فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
لوقا ۱۶. ثروت و پارسایی
بخش اول: داستان مباشر فریبکار
۱. آیات (۱-۸) مباشر فریبکار چه کرد.
آنگاه عیسی به شاگردان خود گفت: «توانگری را مباشری بود. چون شکایت به او رسید که مباشر اموال او را بر باد میدهد، وی را فرا خواند و پرسید: «این چیست که درباره تو می شنوم؟ حساب خود باز پس ده که دیگر مباشر من نتوانی بود.» مباشر با خود اندیشید: «چه کنم؟ ارباب میخواهد از کار بر کنارم کند. یارای زمین کندن ندارم و از گدایی نیز عار دارم. دانستم چه باید کرد تا چون از مباشرت برکنار شدم، کسانی باشند که مرا در خانه هایشان بپذیرند.» پس، بدهکاران ارباب خویش را یک به یک به حضور فرا خواند. از اولی پرسید: «چقدر به سرورم بدهکاری؟» پاسخ داد: «صد خمره روغن زیتون.» گفت: «صورتحساب خود را بگیر، و زود بنشین و بنویس، پنجاه خمره!» سپس از دومی پرسید: «تو چقدر بدهکاری؟» پاسخ داد: «صد خروار گندم.» گفت: «صورتحساب خود را بگیر و بنویس هشتاد خروار!» ارباب، مباشر متقلب را تحسین کرد، زیرا عاقلانه عمل کرده بود؛ چرا که فرزندان این عصر یا دنیا در مناسبات خود با هم عصران خویش از فرزندان نور عاقلترند.
الف. آنگاه عیسی به شاگردان خود گفت: به نظر میرسد این فصل، در موقعیتی متفاوت از فصل قبل قرار دارد. در اینجا عیسی به شاگردان خود یاد میدهد و در اینجا خبری از آن جمعیتی که در لوقا ۱۵: ۱-۲ به آن اشاره شد، نیست. با اینکه عیسی در حال آموزش شاگردان خود بود، عدهای از فریسیان نیز به سخنان او گوش می دادند (لوقا ۱۶: ۴).
ب. توانگری را مباشری بود: مباشر همان مدیر بود که به طور خاص مدیریت پول و اموال را برعهده داشت. در این داستان، عیسی گفت که ارباب مباشر می شنود که مباشرش به او خیانت کرده است (اموال او را بر باد میدهد) پس او را فرا میخواند تا از او حساب پس بگیرد.
یک. «این مباشر اختلاس کرده بود.» (بارکلی)
دو. حساب خود باز پس ده: اینها کلماتی هستند که هر کسی آنها را خواهد شنید. همه ما به نوعی در حضور خدا مسئول هستیم و روزی باید به او حساب پس دهیم. اسپورجن میگوید هریک از ما برای زمان، توانایی ها، امکانات و تاثیراتمان مباشر هستیم و باید به خدا حساب آنها را پس دهیم.
سه. برای هریک از ما، وظیفه مباشرت روزی به پایان خواهد رسید. صدای واعظ، توجیهات ذهنی و تعالیم تا ابد باقی نخواهد ماند. ثروتهای این دنیا در زندگی تا به آخر پایدار نمی ماند. مباشرت مادری بر فرزندانش بالاخره روزی تمام شده و تغییر می یابد. مهم ترین اصل که همیشه پایدار می ماند این است که اولویت ما در زندگی عیسی باشد. روزی همه ما خواهیم مرد و از این دنیای فانی به ابدیت خواهیم رفت و فقط عیسی برای ما باقی می ماند.
ج. چه کنم؟ ارباب میخواهد از کار بر کنارم کند: مباشر وقتی فهمید اربابش او را فراخوانده تا از او حساب پس بگیرد، میدانست که مدیریت نا درستش آشکار خواهد شد. او همچنین از نا توانایی ها و کارهایی که به آنها علاقه نداشت نیز به خوبی آگاه بود (یارای زمین کندن ندارم و از گدایی نیز عار دارم).
د. پس، بدهکاران ارباب خویش را یک به یک به حضور فرا خواند: مباشر با بدهکاران ارباب خویش دوست شد و از مقدار واقعی قرض آنها به ارباب کم کرد. بنابراین او که میدانست بعد از اینکه برای حساب پس دادن به حضور ارباب رود، اخراج خواهد شد، با انجام این کار، زندگی آینده خود را بعد از اخراج شدن تامین کرد.
ه. ارباب، مباشر متقلب را تحسین کرد، زیرا عاقلانه عمل کرده بود: ارباب با وجود اینکه رفتار نادرست مباشر را تایید نکرد، اما زیرکی او را تحسین کرد. عیسی با اضافه کردن موضوع دیگری به این تعلیم گفت که تاجران آن زمان (فرزندان این عصر) در مدیریت چیزی که برعهده دارند از فرزندان خدا ( فرزندان نور) در مدیریت چیزی که دارند، عاقلتر، شجاعتر و با تدبیر تر هستند.
یک. برخی معتقدند این یکی از دشوارترین داستانهای عیسی است. زیرا به نظر میرسد عیسی از یک شخص خیانتکار به عنوان الگویی برای شاگردان استفاده میکند. خداوند گاهی اوقات از چیزهای شریرانه که برای ما آشنا هستند برای توضیح یک موضوع استفاده میکند. او بدون تایید شرارت، اینگونه تمثیلها را به کار میبرد تا منظور خود را به خوبی به شنوندگانش منتقل کند. مثال دیگری که می توانیم در این مورد بیان کنیم، هنگامی است که پولس از نمونه جنگ و بردگی برای آشکار ساختن زندگی مسیحی استفاده میکند.
دو. مباشر خاین، در برخی موارد نمونه نیکویی است. اول، او میدانست برای حساب پس دادن درمورد زندگی اش فراخوانده میشود و این موضوع را بسیار جدی گرفت. مسیحیان نیز باید این موضوع را جدی بگیرند که روزی برای حساب پس دادن، فراخوانده خواهند شد و اگر در کار سرور خود به درستی عمل کرده باشند، آنگاه میتوانند شاد باشند. دوم، او از موقعیتی که داشت برای تامین آینده اش استفاده کرد.
