او قرار داشت: نیکویی و رحمت خداوند حتی در زمان کودکی در زندگی او مشهود بود. افسانههای عجیب و غریبی که درباره معجزات عیسی در کودکی گفته میشود چیزی غیر از خرافات نیست اما با این حال در کودکی نیز فیض خدا بر او قرار داشت.
یک. ما درباره زندگی کودکی عیسی چیز زیادی نمیدانیم. درباره یک ماهگی تا دوازده سالگی او منابع زیادی وجود ندارد و فقط در لوقا ۲: ۴۰ یک عبارت کلی درباره این دوران او بیان شده است. شاید درباره جزئیات دوران کودکی او کنجکاو باشیم اما نیازی نیست ما این چیزها را بدانیم مگر مواردی که روحالقدس در کلام به ما گفته است.
دو. برخی افراد برای پاسخ به این کنجکاویها، نوشتههای خود را تحت عنوان «انجیلهای کودکی» ثبت کردهاند. این انجیلهای دروغین حاوی معجزات احمقانهای هستند مانند صحبت کردن عیسی در آخور، شفای مردی که طلسم شده و به قاطر تبدیل شده بود، زنده کردن پرندگان گِلی با دست زدن به آنها، شفای مردم با پاشیدن آبی که با آن حمام کرده بود و چیزهایی از این قبیل. اما «وقتی کتابمقدس درباره چیزی صحبت نمیکند ما هم نباید بخواهیم چیزی درمورد آن بشنویم.» (تراپ)
بخش چهارم: عیسی در خانه پدرش
۱. آیات (۴۱-۴۵) گم شدن عیسی در مراسم عید پسح
والدین عیسی هر سال برای عید پسح به اورشلیم میرفتند. چون عیسی دوازده ساله شد، به رسم عید به اورشلیم رفتند. پس از پایان آیین عید، چون والدینش راه بازگشت پیش گرفتند، عیسای نوجوان در اورشلیم ماند. اما آنها از این امر آگاه نبودند، بلکه چون میپنداشتند در کاروان است، روزی تمام سفر کردند. سرانجام به جستجوی عیسی در میان خویشاوندان و دوستان برآمدند. و چون او را نیافتند، در جستجویش به اورشلیم بازگشتند.
الف. والدین عیسی هر سال برای عید پسح به اورشلیم میرفتند: در خروج ۲۳: ۱۷ و تثنیه ۱۶: ۱۶ توجه به اعیاد مهم حکم شده است. این زوج پارسای جلیلی این رسوم را در زمان خاص خودش در جمعهای بزرگ بجای میآوردند.
یک. گم شدن یک پسر کوچک در آن جمع انبوه مسافران امری دور از ذهن نبود و نباید یوسف و مریم را به بیتوجهی نسبت به فرزندشان محکوم کرد. اما مریم قطعا احساس خیلی بدی از گم شدن مسیح داشته است.
ب. در جستجویش به اورشلیم بازگشتند: همانطور که از والدین پارسا و متعهد انتظار میرود، آنها هم برای پیدا کردن پسرشان، عیسی تلاش کردند.
۲. آیات (۴۶-۵۰) آنها عیسی را در معبد در حال یادگیری و یاد دادن یافتند.
پس از سه روز، سرانجام او را در معبد یافتند. در میان معلمان نشسته بود و به سخنان ایشان گوش فرا میداد و از آنها پرسشها میکرد. هرکه سخنان او را میشنید، از فهم او و پاسخهایی که میداد در شگفت میشد. چون والدینش او را در آنجا دیدند، شگفتزده شدند. مادرش به او گفت: «پسرم چرا با ما چنین کردی؟ پدرت و من با نگرانی بسیار در جستجوی تو بودیم.» اما او در پاسخ گفت: «چرا مرا میجستید؟ مگر نمیدانید باید در خانه پدرم باشم؟» اما آنها معنای این سخن را درنیافتند.
الف. در میان معلمان نشسته بود و به سخنان ایشان گوش فرا میداد و از آنها پرسشها میکرد: عیسای دوازده ساله، به مدت سه روز درباره کلام خدا بحث میکرد و شنوندگانش را با فهم خود و پاسخهایی که میداد حیرت زده کرده بود.
یک. «رسم بر این بود که در ایام عید پسح، سنهدرین در حیاط معبد با مردم ملاقات عمومی به جهت بحث و مناظره برقرار میکردند و در یک جمع عمومی درمورد مسائل مذهبی و الهیاتی به صحبت مینشستند.» (بارکلی)
دو. این دیدگاه و عملکرد ربیهای یهودی تحسین برانگیز است و کار آنها باید ما را تحت تاثیر قرار دهد زیرا کار آنها مثل این است که یک دانشآموز دوره راهنمایی با یک دانشمند هستهای درباره فیزیک صحبت کند البته عیسی نسبت به همه آنها برتری خاصی داشت زیرا با نویسنده کلام خدا رابطه خاصی داشت.
