فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
لوقا ۱۰. رهسپاری هفتاد شاگرد
بخش اول: راهنمایی هفتاد شاگرد قبل از این حرکت کنند.
۱. آیات (۱-۳) هفتاد شاگرد تعیین و فرستاده شدند.
پس از آن، خداوند هفتاد تن دیگر را نیز تعیین فرمود و آنها را دو به دو پیشاپیش خود به هر شهر و دیاری فرستاد بدیشان گفت: «محصول فراوان است، اما کارگر اندک. پس، از مالک محصول بخواهید کارگران برای درو محصول خود بفرستد. بروید! من شما را چون برهها به میان گرگها میفرستم.»
الف. پس از آن، خداوند هفتاد تن دیگر را نیز تعیین فرمود: عیسی میدانست که زمان زیادی تا مصلوب شدنش باقی نمانده است و هنوز دهکدههای بسیاری بودند که پیغام او را نشنیده بودند. عیسی به سوی گروه بزرگ شاگردانش برگشت و آنها را فرستادگان خود ساخت تا این مکانها را نیز برای او آماده کنند. (دو به دو پیشاپیش خود به هر شهر و دیاری فرستاد).
یک. این امر به ما نشان میدهد علاوه بر آن دوازده تن که عیسی آنها را به عنوان شاگردان و رسولان انتخاب کرده بود، گروه بزرگی وجود داشتند که پیروان مشتاق او بودند. عیسی از میان آن گروه بزرگ، هفتاد تن دیگر را تعیین کرد تا به کار او مشغول شوند. دلایلی وجود دارد که نشان میدهد او چرا هفتاد تن را انتخاب کرد.
· شاید هفتاد عدد معقولی بود برای استفاده بهینه از افرادی که در دسترس بودند.
· شاید هفتاد، نماد رابطهای باشد با آن هفتاد مشایخی که با موسی به بالای کوه سینا رفتند و جلال خدا را دیدند (خروج ۲۴: ۱ و 9). عیسی این هفتاد تن را انتخاب کرد تا هنگام خدمت نماد جلال خدا باشند.
· شاید هفتاد، مربوط میشود به هفتاد عضو شورای سنهدرین و عیسی با این کار نشان داد که او یک نظم و رهبری جدید ایجاد کرد.
· شاید هفتاد، مربوط میشود به هفتاد مترجم عبری کتابمقدس، سپتواجت، که آن را به یونانی ترجمه کردند و عیسی نشان داد این هفتاد شاگرد کسانی هستند که هر روز کلام او را به زندگی روزمره «ترجمه میکنند».
دو. «جزو یکی از آن هفتاد تن ناشناخته بودن چقدر نیکوست. آنها کسانی بودند که کارشان را به خوبی انجام دادند و با انجام این کار بسیار شاد بودند و خداوند آنها را به خوبی میشناسد. این نه تنها نیکوست بلکه امن نیز هست. میدانیم یهودایی در میان آن دوازده شاگرد معروف بود اما چنین کسی در میان آن هفتاد تن نبود.» (موریسن)
سه. آنها را دو به دو … فرستاد: «مسیح آنها را دو به دو فرستاد: 1. تا آنها ضرورت همکاری در میان خدمتگزاران عدالت بیاموزند. 2. تا از دهان دو شاهد همهچیز بنا شود. 3. تا آنها یکدیگر را در شرایط سخت حمایت کنند و تسلی دهند.» (کلارک)
چهار. پیشاپیش خود: «چه فیض بزرگی است وقتی که واعظ میداند خداوندش در پس او میآید و او میتواند صدای قدمهای خداوندش را از پشت سر بشنود! چه دلگرمی عظیمی! او میداند با اینکه میتواند کار کوچکی انجام دهد اما با اینحال راه کسی را مهیا میکند که میتواند هر کاری را انجام دهد.» (اسپورجن)
پنج. محصول فراوان است: عیسی با استفاده از مثال یک مزرعه که به وقت برداشت محصول رسیده است، ضرورت فوریت کار خود را توضیح داد. او جمعیت زیادی از بشریت را مانند یک مزرعه آماده برداشت میدانست. او به نیاز بشر فکر میکرد و آن را همچون یک فرصت میدید.
یک. با توجه به تصویری که عیسی از آن استفاده میکند میتوانیم بگوییم که این مزرعه خودش بسیار بزرگ است و محصولش نیز بسیار زیاد است. عیسی بارها این موضوع را تکرار کرده است و در مکانهای مختلف آن را مطرح کرده است (متی ۹: ۳۷-۳۸). شاید این عبارتی حکیمانه بود که عیسی در برخی موارد میگفت.
دو. امروزه نیز این امر صحت دارد. اگر باور کنیم که عیسی به زودی باز میگردد، آنگاه ماموریتی که عیسی به آن هفتاد نفر سپرد را وظیفه امروز خودمان میسازیم.
سه. «آیا میتوانید پریشانحالی آن کشاورزی را درک کنید که میبیند محصولش آماده برداشت است اما هیچ کارگری برای برداشت محصول ندارد؟ وقتی عیسی به مزرعه محصول خود نگاه کرد، چنین عذابی قلب او را در برگرفت.» (موریسن)
ج. اما کارگر اندک: این جمله به این معنی است که نه تنها باید کارگران بیشتری وجود داشته باشد بلکه آنانی نیز که مشغول به کار هستند هم باید همه تمرکز خود را بر کارشان قرار دهند. وقتی کار بسیار است و کارگر اندک، همه کارگران باید مشغول کار باشند.
یک. این محصول نیازمند کارگران است. اگر کارگری وجود نداشته باشد که محصول نیکو را برداشت کند، آنگاه محصول خوب به راحتی هدر میرود. عیسی به ما هشدار میدهد که فرصتها برای ملاقات مردم و آوردن آنها به ملکوت خدا به دلیل کمبود کارگر ممکن است هدر برود.
د. از مالک محصول بخواهید: عیسی به آنها حکم میکند که دعا کنند. کار آنها بسیار زیاد بود و بدون دعای کافی نمیتوانستند آن را به انجام رسانند. به طور خاص آنها میبایست از مالک محصول میخواستند کارگران برای دروی محصول خود بفرستد.
· آنها برای کار بشارت به دعا نیاز داشتند. (از صاحب محصول بخواهید)
· تولید کننده محصول (مالک محصول).
· نیاز به کارگران برای انجام کار بشارت (کارگران)
· خواندگی خدا برای کار برداشت محصول (بفرستد)
· ماهیت برداشت شراکتی محصول (کارگران)
· نیاز به تشخیص و شناخت مالک محصول (محصول خود)
یک. ما باید دعا کنیم خداوند کارگران را بفرستد. «کلمه یونانی که در اینجا به کار رفته به معنی الزام و اجبار است مانند کسی را به جلو هل دادن، با قدرت پرتاب کردن. این همان کلمهای است که برای اخراج روح ناپاک از یک مرد دیوزده استفاده شده است. قدرت بزرگی برای خروج روحی پلید مورد نیاز است همانطور که قدرت بزرگ خداوند باید پشت و پناه نمایندگانش باشد که کار او را در دنیا انجام دهند.» (اسپورجن)
ه. بروید: عیسی به آنها فرمان داد که بروند زیرا خداوند به دعاهای آنها جواب خواهد داد.«ای خداوند، برای برداشت محصولت، کارگرانی بفرست.» فقط این نوع دعاست که اشتیاق محصول را در شخصی که دعا میکند به وجود میآورد.
و. من شما را چون برهها به میان گرگها میفرستم: عیسی به آنها فرمان داد تا با یک قلب مطمن و اعتماد به خدا بروند نه با هدف فریب و سواستفاده از دیگران.