سه. ارزیابی عیسی امروزه نیز است: فرزندان این عصر در مناسبات خود با هم عصران خویش از فرزندان نور عاقلترند. اگر ما با همان غیرت و جدیتی که مردمان دنیا برای کسب منافع و لذات خود دارند، در پی ملکوت خدا باشیم، آنگاه دنیایی کاملا متفاوت تر خواهیم داشت. می توان گفت برای کلیسا خجالت آور است که کوکاکولا بیشتر از انجیل عیسی مسیح در تمام دنیا منتشر شده است. می توان دلیل این امر را به سادگی در همین مثال عیسی دریافت که فرزندان این عصر در مناسبات خود با هم عصران خویش از فرزندان نور عاقلترند.
چهار. «تو ای مسیحی، نزد مردم دنیا برو و اجازه نده گفته شود محققان شریر از شاگردان مسیح کوشاتر و داناتر هستند.» (مک لارن)
۲. آیه (۹) به کارگیری منابع مالی با دیدگاه ابدی
به شما می گویم که مال این دنیای فاسد را برای یافتن دوستان صرف کنید تا چون از آن مال اثری نماند، شما را در خانه های جاودانی بپذیرند.
الف. مال این دنیای فاسد را برای یافتن دوستان صرف کنید: عیسی اصول این داستان را گسترش داده و بر و لزوم استفاده از منابع و موقعیتها امروز برای آماده سازی خود برای ابدیت تاکید کرد.
یک. مال این دنیای فاسد: «در متن اصلی یونانی کلمه مال، از کلمه آرامیگرفته شده است و به معنی چیزی است که شخص اعتماد خود را بر آن قرار میدهد؛ همینطور به معنی ثروت است.» (پیت)
دو. عیسی از کلمه «مال این دنیای فاسد» استفاده میکند، چرا که «ثروتها وعده های فراوان میدهند ولی به آن عمل نمیکنند. آنها امید و اطمینان افراد را بر می انگیزند اما هر دو را فریب میدهند. آنها افراد را برای شادی به خود وابسته میکنند اما در حقیقت نجات خدا و جلال ابدی را از آنها می ربایند.» (کلارک)
ب. تا چون از آن مال اثری نماند، شما را در خانه های جاودانی بپذیرند: در دنیا مشاوران و برنامه ریزان مالی خوب بسیار زیاد است و شایسته است که مسیحیان درباره اینکه چگونه از پول و منابعشان حکیمانه استفاده کنند یاد بگیرند. بیشتر مسیحیان وقتی درباره مدیریت حکیمانه مالی صحبت میکنند، مهمترین سرمایه گذاری بلند مدت که همان سرمایه گذاری با دیدگاه ابدی است را فراموش میکنند.
یک. مهمترین کاری که اکنون می توانید با منابع خود انجام دهید این است که آنها را برای خدا سرمایه گذاری کنید. بیشتر ما در انتظار روزی هستیم که فکر کنیم دیگر به اندازه کافی منابع داریم و بعد برای ابدیت سرمایه گذاری کنیم.
دو. در نظر سنجی که مدتها پیش در سال 1992 در امریکا انجام شد، از مردم پرسیده شد برای تحقق آرزوهای خود به چه مقدار پول نیاز دارند. آنانی که درآمد سالیانه 25 هزار دلار یا کمتر داشتند فکر میکردند در حدود 54 هزار دلار نیاز دارند تا به آرزوی خود برسند. افرادی که سالیانه 100 هزار دلار درآمد داشتند گفتند با میانگین سالیانه حدود 192 هزار دلار میتوانند آرزو های خود را به دست آورند. این ارقام نشان میدهد ما به طور معمول فکر می کنیم برای داشتن زندگی خوب باید درآمدی دو برابر داشته باشیم. در حالی که می توان آن زندگی خوب را هم اکنون نیز بدست آورد.
۳. آیات (۱۰-۱۲) وفاداری در مسایل کوچک نشان دهنده وفاداری شخص در مسایل بزرگ است
آن که در امور کوچک امین باشد، در امور بزرگ نیز امین خواهد بود، و آن که در امور کوچک امین نباشد، در امور بزرگ نیز امین نخواهد بود. پس اگر در به کار بردن مال این دنیای فاسد امین نباشید، کیست که مال حقیقی را به شما بسپارد؟ و اگر در به کار بردن مال دیگری امین نباشید، کیست که مال خود شما را به شما بدهد؟
الف. آن که در امور کوچک امین باشد، در امور بزرگ نیز امین خواهد بود: در این کلمات عیسی، پول به عنوان یکی از امور کوچک در نظر گرفته شده است. بنابراین اگر کسی نتواند در مدیریت این امر که یکی از کوچکترین امور است، وفادار باشد، نباید به او در اداره امور بزرگتر اعتماد کرد.
یک. ممکن است کسی به خوبی بداند که چطور نقش یک مسیحی خوب را اجرا کند، اما زندگی روزمره درستی نداشته باشد و در مسایل عادیِ روزانه امین نباشد. نباید به چنین شخصی که در مسایل روزمره امین نیست، اعتماد کرد و امور مهم و مال حقیقی (ثروت های روحانی) را به او سپرد.
ب. پس اگر در به کار بردن مال این دنیای فاسد امین نباشید، کیست که مال حقیقی را به شما بسپارد؟: در حقیقت آنان که وظیفه رهبری را در میان قوم خدا برعهده دارند باید بتوانند به خوبی پول و مال خود را مدیریت کنند. اگر شخصی در پولی که خداوند به او بخشیده است، در حضور خدا امین نباشد، چطور می تواند در مراقبت و نگهداری از قوم او امین باشد؟
یک. این امر بدین معنا نیست که رهبران کلیسا باید ثروتمند باشند و یا پول زیادی بدست آورند، بلکه موضوع مورد بحث در اینجا این است که چطور منابعی که خدا در اختیار آنها قرار داده است را مدیریت میکنند نه این که چقدر منابع دارند.
