فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
لوقا ۵. دعوت شاگردان
بخش اول: فراخواندن چهار ماهیگیر
۱. آیات (3-1) تعلیمی از قایق
یک روز که عیسی در کنار دریاچه جِنیسارِت ایستاده بود و جمعیت از هر سو بر او ازدحام میکردند تا کلام خدا را بشنوند، در کنار دریا دو قایق دید که صیادان از آنها بیرون آمده، مشغول شستن تورهای شان بودند. پس بر یکی از آنها که متعلق به شمعون بود سوار شد و از او خواست قایق را اندکی از ساحل دور کند. سپس خود بر قایق نشست و به تعلیم مردم پرداخت.
الف. جمعیت از هر سو بر او ازدحام میکردند تا کلام خدا را بشنوند: ازدحام این جمعیت عظیم، افزایش شهرت عیسی به عنوان یک معلم را نشان میدهد. جمعیت به قدری زیاد بود که او مجبور شد سوار قایق شود و در قایق به تعلیم مردم پرداخت.
یک. «به یکی از منبرهای عجیبی که عیسی بر روی آن موعظه کرد توجه کنید.» (موریسن)
ب. دریاچه جِنیسارِت: این نام دیگری برای دریاچه جلیل است و البته بیشتر به این نام معروف است و گاهی این دریاچه را به نام دریاچه تیبریاس نیز می خوانند.
ج. پس بر یکی از آنها که متعلق به شمعون بود سوار شد: شمعون به احتمال زیاد احساس افتخار میکرد که عیسی می خواست از قایق او به مردم تعلیم دهد. همچنین می توان اطمینان داشت که شمعون به این تعلیم با دقت بسیاری گوش فرا می داد.
۲. آیات (5-4) عیسی به شمعون راهکار میدهد
چون سخنانش به پایان رسید، به شمعون گفت: «قایق را به جایی عمیق ببر، و تورها را برای صید ماهی در آب افکنید.» شمعون پاسخ داد: «استاد، همه شب را سخت تلاش کردیم و چیزی نگرفتیم. اما چون تو میگویی، تورها را در آب خواهیم افکند.»
الف. به شمعون گفت: «قایق را به جایی عمیق ببر، و تورها را برای صید ماهی در آب افکنید.» بعد از اینکه عیسی تعلیم خود را به پایان رساند، خواست که کار نیکویی برای شمعون که قایقش را برای استفاده به او قرض داده بود، انجام دهد. پطرس نمیتوانست چیزی به عیسی چیزی داد بدون اینکه عیسی چندین برابر به او برگرداند.
یک. مشخص است که عیسی در قایق با آنها بود وقتی چنین گفت. حضورش به آنها اعتماد به نفس می داد. « چه برکتی است که عیسی را نشسته در قایقمان ببینیم وقتی که تور هایمان را در آب انداخته ایم. اگر به او نگاه می کنیم و لبخند تأیید و رضایت را در چهره او ببینیم، آنگاه از صمیم قلب کار خو را درست انجام خواهیم داد.” (اسپورجن)
ب. استاد، همه شب را سخت تلاش کردیم: کلمه خاصی که لوقا برای «استاد» استفاده میکند، یک کلمه یونانی باستانی و خاص است که فقط مختص به انجیل لوقا است. این کلمه، مفهوم «فرمانده»، «رهبر» و یا شاید حتی «ارباب» را در بردارد. پطرس با استفاده از این لقب، اشتیاق خود را برای انجام اوامر عیسی نشان میدهد.
ج. «استاد، همه شب را سخت تلاش کردیم و چیزی نگرفتیم. اما چون تو میگویی، تورها را در آب خواهیم افکند.» پطرس میتوانست کلی بهانه بیاورد و بگوید:
· «تمام شب را کار کرده و خسته شده ام.»
· «من بیشتر از یک نجار درباره ماهیگیری میدانم.»
· «بهترین زمان برای ماهیگیری، شب است و روز موقع خوبی برای این کار نیست.»
· «این جمعیت انبوه و سروصداها باعث وحشت و دور شدن ماهی ها شده است.»
· «همین الان تورهایمان را شستیم.»
· «عیسی درباره مسائل مذهبی اطلاعات دارد نه ماهیگیری.»
د. اما چون تو میگویی، تورها را در آب خواهیم افکند: این حرف پطرس، نشان دهنده
ایمان او و اعتماد به سخن عیسی بود. قوم خدا در هر زمانی که زندگی میکنند باید
در امنیت و اطمینان به کلام خدا زندگی کنند.
· چون تو میگویی نور هست.
· چون تو میگویی خورشید، ماه، ستارگان و سیاره ها پدید میآیند.
· چون تو میگویی حیات به زمین آمد.
· چون تو میگویی تمامی خلقت به حیات ادامه میدهند.
· چون تو میگویی حکومتها بر می خیزند و سقوط میکنند، تاریخ طبق نقشه او پیش میرود.
۳. آیات (6-7) صید معجزه آسا
وقتی چنین کردند، آنقدر ماهی گرفتند که چیزی نمانده بود تورهای شان پاره شود! از این رو، از دوستان خود در قایق دیگر به اشاره خواستند تا به یاری شان آیند. آنها آمدند و هر دو قایق را آنقدر از ماهی پر کردند که چیزی نمانده بود در آب فرو روند.
الف. آنقدر ماهی گرفتند که چیزی نمانده بود تورهای شان پاره شود: پطرس هیچ بهانه ای نیاورد. ایمان او به عیسی برایش پاداشی عظیم به همراه آورد. پطرس فهمید که شاید اطلاعات او درباره ماهیگیری بیشتر از یک نجار باشد. او تمام شب را کار کرده و هیچ نتیجه ای کسب نکرده بود اما تنها دلیلی که باعث می شد کاری که عیسی میخواهد را انجام دهد این بود که به عیسی ایمان داشت و نه به شرایطی که می دید.
یک. وقتی عیسی مسیح کارهایمان را هدایت میکند، آن گاه همه چیز متفاوت میشود. ما می توانیم کار کنیم و حتی خیلی سخت کار کنیم اما هیچ نتیجه ای نبینیم. اما زمانی که عیسی ما را هدایت میکند، نتیجه میبینیم و همیشه چیزی بزرگ را از دست خواهیم داد اگر به جای این که بگذاریم عیسی هدایتمان کند بهانه بیاوریم.