رفتن برهها به میان گرگها خیلی جذاب به نظر نمیآید؛ اما این همان طریقی است که عیسی فرستاده شده و قدرت خدای بزرگ از طریق او در جریان است.
یک. بعد از همه اینها، وقتی به دنیای طبیعی نگاه میکنیم ماموریت گوسفندان در میان گرگها میتواند امیدبخش باشد. زیرا با وجود اینکه گوسفندان ضعیف و بیدفاع هستند اما تعدادشان از گرگها بسیار بیشتر است. روزی فرا میرسد که تعداد آزاردهندگان مانند گرگها اندک و مقدسین مانند گوسفندان بسیار خواهند شد.
۲. آیات (۴-۸) رهنمودهایی خاص برای خدمت
کیسه پول یا کولهبار یا کفش برمگیرید، و در راه کسی را سلام مگویید. به هر خانهای که وارد میشوید، نخست بگویید: «سلام بر این خانه باد». اگر در آن خانه کسی از اهل صلح و سلام باشد، سلام شما بر او قرار خواهد گرفت؛ وگرنه، به خود شما باز خواهد گشت. در آن خانه بمانید و هر چه به شما دادند، بخورید و بیاشامید، زیرا کارگر مستحق دستمزد خویش است. از خانهای به خانه دیگر نقل مکان مکنید. چون وارد شهری شدید و شما را بهگرمی پذیرفتند، هر چه در برابر شما گذاشتند، بخورید.
الف. کیسه پول یا کولهبار یا کفش برمگیرید: اول عیسی به آنها گفت دعا کنید؛ سپس گفت بروید و بعد گفت چطور بروید. عیسی به آن هفتاد نفر دستورات خاصی داد که نمایانگر نگرشی خاص در انجام خدمتشان و در معرفی عیسی و پیغام باشد.
· نگرانیهای مادی نباید باعث شود آنها از خدمتشان منحرف شوند (کیسه پول یا کولهبار یا کفش برمگیرید).
· آداب و رسوم و سنتهای خستهکننده نباید باعث شود آنها از خدمتشان منحرف شوند (در راه کسی را سلام مگویید).
یک. «در فرهنگ شرق، سلام و احوالپرسی بسیار طولانی و خستهکننده است و چاپلوسی و تملق در این رسم وجود دارد و در بیشتر مواقع به سمت غیبت کردن هم کشیده میشود ولی این مردان که به خدمت مرگ و زندگی مشغول هستند باید از این رسوم چشمپوشی کنند و زمان را در کار خود از دست حتی اگر غیراجتماعی به نظر برسند.» (موریسن)
ب. به هر خانهای که وارد میشوید، نخست بگویید: «سلام بر این خانه باد»: این رسوم به این معناست که شخص میخواهد برای مدتی در منزل شخص میزبان بماند (اگر مسافرخانهای در مسیر راه وجود داشت اغلب برای خودفروشی استفاده میشد و مکان مناسبی برای فرستادگان خدا نبود.) عیسی به آنها فرمان داد به هر خانهای که وارد میشوند، برکت و صلح بر آن خانه اعلام کنند.
یک. اگر در آن خانه کسی از اهل صلح و سلام باشد: در متن اصلی عبارت «پسر صلح» به کار رفته شده است. «در فرهنگ یهود، مردی که یک مشخصه خوب یا بد داشته باشد به پسرِ آن مشخصه خوانده میشود… پسرِ صلح در این متن نه تنها به معنی شخص اهل صلح و یا نرمخو است بلکه به معنی شخصی است که در خیرخواهی و عدالت، به نیکویی از او یاد میشود. این نوعی بیاحترامی به خدمت است اگر خادمین با کسانی که شهرت خوبی ندارد سکونت کنند.» (کلارک)
ج. در آن خانه بمانید و هر چه به شما دادند، بخورید و بیاشامید: آنها به خدایی اعتماد داشتند که از طریق سخاوتمندی دیگران، نیازهایشان را برطرف میکرد و برایشان تدارک میدید پس آنها نیز باید به خاطر هر آنچه دریافت میکردند تشکر میکردند بدون اینکه از خانهای به خانه دیگر گدایی کنند.
د. کارگر مستحق دستمزد خویش است: عیسی به شاگردانش گفت حمایتهایی که از طرف دیگران دریافت میکنند را به عنوان خیریه نگاه نکنند بلکه این حمایتها، دستمزدی است که برای خدمتشان در پیشبرد ملکوت خدا، دریافت میکنند.
۳. آیه (۹) چیزی که عیسی از آن هفتاد تن میخواهد انجام دهند: شفا و موعظه
بیماران آنجا را شفا دهید و بگویید: «پادشاهی خدا به شما نزدیک شده است.»
الف. بیماران آنجا را شفا دهید: شفا از آن جهت مهم بود که نشان میداد ملکوت خدا با قدرت آمده است (همانطوری که هر کسی انتظار داشت) و همین طور این قدرت شاهدی بود بر اعمالی که در فیض و محبت به انجام میرسیدند (چیزی که کسی انتظار نداشت.)
ب. بگویید: «پادشاهی خدا به شما نزدیک شده است»: این جمله به این مفهوم است که شفا، بخشی از موعظه آنها بود. آنها از طرفی بیماران را شفا میدادند و از طرفی هم ملکوت خدا را طبق آنچه از عیسی دیده و تعلیم گرفته بودند، موعظه میکردند.
یک. طبق گفته پیت، این کلمه باستانی یونانی engiken به معنی «رسیدن» به مفهوم اکنون حاضر بودن است و یا میتواند به معنی «نزدیک شدن» و در مفهوم ظاهر شدن باشد. شاید معنی نمایش قدرت خدا در خدمت آن هفتاد نفر به منظور آمادهسازی مردم برای مکاشفه نهایی قدرت و ملکوت خدا در مرگ و رستاخیر عیسی بود.
۴. آیات (۱۰-۱۶) سرنوشت کسانی که آن هفتاد تن را رد کردند.
اما چون به شهری درآمدید و شما را نپذیرفتند، به کوچههای آن شهر بروید و بگویید: «ما حتی خاک شهر شما را که بر پاهای ما نشسته است، بر شما میتکانیم. اما بدانید که پادشاهی خدا نزدیک شده است.» یقین بدانید که در روز داوری، تحمل مجازات برای سُدوم آسانتر خواهد بود تا برای آن شهر.« وای بر تو، ای خورزین! وای بر تو، ای بِیت صیدا! زیرا اگر معجزاتی که در شما انجام شد در صور و صیدون روی میداد، مردم آنجا مدتها پیش در پلاس و خاکستر مینشستند و توبه میکردند. اما در روز داوری، تحمل مجازات برای صور و صیدون آسانتر خواهد بود تا برای شما. و تو ای کفرناحوم، آیا تا به فلک سر خواهی افراشت؟ هرگز، بلکه تا به اعماق هاویه فرو خواهی افتاد. «هر که به شما گوش فرا دهد، به من گوش فرا داده است؛ و هر که شما را نپذیرد، مرا نپذیرفته است؛ اما هر که مرا نپذیرد، فرستنده مرا نپذیرفته است.»
الف. ما حتی خاک شهر شما را که بر پاهای ما نشسته است، بر شما میتکانیم: عیسی به شاگردانش گفت که این پیام را به طور علنی در خیابانهای هر شهری که آن هفتاد نفر از رفته و پذیرفته نشده بودند، اعلام کنید. مهم بود که آن شهرها بهای نپذیرفتن عیسی و ملکوتش را بدانند.
ب. اما بدانید که پادشاهی خدا نزدیک شده است: پیغام و گواهی قدرت ملکوت خدا به اندازه کافی واضح بود که آنها میتوانستند این گفته را بهطور علنی در شهرهایی که آنها را نپذیرفته بودند، اعلام کنند.