دو. متاسفانه، وقتی این سوال پیش میآید که کیست که مال حقیقی را به شما بسپارد، بسیاری از مسیحیان مایل هستند در مورد مسائل روحانی شان به کسانی که حتی نمیتوانند مال این دنیای فاسد را مدیریت کنند اعتماد کنند.
ج. اگر در به کار بردن مال دیگری امین نباشید، کیست که مال خود شما را به شما بدهد؟: در اینجا به نظر میرسد عیسی به این حقیقت که همه ثروتها از آنِ خداوند است اشاره دارد و ما فقط مسئولیت مدیریت منابع او را برعهده داریم. امانتداری در این امر باعث برکت در مال خودمان خواهد شد (کیست که مال خود شما را به شما بدهد).
یک. «خداوند افراد را با دادن ثروت به آنها امتحان میکند تا بداند آنها چقدر در کار تجارت اورشلیم جدید قابل اعتماد هستند.» (مایر)
۴. آیه (۱۳) هیچ کس نمیتواند به بیش از یک ارباب وفادار باشد.
هیچ غلامی دو ارباب را خدمت نتواند کرد، زیرا یا از یکی نفرت خواهد داشت و به دیگری مهر خواهد ورزید، و یا سر سپرده یکی خواهد بود و دیگری را خوار خواهد شمرد. نمیتوانید هم بنده خدا باشید، هم بنده پول.
الف. هیچ غلامی دو ارباب را خدمت نتواند کرد: داشتن دو ارباب، شباهتی به داشتن دو شغل ندارد. در اینجا منظور عیسی چیزی شبیه رابطه ارباب و برده است. یک برده نمیتواند در یک زمان واحد به دو ارباب تعلق داشته باشد.
یک. عیسی به سادگی بیان میکند که خدمت کردن دو ارباب به طور همزمان غیرممکن است. اگر فکر می کنید می توانید با موفقیت دو ارباب را خدمت کنید، در حقیقت در فریب به سر می برید. در اینجا یک ارباب می تواند خدا باشد و دیگری پول. هیچکس نمیتواند هم خدا را خدمت کند و هم پول را.
دو. مسلم است که عیسی در این متن درباره قلب انسان صحبت میکند. بسیاری از افراد می گویند خدا را دوست دارند اما خدماتی که برای پول انجام میدهند نشان دهنده حقیقتی دیگر است. چطور می توان گفت حقیقتا چه کسی یا چه چیزی را خدمت می کنیم؟ یک روش توسط این اصل است که هر کس برای خدای خود فداکاری میکند. اگر برای پول به دست آوردن فداکاری می کنید اما برای مسیح هیچ فداکاری نمی کنید، خود را بیش از این فریب ندهید؛ خدای شما پول است.
سه. در عصر روز جمعه سال ۱۹۹۰، یک تاجر در حالی که به سمت دفترش در لس آنجلس می رفت با شلیک اسلحه کشته شد، او قبل از مرگش نام سه فرزندش را زمزمه کرد و در حالی جان داد که ساعت 10 هزار دلاری رولکس خود را محکم در دست گرفته بود. او قربانی دزدانی شد که می خواستند ساعت رولکس گران قیمت او را بدزدند. در حقیقت او مانند یک قربانی برای خدای خودش کشته شد.
چهار. در سال 1992 لس آنجلس تایمز، داستانی درمورد نویسنده و ویراستار موفقی به نام میشل می نویسد. او از روزی میترسید که شوهرش از پس انداز و کارتهای اعتباری او باخبر شود ، او همچنین آدرس پستی مخصوصی داشت و از ترفندهای خاصی برای مخفی کردن مقدار پولی که برای خود در مراکز خرید خرج کرده بود استفاده میکرد و همواره از اینکه شوهرش از این موضوع با خبر شود ترس داشت. او گفته بود «من به اندازه شوهرم پول در می آورم… اگر یک لباس 500 دلاری دلم بخواهد یعنی شایسته آن هستم و نباید برای خرید آن تردید کنم. بنابراین در چنین شرایطی آسان ترین راه دروغ گفتن است.» سال گذشته وقتی شوهرش مجبورش کرد یکی از کارتهای اعتباری خود را باطل کند، او رفت و بدون اینکه به شوهرش بگوید کارت جدیدی گرفت. سپس گفت «من در ترس زندگی می کنم زیرا اگر شوهرم بفهمد ویزا کارت جدید گرفتم حتما مرا خواهد کشت.»
پنج. یک معلم مدرسه توضیح داد که «مردان نمیتوانند درک کنند که خرید برای ما خانومها مانند داروی آرامبخش است.» او با شوخی این موضوع را مطرح کرد و البته اعتراف کرد که برخی از ماهها مجبور میشود تمام حقوق خود را برای پرداخت بدهی کارتهای اعتباری خود، صرف کند. او میگوید «وارد شدن به برخی مراکز خرید مانند وارد شدن به بهشت است. خداوند صندوق عقب ماشینها را آفرید تا زنان کیسه های خریدشان را آنجا پنهان کنند.»
شش. یک پروفسور جوان به نام ماری توضیح داد «خرید برای من مانند تولدی دوباره است. من با خرید کردن خودم را ناز پرورده می کنم. وقتی به یک مرکز خرید می روید و به فروشگاهها نگاه می کنید مانند این است که چیزی بر دوش شما میآید و گرفتار آن می شوید.»
ب. نمیتوانید هم بنده خدا باشید، هم بنده پول: برخی فکر می چون ثروتمند نیستند بنابراین بنده پول هم نیستند. اما برای برده پول بودن حتما لازم نیست که شخص ثروتمند باشد؛ شخص فقیر هم به اندازه شخص ثروتمند، پتانسیل طمع ورزی به پول را دارد.