دو. «اکنون این ماهی های بدون فهم هم به خوبی موعظه مسیح، پسر خدا را به انجام رساندند.» (تراپ)
ب. از این رو، از دوستان خود در قایق دیگر به اشاره خواستند تا به یاری شان آیند: پطرس برای اینکه بتواند از پس این کار برآید باید از دیگران می خواست به او کمک کنند. این موضوع یاد آور داستان مردی است که خدا به طوری خاص با او کار کرد. نام او جیمز مک گردی بود. خداوند در سال 1790 در قسمتهای مرزی کنتاکی کار خود را در زندگی او شروع کرد. او در کنتاکی شبان سه کلیسای کوچک بود. او اعلام کرد این زمستان 1799 به همراه قوم خدا باید برای مردمشان نزد خداوند به استغاثه و زاری بپردازند زیرا اهالی آن منطقه مانند مردم سدوم و عموره در فساد، بی خدایی و گناه زندگی میکردند. مک گردی کنسرت های دعا برگزار کرد و شروع به دعا برای گروه و خدمتش کردند- شبهای یکشنبه نیم ساعت قبل از اینکه به رختخواب بروند و دوشنبه صبح ها که از خواب بیدار می شدند به مدت نیم ساعت دعا میکردند. در سال 1800 بارش مهیب روح القدس اتفاق افتاد و بسیاری از مردم به مسیح ایمان آوردند به طوری که مک گردی درخواست کرد که «هر واعظی از هر قشری که مسیح را دوست دارد به کمک من بیاید.»
یک. «بعضی ترجیح میدهند که مردم را در هلاکت رها کنند تا این که از همکارانشان کمک بخواهند. این غروری غیر قابل تحمل است اگر فکر کنیم اگر خودمان تنها کاری را انجام ندهیم کاری خوبی نخواهد بود. به علاوه این حسادتی شیطانی است اگر از این که دیگران از ما موفق تر بشوند بترسیم.» (کلارک)
۴. آیات (8-11) واکنش پطرس و دعوت از چند رسول
چون شمعون پطرس این را دید، به پاهای عیسی افتاد و گفت: «ای خداوند از من دور شو، زیرا مردی گناهکارم!» چه خود و همراهانش از واقعه صید ماهی شگفت زده بودند. یعقوب و یوحنا، پسران زِبدی، نیز که همکار شمعون بودند، همین حال را داشتند. عیسی به شمعون گفت: «مترس، از این پس مردم را صید خواهی کرد». پس آنها قایقهای خود را به ساحل راندند و همه چیز را ترک گفته، از پی او روانه شدند.
الف. به پاهای عیسی افتاد: با اینکه عیسی به تازگی به طور معجزه آمیزی مادرزن پطرس را شفا داده بود (لوقا ۴: ۳۸-۳۹) اما با اینحال در این معجزه برکت در صید ماهی چیز خاصی وجود داشت که باعث شد پطرس شروع به پرستش عیسی کند و خودش را به او تسلیم کند.
ب. «ای خداوند از من دور شو، زیرا مردی گناهکارم!» وقتی پطرس قدرت عظیم عیسی را دید (نشان دادن دانش و اطلاعات در حیطه ای که در آن دانشی نداشت) باعث شد به فقر روحانی خودش در برابر عیسی پی ببرد.
یک. از آن جایی که پطرس یک ماهیگیر با تجربه بود و از آن جایی که میدانست شرایط آن لحظه برای صید ماهی چقدر نامساعد است پس بیشتر از همه میدانست که این اتفاق یک معجزه بسیار عظیم است.
دو. پطرس با اینکه با عیسی ملاقات زیادی نداشت اما گویی درباره او بسیار میدانست و همین باعث شد چیزهایی را در مورد خودش متوجه بشود.
· پطرس میدانست عیسی خداوند است.
· پطرس میدانست خودش یک انسان است.
· پطرس میدانست یک انسان گناهکار است.
· پطرس اجازه داد این دانسته ها او را فروتن سازد.
سه. ممکن است بگوییم دعای پطرس دعای خوبی بود اما دعای بهتری نیز وجود دارد: «ای خداوند، به من نزدیکتر شو زیرا من مردی گناهکارم!»
ج. مترس: در دستور زبان یونانی باستان به طور لغوی اینطور بیان شده است «از ترس داشتن دست بردار.» این عبارت ترس شخص را آرام میکند. پطرس از عیسی ترسید به این مفهوم که او حرمت بسیار زیادی برای عیسی قائل شد اما عیسی به او گفت این ترس را کنار بگذار. خدا میخواهد از طریق محبت با ما در ارتباط باشد نه از طریق ترس و لرز.
د. از این پس مردم را صید خواهی کرد: وقتی عیسی به شمعون گفت از این پس مردم را صید خواهی کرد، در حقیقت به شمعون گفت او نیز می تواند همان کاری را انجام دهد که عیسی خودش انجام داد. هرگز ماهیگیری به بزرگی عیسی وجود نداشته است اما او می خواست دیگران هم کار او را انجام دهند. عیسی با این سه نفر شروع کرد، بعد دوازده نفر، بعد صدها، بعد هزاران و سپس میلیونها نفر در طیِ قرنها.
یک. کلارک میگوید کلمه صید به مفهوم شکار کردن چیزی زنده است. این امر در مورد بشارت کاملا صدق میکند. بشارت، آوردن افراد مُرده به یک ساختمان نیست بلکه آوردن جانهای زنده به ملکوت خداوند است.
ه. همه چیز را ترک گفته، از پی او روانه شدند: به نظر میرسد معنی این عبارت این باشد که آنها ، آن صید معجزه آمیز را ترک کردند چرا که به اندازه چیزی که از مسیح دیده بودند برایشان اهمیت نداشت. این اتفاق به آنها نشان داد عیسی شخصی فراتر از یک نجار بود و به همین دلیل آنها به دنبال او رفتند.
و. همه چیز را ترک گفته، از پی او روانه شدند: آنها از پی او روانه شدند، همان طوری که در آن زمان شاگردان به دنبال ربی ها می رفتند. از برخی لحاظ، عیسی تعالیم سنتی ربی ها را به آنها می داد و از برخی لحاظ دیگر تعالیم او با تعالیم ربی ها بسیار متفاوت بود.
یک. آنها افرادی بودند که تعلیم ندیده و بدون تحصیلات بودند. اما عیسی به آنها تعلیم داد. تعالیم و تمرین های آنها چیزی فراتر از الگوی شاگردی و کلاس درس بود بلکه بیشتر به کارآموزی شبیه بود.
دو. «عبارت روانه شدن یا پیروی کردن، لغتی تخصصی است که به معنای شاگردی کردن در کتاب لوقا به کار رفته است. (۹: ۲۳، 57، 59، 61، به طور خاص ۱۸:۲۲، 28) همچنین در مفاهیم مشابه می توان به کلمه «راه» در کتاب اعمال اشاره کرد (۹: ۲، ۱۹: ۹، 23، ۲۲: ۴، ۲۴: ۱۴، 22).» (پیت)
بخش دوم: شفای مرد جذامی
۱. آیه (12) درخواست مرد جذامی برای شفا
روزی دیگر که عیسی در یکی از شهرها بود، مردی آمد که جذام تمام بدنش را فراگرفته بود. چون عیسی را دید روی بر خاک نهاد و التماس کنان گفت: «سرور من، اگر بخواهی می توانی پاکم سازی.»