یک. متاسفانه امروزه ایرادی که بر مسیحیان وارد است این است که آنها نمیتوانند بهطور واضح و علنی به آنانی که پیغام خدا را نمیپذیرند اینگونه اعلام کنند که: «اما بدانید که پادشاهی خدا نزدیک شده است.»
ج. تحمل مجازات برای سُدوم آسانتر خواهد بود تا برای آن شهر: شهرهای سدوم، صور و صیدون در گناهآلود بودن، معروف بودند. عیسی گفت شهرهایی که پیغام او را نپذیرفتند، مجازاتشان از این شهرهای گناهآلود بیشتر است. چرا که آنها کارهای خدا را بیشتر از این شهرهای گناهآلود دیدند و باز خدا را انکار کردند.
یک. هرچه بیشتر حقیقت خدا را بشنویم و هرچه بیشتر کار بزرگ او را ببینیم، مسئولیتمان بیشتر خواهد بود. از آنجایی که شهرهای خورزین و بیتصیدا و کفرناحوم شاهد نشانههای قابل توجهی از سوی خدا بودند، پس مسئولیت بیشتری نسبت به آنچه دیده بودند داشتند.
دو. مردم آنجا مدتها پیش در پلاس و خاکستر مینشستند و توبه میکردند: شهرهای خورزین، بیتصیدا و کفرناحوم شاهد نشانههای بسیاری از سوی خدا بودند اما بسیار کم توبه کرده بودند. شاید این رازی بزرگ باشد که چرا برخی افراد که فرصتهای بسیاری پیش رویشان قرار میگیرد و چنین شواهد و کمکهای واضحی دریافت میکنند اما بازهم از پذیرش امتناع میکنند.
سه. کفرناحوم به خصوص باید تا به آسمان افراشته میشد زیرا خانه عیسی در زمان خدمتش در جلیل در این شهر بود و بسیاری از تعالیم او را شنیده بود و بسیاری از معجزات او را دیده بود.
یک. عیسی گفت تحمل مجازات برای برخی در روز داوری آسانتر خواهد بود. این موضوع باعث میشود باور کنیم در آن روز برخی دچار مجازات شدیدتری نسبت به بقیه خواهند شد. اوضاع هیچکس در جهنم خوب نخواهد بود. اما برخی اوضاع بدتری خواهند داشت.
دو. کتابمقدس هرگز درباره معجزات عیسی در خورزین چیزی نمیگوید. این موضوع نشان میدهد که کتابمقدس فقط چکیدهای از زندگی عیسی را بیان میکند نه زندگینامه کامل او را. یوحنای رسول این حقیقت را تایید کرده و میگوید «عیسی کارهای بسیار دیگر نیز کرد که اگر یک به یک نوشته میشد، گمان نمیکنم حتی تمامی جهان نیز گنجایش آن نوشتهها را میداشت.» (یوحنا ۲۱: ۲۵)
د. هر که شما را نپذیرد، مرا نپذیرفته است؛ اما هر که مرا نپذیرد، فرستنده مرا نپذیرفته است: عیسی همانطور که آن هفتاد تن را میفرستاد به آنها این آگاهی را داد که ممکن است برخی آنها را نپذیرند. عیسی همچنین آنان را دلگرم کرد که آنها نمایندگان او هستند و نباید پذیرش و عدم پذیرش توسط دیگران را امری شخصی تلقی کنند. اگر کسی این فرستادگان را نمیپذیرفت، عیسی را نمیپذیرفت و در حقیقت پدر او را نمیپذیرفت (فرستنده مرا).
یک. بسیار خوب است که همه خادمین خداوند، مورد تمجید و یا طرد شدن توسط دیگران را امری شخصی تلقی نکند. اگر آنها حقیقتا نماینده خدا باشند، موفقیت و عدم پذیرش در خدمتشان بیشتر نسبت به خداوند است نه شخص خادم. بیشترین نگرانی آنها نباید پذیرش و عدم پذیرش باشد بلکه باید بیشترین نگرانی آنها این باشد که خدای خود را به درستی معرفی کنند.
بخش دوم: شادی در بازگشت آن هفتاد تن
۱. آیات (۱۷-۲۰) شادی آن هفتاد تن و هشدار عیسی
آن هفتاد تن با شادی بازگشتند و گفتند: «سرور ما، حتی دیوها هم به نام تو از ما اطاعت میکنند.» به ایشان فرمود: «شیطان را دیدم که همچون برق از آسمان فرو میافتاد. اینک شما را اقتدار میبخشم که ماران و عقربها و تمامی قدرت دشمن را پایمال کنید، و هیچچیز به شما آسیب نخواهد رسانید. اما از این شادمان نباشید که ارواح از شما اطاعت میکنند، بلکه شادی شما از این باشد که نامتان در آسمان نوشته شده است.»
الف. آن هفتاد تن با شادی بازگشتند: آن روز، روز خوبی بود. شاگردان و پیروان عیسی طعم سختی و سردرگمی را چشیده بودند اما از برکات خدمات موثرشان نیز شادمان بودند.
یک. همه آن هفتاد تن بازگشتند. «هیچیک از گوسفندان توسط گرگها دریده نشده بود.» (اسپورجن)
ب. حتی دیوها هم به نام تو از ما اطاعت میکنند: نگاهی دقیق به دستوراتی که عیسی به این هفتاد تن داد (لوقا ۱۰: ۹) نشان میدهد که او از ابتدا به آنها ماموریت اخراج دیوها را نداد (در حالیکه در لوقا ۹: ۱-۲ به دوازده رسول این ماموریت را داده بود) بنابراین میتوان گفت اخراج دیوها، برکتی بود که آنها انتظارش را نداشتند.
یک. این هفتاد شاگرد به ما یاد دادند که اگر با شجاعت هر آنچه که عیسی به ما میگوید را انجام دهیم، میتوانیم این انتظار را داشته باشیم که او از روشهایی که حتی تصورش را نمیتوان کرد به ما برکت خواهد داد.
دو. به نام تو: این گفته نشان میدهد که آنها اعتبار این اعمال را به خود نگرفتند. آنها میدانستند اعمالی که آنها به انجام میرسانند به دلیل اقتدار و قدرت عیسی است. «به نام عیسی تکیه کنید نه به تعداد افراد یا یک سازمان و به نام او تکیه کنید نه به عنوان ورد بلکه به عنوان نشانهای از زندگی و قیامش.» (مایر)
ج. شیطان را دیدم که همچون برق از آسمان فرو میافتاد: موفقیت شاگردان در این ماموریت )به خصوص اقتدار آنها بر دیوها( باعث شد که عیسی از افتادن شیطان سخن بگوید؛ زمانی که همانند برق به سرعت از بهشت پایین افتاد.
یک. کتابمقدس به چهار سقوط شیطان اشاره میکند:
· از جلال به بیحرمتی (حزقیال ۲۸: ۱۴-۱۶)
· از دسترسی به بهشت (ایوب ۱: ۱۲، اولپادشاهان ۲۲: ۲۱، زکریا ۳: ۱) به افکنده شدن بر زمین (مکاشفه ۱۲: ۹)
· از زمین به اسارت هزار ساله در هاویه (چاه بیانتها) (مکاشفه ۲۰: ۱-۳)
· از چاه بیانتها به دریاچه آتش (مکاشفه ۲۰: ۱۰).
دو. در اینجا عیسی به اولین سقوط شیطان اشاره میکند؛ یعنی از جلال به بیحرمتی. همچون برق از آسمان فرو افتادن به این معنی نیست که از آسمان سقوط کرد بلکه به این معنی است که سقوط او ناگهانی و چشمگیر بود مانند برق از آسمان. بنابر ایوب ۱: ۱۲، اولپادشاهان ۲۲: ۲۱ و زکریا ۳: ۱ شیطان هنوز به آسمان دسترسی دارد؛ اما با این وجود موفقیت شاگردان بر ارواح پلید تایید کرد که اگرچه شیطان هنوز قدرتمند است اما از جایگاه اقتدار و قدرت خودش در آسمان سقوط کرده و در جایگاهی پست قرار دارد.