یک. وقتی شخصی به خدا خدمت میکند، می تواند از پول نیز به طور مفیدی استفاده کند. اما وقتی شخصی به پول را خدمت کند، آنگاه احکام خداوند نادیده گرفته میشوند.» (مورگان)
دو. «حکمت زمینی (مانند بالهای شترمرغ) می تواند شخص را بر روی زمین از دیگران جلوتر براند اما هرگز به او کمک نمیکند به آسمان صعود کند.» (تراپ)
سه. «پول برای مردم دنیا می تواند به نوعی طلسم محسوب شود. زیرا باعث سختی قلب و فلج شدن وجدان آنها میشود. اما پول برای افرادی که به خدا تعلق دارند نوعی برکت است. زیرا می تواند ابزاری برای ابراز همدردی با دیگران باشد.» (مورگان)
۵. آیات (۱۴-۱۵) پاسخ عیسی به تمسخر فریسیان
فریسیان پولدوست با شنیدن این سخنان، عیسی را به ریشخند گرفتند. عیسی به آنها گفت: شما آن کسانید که خویشتن را به مردم پارسا می نمایید، اما خدا از دلتان آگاه است. آنچه مردم ارج بسیارش نهند، در نظر خدا کراهت آور است!
الف. عیسی را به ریشخند گرفتند: فریسیان به خاطر علایق و وابستگی های خود عیسی را مسخره کردند. آنها پولدوست بودند. اغلب اوقات ما پیغام عیسی را نادیده می گیریم چون او دقیقا به هدف می زند و اصل موضوع را نشانه میرود.
یک. ریشخند: «این کلمه از نظر لغوی یعنی روی برگرداندن از کسی» (بارکلی)
ب. شما آن کسانید که خویشتن را به مردم پارسا مینمایید، اما خدا از دلتان آگاه است: بسیار ساده است که انسان خویشتن را به مردم پارسا نماید یعنی با استفاده از کلمات روحانی و لبخند محبت آمیز به راحتی می توان مردم را فریب داد اما خدا از دلتان آگاه است. وقتی ارباب دیگری را خدمت می کنید مهم نیست در نظر مردم چقدر پارسا به نظر می آیید ،اما غیرممکن است در حضور خدا پارسا باشید.
یک. برای برخی آگاهی خدا از قلب انسان ها، تسلی است اما برای برخی دیگر لعنت.
ج. آنچه مردم ارج بسیارش نهند، در نظر خدا کراهتآور است: معیارهای خداوند برای سنجش قلب ما با معیارهای انسان ها متفاوت است. ممکن است مردم، شخصی را به خاطر ثروت و یا چهره سیاسی یا روحانی تجلیل کنند، اما خداوند قلب او را می شناسد و از ذات حقیقی او آگاه است.
۶. آیات (۱۶-۱۸) ماهیت تغییر ناپذیر شریعت خدا
تورات و پیامبری تا زمان یحیی بود. از آن پس، به پادشاهی خدا بشارت داده میشود و هر کس به جبر و زور راه خود بدان می گشاید. با این حال، آسانتر است آسمان و زمین زایل شود تا اینکه نقطه ای از تورات فرو افتد!
هر که زن خویش را طلاق دهد و زنی دیگر اختیار کند، زنا کرده است، و نیز هر که زنی طلاق داده شده را به زنی بگیرد، مرتکب زنا شده است.
الف. تورات و انبیا تا زمان یحیی: عیسی اظهار میکند که خدمت یحیی نشان دهنده پایان یک جنبه از کار عظیم خداوند است. از آن پس (زمانی که با خدمت یحیی به پایان رسید) خبر خوش عهد جدید به طریقی متفاوت از شریعت (که دیگر به کمال رسید) بشارت داده شد.
ب. به پادشاهی خدا بشارت داده میشود و هر کس به جبر و زور راه خود بدان می گشاید: در زمان عیسی صدها انقلابی وجود داشتند که مایل بودند با استفاده از خشونت و اجبار، مردم را به ملکوت خدا وارد کنند. در حالی که ما از خشونت آنها سرمشق نمی گیریم بلکه از فداکاری و اشتیاق آنها برای قربانی دادن و دیدن ملکوت مسیح الگوبرداری می کنیم. در حقیقت ما نیز در جنگ هستیم.
یک. پیت معتقد است که جبر و زور نمیتوانند به خوبی تلاش و غیرت افراد برای ورود به ملکوت خدا را توصیف کند. به نظر او جبر و زور بیشتر نشان دهنده تلاش قدرتهای شریر (و عوامل انسانی) برای نابود کردن کار ملکوت خدا و یا جلوگیری از پیشرفت آن است. این کلمات بیانگر مخالفت با کار عیسی است. به طور قطع می توان گفت این نظرات کاملا درست هستند.
ج. با این حال، آسانتر است آسمان و زمین زایل شود تا اینکه نقطه ای از تورات فرو افتد: از آن جایی که عیسی گفت قسمت تازه ای از کار خدا بعد از خدمت یحیی شروع شده است؛ با این حال به این معنی نبود کار تازه خدا، تورات و شریعت را نادیده می گیرد و به آن توجهی نمیکند.
یک. اما کار جدیدی که باید بر آن تاکید کنیم هرگز به معنی سرکشی و طغیان نیست بلکه اطاعت و تسلیم شدن به خداوند است. کار جدید او، شریعت را کامل میکند.
د. هر که زن خویش را طلاق دهد و زنی دیگر اختیار کند، زنا کرده است: برای مثال احکام شریعت درمورد ازدواج همچنان محکم و پا برجاست. البته برخی ربی ها سعی میکنند راه گریزی از این احکام پیدا کنند. برخی از آنها تعلیم میدهند که اگر زنی غذای شوهرش را بسوزاند، مستحق طلاق است. برخی دیگر هم می گویند اگر شوهری همسری زیباتری پیدا کند، همین امر دلیلی قابل قبول برای طلاق است.
یک. عیسی در اینجا ایده آل ازدواج و طلاق را تعلیم میدهد و بسیار خطرناک است که فقط یکی از جنبه های تعالیم او را مدنظر بگیریم و آن را پایه الهیات خود قرار دهیم. بلکه باید تمام تعالیم او را به طور کلی در نظر داشته باشیم و تفکرات خود را در رابطه با تمام آن تعالیم گسترش دهیم.