الف. مردی آمد که جذام تمام بدنش را فراگرفته بود: در دنیای باستان، جذام یک بیماری بسیار مهلک و خطرناک بود –البته هنوز هم در بعضی نقاط جهان این چنین است. این مرد که جذام تمام بدنش را فراگرفته بود هیچ امیدی به بهبودی نداشت پس با احساسی شدید از نا امیدی و نیاز نزد عیسی آمد.
یک. «در فلسطین دو نوع جذام وجود داشت. یک نوع آن شبیه بیماری سخت پوستی بود و البته از نوع دوم خطر کمتری داشت. در نوع دوم، این بیماری با یک نقطه کوچک روی بدن شروع می شد و بعد شروع به خوردن بدن میکرد تا اینکه شخص آن عضو بدنش را از دست می داد و سپس بیماری به دیگر اعضای بدن منتقل می شد و آن اعضا را نیز یکی یکی از بین میبرد. در حقیقت بیمار جذامی یک مُرده متحرک است.» (بارکلی)
دو. طبق شریعت و رسوم یهود، شخص جذامی باید تا دو متر از دیگران فاصله میگرفت. اگر شخص جذامی در معرض وزش باد قرار داشت، افراد دیگر باید 45 متر از او فاصله میگرفتند. تنها چیزی که شاید کمی بیشتر از شخص جذامی افراد دیگر را نجس میکرد، برخورد و یا لمس کردن یک جسد بود.
سه. به همین دلایل، بیماری جذام به عنوان تصویری از گناه و اثرات آن در نظر گرفته می شد. این بیماری واگیردار بود و بیمار را به شدت ضعیف میکرد و باعث فساد بدن قربانیان خود می شد و در حقیقت آنها را در حالیکه هنوز زنده بودند، به اشخاصی مرده تبدیل میکرد. بنابراین جامعه و مردم مذهبی افراد جزامی را کوچک می شمردند.
چهار. با وجود همه اینها، شخص جذامی علیرغم همه نا امیدی هایش، خودش نزد عیسی آمد.
· او میدانست مشکلش چقدر وحشتناک است.
· او میدانست بیشتر افراد فکر میکنند دیگر هیچ امیدی برای او وجود ندارد.
· او هیچ کسی را نداشت که او را نزد عیسی ببرد.
· او هرگز قبلاً ندیده بود عیسی یک جذامی را شفا دهد تا از این اتفاق انگیزه و امید بگیرد.
· هیچ وعدهای وجود نداشت که عیسی او را شفا میدهد.
· او هیچ دعوتی از طرف عیسی یا رسولانش نداشت.
· او به طور حتم در میان جمعیت احساس شرم و تنهایی میکرد.
ب. سرور من، اگر بخواهی: شخص جذامی در مورد توانایی عیسی هیچ گونه شکی نداشت. تنها فکرش این بود که اگر عیسی بخواهد، او شفا می یابد. این موضوع دارای اهمیت زیادی است زیرا در زمان باستان هیچ امیدی برای بهبودی بیماری جذام وجود نداشت و شفای یک جذامی را می توان با زنده شدن یک مرده مقایسه کرد. ولی با این حال این بیمار جذامی میدانست تنها چیزی که به آن نیاز دارد این است که عیسی بخواهد.
ج. سرور من، اگر بخواهی می توانی پاکم سازی: این جذامی چیزی بیش از شفا می خواست. او می خواست نه تنها از جذام پاک شود بلکه می خواست از هر آنچه که زندگی و روحش را آلوده میکند پاک شود.
یک. بارکلی از دکتر ای بی مک دونالد که متصدی انجمن جذام ایتو بود، نقل قول میکند: «جذام به همان اندازه که بیماری جسمانی است، بیماری روانی نیز هست. بنابر دلایلی دیدگاهی که در مورد جذام وجود دارد با دیدگاهی که در مورد سایر بیماری هایی که باعث تغییر شکل بدن می شوند متفاوت است. جزام به نوعی وابسته به شرم و وحشت است و به طور مرموزی نوعی احساس گناه را در خود دارد… اغلب بیماران جذامی از جامعه اجتناب و دوری میکنند و بعضی از آنان به فکر گرفتن زندگی خود بوده و برخی نیز این کار را میکنند.»
۲. آیه (13) عیسی شخص جزامی را لمس میکند و او پاک میشود.
عیسی دست خود را دراز کرد و او را لمس نمود و گفت: «میخواهم، پاک شو!» در دم، جذام آن مرد را ترک گفت.
الف. عیسی دست خود را دراز کرد و او را لمس نمود: عیسی برای شفای این بیمار مجبور نبود او را لمس کند. او میتوانست آن مرد را فقط با یک کلمه و یا فکرش شفا دهد. اما با این وجود او با لمس کردن، این بیمار را شفا داد تا دلسوزی اش را نسبت به او که فکر میکرد لیاقت لمس شدن را ندارد نشان دهد. به علاوه او نشان داد که لمس افراد توسط مسیح باعث پاکی آنها شده نه این او که ناپاکی آنها را دریافت کند.
یک. « از طرفی عیسی میدانست که محدودیتهای تشریفاتی در خودش از بین رفته است و از طرف دیگر می خواست تعلیم دهد که هیچ گناهی نمیتواند ذات قدوس نجات دهنده را آلوده کند.» (مایر)
ب. میخواهم: عیسی با این کلام و آن لمس، تمایل و اشتیاق خودش را نشان داد. او به این بیمار جذامی، چیزی بیش از قدرت شفا نشان داد؛ او قلب مشتاق و دلسوز خودش را نسبت به شفا نشان داد. این حقیقت بسیار رایج است که مردم بیشتر به محبت خدا شک میکنند تا به قدرت او.
ج. در دم، جذام آن مرد را ترک گفت: زندگی این مرد جذامی برای همیشه تغییر کرد. او نه تنها شفا گرفته بود بلکه همانطور که درخواست کرده بود، پاک شده بود.
۳. آیه (14) عیسی به مرد شفا یافته فرمان میدهد که فقط نزد کاهنان در مورد شفایش شهادت دهد.
سپس به او امر فرمود: «به کسی چیزی مگو، بلکه برو و خود را به کاهن بنما و برای تطهیر خود قربانیهایی را که موسی امر کرده است، تقدیم کن تا برای آنان گواهی باشد.»