ب. مگر نمیدانید باید در خانه پدرم باشم: در آن زمان بسیار عادی بود که پسرها مشغول کار و پیشه پدر خود شوند. عیسی نیز با پیروی از پدر خود، یوسف به حرفه نجاری میپرداخت اما صحبتش در اینجا نشان میدهد که او حداقل در مرحله شروع درک رابطه خاص خودش با پدرش میباشد.
یک. غیرممکن است بتوانیم بگوییم عیسی چه موقع در قالب محدودیتهای بشری، به هویت خود پی برد و درک کرد برای چه کاری فرستاده شده است، فقط میتوانیم بگوییم این اتفاق خیلی زود افتاد- شاید از کودکی این حقیقت را به خوبی درک نکرده بود اما وقتی بالغ شد به خوبی میتوانست این موضوع را درک کند.
ج. باید در خانه پدرم باشم: اینها اولین کلمات ثبت شده از عیسی هستند. نکته جالب توجه اینجاست که این کلامِ عیسی نشان میدهد که او میداند مریم و یوسف از رابطه خاص او با خدای پدر آگاه هستند و میتوان دریافت که این موضوع یکی از مقولههای مورد بحث و شاید موضوع تربیتی عیسی در خانه آنها بوده است.
د. اما آنها معنای این سخن را درنیافتند: عیسی با این کلام به هویت خودش به عنوان فرزند یگانه خدای پدر اشاره میکند و به همین دلیل آنها نمیتوانند سخن او را درک کنند. در فرهنگ یهود آن زمان، پسرها از سن دوازده سالگی شروع به یادگیری حرفه و تجارت پدر خود میکنند و عیسی این کار را با راهنمایی و تعلیم معلمان در معبد آغاز کرد.
۳. آیات (۵۱-۵۲) رشد و بلوغ مسیح
پس با ایشان به راه افتاد و به ناصره رفت و مطیع ایشان بود. اما مادرش تمامی این امور را به خاطر میسپرد. و عیسی در قامت و حکمت، و در محبوبیت نزد خدا و مردم، ترقی میکرد.
الف. پس با ایشان به راه افتاد و به ناصره رفت: او در ناصره بزرگ شد، عیسی در دوران کودکی، مانند شخص بالغ و در دوران جوانی مانند یک بزرگسال بود. او باید مسؤلیتش را به عنوان پسر بزرگ خانواده انجام میداد. گاهی اوقات میبینیم یوسف از صحنه محو میشود و عیسی به عنوان «مرد خانواده» ظاهر میشود. او شغل خودش را داشت، از خانوادهاش حمایت میکرد، به خداوند عشق میورزید و قبل از اینکه به طور رسمی خدمتی که برایش مقرر شده بود را آغاز کند، وفاداریاش را در بسیاری از چیزهای کوچک به اثبات رسانده بود.
یک. «یک مسیحی همیشه کارهای خارقالعاده انجام نمیدهد بلکه کارهای معمولی را به طریقهای خارقالعاده انجام میدهد.» (موریسن)
ب. و مطیع ایشان بود: عیسی با پی بردن به هویتش هرگز مغرور و متکبر نشد بلکه مطیع والدینش بود. عیسی از بینش به انجام وظیفه رفت. کاری که او بعدها در روی کوه تجلی انجام داد.
ج. اما مادرش تمامی این امور را به خاطر میسپرد: امکان دارد لوقـا همه این ها (و حتی داستان تولد عیسی و یحیی) را در مصاحبهای شخصی با مریم به منظور تکمیل انجیلش، از زبان او شنیده باشد.
د. و عیسی در حکمت ترقی میکرد: رشدی که لوقا در ۲:۴۰ اولین بار به آن اشاره کرد همچنان ادامه یافت.
ه. و عیسی در قامت … ترقی میکرد: او نه تنها از لحاظ فیزیکی رشد میکرد بلکه انسانی بزرگتر هم میشد.
و. و عیسی … در محبوبیت نزد خدا و مردم، ترقی میکرد: او در یک رابطه شخصی و نزدیک با پدر آسمانیاش رشد میکرد و در عین حال در دوستی و رفاقتش با مردم نیز رشد میکرد.
یک. کلمهای که در اینجا محبوبیت ترجمه شده است، همان کلمهای است که در بقیه عهدجدید فیض ترجمه شده است اما این همان فیض نجاتدهندهای که گناهکاران برای رهایی به آن نیاز داشتند، نبود. «نظر لطف خداوند بر او بود و این بهترین ترجمه برای این عبارت است.» (وایت)
دو. عیسی یک انسان خارقالعاده به دنیا نیامده بود. او همانطور که جمسی رشد میکرد رشد معنوی نیز مییافت. «او از طریق روند رشد طبیعی، به کاملیت روحانی و جسمانی رسید. او در هر مرحله از رشد، به کمال آن مرحله را پشت سر میگذاشت.» (گلدنهایز)
برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.