دو. از آنجایی که عیسی تعلیم داد خیانت در زناشویی می تواند دلیل قابل قبولی برای طلاق باشد (متی ۵: ۳۱-۳۲ ، ۱۹: ۷-۹) پولس رسول نیز اظهار داشت که اگر یکی از زوجین بی ایمان باشد و بخواهد جدا شود، این نیز دلیل قابل قبولی می تواند باشد (اول قرنتیان ۷: ۱۵). با توجه به این دو دلیل واضح، می توان دریافت، حکمی که عیسی در اینجا صادر میکند، به طلاق بدون دلایل کتاب مقدسی و ازدواج با شخصی دیگر اشاره دارد و او این کار را زنا می داند.
سه. عیسی بار دیگر بر این امر تاکید میکند که در عهد جدید (از زمان خدمت یحیای تعمید دهنده) شریعت خدا و اطاعت ما همچنان با اهمیت است.
بخش دوم: داستان ایلعازر و مرد توانگر
۱. آیات (۱۹-۲۱) 9) ایلعازر و مرد ثروتمند بر روی زمین
توانگری بود که جامه از ارغوان و کتان لطیف به تن میکرد و همه روزه به خوش گذرانی مشغول بود. فقیری ایلعازر نام را بر در خانه او می نهادند که بدنش پوشیده از جراحت بود. ایلعازر آرزو داشت با خرده های غذا که از سفره آن توانگر فرو می افتاد، خود را سیر کند. حتی سگان نیز می آمدند و زخمهایش را می لیسیدند.
الف. توانگری بود: عیسی این داستان را در قالب حکایت بیان نکرد زیرا هیچ یک از حکایات عیسی به شخص خاصی اشاره نمیکند. اما در اینجا از شخص خاصی به نام برده میشود. بنا بر دلایلی می توان باور کرد که در اینجا عیسی یک داستان حقیقی تاریخی را بیان کرد. زیرا او کسی است که می تواند همه چیز را از دیدگاه ابدی ببیند.
ب. جامه از ارغوان و کتان لطیف به تن میکرد و همه روزه به خوش گذرانی مشغول بود: لباس کتان لطیفی که این مرد بر تن داشت (این نوع لباس بسیار اشرافی و گران قیمت بود) همچنین افراط در خوراک (در فرهنگ آن زمان بیشتر مردم، دفعات بسیار کمی در سال میتوانستند به خوشگذرانی بپردازند) نشان میدهد که او شخص ثروتمندی بوده است.
یک. خوش گذرانی: «کلمه ای که برای خوش گذرانی به کار رفته است، اشاره دارد به صرف خوراکهای عجیب غریب در ظروف گران قیمت و اشرافی. در اینجا عیسی گفت این مرد ثروتمند هر روز این کار را انجام می داد.»(بارکلی)
دو. در این داستان نام شخص ثروتمند ذکر نشده است. اما به طور معمول از نامی برای او استفاده شده است که به معنی توانگر می باشد.
ج. فقیری ایلعازر نام را بر در خانه او می نهادند که بدنش پوشیده از جراحت بود. ایلعازر آرزو داشت با خرده های غذا که از سفره آن توانگر فرو می افتاد، خود را سیر کند: این شخص فقیر خیلی از شخص ثروتمند دور نبود. او بر در خانه او بود. او بسیار فقیر و بیمار بود. مرد توانگر هرگز کاری بر ضد ایلعازر انجام نداده بود غیر از اینکه او را نادیده میگرفت و به او توجهی نمیکرد.
یک. «در اینجا دو مرد را داریم. با وجود اینکه برای مدتها فاصله زیادی بین آنها وجود نداشت، اما در حقیقت فاصله زیادی به اندازه یک دره ،آنها را از یکدیگر جدا کرده بود.» (موریسن)
دو. «نام این شخص در لاتین به ایلعازر تبدیل شده است و معنی آن این است: «خداوند یاری دهنده من است»». (بارکلی)
د. با خرده های غذا که از سفره آن توانگر فرو می افتاد، خود را سیر کند: «در خانه بسیاری از ثروتمندان، غذا را با دست می خوردند. آنها دستان خود را بر روی تکه های نان می مالیدند تا تمیز شود و بعد این تکه های نان را دور می ریختند. و ایلعازر منتظر این تکه های نان بود تا از آنها تغذیه کند.» (بارکلی)
یک. حتی سگان نیز می آمدند و زخمهایش را می لیسیدند: عیسی بدبختی این شخص را به طور واضح و با جزییات انزجاری توضیح میدهد.
۲. آیات (۲۲-۲۳) ایلعازر و مرد توانگر در دنیای مردگان
باری، آن فقیر مُرد و فرشتگان او را به جوار ابراهیم بردند. توانگر نیز مُرد و او را دفن کردند. اما چون چشم در جهانِ مردگان گشود، خود را در عذاب یافت. از دور، ابراهیم را دید و ایلعازر را در جوارش.
الف. باری، آن فقیر مُرد … توانگر نیز مُرد و او را دفن کردند: از قضا این دو مرد از دنیا رفتند. با وجود اینکه ایلعازر در این دنیا با مراسم خاص و با احترام و تجلیل به خاک سپرده نشد، اما فرشتگان او را به جوار ابراهیم بردند. مرد توانگر با مراسمی شکوهمند به خاک سپرده شد اما هیچ فرشته ای از پی او نیامد و به او خوش آمد گویی نگفت.
یک. واضح است که وقتی در اینجا عیسی گفت ایلعازر فقیر توسط فرشتگان برده شد، منظور این است که فرشتگان روح او را با خود بردند: بعد غیر مادی و ابدی وجود او را. مرد توانگر نیز دفن شد و در زمین ماند، او به جهان مردگان رفت و در آنجا عذاب کشید.