الف. سپس به او امر فرمود به کسی چیزی مگو: بیشتر اوقات وقتی عیسی کسی را شفا می داد و یا معجزه ای انجام می داد از آنها می خواست که در این مورد سکوت کنند زیرا می خواست هیجانات جمعیت را تا زمان مناسب برای مکاشفه رسمی او به اسراییل آرام کند که به طور دقیق همان تاریخی است که در دانیال 9 پیش گویی شده است.
یک. به علاوه، معجزه های عیسی برای اینکه او را معروف کنند یا او را مشهور کنند در نظر نگرفته شده بود (هرچند که شهادتی بر خدمت او بودند). همچنین عیسی مردم را شفا می داد تا به نیازهای شخصی آنها رسیدگی کرده و قدرت واضح مسیح بودن را در بستری از عشق و محبت که برای رفع نیازهای شخصی افراد فروتن بود نشان دهد.
ب. برو و خود را به کاهن بنما: عیسی به این مرد فرمان میدهد که پیش کاهنان برود و به آنها شهادت دهد که چه اتفاقی افتاده است و این عجب شهادتی بود. شریعت موسی برای افرادی که از جذام شفا می یافتند قربانی های مشخصی تعیین کرده بود و وقتی این مرد کاهنان را از این شفا آگاه میکرد، آنها باید مراسم تطهیر را بجا می آوردند (لاویان 14) که این اتفاق به ندرت (شاید هرگز) رخ نمیداد.
یک. «هدیه مورد نیاز برای مراسم تطهیر شامل دو پرنده زنده و حلال گوشت، چند تکه چوب درخت سرو، نخ قرمز و چند شاخه گل زوفا بود (لاویان ۱۴: ۴). روز بعد از تطهیر باید دو بره نر بی عیب و یک میش یک ساله و بی عیب، با سه کیلو آرد مرغوب مخلوط با روغن زیتون به عنوان هدیه آردی و یک سوم لیتر روغن زیتون نزد کاهن بیاورد (لاویان ۴: ۱۰). اگر شخص فقیر بود میتوانست تنها یک بره نر و یک کیلو آرد مرغوب با مخلوط با روغن زیتون به عنوان هدیه آردی و یک سوم لیتر روغن زیتون به علاوه دو قمری یا دو جوجه کبوتر تقدیم کند (لاویان ۱۴: ۲۱-۲۲)» (کلارک).
دو. رفتن به نزد کاهن، به شخص پاک شده از جذام کمک میکند تا به جامعه برگردد. عیسی میخواست این مرد شفا یافته تا آنجا که ممکن است بیشترین سود را ببرد.
۴. آیات (15-16) شهرت عیسی به عنوان یک شفا دهنده
با این همه، خبر کارهای او هرچه بیشتر پخش می شد، چندان که جماعتهای بسیار گرد می آمدند تا سخنانش را بشنوند و از بیماریهای خود شفا یابند. اما عیسی اغلب به جاهای دورافتاده می رفت و در تنهایی دعا میکرد.
الف. با این همه، خبر کارهای او هرچه بیشتر پخش می شد: خبر شفای حیرت انگیز مرد جزامی به طور گسترده ای پخش شد. لوقا به طور مشخص به ما نمیگوید که مرد جزامی خودش مسئول پخش شدن خبر بوده است اما مرقس این موضوع را به صراحت بیان میکند (مرقس ۱: ۴۴-۴۵). با وجود اینکه عیسی به او امر کرده بود به کسی چیزی نگوید اما او با افراد بسیاری در این مورد صحبت کرد.
یک. این یک حقیقت عجیب که عیسی به او گفت به کسی چیزی نگو، اما او به همه گفت ولی به ما فرمان داده شده به همه بگوییم و ما اغلب به کسی نمیگوییم.
ب. چندان که جماعت های بسیار گرد می آمدند تا سخنانش را بشنوند و از بیماریهای خود شفا یابند: جماعت بسیاری عیسی را به عنوان شفا دهنده دنبال میکردند اما عیسی هرگز این موضوع را ترویج یا تشویق نمیکرد. جماعت می آمدند تا بشنوند و او آنها را شفا هم می داد.
یک. خدمت مسیح به عنوان شفا دهنده پیشگویی شده بود: «آن گاه چشمان نابینایان گشوده خواهد شد، و گوشهای ناشنوایان باز خواهد گشت. آن گاه لنگان چون غزال جست و خیز خواهند کرد و زبان گنگ شادمانه خواهد سرایید. آبها در بیابان سیلان خواهد کرد، و نهرها در صحرا خواهد جوشید.» (اشعیا ۳۵: ۵-۶)
دو. وجود این تعداد زیاد از بیماری ها و مشکلات جسمانی در اسراییل نشانه ای بود از عدم اطاعت آنها از احکام خدا و این که از نظر روحانی در سطح پایینی قرار داشتند. خداوند وعده داده که اگر آنها از عهد او اطاعت نکنند، لعنتهایی این چنینی بر آنها خواهد آمد (تثنیه 28).
ج. اما عیسی اغلب به جاهای دورافتاده می رفت و در تنهایی دعا میکرد: در این زمانی که شهرت و محبوبیت او در حال افزایش است، عیسی نیاز داشت که خود را کنار کشیده و به خلوت بیابان برای دعا برود. خواسته های زندگی مسیح را به سمت دعا هل می داد نه این که او را از دعا کردن باز دارد.
یک. «محبتی که در چشمان خداوند بود، تنفری را که در چشم بشر بود جبران میکرد.» (بارکلی)
دو. «برای او این یک رسم رایج بود که برای مدتی از جمعیت دور شود و دعا کند، خادمین انجیل باید برای اینکه تعالیمی موثر داشته باشند، با دعا از قدرت و نور خداوند تازه شوند. آن گاه در خدمت خود موفق خواهد بود. آنها باید به دنبال موقعیتهایی باشند با خدا و کلام او خلوت کنند.» (کلارک)
بخش سوم: قدرت عیسی در بخشش و شفا
۱. آیات (۱۷-۱۹) تعلیم عیسی با مزاحمت روبرو میشود.
روزی از روزها عیسی تعلیم می داد و فریسیان و معلمان شریعت از همه شهرهای جلیل و یهودیه و نیز از اورشلیم آمده و نشسته بودند، و قدرت خداوند برای شفای بیماران با او بود. ناگاه چند مرد از راه رسیدند که مفلوجی را بر تخت حمل میکردند. ایشان کوشیدند او را به درون خانه ببرند و در برابر عیسی بگذارند. اما چون به سبب ازدحام جمعیت راهی نیافتند، به بام خانه رفتند و از میان سفالها مفلوج را با تختش پایین فرستادند و وسط جمعیت، در برابر عیسی نهادند.