سه. سقوط شیطان، نشاندهنده داوری فوری خدا نسبت به روح سرکش بود (اگرچه این داوری هنوز کامل نشده و همچنان ادامه خواهد داشت). هرگاه که پادشاهی عیسی با حقیقیت و قدرت موعظه میشود، همانند این است که داوری جدید بر شیطان و همه ارواحی که در سرکشی او شریک بودند فرود میآید. «بنابراین هر جایی که انجیل با قدرت الهی موعظه میشود، شیطان از تخت خودش در قلبها و فکرهای انسانها با سرعت و اقتداری همچون رعد از آسمان به زیر کشیده میشود؛ و هر وقت که میبینیم ملکوت شیطان به لرزه در میآید، آنگاه عیسی در روح شادی میکند.» (اسپورجن)
چهار. عیسی با یادآوری سقوط شیطان، نسبت به غرور هشدار میدهد. اگر شیطان همچون برق از جایگاه و موقعیت عالی روحانی خودش سقوط کرد، آنها نیز ممکن است سقوط کنند. «در مقدسترین کارها نیز همیشه خطر غرور و جلال دادن خود شخص در کمین است.» (مورگان)
د. اینک شما را اقتدار میبخشم: از آن جایی که شیطان سقوط کرده بود و شاگردان، فرستادگان عیسی و ملکوت او بودند؛ پس میتوانستند از قدرت عظیم خدا بر شیطان شادمان باشند.
یک. «اگر این شجاعت را داشته باشید که در عیسای قیام کرده زندگی کنید، آنگاه میتوانید در پادشاهی او و همه ثمرات پیروزی او بر شیطان سهیم شوید.» (مایر)
ه. از این شادمان نباشید که ارواح از شما اطاعت میکنند: عیسی به آنها هشدار داد که از کاری که خدا برای آنها انجام داده است (شادی شما از این باشد که نامتان در آسمان نوشته شده است) بیشتر از کاری که آنها برای خداوند انجام دادهاند (از این شادمان نباشید که ارواح از شما اطاعت میکنند) شادی کنند.
یک. شادی آنها برای موفقیت در خدمت اشتباه نبود؛ اما شادی آنها باید برای معجزه بزرگتری باشد که همان وعده نجاتشان است. «منظور عیسی این نبود که شادی حاصل از موفقیتشان را مخفی کنند بلکه فقط آن شادی را در زیر شادی دیگری قرار دهند و اجازه ندهند شادی موفقیت باعث فراموشی آن معجزه بزرگ شود.» (اسپورجن)
دو. برخی افراد بعد از یک خدمت موفقیتآمیز و یا نمایش قدرت روحانی، دچار مستی روحانی میشوند. بعد از اینکه خدا از راههای مختلفی از آنها استفاده میکند، آنها متکبرانه تحت تاثیر کاری که برای خدا انجام دادهاند قرار میگیرند. خدا از ما میخواهد همیشه کاری که برای ما انجام داده است را همیشه در برابر دیدگانمان داشته باشیم و آن را بزرگتر از کارهایی بدانیم که خودمان میتوانیم برای او انجام دهیم. خوب است که ما راه اعتدال در شادی از داشتن استعدادها، تواناییها، موفقیتهایمان در پیش بگیریم.
سه. نامتان در آسمان نوشته شده است: «شما برای شهروندی در اورشلیم جدید ثبتنام شدید. پولس با داشتن امتیاز شهروندی روم توانست از مجازات شلاق جان به در ببرد. ما نیز با داشتن امتیاز شهروندی آسمان میتوانیم از لعنت جان به در ببریم.» (تراپ)
چهار. همه قوم خدا در این شادی سهیم هستند. براساس معیارهای زمینی خدمت برخی افراد موفقتر از دیگران است اما این شادی همه ایمانداران را متحد میکند.
۲. آیات (۲۱-۲۲) شادی عیسی هنگامیکه کار خدا را در میان قومش میبیند.
در همان ساعت، عیسی در روحالقدس به وجد آمد و گفت: «ای پدر، مالک آسمان و زمین، تو را میستایم که این حقایق را از دانایان و خردمندان پنهان داشته و بر کودکان آشکار کردهای. بله، ای پدر، زیرا خشنودی تو در این بود. پدرم همهچیز را به من سپرده است. هیچکس نمیداند پسر کیست جز پدر، هیچکس نمیداند پدر کیست جز پسر، و آنان که پسر بخواهد او را بر ایشان آشکار سازد.»
الف. در همان ساعت، عیسی در روحالقدس به وجد آمد: عیسی از صمیم قلب هیجانزده بود. در متن اصلی یونانی نوشته شده است که عیسی از شادی به وجود آمد. این شادی خاص عیسی به دلیل کار خادمینش بود. خدا از این که از چیزهای ساده و ضعیف این دنیا برای حیران کردن عاقلان استفاده کند لذت میبرد. (اولقرنتیان ۱: ۲۷:۲۹).
یک. این تنها موقعیت در عهدجدید است که به طور خاص گفته شده عیسی به وجد آمد. اما با این وجود نباید فکر کنیم عیسی هرگز دیگر به وجد نیامد. «نشنیدهایم که او خندید، اما اینکه او سه بار گریست ثبت شده است و فقط در اینجا به طور خاص با اطمینان کامل دریابیم که او به وجد آمد.» (اسپورجن)
دو. گلدنهایز میگوید کلمه یونانی «به وجد آمد» اشاره دارد به «شادی و هیجان استثنایی». عیسی به شدت به وجد آمد و این وجد بسیار عمیق بود (در روح).
سه. «این مرد درد آشنا، اغلب اوقات پر از وجد بود اما هیچچیزی بیش از موفقیت دوستانش او را به وجد نمیآورد… عیسی از دیدن کامیابی فرزندان ناشناختهاش هیجانزده میشود.» (موریسن)
چهار. یک دلیلی که عیسی بسیار خوشحال بود این است که هر موفقیتی مهم بود. «امکان ندارد یکی از شاگردان یا حتی عده معدودی از آنها موفقیتی کسب کند و این پیروزی تاثیری بر کل میدان جنگ نداشته باشد.» (مایر)
ب. تو را میستایم: شادی عیسی، او را به سوی دعا و شکرگزاری هدایت میکرد. او خدای پدر را به خاطر حکمتش، به خاطر برنامهاش و رابطه خاص خودش با او شکر میکند.
· عیسی خدای پدر را ستایش میکند، نه کار خودش را.
· عیسی خدای پدر را ستایش میکند برای حکمت و نقشه منحصر بهفردش.
· عیسی خدای پدر را ستایش میکند برای همکاری خادمینی که برای این خدمت دارد.
· عیسی خدای پدر را ستایش میکند برای سادگی خادمینش.
یک. عیسی درباره یکی بودنش با پدر صحبت کرد. (پدرم همهچیز را به من سپرده است).
دو. عیسی درباره رابطه خاص خود با پدر صحبت کرد. (هیچکس نمیداند پسر کیست جز پدر، هیچکس نمیداند پدر کیست جز پسر).
سه. عیسی درباره این که چگونه خدا اجازه داد که ما نیز در بخشی از این رابطه خاص شریک باشیم صحبت کرد. (آنان که پسر بخواهد او را بر ایشان آشکار سازد.)
ج. این حقایق را از دانایان و خردمندان پنهان داشته و بر کودکان آشکار کردهای: عیسی از این شادمان بود که افراد ناباب کلام خدا را آموخته و توسط خدا مورد استفاده قرار گرفته بودند. کودکان همان هفتاد تن بودند: ایمانداران سادهای که حکمت حقیقت را از طریق مکاشفه خدا دریافت کرده بودند.