دو. «هم جوار بودن با ابراهیم می تواند به سه موضوع اشاره داشته باشد.» (پیت)
· ایده ای که به در کنار پیشکسوتان دینی بودن برای افراد درست بعد از مرگشان باور دارد (پیدایش ۱۵: ۱۵، ۲۵: ۸).
· تفکری که به عشق و محبت پدرانه اشاره دارد؛ همانطور که در یوحنا ۱: ۱۸ گفته شده است (آن پسر یگانه که در بَرِ پدر است).
· ایده ای که به نشستن در جایگاه افراد با احترام در مهمانی ها اشاره شده در یوحنا ۱۳: ۲۳.
سه. نباید فکر کنیم که ایلعازر به دلیل اینکه فقیر بود، نجات یافت و همینطور نباید فکر کنیم شخص توانگر به دلیل ثروتش نجات پیدا نکرد. ایلعازر احتمالا در ایمان، رابطه ای درست با خدای حقیقی داشته است. اما مرد ثروتمند اینگونه نبوده است. شرایط زندگی می تواند داشتن ایمان را برای انسان راحت تر و یا سخت تر کند اما هرگز باعث ایجاد ایمان نمیشود.
ب. خود را در عذاب یافت. از دور، ابراهیم را دید و ایلعازر را در جوارش: باوجود اینکه مرد توانگر از ایلعازر دور نبود، اما با اینحال در دو دنیای متفاوت به سر میبردند. جایی که او بود، محل شکنجه و درد بود در حالیکه ایلعازر از مصاحبت و همنشینی با ابراهیم لذت میبرد.
یک. «در دنیای مردگان تنبیه بدون ترحم، بدبختی بدون رحمت، غم و اندوه بدون تسلی، گریه بدون شفقت، گمراهی بی حد و اندازه، عذاب بی پایان و حسرت گذاشته وجود دارد.» (تراپ)
ج. چون چشم در جهانِ مردگان گشود، خود را در عذاب یافت: در این داستان عیسی مکانی به نام جهان مردگان را توصیف میکند که به نظر میآید مکانی است برای سکونت مردگان. مرد توانگر و ایلعازر در یک مکان واحد نبودند اما از یکدیگر دور هم نبودند. می توان گفت آنها در دو منطقه از یک مکان مکان واحد (جهان مردگان) بودند، یک منطقه مکان عذاب بود و منطقه دیگر مکان آرامش (در جوار ابراهیم).
یک. از داستان عیسی می توان دریافت که این جهان همان طور که در گذشته وجود داشته است هم اکنون نیز وجود دارد. توصیف عیسی ممکن است این موضوع را بیان کند که در آن زمان (قبل از به کمال رسیدن کار عیسی بر روی صلیب) ارواح مردگان به مکانی به نام جهان مردگان فرستاده می شد. برخی در آن مکان به آرامی می رسیدند و برخی دیگر در آتش عذاب به سر میبردند.
دو. واژه ای که برای جهان مردگان استفاده شده است واژه یونانی است اما به نظر میرسد به مفهوم «مکان مردگان» در زبان عبری است. این کلمه اشاره مستقیمی به عذاب و یا شادی ابدی ندارد. این کلمه به سادگی به مفهوم گور است و به زندگی پس از مرگ اشاره دارد. هرچند در تعالیم عهد عتیق به روشنی عهد جدید درمورد این موضوع صحبت نشده است.
سه. جهان مردگان، از نظر مفهومی همان جهنم و یا دریاچه آتش نیست. واژه جهنم یا جهنم دره کلمه ای است یونانی که از زبان عبری گرفته شده است. در مارک ۹: ۴۳-۴۴ عیسی درباره این جهنم دره صحبت میکند که مکانی است خارج از دیوارهای اورشلیم که توسط پرستش مولوخ (خدای کنعانی) و قربانیهای انسانی بی حرمت شده بود (دوم تواریخ ۲۸: ۱-۳، ارمیا ۲۳: ۳۵). همچنین آن مکان محلی بود برای انبار کردن زباله و سوزاندن آنها. آتش خاموشی ناپذیر و کرمهای فساد ناپذیرِ وادی هنوم یا همان جهنم دره به خوبی سرنوشت گناهکاران را به تصویر کشیده است. در مکاشفه ۲۰: ۱۳-۱۵، این مکان «دریاچه آتش» نیز خوانده میشود که برای شیطان و فرشتگانش آماده شده است (متی ۲۵: ۴۱).
چهار. جهان مردگان مکان انتظار برای روز داوری نهایی است (مکاشفه ۲۰: ۱۱-۱۳). اما وقتی کار عیسی بر روی صلیب به پایان رسید، برای ایماندارانی که می میرند هیچ انتظاری وجود ندارد، زیرا آنها مستقیم به آسمان به حضور خدا می روند (دوم قرنتیان ۵: ۶-۸). منطقی است که فکر کنیم وقتی عیسی به عنوان بخشی از کار نجاتبخش خود به بازدید جهان مردگان رفت (اعمال ۲: ۲۴-۲۷: ، اعمال ۲: ۳۱) و در آنجا موعظه کرد (اول پطرس ۳: ۱۸-۱۹) اسیران را از آنجا آزاد کرد (افسسیان ۴: ۸-۹، اشعیا ۶۱: ۱). کار و موعظه عیسی برای افرادی همچون ایلعازر که در ایمان بسر میبردند، نجات به همراه داشت (عبرانیان ۱۱: ۳۹-۴۰) و بر محکومیت و بی ایمانی سرپوش گذاشت.
۳. آیات (۲۴-۲۶) درخواست شخص توانگر
پس با صدای بلند گفت: «ای پدر من ابراهیم، بر من ترحم کن و ایلعازر را بفرست تا نوک انگشت خود را در آب تر کند و زبانم را خنک سازد، زیرا در این آتش عذاب می کشم.» اما ابراهیم پاسخ داد: «ای فرزند، به یاد آر که تو در زندگی، از چیزهای نیکوی خود بهره مند شدی، حال آنکه چیزهای بد نصیب ایلعازر شد. اکنون او اینجا در آسایش است و تو در عذاب. از این گذشته، میان ما و شما پرتگاهی هست؛ آنان که بخواهند از اینجا نزد تو آیند نتوانند، و آنان نیز که آنجایند نتوانند نزد ما آیند.»