الف. روزی از روزها عیسی تعلیم می داد و فریسیان و معلمان شریعت از همه شهرهای جلیل و یهودیه و نیز از اورشلیم آمده و نشسته بودند: در کفرناحوم (مرقس ۲: ۱) عیسی به کار تعلیم ادامه می داد و در میان شنوندگان او، رهبران روحانی و مذهبی حضور داشتند (فریسیان و معلمان شریعت). برخی از آنها از راهی بسیار دور به آنجا آمده بودند (یهودیه و اورشلیم).
یک. فریسیان افرادی سر سپرده و غیور بودند اما برای بسیاری از آنها، شریعت فقط به منزله انجام و اطاعت احکام ظاهری مذهبی بود و آنها باور داشتند خداوند فقط کسانی را دوست دارد که احکام ظاهری را به جا میآورند.
دو. فریسی به معنای جدا شده است. آنها خودشان را از هر چیزی که فکر میکردند ناپاک است جدا میکردند و همچنین فکر میکردند همه انسان ها از محبت خدا دور شدهاند غیر از آنها.
سه. این افراد با نگاه و قلبی انتقاد آمیز در حضور مسیح نشسته بودند و آماده بودند تا با هر کلمه ای که میگوید او را سرزنش کنند و به او حمله ور شوند. اما به هرحال آنها حداقل آنجا حضور داشتند. «ما باید خوشحال باشیم که این افراد به آنجا آمده و در حضور مسیح نشسته بودند زیرا این بهتر از اصلا نیامدن بود. از این طریق، خداوند ممکن بود آنها را ملاقات کند. خوب است که آنها به آنجا می آمدند و پیغام انجیل را از کسی می شنیدند که به خوبی از شریعت آگاه بود.» (اسپورجن)
ب. و قدرت خداوند برای شفای بیماران با او بود: وقتی عیسی در جایی حضور داشت، افراد میتوانستند قدرت خداوند برای شفای بیماران را در او ببینند اما با اینحال در خدمت عیسی حتی به دفعات بسیار چیزهایی عظیم تر از قدرت شفای خداوند دیده می شد.
یک. گاهی عیسی به دلیل بی ایمانی افرادی که در آنجا حضور داشتند، هیچ گونه معجزهای انجام نمیداد (متی ۱۳: ۵۸).
دو. باید توجه کنیم که قدرت خداوند برای شفای بیماران «بعد از اینکه عیسی به جاهای دورافتاده می رفت و در تنهایی دعا میکرد» جاری می شد (لوقا ۵: ۱۶).
ج. اما چون به سبب ازدحام جمعیت راهی نیافتند، به بام خانه رفتند و از میان سفالها مفلوج را با تختش پایین فرستادند و وسط جمعیت، در برابر عیسی نهادند: به دلیل جمعیت زیادی که در آن اتاق حضور داشتند، دوستان مرد فلج مجبور شدند او را از سقف به داخل اتاق بفرستند. به طور قطع این کار آنها روشی عجیب برای مداخله و قطع موعظه عیسی بود.
یک. از میان سفالها: معمولا پشت بام خانه از طریق پله های بیرونی قابل دسترس بود و سقف خانه ها را از کاهگل، خاک و سفال می ساختند و امکان برداشتن این سقف وجود داشت. دوستان شخص فلج، توانستند با کنار زدن سقف، دوست خود را به پایین بفرستند.
دو. این عمل آنها ، نشان دهنده ایمان آنها بود. آنها میدانستند عیسی می تواند دوستشان را شفا دهد به همین دلیل به سختی او را به پشت بام بردند و از سقف او را نزد عیسی فرستادند.
سه. اسپورجن درمورد خصوصیات این اشخاص که دوستشان را به این طریق نزد عیسی آوردند میگوید: «آنها افراد قویی بودند زیرا بارشان سنگین بود. آنها افرادی راسخ بودند زیرا این کار نیاز به ایمان داشت. آنها مردان دعا بودند زیرا در غیر اینصورت تلاش بیهوده میکردند. آنها ایماندار بودند در غیر اینصورت هیچ کاری انجام نمیدادند.»
۲. آیات (20-22) عیسی گناهان شخص مفلوج را می بخشد.
چون عیسی ایمان ایشان را دید، گفت: «ای مرد، گناهانت آمرزیده شد!» اما فریسیان و علمای دین با خود اندیشیدند: «این کیست که کفر میگوید؟ چه کسی جز خدا می تواند گناهان را بیامرزد؟» عیسی دریافت چه می اندیشند و پرسید: «چرا در دل چنین می اندیشید؟»
الف. چون عیسی ایمان ایشان را دید: وقتی عیسی بالا را نگاه کرد، چهار مرد را دید که به گوشه های تخت مرد مفلوج طناب بسته اند و به سختی آن تخت را کنترل میکنند. او به آنها نگاه کرد و ایمان ایشان را دید.
یک. ایمان آنها قابل دیدن بود. جسارت و سخت کوشی آنها برای آوردن دوستشان نزد عیسی، ایمان حقیقی آنها را نشان می داد و هیچ نشانی از کم ایمانی در آنها دیده نمی شد.
دو. در این گزارش، تأکید بر ایمان دوستان شخص مفلوج است. ما باید ایمانی بیش از نیازهای شخصی خودمان داشته باشیم و باید باور داشته باشیم عیسی می تواند و میخواهد با نیازهای اشخاص دیگری که ما به حضور او می بریم نیز روبرو شود.
ب. ای مرد، گناهانت آمرزیده شد! می توانیم تصور کنیم دوستان او بر روی پشت بام چه احساسی داشتند. آنها بسیار سختی کشیدند تا دوست فلجشان شفا یابد. اما اکنون به نظر میرسد این معلم فقط به مشکلات روحانی او توجه میکند.
یک. عیسی میدانست این مرد در حقیقت به چه چیزی نیاز دارد و همچنین از بزرگترین نیاز او خبر داشت. آیا خوب بود که این مرد دو پای سالم داشت و با آن دو پای سالم به سمت جهنم می رفت؟
دو. منظور عیسی این نبود که این مرد فلج، شخصی بسیار گناهکار بود و یا فلج بودن او نتیجه گناهش بود. بلکه او به بزرگترین نیاز و ریشه همه دردها و رنجهای آن مرد اشاره کرد که همان شرایط گناه آلود است.
ج. چه کسی جز خدا می تواند گناهان را بیامرزد؟ سخنان رهبران مذهبی کاملاً منطقی بود. آنها به درستی باور داشتند که فقط خدا می تواند گناهان را ببخشد و حتی به درستی این معلم جدید را می آزمودند. اشتباه آنها در این بود که نمیخواستند بپذیرند عیسی واقعا کیست. آنها انکار میکردند که عیسی خدای پسر است که اقتدار بخشش گناهان را دارد.