· او باید افراد ساده را میفرستاد زیرا حکمت این دنیا هرگز مانند بره به میان گرگها نمیرود.
· او باید افراد ساده را میفرستاد زیرا آنها پیغام او را تغییر نمیدادند.
· او باید افراد ساده را میفرستاد زیرا میخواست به سادگی برسد.
· او باید افراد ساده را میفرستاد زیرا آنها به نام او خدمت میکردند.
· او باید افراد ساده را میفرستاد زیرا آنها از این کار شاد میشدند.
· او باید افراد ساده را میفرستاد زیرا آنها تمجیدها و جلال را از آن عیسی میدانستند.
۳. آیات (۲۳-۲۴) عیسی درباره برکت خاصی که شاگردان دریافت کرده بودند، سخن میگوید.
سپس در خلوت، رو به شاگردان کرد و گفت: «خوشا بهحال چشمانی که آنچه شما میبینید، میبینند. زیرا به شما میگویم بسیاری از انبیا و پادشاهان آرزو داشتند آنچه شما میبینید، ببینند و ندیدند، و آنچه شما میشنوید، بشنوند و نشنیدند.»
الف. خوشا بهحال چشمانی که آنچه شما میبینید، میبینند: شاگردان در زمانی خاص زندگی میکردند و برای آنها خوب بود که بدانند از این که در کار عیسی شریک هستند، برکتی بزرگی شامل حالشان شده است.
یک. «عیسی قلهای بود که تاریخ از آن صعود کرده بود. این همان هدفی بود که تاریخ برایش راه بسیاری پیموده بود و همان رویایی بود که مردان خدا در سر میپروراندند.» (بارکلی)
دو. «جمله مشابهی در میان ربیها رایج است که میگوید: مبارک است نسلی که در زمان آمدن مسیح پادشاه با او بر روی زمین زندگی میکنند.»(کلارک)
ب. زیرا به شما میگویم بسیاری از انبیا و پادشاهان آرزو داشتند آنچه شما میبینید، ببینند و ندیدند: مردان بزرگ عهدعتیق بسیار مشتاق بودند خدمت عیسی را ببینند و در خدمت او شریک باشند. داوود پادشاه بسیار دوست داشت تا کارهای عیسی را ببیند و اشعیا بسیار مشتاق بود سخنان عیسی را بشنود.
یک. زمان ما نیز امتیازات خاص خودش را دارد و خوب است برکات زمان کنونیمان را بشناسیم.
دو. در نظر گرفتن کار آن هفتاد تن که در لوقا باب 10 توصیف شده است، روشهایی را به ما نشان میدهد که از طریق آنها میتوانیم خدمت عیسی را به پیش ببریم و پیغام او را منتشر کنیم.
· محصول فراوان است: وقتی مشغول انجام این کار هستیم باید بدانیم که این خدمت بسیار وسیع است.
· کارگر اندک است: وقتی این کار را انجام میدهیم باید بدانیم که یک کار کلیدی انجام میدهیم.
· از مالک محصول بخواهید: این کار را باید با دعای بسیار انجام دهیم.
· بروید: باید واقعا برویم و مشغول کار شویم.
· چون برهها به میان گرگها: این کار را باید بدون هیچ دفاعی انجام دهیم و با انجام این کار مورد آسیب قرار میگیریم اما اجازه دهیم خداوند قوت ما باشد.
· برمگیرید: این کار را باید بدون هیچ توشهای جز انجیل و قوت خدا انجام دهیم.
· کسی را سلام مگویید: نباید اجازه دهیم رسومات و اجبارات اجتماعی، تاخیری در کار ما ایجاد کند.
· هر خانهای که وارد میشوید: این کار را باید با این انتظار انجام دهیم که خداوند به یاری ما خواهد آمد و برای ما تدارک خواهد دید.
· هرچه به شما دادند، بخورید و بیاشامید: این کار را باید بدون توجه به مسایل بیاهمیت و جزئی انجام دهیم.
· بیماران آنجا را شفا دهید: وقتی این خدمت را انجام میدهیم باید بدانیم این خدمت با قدرت خدا برای همه افراد است.
· بگویید «پادشاهی خدا نزدیک شده است.»: باید این کار را با موعظه این حقیقت انجام دهیم که اکنون پادشاه و ملکوت او در میان ماست.
· اما چون به شهری درآمدید و شما را نپذیرفتند، به کوچههای آن شهر بروید: وقتی مشغول انجام این کار هستیم نباید وقت را برای کسانی که انجیل را نمیپذیرند هدر دهیم.
· هرکه به شما گوش فرا دهد، به من گوش فرا داده است. هر که شما را نپذیرد، مرا نپذیرفته است: وقتی مشغول انجام این کار هستیم باید به یاد داشته باشیم نماینده مسیح هستیم.
· آن هفتاد تن با شادی بازگشتند: وقتی این کار را انجام میدهیم، خداوند بیش از آنچه انتظارش را داریم عمل میکند.
· عیسی در روحالقدس به وجد آمد: وقتی این کار را انجام میدهیم باید بدانیم عیسی از اینکه کار او را انجام میدهیم بسیار خوشحال است.
بخش سوم: داستان سامری نیکو
۱. آیات (۲۵-۲۹) سوال یک فقیه
روزی یکی از فقیهان برخاست تا با این پرسش، عیسی را بیازماید: «ای استاد، چه کنم تا وارث حیات جاویدان شوم؟» عیسی در جواب گفت: «در تورات چه نوشته است؟ از آن چه میفهمی؟» پاسخ داد: «خداوند، خدای خود را با تمامی دل و با تمامی جان و با تمامی قوت و با تمامی فکر خود محبت نما» و «همسایهات را همچون خویشتن محبت کن.» عیسی گفت: «پاسخ درست دادی. این را به جای آور که حیات خواهی داشت» اما او برای تبرئه خود از عیسی پرسید: «ولی همسایه من کیست؟»
الف. روزی یکی از فقیهان برخاست تا با این پرسش، عیسی را بیازماید: یک فقیه (در شریعت یهود و احکام ربیها کارشناس بود) خواست عیسی را بیازماید. باوری که در فرهنگ یهود در مورد کلمه آزمودن وجود دارد، لزوما مفهوم منفی یا شریرانهای ندارد. شاید این یک سوال صادقانه از طرف یک جوینده صادق بود.
ب. چه کنم تا وارث حیات جاویدان شوم: درک حیات جاویدان در کتابمقدس لزوما به مدت زمان زندگی اشاره ندارد. زیرا همه انسانها حیات جاویدان دارند، چه در جهنم چه در بهشت. همچنین به زندگی پس از مرگ نیز اشاره نمیکند. حیات جاویدان کیفیت خاص زندگی است. حیاتی که از سوی خدا میآید. حیاتی که هم اکنون میتوانیم آن را داشته باشیم.
ج. در تورات چه نوشته است؟ عیسی از فقیه میخواهد به احکام خدا رجوع کند. اگر سوال این بود که «چه کنم تا وارث حیات جاویدان شوم»، آنگاه پاسخ آن ساده بود: احکام خدا را نگاه دار و آن را در کمال به انجام برسان.
یک. «به نظر میرسد بخش اول پاسخ عیسی، کمی طعنهآمیز است: «در تورات چه نوشته شده است؟» به عبارت دیگر «تو خودت فقیه هستی و شریعت را تفسیر میکنی و حالا درباره آن از من میپرسی.» (پیت)
د. خداوند، خدای خود را با تمامی دل و با تمامی جان و با تمامی قوت و با تمامی فکر خود محبت نما». و «همسایهات را همچون خویشتن محبت کن.»: آن فقیه به اندازه کافی حکیم بود که ماهیت شریعت را بداند. او الزامات شریعت را میدانست و اکنون کاری که باید میکرد این بود که آنها را در زندگی انجام دهد: این را به جای آور که حیات خواهی داشت.