الف. ای پدر من ابراهیم، بر من ترحم کن: مرد توانگر از نسل ابراهیم بود و پدر بزرگ ایمان او را انکار (عاق) نکرد. اما با این وجود فرزند پدر ایمان بودن برای رهایی از عذاب زندگی ابدی برای او کافی نبود. اکنون مرد ثروتمند مانند یک شخص فقیر به ابراهیم التماس میکرد.
یک. یکبار دیگر تاکید می کنم که مرد توانگر به دلیل ثروتش در عذاب نبود بلکه به این دلیل در عذاب بود که در زندگی اش از محبت و اعتماد خداوند دور بود و این در زندگی اش نمایان بود. باید بدانیم که ایلعازر از شخص توانگر در این داستان ثروتمندتر بود.
ب. ایلعازر را بفرست تا نوک انگشت خود را در آب تر کند و زبانم را خنک سازد: حتی در زندگی پس از مرگ نیز مرد ثروتمند فکر میکرد از ایلعازر بالاتر است و او را همچون خدمتکار خود میدانست. این امر نشان میدهد که مرگ هم احساس برتری و خودخواهی را از او نگرفته بود.
یک. «او نمیتوانست ادعا کند که ایلعازر را نمی شناسد. زیرا به محض اینکه او را در کنار ابراهیم دید، شناخت.» (موریسن)
دو. مرگ، احساس اشتیاق و تمایل را از مرد ثروتمند نگرفت بلکه فقط تحقق تمایلاتش را از او گرفت و این عذاب حقیقی است. او نیازمند قطره ای آرامش بود.
ج. ای فرزند، به یاد آر که تو در زندگی، از چیزهای نیکوی خود بهره مند شدی: مرد ثروتمند در زندگی زمینی خود از چیزهای نیکوی بسیاری لذت میبرد. با این حال دیگران را در این لذتها سهیم نمیکرد و یا از این چیزها برای آماده ساختن خود برای زندگی پس از مرگ استفاده نکرد.
یک. این مرد توانگر برعکس مباشر زیرک در داستان قبل است (لوقا ۱۶: ۱-۱۲). مباشر زیرک از موقعیت کنونی خود استفاده کرد و موقعیت بعدی خود را ساخت اما مرد ثروتمند این کار را نکرد.
د. میان ما و شما پرتگاهی هست؛ آنان که بخواهند از اینجا نزد تو آیند نتوانند، و آنان نیز که آنجایند نتوانند نزد ما آیند: اگرچه مرد توانگر میتوانست ابراهیم را ببیند و با او صحبت کند، اما نمیتوانست به او نزدیک شود. زیرا پرتگاهی بزرگ میان آنها بود و سرنوشت آنها برای همیشه تعیین شده بود.
یک. باید به یاد داشته باشیم که همه این وقایع برای روح شخص ثروتمند اتفاق افتاد یعنی برای قسمت غیرمادی وجود او. بدن او همچنان به خاک سپرده شده بود اما او همچنان وجود داشت و دارای شعور و آگاهی بود.
دو. در این داستان میبینیم که نظریه خواب و یا نابودی روح، باور تناسخ و یا جهش روحانی وجود ندارد. بنابراین «این داستان نشان میدهد برزخ و یا مرحله پاکسازی از گناه حقیقت ندارد. خداوند شکاف عظیمی میان این دو منطقه قرار داده است.» (پیت).
۴. آیات (۲۷-۳۱) مرد توانگر به فکر برادران خود می افتد.
گفت: «پس، ای پدر، تمنا اینکه ایلعازر را به خانه پدرم بفرستی، زیرا مرا پنج برادر است. او را بفرست تا برادرانم را هشدار دهد، مبادا آنان نیز به این مکان عذاب درافتند.» ابراهیم پاسخ داد: «آنها موسی و انبیا را دارند، پس به سخنان ایشان گوش فرا دهند.» گفت: «نه، ای پدر ما ابراهیم، بلکه اگر کسی از مردگان نزد آنها برود، توبه خواهند کرد.» ابراهیم به او گفت: «اگر به موسی و انبیا گوش نسپارند، حتی اگر کسی از مردگان زنده شود، مجاب نخواهند شد.»
الف. پس، ای پدر، تمنا اینکه: در اینجا باز تاکید شده است که مرد ثروتمند مانند شخص فقیر در حال التماس است و نه ایلعازر.
ب. به خانه پدرم بفرستی، زیرا مرا پنج برادر است. او را بفرست تا برادرانم را هشدار دهد: باز هم مشاهده می کنیم مرد ثروتمند، ایلعازر را همچنان مانند خدمتکار خود می بیند. او از ابراهیم میخواهد تا به ایلعازر ماموریت دیگری بدهد (شاید در خواب یا رویا) اما این دفعه درخواست او بخاطر پنج برادرش است.
یک. واضح است که مرد ثروتمند حتی بعد از مرگش نیز به یاد خانواده اش است و نگران آنهاست. خاطرات او پاک نشده و یا فهم و آگاهی تازه ای به او داده نشده است.
ج. مبادا آنان نیز به این مکان عذاب در افتند: اکنون مرد ثروتمند نگران دیگران است که گرفتار این عذاب نشوند. او در زندگی زمینی اش هرگز نگران چنین چیزی نبود، نه برای خود و نه دیگران. اگر او خودش میتوانست نزد برادرانش برود، حتما این کار را انجام می داد. اما به نظر میرسد او می داند که برایش چنین چیزی امکان ندارد به همین دلیل حتی درخواست چنین چیزی را هم نمیکند.
یک. مرد توانگر برای اولین بار به کسی غیر از خودش فکر میکند و به پنج برادرش اشاره میکند. اما متاسفانه او زمانی نگران دیگران میشود که خیلی دیر است و دیگر کاری از دستش بر نمیآید.