یک. «بارها و بارها در زندگی این شک و تردید ها در مورد او تکرار شد. اگر او واقعاً ذات الهی نداشت پس حتما یک کافر بود و هیچ گزینه دیگری در این میان وجود ندارد.» (کُل)
دو. این داستان به ما خاطرنشان میکند که فقط خداوند می تواند مشکل گناه ما را حل کند. ما حتی نمیتوانیم خودمان را ببخشیم زیرا قدرت و اقتدار بخشش خودمان را نیز نداریم. ما باید اطمینان داشته باشیم که خداوند در راستای کاری که عیسی بر روی صلیب کرد ما را می بخشد.
سه. «آرامشی که در بخشش گناهان در ما ساکن میشود، عطای فیضی است که خداوند به ما عطا کرده است.» (مورگان)
۳. آیات (۲۳-۲۶) عیسی، قدرت و اقتدار الهی اش را آشکار میکند.
گفتن کدام یک آسانتر است: «گناهان تو آمرزیده شد» یا اینکه «برخیز و راه برو؟» حال تا بدانید که پسر انسان بر زمین اقتدار آمرزش گناهان را دارد…» به مرد مفلوج گفت «به تو می گویم: برخیز، بستر خود برگیر و به خانه برو!» در دم، آن مرد مقابل ایشان ایستاد و آنچه را بر آن خوابیده بود برداشت و خدا را حمد گویان به خانه رفت. همه از این رویداد در شگفت شده، خدا را تمجید کردند و در حالی که ترس وجود شان را فراگرفته بود، می گفتند: «امروز چیزهای شگفت انگیز دیدیم.»
الف. گفتن کدام یک آسانتر است: هر دوی اینها برای انسان غیرممکن است یعنی انسان نمیتواند قدرت شفا و همچنین بخشش واقعی را داشته باشد؛ اما اینها برای خداوند بسیار آسان است. بسیار منطقی است که باور کنیم اگر عیسی قدرت شفای بیماریهای بشر را دارد پس اقتدار بخشش گناهان آنها را نیز دارد.
یک. طبق گفته عیسی، شفای این مرد از بخشش گناهانش «سختتر» است زیرا بخشش امری نا دیدنی است. هیچ کس نمیتواند تایید کند که این شخص در همان لحظه در حضور خدا بخشیده شده است حال آنکه به راحتی می توان تایید کرد که آیا این شخص می تواند راه برود یا خیر. عیسی میخواست از این طریق که نتایج کارش به خوبی قابل مشاهده بود، خودش را در حضور همگان در معرض آزمایش قرار دهد.
ب. حال تا بدانید که پسر انسان: عیسی در خیلی از موارد به عنوان «پسر انسان» به خودش اشاره میکند. این عبارت مفهوم «انسان کامل» یا «شخص ایده آل» یا حتی «انسان معمولی» را در بر ندارد بلکه به آن چه که در دانیال ۷: ۱۳-۱۴ آمده ست اشاره میکند. در این آیات به آمدن پادشاه جلال که برای داوری دنیا آمده است لقب پسر انسان داده شده است.
یک. عیسی از این لقب بسیار استفاده میکرد زیرا در زمان او، این عبارت لقبی به دور از گرایشات وطن پرستی و سیاسی، برای مسیح بود. عیسی خیلی ساده میتوانست خودش را پادشاه یا مسیح بخواند. اما این القاب در گوشهای شنوندگانش این صدا را زمزمه میکرد که «او آمده است تا حکومت روم را در هم بشکند.»
دو. رابرتسون درباره لقب پسر انسان میگوید «تصور مورد علاقه عیسی از خودش این بود که طوری ادعای مسیح بودن کند که نتوانند به آسانی مورد حمله قرار بگیرد.»
ج. در دم، آن مرد مقابل ایشان ایستاد: تنشی که در این صحنه وجود دارد را تصور کنید. کاتبان دچار تنش شدند زیرا عیسی آنها را به چالش طلبید و گفت که نشان میدهد که پسر خداست. مرد فلج تنش داشت چرا که متعجب بود آیا مسیح او را واقعا شفا میدهد. جمعیت در تنش بودند چرا که تنش سایرین را حس میکردند. مرد صاحبخانه در تنش بود زیرا در تعجب بود که هزینه تعمیر سقف خانه اش چقدر خواهد بود. و آن چهار دوست در تنش بودند زیرا که تا آن لحظه قطعا خسته شده بودند. تنها کسی که در تنش نبود عیسی مسیح بود چرا که در آرامش کامل گفت :« برخیز، بستر خود برگیر و به خانه برو» و آن مرد در دم برخاست. قدرت مسیح در شفا بخشی و قدرتش در بخشش گناهان در دم به اثبات رسید.
یک. تصور کنید عیسی موفق به انجام این کار نمی شد. آنگاه ممکن بود خدمت او از بین برود. جمعیت به آرامی از آن خانه بیرون می رفت و پراکنده می شد. کاتبان لبخند می زدند و می گفتند «او نه می تواند شفا دهد و نه می تواند ببخشد.» آن چهار مرد نمیتوانستند دوستشان را بالا بکشند و باعث شرم و درماندگی او می شدند. صاحبخانه به سقف نگاه میکرد و با خود فکر میکرد همه اینها بدون نتیجه اتفاق افتاد.
دو. اما عیسی شکست نخورد و نمیتوانست شکست بخورد. زیرا تنها کلامش را برای شفای این مرد نیاز داشت. در کلام عیسی و در وعده های عیسی برای آنانی که با ایمان به نزد او میآیند، قدرت عجیبی برای شفا نهفته است. این مرد با ایمان نزد عیسی آمد، حتی اگر ایمانش را از دوستانش قرض گرفته بود.
د. همه از این رویداد در شگفت شده، خدا را تمجید کردند و در حالی که ترس وجود شان را فراگرفته بود: عیسی آن روز را در بین مردم سپری کرد و آنها از دیدن قدرت خدا در عمل در شگفت بودند.
بخش چهارم: دعوت از لاوی (متی)
۱. آیات (۲۷-۲۸) دعوت از یک مالیات گیر برای پیروی از عیسی
سپس عیسی از آن خانه بیرون آمد و خراجگیری را دید، لاوی نام، که در خراجگاه نشسته بود. او را گفت «از پی من بیا.» لاوی برخاسته، همه چیز را ترک گفت و از پی عیسی روان شد.
الف. سپس: طبق این روایت لوقا، عیسی تا کنون با یک مرد مفلوج، یک جذامی و یک دیوزده ملاقات داشته و آنها را شفا داده بود. او اکنون آماده بود تا با یک خراجگیر ملاقات کند.
ب. خراجگیری را دید، لاوی نام، که در خراجگاه نشسته بود: لاوی ( که به نام متی در متی ۹: ۹ معرفی شده است) یک مالیات گیر بود. در آن زمان مالیات گیری مانند خیانت و اخاذی منفور بود.