یک. بسیار واضح است که محبت خدا با تمام وجود به چه معناست. هرچند که انجام این کار به طور کامل غیرممکن است. اما در عبارت «همسایهات را همچون خویشتن محبت کن» ابهام وجود دارد. این امر بدین مفهوم نیست که ما باید قبل از اینکه بتوانیم شخص دیگری را محبت کنیم، اول باید خودمان را محبت کنیم. بلکه به این معناست که همان طور که مراقب خودمان و نگران علایق و خواستههای خودمان هستیم، باید مراقب دیگران و نگران خواستهها و علایق آنها باشیم.
ه. اما او برای تبرئه خود از عیسی پرسید: «ولی همسایه من کیست؟»: وکیل خود را در برابر هر دو حکم سنجید. او میدانست که از حکم اول به خوبی اطاعت میکند اما اطاعتش از حکم دوم بر چگونگی تعریف همسایه بستگی داشت.
یک. اولین و شاید بزرگترین اشتباه او این بود که فکر میکرد حکم اول را به خوبی انجام داده است. وقتی که ما واقعا مفهوم کلمات را درک میکنیم، آنگاه از خود میپرسیم چه کسی خداوند، خدای خود را با تمامی دل و با تمامی جان و با تمامی قوت و با تمامی فکر خود محبت میکند؟ ما به سادگی میتوانیم تمرکز خود را در هریک از این زمینهها از دست بدهیم، حتی زمانی که خدا را پرستش میکنیم و چه بسا بیشتر وقتی درگیر کارهای روزمره هستیم.
دو. اشتباه دوم او این بود که او فکر میکرد میتواند بدون اینکه همسایهاش را محبت کند، خداوند را با هرآنچه که دارد محبت کند. «اگر کسی ادعا کند که خدا را محبت میکند اما از برادر خود نفرت داشته باشد، دروغگوست. زیرا کسی که برادر خود را که میبیند، محبت نکند، نمیتواند خدایی را که ندیده است، محبت کند. و ما این حکم را از او یافتهایم که هر که خدا را محبت میکند باید برادر خود را نیز محبت کند.» (اول یوحنا ۴: ۲۰-۲۱).
سه. اشتباه سوم او این بود که میخواست تعریف «همسایه» را محدود کند. اگر دوستان و کسانی که محبت کردن به آنها آسان باشد را همسایه خود بدانیم، آنگاه شاید این مرد کمابیش همسایه خودش را محبت میکرد. همه اینها بستگی به تعریفی دارد که از همسایه در نظر داریم. یهودیان در زمان عیسی این امر را باور داشتند که باید همسایه خودشان را محبت کنند. اما همچنان به آنان تعلیم داده میشد که نفرت از دشمنان یک وظیفه در حضور خداست. همه این اعمال بستگی دارد که چه کسی همسایه و چه کسی دشمن شماست.
۲. آیات (۳۰-۳۵) تعریف عیسی از همسایه
عیسی در پاسخ چنین گفت: «مردی از اورشلیم به اَریحا میرفت. در راه به دست راهزنان افتاد. آنها او را لخت کرده، کتک زدند، و نیمهجان رهایش کردند و رفتند. از قضا کاهنی از همان راه میگذشت. اما چون چشمش به آن مرد افتاد، راه خود را کج کرد و از سمت دیگر جاده رفت. لاویی نیز از آنجا میگذشت. او نیز چون به آنجا رسید و آن مرد را دید، راه خود را کج کرد و از سمت دیگر جاده رفت. اما مسافری سامِری چون بدانجا رسید و آن مرد را دید، دلش بر حال او سوخت. پس نزد او رفت و بر زخمهایش شراب ریخت و روغن مالید و آنها را بست. سپس او را بر الاغ خود گذاشت و به کاروانسرایی برد و از او پرستاری کرد. روز بعد، دو دینار به صاحب کاروانسرا داد و گفت: «از این مرد پرستاری کن و اگر بیش از این خرج کردی، چون برگردم به تو خواهم داد.»
الف. مردی از اورشلیم به اَریحا میرفت. در راه به دست راهزنان افتاد: مسیر اورشلیم به اریحا، در دزدی و جنایت بسیار بدنام بود. برای شنوندگان عیسی عجیب نبود که داستان او در آن جاده اتفاق افتاد.
یک. «این جاده به دلیل اتفاقات و دزدهایی که در کمین داشت، معروف بود.»(پیت)
دو. «او یک شخصیت بیپروا و نادان بود. مردم در آن زمان اگر کالاها یا اشیای گران قیمتی با خود حمل میکردند، به ندرت تنهایی از آن جاده عبور میکردند. آنها به طور گروهی یا همراه با کاروانها سفر میکردند زیرا هرچه تعداد بیشتر بود، امنیت آنها نیز بیشتر میشد. این مرد کسی را همراه خود نداشت و خودش را بخاطر موقعیتی که گرفتار آن شده، سرزنش میکرد.» (بارکلی)
ب. از قضا کاهنی از همان راه میگذشت: کاهن و لاوی که از گروههای خدمات مذهبی بودند، برادر یهودی خود را دیدند که در شرایطی بسیار وخیم قرار گرفته است اما هیچیک از آنها کاری برایش انجام ندادند. هر دو نفر آنها از سمت دیگر جاده رفتند.
یک. «در اینجا هم به کاهن اشاره شده است و هم به لاوی. زیرا آنها بیشترین مسافرانی بودند که از آن مسیر سفر میکردند و همچنین به این دلیل که آنها کسانی بودند که ماهیت خدمتشان حکم میکرد که با فیض عمل کنند و کسی که دچار گرفتاری شده بود حق داشت از آنها انتظار تسلی و یاری فوری را داشته باشد. ولی رفتار غیرانسانی آنها در اینجا، شکستن شریعت بود.» (کلارک)
دو. به بهانههایی که ممکن بود آنها بیان کنند، فکر کنید:
· «این جاده به قدری خطرناک است که نمیتوانم توقف کنم و به او کمک کنم.»
· «ممکن است او یک طعمه برای دزدی و جنایت باشد.»
· «باید خودم را به معبد برسانم و خدمت خدا را انجام دهم.»
· «باید زودتر به خانه برسم و خانوادهام را ببینم.»
· «بالاخره کسی پیدا میشود که به این مرد کمک کند.»
· «اگر لباسم خونی شود دیگر نمیتوانم خدمت امروزم در معبد را به انجام برسانم.»
· «من با کمکهای اولیه آشنایی ندارم.»
· «شرایط او بسیار ناامید کننده است.»
· «به تنهایی نمیتوانم این کار را انجام دهم.»
· «میتوانم برایش دعا کنم.»
· «او خودش باعث شده در چنین موقعیتی گرفتار شود. او هرگز نباید تنهایی وارد این جاده خطرناک میشد».
· «او از من درخواست کمک نکرد.»
سه. اما همه اینها فقط بهانه است. «من هرگز شخصی را ندیدم که با رد کردن معذورات قابل قبول، از کمک به شخص فقیر امتناع ورزد.» (اسپورجن)
ج. اما مسافری سامِری چون به آنجا رسید و آن مرد را دید، دلش بر حال او سوخت: وقتی شنوندگان عیسی درباره لاوی و کاهن شنیدند، انتظار داشتند عیسی بعد از آنها یک یهودی معمولی را وارد داستان کند و بگوید یک یهودی معمولی آمد و به آن مرد کمک کرد. اگر عیسی این را میگفت آنگاه داستان به سمتی دیگر سوق پیدا میکرد. عیسی فساد رهبران مذهبی در آن زمان را نشان داد اما سپس با گفتن اینکه یک سامری آمد و به آن مرد کمک کرد، باعث حیرت همگان شد.