د. آنها موسی و انبیا را دارند، پس به سخنان ایشان گوش فرا دهند: ابراهیم به این نکته اشاره میکند که برادران مرد ثروتمند به اطلاعات کافی درباره اینکه چگونه گرفتار عذاب جهان مردگان نشوند دسترسی دارند. گوش دادن به موسی و انبیا و انجام کاری که آنها گفته اند، کافی بود.
یک. ابراهیم پاسخ داد: «لوقا در اینجا برای پاسخ ابراهیم از زمانِ حالِ باستانی استفاده میکند. ابراهیم میگوید. آنها موسی و انبیا را دارند. بگذار به آنها گوش دهند.» (پیت)
دو. «وقتی تمام آفرینش خداوند با دستان علم کاوش شد و بر مکاشفه حقیقت خدا گواهی داد (وقتی تاریخ شهرهای سوخته و ملتهای گسسته همچنان حقیقت انجیل را موعظه میکنند) وقتی که هر پهنه زمین در خاور دور یک تفسیر و تاییدی بر نبوتهای کتاب مقدس است؛ اگر مردمان همچنان متقاعد نشوند، آنگاه اگر شخصی از قبر برخیزد آیا متقاعد خواهند شد؟» (اسپورجن)
سه. «اگر کلام مقدس در دستان خدا برای ایمان آوردن شخصی به مسیح کافی نباشد، آنگاه چه اگر فرشته ای از آسمان فرود آید و چه اگر قدیسی در جلال بر او ظاهر شود و یا حتی خدا خودش بر زمین آید تا حقیقت را موعظه کند، باز هم عده ای بی ایمانی و کفر گویی ادامه میدهند؟» (اسپورجن)
ه. نه، ای پدر ما ابراهیم، بلکه اگر کسی از مردگان نزد آنها برود، توبه خواهند کرد: مرد ثروتمند فوری اظهار میکند که خانواده اش موسی و انبیا را جدی نگرفته اند. او با نگرانی امیدوار بود شخصی از مردگان نزد آنها برود تا شاید کلام خدا را بیشتر جدی بگیرند. اما با این حال آنها کلام خدا را باور نداشتند. پس حتی اگر شخصی از مردگان هم نزد آنها می رفت، بازهم قبول نمیکردند.
یک. مرد ثروتمند به خوبی میدانست برادرانش چه کاری باید انجام دهند و چه کاری نباید انجام دهند. آنها باید توبه میکردند. او به اشتباه امیدوار بود که یک حضور غیرعادی از مردگان، باعث شود آنها متقاعد شوند. اما ابراهیم میدانست که اینطور نیست. به علاوه اشخاص بی ایمان فکر میکنند کتاب مقدس درباره داوری و جهنم بیش از حد مبالغه میکند. آنها نمی خواهند بیش از این بشنوند. حتی اگر این پیغام از دنیای دیگری بیاید.
دو. البته که عیسی از مردگان قیام کرد. اما با این حال عده بسیاری به او ایمان نیاوردند. به علاوه، شخصی دیگر به نام ایلعازر نیز بعد از مرگ دوباره زنده شد (یوحنا ۱۱: ۳۸-۴۴) ولی رهبران یهود باز هم باور نکردند و ایمان نیاوردند و درعوض سعی کردند او را به قتل برسانند (یوحنا ۱۲: ۹-۱۰).
سه. عیسی با این داستان نشان داد هر چقدر هم نشانه ها برای ایمان آوردن بسیار باشد اما عده زیادی باز هم به نشانه ها اعتماد نمیکنند و ایمان نمی آورند. بسیار آسان است که تصور کنیم اگر افراد یک حضور غیر طبیعی را ببیند، حتما متقاعد شده و ایمان می آورند. اما نجات از شنیدن کلام خدا به وجود میآید (رومیان ۱۰: ۱۷). البته ممکن است یک نشانه در این امر دخیل باشد و یا شاید نباشد. خدا با کار کردن از طریق کلامش، قدرت نجات را جاری می سازد. «او اعلام میکند نوشته های مقدس به خودی خود به اندازه پیغامی از طرف شخصی که از دنیای مردگان برخاسته، قدرتمند است.» (مورگان)
چهار. «اگر چه محیط کلیسا می تواند به شروع زندگی مسیحی کمک کند و در مقابل افراد بی ایمانی که حقیقت مسیحیت را انکار میکنند بایستد، اما من اعتراف می کنم باور ندارم در محیط کلیساهای جهان شواهد کافی برای متقاعد کردن افراد بی ایمان وجود داشته باشد. شخص بی ایمان همچنان برای دیدن چیزهای بیشتر فریاد بر می آورد.» (اسپورجن)
پنج. «من باور دارم ایلعازر نزد ابراهیم در مقابل شخصی که هنوز زنده بود و لبانش با لبان زغال زنده مذبح لمس شده بود واعظ خوبی به حساب نمیآمد.» (اسپورجن)
شش. مرد ثروتمند بخاطر ثروتش، گمشده محسوب نمی شد. او گمشده بود زیرا به شریعت و انبیا گوش نسپرده بود. بسیاری به همین دلیل گمشده هستند.
هفت. می توان گفت مرد توانگر در این داستان عیسی با رهبران مذهبی یعنی فریسیان تفاوت بسیاری داشت. او در خوشگذرانی و افراط زندگی میکرد اما فریسیان در انضباط، خویشتنداری و تعصب زندگی میکردند. با این حال یک وجه مشترک داشتند: آنها به نیازهای اطرافیانشان اهیمت نمیدادند و با بی توجهی آنها را تحقیر میکردند. به همین دلیل وقتی عیسی در تعالیمش به گناهکاران و مالیات گیران اهمیت می داد، آنها او را متهم میکردند (لوقا ۱۵: ۱-۲) «ممکن است دو رودخانه موازی صدها کیلومتر با هم فاصله داشته باشند اما در نهایت هر دو رودخانه به یک دریاچه سرازیر میشوند.» (موریسن)