یک. یهودیان محقانه مالیات گیران را خائن تلقی میکردند. زیرا آنها برای حکومت روم کار میکردند و قدرت سربازان رومی همراه آنها بود تا مردم را مجبور به پرداخت مالیات کنند. آنها واضح ترین خیانت کاران یهودی و همدست روم بودند.
دو. یهودیان محقانه کار مالیات گیران را اخاذی تلقی میکردند زیرا آنها میتوانستند پول بیشتری که از مردم میگرفتند را برای خود نگه دارند. یک مالیات گیر برای قرارداد مالیات گیری در مناقصه شرکت میکرد. و رومیان به بالاترین پیشنهاد مناقصه پاداش می دادند. شخص مالیات گیر، به آن اندازه که به رومیان وعده داده بود پرداخت میکرد و مابقی را برای خودش نگه می داشت. بنابراین انگیزه خوبی برای گرفتن مالیات بیش از اندازه داشتند و تا میتوانستند تقلب میکردند. اینها برای آنان سود شایسته ای محسوب می شد.
سه. «وقتی یک یهودی وارد این کار می شد، به عنوان یک مطرود جامعه مورد سرزنش قرار میگرفت. او دیگر برای قضاوت یا شهادت در دادگاه صلاحیت نداشت و نمیتوانست وارد مشارکت کنیسه شود و در چشم جامعه مایه شرم و ننگ خانواده اش محسوب می شد.» (لین)
چهار. «یک نویسنده رومی میگوید یک بار یک بنای تاریخی از یک مالیات گیر امین را دیده بود. این گونه امین بودن در شغلی مرتد به قدری نادر بود که برای او یک بنای تاریخی بنا کرده بودند.» (بارکلی)
ج. او را گفت «از پی من بیا.» اگر بتوانیم در نظر بگیریم که جامعه چقدر از مالیات گیران متنفر بود، آنگاه می توانیم ببینیم محبت عیسی به لاوی و دعوت از او چقدر خاص و قابل توجه است. این یک محبت بجا و درست بود. لاوی با ترک شغل مالیات گیری و پیروی از عیسی به دعوت او پاسخ داد.
یک. می توان گفت از خودگذشتگی که مرد مالیات گیر کرد بیشتر از سایر شاگردان مسیح بود. پطرس، یعقوب و یوحنا به راحتی میتوانستند به کار ماهیگیری خود بازگردند اما برای لاوی بسیار سخت بود که دوباره به شغل مالیات گیری برگردد. «شغل مالیات گیری راهی مطمئن و سریع برای ثروتمند شدن بود.» (وسل)
دو. اسناد باستانی موجود نشان میدهد صید ماهی از دریای جلیل شامل پرداخت مالیات بود. پس عیسی مالیات گیری را به عنوان شاگردی فرا خواند که از پطرس، یوحنا و یعقوب و سایر ماهیگیرانی که در میان آنها بودند مالیات گرفته بود.
د. همه چیز را ترک گفت: «این کار او به معنی از خودگذشتگی قابل توجهی بود زیرا مالیات گیران افراد ثروتمندی بودند. متی به طور قطع باید ثروتمند ترین شاگرد مسیح بوده باشد.» (موریس)
۲. آیات (۲۹-۳۲) عیسی به همنشینی با گناهکاران متهم میشود.
لاوی در خانه خویش ضیافتی بزرگ به افتخار عیسی برپا کرد و جمعی بزرگ از خراجگیران و دیگر مردم، با آنها بر سفره نشستند. اما فریسیان و گروهی از علمای دین که از فرقه آنها بودند، شکوه کنان به شاگردان عیسی گفتند: «چرا با خراجگیران و گناهکاران میخورید و می آشامید؟» عیسی پاسخ داد: «بیمارانند که به طبیب نیاز دارند، نه تندرستان. من برای دعوت پارسایان نیامده ام، بلکه آمده ام تا گناهکاران را به توبه دعوت کنم.»
الف. لاوی در خانه خویش ضیافتی بزرگ به افتخار عیسی برپا کرد: لاوی (متی) برای اینکه از عیسی پیروی کند، چیزهای بسیاری از دست داد اما با اینحال ناراحت نبود. او آنقدر خوشحال بود که برای عیسی مهمانی گرفت.
یک. دلیلی که متی این مهمانی را گرفت این بود که می خواست دوستانش با عیسی ملاقات کنند. مردی که نجات یافته نمیخواهد به تنهایی به بهشت برود.
ب. اما فریسیان و گروهی از علمای دین که از فرقه آنها بودند، شکوه کنان به شاگردان عیسی گفتند: شکایت آنها این بود که چرا آنها رابطه دوستانهای با گناهکاران رسوا و انگشت نما برقرار کرده و با آنها بر سر یک سفره غذا می خوردند و در مهمانی آنان شرکت کرده بودند.
یک. آنها به طور غیرمستقیم و از طریق شاگردان، به عیسی اتهام زدند. امروزه نیز مردم اغلب با همین روش عیسی را از طریق مسیحیان محکوم میکنند.
دو. «هیچ چیزی بیشتر از خوردن و آشامیدن عیسی با گناهکاران برای مذهبیون آن زمان عجیب نبود. او در اینجا دلیل این کارش را بیان میکند و خودش را یک پزشک بزرگ در میان مردمان بیمار معرفی میکند.» (مورگان)
ج. بیمارانند که به طبیب نیاز دارند: پاسخ عیسی هم ساده بود و هم بسیار عمیق. عیسی طبیب جانها بود و به همین دلیل با کسانی که گناه آنان را بیمار کرده بود، به سر میبرد.
یک. البته که منتقدین او نیز توسط گناه بیمار شده بودند اما نمیخواستند این حقیقت را در مورد خودشان بپذیرند. آنها فکر میکردند دیگران از طریق گناه بیمار شده اند و نه آنها .
دو. دلایل بسیاری باری عدم پذیرش خدمات پزشک توسط بیمار وجود دارد:
· شاید نمیدانیم که بیمار هستیم.
· شاید می دانیم بیمار هستیم اما فکر می کنیم به خودیِ خود خوب می شویم و نمیدانیم که به پزشک نیاز دارند.
· شاید می دانیم بیمار هستیم و می دانیم که به پزشک نیاز داریم اما نمیدانیم که پزشکی وجود دارد.
· شاید می دانیم بیمار هستیم و می دانیم که به پزشک نیاز داریم و می دانیم که پزشکی وجود دارد اما نمیدانیم که آن پزشک می تواند به ما کمک کند.
· شاید می دانیم که بیمار هستیم و می دانیم به پزشک نیاز داریم و می دانیم که پزشکی وجود دارد و می دانیم که پزشک می تواند به ما کمک کند اما نمیدانیم که آیا این پزشک میخواهد به با کمک کند.