د. مسافری سامری: به طور کلی میتوان گفت، یهودیان و سامریان هم از نظر نژادی و هم از نظر مذهبی از یکدیگر نفرت داشتند. فرهنگ سامریان به این گونه بود که او از این مرد یهودی درمانده متنفر باشد و با بیتفاوتی از کنار او عبور کند.
یک. برخی ربیها معتقد بودند که یهودیان از کمک به زن غیریهودی که در زایمان دچار مشکل شده است، منع شدهاند. زیرا اگر به او کمک کنند فرزندش را به دنیا آورد، در حقیقت به ورود یک یهودی به دنیا کمک کردهاند. آنها اغلب تعلیم میدادند که سامریان از همه غیریهودیان بدتر هستند.
ه. دلش بر حال او سوخت. پس نزد او رفت و بر زخمهایش شراب ریخت و روغن مالید و آنها را بست. سپس او را بر الاغ خود گذاشت و به کاروانسرایی برد و از او پرستاری کرد: آن سامری به جای آنکه از کنار او عبور کند، محبتی فداکارانه نسبت به او نشان داد. سامری منتظر نشد تا مرد یهودی از او درخواست کمک کند؛ نیازی که در این شخص میدید کافی بود تا او به کمک وا دارد. بنابراین آزادانه، هم وقت و هم منابع خود را در اختیار آن مرد قرار داد.
یک. شراب دارای الکل است و باعث ضدعفونی شدن زخمهای مرد یهودی شد. روغن زخمهای او را نرم کرد و دردش را کاهش داد. او را بر الاغ خود گذاشت و خود پیاده به رفتن مسیر ادامه داد.
دو. دو دینار به صاحب کاروانسرا داد: به نظر میرسد دو دینار نیازهای مرد سامری در مسافرخانه را برای مدت حداقل دو تا سه هفته تأمین میکرد.
سه. از جنبههای مختلف میتوان دریافت که این مرد سامری شبیه عیسی بود.
· مرد سامری یک بیگانه بود و بسیاری از او نفرت داشتند.
· مرد سامری بعد از اینکه همه نیاز آن مرد را نادیده گرفتند، آمد.
· مرد سامری قبل از اینکه خیلی دیر شود، آمد.
· مرد سامری هرچه نیاز بود را با خود داشت.
· مرد سامری به درستی نزد آن مرد درمانده رفت.
· مرد سامری محبتی دلسوزانه داشت.
· مرد سامری برای نیازهای آینده او هم تدارک دید.
۳. آیات (۳۶-۳۷) عیسی این مثل را به کار برد.
حال به نظر تو کدامیک از این سه تن، همسایه مردی بود که به دست راهزنان افتاد؟ او پاسخ داد: «آن که به او ترحم کرد.» عیسی به او گفت: «برو و تو نیز چنین کن.»
الف. کدامیک از این سه تن، همسایه مردی بود که به دست راهزنان افتاد: طبق طرز فکر آن زمان، لاوی و کاهن همسایه آن مرد بودند که به دست راهزنان افتاده بود. اما آنها مانند همسایه با او رفتار نکردند.
یک. «او با این پرسش، زمینه بحث را کاملا عوض میکند و با این پاسخ نیز میگوید، اینکه همسایه تو چه کسی است مهم نیست. آنچه اهمیت دارد این است که تو همسایه چه کسی هستی» (مورگان)
ب. آن که به او ترحم کرد: آن فقیه به خوبی میدانست همسایه واقعی کیست. اما با این وجود نمیتوانست بگوید او «سامری» بود. شاید انتظار داشت که آن سامری یک دشمن باشد اما درعوض او همسایهای بود که به آن یهودی ترحم کرد.
یک. واضح است که آن فقیه متوجه شد دیگر بیشتر از این نمیتواند خود را توجیه کند. او چنین محبتی نداشت، محبتی که فراتر از تعریف او از همسایه بود.
ج. برو و تو نیز چنین کن: عیسی خواست با این مثال به پرسش فقیه پاسخ دهد و راهکارهایی عملی به او ارائه کند: من باید همسایهام را محبت کنم و همسایه من کسی است که ممکن است دیگران آن را دشمن بدانند. همسایه من کسی است که احتیاج به کمک دارد.
یک. اسپورجن مینویسد: «وقتی میبینیم شخص بیگناهی بخاطر گناه دیگران عذاب میکشد، باید بر او ترحم کنیم.» سپس او نمونههایی از این موقعیت را بیان میکند که در این موقعیتها ترحم ایمانداران باید برافروخته شود:
· کودکانی که به دلیل داشتن پدری معتاد در بیماری و گرسنگی به سر میبرند.
· زنانی که چون شوهرانی تنبل و یا نادرست دارند مجبورند به سختی کار کنند و بارهای بسیاری بر دوش خود دارند.
· کارگرانی که در شرایط سخت کار میکنند و دستمزد ناچیزی دریافت میکنند.
· افرادی که به دلیل بیماری یا تصادف، ناتوان شدهاند.
دو. اینها به این معنی نیست که ما باید برای همه نیازهایی که وجود دارند، کاری انجام دهیم. آن شخص سامری، بیمارستانی برای مسافران درمانده تاسیس نکرد بلکه فقط به شخص درماندهای که پیش رویش بود کمک کرد. پس این مَثل به این معنی است که باید برای نیازهایی که پیش رویمان وجود دارد کاری انجام دهیم، هم نیازهای روحانی و هم نیازهای اجتماعی. «اگر هر مسیحی برای نیازها و مشکلاتی که پیش رویش است، کاری انجام دهد، آنگاه دنیا تغییر خواهد کرد.» (مک لارن)
سه. بیشتر مردم چنین محبتی نسبت به دیگران و خدا ندارند. آنگاه چطور میخواهند حیات جاویدان داشته باشند؟
· اول، با عدم پذیرش حیات جاویدان با انجام این قبیل اعمال. برای دریافت حیات ابدی باید به عیسی ایمان آورد؛ به خدا اعتماد کرد که عیسی مجازاتی که همیشه بخاطر کوتاهی در محبت به خدا و دیگران، سزاوار شما بوده، را پرداخت کرده است.
· سپس، دریافت حیات جاویدان )حیات خدا در شما( خدا به شما منابع محبت به خودش و دیگران را خواهد بخشید. هرگز نمیتوان این کار را بدون داشتن حیات خداوند انجام داد.
چهار. «نباید هرگز فراموش کنیم که چیزی که شریعت به ما حکم کرده، با کلام خدا در ما ایجاد میشود.» (اسپورجن)
بخش چهارم. مریم و مارتا
۱. آیات (۳۸-۴۰) درخواست مارتا از عیسی مسیح
چون در راه میرفتند، به دهکدهای درآمد. در آنجا زنی مارتا نام عیسی را به خانه خود دعوت کرد. مارتا خواهری داشت مریم نام. مریم کنار پاهای خداوند نشسته بود و به سخنان او گوش فرا میداد. اما مارتا که سخت مشغول تدارک پذیرایی بود، نزد عیسی آمد و گفت: «سرورم، آیا تو را باکی نیست که خواهرم مرا در کار پذیرایی تنها گذاشته است؟ به او بفرما که مرا یاری دهد!»
الف. در آنجا زنی مارتا نام عیسی را به خانه خود دعوت کرد: مریم و مارتا به همراه برادرشان، ایلعاذر، از دوستان عزیز عیسی بودند که در بیتعنیا زندگی میکردند. میتوان تصور کرد که مارتا میخواست وقتی عیسی به ملاقات آنها میآید همه چیز کامل و درست باشد.
یک. دهکدهای: «اگر این دهکده بیتعنیا باشد یعنی جایی که مریم و مارتا زندگی میکردند، پس کمتر از سه کیلومتر با اورشلیم فاصله داشت.» (کلارک)
ب. مریم کنار پاهای خداوند نشسته بود و به سخنان او گوش فرا میداد: مریم آنطور که خواهرش مارتا میخواست به او کمک نمیکرد. البته مریم شخص تنبلی نبود. او هم مانند مارتا آماده کار کردن بود اما ترجیح میداد کنار پاهای خداوند بنشیند.
یک. «عالمان یهودی وقتی میخواستند به سخنان ربیها گوش فرا دهند در کنار پاهای آنها مینشستند. این همان عبارتی است که پولس رسول درباره خودش بیان میکند: «شریعت اجدادی خود را به کمال، در محضر (کنار پاهای) گامائیل فراگرفتم.» (اعمالرسولان ۲۲: ۳).
ج. مارتا که سخت مشغول تدارک پذیرایی بود: مارتا به سختی مشغول کار کردن برای خداوند بود و این کار اشتباهی نبود. حتی عملی نیکو بود. مشکل او این بود که با کارِ بسیار، خود را مشغول کرده و حواسش به عیسی نبود.
یک. افراد بسیاری مانند مارتا در خدمتشان به عیسی دچار پریشانی و عصبانیت میشوند. شاید گاهی اوقات به کارهایی که انجام میدهیم نگاه کنیم و از کسانی که به نظر میرسد به اندازه ما کار نمیکنند انتقاد کنیم. اما مشکل واقعی مارتا، مریم نبود. مشکل واقعی خود مارتا بود. او بسیار پریشان شده بود و نگاهش را از عیسی برداشته بود.
دو. ناامیدی مارتا مانند کسانی است که با پشتکار و نیت نیکو خدمت میکنند، اما فراموش میکنند که کنار پاهای خداوند بنشینند. «قلب مارتا میگوید، «وقتی این کار را تمام کنم، باز هم کار دیگری هست؟ قلب مریم میگوید، چه چیزی عیسی را خشنود میکند؟ هر کاری که انجام میشود باید در نام او و با روح او انجام شود. در غیر اینصورت هیچ کاری انجام نشده است.» (اسپورجن)
۲. آیات (۴۱-۴۲) پاسخ عیسی به مارتا
خداوند جواب داد: «مارتا! مارتا! تو را چیزهای بسیار نگران و مضطرب میکند، حال آنکه تنها یک چیز لازم است؛ و مریم آن نصیب بهتر را برگزیده، که از او باز گرفته نخواهد شد.»
الف. مارتا! مارتا!: میتوانیم محبت عیسی را در این صدا بشنویم. مارتا کار نیکویی انجام میداد. او میخواست عیسی را خدمت کند. اما آن یکچیز که لازم بود را انجام نمیداد. کتابمقدس درباره آن یک چیز سخن میگوید.
یک. یکچیز از خداوند خواستهام، و در پی آن خواهم بود که همه روزهای زندگیام در خانه خداوند ساکن باشم، تا بر زیبایی خداوند چشم بدوزم و در معبدش، پاسخم را بجویم. (مزامیر ۲۷: ۴)
دو. عیسی چون این را شنید، گفت: «هنوز یک چیز کم داری؛ بیا و از من پیروی کن.» (لوقا 22:18)
سه. «برادران، گمان نمیکنم هنوز چیزی را بدست آورده باشم؛ اما یک کار میتوانم بکنم و آن اینکه آنچه در گذشته است را به فراموشی بسپارم و به سوی آنچه در پیش است خود را به جلو کشانده، برای رسیدن به خط پایان بکوشم، تا جایزهای را به دست آورم که خدا برای آن مرا در مسیح عیسی به بالا فراخوانده است» (فیلیپیان ۳: ۱۳-۱۴).
چهار. «میتوان گفت مریم چیزی که لازم بود را انتخاب کرده بود. او کار نیکویی را برای انجام دادن انتخاب کرده بود. یعنی نزد پاهای عیسی نشستن و به سخنان او گوش دادن.» (اسپورجن)
· نشستن کنار پاهای عیسی نشاندهنده آمادگی و اشتیاق برای پذیرش و اطاعت از تعالیم اوست.
· نشستن کنار پاهای عیسی نشاندهنده مطیع بودن نسبت به عیسی است.
· نشستن کنار پاهای عیسی نشاندهنده ایمان به ذات اوست.
· نشستن کنار پاهای عیسی نشاندهنده شاگردی است.
· نشستن کنار پاهای عیسی نشاندهنده محبت است.
پنج. «اگر میخواهیم با قوت خدمت کنیم تا پریشانی و ناامیدی به سراغمان نیاید، باید در میان همه وظایف زندگی، زمانهایی به نشستن در کنار پاهای عیسی اختصاص دهیم درست همانند شاگردانش.» (مورگان)
شش. «مسیر احیا، از نشستن کنار پاهای استاد آغاز میشود؛ باید با مریم به آنجا روید و سپس با مارتا خدمت کنید.» (اسپورجن)
ب. مریم آن نصیب بهتر را برگزیده، که از او باز گرفته نخواهد شد: نصیب بهتر مریم، سرسپردگی سادهاش به عیسی و محبت او از طریق گوش دادن به سخنانش بود. این تمرکزی بود که مریم انتخاب کرده بود.
یک. «نشستن کنار پاهای عیسی کار کوچک و بیمعنایی نیست. این کار به معنی آرامی برای کسانی است که خود را به عیسی تسلیم کردهاند تا از طریق خون گرانبهای او، آرامی و صلح را بیابند. این به معنی تقدس است برای آنانی که از عیسی که هیچ گناهی نداشت، در چیزهای نیکو و محبت تعلیم گیرند. این به معنی قوت است برای آنانی که نزد پاهای او مینشینند و از او تغذیه میشوند و از قوت او نیرو میگیرند. قوت خداوند شادی آنان است. این به معنی حکمت است برای آنانی که از پسر خداوند که بیش از هر کسی میداند، میآموزند. این به معنی اشتیاق است زیرا محبت مسیح قلبها را به آتش میکشد و آنها با مسیح بیشتر به شباهت مسیح در میآیند پس اشتیاق خانه خداوند آنها را در بر میگیرد.» (اسپورجن)
· افرادی که میگویند نیاز به احیا دارند، باید نزد پاهای عیسی بنشینند و به سخنان او گوش دهند.
· افرادی که میگویند نیاز به یکی شدن دارند، باید نزد پاهای عیسی بنشینند و به سخنان او گوش دهند.
· افرادی که میگویند نیاز دارند در مناظرات برنده شوند، باید نزد پاهای عیسی بنشینند و به سخنان او گوش دهند.
· افرادی که میگویند نیاز دارند دنیا را به دست آورند، باید نزد پاهای عیسی بنشینند و به سخنان او گوش دهند.
دو. میتوان گفت این روایت از زندگی عیسی، نشاندهنده سه نوع از افرادی است که ادعا پیروی از عیسی را دارند.
· افرادی مانند مریم: کسانی که میدانند چطور خدمت کنند پس کنار پاهای عیسی مینشینند.
· افرادی مانند مارتا: کسانی که با پشتکار و اهداف نیکو خداوند را خدمت میکنند اما چیزی که لازم است را ندارند (تمرکز بر عیسی) در نتیجه دچار ناامیدی عظیمی میشوند.
· افرادی هم هستند که نه مانند مریم هستند و نه مارتا. آنها نه خدمت میکنند و نه کنار پاهای عیسی مینشینند، آنها حتی با عیسی در یک خانه هم نیستند، زیرا با اهداف و برنامههای خود بسیار مشغول هستند.
برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.