· شاید می دانیم بیمار هستیم و می دانیم به پزشک نیاز دارند و می دانیم پزشکی وجود دارد که می تواند به ما کمک کند و می دانیم این پزشک میخواهد به ما کمک کند و حتی می دانیم این پزشک به ما خواهد گفت که چه کاری باید انجام بدهیم اما نمیخواهیم آن کار را انجام دهند.
سه. عیسی مسیح پزشکی تمام و کمال است که ما را از گناهانمان شفا میدهد.
· او همیشه در دسترس است.
· تشخیص او همیشه درست است.
· درمان او همیشه کامل است.
· حتی خودش هزینه درمان را پرداخت میکند.
۳. آیات (3۳-۳۹) عیسی اعلام می کنه که در او همه چیز متفاوت است.
به او گفتند: «شاگردان یحیی اغلب روزه میگیرند و دعا میکنند؛ شاگردان فریسیان نیز چنینند، اما شاگردان تو همیشه در حال خوردن و نوشیدنند.» عیسی پاسخ داد: «آیا می توان میهمانان عروسی را تا زمانی که داماد با آنهاست، به روزه وا داشت؟ اما زمانی خواهد رسید که داماد از ایشان گرفته شود. در آن ایام روزه خواهند گرفت.» پس این مَثَل را برایشان آورد: «هیچ کس تکهای از جامه نو را نمیبُرَد تا آن را به جامهای کهنه وصله زند. زیرا اگر چنین کند، هم جامه نو را پاره کرده و هم پارچه نو بر جامه کهنه وصله ای است ناجور. نیز کسی شراب نو را در مشکهای کهنه نمیریزد. زیرا اگر چنین کند، شراب نو مشکها را خواهد درید و شراب خواهد ریخت و مشکها نیز تباه خواهد شد. شراب نو را در مشکهای نو باید ریخت. و کسی پس از نوشیدن شراب کهنه خواهان شراب تازه نیست، زیرا میگوید: «شراب کهنه بهتر است.»
الف. آیا می توان میهمانان عروسی را تا زمانی که داماد با آنهاست، به روزه وا داشت؟ عیسی با بیان مثالی از آداب مراسم عروسی آن زمان به آنها پاسخ میدهد. جشن عروسی، آشکار ترین تصویر از شادی و سرور در فرهنگ آنها بود. در باور آنها ، در طول یک هفته جشن عروسی، شادی از آداب مذهبی مهمتر بود. اگر یک سنت و رسم مذهبی مانع شادی در جشن عروسی شود، آنگاه انجام آن سنت در آن مدت واجب نبود. عیسی به شاگردانش گفت که باید این چنین شادی کنند.
یک. در اصل آنها فکر میکردند عیسی بیش از حد خوشحال است. آخرین بار چه زمانی به سرخوشی و خوشحالی بیش از حد محکوم شدید؟
دو. طبق گفته پیت، در یک متن ربانی معروف که طومار روزه نام دارد آمده است که روزه در روزهای خاصی که برای جشنهای شادی به منظور برکت قوم اسراییل از طرف خدا اختصاص داده شده است، ممنوع است. عیسی به چنین تفکری ارجاع کرد.
ب. اما زمانی خواهد رسید: زمانی میآید که روزه گرفتن برای شاگردان عیسی نیز متناسب خواهد بود. اما اکنون که عیسی در میان ایشان بود هنوز آن روز فرا نرسیده بود.
یک. نکته ظریفی و غم انگیزی در این کلمات وجود دارد «اما زمانی خواهد رسید که داماد از ایشان گرفته شود» گویی عیسی به آنها گفت «آنها مرا از شما میگیرند زیرا که من تهدیدی برا دم و دستگاهشان محسوب می شوم.» این یکی از اولین اشارات عیسی به طرد شدن و رد کردن اوست.
ج. شراب نو را در مشکهای نو باید ریخت: منظور عیسی کاملا واضح است. نمیتوان حیات جدیدی که او می بخشد را در قالب زندگی کهنه جای داد. عیسی با این مثال توضیح میدهد که چرا او یک جنبش اصلاحاتی در میان یهودیان را شروع نکرد و در مدرسه ربی ها و مکانهای این چنینی کار نکرد. عیسی میگوید «نیامده ام تا اعمال قدیمی تان را وصله زنم بلکه آمده ام تا جامه ای تازه به شما بدهم.»
یک. عیسی یک بنیان جدیدی را پایه گذاری کرد و آن کلیسا است که هم یهودیان و هم غیر یهودیان را در جایی جدید گردهم می آورد. (افسسیان ۲: ۱۶).
دو. عیسی به ما یادآوری می کنه که چیزی که کهنه و فرسوده شده است را نمیتوان دوباره تازه کرد و شکلی جدید به آن داد. خداوند اغلب به دنبال ظرفهایی تازه است تا کار جدید خود را توسط آنها انجام دهد و این تا زمانی که است که عاقبت خود ظروف بی استفاده شوند. این موضوع به ما یادآوری میکند که تاسیسات مذهبی هر دوره ای لزوما مورد تایید مسیح نیست. حتی گاهی اوقات به طور مستقیم بر خلاف کار اوست یا نوعی مقاومت است با کار او.
سه. هیچ کس تکه یی از جامه نو را نمیبرد تا آن را به جامه یی کهنه وصله زند: «اگر ما پارچه یی نو را به یک لباس کهنه وصله بزنیم، باز هم آن لباس کهنه است و با این کار نو نمیشود و حتی باعث میشود کهنه تر از قبل شود زیرا وصله جدید آب میرود و کوچک میشود و باعث پاره شدن لباس کهنه میشود. به همین گونه بسیار مخرب است اگر بخواهیم اصول عیسی را در سیستمهای قدیمی جای دهیم.» (گلدنهایز)
د. و کسی پس از نوشیدن شراب کهنه خواهان شراب تازه نیست، زیرا میگوید: «شراب کهنه بهتر است.» مردم فقط به خاطر اینکه با سیستم قدیمی راحت تر هستند، گاهی اوقات فکر میکنند چیزهای قدیمی بهترند. دنیای مدرن ما، بیشتر از دنیای کهنه، تازگی و جذابیت را به خود گرفته است. اما با اینحال هنوز هم نباید چیزی را فقط بخاطر اینکه جدید یا قدیمی است رد کنیم یا بپذیریم.
یک. عیسی آمد تا چیزی جدید را معرفی کند نه که به لباسی کهنه وصله بزند. این چیزی جدید، نجات بشر است. با این کار عیسی نظام قدیمی (شریعت) را از بین نمیبرد بلکه آن را کامل میکند. همانطوری که میوه بلوط رشد کرده و تبدیل به درخت بلوط میشود. در واقع انگار میوه بلوط از بین رفته اما هدفش در عظمت و بزرگی به ثمر میرسد.